مشاهده RSS Feed

آيه هاي انتظار

╣◄*►╣ لحظه های ناب عشق و نیایش* ویژه نامه روز بیست و پنجم ماه رمضان *╣◄*►╣

به این مطلب امتیاز بدهید

╣◄*►╣
لحظه های ناب عشق و نیایش ╣◄*►╣

*** ویژه نامه روز بیست و پنجم ماه مبارک رمضان
***




دعاى روز بیست و پنجم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم


اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ محبّاً لأوْلیائِکَ
ومُعادیاً لأعْدائِکَ

مُسْتَنّاً بِسُنّةِ خاتَمِ انْبیائِکَ
یا عاصِمَ قُلوبِ النّبییّن.


خدایا قرار بده در این روز
دوست دوستانت ودشمن دشمنانت

و پیرو راه و روش خاتم پیغمبرانت
اى نگهدار دلهاى پیامبران









تلاوت ترتیل جزء
بیست و پنجم قرآن کریم



برای شنیدن تلاوت قرآن بر روی تصویر بالا کلیک کنید




25-روزه مستحبى


قال الصادق (عليه السلام)

من جاء بالحسنة فله عشر امثالها من ذلك صيام ثلاثة ايام من كل شهر.

امام صادق عليه السلام فرمود:

هر كس كار نيكى انجام دهد ده برابر آن پاداش دارد
و از جمله آنها سه روز روزه در هر ماه است.

وسائل الشيعه، ج 7، ص 313، ح 33


در ضیافت کده ات باز مرا جا دادی
سفره انداختی و اذن «بفرما» دادی

دیده وا کردم و دیدم که در آغوش توام
مثل یک مادر دلسوز به من جا دادی


کرم ذاتی تو فقر مرا زائل کرد
بنده بودم که به من رتبه ی آقا دادی


تا که محکم بشود رشته ی وصل من و تو
وقت افطار و سحر فرصت نجوا دادی


طیب الله به این رحمت بی ساحل تو
قطره بودم که مرا جلوه ی دریا دادی


حاجت خواسته و حاجت ناخواسته را
همه را جمع نمودی و به یکجا دادی


من فقط موقع افطار کمی تشنه شدم
تو، به من اجر جهاد شهدا را دادی


شهدایی که به ارباب تأسّی کردند
شهدایی که کرامات به آن ها دادی


یکی از آن شهدا ماه بنی هاشم بود
قمری را که به او منصب سقّا دادی


همه دیدند چگونه به زمین افتاده
تیر باران شده و از روی زین افتاده





بار خدایا! من با امیدكه دارم قصد تو را كرده
و با حاجت خود رو به درگاه تو آوردم
و استغاثه ام را به درگاه تو قرار دادم

و دعاى تو را دست آويز خود كردم
بى آنكه مناستحقاق داشته باشم كه تو از من بشنوى
و نه مستوجب آنمكه از من بگذرى


بلكه بدان اعتمادى كه من به كرم تو دارم
و آن اطمينانى كه به درستى وعده ات دارم

و اعتقادى كه بر يگانگى تو دارم و يقينى كه به معرفت
و شناسايى تو دارم كه مى دانم پروردگارى غيرتو نيست
و معبودى جز تو وجود ندارد يگانه اى كه شريكى برايت نيست


خدايا تو فرمودى و گفتارت حق و وعده اتراست است
وفرموده ای درخواست كنيد خدا را از فضلش كه براستى او به شما مهربان است


و رسم تو چنان نيست اى آقاى من كه دستور سؤ ال بدهى
ولى از عطا و بخشش دريغ نموده و خوددارى كنى


و تويى بخشاينده به عطايا بر اهل كشور خود
و متوجه بدانها به مهربانى و راءفتت


خدايا !مرا در خردسالى در نعمتها و احسان خويش پروريدى
و در بزرگى نامم را بر سر زبانها بلند كردى

پس اى كه در دنيا مرا به احسان و فضل و نعمتهاى خود پروريدى
و براى آخرتم به عفو وكرم اشارت فرمودى


اى مولاى من شناساييم به تو راهنماى من بسوى تو است
و محبتى كه به تو دارم شفيع من است به درگاهت


و من از راهنمايى كردن اين دليلم بسوى تو مطمئنم
و از پذيرفتن شفيعم از جانب تو آسوده خاطرم


بار خدایا! امشب دست های خالیم دخیل کرامتت
این دستها را که به آسمان رحمتت بلند شده خالی برمیگردان


آمین یا مجیب الدعوات التوابین



معارفی از جزء بیست و پنجم قرآن کریم

قانون اولیه خدا در پخش روزی

وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْاْ فىِ الْأَرْضِ وَ لَكِن یُنزَِّلُ بِقَدَرٍ مَّا یَشَاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِیرُ بَصِیرٌ(27- شوری)


اگر خداوند روزى را براى بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان مى‏كنند ولى به اندازه‏اى كه مشیت او اقتضاء کند نازل مى‏كند زیرا او به حال بندگانش آگاه و بیناست.

كلمه «قَدَر» به معناى كمیت و حجم هر چیز است. پس این كه مى‏فرماید:«وَ لكِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ» به این معنا است که خداى تعالى هر چیز را به كمیت و حجم و مقداری که مشیتش اقتضاء کند نازل مى‏كند.
معناى آیه شریفه این است: اگر خداى تعالى رزق همه بندگان خود را وسعت بدهد و همه سیر شوند، شروع به ظلم كردن در زمین مى‏كنند؛ چون طبیعت مال این است كه وقتى زیاد شد طغیان و استكبار مى‏آورد، همچنان كه در سوره علق فرموده: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى‏ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‏؛ این انسان هنگامى كه احساس بى‏نیازى كند طغیان مى‏كند»(1) و به همین جهت خداوند متعال رزق را به اندازه نازل مى‏كند و به هر كس به مقدارى معین روزى مى‏دهد؛ چون او به حال بندگان خود خبیر و بصیر است و مى‏داند كه هر یك از بندگانش استحقاق چه مقدار از رزق را دارد و چه مقدار از غنا و فقر، مفید به حال اوست؛ همان را به او مى‏دهد.(2)

یک سوال مهم در این بحث

چرا خدا به کسانی که با داشتن مال بیشتر گناه و ظلمشان هم افزون می شود باز هم مال و ثروت می دهد؟
علامه طباطبایی(ره) در پاسخ به این سوال می نویسد: این آیه بیانگر قانون اولیه خدا در توزیع ارزاق بین بندگانش است که حال هر کس را می بیند و به او روزی می دهد؛ اما قوانین دیگری نیز دارد که در عالم حاکم است؛ یکی از آن قوانین قانون ابتلاء و امتحان است(3) و دیگری قانون مکر و استدراج(4) است.(5) این دو قانون سبب می شود که خدا به کسانی که در سوال مطرح شد با وجود کفر و طغیان باز هم مال و ثروت عطا کند.
این بحث نقطه مقابلی هم دارد و آن اینکه چرا برخی حتی به مقدار رفع ضروریات هم از رزق و روزی الهی بی نصیبند که در پاسخ می توان به دو قانون الهی اشاره کرد؛ یکی همان قانون ابتلاء و امتحان و دیگری قانون اثر گناه(6) که برخی با عمل خود مانند ظلم به دیگری یا ظلم پذیری چنین نتیجه ای را برای خود رقم زده اند.

تلافی کار بد؛ کار بدی مثل آن است

جَزَاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِّثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلىَ اللَّهِ إِنَّهُ لَا یحُِبُّ الظَّالِمِینَ(40- شوری)


پاداش بدى کار بدی است مانند همان؛ ولى هر كه بگذرد و [میان خود و طرف مقابلش را] اصلاح نماید؛ پاداشش بر عهده خداست؛ یقیناً خدا ستمكاران را دوست ندارد.
این آیه حكم کسی را بیان می کند که ظلمی در حق او شده است بر اساس این آیه چنین كسى مى‏تواند در مقابل ستمگر رفتارى چون رفتار او داشته باشد و چنین تلافى و انتقامى دیگر ظلم نخواهد بود.(7)

نکته مهم و قابل توجه در آیه

همانگونه که در متن آیه ملاحظه می شود خداوند متعال آن کاری که برای تلافی صورت می گیرد با اینکه مجوز آن را هم صادر کرده است اما آن را «سیئة؛ کاری بد و ناپسند» می نامد که سوال برانگیز است.
در پاسخ به این سوال گفته اند: از این رو هر دو عمل را سیئه و بد خوانده چون با هر كس چنین رفتار شود ناراحتش مى‏كند، ظالم با آن کار مظلوم را ناراحت کرد و مظلوم هم با انتقام و تکرار آن کار ظالم را رنجاند، پس در آیه شریفه حقیقت معناى كلمه رعایت شده است.(8)

همانطور که این بزرگان فرموده اند مجوز انجام عملی آن از بد و آزار دهنده بودن به خوب و گوارا بودن تبدیل نمی کند. کار بد، بد است. چیزی که در این آیه بین آن دو فرق گذاشته این است که اگر ابتدایی و بدون مجوز باشد حرام است و عذاب و عقاب دارد و اگر با مجوز شرعی باشد حلال است و چون حرام نیست عقابی هم ندارد.
باید توجه داشت که این تلافی با مجوز، «واجب نیست»؛ بلکه فقط «حلال است» و شاید برای همین نکته بود که بلافاصله فرمود: «فَمَنْ عَفَا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلىَ اللهِ؛ هر كس عفو و اصلاح كند اجر و پاداش او بر خداست‏»

ت
عداد و جنسیت فرزندان، تنها به موهبت الهی است

لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یخَْلُقُ مَا یَشَاءُ یهََبُ لِمَن یَشَاءُ إِنَاثًا وَ یَهَبُ لِمَن یَشَاءُ الذُّكُورَ(49) أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُكْرَانًا وَ إِنَاثًا وَ یجَْعَلُ مَن یَشَاءُ عَقِیمًا إِنَّهُ عَلِیمٌ قَدِیرٌ(50- شوری)


مالكیّت و فرمانروایى آسمان‏ها و زمین فقط در سیطره خداست، هر چه را بخواهد مى‏آفریند، به هر كس بخواهد دختر عطا مى‏كند و به هر كس بخواهد پسر مى‏بخشد؛ یا پسر و دختر را با هم مى‏دهد و هر كه را بخواهد عقیم مى‏كند و فرزند نمى‏ دهد كه او دانا و تواناست.

قرآن کریم براى نشان دادن این واقعیت كه هر گونه نعمت و رحمت در این عالم از سوى خدا است و كسى از خود چیزى ندارد به یك قانون كلى و یك مصداق روشن آن اشاره كرده و مى‏فرماید: «مالكیت و حاكمیت آسمانها و زمین براى خدا است و هر چه بخواهد مى‏آفریند» و به همین دلیل همه ریزخوار خوان نعمت او هستند و نیازمند به لطف و رحمت او؛ از این رو نه غرور به هنگام نعمت منطقى است و نه یاس به هنگام مصیبت.
آنگاه به نمونه روشنى از این واقعیت كه هیچ كس از خود چیزى ندارد و هر چه هست از ناحیه او است اشاره کرده می فرماید: به هر كس اراده كند دختر مى‏بخشد و به هر كس بخواهد پسر. یا اگر بخواهد هر دو آنها را مى‏دهد و هر كس را هم که مصلحت بداند عقیم و بى فرزند مى ‏گذارد.

به این ترتیب مردم را به چهار گروه تقسیم کرد: آنهایى كه تنها پسر دارند و در آرزوى دخترى هستند و آنها كه دختر دارند و در آرزوى پسرى و آنها كه هر دو را دارند و گروهى كه فاقد هر گونه فرزندند و قلبشان در آرزوى آن پر مى‏ كشد.

و این یك نمونه بارز از عدم توانایى انسان از یك سو، و نشانه روشن از مالكیت و حاكمیت و خالقیت خداوند از سوى دیگر است. گر چه نقش بعضى از غذاها و داروها را در افزایش احتمال تولد پسر یا دختر نمى‏توان انكار كرد، ولى باید دانست كه آن اثر را هم خدا در آن دارو و روشها قرار داده است و هیچ کدام خارج از علم و قدرت خدا نیستند.


نکته دیگری که در آیه به چشم می خورد اینکه برای هر دو جنس از تعبیر «یهب؛ مى‏بخشد» استفاده کرد و این دلیل روشنى است كه هم دختران هدیه الهى هستند و هم پسران و فرق گذاشتن میان این دو از دیدگاه یك مسلمان راستین صحیح نیست.(9)

آیاتی که هنگام سوار شدن خوانده می شود

لِتَسْتَوُاْ عَلىَ‏ ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْكُرُواْ نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَ تَقُولُواْ سُبْحَانَ الَّذِى سَخَّرَ لَنَا هَاذَا وَ مَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ(13)وَ إِنَّا إِلىَ‏ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ(14- زخرف)


كه بر پشت آن استقرار یابید و چون بر آن استقرار یافتید، نعمت پروردگارتان را به یاد آورید و بگویید: منزّه است خدایى كه این را رام ما كرد كه ما قدرت آن را نداشتیم و ما به سوى پروردگارمان باز خواهیم گشت.
«استواء بر ظهر» به معناى استقرار بر پشت حیوان و یا هر مركب سواری دیگر است.(10) منظور از مرکب با توجه به آیه قبل (آیه 12) فقط چهارپایان نیست بلکه به قرینه «کشتی» که در آیه آمده است هر گونه وسیله نقلیه را در بر می گیرد که در عصر حاضر ماشین، قطار و هواپیما از رایج ترین آنهاست.

و «ما كُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ» هم مفهومش این است كه اگر لطف پروردگار نبود ما هرگز قادر به کنترل و ادراه این مرکبها نبودیم. و اینکه در پایان دعای مومنین این چنین دارد که: «وَ إِنَّا إِلىَ‏ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ؛ و بی شک ما به سوى پروردگارمان باز خواهیم گشت» برای آن است که آنها را به یاد قیامت بیندازد که امروز سوار بر وسیله ای گران قیمت شده و در زمین جابجا می شویم به یاد داشته باشیم که بالاخره تابوتی هم هست که در انتظار ماست.

در حالات امیرالمومنین علیه السلام آمده است كه هنگامی که پاى خود را در ركاب ‏گذاشت ‏فرمود: «بسم اللَّه» و هنگامى كه بر مركب استقرار یافت ‏این آیات را تلاوت کرد: «سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ وَ إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا لَمُنْقَلِبُون‏»(11)

از این رو مستحب است که انسان هنگام سوار شدن بر هر وسیله نقلیه ای با خواندن این آیات هم شکر خدا را بجا آورد و هم به یاد قیامت افتاده و فراموش نکند که روزی سوار بر تابوت به آن دیار باقی خواهد شتافت.




روز بیست و پنجم:

دوستی و دشمنی

«اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ محبّاً لأوْلیائِكَ و مُعادیاً لأعْدائِكَ مُسْتَنّاً بِسُنّةِ خاتَمِ
انْبیائِكَ یا عاصِمَ قُلوبِ النّبییّن»

خداوندا مرا در این روز محب دوستانت و دشمن دشمنانت قرار ده
و در راه روش به طریقه و سنت خاتم پیغمبرانت
بدار ای عصمت بخش دلهای پیامبران.




تمام نظام خلقت ‏بر پایه جاذبه و دافعه است.
اگر جاذبه مولکولی نباشد، هیچ چیزی در خارج وجود پیدا نخواهد کرد.


اگر قانون جذب و دفع در نباتات نباشد، گیاهان در تنفس
(گرفتن اکسیژن و پس دادن گاز کربنیک) دچار اختلال خواهند شد.

اگر قانون جاذبه و دافعه در بین حیوانات نبود، هیچ حیوانی به
بچه‏ اش شیر نمی‏داد و حیوانات از دشمنان خود پرهیز نمی‏کردند.

اگر قانون جذب و دفع عمومیت نداشته باشد، خوبی، بدی، کیفر، پاداش
و بهشت و جهنم و بالاخره خلقت عالم عبث است.

انسان موجودی است متحرک و حرکت او نتیجه تعلق اوست، پس
به هرچه تعلق داشته باشیم نسبت‏ به آن جاذبه خواهیم داشت و از ضد آن
گریزان خواهیم بود، لذا یاوران پیامبر اکرم در قرآن کریم با این
صفت ‏بارز توصیف شده ‏اند: «اشداء علی الکفار رحماء بینهم‏؛
[یاران پیامبر] بر کافران سخت‏گیر و با خودشان مهربانند.» (1)


محبت اهل بیت علیهم السلام

رسول خدا صلی الله علیه و آله:
«لا یؤمن احدکم حتی اکون احب الیه من نفسه و یکون عترتی احب الیه
من عترته و یکون اهلی احب الیه من اهله و یکون ذاتی احب الیه من ذاته


کسی از شما مؤمن نیست مگر اینکه مرا بیش از خود دوست‏بدارد و خانواده من نزد او محبوبتر از خانواده خودش باشد و اقوام مرا از اقوام خودش بیشتر دوست‏ بدارد و خود من محبوبتر از خود او باشم.» (2)








عوامل کاهش ارزش روزه

سخن چینی

سخن چینی، از عوامل کاهش ارزش روزه است و پیامدهای خطرناکی دارد.

پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمود:
«چهارچیز موجب تباهی روزه و بطلان کارهای خیر می شود
که یکی از آن چهار چیز، سخن چینی است».

در رهنمودهای پیامبر صلی الله علیه و آله به امیرمؤمنان
علی علیه السلام آمده است: «ای علی! از غیبت و سخن چینی بپرهیز؛
زیرا غیبت، روزه را از پا در می آورد و سخن چینی باعث عذاب قبر است».


عاق والدین

از کارهایی که باعث کاهش ارزش روزه در نزد پروردگار شده و
از گناهان کبیره شمرده می شود، آزار و اذیت پدر و مادر است.

خداوند ارزش و مقام ویژه ای برای والدین در نظر گرفته و در قرآن می فرماید:
«حتی به آنها اُف نگویید و آنان را نیازارید. فروتنی خود را در برابرشان اظهار کنید
و بگویید: خدایا! آنان را مورد رحمت خویش قرا ده، چنانکه آنان مرا در کودکی
مورد رحمت خویش قرار دادند».

با چنین شرایطی، روزه کسی که پدر و مادر از او ناراضی هستند، ارزشی ندارد.




كجا روم كه درِ لطف تو به من باز است
شها زتوست در عالم هر آنچه آواز است

كسى به باب دگر مى رود كه انديشد
كه بسته بابِ تو و باب ديگران باز است


كبوترى كه وطن كرد بر درِ حَرَمت
كجا دگر به سرِ او هواى پرواز است

كسى كه از دم گرم تو ذوق صحبت يافت
كجا دگر به دم سرد خلق دمساز است

كسى كه نازكشى چون تو نازنين دارد
بجاست بر مَلك و بر فَلَك گَرَش ناز است

خوش آنكه در ملأ عام با تو همدوش است
خوش آنكه در حرمِ خاص با تو همراز است

براى رهرو كوى تو راه نزديك است
زبهر قاصد بابت، مدام در باز است

بيامديم به باب اللهى به درگه تو
كرم نما و عطا كن كه جاى اعزاز است




نظرات

© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi