╣◄*►╣ لحظه های ناب عشق و نیایش* ویژه نامه روز بیست و نهم ماه رمضان *╣◄*►╣
توسط
در تاریخ 07-08-2013 در ساعت 09:53 (1383 نمایش)
╣◄*►╣ لحظه های ناب عشق و نیایش ╣◄*►╣
*** ویژه نامه روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان ***
دعاى روز بیست و نهم ماه مبارك رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ غَشّنی بالرّحْمَةِ
وارْزُقْنی فیهِ التّوفیقِ والعِصْمَةِ
وطَهّرْ قلْبی من غَیاهِبِ التُّهْمَةِ
یا رحیماً بِعبادِهِ المؤمِنین.
خدایا بپوشان در آن با مهر ورحمت
وروزى کن مرا در آن توفیق وخوددارى
وپاک کن دلم را از تیرگیها وگرفتگى هاى تهمت
اى مهربان به بندگان با ایمان خود
تلاوت ترتیل جزء بیست و نهم قرآن کریم
برای شنیدن تلاوت قرآن بر روی تصویر بالا کلیک کنید
29-اهميت ماه رمضان
قال رسول الله (صلى الله عليه و آله)
لو يعلم العبد ما فى رمضان لود ان يكون رمضان السنة
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
اگر بنده «خدا» مى دانست كه در ماه رمضان چيست [چه بركتى وجود دارد]
دوست مى داشت كه تمام سال، رمضان باشد.
بحار الانوار، ج 93، ص 346
عطا کردی خطا کردم، خطا کردم عطا کردی
وفا کردی جفا کردم، جفا کـردم وفا کردی
تو بیشرمی ز من دیدی و بر رویم نیاوردی
ز عبد بیحیای خود حیا کـردی حیا کردی
مرا هر لحظه زنجیـر گناهـی بود بر گردن
تو خواندی و مـرا از آتش دوزخ رها کردی
من از تو قهـر کردم تـو پیـام آشتی دادی
کرم کردی دوباره این فراری را صدا کردی
من بیچاره از غفلت دویـدم جـانب شیطان
تو از رحمت مـرا بـا دوستـانت آشنا کردی
تو بخشیدی گناهم را؛ خریدی اشک و آهم را
تو زخمم را شفا دادی تو دردم را دوا کردی
من از فرمـان تـو کردم تمّـرد، بـارمعبودا!
تو حاجات مـرا بـر لب نیاورده روا کـردی
من از خود آبـرو بردم تو بر من آبرو دادی
من از غفلت چهها کردم تو از رحمت چهها کردی
اگر میخواستـی در آتـش قهرت بسوزانی
چرا این روسیه را زائر کـرب و بـلا کردی
گرفتی در بغـل تـا قبر ثـارالله را «میثم!»
به سوی حق فرار از آتش قهر خدا کردی
حاج غلامرضا سازگار
بار خدایا !
اگر در این ماه به گناه کوچک یا بزرگی نزدیک شدیم ...
و یا در معصیتی افتادیم ...
و یا خطا و لغزشی از روی قصد و عمد در این ماه به دوش کشیدیم ...
و یا از روی فراموشکاری به خود ستم کردیم ...
و یا احترام کسی را از میان بردیم و هتک کردیم ...
پس بر محمّد و آل محمّد درود و رحمت بفرست
و ما را با پوشش و پرده ی خود پوشانده !
و با عفو و آمرزش خودت از ما درگذر !!!
و ما را در برابر دیدگان شماتت گران قرار نده در حالیکه غرق آن گناهیم !
و زبان طعنه زنندگان را بر ما نگشا در حالیکه مشغول به آنیم !
و ما را به مهربانیت که تمام نمی شود ...
وبا احسان و نیکی ات که کم نمیگردد ...
به کاری وادار و به چیزی بگمار !
که سبب ریزش گناهان
و کفّاره و پوشاننده ی آنچه که در آن ماه ...
آنرا بر ما نپسندیده و زشت شمرده ای ، باشد !!!
آمین یا رب العالمین
ای ماه مخصوص خدارفتی برون از دست ما
آیا زما هستی رضا؟ ماه مبارک الوداع
کردی تو چون عزم سفر، ما را نمودی خون جگر
ای همدم شام و سحر ماه مبارک الوداع
ای معدن جود و سخا ای حاجت هر بینوا
بود از تو ترویج دعا ماه مبارک الوداع
رفتی ای ماه عزیز کردی محبان اشک ریز
ای یار روز رستخیز ماه مبارک الوداع
گنجینه ی عرفان تویی رونق ده قرآن تویی
سرچشمه ی ایمان تویی ماه مبارک الوداع
زینت ده هر محفلی تو نور چشم هر دلی
تو یاور هر سائلی ماه مبارک الوداع
هر کس که خواهان تو است نالان زهجران تو است
در فکر دوران تو است ماه مبارک الوداع
ای ماه با عز وجلال مقصود حی لایزال
ما را نکن افسرده حال ماه مبارک الوداع
ما عاشق نام توییم ما تشنه جام توییم
مایل به اکرام توییم ماه مبارک الوداع
گشتی نهان از هر نظر کو عمر تا سال دگر
بینیم رویت چون قمر ماه مبارک الوداع
ای مایه امید ما ای شاهد روز جزا
درد محبان کن دوا ماه مبارک الوداع
معارفی از جزء 29 قرآن کریم
چه کسانی هیزم جهنمند؟
نقش عقل و نقل در هدایت انسان
كلَُّمَا أُلْقِىَ فِیهَا فَوْجٌ سَأَلهَُمْ خَزَنَتهَُا أَ لَمْ یَأْتِكمُْ نَذِیرٌ(8) قَالُواْ بَلىَ قَدْ جَاءَنَا نَذِیرٌ فَكَذَّبْنَا وَ قُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِن شىَْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فىِ ضَلَالٍ كَبِیرٍ(9) وَ قَالُواْ لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فىِ أَصحَْابِ السَّعِیرِ(10- ملک)
هرگاه که گروهى در جهنم انداخته می شوند، نگهبانانش از آنها مىپرسند: مگر بیمدهندهاى برای شما نیامد؟ جواب می دهند: چرا؛ آمد ولى ما او را انكار كردیم و گفتیم: خدا هیچ چیز نازل نكرده است و شما بیمدهندگان هم در گمراهى بزرگى هستید. آنگاه مىگویند: اگر ما به دعوت نجاتبخش آنان گوش کرده بودیم یا در حقایق خلقت تعقّل كرده بودیم؛ کارمان به اینجا نمی کشید و الان بین جهنمیان نبودیم.
مراد از « فَوْجٌ » در اینجا همان کفار و فاسقانی هستند که آنها را دسته دسته وارد جهنم می کنند.(1) منظور از «خزنة» در اینجا ملائكهاى هستند كه مامور بر آتشند و انواع عذاب هاى جهنم را تدبیر مىكنند.
بنابراین هر دستهاى كه به جهنم ریخته مىشوند، ملائكه جهنم با توبیخ از آنها مىپرسند: مگر کسی که شما را از چنین عذابى بترساند برایتان نیامده بود؟ در پاسخ آنها اعتراف مىكنند به اینكه نذیر برایشان آمد و از آتش دوزخ انذارشان كرد؛ ولى آنها تكذیبش كردند و به او افترا بستند.
مراد از «سمع» و «عقل» در اینجا عمل به مقتضای این دو است. بنابراین معنای آیه این می شود: دوزخیان در پاسخ فرشتگان مىگویند: اگر ما در دنیا دستورات رسولان را اطاعت كرده بودیم و یا در ادله و معارف آنها تعقل مىكردیم، امروز در زمره اهل جهنم نبودیم و همانند ایشان در آتش جاودان، معذب نمىشدیم.(2)
دو نکته
1. این آیات، به اصلى ترین عامل سیهروزی دوزخیان اشاره کرده آن را به بهترین وجه ممکن تحلیل می کند. می فرماید: خداوند متعال هم از یك سو گوش شنوا و عقل و فطرت الهی به اینها داد و هم از سوى دیگر پیامبرانش را با دلائل روشن به سوی اینها گسیل داشت؛ اگر اینها از این همه ابزار هدایت که در اختیارشان قرار گرفت بهره می بردند هرگز سرانجامشان به جهنم ختم نمی شد. 2. روح انسان به مانند زمینی است که خداوند متعال او را به چشمه درون (عقل) و نهر بیرون (وحی) مجهز کرد تا انسان با بهره از این دو نهال جان خود را برویاند و به ثمر برساند؛ اما اگر آدمی با سوء اختیار خود چشمه درون را کور کند و راه را بر نهر بیرون ببندد به هدف مطلوب از خلقت(3) نرسیده و به ناچار کویر جان او در آتش خود ساخته خواهد سوخت.
کاری که هم ردیف کفر به خداست
وَ أَمَّا مَنْ أُوتىَِ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَیَقُولُ یَالَیْتَنىِ لَمْ أُوتَ كِتَابِیَهْ(25)... خُذُوهُ فَغُلُّوهُ(30)ثُمَّ الجَْحِیمَ صَلُّوهُ(31) ... إِنَّهُ كاَنَ لَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ(33)وَ لَا یحَُضُّ عَلىَ طَعَامِ الْمِسْكِینِ(34- حاقه)
و اما كسى كه پرونده اعمالش را به دست چپش دهند، مىگوید: اى كاش پروندهام را دریافت نمىكردم ... او را بگیرید و در غل و زنجیرش كشید؛ آن گاه به دوزخش دراندازید ... زیرا او به خداى بزرگ ایمان نمىآورده و مردم را به اطعام نیازمندان تشویق نمىكرده است.
بر اساس این آیات عده ای را نامه عمل به دست چپ می دهند و آنها را در غل و زنجیر کشیده و به دوزخ می افکند و در مقام بیان علت این عذاب گفته می شود جرم اینها دو چیز بوده: یکی اینکه به خداوند متعال ایمان نیاوردند و دیگر اینکه مردم را برای کمک به نیازمندان و رفع حوائج آنها تشویق و ترغیب نمی کردند.
علامه طباطبایی(ره) در شرح « وَ لَا یحَُضُّ عَلىَ طَعَامِ الْمِسْكِینِ » می نویسد: یعنی در مورد بینوایان سهل انگاری می کردند و رنجی که فقرا می کشیدند اهمیتی برای آنها نداشت.(4)
این آیات به روشنی معنایی که از آیه 19 سوره ذاریات فهمیده می شود را تایید می کند. آن معنا این بود که بر اهل تقوا لازم است تا بخشی از اموال خود را برای رفع نیاز نیازمندان اختصاص دهند و این غیر از واجبات مالی مانند خمس و زکات است. در این فراز، کسانی که آن واجب را ترک کرده و نسبت به نیازمندان بی تفاوت باشند را تهدید به عذابی می کند که قطعاً واقع خواهد شد.
نکته قابل توجه اینکه قرآن کریم این بی تفاوتی در حق مستمندان را گناهی بزرگ در ردیف کفر به خداوند عظیم بیان می کند که این طرز بیان گویای شدت و عظمت این معصیت است.
عذاب فوری برای منکر ولایت
سَأَلَ سَائلُ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ(1- معارج)تقاضا كنندهاى تقاضاى عذابى كرد كه واقع شد.
براساس شأن نزولی که برای این آیه از طریق شیعه و سنی به ما رسیده است این تقاضا كننده « نعمان بن حارث» یا «نضر بن حارث» بود كه به هنگام منصوب شدن على علیه السلام به مقام خلافت و ولایت در غدیر خم و پخش شدن این خبر در شهرها، بسیار خشمگین شد و خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: آیا این جریان را از پیش خود به راه انداختی یا اینکه از ناحیه خداوند مآمور به اجرای آن بودی؟ پیامبر صلی الله علیه و آله با صراحت فرمود: از ناحیه خدا مأمور به انجام آن بودم. او که باین سخن بیشتر ناراحت شده بود گفت: خداوندا! اگر این خلافت و ولایت حق است و از ناحیه توست؛ سنگى از آسمان بر ما فرود آور! در این هنگام سنگى فرود آمد و بر سر او خورد و او را به هلاکت رساند.(5)
باز هم تاکیدی بر لزوم کمک به نیازمندان
الْمُصَلِّینَ(22)الَّذِینَ هُمْ عَلىَ صَلَاتهِِمْ دَائمُونَ(23)وَ الَّذِینَ فىِ أَمْوَالهِِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ(24)لِّلسَّائلِ وَ الْمَحْرُومِ(25- معارج)
نماز گزاران، آنان كه همواره بر نمازشان مداوم و پایدارند و آنان كه در اموالشان حقّى معلوم است براى درخواست كننده [تهیدست] و محروم [از معیشت و ثروت].
این آیات نیز در کنار آیات 19 سوره ذاریات و 34 سوره حاقه، توجه و رسیدگی به امور نیازمندان و رفع نیاز آنها را از وظایف مهم و حتمی مردم اهل ایمان و تقوا و نماز بر شمرده و بر انجام آن تاکید می کند.
باز هم تکرار می کنیم که مراد از این حق در اموال واجبات مالی مشهور مثل زکات نیست. علامه طباطبایی(ره) در تفسیر این آیه بر این معنا تاکید کرده و به اشاره به روایتی از امام صادق علیه السلام می نویسد: بعضى از مفسرین حق معلوم را به زكات واجب تفسیر كردهاند؛ اما در حدیثى از امام صادق علیه السلام(6) آمده كه حق معلوم، زكات نیست؛ بلكه مقدار معلومى است كه به فقرا انفاق مىكنند.(7)
چه کسانی هیزم جهنمند؟
همین کسانی که در دنیا با ظلم و ستم خود آتش گناه و معصیت را در جامعه شعله ور می کردند؛ در قیامت هم هیزم و وقود جهنم شده و با ورودشان هم خود می سوزند و هم آتش دوزخ را شعله ورتر می کنند
وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكاَنُواْ لِجَهَنَّمَ حَطَبًا (15- جن)ستمگران که منحرفین از جاده عدالتند هیزمان جهنمند.
این آیه از آیاتی است که با صراحت تمام اعلام می دارد که جهنم و عذاب آن باطن همین گناهانی است که افراد در دنیا خود را به آن آلوده کردند. آیه مورد بحث نظیر آیه 24 سوره بقره (فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاس) تبهکاران و ستمگران را هیزم و عامل برافروختگی جهنم معرفی می کند؛ همین کسانی که در دنیا با ظلم و ستم خود آتش گناه و معصیت را در جامعه شعله ور می کردند؛ در قیامت هم هیزم و وقود جهنم شده و با ورودشان هم خود می سوزند و هم آتش دوزخ را شعله ورتر می کنند.
چه کردی آمدی جهنم؟
مَا سَلَكَكمُْ فىِ سَقَرَ(42)قَالُواْ لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّینَ(43)وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِینَ(44)وَ كُنَّا نخَُوضُ مَعَ الخَْائضِینَ(45)وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ(46) حَتىَّ أَتَئنَا الْیَقِینُ(47- مدثر)
[به آنان رو كرده] مىگویند: چه چیز شما را به دوزخ وارد كرد؟ مىگویند: ما از نمازگزاران نبودیم و به تهیدستان و نیازمندان طعام نمىدادیم و با فرورفتگان [در گفتار و كردار باطل] فرومىرفتیم و همواره روز جزا را انكار مىكردیم تا آنكه مرگ ما فرا رسید.
بر اساس این آیات، وقتی از دوزخیان سوال می شود چه کردید که اهل جهنم شدید؟ آنها چهار عامل را از مهمترین عوامل این بدعاقبتی خود معرفی می کنند و می گویند:
نخست اینكه ما از نمازگزاران نبودیم (قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّینَ) که اگر نماز مىخواندیم نماز ما را به یاد خدا مىانداخت و نهى از فحشاء و منكر مىكرد و ما را به صراط مستقیم الهى دعوت مىنمود.(8) دیگر اینكه ما اطعام مسكین نمىكردیم (وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِینَ) مراد از «اطعام مسكین»، انفاق بر تهى دستان جامعه است به مقدارى كه بتوانند كمر راست كنند و حوائجشان برطرف شود.(9) گرچه اطعام مسكین به معنى غذا دادن به بینوایان است؛ ولى ظاهرا منظور از آن، هر گونه كمك به نیازمندیهاى ضرورى نیازمندان مىباشد؛ اعم از خوراك و پوشاك و مسكن و غیر اینها.(10)
دیگر اینكه ما پیوسته با اهل باطل همنشین و همصدا مىشدیم (وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِینَ)؛ هر صدایى که بر ضد حق بلند مىشد و هر مجلسى که براى ترویج باطل تشكیل مىگردید و ما با خبر مىشدیم، با آنها همراهى مىكردیم و همرنگ جماعت مىشدیم؛ سخنان آنها را تصدیق مىكردیم و بر تكذیب و انكار آنها صحه مىگذاردیم و از مسخره بازی آنها نسبت به حق لذت مىبردیم.(11)
منظور از «خوض» سرگرمى عملى و زبانى در باطل، و فرو رفتن در آن است، به طورى كه به كلى از توجه به غیر باطل غفلت شود.(12)
«خوض در باطل» معنى وسیع و گستردهاى دارد كه هم شامل ورود در مجالس كسانى مىشود كه آیات خدا را به باد استهزا مىگیرند، تبلیغات ضد اسلامى مىكنند، یا ترویج بدعت مىنمایند، و یا شوخی هاى ركیك دارند، یا گناهانى را كه انجام دادهاند به عنوان افتخار یا لذت نقل مىكنند، و همچنین شركت در مجالس غیبت و تهمت و لهو و لعب و مانند آنها، ولى در آیه مورد بحث بیشتر نظر بر مجالسى است كه براى تضعیف دین خدا و استهزاى مقدسات، و ترویج كفر و شرك و بىدینى تشكیل مىشود.
سپس مىافزایند: و اینكه ما همواره روز جزا را انكار مىكردیم (وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ)؛ تا زمانى كه مرگ ما فرا رسید (حَتَّى أَتانَا الْیَقِینُ). ناگفته پیداست که انكار معاد و روز حساب، تمام ارزش هاى الهى و اخلاقى را متزلزل مىسازد و انسان را براى ارتكاب گناه شجاع مىكند، و موانع را از این راه بر مىدارد، مخصوصاً اگر این مسأله به صورت یك امر مداوم تا پایان عمر در آید.
از این آیات به خوبى استفاده مىشود كه این امور چهار گانه یعنى«نماز» و «زكات» و «ترك مجالس اهل باطل» و «ایمان به قیامت»، اهمیت و نقش فوق العادهاى در هدایت و تربیت انسان دارد و بر همین اساس؛ جهنم جاى نمازگزاران واقعى، زكات دهندگان، تاركان باطل و مؤمنان به قیامت نیست.(13)
روز بیست و نهم: پاکی قلب
«اللهمّ غَشّنی فیه بالرّحْمَةِ و ارْزُقْنی فیهِ التّوفیقِ و العِصْمَةِ و طَهّرْ
قلْبی من غَیاهِبِ التُّهْمَةِ یا رحیماً بِعبادِهِ المؤمِنین»
قلب در روایات
1 - سرچشمه حکمت:
«القلب ینبوع الحکمة؛
قلب سرچشمه حکمت است.» (1)
2 - ظروف خداوند:
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «ان لله فی الارض اوانی الا و هی القلوب؛
خداوند در روی زمین ظرفهایی دارد که آنها قلبها هستند.» (2)
انواع قلب
1 - قلب سلیم:
«الا من اتی الله بقلب سلیم؛
تنها کسی سود میبرد که دارای قلب سلیم باشد.» (3)
2 - قلب مطمئنه:
«الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکرالله
؛ کسانی که ایمان آوردند، قلوبشان با نام خداوند آرامش مییابد.» (4)
3 - قلب نورانی:
رسول خدا صلی الله علیه و آله: شرح الصدر ما هو؟
فقال: «نور یقذفه الله فی قلب المؤمن؛
از پیامبر اکرم در مورد شرح صدر سؤال شد، فرمود:
نوری است که خداوند به قلب مؤمن وارد میکند.» (5)
4 - قلب بیمار:
«فی قلوبهم مرض؛
در دلهای آنها (منافقین) بیماری است.» (6)
5 - قلب مهر خورده:
«کذلک یطبع الله علی کل قلب متکبر؛
خداوند این چنین بر قلوب متکبرین مهر میزند.» (7)
6 - قلب سخت:
«فبما نقضهم میثاقهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسیة؛
چون (بنی اسرائیل) پیمان شکستند، آنها را لعنت کرده و دلهایشان را سخت گردانیدیم.» (8)
7 - قلب مرده:
علی علیه السلام: «من قل ورعه مات قلبه؛
کسی که پرهیزکاریش اندک باشد، قلبش میمیرد» (9)
ز تاثیر دل بیدار چشم تر شود پیدا
که ماه از نور خورشید بلند اختر شود پیدا
بار خدایا! ماه رمضان در میان ما بس ستوده زیست و ما را مصاحب و یاری نیکو بود
و گرانبهاترین سودهای مردم جهان را به ما ارزانی داشت؛
امّا چون زمانش به سررسید و عدد روزهایش به آخر، آهنگ رحیل کرد.
بارخدایا! اینک ما با رمضان وداع میکنیم، همچون وداع با عزیزی که فراقش بر ما گران است
و رفتنش ما را غمگین و گرفتار وحشت و تنهایی کند؛ عزیزی که او را بر ما پیمانی است
که باید نگه داریم و حرمتی که باید رعایت کنیم و حقی که باید ادا نماییم؛
بار خدایا! ما آشنای این ماهیم، ماهی که ما را بدان شرف و منزلت دادی و بر
برکت نعمت و احسان خویش، روزه داشتنش را توفیق دادی؛ در حالی که مردمان شقی
قدرش را نشناختند و با شور بختی خویش از فضیلتش محروم ماندند.
ای خداوند! تو بودی که ما را برگزیدی و به شناخت این ماه توفیق عنایت کردی و
به سنت آن راه نمودی؛ تو بودی که ما را توفیق روزه داشتن و نماز گزاردن ارزانی
داشتی، هرچند ما قصور ورزیدیم و اندکی از بسیار به جای آوردیم.
بارخدایا! حمد تو راست در حالی که به بدکرداری خویش اقرار میکنیم و
به تبهکاری خویش معترفیم! ... عذر تقصیر ما را در ادای حق خود بپذیر و ...