رفیق حاج همت

نوشته اصلی توسط رفیق حاج همت

کم کم دلم از این و از آن سیر میشود***با چشم مهربان تو تسخیر میشود*** یه دختری***رو خاک ویرونه نشسته*** رفته تو فکر باباش و چشماشو بسته*** .. از آدما خسته شده***دلش شیکسته***


توی این 13 روز عید خیلی به یاد دختر سه ساله ی اربابم حسین ع نبودم!!! دوسش دارم دوسش داشتم اما خودمم امشب با شنیدن دوباره ی روضه ی حاج حسن خلج که این بیتها رو میخونه،یهویی بدجور یاد حضرت رقیه جانم به فداش افتادم...دلم برات تنگ شده یا رقیه،خودت شاهدی الانکه دارم این متنو مینویسم به یادتم و دارم با اشک چشمام مینویسم**دوستت دارم فدات بشم ارباب مهربونم قربونت برم،قربون قدت برم رقیه جونم*** کاش الان کسی تو خونه نبود راحت میتونستم اشک بریزم فدات بشم عزیزدلم-من هیچوقت گریه ای ک میکنم بخاطر مشکلاتم نیس،اونم درحالتیکه دارم روضه گوش میدم!!همیشه بخاطر خود شما و اهل بیت اشک ریختم و میریزم مگر زمانیکه کسی در حقم ظلم کنه و من نتونم کاری بکنم...رقیه جانم ببخش تو این مدت خیلی به یادت نبودم،شرمنده ام


ان شاءالله سه شنبه تو خونمون هیئت سه نفره داریم،حتما این روضه تو میذارم آبجی جونم***برات سینه میزنیم،این هفته متبرکه به نام خودت یا رقیه،دعای توسل هم این هفته به شما توسل میکنیم ان شاءالله***سلام منو به باباجانت برسون، سلام منو به عموت ابالفضل برسون ،سلام منو به داداش اصغرت و داداش اکبرت برسون،سلام منو به قاسم جانم ک امشب تولدشه برسون،سلاممو به عمه جانم زینب برسون...سلام منو به اهل بیت آقام امام حسین ع برسون بگو دوسشون دارم و بخاطر گجناهام شرمندشونم***ازشون بخوا خودشون آدمم کنن،ازشون بخواه کمکم کنن همونی بشم ک خدا و اهل بیت ازم انتظار دارن و سرباز امام زمانم بشم