۷ - ندادن دختر به شرابخوار
بر هر مسلماني لازم است به دستورات دينش پايبند و عمل كننده باشد، براي حفظ و دفاع از دينش، كمي غيرت و تعصب ديني داشته باشد، پس اگر كسي از دختر او خواستگاري كرد اما پاي بند ديانت و اسلاميت نباشد، با ملاحظه جهاتي نبايد به او جواب مثبت دهد!، زيرا هم از جهت اين كه از نظر ديني در رديف هم نيستند، و هم برابر روايات وارده، بادختر او هم كفو و هم طراز نيست و در آينده پيامدهاي ناگوار بي شمار خواهد داشت، چون يك فرد مست و لايعقل، با كليد شراب خواريش درهاي فسادها و شرها را بروي خود و خانوادهاش باز نموده و با ناملايمات زندگي اش، دايم آنها را ضجر خواهد داد!.
و دهها مسايل و گرفتاريهاي پيش بيني نشده ديگر كه، با درنظرگرفتن اين معايب، يك شخص مسلمان چگونه ميتواند با يك فرد شراب خوار دور از دين و از خدا بي خبر، وصلت نمايد.
۱ - أحمد بن محمد تا از أبو عبد اللَّهعليهالسلام فرمود: من زوّج كريمته من شارب خمر فقد قطع رحمها. هركس دخترش را به شراب خوار تزويج كند (درباره او) قطع رَحِم كرده است.» ۲ - ابن أبي عمير: از بعض اصحابش: از أبي عبد اللَّهعليهالسلام گفت: رسول خداصلىاللهعليهوآله فرمود: شارب الخمر لا يُزوَّجُ إذا خَطَبَ ولايشفّع اذا شفع و لايصدّق اذا حدّث و لايعاد اذا مرض و لايشهد جنازة و لايؤتمن علي أمانة. شرابخوار تزويج كرده نميشود وقتي كه خواستگاري نمود (يعني اگر شارب الخمر براي خواستگاري آيد به او دختر ندهيد) و وساطت او پذيرفته نشود و اگر سخني گفت تصديق نشود و به تشييع جنازهاي نرود و به امانتي امين نگردد.«۱»
۳ - از ابي الرّبيع از امام صادقعليهالسلام رسول خداصلىاللهعليهوآلهو سلم فرمود: من شرب الخمر بعد ما حرّمها اللَّه علي لساني، فليس بأهل أن يزوّج اذا خطب و لايشفع اذاشفع، ولايصدق اذا حدّث و لا عاد اذا مرض ولايشهد جنازة و لا يؤتمن علي أمانة. هركس شراب بخورد بعد از آنكه خداوند با زبان من حرام كرده است، پس اهليت (و شايستگي)، ندارد زماني كه خواستگاري نمود، به او دختر دهند، شفاعتش را قبول نكنند و گفتارش تصديق نشود و مريض شد عيادت نشود و به تشييع جنازهاي حاضر نباشد و به امانتي امين نگردد تا آخرحديث.«۲
۸ - به بد اخلاقان دختر ندهيد
اخلاق يكي از مسايل مهم كليدي و تعيين كننده دوران زندگي است، اگر در گذران زندگي، هر دو زوج داراي خلق و خوي پسنديده باشند، آن زندگي برايشان، شيرين و گوارا خواهد بود، و اگر يكي يا هردوي آنها داراي اخلاق بد و سيرت ناپسند باشد، صورت زندگي برايشان زشت و معنا و مفهومي نخواهد داشت، حالا فكر كنيد كدام يك از اين دو حالت برايتان ايده آل و رضايت بخش است.
۱ - حسين بن بشار واسطي گفت: به ابي الحسن امام رضاعليهالسلام نوشتم: انّ لي قرابة قد خطب إليّ (ابنتي) وفي خلقه سوء، قال: لا تزوّجه إن كان سيّئ الخلق. بدرستي كه يكي ازنزديكانم دخترم را خواستگاري نموده است اما بد اخلاق است! فرمود: اگر بد اخلاق است، به او دختر نده.«۳
۹ - بابانوان كم فهم ازدواج نكنيد!!
در فصلهاي مختلف اين كتاب كراراً از نظر عزيزان گذشته است كه براي زندگي مادام العمر خود و براي فرزندان آينده، همسر شايسته و فهميده و شادي آفرين انتخاب نمايد كه موجب ندامت و پشيماني نشود؛
ومي دانيم كه ازدواج با بانوي كم فهم و نا متعادل اخلاقي و رفتاري، از مصداق بارز ندامت در آينده خواهد بود.
۱ - سكوني، از ابي عبد اللَّه (عليهالسلام ) گفت: أميرمؤمنانعليهالسلام فرمود: ايّاكم وتزويج الحمقاء فإن صحبتها بلاء، وولدها ضياع.
مبادا با زنان نادان ازدواج نماييد زيرا همنشيني او بلا و فرزندانش ضايع خواهند شد!.«۱»
۲ - رسول خداصلىاللهعليهوآلهو سلم فرمود: إيّاكم وتزوّج الحمقاء فان صحبتها ضياع وولدها ضباع.
مبادا بازن كودن ازدواج كنيد همانا همنشيني او ضايع كننده و فرزندانش كفتار صفت مي شوند. «۲
۱۰ - كراهت ازدواج باخانم ديوانه!
۱۰ - كراهت ازدواج باخانم ديوانه! محمد بن مسلم، از أبي جعفرعليهالسلام گفت: بعضي اصحاب ما از او سؤال نمود: از الرّجل المسلم تعجبه المرأة الحسناء أيصلح له أن يتزوّجها وهي مجنونة؟ قال: لا ولكن إن كانت عنده أمة مجنونة فلا بأس بأن يطأها ولا يطلب ولدها. مرد مسلماني كه زن زيبا (ي ديوانه) او را جلب توجه (و شگفت زده) كرده است آيا مصلحت است با او ازدواج نمايد؟! فرمود: نه ولي اگر پيش او برده (زرخريد و) ديوانه باشد مي تواند با او هم بستر شود اما فرزند نياورند.«۳
۱۱ - فريب مال و جمال را نخور!
۱۱ - فريب مال و جمال را نخور! گروهي از انسان هاگمان ميكنند زيبائي زن، يا مال و منال او و دارائي و شخصيت پدرش، خوشبختي و سعادت ميآورد اگر با چنين زن يا دختري ازدواج كند، زندگي بي دغدغه و بي دردسري را، براي او به ارمغان خواهد آورد! اما تجربه و دقت در گذران جوامع و زير نظر گرفتن اين نوع خانوادهها، خلاف اين را ثابت كرده است و دقيقاً نشان داده است كه «اي بي خبران راه نه آنست ونه اين» بلكه سعادت در جاي ديگريست! (به روايات ذيل توجه نمائيد).
۱ - ابن ابي عمير: از هشام بن حكم: از أبي عبد اللَّهعليهالسلام قال: إذا تزوّج الرجل المرأة لجمالها أو لمالها وُكّل إلي ذلك، وإذا تزوّجها لدينها رزقه اللَّه المال والجمال. زماني كه مرد زني را به خاطر زيبائي و دارائي اش بگيرد، به آن (مال و جمال) سپرده شود، (خيري نميبيند) اما اگر براي دينداري اش ازدواج نمايد، خداوند به او مال و جمال ميدهد (در نظر او از همه زيباتر و داراتر جلوه گر شود).«۱»
۲ - ورّام بن أبي فراس در كتابش گويد: امامعليهالسلام فرمود: من تزوّج امرأة لجمالها جعل اللَّه جمالها وبالًا عليه. هركس با زني به خاطر جمالش ازدواج كند، خداوند جمال او را برايش وبال (و مايه گرفتاري) قرار دهد.«۲»
۳ - در (عقاب الأعمال): از رسول خداصلىاللهعليهوآلهو سلم نقل كرده است، فرمود: من نكح امرأة حلالًا بمال حلال غير أنّه أراد بها (به) فخراً ورياءاً (وسمعةً) لم يزده اللَّه بذلك إلّا ذلًّا و هواناً، و أقامه (اللَّه) بقدر ما استمتع منها علي شفير جهنم، ثم يهوي به فيها سبعين خريفاً. هركس با زني از طريق حلال و بامال حلال ازدواج كند (ولي از اين ازدواج) جز خودنمائي و فخر فروشي اراده نكند، در اين ازدواج نميبيند مگر ذلّت و خواري و خداوند به اندازهاي كه از او بهره برده در كنار جهنّم بازداشت ميكند و سپس هفتاد خريف (ساليان دراز) سرازير (و معذب) مي شود.«۱»
۴ - محمد بن مسلم گفت: أبو جعفرعليهالسلام فرمود: أتي رجل النبيصلىاللهعليهوآله ��وسلم يستأمره في النكاح، فقال رسول اللَّهصلىاللهعليهوآل �وسلم : انكح و عليك بذات الدين تَرِبَتْ يداك. مردي با رسول خداصلىاللهعليهوآلهو سلم در كار ازدواج مشورت كرد؟ فرمود: ازدواج كن و برتوباد صاحبان دين، دستانت خاك آلود شود (و خير بيشمار بيني).«۲»
۵ - إسحاق بن عمار گفت: شنيدم أبا عبد اللَّهعليهالسلام ميفرمود: من تزوّج امرأة يريد مالها ألجأه اللَّه إلي ذلك المال. هر كس بازني به خاطر مالش ازدواج كند خداوند او را به آن مال واگذارد.«۳»
۶ - بريد العجلي: از أبي جعفرعليهالسلام گفت: رسول اللَّهصلىاللهعليهوآل �وسلم فرمود: من تزوّج امرأة لا يتزوجها إلا لجمالها لم ير فيها ما يحبّ، و من تزوّجها لمالها لا يتزوجها إلا له وكّله اللَّه إليه، فعليكم بذات الدين. هر كس با زني به خاطر زيبائي ازدواج نمايد، در او آنچه دوست دارد نمي بيند و اگر به خاطر مالش ازدواج كند، به آن واگذار شود، برشما باد صاحبان دين (بازن دين مدار وصلت كنيد).«۴»
۷ - مروان بن مسلم: از بريد: از أبي جعفرعليهالسلام فرمود: جابر بن عبد اللَّه به من حديث كرد هماناپيغمبرصلىاللهعليه وآلهوسلم فرمود: من تزوّج امرأةً لمالها وكّله اللَّه إليه، و من تزوجها لجمالها رأي فيها ما يكره، ومن تزوّجها لدينها جمع اللَّه له ذلك. هركس با زني به خاطر مالش ازدواج كند: خداوند به آن وا گذارد و اگربه جمالش ازدواج نمايد از جمال او آنچه كه برايش ناخوشايند است، را ميبيند و هر كس به خاطر دينش ازدواج كند خداوند مال و جمال را برايش جمع ميكند.«۵»
۸ - محمد بن حسين الرضي در كتاب (المجازات النبوية) گويد: و فرمودعليهالسلام : تنكح المرأة لميسمها. زن به خاطر شخصيتش نكاح ميشود.«۱
۱۲ - سبك كردن مهريه و
۱۲ - سبك كردن مهريه و سبك كردن مهر يكي از سفارشات بزرگان اسلام و از صفات ممدوح در نظر شرع مقدس و عكس آن مورد ذمّ وتوبيخ قرار گرفته است، زيرا كسي كه تصميم براي ادامه زندگي تاپایان عمر را دارد و بنا به مثل مشهور (با لباس سفيدعروسي به خانه شوهر ميآيد و با لباس سفيد جدائي ابديكفن از آن خانه بيرون ميرود)، هيچ وقت در صدد كالا قرار دادن و مانند بردهها، به فروش رساندن خود را ندارد؛
با تجربه هم ثابت شده است، زني كه مهريه سنگين دارد هميشه با شوهر بگو و مگو دارد و زن با اتكاء به مهريهاش هيچ وقت كم نميآورد و گردن خود را يك وجب بالاتر از مرد فرض ميكند و در نهايت اكثراً به جدائي منتهي ميشود، برعكس اگر مهر سبك باشد زن خود را در برابر بهاء قرار نميدهد و به خوشي و ناخوشي زندگي خود متحمل شده و در كورانها و خطرات زندگي، چتر نجات خود و فرزندان خود ميشود، پس مهر كمتر براي زندگي آرامش بخش و از همه خيال بافيها بهتر است (لطفاً به فصلهاي بعدي توجه نماييد).
۱ - محمد بن مسلم: (عبداللَّه بن ميمون) از أبي عبد اللَّهعليهالسلام (از رسول خداصلىاللهعليهوآلهو سلم فرمود: الشوم في ثلاثة اشياء في الدابة والمرأة والدار، فأما المرأة فشومها غلاء مهرها و عسر ولدها (ولادتها)، و أما الدابة فشؤمها كثرة عللها وسوء خلقها، وأما الدار فشؤمها ضيقها و خبث جيرانها.
شومي (زندگي) در سه چيز است، در زن و چهار پا و خانه است!، اما شومي زن در زيادي مهرش است، و شومي چهارپا در زيادي بيماري و بد خلقي آن است، و اما شومي خانه درتنگي و همسايه بد آن مي باشد.«۲»
۲ - سكوني: از أبي عبد اللَّهعليهالسلام گفت: رسول خداصلىاللهعليهوآلهو سلم فرمود: (خير نسائكم) أفضل نساء أمتي أصبحهن (أحسنهنّ) وجهاً وأقلهنّ مهراً بهترين زنان امت من، زيبارويان و كم مهران آنها است.«۱»
۳ - امام صادقعليهالسلام فرمود: من بركة المرئة خفّة مؤنتها و تيسير ولادتها و من شؤمها شدّة مئونتها و تعسير (تعسّر) ولادتها. از بركت زن سبكي مخارج و آسان زائي اوست و از شومي اش سختي (و زيادي) خرج و سخت زائي اوست.«۲»
۴ - شيخ صدوقرضياللهعنه فرمود: وروي أن من بركة المرأة قلّة مهرها، ومن شؤمها كثرة مهرها و روايت شده است از بركت زن كمي مهر و شومي او در زيادي مهر اوست«۳»
۵ - عمر بن يزيد گويد: به أبي عبد اللَّهعليهالسلام گفتم: أخبرني عمّن تزوّج علي أكثر من مهر السنة أيجوز له ذلك؟ قال: إذا مهر السنة فليس هذا مهراً إنّما هو نحل لأنّ اللَّه يقول: (فَانْ آتيتم إحديهنّ قنطاراً فلا تأخذوا منه شيئا (إنّما عني النحل ولم يعن المهر، ألا تري أنه إذا أمهرها ثم اختلعت كان لها أن تأخذ المهر كاملا فما زاد علي المهر السنة فانّما هو نحل كما أخبرتك فَمِنْ ثَمَّ وجب لها مهر نسائها لعلّة من العلل قلت: كيف يعطي وكم مهر نسائها؟
قال: إنّ مهر (المؤمنات) خمسمائة و هو مهر السنة وقد يكون أقل من خمسمائة ولا يكون أكثر من ذلك، ومن كان مهرها ومهر نسائها أقل من خمسمائة أعطي ذلك الشئ ومن فخر وبذح بالمهر فازداد علي خمسمائة ثم وجب لها مهر نسائها في علة من العلل لم يزد علي مهر السنة خمسمائة درهم.
به من خبر بده از (حكم) كسي كه با بيش از مهر سنت (با زني) ازدواج نموده است، آيا اين جايز است؟! فرمود: اگر (بيش از مهر سنت) مهر قرار داده آن مهر نيست بلكه «نحل» است، زيرا خداوند مي فرمايد: «اگر به يكي از زنها، قنطار (يعني حتي به مقدار پر از پوست گاو، زر داديد) پس چيزي از آن را نگيريد» منظور از آن نحل است نه مهر، آيا نميبيني وقتي بيش از مهر (سنت) را، مهر قرار داد و سپس (طلاق) خلعي گرفت، حق زن است كه همه آن را بگيرد؛
پس (دانستي كه) بيش از مهرالسّنّة نحل است آن طور كه به تو خبر دادم (نه مهر)، بدينجهت است كه در بعض موارد به ميزان مهر اقوام زن، برايش مهر تعلق مي گيرد (مثلًا اگر به دختري تجاوز نمايد و ازاله بكارت كند، برايش مهر مثل واجب مي شود)؛
گفتم: اندازه مهر زنان فاميل چه قدر است؟ فرمود: مهر زنان مؤمن پانصد درهم است و آن مهر سنت است و گاهي از مهر سنت كمتر شود و بيشتر نميشود و اگر كمتر شد همان را مي گيرند و هر كهِ افتخاراًزياده روي نمايد و بيش از مهر پانصد درهم قرار دهد و به خاطر علتي مهر مثل برايش واجب شد همان پانصد درهم مهر سنت خواهد بود. «