❤ |
شهدا شمع محفل دوستانند، شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان "عند ربهم یرزقون" اند
و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب "فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی" پروردگارند.
امام خمینی (ره)
╬♥╬╬♥╬-زندگينامه شهدا╬♥╬╬♥╬-
╬♥╬╬♥╬-وصيت نامه شهدا╬♥╬╬♥╬-
شهدا شرمنده ایم
http://www.ayehayeentezar.com/galler...6595422563.gif
خادمه زینب کبری(س) (11-02-2011), شكوه انتظار (11-02-2011), عهد آسمانى (11-02-2011)
غیبگوترین امام زمان
مىدانیم كه امامان، در پرتو ارتباط با پروردگار جهان، از آگاهى غیبىبرخوردار بودند و در مواردى كه اساس حقانیت اسلام یا مصالح عالى امت اسلامى (همچون مشروعیت امامت آنان) در معرض خطر قرار مىگرفت، از این آگاهى به صورت «ابزار» هدایت استفاده مىكردند. پیشگوییها و گزارشهای غیبى امامان، بخش مهمى از زندگینامه آنان را تشكیل مىدهد، اما با یك مطالعه در زندگانى امام عسكرى چنین به نظر مىرسد كه: آن حضرت بیش از امامان دیگر آگاهى غیبى خود را آشكار مىساخته است.
بر اساس تحقیق یكى از دانشمندان معاصر، از كرامات و گزارشهای غیبى و اقدامات خارق العاده امام عسكرى-علیه السلام-، «قطب راوندى» در كتاب «خرائج» جمعا چهل مورد، «سید بحرانى» در «مدینة المعاجز» صد و سى و چهار مورد، «شیخ حر عاملى» در «اثبات الهداة» صد و سى و شش مورد، و «علامه مجلسى» در «بحار-الانوار» هشتاد و یك مورد را ثبت كردهاند 1 و این، به خوبی روشنگر فزونى بروز كرامات و گزارشهای غیبى از ناحیه آن حضرت مىباشد.
به نظر مىرسد علت این امر شرائط نامساعد و جو پراختناقى بود كه امام یازدهم و پدرش امام هادى در آن زندگى مىكردند؛ زیرا از وقتى كه امام هادى(ع) از سر اجبار به سامراء منتقل گردید، به شدت تحت مراقبت و كنترل بود، ازینرو امكان معرفى فرزندش «حسن» به عموم شیعیان به عنوان امام بعدى وجود نداشت و اصولا این كار، حیات او را از ناحیه حكومت وقت در معرض خطر جدى قرار مىداد. به همین جهت كار معرفى امام عسكرى-علیه السلام-به شیعیان و گواه گرفتن آنان در این باب، در ماههای پایانى عمر امام هادى -علیه السلام- صورت گرفت،2 به طورى كه هنگام رحلت آن حضرت هنوز بسیارى از شیعیان از امامت حضرت «حسن عسكرى» آگاهى نداشتند. 3
گویا عامل دیگرى نیز در این زمینه بىتاثیر نبوده و آن اعتقاد گروهى از شیعیان به امامت «محمد بن على»، برادر حضرت عسكرى، در زمان حیات امام هادى بوده است. این گروه بر اساس همین پندار او را در محضر امام هادى احترام مىكردند، ولى حضرت با این پندار مبارزه مىكرد و آنان را به امامت فرزندش حسن راهنمایى مىنمود.
پس از شهادت حضرت هادى گروهى از خیانتكاران و نادانان، همچون «ابن ماهویه»، این پندار را دستاویز قرار داده و به اغواى مردم و منحرف ساختن افكار از امامتحضرت عسكرى پرداختند.
این عوامل دستبه دست هم داده و موجب شك و تردید گروهى از شیعیان در امامت آن حضرت در آغاز كار گردیده بود، چنانكه برخى از آنان در صدد آزمایش امام بر مىآمدند 4 و برخى دیگر در این زمینه با امام مكاتبه مىكردند 5 . این تزلزلها و تردیدها به حدى بود كه امام در پاسخ گروهى از شیعیان در این زمینه با آزردگى و رنجش فراوانى نوشت:
«هیچ یك از پدرانم، مانند من، گرفتار شك و تزلزل شیعیان در امر امامت نشدهاند... » 6
امام عسكرى براى زدودن زنگار این شکها و تردیدها، و نیز گاه براى حفظ یاران خود از خطر، و یا دلگرمى آنان، و یا هدایت گمراهان، ناگزیر مىشد پردههاى حجاب را كنار زده، از آن سوى جهان ظاهر، خبر دهد، و این، از مؤثرترین شیوه-هاى جلب مخالفان و تقویت ایمان شیعیان بود.
«ابو هاشم جعفرى» كه قبلا گفتیم یكى از نزدیکترین یاران امام بود، مىگوید: هر وقتبه حضور امام عسكرى-علیه السلام-مىرسیدم، برهان و نشانه تازهاى بر امامت او مشاهده مىكردم. 7
اینك كه انگیزههاى امام در این زمینه روشن گردید، چند نمونه از پیشگوییهای غیبى امام عسكرى-علیه السلام-را از نظر خوانندگان گرامى مىگذرانیم:
1- «محمد بن على سمرى» كه یكى از نزدیکترین و صمیمىترین یاران امام بود، مىگوید: حضرت عسكرى-علیه السلام-طى نامهاى به من نوشت: «فتنهاى براى شما پیش خواهد آمد، آماده باشید».
بعد از سه روز در میان افراد بنیهاشم اختلافى روى داد. به امام نوشتم: آیا این همان فتنه است؟ حضرت پاسخ داد: «این، آن نیست! مواظب باشید! » . چند روز بعد «معتز» كشته شد! 8
2-امام حدود بیست روز پیش از قتل «معتز» به «اسحاق بن جعفر زبیرى» نوشت: در خانه خود بمان، حادثه مهمى اتفاق خواهد افتاد! وى مىگوید: پس از آنكه «بریحه» كشته شد، به محضر امام نوشتم: حادثهاى كه گفته بودید، رخ داد، اینك چه كار كنم؟ امام پاسخ داد: حادثهاى كه گفتم، حادثه دیگرى است! طولى نكشید «معتز» كشته شد! 9 - «محمد بن حمزه سروى» مىگوید: توسط «ابو هاشم جعفرى» كه از نزدیکترین یاران حضرت عسكرى-علیه السلام-بود، نامهاى به آن حضرت نوشتم و در خواست كردم دعائى در حق من بكند تا توانگر شوم. امام به خط خود جواب داد: مژده باد بر تو! خداوند به این زودى تو را بىنیاز گردانید. پسر عموى تو «یحیى بن حمزه» درگذشت و وارثى ندارد، دارایى او كه صد هزار درهم استبزودى به دست تو خواهد رسید. 10
4- «ابو هاشم جعفرى» مىگوید: زندانى بودم. از فشار زندان و سنگینى غل و زنجیر به حضرت شكایت كردم. امام در پاسخ نوشت: امروز نماز ظهر را در منزل خود خواهى خواند. طولى نكشید از زندان خلاص شدم و نماز را در منزل خواندم!11
- «احمد بن محمد» مىگوید: موقعى كه «مهتدى»، خلیفه عباسى، شروع به كشتار «موالى» كرد، طى نامهاى به حضرت عسكرى-علیه السلام-نوشتم: شكر خدا كه خلیفه گرفتارى پیدا كرده و فرصت مزاحمت به شما را ندارد، شنیدهام شما را تهدید مىكرده و مىگفته: «باید اینها را از روى زمین بردارم.»
امام در پاسخ با خط خود نوشت: عمر او کوتاهتر از آن خواهد بود كه این تهدیدها را عملى كند. از امروز بشمار، در روز ششم با خوارى و خفت كشته خواهد شد. شش روز بعد، همان گونه كه امام پیشگویى كرده بود، مهتدى به قتل رسید.12 - «جعفر بن محمد قلانسى» مىگوید: برادرم محمد كه همسرش آبستن بود، نامهاى به حضرت عسكرى-علیه السلام-نوشت و خواهش كرد كه حضرت دعا كند زایمان همسرش بىخطر، و نوزاد او پسر باشد. امام در پاسخ نوشت: خداوند فرزند پسر به تو عنایت مىكند، و «محمد» و «عبد الرحمن» دو اسم خوبى هستند. آن زن پسر آنهم دو قلو زایید، یكى را محمد و دیگرى را عبد الرحمن نام نهادند. 13
7- «محمد بن عیاش» مىگوید: چند نفر بودیم كه در مورد كرامات امام عسكرى-علیه السلام-با هم گفتگو مىكردیم. فردى ناصبى (دشمن اهل بیت) گفت: من نوشتهاى بدون مركب براى او مىنویسم، اگر آن را پاسخ داد، مىپذیرم كه او بر حق است.
ما مسائل خود را نوشتیم. ناصبى نیز بدون مركب روى برگهاى كه مطلب خود را نوشت و آن را با نامهها به خدمت امام فرستادیم. حضرت پاسخ سؤالهای ما را مرقوم فرمود و روى برگه مربوط به ناصبى، اسم او و اسم پدرش را نوشت! . ناصبى چون آن را دید از هوش رفت، و چون به هوش آمد، حقانیتحضرت را تصدیق كرد و در زمره شیعیان قرار گرفت. 14
8- «اسماعیل بن محمد» مىگوید: بر در خانه امام عسكرى-علیه السلام-نشستم. وقتى امام بیرون آمد، جلو رفتم و از فقر و نیازمندى خویش شكوه كردم و سوگند خوردم كه حتى یك درهم ندارم!
امام فرمود: سوگند یاد مىكنى، در صورتى كه دویست دینار در خاك پنهان كردهاى!؟ آنگاه افزود: این را براى آن نگفتم كه به تو عطائى نكنم، و آنگاه رو به غلام خود كرد و فرمود: آنچه همراه دارى به او بده. غلام صد دینار به من داد. خداىمتعال را سپاس گفتم و بازگشتم.
حضرت فرمود: مىترسم آن دویست دینار را، در وقتى كه بسیار نیازمند آن هستى، از دستبدهى. من سراغ دینارها رفتم و آنها را در جاى خود یافتم. جایشان را عوض كردم و طورى پنهان ساختم كه هیچ كس مطلع نشود. از این قضیه مدتى گذشت. به دینارها نیازمند شدم. سراغ آنها رفتم چیزى نیافتم و این امر بر من بسیار گران آمد. بعدا فهمیدم پسرم جاى آنها را یافته و دینارها را برداشته و برده است! در نتیجه چیزى از آنها به دست من نرسید و همان طور شد كه امام فرموده بود! 15
9-شخصى بنام «حلبى» مىگوید: در سامراء گرد آمده بودیم و منتظر خروج ابو محمد (امام عسكرى-علیه السلام-) از خانه بودیم تا او را از نزدیك ببینیم. در این هنگام نامهاى از حضرت دریافت كردیم كه در آن نوشته بود: «هشدار كه هیچ كس بر من سلام نكند و كسى با دست، به سوى من اشاره نكند، در غیر این صورت جانتان به خطر خواهد افتاد! » در كنار من جوانى ایستاده بود، به او گفتم: از كجایى؟ گفت: از مدینه. گفتم: اینجا چه مىكنى؟ گفت: درباره امامت «ابو محمد» -علیه السلام-اختلافى پیش آمده است، آمدهام تا او را ببینم و سخنى از او بشنوم یا نشانهاى ببینم تا دلم آرام گیرد، من از نوادگان «ابوذر غفارى» 16 هستم. در این هنگام امام حسن-علیه السلام-همراه خادمش بیرون آمد. وقتى كه روبروى ما رسید، به جوانى كه در كنار من بود، نگریست و فرمود: آیا تو غفارى هستى؟ جوان پاسخ داد: آرى. امام فرمود: مادرت «حمدویه» چه مىكند؟ جوان پاسخ داد: خوب است. امام پس از این سخنان كوتاه از كنار ما گذشت. رو به جوان كردم و گفتم: آیا او را قبلا دیده بودى؟ پاسخ داد: خیر. گفتم: آیا همین تو را كافى است؟ گفت: كمتر از این نیز كافى بود!17
10-جعفر بن محمد مىگوید: امام عسكرى-علیه السلام-در راه حركت مىكرد و ما در ركاب او بودیم. من آرزو داشتم كه داراى فرزندى شوم، در دلم گفتم: اى ابا محمد (عسكرى) آیا من صاحب فرزندى خواهم شد؟ در این هنگام امام نگاهى به من كرد و با سر اشاره كرد كه: آرى. در دلم گفتم: پسر خواهد شد؟ حضرت با سر اشاره كرد كه: نه! چندى بعد خدا فرزند دخترى به ما داد! 18
11-على بن محمد بن زیاد مىگوید: نامهاى از طرف حضرت به من رسید كه: خطرى تو را تهدید مىكند، از خانه خارج نشو. در آن روزها یك گرفتارى براى من پیش آمد كه از آن وحشت كردم، نامهاى به امام نوشتم و پرسیدم كه: این همان خطر است؟ امام در پاسخ نوشت: خطرى كه گفتیم از این بدتر خواهد بود. طولى نكشید به خاطر «جعفر بن محمود» تحت تعقیب قرار گرفتم، و از طرف حكومتبراى دستگیركننده من صد هزار درهم جایزه اعلام گردید! 19
منبع: اوضاع سیاسی - اجتماعی عصر امام عسكری علیه السلام، مهدی پیشوایی
1.طبسی، شیخ محمد جواد، حیاة الامام العسكری، الطبعة الاولى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1413 ه. ق، ص 121.
2. طبسى، همان كتاب، ص 217.
3. مسعودى، اثبات الوصیة، الطبعة الرابعة، نجف، المطبعة الحیدریة، 1374 ه. ق، ص 234.
4. مسعودى، همان كتاب، ص 246.
5. مسعودى، همان كتاب، ص 238.
6. حسن بن على بن شعبة، تحف العقول، الطبعة الثانیة، 1363 ه. ش، قم، مؤسسة النشر الاسلامی (التابعة) لجماعة المدرسین به قم المشرفة، ص 487.
7. طبرسی، اعلام الورى، الطبعة الثالثة، دار الكتب الاسلامیة ص 375.
8. على بن عیسى الاربلى، كشف الغمة، تبریز، مكتبة بنیهاشمی، 1381 ه. ق، ج 3، ص 207-مجلسى، بحار الانوار، ط 2، تهران، المكتبة الاسلامیة، 1395 ه. ق، ج 50، ص 298.
9. شیخ مفید، الارشاد، قم، مكتبة بصیرتى، ص 340-ابن شهر اشوب، مناقب آل ابی طالب، قم، كتابفروشى مصطفوى، ج 4، ص 436-مجلسى، همان كتاب، ص 277-كلینى، اصول كافى، تهران، مكتبة الصدوق، 1381 ه. ق، ج 1، ص 506.
10. على بن عیسى الاربلى، كشف الغمة، تبریز، مكتبة بنیهاشمی، 1381 ه. ق، ص 214-شبلنجى، نور الابصار، قاهره، مكتبة المشهد الحسینى، ص 168-ابن صباغ مالكى، الفصول المهمة، ط قدیم، ص 303.
11. طبرسى، اعلام الورى، ط 3، دار الكتب الاسلامیة، ص 372-ابن شهر اشوب، همان كتاب، ص 432-مسعودى، اثبات الوصیة، نجف، المطبعة الحیدریة، 1374 ه. ق، ص 241.
12. طبرسى، اعلام الورى، ط 3، دار الكتب الاسلامیة، ص 375-مسعودى، همان كتاب، ص 242-كلینى، اصول كافى، تهران، مكتبة الصدوق، 1381 ه. ق، ج 1، ص 510-شیخ مفید، الارشاد، قم، مكتبة بصیرتی، ص 344-على بن عیسى الاربلى، همان كتاب، ج 3، ص 204.
13. مسعودى، همان كتاب، ص 241.
14. ابن شهر اشوب، مناقب آل ابی طالب، قم، كتابفروشى مصطفوى، ج 4، ص 440.
15. ابن صباغ مالكى، الفصول المهمة، ط قدیم، ص 303-ابن شهر اشوب، همان كتاب، ص 432-شبلنجی، نور الابصار، قاهره، مكتبة المشهد الحسینی، ص 167 (با اندكى تفاوت).
16. غفار نام قبیله ابوذر بود.
17. مجلسى، بحار الانوار، ط 2، تهران، المكتبة الاسلامیة، 1395 ه. ق، ج 50، ص 269.
18. طبسى، شیخ محمد جواد، حیاة الامام العسكری، ط 1، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1371 ه. ش، ص 136، به نقل از كتاب الهدایة الكبرى تالیف حسین بن حمدان حضینى، ص 386.
19. على بن عیسى الاربلى، كشف الغمة، ج 3، ص 207-مجلسى، بحار الانوار، ج 50، ص 297.
جهان در حسرت آيينه مانده ست
گرفتار غمي ديرينه مانده ست
شب سردي ست بي تو بودن ما
بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟
عهد آسمانى (11-02-2011)
اختر فروزان سامراءامام حسن عسكری علیه السلام:
"از ادب همان بس كه آنچه را برای خود نمی پسندی، برای دیگران نیز مپسندی."
(مسند الامام العسكری، ص 288)
امام حسن عسكری علیه السلام در سال 232 هجری ولادت یافت. القاب آن بزرگوار را " الصامت"،" الهادی"،" الرفیق"،" الزكی" و" النقی" ذكر كرده اند ؛ برخی از مورخان لقب" الخالص" را هم بر القاب آن حضرت افزوده اند. " ابن الرضا " نیز عنوانی است كه امام جواد و امام عسكری علیهما السلام هر دو به آن شهرت یافته اند. (1)
امام حسن عسكری علیه السلام مانند دیگر ائمه علیهم السلام تحت ظلم و جور حكـّام وقت قرار داشت .ایشان سخت ترین روزها را زیر نظر سه خلیفه ی غاصب ، معتز، مهتدی و معتمد عباسی گذراند. معتزعباسی، پس از تصدی خلافت، امام را شدیداً زیر نظر قرار داد ، چند بار ایشان را روانه ی زندان كرد و به دست صالح بن وصیف سپرد.
صالح كه از دشمنان اهل بیت (ع) بود ، فرصت را غنیمت شمرد و افرادی پست را در زندان بر امام گماشت تا حضرت را آزار دهند.
علی بن عبدالغفا می گوید: روزی گروهی از عباسیان و دسته ای از منحرفان بر صالح وارد شدند. صالح به آنان گفت: نمی دانم دیگر چه كار كنم ؟ دو تن از شرورترین افرادی را كه سراغ داشتم، بر امام گماشته ام، اما چنان در آنها تأثیر نهاده كه در مدتی كوتاه اهل عبادت شدند. از آنان پرسیدم: درباره اش چه می گویید؟
پاسخ دادند: چه بگوییم درباره ی كسی كه روزها را روزه می دارد و شبها تا بامداد نماز می گزارد. نه سخن می گوید و نه به كاری جز عبادت می پردازد. هر گاه به او نگاه می كردیم ، لرزه بر انداممان می افتاد و توان تدبیر خویش ازكف می دادیم.
هنگامی كه عباسیان این سخن را از صالح بن وصیف شنیدند ، در نهایت خواری از نزدش بیرون رفتند.(2)
دشمنان تلاش می كردند كه عرصه را بر امام تنگ تر كنند، اما سیمای ملكوتی حضرت ، چنان جذاب بود كه حتی پست ترین افراد را دگرگون ساخته و به عبادت وا می داشت.
بنابر نقل برخی از مورخان، معتز امام را به دست علی بن اوتامش، كه از دشمنان سرسخت اهل بیت بود، سپرد. علی به شدت تحت تاثیر واقع و از دوستان صمیمی اهل بیت (ع) شد.
شیخ مفید از محمد بن اسماعیل علوی چنین نقل می كند : امام نزد علی بن اوتامش زندانی گردید و به او كه از دشمنان خشن آل ابی طالب بود ، دستور داده شد تا بر امام سخت بگیرد . ولی مدتی نگذشت كه علی در برابر امام چهره بر زمین سایید و سرآمد روشن بینان و نیك گفتارانی شد كه حضرت را به بزرگی یاد می كردند.(3)
فشارهای سخت و گوناگون بر امام ، معتز عباسی را قانع نساخت. او سرانجام به سعید حاجب دستور داد امام را به طرف كوفه برده و در راه به قتل برساند.(4)
ویرایش توسط خادمه زینب کبری(س) : 11-02-2011 در ساعت 03:23
عهد آسمانى (11-02-2011)
ولی حضرت به درگاه پروردگار شكایت برد و معتز را نفرین كرد. سه روز بعد، در اثر دعای امام عسكری، معتز به بدترین وضع كشته شد.(5)
هنوز امام عسكری از ستم معتز كاملاً رهایی نیافته بود كه به ستم مهتدی عباسی گرفتار شد . اگرچه این فرد به زهد معروف بود (6)
اما خلافت چنان او را دگرگون ساخت كه یكباره كمر به نابودی علویان ، به ویژه امام حسن عسكری (ع) بست ، ابوهاشم می گوید: با امام عسكری در زندان مهتدی بودیم كه فرمود: ای ابوهاشم، این سركش اراده كرده است با سرنوشت اولیای خدا بازی كند، ولی خداوند عمرش را قطع و كوتاه خواهد كرد. بامداد تركها بر مهتدی شوریدند و او رابه قتل رساندند.(7)
پس از مهتدی ، احمد بن جعفر بن متوكل ، مشهور به معتمد عباسی در سال 256 هجری بر مسند خلافت نشست. او امام را بیش از دیگران ، تحت فشار قرار داد. این بار پیشوای یازدهم به دست یحیی بن قتیبه سپرده شد . یحیی چنان عرصه را بر امام تنگ ساخت كه مورد اعتراض همسرش قرارگرفت. او در برابر اعتراض همسرش سوگند یاد می كرد كه حضرت را میان درندگان رها می كند. ابن شهر آشوب می نویسد:" یحیی در پاسخ به اعتراض همسرش سوگند خورد كه امام را در میان درندگان و شیران خواهم افكند. آنگاه با اجازه خلیفه، امام را میان شیران افكند. پس از مدتی به محل نگهداری شیران نگریستند وامام را در حال نماز یافتند پس دستور داد تا امام را به خانه اش باز گردانند.
پس از مطلع شدن از این واقعه ، معتمد عباسی نزد امام رفت و عاجزانه از حضرت تقاضای عفو و دعا نمود(8)
البته نرمش معتمد عباسی دیری نپایید. او چنان شیفته قدرت و مقام بود كه همه چیز را به فراموشی سپرد و به چیزی جز شهادت امام نمی اندیشید.
ویرایش توسط خادمه زینب کبری(س) : 11-02-2011 در ساعت 03:24
عهد آسمانى (11-02-2011)
نظارت شدید حكومت بر امام
عباسیان نگران بودند كه امام ، همانند سایرعلویان، با داشتن هوادارانی چند ، دست به قیام بزنند . پس امام حسن عسكری (ع) را بعد از پدر بزرگوارشان همچنان در سامراء نزد خود نگاه داشتند . در چنین شرایطی بود كه رفت و آمد شیعیان با امام تحت كنترل درآمده و شناسایی شیعیان برای آنها ممكن می شد.سالهایی كه امام در این شهر می زیست به جز چند بار كه به زندان افتاد در صورت ظاهر همانند یك شهروند عادی زندگی می كرد. طبعاً رفتار وی به طور محتاطانه ای زیر نظر حكومت قرار داشت. روشن است كه امام حسن عسكری علیه السلام همانند سایرامامان، در صورت داشتن اختیار و آزادی ، نه سامراءبلكه مدینه را برای زندگی انتخاب می كردند. در واقع اقامت طولانی ایشان در سامراء، نوعی بازداشت از طرف خلیفه عباسی به شمار می آید.
وجود شبكه منظم شیعیان كه از مدتها قبل شكل گرفته بود ، در نظر خلیفه از اهمیت فراوانی برخوردار بود و موجبات نگرانی و وحشت او را فراهم می آورد ؛ چیزی كه می باید به نحوی كنترل می شد.
به همین جهت حكومت از امام خواسته بود حضور خود را در سامراء ، به طور مداوم به آگاهی برساند؛ چنان كه طبق نقل یكی از یاران امام ، آن حضرت هر دوشنبه و پنجشنبه مجبور بود در دارالخلافه حاضر شود.(9)
چنین حضوری، گرچه در ظاهر نوعی احترام برای آن حضرت تلقی می شد ، ولی در واقع تنها وسیله ی كنترل ایشان از نظر خلیفه بود.
ویرایش توسط خادمه زینب کبری(س) : 11-02-2011 در ساعت 03:26
عهد آسمانى (11-02-2011)
چگونگی دیدار شیعیان با امام
شیعیان برای دیدن امام مشكل داشتند ، آن گونه كه یك بار، تنها موقعی كه خلیفه برای دیدن" صاحب البصره" می رفت و امام را نیز همراه خویش می برد ، اصحاب امام در طول راه ، خود را برای دیدن آن حضرت آماده می كردند . (10)اسماعیل بن حمد می گوید: برای طلب پول در سر راه آن حضرت نشستم و هنگام عبور امام ، تقاضای كمك مالی از وی كردم.(11)
محمد بن عبدالعزیز بلخی می گوید: هنگام حركت امام به دارالعامه، در كوی الغنم منتظر تشریف فرمایی آن حضرت بودم.(12)
علی بن جعفر ازحلبی نقل می كند: در یكی از روزها كه قرار بود امام به دارالخلافه برود ما درعسكر به انتظار دیدار ایشان جمع شدیم، در این حال از طرف آن حضرت نامه ای بدین مضمون به ما رسید:
" كسی بر من سلام و حتی اشاره ای هم نكند ، زیرا در امان نیستید."(13)
از این روایات می توان فهمید كه دستگاه خلافت تا چه حد ، روابط امام با شیعیانش را زیر نظر داشته و آن را كنترل می كرده است . البته امام و شیعیان در فرصتهای گوناگونی یكدیگر را ملاقات می كرده اند و سرپوشهایی نیز برای این تماسها وجود داشته ، یكی از بهترین راههای ارتباطی شیعیان با امام، مكاتبه بوده كه در منابع تاریخی فراوان به آن بر می خوریم.
ویرایش توسط خادمه زینب کبری(س) : 11-02-2011 در ساعت 03:22
عهد آسمانى (11-02-2011)
موقعیت امام عسكری علیه السلام درسامراء
امام گرچه بسیار جوان بود ، ولی به دلیل موقعیت بالای علمی و اخلاقی ، به ویژه رهبری شیعیان و اعتقاد بی شائبه آنان به امام و احترام بی چون و چرای مردم به ایشان ، شهرت فراوانی پیدا كرده بود. همچنین به دلیل آن كه مورد توجه عام و خاص بود ، حاكمیت عباسی جز در مواردی چند ، درظاهر رفتار احترام آمیزی از خود نسبت به آن حضرت نشان می داد.سعد بن عبدالله اشعری از علمای معروف شیعه می گوید :
" در شعبان سال 278 هجری قمری ( هجده سال پس از شهادت امام عسكری علیه السلام) در مجلس احمد بن عبیدالله بن خاقان
( كه پدرش وزیر معتمد عباسی بود و آن روزها مسئولیت خراج قم را بر عهده داشت و به آل پیامبر و مردم قم نیزعداوت می ورزید.) نشسته بودیم. سخن از طالبیون ساكن سامراء و مذهب و موقعیت آنان در پیش حاكم به میان آمد، احمد گفت: من كسی از علویان را چون حسن بن علی عسكری در سامراء ندیده بودم كه این چنین به وقار ، زیركی و بزرگ منشی در میان اهل بیت خود شناخته شده و پیش سلطان و بنی هاشم محترم باشد ، چنان كه او را بر افراد مسن حتی امراء و وزراء و منشیان نیز برتری می دادند . روزی من كنار پدرم ایستاده بودم، آن روز پدرم برای دیدار با مردم نشسته بود كه امام وارد شد . پدرم چند قدم به استقبال ایشان جلو رفت. او را بوسید و مرتب می گفت: پدر و مادرم فدایت...
شب از پدرم پرسیدم: آن شخص كه بود كه آن قدر احترامش می كردی؟ گفت: او ابن الرضا، امام رافضیان بود( در آن زمانها شیعیان را رافضی یعنی از دین خارج شده می خواندند) فرزندم اگر روزی خلافت از دست بنی عباس بیرون رود، در میان بنی هاشم، جز او كسی شایستگی تصدی آن را ندارد. او به خاطر فضل، صیانت نفس، زهد، عبادت و اخلاق نیكو سزاوار مقام خلافت است.(14)
این روایت با توجه به راوی آن كه خود یكی از معاندان سرسخت اهل بیت بوده ، به خوبی موقعیت اخلاقی و اجتماعی امام را در میان عامه مردم و حتی خواص نشان می دهد.
ویرایش توسط خادمه زینب کبری(س) : 11-02-2011 در ساعت 03:20
عهد آسمانى (11-02-2011)
چگونگی ارتباط امام با شیعیان
پراكندگی شیعیان در بلاد مختلف اسلامی ، در شصت سال پایانی دوران حضور تا آغاز غیبت صغری، از شواهد و قرائن تاریخی است كه در احادیث فقهی نیز فراوان دیده می شود.قطعاً برای شیعیان سؤالات و مشكلاتی مطرح بود كه نیاز به پاسخگویی داشتند . این مشكل با تعیین " وكلا" از طرف امامان شكل می گرفت و با ارتباطی كه بین امام و وكلای ایشان به ویژه به شكل مكاتبه ای به وجود می آمد، سعی می شد تا راهنماییهای لازم از نظر دینی و سیاسی ارائه شود .
امام حسن عسكری (ع) در دوران حیات خود به این سیستم توجه داشت و در توسعه واستفاده از آن می كوشید. ایشان افراد ی را با سابقه ی علمی درخشان كه ارتباط استواری با امامان قبلی یا خود آن حضرت داشتند و می توانستند از نظر حدیثی پشتوانه ای برای شیعیان به شمار آیند ، به عنوان وكیل انتخاب می نمودند.
از جمله این وكلا" ابراهیم بن عبده" در ناحیه بیهق، " ابراهیم بن مهزیار اهوازی" در ناحیه اهواز و از مهمترین وكلای امام كه بعدها به منصب نیابت خاص در غیبت صغری نیز رسید ، "عثمان بن سعید" بود. او از طرف امام هادی و امام حسن عسكری علیهما السلام به وكالت برگزیده شد ، شیخ طوسی درباره وجه تسمیه او به سمان می نویسد: او به تجارت روغن مشغول بود تا به عنوان سرپوشی برای كاراصلی خود( وكالت) از آن بهره برداری كند . درمواقعی كه مالی از شیعیان به او می رسید آن را در ظرف روغن جاسازی می نمود و پنهانی نزد امام عسكری علیه السلام می فرستاد .(15)
ویرایش توسط خادمه زینب کبری(س) : 11-02-2011 در ساعت 03:20
عهد آسمانى (11-02-2011)
شهادت امام
سرانجام امام عسكری علیه السلام در هشتم ربیع الاول سال 260 هجری قمری در سن ، بیست و نه سالگی(16) توسط معتمد عباسی مسموم و به شهادت رسید.هنگام شهادت امام ، هاله ای ازغم و بهت زدگی فضای سامراء را فرا گرفت. مردم فریاد می زدند: ابن الرضا رحلت كرد. آنگاه برای تدفین آماده شدند ، بازار به حال تعطیل درآمد. بنی هاشم، شخصیتهای نظامی و قضایی ، منشیان و مردم به سوی پیكر امام هجوم آوردند، آن روز در سامراء قیامتی بر پا بود(17)مرقد مطهر این امام عزیز در سامراء كنار پدر بزرگوارشان زیارتگاه عشاق آن حضرت است .
پی نوشتها:
1- مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 421، بحار الانوار، ج 50، ص 236، نور الابصار، ص 166.2- اصول كافی، شیخ كلینی، ج 1، ص 512.
3- ارشاد، شیخ مفید، ص 342.
4- مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 431.
5- بدایة و النهایة، ابن كثیر، ج 11، ص 16.
6- كشف الغمه، اربلی، ج 2، ص 206.
7- الغیبه، شیخ طوسی، ص 134.
8- مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 430.
9- الغیبه، طوسی، ص 129.
10- اصول الكافی، كلینی، ج1، ص 444.
11- كشف الغمه، ج 2، ص 447.
12- الخرائج و الجرائح، ج1، ص 447.
13- همان، ج1، ص 439.
14- الكافی، ج1، ص 505.
15- همان، صص214،215.
16- مروج الذهب، ص 4، ص 112.
17- الغیبة، طوسی، ص 132.
عهد آسمانى (11-02-2011)
«السلام علیک یا مولای یاابا محمد الحسن بن علی الهادی ورحمة الله وبرکاته…»
در آستانه شهادت آن امام همام به محضر مبارک فرزند برومندش ، مصلح ومنجی عالم بشریت حضرت بقیة الله الاعظم حجة بن الحسن العسگری ارواحنا له الفداه وعجل الله تعالی فرجه الشریف تسلیت عرض نموده واز درگاه خداوند تبارک وتعالی برای آن حضرت اجر مسئلت می نماییم.
************************************************** *******
۩*♥*۩ معماهای قرآنی« معماي قبلی رو جواب بده و بعدی رو طرح کن» ۩*♥*۩
*~|♥|♥|♥~* معما ((چيستان هاي مذهبي)) معما *~|♥|♥|♥~*
*~|♥|♥|♥~* معماهاي احکام شرعي *~|♥|♥|♥~*
*~|♥|♥|♥~* معما...(( معماهاي مربوط به پيامبران))...معما *~|♥|♥|♥~*
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)