گفتاری از استاد حسن رحیم پور ازغدی
در این مجال، در باب وحدت حوزه و دانشگاه به ذكر چند نكته مختصر اكتفا می گردد.
اول ـ در سالهای قبل از انقلاب و سالهای سخت آغاز انقلاب، هدف گذاری برای ارتباط حوزه و دانشگاه و كیفیت این ارتباط، بسیار آسانتر و واضح تر بود. زیرا عبارت بود از كمی تفاهم اخلاقی، درك متقابل، رفع سوءظنها، آشنایی با علوم و شیوه كار یكدیگر و نزدیك شدن به هم در صفوف مبارزه با استبداد، ستم وامپریالیزم. آن تلاشها به ثمر نشست و آنها با كمك هم حاكمیتی را برانداختند و حاكمیت جدیدی را با اهداف و غایات جدید بنیانگذاری كردند. نسل دوم حوزه و دانشگاه در حراست از آن اهداف، طی دو دهة گذشته سرمایه گذاری كردند و در این راه نسبتا موفق بودند؛ گرچه ضعفهای مهمی هم داشتند.
بسیاری از مسایل، به خصوص در دو دهه گذشته به درستی حل نشد و علت آن هم روشن است: نظام سازی از براندازی نظام به مراتب سخت تر. دو سه بار انقلاب كردن،آسانتر از یك بار درست حكومت كردن است. بنابراین باید از میزان موفقیت نسل دوم حوزه و دانشگاه ارزیابی واقع بینانه ای به عمل آورد و نقاط قوت و ضعف نسل دوم حوزه و دانشگاه را از زمان پس از انقلاب، به درستی مرور كرد. امروز نوبت نسل سوم حوزه و دانشگاه است كه در دهه ای كه پیش رو داریم، در نهادینه كردن ارزشهای انقلابی و تكمیل پروژه وحدت، در سطوح بالاتری گام سوم را بردارند. این گام بسیار مهم و خطیر است و اگر به درستی برداشته نشود، همه زحمات نیم قرن گذشته دو نسل قبل بر باد خواهد رفت و عقبگرد وحشتناكی خواهیم داشت، كه معلوم نیست دوباره چه وقت قابل جبران باشد و شاید قرنها وقت ببرد. امام یكی دو بار می گفتند كه اگر ما شكست بخوریم و نتوانیم پرچمی را كه برداشتیم، درست در قله ای كه باید، مستقر كنیم چنان سیلی سختی به اسلام خواهند زد كه معلوم نیست تا چند قرن دیگر سر بردارد؛ چون صاحبان قدرت و ثروت جهان در یكی دو دهه گذشته زهر اسلام را چشیده اند و قدرت و پتانسیل عظیم اجتماعی آن را تجربه كرده اند. اگر نسل سوم حوزه و دانشگاه ـ كه مدیون زحمات و فداكاری های دو نسل هستند ـ نتوانند این پرچم را بالا نگه دارند، این سیلی را خواهیم خورد. نوع برنامه ریزی و هدف گذاری برای نسل سوم دانشگاه و حوزه، با آنچه كه وظیفه دو نسل قبل بود، در اصول مشترك است، اما در استراتژی و تاكتیك باید متفاوت باشد. چون ما وارد یك مرحله پیچیده تر و مهمتر از این برنامه شده ایم و باید آن را نهادینه كنیم. در این مرحله باید شعار ما این باشد كه: «ساده اندیشی نظری» و «راحت طلبی عملی» موقوف.