سيد على محمد ، فرزند سيد محمد رضاى بزاز شيرازى به سال 1235 هجرى قمرى در شيراز متولد شد و به سن هفده سالگى به شغل پدر كه در دوران كودكىف فرزند مرده بود مشغول گرديد و جهت تجارت به بندر بوشهر رفت و چون از مسائل مذهبى دم مىزد در پناه قيافه محجوب و چهره زيبا و حسن خلق و سلوك با مردم توانست عده اى را به سوى خود جلب كند و پس از پنج سال به شيراز بازگشت و تجارت را رها ساخت و سفرى به مكه كرد و از آنجا به عراق رفت و دو سه سال در كربلا در سلك شاگردان و مريدان سيد كاظم رشتى كه از شاگردان شيخ احمد احسائى بود درآمد و مورد توجه استاد قرار گرفت و پس از مرگ سيد كاظم مورد توجه مريدان و ديگر شاگردان او واقع شد كه وى در زهد و عبادت و رياضت ظاهرى فريبنده داشت .در سن 24 سالگى تحولى در فكرش پديد آمد و نخست به عنوان مصلح و منجى جامعه دعوى بابيت (در ورود به امام زمان) و سپس دعوى مهدويت كرد ، پس از مدتى قدم فراتر نهاد و مدعى شد كه خداوند كتاب بيان را بر وى نازل نموده و اينكه خداوند فرموده (الرحمن * علم القرآن * خلق الانسان * علمه البيان) اشاره به او دارد كه انسان «على محمد» و بيان نيز همين كتاب است كه بر او نازل شده . كتاب بيان تركيبى است از جملات عربى مسجع مغلوط و فارسى . باب خود را ملقب به ذكر كرد و مدعى شد كه مراد از (انا نحن نزلنا الذكر) و (فاسئلوا اهل الذكر) او است . دعوى باب زمينه قبلى داشت (صرف نظر از آنچه ادعا مى شود كه دست سياست خارجى در كار بوده) و آن اينكه شيخ احمد احسائى (استاد سيد كاظم رشتى) كه عالمى مشهور و داراى مريدانى بسيار بوده در سخنانش مكرر اظهار مى كرده كه نشانه هاى ظهور حضرت مهدى آشكار گرديده و به همين زودى ظهور خواهد كرد و به نقلى مى گفته كه فرزند امام حسن عسكرى (ع) درگذشته و آنچه مسلّم است مهدى يكى از فرزندان فاطمه (ع) بايد باشد ، سيد كاظم رشتى نيز همين سخنان را دنبال مى كرده و سيد على محمد را بسيار دوست مى داشته و در ميان شاگردانش او را از همه برمى گزيده و شاگردان و مريدان او پس از مرگش همواره در جستجوى كسى كه داراى صفات مهدويت باشد روزگار سپرى مى كردند ، و سيد على محمد با آن هوش و ذكاوت و زرنگى كه داشته براى چنين امرى زمينه اى آماده داشته از اين رو چند نفرى از شاگردان سيد به وى ارادتى خاص داشتند ، عوام الناس كه حسابشان روشن است و مخصوصا وقتى ديدند عده اى عمامه به سر به دور كسى گرد آمده اند بى تامل به وى ارادت مىورزند چنانكه هر كسى در زمان خود اين گونه صحنه ها را ديده .