آئينه عبرتحضرت امام حسين ـ عليه السّلام ـ كه در ماجراي محرم سال 61 هجري به درجه رفيع شهادت نايل آمد نسبت به مسئله حفظ ناموس و حجاب زنان و دختران و خواهران خود بسيار حساس و متعصب بودند.
ايشان هنگامي كه كاروان خود را در كربلا جاي داد، دستور داد تا خيمههاي مردان و اصحاب خود را اطراف خيمة زنان بر پا كنند و فاصلة بين آن را كم نموده و خيام را نزديك به هم بزنند.
از آن گذشته طبق نقل «شيخ مفيد» در كتاب ارزشمند «ارشاد» حضرت دستور دادند تا خندقي را در اطراف خيام حفر نمايند، و آنرا با هيزم پر كنند و آنگاه آتش بزنند تا دشمن نتواند از پشت و يا اطراف حمله نمايد.[1]
شيخ مفيد در قسمت ديگري از كتاب ارشاد مينويسند: وقتي امام حسين ـ عليه السّلام ـ به شهادت رسيد و كاروان اسراي اردوگاه حسين بر راه افتاد زنان از «عمر بن سعد» درخواست كردند كه لباسهاي غارت شدة آنان را برگرداند تا خودشان را از ديد نامحرمان بپوشانند.
پس عمر سعد دستور داد كه هر كس از وسايل اينان چيزي برداشته برگرداند. ولي بخدا قسم هيچ كسي چيزي بر نگرداند.[2]
آري! زينب سلام الله عليها و ساير زنان و دختران حاضر در كاروان اسيران حسيني، هرگز از عمر بن سعد درخواست آب و يا خوراك نكردند و اولين درخواستشان طلب پوشش براي حفظ حجاب خود بود.
«فاطمه صغري» دختر امام حسين ـ عليه السّلام ـ است. وي كه در ماجراي شهادت پدر و برادران بزرگوارش در كربلا حضور داشت، ميگويد:
كنار خيمه ايستاده بودم و نظارهگر بدنهاي پاره پاره پدر و يارانش بودم. در اين فكر بودم كه لشكر دشمن پس از كشته شدن پدرم با ما چه ميكند؟ آيا ما را به قتل ميرسانند يا به اسارت ميبرند؟
در همين فكرها بودم كه ناگهان مردي اسب سوار با نيزهاش زنان را دنبال كرد و آنان به يكديگر پناه ميبردند. او چادرها و مقنعههايشان را ميكشيد و آنان فرياد وامحمداه و اعليّاه، و اجداه سر ميدادند.
دلم لرزيد و پا به فرار گذاشتم، آن سوار نا نجيب مرا دنبال كرد و ناگهان با نيزهاش به كتفم زد و من به صورت به زمين افتادم مقنعه و گوشوارهام را كشيد و من بيهوش شدم.
ناگهان عمهام زينب (سلام الله عليها) را ديدم كه كنار من قرار دارد و به شدت ميگريد، چشمان خود را باز كردم و گفتم: عمه جان! آيا پارچهاي هست تا سرم را از نامحرمان بپوشانم؟
عمهام فرمود: دخترم! عمة تو نيز مانند توست.[3]
آري فاطمه صغري دختر امام حسين ـ عليه السّلام ـ از تشنگي و گرسنگي و تازيانه خوردن شكوه نكرد، بلكه در اولين لحظهاي كه به هوش آمد از عمهاش درخواست پوششي كرد تا خود را از ديد نامحرمان بپوشاند و اين بزرگترين درسي است كه دختران و زنان جامعة اسلامي بايد از آن بگيرند.
از مسايل فوق هم كه بگذريم و پاي شرع و سيره و روش معصومان ـ عليهم السّلام ـ را هم از مسئله مورد بحث جدا كنيم، ميتوانيم با مراجعه به عقل سليم خود به اين نكته دست يابيم كه بسياري از ناكاميها و انحطاط و سقوطهاي جوانان بر اثر رعايت نكردن مسايل اخلاقي است.
دختران و زناني كه خود را با هزار وسيله آرايشي ميآرايند و با وضع مبتذلي وارد جامعه ميشوند بطور قطع زمينههاي بدبختي و سيه روزي خود را فراهم آوردهاند.