نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6

موضوع: به مناسبت سالروز قتل جالوت توسط حضرت داوود

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1852
    نوشته
    1,543
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    السلام علیک یا بقیه الله
    تشکر
    4,053
    مورد تشکر
    5,372 در 1,364
    وبلاگ
    3
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض به مناسبت سالروز قتل جالوت توسط حضرت داوود

    بسم الله الرحمن الرحیم
    فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَن لَّمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلاَّ قَلِيلًا مِّنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لاَ طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُو اللّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ


    ﴿۲۴۹﴾

    و چون طالوت با لشكريان [خود] بيرون شد گفت‏خداوند شما را به وسيله رودخانه‏اى خواهد آزمود پس هر كس از آن بنوشد از [پيروان] من نيست و هر كس از آن نخورد قطعا او از [پيروان] من است مگر كسى كه با دستش كفى برگيرد پس [همگى] جز اندكى از آنها از آن نوشيدند و هنگامى كه [طالوت ] با كسانى كه همراه وى ايمان آورده بودند از آن [نهر] گذشتند گفتند امروز ما را ياراى [مقابله با] جالوت و سپاهيانش نيست كسانى كه به ديدار خداوند يقين داشتند گفتند بسا گروهى اندك كه بر گروهى بسيار به اذن خدا پيروز شدند و خداوند با شكيبايان است

    (۲۴۹)

    وَلَمَّا بَرَزُواْ لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُواْ رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ
    ﴿۲۵۰﴾
    و هنگامى كه با جالوت و سپاهيانش روبرو شدند گفتند پروردگارا بر [دلهاى] ما شكيبايى فرو ريز و گامهاى ما را استوار دار و ما را بر گروه كافران پيروز فرماى

    (۲۵۰)

    فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَكِنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ

    ﴿۲۵۱﴾

    پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و داوود جالوت را كشت و خداوند به او پادشاهى و حكمت ارزانى داشت و از آنچه مى‏خواست به او آموخت و اگر خداوند برخى از مردم را به وسيله برخى ديگر دفع نمى‏كرد قطعا زمين تباه مى‏گرديد ولى خداوند نسبت به جهانيان تفضل دارد

    (۲۵۱)

  2. تشكرها 2

    مدير اجرايي (13-02-2012)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1852
    نوشته
    1,543
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    السلام علیک یا بقیه الله
    تشکر
    4,053
    مورد تشکر
    5,372 در 1,364
    وبلاگ
    3
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ماجرای قتل جالوت به دست داوود

    بنى اسرائیل پس از یوشع بن نون دچار اختلاف و کشمکش ى به تعبیر جامه تر دچار نافرمانى و معصیت الهى شدند و دشمنان آن ها کمه در کمین بودند از این فرصت استفاده کرده و اندک اندک قسمتى از شهرها و زمین هایى را که در دستشان بود از آن ها گرفتند و افراد بسیارى از ایشان را در جنگ کشتند.بنى اسرائیل صندوق و تابوتى داشتد که بنابر برخى از روایات، طول و عرضش سه ذرع در دو زرع بود و به خاطر محتویات آن یا عوامل دیگر، خداى تعالى خاصیتى در آن نهاده بود که هرگاه به جنگ دشمنان مى رفتند، آن ار پیش ‍ روى لشکر خود مى گذاشتند و همان موجب آرامش دل و پیروزى آنان بر دشمن مى شد و حتى طبق پاره اى از روایات، با آن ها سخن مى گفت و راه خیر و شر و صلاح و فساد آن ها را بدیشان یادآورى مى کرد و شاید چنان که برخى احتمال داده اند، منظور این باشد که همان ایمانى که داشتند، موجب آرامش دل آن ها بود و قهرا سبب هدایت ایشان مى گردید یا راه خیر و هدایت به دلشان الهام مى شد. بر اثر اختلاف، ظلم، سرکشى و گناهانى که میان بنى اسرائیل پیدا شد، کم کم شوکت و قدرتشان از دست رفته و دشمنان بر آن ها مسلط شدند و در یکى از جنگ ها آن تابوت مقدس نیز بدست دشمنان افتاد و روح افسردگى و شکست در آنان پدیدار شد و کارشان به جایى رسید که جالوت یکى از پادشاهان و دشمنان بنى اسرائیل آن ها را به جزیه دادن و باج و خراج مجبور کرد و زبون و خوار گردانید.ضمنا چنان که على بن ابراهیم در تفسیر خود از امام باقر (ع) روایت کرده و در برخى از تواریخ نیز آمده، تا آن زمان مقام پیامبرى در بنى اسرائیل مخصوص به خاندان لاوى بود که خداى تعالى پیغمبران بنى اسرائیل را از میان فرزندان او انتخاب مى فرمود و مقام پادشاهى در خاندان یوسف و فرزندان او بود و خداوند نبوت و سلطنت را براى آن ها در یک خاندان گرد نیاورده بود.


    اشموئیل و طالوت

    خداى تعالى از خاندان لاوى پیغمبرى به نام اسموئیل یا شموئیل مبعوث فرمود آن پیغمبر الهى چنان که گفته اند، در طول چهل سال رنج و مشقت، توانست تا حدودى به وضع سیاسى بنى اسرائیل سر و سامانى بدهد و بیشتر آن ها را از بت پرستى و انحراف بازدارد.بنى اسرائیل براى جنگ با دشمنان و باز گرفتن سرزمین هاى از دست رفته و شوکت و عظمت خود، از وى خواستند پادشاهى براى آن ها تعیین کند تا با سرپرستى و فرمان او با دشمنان بجنگند و او از طرف خداى تعالى طالوت را براى ایشان تعیین کرد.

  5. تشكرها 2

    مدير اجرايي (13-02-2012)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1852
    نوشته
    1,543
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    السلام علیک یا بقیه الله
    تشکر
    4,053
    مورد تشکر
    5,372 در 1,364
    وبلاگ
    3
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    داستان طالوت و جالوت در قرآن

    قرآن کریم این داستان را در سوره بقره آیات 246 تا 251 ذکر نموده است. داستان مزبور را خداى تعالى این چنین بیان فرموده است: آیا داستان آن دسته از بزرگان بنى اسرائیل را پس از موسى نشنیدى که به پیغمبر خود گفتند: پادشاهى براى ما نصب کن تا در راه خدا کارزار کنیم. وى گفت: شاید وقتى کارزار بر شما نوشته (و مقرر) شود کارزار نکنید (و شانه از زیر بار فرمان الهى خالى کنید)؟ گفتند: چرا در راه خکدا کارزار نکنیم با این که از دیار و فرزندان خود دور شده ایم، اما وقتى کارزار بر آها مقرر شد، جز اندکى از ایشان (از جنگ با دشمن) روى بگردانیدند و خدا به کار ستمکاران دانا و آگاه است. پیغمبرشان به ایشان گفت: همانا خداوند طالوت را به پادشاهى شما نصب فرمود. آن ها (به صورت اعتراض) گفتند: از کجا وى را بر ما پادشاهى باشد با این که ما به پادشاهى از او سزاوارتریم و او را وسعت مال نیست (و مال فراوان ندارد). پیامبرشان به آن ها گفت: نشانه حکومت او این است که صندوق عهد را به سوى شما خواهد آمد (بقره آیات 246 248).
    بدین ترتیب اسموئیل نشانه پادشاهى و فرمان روایى طالوت را براى ایشان بیان فرمود و پاسخ ایرادشان را نیز داد و طالوت پادشاه بنى اسرائیل شد. مورخان موضوع آمدن تابوت به نزد بنى اسرائیل را چنین نقل کرده اند که وقتى دشمنان بنى اسرائیل تابوت را از آن ها گرفتند، به بت خانه خود آورده و در محلى گذاشتند. اما پس از چند روز دردى در گردن خود احساس کردند و دانستند که اثر همان تابوت است. به ناچار جاى آن را تغییر دادند، اما هر جا تابوت را مى بردند، بلا و مرگ و وبا در آن جا ظاهر مى شد، از این رو در صدد برآمدند آن را به بنى اسرائیل بازگردانند و از نزد هود خارج کنند. به همین منظور آن را روى تختى گذاشتند و تخت را بر پشت دو گاو بستند و گاوها ر رها کردند تا این که فرشتگان الهى آمدند و گاوها را به سوى بنى اسرائیل سوق دادند و بدین ترتیب تابوت به نزد بنى اسرائیل بازگشت. بنى اسرائیل پس از مشاهده تابوت، اطاعت طالوت را گردن نهادند و آماده فرمان او شدند. طالوت نیز آن ها را به جنگ جالوت برد. قرآن کریم ادامه داستان را این گونه نقل فرموده است: و چون طالوت سپاهیانش را حرکت داد به آن ها گفت: خداوند شما را به نهرى آزمایش مى کند. هر کس از آن بنوشد از من نیست و هر کس از آن ننوشد از من است مگر آن کس که با دست خویش کفى برگیرد و (چون به نهر رسیدند) جز اندکى از ایشان (دیگران) از نهر نوشیدند. (بقره آیه 249) لشکریان طالوت که به قولى هشتاد هزار و به نقل دیگر هفتاد هزار نفر بودند، سخت تشنه شدند. طالوت به آن ها گفت: سر راه شما نهر آبى است، اما هر کس بیش از یک مشت از آن بخورد پیرو من نیست و این آزمایشى است از جانب خداى تعالى تا فرمان بردارى و نافرمانى شم امعلوم شود. هنگامى که به آب رسیدند، جز اندکى از آن ها که مطابق روایات سیصد و سیزده نفر بودند، بقیه به دستور طالوت عمل نکرده و هر چه توانستند از آن آب خوردند و همین سبب شد که بر تشنگى آن ها افزوده شود و سیراب نگردند و در روز کارزار نیز بى تابى و ترس خود را اظهار کنند و بگویند: ما امروز طاقت جنگ با جالوت و سپاهیانش را نداریم. ولى آن ها که به دستور عمل کرده و آب نخورده و اگر هم خوردند به جز مشتى از آب نیاشامیدند، تشنگیشا برطرف شد و در وقت جنگ نیز چابک و آماده کارزار شدند و انبوهى لشکر دشمن آن ها را مرعوب نساخت و گفتند: چه بسیار گروه هاى اندک که به خواست خدا بر گروه هاى زیاد غلبه کرده و خدا پشتیبان صابران است. و از هداى تعالى نیز کمک طلبیده و عرض کردند: پروردگارا! به ما صبر و شایدارى بده و بر گروه کافران پیروزمان گردان. (بقره آیه 249 -250) بدین ترتیب اهل اخلاص و اطاعت از نافرمانان نفاق پیشه ممتاز شده و طالوت دانست که جز اندکى از لشکریان وى، بقیه آن ها افرادى سست عنصر و ناپایدار هستند و در وفت آزمایش، باطن نافرمان خود را آشکار مى سازند.




  7. تشكرها 2

    مدير اجرايي (13-02-2012)

  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1852
    نوشته
    1,543
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    السلام علیک یا بقیه الله
    تشکر
    4,053
    مورد تشکر
    5,372 در 1,364
    وبلاگ
    3
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    کشتن شدن جالوت به دست داود و پیروزى بنى اسرائیل


    خداوند در سوره بقره می فرماید: «فهزموهم باذن الله وقتل داوود جالوت وءاتـه الله الملک والحکمة وعلمه مما یشاء ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض ولـکن الله ذو فضل على العــلمین» ترجمه: پس به اذن خدا آنها را شکست دادند و داود جالوت را بکشت و خداوند او را پادشاهى و حکمت داد و از آنچه مى خواست به وى آموخت. و اگر خدا بعضى از مردم را به وسیله بعضى دیگر نمى راند، حتما زمین تباه مى شد ولى خدا به جهانیان نظر کرم دارد (بقره، 251) دو لشکر به هم رسیدند و در برابر یک دیگر صف کشیدند. در میان سربازان طالوت سه برادر بودند که پدر پیرى به نام ایشا داشتند و برادر کوچکى هم به نام داود. ایشا آن سه پسر را به همراه لشکریان طالوت به جنگ فرستاد، ولى برادر کوچکشان داود را براى چرانیدن گوسعندان و رفع احتیاجات خود نگه داشت، زبرا او کار آزموده براى جنگ نبود و ایشا فکر مى کرد که داود داراى قدرت و نیروى کافى نیست که بتواند با لشکریان جالوت بجنگد. بعد از مدتى که ایشا دید جنگ طولانى و دشوار شده و کار لشکریان طالوت سخت گردیده است، داود را خواست و بدو گفت: قدرى خوراکى و غذا براى برادران خود ببر و در ضمن از اوضاع میدان جنگ اطلاع تازه اى براى من بیاور.داود فلاخن خود را که معمولاهنگام چرانیدن گوسفندان همره برمى داشت تا جانوران را بدان دور کند و گوسفندان را به وسیله آن رام خویش گرداند، با خود برداشت و غذاى برادران را گرفته به میدان جنگ آمد.در راه که مى رفت، چند سنگ نیز از زمین برداشت و با خود برد. در برخى از احادیث و هم چنین در کامل ابن اثیر نقل است: هم چنان که مى رفت، سنگ هایى او را صدا زده و گفتند: اى داود! ما را برگیر و با خود ببر که ما براى کشتن جالوت آفریده شده ایم .همین که وارد میدان شد، از سریازان طالوت شنید که از دلاورى و شجاعت جالوت سخن مى گفتند و کا راو را بزرگ مى شمردند. داود به آن ها گفت: چرا از هیبت جالوت ترسیده و کار او را بزرگ مى شمارید؟ به خدا اگر من او را ببینم، به قتلش خواهم مى رساند. سربازان سخن او را به گوش طالوت رساندند و طالوت او را خواست و از وى پرسید: نیروى تو چیست و چگونه خود را آزموده اى؟ داود گفت: نیروى من چنان است که گاهى شیر درنده به گوسفندانم حمله کرده و گوسفندى را برگرفته و من به تعقیب شیر رفته و سرش را گرفته ام و با دست هاى خود فک بالا و پایین او را از هم شکافته و گوسفند را از دهانش بیرون کشیده ام .پیش از آن نیز خداى تعالى به طالوت وحى کرده بود که قاتل جالوت کسى است که وقتى زره تو را بر تن کند، به قامتش ‍ راست آید. در این وقت طالوت زره خود را خواست و بر تن داود پوشاند و دید که زره بر تن او راست آمد. این جریان سبب شگفتى طالوت و حاضران گردید و گفت: امید است خداى تعالى به دست این جوان جالوت را بکشد و نابود گرداند. چون روز دیگر شد و دو لشکر برابر هم قرار گرفتند، داود گفت که جالوت را به من نشان دهید و چون او را به داود نشان دادند، سنگى در فلاخن گذاشت و پیشانى او را هرف گرفته و سنگ را به سمت او پرتاب کرد. آن سنگ سر جالوت را از هم بشکافت، پس سنگ دوم و سوم را نیز رها کرد و جالوت را سرنگون ساخت و لشکریانش را درهم شکست.
    این وضوع سبب شد که نام داود بر سر زبان ها بیفتد و اندک اندک عظمتى پیدا کند و بنى اسرائیل وى را به فرمان روایى خود انتخاب کنند و خداى تعالى نیز او را به نبوت خویش برگزید.
    در تواریخ و روایات اهل سنت آمده است که طالوت دختر خود را بدو داد و پس از آن به داود حسد برد و در صدد قتل وى برآمد، ولى خداى تعالى او را حفظ کرد. ولى این روایات قابل اعتماد نبوده و ساحت طالوت که خداوند او را به علم و حکمت ستوده و فرمان روایى بنى اسرائیل را به وى عنایت فرموده، مبراى از این سخنان است.


  9. تشكرها 2

    مدير اجرايي (13-02-2012)

  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1852
    نوشته
    1,543
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    السلام علیک یا بقیه الله
    تشکر
    4,053
    مورد تشکر
    5,372 در 1,364
    وبلاگ
    3
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    چگونگی کشته شدن جالوت به دست طالوت

    در تفسیر این آیه گفته اند که در اینجا چگونگى کشته شدن آن پادشاه ستمگر به دست داوود جوان و تازه کار در جنگ، تشریح نشده ولى همانگونه که در شرح داستان آمد با فلاخنى که در دست داشت، یکى دو سنگ آن چنان ماهرانه پرتاب کرد که درست بر پیشانى و سر جالوت کوبیده شد و در آن فرو نشست و فریادى کشید و فرو افتاد، و ترس و وحشت تمام سپاه او را فرا گرفت و به سرعت فرار کردند گویا خداوند مى خواست قدرت خویش را در اینجا نشان دهد که چگونه پادشاهى با آن عظمت و لشگرى انبوه به وسیله نوجوان تازه به میدان آمده اى آن هم با یک سلاح ظاهرا بى ارزش، از پاى در مى آید. در تفسیر عیاشى از محمد حلبى از امام صادق (ع) روایت آورده که فرمود: داوود و برادرانش چهار نفر بودند، پدرشان هم که مردى سالخورده بود با ایشان زندگى مى کرد، و او که از همه کوچکتر بود گوسفندان پدر را مى چرانید و برادرانش در لشگر طالوت خدمت مى کردند، روزى پدر داوود او را صدا زد که پسرم بیا این طعام را که درست کرده ایم براى برادرانت ببر، تا علیه دشمنان خود نیرویى بگیرند. داوود که جوانى کوتاه قد و کبود چشم و کم مو و پاک دل بود طعام را برداشته و به طرف میدان جنگ روانه شد، و در میدان جنگ صفوف لشگر را دید که به هم نزدیک شده بودند. عیاشى از اینجا به بعد جریان را از ابى بصیر نقل مى کند، ابى بصیر مى گوید: من از آن جناب شنیدم که مى فرمود: داود همین طور که مى رفت به سنگى برخورد که آن سنگ داود را صدا زد و گفت: اى داوود مرا بردار و با من جالوت را به قتل برسان، که خدا مرا براى کشتن وى خلق کرده است. داوود آن سنگ را برداشته در توبره اى که سنگ " مقذاف" فلاخنش را در آن گذاشته بود (تا گوسفندان را با آن براند) انداخت و به راه افتاد تا داخل لشگر شد و شنید که همگى از خونخوارى و قهرمانى جالوت تعریف مى کردند، و امر او را عظیم مى شمردند. داوود گفت: چه خبر است که اینقدر او را بزرگ شمرده و خود را در برابرش باخته اید؟ به خدا قسم به محضى که با او روبرو شوم به قتلش خواهم رساند، مردم جریان او را به طالوت خبر دادند، و او را نزد طالوت بردند، طالوت گفت: اى پسر مگر تو چه نیرویى دارى؟ و چه تجربه اى در امر کارزار اندوخته اى؟ گفت: همیشه شیر درنده به گوسفندان من حمله مى کند و گوسفند مرا مى رباید، او را تعقیب مى کنم و سرش را به یک دست گرفته فک پائینش را با دست دیگر باز نموده گوسفندم را از دهانش مى گیرم. طالوت به لشگریان گفت زرهى بلند برایم بیاورید، وقتى آوردند، آن را به گردن داوود انداخت، زره تا زانوى داوود را پوشانید، طالوت و سایر بنى اسرائیل از اینکه اولین زره به اندازه اندام او شد تعجب کرده طالوت گفت: امید است خدا جالوت را به دست او به قتل برساند. ابو بصیر مى گوید: وقتى صبح شد مردم گرد طالوت جمع شده، دو صف لشگر، روبروى هم قرار گرفتند، داوود گفت: جالوت را به من نشان دهید، همین که او را دید آن سنگ را از توبره در آورد در فلاخن (مقذاف) گذاشت، و به سوى جالوت رها کرد، سنگ مستقیم بین دو چشم جالوت خورد، و تا مغز سرش فرو رفت، جالوت از اسب سرنگون شد، مردم فریاد زدند، داوود جالوت را کشت، داود باید پادشاه ما باشد از آن به بعد دیگر فرمان طالوت را گردن ننهاده، داوود را فرمانده خود کردند. و خداى تعالى" زبور" (کتاب داوود) را بر او نازل کرد، و صنعت آهنگرى به او آموخت و آهن را برایش نرم کرد، و به کوه ها و مرغان فرمان داد تا با او تسبیح بگویند، ابوبصیر مى گوید: احدى صوت داوود را نداشت، داوود هم چنان در بنى اسرائیل بود، و خود را از ایشان پنهان مى داشت و خداى تعالى نیروى فوق العاده اى در عبادت به او داده بود.



  11. تشكرها 2

    مدير اجرايي (13-02-2012)

  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1852
    نوشته
    1,543
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    السلام علیک یا بقیه الله
    تشکر
    4,053
    مورد تشکر
    5,372 در 1,364
    وبلاگ
    3
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    فلسفه کشته شدن جالوت به دست داوود (ع)

    خداوند در ذیل آیات سوره بقره که داستان کشته شدن جالوت به دست داوود را بیان می کند، فلسفه جهاد را یاد آور می شود: " فهزموهم بإذن الله و قتل داود جالوت و ءاتئه الله الملک و الحکمة و علمه مما یشاء و لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الأرض و لاکن الله ذو فضل على العلمین؛ پس به اذن خدا آنها را شکست دادند و داود جالوت را بکشت و خداوند او را پادشاهى و حکمت داد و از آنچه مى خواست به وى آموخت. و اگر خدا بعضى از مردم را به وسیله بعضى دیگر نمى راند، حتما زمین تباه مى شد ولى خدا به جهانیان نظر کرم دارد (سوره ی بقره آیه 251) و آن اینکه اگر با ملتهای مفسد نبرد و مبارزه نشود، فساد روی زمین را فرا می گیرد. درست است درجهاد انسانهایی کشته می شوند ـ چه از طرف انسانهای با معنویت و چه از انسانهای تبهکار ـ ولی سرانجام جامعه از افراد آلوده پاک سازی می شود.


    همه مى دانند که منظور از فساد زمین، فساد سکنه زمین است، یعنى فساد اجتماع انسانى، البته اگر به دنبال فساد اجتماع، خود کره زمین هم فاسد شود، این فساد به تبع منظور آیه مى شود، نه بالذات، و این خود یکى از حقایق علمى است که قرآن از آن پرده بردارى کرده است. توضیح اینکه: سعادت نوع بشر به حد کمال نمى رسد مگر به اجتماع و تعاون، و معلوم است که اجتماع و تعاون تمام نمى شود مگر وقتى که وحدتى در ساختمان اجتماع پدید آید، و اعضاى اجتماع و اجزاى آن با یکدیگر متحد شوند، بطورى که تمامى افراد اجتماع چون تن واحد شوند، همه هماهنگ با یک جان و یک تن فعل و انفعال داشته باشند، و وحدت اجتماعى و محل و مرکب این وحدت، که عبارت است از اجتماع افراد نوع، حالى شبیه به حال وحدت اجتماعى عالم مشهود و محل آن دارد.

    و ما مى دانیم که وحدت نظام عالم نتیجه هماهنگى تاثیر و تاثرى است که در بین اجزاى عالم در جریان است، ساده تر بگویم نظامى که در عالم هست به این جهت برقرار است که بعضى از اجزاى عالم بعضى دیگر را دفع مى کند، و در جنگ و ستیزى که بین اسباب عالم است: بعضى بر بعضى دیگر غلبه نموده و آن را از خود مى راند، و آن بعض رانده شده هم تسلیم و رانده مى شود، و اگر این زورآزمایى نبود عاملى که باید مغلوب شود، مغلوب نمى شد، اجزاى این نظام هماهنگ و به هم مربوط نمى شد بلکه هر سببى به همان مقدار از فعلیت که خاص او است باقى مى ماند، و در نتیجه هیچ جنب و جوشى جریان نمى یافت، و عالم وجود از کار مى افتاد. نظام اجتماع انسانى نیز چنین است، اگر بر پایه تاثیر و تاثر و غلبه و دفع قرار نمى گرفت، اجزاى این نظام به هم مرتبط نمى شد، و در نتیجه اصلا نظامى برقرار نمى گشت، و سعادت نوع باطل مى شد.
    به شهادت اینکه، اگر فرض کنیم که چنین دفعى در نظام بشر نمى بود، یعنى بعضى بر بعض دیگر غلبه ننموده و اراده خود را بر او تحمیل نمى کرد، آن وقت هر فردى از افراد اجتماع کارى که خودش مى خواست مى کرد، هر چند که با منافع دیگران منافات داشته باشد، (حال چه آن کار مشروع باشد و چه نامشروع، فعلا در مشروع و نامشروع بودن آن نظرى نداریم) و آن دیگرى نمى توانست او را از آن کار منصرف کرده و به کارى وادارد که منافى با منافع خودش نباشد، این وضع را در باره تمامى افراد در نظر بگیر، آن وقت خواهى دید که دیگر هیچ وحدتى بین اجزاى اجتماع پیدا نمى شود، و اجتماعى هم که فرضا قبلا بوده متلاشى مى گردد. و شاید همین حقیقتى که ما خاطر نشان کردیم، منظور از آیه شریفه:" و لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الأرض" باشد، مؤید این احتمال ذیل آیه است که مى فرماید: " و لکن الله ذو فضل على العالمین". درحدیثی از امام صادق ـ علیه السلام ـ چنین آمده است: «تمنوا الفتنة ففیها هلاک الجبابره و طهارة الأرض من الفسقه».

    برگرفته از :

  13. تشكرها 2

    مدير اجرايي (13-02-2012)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi