نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: :*:*:*:*: هنوز عکس نگاری به لوح جان باقیست ... :*:*:*:*:

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    goll :*:*:*:*: هنوز عکس نگاری به لوح جان باقیست ... :*:*:*:*:


    .:: بسم الله النّور ::.


    *هنوز عکس نگاري به لوح جان باقيست...

    ويژه نامه ي سالروز شهادت سيّد شهيدان اهل قلم ، شهيد سيّد مرتضي آويني



    تصاویر پیوست شده تصاویر پیوست شده
    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif


  2. تشكرها 3

    مدير اجرايي (09-04-2012), نرگس منتظر (08-04-2012), خادمه زینب کبری(س) (08-04-2012)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض


    *آشنایی بیشتر با شهید آوینی





    *زندگینامه شهید سیّد مرتضی آوینی از زبان خودش


    من بچه شاه عبدالعظیم هستم و درخانه‌ای به دنیا آمده و بزرگ شده‌ام كه درهر سوراخش كه سر می‌كردی به یك خانواده دیگر نیز برمی‌خوردی.

    اینجانب - اكنون چهل و شش سال تمام دارم. درست سی و چهار سال پیش یعنی، درسال 1336 شمسی مطابق با 1956 میلادی در كلاس ششم ابتدائی نظام قدیم مشغول درس خواندن بودم. در آن سال انگلیس و فرانسه به كمك اسرائیل شتافته و به مصر حمله كردند و بنده هم به عنوان یك پسر بچه 12-13 ساله تحت تأثیر تبلیغات آن روز كشورهای عربی یك روزی روی تخته سیاه نوشتم: خلیج عقبه از آن ملت عرب است. وقتی زنگ كلاس را زدند و همه ما بچه‌ها سر جایمان نشستیم اتفاقاً آقای مدیرمان آمد تا سری هم به كلاس ما بزند. وقتی این جمله را روی تخته سیاه دید پرسید:« این را كه نوشته؟» صدا از كسی درنیامد من هم ساكت ، اما با حالتی پریشان سر جایم نشسته بودم.

    ناگهان یكی از بچه‌ها بلند شد و گفت:« آقا اجازه؟ آقا، بگیم؟ این جمله را فلانی نوشته و اسم مرا به آقای مدیر گفت. آقای مدیر هم كلی سر و صدا كرد و خلاصه اینكه: «چرا وارد معقولات شدی؟» و در آخر گفت:« بیا دم در دفتر تا پرونده‌ات را بزنم زیر بغلت و بفرستمت خانه.» البته وساطت یكی از معلمین، كار را درست كرد و من فهمیدم كه نباید وارد معقولات شد.

    بعدها هم كه در عالم نوجوانی و جوانی، گهگاه حرفهای گنده گنده و سؤالات قلمبه سلمبه می‌كردیم معمولاً‌ به زبان‌های مختلف حالیمان می كردند كه وارد معقولات نباید بشویم. مثلاً‌ یادم است كه در حدود سال‌های45-50 با یكی از دوستان به منزل یك نقاش‌كه همه‌اش از انار نقاشی می‌كشید، رفتیم. می‌گفتند از مریدهای عنقا است و درویش است. وقتی درباره عنقا و نقش انار سؤال می‌كردیم با یك حالت خاصی به ما می‌فهماند كه به این زودی و راحتی نمی‌شود وارد معقولات شد. تصور نكنید كه من با زندگی به سبك و سیاق متظاهران به روشنفكری نا آشنا هستم، خیر من از یک راه طی شده با شما حرف میزنم .من هم سالهای سال در یكی از دانشكده‌های هنری درس خوانده‌ام، به شبهای شعر و گالری های نقاشی رفته ام.موسیقی کلاسیک گوش داده ام. ساعتها از وقتم را به مباحثات بیهوده درباره چیزهایی كه نمی‌دانستم گذرانده‌ام. من هم سال‌ها با جلوه فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیسته‌ام. ریش پروفسوری و سبیل نیچه‌ای گذاشته‌ام و كتاب «انسان تك ساختی» هربرت ماركوز را -بی‌آنكه آن زمان خوانده باشم‌اش- طوری دست گرفته‌ام كه دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند:«عجب فلانی چه كتاب هایی می‌خواند، معلوم است كه خیلی می‌فهمد.»... اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی كشانده است كه ناچارشده‌ام رودربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران كنار بگذارم و عمیقاً بپذیرم كه«تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمی‌شود، و حتی از این بالاتر دانایی نیز با «تحصیل فلسفه» حاصل نمی‌آید. باید در جست و جوی حقیقت بود و این متاعی است كه هركس براستی طالبش باشد، آن را خواهد یافت، و در نزد خویش نیز خواهد یافت.

    و حالا از یك راه طی شده با شما حرف می‌زنم. دارای فوق لیسانس معماری از دانشكده هنرهای زیبای دانشگاه تهران هستم. اما كاری را كه اكنون انجام می دهم نباید با تحصیلاتم مربوط دانست. حقیر هرچه آموخته‌ام از خارج دانشگاه است. بنده با یقین كامل می‌گویم كه تخصص حقیقی درسایه تعهد اسلامی به دست می‌آید و لاغیر. قبل از انقلاب بنده فیلم نمی‌ساخته‌ام اگر چه با سینما آشنایی داشتم. اشتغال اساسی حقیر قبل از انقلاب در ادبیات بوده است. اگر چه چیزی – اعم از کتاب یا مقاله – به چاپ نرسانده‌ام. با شروع انقلاب حقیر تمام نوشته‌های خویش را اعم از تراوشات فلسفی، داستان‌های كوتاه، اشعار و .... در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم كه دیگر چیزی كه «حدیث نفس» باشد ننویسم و دیگر از خودم سخنی به میان نیاوردم. هنر امروز متأسفانه حدیث نفس است و هنرمندان گرفتار خودشان هستند. به فرموده خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی«رحمه‌الله علیه»

    تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

    سعی كردم كه خودم را از میان بردارم تا هرچه هست خدا باشد و خدا را شكر بر این تصمیم وفادار مانده‌ام. البته آنچه كه انسان می نویسد همیشه تراوشات درونی خود او است- همه هنرها اینچنین‌اند كسی هم كه فیلم می‌سازد اثر تراوشات درونی خود اوست- اما اگر انسان خود را در خدا فانی كند آنگاه این خداست كه در آثار ما جلوه‌گر می‌شود. حقیر اینچنین ادعائی ندارم اما سعی‌ام بر این بوده است.

    با شروع كار جهاد سازندگی در سال 58 به روستاها رفتیم كه برای خدا بیل بزنیم. بعدها ضرورت‌های موجود رفته رفته ما را به فیلمسازی برای جهاد سازندگی كشاند. در سال 59 به عنوان نمایندگان جهاد سازندگی به تلویزیون آمدیم و در گروه جهاد سازندگی كه پیش از ما بوسیله كاركنان خود سازمان صدا وسیما تأسیس شده بود، مشغول به كار شدیم. یكی از دوستان ما در آن زمان «حسین هاشمی» بود كه فوق لیسانس سینما داشت و همان روزها از كانادا آمده بود. او نیز به همراه ما به روستاها آمده بود تا بیل بزند. تقدیر این بود كه بیل را كنار بگذاریم و دوربین برداریم. بعدها «حسین هاشمی» با آغاز تجاوزات مرزی رژیم بعث به جبهه رفت و در روز اول جنگ در قصر شیرین اسیر شد – به همراه یکی از برادران جهاد بنام «محمد رضا صراطی» – ما با چند تن از برادران دیگر، كار را تا امروز ادامه دادیم. حقیر هیچ كاری را مستقلا˝ انجام نداده‌ام كه بتوانم نام ببرم. در همه فیلمهایی كه در گروه جهاد سازندگی ساخته شده است سهم كوچكی نیز – اگر خدا قبول كند – به این حقیر می‌رسد و اگر خدا قبول نكند كه هیچ.

    به هر تقدیر، من فعالیت تجاری نداشته‌ام. آرشیتكت هستم! از سال 58 و 59 تاكنون بیش از یكصد فیلم ساخته ام كه بعضی عناوین آنها را ذكر می كنم: مجموعه«خان گزیده‌ها»، مجموعه «شش روز در تركمن صحرا»، «فتح خون»، مجموعه«حقیقت»، «گمگشتگان دیار فراموشی(بشاگرد)»، مجموعه «روایت فتح» - نزدیك به هفتاد قسمت- و در چهارده قسمت اول از مجموعه «سراب» نیز مشاور هنری و سرپرست مونتاژ بوده‌ام. یك ترم نیز در دانشكده سینما تدریس كرده‌ام كه چون مفاد مورد نظر من برای تدریس با طرح درس‌های دانشگاه همخوانی نداشت از ادامه تدریس در دانشگاه صرف نظر كردم. مجموعه مباحثی را كه برای تدریس فراهم كرده بودم با بسط و شرح و تفسیر بیشتر در كتابی به نام «آینه جادو» - بالخصوص در مقاله‌ای با عنوان تأملاتی درباره‌ سینما كه نخستین بار در فصلنامه سینمایی فارابی به چاپ رسید – در انتشارات برگ به چاپ رسانده‌ام.




    لینک ها:


    *شهید سیّد مرتضی آوینی در کلام مقام معظّم رهبری


    *پدر شهید آوینی: مرتضی را ... نمی شناختم!


    *شهید آوینی از نگاه همسرش:...اوحقیقت را در امام جسته بود....


    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif


  5. تشكرها 3

    مدير اجرايي (09-04-2012), نرگس منتظر (08-04-2012), خادمه زینب کبری(س) (08-04-2012)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض



    *تجلّی فکر و اندیشه ی سیّد شهيدان اهل قلم:

    ...در فکّه کاری ناتمام داشت که می باید انجامش می داد. صدای بچه های گردان کمیل را می شنید که همّت را صدا می زدند «حاجی، سلام ما را به امام برسان. بگو عاشورایی جنگیدیم.» و گریه ی همت را که ملتمسانه سوگندشان می داد« تو را به خدا تماستان را قطع نکنید. با من حرف بزنید، حرف بزنید.» کریم نجوا را می دید که از کنار بچه ها می دوید و می خندید: «بچه ها! دیر و زود دارده، اما سوخت و سوز نداره»...



    لینک ها:


    *مقالات و نوشته های شهید سیّد مرتضی آوینی


    *مخاطب هنرمند مسلمان


    *مرتضی در برابر ریاکاری و مصلحت اندیشی و ...


    *مرتضی و عجایب روزگار ما


    *گزیده ای از مجله ی سوره به سردبیری سیّد


    *چرا مرتضی سیّد شهیدان اهل قلم شد؟


    *مرتضی اهل فریاد از عمق جان بود...


    *شهید آوینی از منظر آیت الله العظمی جوادی آملی


    و ...




    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif


  7. تشكرها 2


  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض

    *سینما و رسانه از نگاه شهید آوینی:



    بعضی سينما را جاي نحسي مي‌دانستند كه نبايد وارد آن شد.سيدمرتضي آويني از وقتي نظرش را به طور دقيق درباره مصداق‌هاي خاص سينمايي نوشت، مورد انتقاد جدي قرار گرفت. وقتي گفت مثلاً...فلاني اصلاً كارگردان نيست،يا هميشه استاد،يعني هيچكاك شمشيرهاي زيادي عليه او كشيده شد.مرتضايي كه در زمان جنگ مي‌شناختم، با مرتضاي سال‌هاي 71 و 72 هيچ فرقي نداشت. همان وي‍ژگي‌ها را داشت با همان ايمان و تعهد و تقيداما...

    لینک ها:


    *شهید آوینی و روایت فتح


    *شعارشان خانه نشین کردن سیّد مرتضی بود.


    *نقد فیلم به قلم سیّد شهیدان اهل قلم


    *آقا فرمودند: چرا روایت فتح را قطع کردید؟!


    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif


  9. تشكرها 2


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi