نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: بهشت در منظر علامه حسن زاده آملی

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    160
    نوشته
    1,009
    تشکر
    700
    مورد تشکر
    2,232 در 814
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض بهشت در منظر علامه حسن زاده آملی

    بهشت در منظر علامه حسن زاده آملی
    به فرموده خداى متعالى: لَهُم ما یَشاؤون فیها.(در بهشت) براى آنان هر چه بخواهند حاضر است‏ این آیه و آیات مشابه دلالت مى‏کند که خواسته‏هاى نفس در عالم آخرت به انشاء (ایجاد) اوست بلکه همه لذّت‏ها و رنج‏هاى او در آن عالَم از مقوله فعل‏اند نه اِنفعال.
    لذّت‏هاى دنیوى همه از قبیل انفعال‏اند یعنى از خارج بر نفس وارد مى‏شوند و در وى اثر مى‏کنند به خلاف لذت‏هاى آخرت که از باب فعل و تأثیر و انشاء نفس‏اند. در روایت آمده است که فرشتگان باید از اهل بهشت اجازه بگیرند تا برآنان وارد شوند و بالاترین سلطنت‏ها همین است که اهل بهشت هر چه اراده کننده بشود


    این کلام بسیار زیبا و نیازمند توضیح بیشتر است.
    اول باید معنی لذت فعلی انفعال مشخص شود.
    ما دو گونه لذت داریم .
    الف:لذت فعلی
    ب:لذت انفعالی


    لذت فعلی اینست که انسان به خاطر صدور یک چیزی لذت ببرید.یعنی چیزی به اون اضافه یا حمل نمی گردد تا لذت ببرید
    بلکه صدور چیزی از انسان باعث لذت بردن می شود

    اما لذت انفعالی این گونه نیست.چیزی از انسان صادر نمی شود بلکه چیزی به انسان می رسد و در لابدی این رسیدن به انسان لذتی عارض میشود.

    می توان گفت تمام لذائذ مادی خرد و کلان در پیر و جوان ، مرد و زن همه و همه از لذت انفعالی است و کمتر موردی یافت می شود که لذت فعلی باشد.
    مثال لذت انفالی مانند خوردن و تمام لذائذ مادی و مثال لذت فعلی همان لذتی است که یک معلم در جهت تعلم به دیگران می برد.که البته این هم لذتی معنوی است
    تفاوت لذت فعلی با انفعلانی مانند تفاوت حس رئیس بودن و مرئوس بود است .

    در بهشت هم لذائذ فعلی هستند و چون انسان تنها منفعلانه لذت نمی برد بلکه لذت فعلی می برد تنوعش هم دست خود انسان است
    لذا می بینیم هیچ وقت بهشت برای بهشتیان که از لذائذ فعلی برخوردارند ملال آور و خستگی آور نیست.
    علت اینکه می بینیم لذائذ مادی ملال آور هست به این خاطر است که در لذائذ مادی تکرار وجود دارد اما لذت فعلی تکراری نیست بلکه
    احداث چیزهایی است که نبوده
    و همچنین در لذت انفعالی چون لذت بردن محدود است به محدوده ادراکات و حواس وتنوعی ندارد یکنواختی و ملالت می آورد اما در لذت فعلی
    که لذت محدود به ادراکات نیست بلکه کاملا تحت اختیار انسان است هرگز ملالی نیست

    زمانیکه لذت منعلانه باشد لذت بردن هم محدود به حد و مرز حواس و ادراکات است اما وقتی فعلی باشه کاملا تحت اختیار نفس است
    امضاء
    اللهم ارزقنا حلاوت ذکرک و لقائک و الحضور عندک
    بمعرفة حججک سیما معرفة حجتک حجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه
    و معرفة اولیائک سیما معرفة ولیک نجم الدّین

    حسن حسن زاده آملی

  2. تشكرها 5

    parsa (19-03-2010), مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (03-03-2013), مدير اجرايي (03-03-2013), شهاب منتظر (03-03-2013)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    160
    نوشته
    1,009
    تشکر
    700
    مورد تشکر
    2,232 در 814
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    منشآت بهشتی

    غرض اینکه چون بهشتی به معرفت شهودی و واقعی دست یافت از آن به بعد هر آنچه را که اراده کند برای خودش یا در خودش و یا در خارج از ذات خود انشاء می نماید و تمامی آنچه را که در بهشت مشاهده می کند منشئات نفس خودش است. منتهی چون در این انشائات استقلال وجودی ندارد که به انشای حق قائم است لذا همه ی آن منشآت به خداوند استناد می یابد حقیقتاً.
    کان قندم، نیستان شکّرم
    هم زمن می روید و هم می خورم

    همچنان که جهنمی نیز در مقام انشاء است. یعنی تمامی آنچه که در جهنم می باشد همه به اراده ی خودش انشاء شده و هیچ چیز از قبل ساخته شده نیست. بع بیان دیگر در عوالم ما فوق چیزی را که بهشتی و جهنمی بر اساس اعمالشان ساخته اند بر ایشان تجلّی می دهد که «آخرت تجلّی و ظهور دنیا است» پس آخرت، نشئه مستقل و جدایی نیست که انسان در آنجا چیزهای جداگانه ای از اعمال خود را ببیند بلکه جهنمی خود جهنم می شود. بر همین اساس استاد بزرگوارمان در کتاب عرشی هزارو یک کلمه می فرمایند:« خدا بهشتی را به بهشت نمی برد بهشتی خود بهشت می شود» این شدن را تعبیر به معرفت شهودی و معرفت ذوقی می کنند که بعد از این نشئه هرکسی هر آنچه را که شد همان است و چیزی را از بیرون بدان ضمیمه نمی کنند. می توان این حقیقت را اینگونه تعبیر کرد که انسان آنچه را که در بهشتمی نگرد همه به مثال آنهایی است که در دنیا انجام داده نه مثل آنها زیرا فرق است بین مثل و مثال. «مِثل» به دو چیز گفته می شود که در ذاتشان با هم متباین اند اما «مثال» دو چیز را گویند که در حقیقتِ ماهیت و ذاتشان یک چیز هستند و از همدیگر حکایت می کنند. بر این اساس گفتیم که انسان آنچه را که در بهشت می نگرد همه به مثال آنهایی است که در دنیا ساخته نه مثل آنها. مثلاً شاید ما به صورت متعارف بگوییم «ضرب» مثل «یضرب» است در صورتی که باید گفته شود «ضرب» و «یضرب» و دیگر صیغه های مشتق از این صیغه، همه مثال هم هستند نه مثل هم. البته می شود هم در بعضی از تعبیرات معنای مِثل را همان مثال دانست.


    تعبیر شریف تر آن است، که بگوییم قیامت نیز به منزله ی تصریف وجودی انسان است. مثلاً به ظاهر کلمه ی« ضرب» سه حرفِ «ضاد و راء و باء» است، اما اگر آن را بگردانید و هر کدام از اینها به صیغه های گوناگون تبدیل گردد صد و چهارده صیغه می شود، گاهی یضرب می شود گاهی ضارب، زمانی مضروب و بعضی اوقات هم لم یضرب. پس در قیامت نیز یک شخص خودش را به انحاء گوناگون مشاهده می کند گاهی خودش را آتش مشاهده می کند و فریاد می کشد گاهی هم می بینید در خلق خود آب داغ می ریزید که بر اساس اصل رصین اتحاد عاقل به معقول و عامل به معمول که هر کسی زرع و زارع و مزرعه و بذر خود است، ریزاننده ی آن آب و خوراننده آن و جزع و فزع کننده، همه خود اویند و هیچ چیز بیرون از او نیست مانند اینکه کسی در خواب می بیند چند نفر جمع شده اند و می خواهند او را درون آب داغ بیندازند و او فریاد می کشد و آنها را نفرین می کند ولی وقتی بیدار می شود می بیند نه کسی بوده که او را در آب داغ بیندازید و نه آب داغی در میان بود معلوم می شود تمام این ها را نفس خودش انشاء نموده است و او خیال می کرده که از بیرون است.
    منبع: شرح رسالۀ رابطه علم و دین علامه حسن حسن زاده املی.شارح: حضرت استاد داود صمدی آملی.
    امضاء
    اللهم ارزقنا حلاوت ذکرک و لقائک و الحضور عندک
    بمعرفة حججک سیما معرفة حجتک حجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه
    و معرفة اولیائک سیما معرفة ولیک نجم الدّین

    حسن حسن زاده آملی

  5. تشكرها 4


  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    160
    نوشته
    1,009
    تشکر
    700
    مورد تشکر
    2,232 در 814
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    تأملی در معنای بهشت و جهنم

    اما قیامت ظهور فطرت اشیاء است. بهشتی چون فطرت انسانی دارد و بواسطه ی آن کسب می کند به صورت انسان محشور می شود و جهنمی چون از فطرت انسانیش تنزّل کرده و به فطرت حیوانی متلبّس شده است و بواسطه ی آن دائماً در اکتساب است به صورت حیوان محشور می گردد، چرا که همه ی موجودات در نظام هستی دارای فطرتی هستند اما بهشت و جهنم در میان این همه موجودات برای موجوداتی قرار داده شده است که می تواند بر علیه فطرت اصلی اش عمل کند و چون موجودات دیگر هرگز از صراط مستقیم فطرتشان قدمی منحرف نمی شوند بهشت و جهنم ندارند بر خلاف انسان که هر لحظه می تواند دست از مقتضای فطرت انسانیش برداشته و به جانب حیوانیت هبوط نماید و لذا جهنم یعنی تمثل آنچه که انسان بر علیه فطرت انسانیش عمل نموده است. بر این اساس هیچ یک از حیوانات درنده نظام عالم پس از مرگ، مؤاخذه نمی شوند و عذاب نمی بینند اما همینکه صدام وارد محشر می شود او را در آتش دوزخ می اندازند چرا که او بر خلاف فطرت انسانیش قدم برداشته است.
    البته در اینجا قابل ذکر است که جهنمی ها اوائل که در آتش جهنم گرفتار شدند زجر و عذاب می کشند اما بعد از مدتی که در آن بارها سوختند و جان دوباره یافتند آتش جهنم برایشان عادی می شود و به یک معنی عذاب از آن ها مرتفع می گردد که این دسته در آتش جهنم ابدی هستند و لذا خلود در نار غیر از خلود در عذاب است.
    قرآن کریم خلود در نار را تأیید می فرماید اما خلود در عذاب را بیان نمی فرماید، بلکه با دقت در ریشه ی کلمه ی عذاب که از عذب گرفته شده است و به معنای گوارا می باشد باید بگوییم که همان آتشِ زجرآورِ جهنم پس از مدتی برای جهنمی عذب و گوارا می شود چرا که جهنمی به همان نیز خو می کند یعنی همچنانکه در بخش لذائذ اگر آدمی به چیزی خو کند دیگر لذّت آن را حس نمی کند در بخش دردها و سختی ها و مصیبت ها هم اگر آدمی به چیزی خو کند دیگر سختی و درد آن را حس نمی کند و لذا در نشئه طبیعت هم اگر کسی دچار بیماری و سختی شود اوائل، بسیار آه و ناله می کند اما پس از گذشت چند سال از شروع بیماری، دیگر به آن بیماری خو کرده و از دردی که دلرد شکایتی نمی کند.

    در روایت است که وقتی از کنار جهنم عبور می نمایند جهنم به احترام پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآل وسلم دست از عذاب می کشد و خاموش می شود جهنمیان می پرسند چه چیز باعث شده که ما را عذاب نمی کنند و چرا درد رفع شده است؟ می فرمایند به احترام جناب رسول الله جهنم نمی سوزاند. جهنمیان می گویند: درب جهنم را ببندید که ما چشم نداریم ایشان را ببینیم. ما همان آتش جهنم را می خواهیم و به همان راحت و آرام تریم. این مثل آن است که کسی برای اولین بار وقتی سیگاری می کشد بسیار سرفه می کند و اذیت می شود اما پس از کشیدن چند نخ سیگار به همان خو کرده و از دود آن لذّت می برد، به طوری که دیگر نمی تواند به راحتی آن را کنار بگذارد.
    ظاهر دنیا نیز عین باطن دنیا و باطن دنیا عین ظاهر دنیا است و لذا اوائل وقتی جهنّمیان، بهشتیان را می بینند می گویند ای کاش ما هم مثل شما بودیم اما وقتی مدتی از رنج و عذابشان گذشت دیگر همین ای کاش را هم نمی گویند و لذا می بینید در دنیا هم کسانی که برای اولین بار با بدی ها و زشتی ها مواجه و آن ها را مرتکب شدند به قبض و ناراحتی افتاده و می گویند ای کاش فلان عمل زشت را انجام نمی دادیم چنین افرادی اگر بواسطه ی همین پریشانی دست از آن کار زشت بردارند اصلاح می شوند اما اگر به قبض نفسانی خود توجهی نکرده و بارها و بارها آن کار را انجام دهند روزی می رسد که در انجام زشتی ها و پلیدیها آنچنان انسان قهّاری می شوند که حتی بدی کردن را برای خود افتخار می دانند و به دیگرانی که بدی نمی کنند می گویند شما چقدر بی عرضه هستید که بدی نمی کنید.

    البته اینجا سؤالی مطرح می شود و آن اینکه ممکن است بفرمایید چگونه می گویید عذاب جهنم برای جهنمیان گوارا می شود و جهنمیان بدان خو می کنند در حالیکه صریح آیه ی(وَ بَدَّلنَا جُلُودَهُم) دلالت دارد بر اینکه پوست جهنمیان دائماً عوض گردیده و با رویش پوست جدید عذاب و آتشی جدید برایشان ایجاد می شود به تعبیر دیگر تبدیل جلود به معنی تجدید و نو شدن عذاب است و این با فرمایش شما مبنی بر خو کردن جهنمیان به عذاب جهنم سازگاری ندارد! علاوه بر اینکه غیر از حرکت جوهری که در نشئه طبیعت جاری و ساری است تجدّد امثال نیز در بهشت و جهنم وجود دارد و بر اساس تجدّد امثال دم به دم صورت جدیدی تحقّق می یابد و لذا نمی توان تجدّد امثال را با ادعای خو نمودن جهنمیان با عذاب جهنم جمع نمود.
    در جواب این اشکال باید بگوییم خلود در آتش بنابر آنچه قرآن کریم در آیات گوناگونش بدان صراحت دارد امری مسلّم بوده و هیچ شکّی در آن نیست اما باید دانست که خلود در آتش غیر از خلود در عذاب است و بر خلاف دار دنیا که عذاب و آتشش یک حقیقت اند، در روز قیامت عذاب و آتش یک حقیقت نیستند. در عالم دنیا شما اگر کسی را در آتش بیفکنید او هم می سوزد و هم غذاب می بیند اما در روز قیامت اینچنین نیست چه بسا افرادی که در روز قیامت در آتش سوزانده شوند اما از این آتش عذاب نبینند بلکه ذاتاً خود آن را طلب می کنند و در پی آن می گردند، بلکه در معنایی عمیق تر و دقیق تر باید بگویی آنچه پیرامون حضرت ابراهیم علیه السلام آمده که نمرودیان او را در خرمنی از آتش پرتاب نمودند و آتش برای حضرت گلستان شد از همین قبیل است که همیشه آتش با عذاب همراه نیست.

    البته در این موضع مباحث بسیار سنگین فلسفی و عرفانی و قرآنی مطرح می گردد که ما اکنون قصد بیان آن ها را نداریم اکنون فقط غرض آن است که بگوییم آنچه از معنای خلود در آتش در قرآن کریم آمده است به معنی خلود در عذاب نیست و لذا قرآن کریم عذاب را به «عذاب الیم» مقید نموده و فرموده برای گروهی عذاب الیم است، از این قید معلوم می شود که عذاب گاهی الیم و دردناک است و گاهی غیر الیم و دردناک.
    عذاب غیر الیم برای کسانی است که درد و آتشی که برای آنهاست کهنه شده و اهل آتش بدان خو کرده اند و این نه بدان معنی است که آتش ایشان را نمی سوزاند و ایشان از آن سوزش به درد نمی آیند بلکه مراد این است که جهنمیان به همین درد وسوزش عادت کرده و آن را جزء جدانشدنی ذات خود می بینند.

    نکته ی دیگر آنکه آتش جهنم با آتش دنیا فرق دارد. سرشت آتش دنیا بر سوزانندگی است اما سرشت آتش قیامت اگر چه سوزاننده است اما چون آتش قیامت شعور و آگاهی دارد هرکسی را نمی سوزاند. در دنیا چه مؤمن و چه کافر اگر در میان آتش قرار بگیرند می سوزند اما در آخرت آتش جهنم برای مؤمنین سرد و خاموش می شود و از آنجا که طبق آیه ی شریفه ی (وَ إِن مِنکُم إِلّا وَارِدُها) یعنی همه ی انسان ها باید از جهنّم عبور کنند که جهنم دالان بهشت است باید بگوییم که آتش جهنم مؤمنی را که از جهنم عبور می کنند، نمی سوزاند چه اینکه برای غیر مؤمنین نیز به اندازه ی مراتب اهل آتش در شرارت و ظلم و ستمی که روا داشته اند شدّت و ضعف داشته و همه را به یک اندازه نمی سوزاند.
    مثلاً جاهلِ محجوبِ غافل نسبت به کافرِ مشرکِ لجوجِ معاند در آتش جهنم بسیار کمتر می سوزد. این مثل آن است که شما چند نهال گوناگون درخت را در یک زمین که شرایط آب و خاک و هوایی اش یکسان است می کارید اما هر کدام از این نهال ها به گونه ای خاص از این امکانات استفاده کرده و هریک مطابق قابلیت خود به ثمر می نشیند. اما آتش دنیا اینچنین نیست چرا که آن به ظاهر فاقد شعور و آگاهی بوده و مؤمن و کافر را به یک اندازه می سوزاند بر خلاف آتش جهنم که چون از باطنِ خودِ افراد بر می خیزد مطابق با قابلیت افراد فاعلیت دارد ونه بیشتر از آن.

    و لذا مسئله ی جهنم و عذاب و خلود در آن ها بیرون از جان افراد مطرح نمی شود ما نمی خواهیم بگوییم که در روز قیامت چاله ای می کَنند و در آن آتشی عظیم می سازند و افراد را به داخل آن می اندازند اگر چه ظاهر آیات و روایات نیز یه همین مقدار دلالت دارد اما با توجه به روایات دیگری که از ائمه معصومین علیه السلام به ما رسیده، باید آن دسته از آیات را تفسیر نموده و بگوییم: این جهنّمی است که آتش را با خود به جهنم می برد و جهنمی خود آتش می شود نه اینکه از بیرون،آتش را به او ضمیمه و اضافه کنند که اگر چنین باشد اشکال شما مبنی بر تجدّد و نو به نو شدن عذاب در آتش جهنم صحیح خواهد بود چرا که در این صورت آن آتش همانند آتش دنیا خواهد بود که افراد پس از گرفتار شدن آن دائماً به سوزش درآمده و یک آن هم تا هنگامی که آتش سوزاننده است نمی توانند بدان خو کنند، در حالی که آتش جهنم از سنخ آتش دنیا نیست که سوزانندگی یکنواخت داشته باشد بلکه آن به حسب گوناگونی حالات و تطوّرات افراد تغییر می کند بدین معنی که اگر شخص کفر ذاتی داشته باشد جهنم او جهنم ذاتی است و اگر کفر صفاتی داشته باشد جهنمش جهنم صفاتی و اگر کفر افعالی داشته باشد جهنم او جهنم افعالی خواهد بود. همچنان که انزل مراتب بهشت، بهشت در مرتبه ی افعالی است که شخص در دنیا کارهای نیکی انجام داده است و مستحق این رتبه گردیده است و بالاتر از آن بهشت صفاتی است که شخص علاوه بر افعال از صفات و ملکات نیکی نیز بر خوردار بوده است و بالاتر از همه ی آنها بهشت در مرتبه ی ذات است که در قرآن کریم فرمود: (فَادخُلِی فِی عِبادِی*وَادخُلِی جَنَّتِی).
    با دقّت در عرائضی که تقدیم محضر نمودیم اشکالی که در ذهن مبارکتان مطرح شده مرتفع می گردد.
    اکنون اجازه دهید در ضمن مطالب فوق به نکته دقیقی اشاره کنیم و آن اینکه در قیامت جهنمیان تمامی مراتب درجات وجودی بهشتیان را در خود دارند همچنان که تمامی بهشتیان تمامی مراتب درکات وجودی جهنمیان را دارا می باشند اما از آنجا که آتش جهنم با شعور است جهنمی را می سوزاند اما به بهشتی آسیبی وارد نمی کند بلکه بهشتی از مشاهده ی آن همه عذاب به وفور نعمتی که برایش فراهم آمده زبان شکر و حمد ثنای الهی می گشاید و در طرف مقابل نیز از آنجا که نعمت های بهشتی هم با شعورند بهشتی را از برکات و لذائذ خود بهره مند می سازند اما بهره ای از آن ها عاید جهنمی نمی شود بلکه جهنمی از مشاهده ی آن همه نعمت های آماده شده برای بهشتیان بیشتر به درد آمده و حسرت افزون تری را احساس می کند و این یکی از معانی شریف فرمایش حضرت وصی علیه السلام در نهج البلاغه است که فرمود: «انّ الجنّة حُفّت بالمکاره وانّ النار حُفّت بالشهوات» یعنی همانا بهشت در لابه لای ناراحتی ها و دوزخ در لابه لای شهوات پیچیده شده است و این است معنای آنکه فرموده اند تمامی بهشتیان باید از متن جهنم عبور کنند که مراد از این عبور کردن نیز یک عبور تکوینی حقیقی است نه عبور اعتباری مجازی، فافهم!

    منبع: شرح رساله رابطه علم ودین حضرت علّامه حسن حسن زاده آملی.
    شارح: حضرت استاد داود صمدی آملی.
    با تشکر از سایت مشکات ولایت
    امضاء
    اللهم ارزقنا حلاوت ذکرک و لقائک و الحضور عندک
    بمعرفة حججک سیما معرفة حجتک حجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه
    و معرفة اولیائک سیما معرفة ولیک نجم الدّین

    حسن حسن زاده آملی

  7. تشكرها 4


  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    160
    نوشته
    1,009
    تشکر
    700
    مورد تشکر
    2,232 در 814
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    قیامت

    گشتی در دفتر دل:
    قيامت را پس از بعد زمانى
    چه پندارى كه خود اينك در آنى

    نه عدم موجود مى گردد، و نه وجودى معدوم ، و نه وجودى از عدم پديد آيد و نه عدم از وجود. وجود را از ايجاد تميز ده تا در ايجاد حق موجودات را از عدم درست ادراك كنى .قيامت با تو است نه در اخر طولى زمانى (ان مع الدنيا آخره ) پس به كارى مشغول باش كه تو را بكار آيد.
    براى نفس پنج ساعت است و ساعت نفس قيامت اوست و در حديثى آمده كه (من مات فقد قامت قيامته ) و در حديث ديگر آمده كه (موتوا قبل ان تموتوا) كه براى سالكان متوجه به حق قبل از موت طبيعى محقق مى شود و اين موت همان اعراض از دنيا، و امتناع از مقتضيات نفس و لذات آن ، و عدم اتباع هوى است و لذا براى سالك حقايقى كشف مى شود كه براى ميت مكشوف است.مردم در تحت زمان و مكان ابن الوقت و ابن الحال اند ولى كسانى كه بر زمان و مكان احاطه يافتند اب الوقت و اب الحال اند كه (طى ) در حق آنان صادق است كه (يوم نطوى السماء كطى السجل ).ابن الوقت در بند وقت است كه وقت را محكم مى گيرد كه مبادا از دست برود و كار عبادت و رياضتش را موقوف بر وقت ديگر نمى گذارد و چون وقت بر او غلبه دارد ابن الوقتش نامند تا كامل گردد و اب الوقت گردد.تبصره : قيامت كبراى مرتكز در اذهان به اينكه در آخر طول زمانى قيام مى كند كه از ظواهر آيات و روايات نيز استفاده مى شود مبتنى بر ادوار و اكوار، يا بر رتق و وفتق (معدل و منطقه ) است.
    بدان بعضى از كلمات قائلين به اكوار و ادوار دلالت مى كند بر اينكه قيام قيامت در هر دوره اى پايان همان دوره است .
    و بعضى نيز فرموده اند: قيام قيامت پايان انقضاء مدت دوره فلك ثوابت يعنى (25200) سال شمسى است .

    حضرت مولى در عيون فرموده اند: بعيد نيست كه نظر اينان به همان رتق و فتق بين دو دائره عظيمه معدل و منطقه البروج باشد؛ چون كه ميلى كلى در هر سال شمسى به مقدار نصف ثانيه فلكى رو به تناقض است و در اين دوره منطقه با معدل بعد از 18600 سال شمسى (تقريبا) بر هم منطبق مى شوند سپس از هم ميل پيدا مى كنند.در رساله گرانسنگ رتق و فتق با بيان رتق و فتق معدل و منطقه به عنوان تفسير كريمه قرآن (او لم ير الذين كفروا ان السموات و الارض كانتا رتقا هما) (انبيا / 23) و نتائج چهارده گانه مترتب بر آن فرموده اند.

    نتيجه نخست اين كه ، وقتى كه دائره شمسيه در سطح دايره استوارى سماوى قرار گرفته است و با او متحد شده است آب همه جاى كره را فرا مى گيرد و روزگار اين دوره آدميان بسر مى آيد و پايان مى يابد و دوباره دائره شمسيه از دايره استواى سماوى انفتاح مى يابد...
    آنچه كه مردم به عنوان قيامت در انتظار بعد زمانى آن بسر مى برند از همين انطباق دو عظيمهن و انقضاى دوره آن است .
    طبيعى است كه هر رشته علمى به دست نپخته هاى در آن فن و رشته دچار وقايعى ناگوار مى شود و در طول تاريخ معارف حقه الهيه از اين اصل مستنثنى نبود و دائما در هر عصرى اوحدى از علماء كه جامع علوم و فنون معارف اسلامى بوده اند و آنان را با قرآن سر و سرى بود از طلعت دل آراى قرآن بهره مند بودند و هستند.وقتى جناب علامه جليل القدر حضرت آقا محمد حسن الهى طباطبايى را با جناب ارسطو مكاشفه اى بود و با او صحبت داشت و از او پرسيد كه از زمان خودتان به ما چيزى بفرماييد، ارسطو به ايشان فرمود: شما باز در زمانى هستيد كه حرف خداوند را با صداى رسا و بلند مى گوييد و لا اله الا اللّه الا الله را بر زبان بصورت عموم مى رانيد ولى ما در زمانى بوده ايم كه كلمه توحيد را مى بايست بصورت پوشيده و پنهان بر زبان جارى كنيم و به يكديگر القاء نماييم
    .

    قيامت چون كه در تو گشت قائم
    بود اين نامه در دست تو دائم

    اگر كسى به (من كيستم ) خود بپردازد و خروج از عادت بر او ظاهر شود به قيامت خويش مى رسد و دائم به نامه و منشور الهى مترنم و در مقام كن قرار دارد كه مهمان سفره منشئات نفس ناطقه خود است.

    بيا با ياد او مى باش دمساز
    بيا خود را براى او بپرداز
    گرت حفظ ادب باشد مع الله
    شوى از سر سر خويش آگاه
    بر آن مى باش تا با او زنى دم
    چه مى گويى سخن از بيش و از كم
    لبانت را گشا تنها به يادش
    هر آنچه جز به يادش ده به يادش
    برون آيكسر از وسواس و پندار
    كه تا بينى حقيقت را پديدار
    چو رستى از مناهى و ملاهى
    بتابد در تو انوار الهى

    خودش فرمود: (انا جليس من ذكرنى ) و كدام منزلت است كه ارفع و اشمخ از منزلت همنشينى با او است .
    و آن نيكبختى كه در ورطه من كيستم افتاد به دنبال درمان دردش مى رود.

    در آن حد سزاوار مقامت
    رساند حق تعالى هم سلامت

    اكثرى به انتظار آنند كه با موت طبيعى بميرند تا فرشته در آن قيامت و بهشت به آنان نامه رساند و از طرف حق سلام دريافت كنند ولى آنكه قيامتش همين الان قيام كرده است به وعده فرداى زاهد دلخوش نيست و اينك به سلام الهى مترنم است.
    با تشکر از سایت مشکات ولایت
    امضاء
    اللهم ارزقنا حلاوت ذکرک و لقائک و الحضور عندک
    بمعرفة حججک سیما معرفة حجتک حجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه
    و معرفة اولیائک سیما معرفة ولیک نجم الدّین

    حسن حسن زاده آملی

  9. تشكرها 4


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi