اصل انقلاب به خاطر این بود که حکومت در فرهنگ دخالت کند
رحیم پور ازغدی قانون اساسی را یکی از محورهای اعتدال خواند و افزود: چند جریان در مورد ایجاد قانون اساسی وجود داشت .یک جریان بود که می گفت: قانون و قانون اساسی چیست ؟دیگر نیازی به قانون اساسی و انتخابات نیست.
یک جریان دیگر ، متحجران غرب زده بودند که اعتقاد داشتند: شریعت نظام فردی است و بعنوان قانون اساسی نباید مطرح شود. اسلام حکومت نمی شود. این گروه معتقد بودند اخلاق باید اسلامی باشد نه قانون، قانون اساسی صرفا پروتکل دموکراتیک، لیبرال و لائیک بین شهروندان است ؛ مذهب مسئله ای شخصی است. یعنی همان چیزی که قبل از انقلاب بود، هرکسی می خواست محجبه بود هرکسی می خواست بی ججاب، برای مشروب خورها مشروب فروشی بود، برای اهل نماز مسجد و در واقع دین یک مسئله شخصی بود و بعد از انقلاب هم اتفاقا اولین جاهایی که هدف مردم قرار گرفت برای خراب کردن و درگیری در آن ایجاد شد همین مشروب فروشی ها و فاحشه خانه ها بودند و بعد هم سینماها به خاطر فیلم هایی که نشان می دادند.
شهید بهشتی می گفت که خط امام این است و اعتدال امام این است که قانون اساسی وجود داشته باشد نه اینکه قانون اساسی به سبک غربی و لائیک باشد بلکه باید جوهره اسلامی داشته باشد.
بخش لائیک می گفتند که اسلام را تبدیل به دنیا و قانون نکنید چرا که مردم بدبین می شوند و اسلام بدنام می شود و .... و این استدلالشان بود اما ته دلشان اصلا اسلام را قبول نداشتند. جریان آن طرف هم نمی توانستند بین قانون و شریعت تفکیک کنند، فکر می کردند هرنوع قانون نویسی تعریض به شریعت است . فکر می کردند هر نوع تقنینی ، تشریع است، تشریع همان سنت است و نباید شریعت جدید آورد در صورتیکه قانون اساسی برنامه اجرایی است نه شریعت. این ها خلاف شرع نیست. شرع گفته شریعت را تغییر ندهید و بدعت نکنید نه این که تفکری در برنامه هایتان نکنید و تفکر بدعت است . هر چه در نص صریح اسلامی نیست مگر بدعت است؟ بلکه بدعت هرچیزی است خلاف نص اسلامی باشد.