فرق کلمه قضا و تقدیر و سرنوشت چیست؟
کلمه سرنوشت یک اصطلاخ عرفی است و جایگاهی در دین و علم کلام و فلسفه ندارد و مردم آن به جای اصطلاح قضا و قدر به کار می برند لکن از آنجایی که عرف از درک معنی واقعی قضا و قدر ناتوان است معنی درستی از سرنوشت هم در ذهن آنها وجود ندارد.
مسأله قضا و قدر که در روایات اهل بیت(ع) وارد شده است یکی از غامض ترین مسائل دینی، کلامی و فلسفی است که اهل بیت(ع) از طرح آن برای مردم عادی خودداری می کردند و همواره آن را با رمز و اشاره بیان می فرموند تا تنها اهل دقت و اولواالالباب آن را دریابند و حتی مردم عادی را از داخل شدن به این مبحث منع نمودند و آن را لغزشگاهی خطرناک معرفی می کردند. «از امیرالمؤمنین(ع) درباره قدر سوال شد؛ فرمودند: « راهی تاریک است پس قدم در آن نگذارید و دریایی عمیق است پس در آن فرو نروید و سر خداست خود را درباره آن به زحمت و مشقت نیندازید.»(نهج البلاغه/حکمت287)
در علم کلام و فلسفه درباره قضا و قدرالهی سخنان و نظرات بسیاری مطرح شده است که ذکر همه آنها در این نامه مقدور نیست لذا ما یکی از اقوال را که قول علامه طباطبایی در کتاب رسائل توحیدی است، نقل می کنیم و سعی می کنیم مراد ایشان را با عباراتی ساده تر ارائه نماییم. علامه طباطبایی(ره) می فرمایند:
1. موجودات عالم هستی(مخلوقات) دارای سه مرتبه وجود هستند. اولین و شدیدترین مرتبه وجود و نزدیکتر مرتبه وجود نسبت به خداوند متعال عالم عقول است که عالمی است مجرد از ماده و خواص و آثار ماده. در عالم عقول یا عالم ملائک مقربین نه خبری از ماده است و نه خبری از خواص و آثار ماده مثل رنگ، شکل، حجم، زمان، حرکت و ... مرتبه پایین تر از این عالم، عالم مثال است که آن هم عالمی است مجرد و منزه از ماده، لکن برخی از آثار ماده مثل شکل و رنگ در آن موجود است ولی از حرکت و زمان در خبری نیست. بنابراین، این دو عالم(عالم عقول و عالم مثال) از هر نوع حرکت و تغییر و تبدیل و زوال مبرا بوده و همواره ثابتند.