زینب عقیله بنی هاشم
سید هاشم رسولی محلاتی
❤ |
زینب عقیله بنی هاشم
سید هاشم رسولی محلاتی
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
موضوعات تصادفی این انجمن:
- ◕✿◕.... چهارده نكته از زندگاني حضرت زينب...
- شکوه صبر و شکیب
- متن عربی خطبه حضرت زینب (س)
- سیره حضرت زینب (س)
- ▐**✿**▐فضائل و اوصاف حضرت زینب علیهاالسلام...
- ▐★♥★ ▐حضرت زینب علیهاالسلام درنگاهی کوتاه...
- حمله با آرپيجي به حرم حضرت زينب(س)
- * شهید مسیحی مدافع حرم اهلبیت در سوریه + عكس
- (...◕✿◕◕✿◕ تل زينبيه ؛ یادگاری از مظلومیت...
- ۩ ❀ ۩ ❀ ۩ زني كه پيامبر بود ... ۩ ❀ ۩ ❀ ۩
❤ |
مقدمه
در خانه علي بن ابيطالب عليه السلام از فاطمه اطهرعليها السلام فرزند دختري به دنيا آمد که او را زينب نام نهادند، فرزندي که نه تنها زينت پدر شد، بلکه در تاريخ پرفراز و نشيب پس از پيامبرصلي الله عليه وآله توانست در بزرگترين حماسه نبرد حق عليه باطل، نقشي مهمّ و سرنوشتساز داشته و پيامرسان انقلاب عاشورا باشد و براي هميشه تاريخ، مسلمانان را مديون فداکاري، ايثار و شهامت خويش سازد. زينب در خانه عليعليه السلام قوّت قلب پدر، انيس و مونس مادر و غمخوار برادرش حسين بن عليعليه السلام بود و در عرصه اجتماع، پيامرساني سترگ، سخنوري کمنظير، زاهدي شبزندهدار، مجاهدي نستوه و الگوي کامل زن معرّفي شده در قرآن بود. او با شجاعتي تحسين برانگيز رو در روي يزيد و درباريانش با قوّت و قدرت پيروزي حق و شکست باطل را اعلان نمود و فرمود: فَکِد کَيدَک واسْعَ سَعيَک، فواللَّه لا تَمحوا ذکرَنا، ولا تُميتُ وحيَنا... يزيد! هر حيلهاي که داري به کار گير و هر تلاشي ميتواني انجام ده، سوگند به خداوند که هرگز نخواهي توانست نام و ياد ما را از ذهنها محو کني و يا آيين و وحي ما را از ميان برداري... اين سخنان را زن داغديدهاي بيان داشت که يزيديان عزيزترين کسان او را با دلخراشترين وضع ممکن به شهادت رساندهاند و خود سرپرستي زنان و کودکاني را برعهده دارد که دلهايشان داغدار و اشکهايشان جاري است. ديري نپاييد که پيروزي ظاهري و موقتي يزيد به سرعت سپري شد و پرچم خونرگ عاشورا به اهتزاز درآمد و انشاء اللَّه تا هميشه تاريخ نيز در اهتزاز خواهد ماند. کتابي را که در پيش رو داريد تأليف استاد فرزانه و دانشمند گرانمايه جناب حجةالاسلام والمسلمين آقاي رسولي محلاتي - دامت افاضاته - است که به شکلي محقّقانه و در عين حال فشرده و گويا، بخشهايي از زندگي پر درد و غم زينب کبريعليها السلام را ترسيم فرمودهاند. اميد آن که خوانندگان را مفيد افتد و آن بانوي مظلومه، شفيعه ما عاصيان در سراي باقي گردد.
معاونت آموزش و تحقيقات بعثه
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
زندگاني حضرت زينب عليها السلام
در اخبار و رواياتي که علماي شيعه و سنّي نقل کردهاند آمده است که فاطمه عليها السلام از اميرالمؤمنين عليه السلام پنج فرزند - سه پسر و دو دختر - آورد. پسران آن حضرت حسن، حسين و محسنعليهم السلام و دختران ايشان زينب و امّکلثوم بودند. محسن در حالي که هنوز جنين بود در اثر ظلم و ستم به آن مخدره معصومه سقط شد. زينب و امّکلثوم دو دختر آنحضرت نيز پس از رحلت مادر بزرگوارشان سالياني چند زندگي کردند. امّکلثوم پس از شهادت اميرالمؤمنين عليه السلام و حضرت زينب عليها السلام مدتي پس از واقعه جانگداز کربلا دار فاني را وداع گفت. زينب عليها السلام، هم از نظر سن و هم از نظر مقام و فضيلت، برتر از خواهرش امکلثوم و بلکه ميتوان گفت پس از مادرش فاطمه و جدّهاش خديجه شريفترين و بزرگترين زنان اسلام بوده است. زندگاني پرماجرا و سخنان پرمعنا و خطبههاي بليغ و رساي او در طول مسافرت کربلا، کوفه و شام و زهد و عبادت و ساير خصال عالي او بهترين گواه اين مُدّعاست. اينک شرح حال آن بانوي معظمه را با استفاده از منابع معتبر و به طور اختصار به رشته تحرير در ميآوريم:
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
ولادت
در تاريخ ولادت زينب عليها السلام اختلاف است. در رياحين الشريعه آمده است که ميلاد آن حضرت را، برخي پنجم ماهجمادي الاُولاي سال ششم، بعضي اوايل شعبان آن سال، بعضي در ماه رمضان و برخي ديگر در دهه آخر ماه ربيعالثاني و طبق نقلي ماه محرم سال پنجم هجرت ذکر کردهاند ولي هيچيک از اين اقوال دليل محکم تاريخي ندارد. اين عدم اتفاق نظر در مورد تاريخ وفات آن مخدره نيز به چشم ميخورد به طوري که برخي آن را در ماه رجب سال 62 و بعضي در چهاردهم رجب سال 62 دانستهاند. همچنين در مورد محل دفن و قبر ايشان نيز اختلاف است. برخي قبر آن بانوي بزرگوار را در مدينه، جمعي در شام و گروهي در قاهره پايتخت مصر ميدانند. يکي از سادات در ولادت و فضيلت زينب کبري دختر اميرالمؤمنين عليهما السلام مولوديهاي سروده است که بخشي از آن چنين است:
دوستان! گشت عيان نور خدا پنجم ماه جمادي الاولي از جمال و رخ بانو زينب يعني از آينه علم وادب اختر پاک سماوات عُلي دختر شير خدا و زهرا مهربان خواهر و يار سبطين با حسن همدم و همکار حسين مقدمش بر همه بادا مسعود حق نگهداردش از چشم حسود لالهاي بود ز باغ ايمان که بهدل داشت بسي داغ، نهان داغش از بس به دلِ سوخته بود لالهسان، چهرهاش افروخته بود حوريان محو رخ نيکويش قدسيان مات شکنج مويش عود ريزيد به مجمر بسيار مشک ريزيد ز دامن خروار شمع جمع حرم آل عبا بود شهزاده آزاده ما که بدو بار به منزل برسيد کشتي عشق به ساحل برسيد يعني از بَعد شهيد بيسر بُرد اين بار اسيري، خواهر تا اسارت به شهادت يکجا زنده گرداند آيين خدا گل گلزار نبوت چه شکفت جد او نام ورا زينب گفت يعني او زينت بابش علي است که از او نورخدا منجلي است جلوه احمدي از او پيدا صولت حيدريش چهره نما سينهاش مخزن اسرار خدا چهره آيينه آثار خدا آري اين نکته مسلّم باشد عالمه غير معلم باشد نگهي گرم و سري افکنده يعني از جان به حسينم بنده با برادر همه جا همراهم من کمين بنده او، اوشاهم تهيم از خود و پر از اويم عشقش از روز ازل بُدخويم اي دل ارطالب فيضي به ادب بوسه زن درگه بانو زينب سرورا! بنده نوازي کن ساز جندقي را به نگاهي بنواز گفتم اين شعر به عيد مولود تا شود توشه به روز موعود
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
نام و کنيه
زينب در لغت به معناي درخت نيکو منظر آمده و ممکن است مخفف زين و أب يعني زينت پدر باشد. براساس متون تاريخي و روايات، اميرالمؤمنين دو يا سه دختر به نام زينب داشته که بانوي شجاع کربلا زينب کبري بوده است و چنان که شيخ مفيد و برخي ديگر گفتهاند زينب صغري همان خواهر مادري زينب يعني امّکلثوم بوده است ولي شيخ مفيد؛ در پايان کلام خود، در زمره فرزندان عليعليه السلام به زينب صغراي ديگري اشاره ميکند که مادرش کنيز بوده است. يکي از القاب حضرت زينب که در روايات هم آمده است عقيله يا عقيله بنيهاشم به معناي زن ارجمند و يکتا در ميان خويشاوندان ميباشد. و در ميان کنيههاي زينب عليها السلام نيز امّکلثوم و امّعبداللَّه ذکر شده که بر اساس اين نقل، زينب امّکلثوم کبر و خواهرش امّکلثوم صغري است. با اين حال در بسياري از کتابها مانند مناقب ابن شهرآشوب و شرح نهجالبلاغهي ابن ابيالحديد ، خواهر آن بانوي معظمه را امّکلثوم کبرا ميدانند و براي زينب عليها السلام چنين کنيهاي ذکر نکردهاند.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
دوران کودکي
دختر بزرگوار فاطمه عليها السلام در سن پنج يا شش سالگي مادر خود را از دست داد. ليکن با همين سنّ کم چنان تربيت شده بود که از فاطمه عليها السلام حديث و روايت نقل کرده و برخي از تاريخنويسان و محدثان، خطبه فدک را به نقل از همين بانوي بزرگوار يعني حضرت زينب ذکر کردهاند. به عنوان نمونه ابوالفرج در مقاتل الطّالبيين در شرح حال عون بن عبداللَّه بن جعفر مينويسد: مادر عون زينب عقيله، دختر علي بنابيطالب است. سپس ادامه ميدهد:
زينب همان زني است که ابن عباس خطبه فدک فاطمه عليها السلام را از او روايت کرده است و در آغاز خطبه گويد: اين خطبه را عقيله ما زينب دختر عليعليه السلام براي ما روايت کرد .(1) از ميان محدثان، مرحوم شيخ صدوق در کتاب علل در باب علل الشّرايع و اصول الاسلام بخشي از اوايل خطبه فدک را که در آن علل احکام ذکر شده نقل و سند آن را اينگونه ذکر ميکند: حَدَّثَنا مُحَمّدُ بنُ مُوسَي بنِ المُتَوَکِّل، قالَ: حَدَّثنَا عَليُّ ابن الحُسَين السَّعْدآبادي، عَنْ اَحْمَد بنِ اَبي عَبْداللَّهِ البَرقي، عَنْ اِسْماعيلَ بن مِهْران عَنْ اَحمَد بن مُحَمَّد ابنِ جابر، عَنْ زَيْنَب بِنْتِ عَليّ قالَتْ: قالت فاطمةعليها السلام في خُطَبَتِها... (2) بر خواننده محترم پوشيده نيست که نقل چنين خطبهاي از طرف دختري در سن پنج يا شش سالگي و حفظ کامل آن با آن همه بلاغت و جامعيت، نشانه کمال رشد، فهم، علم و دانايي اوست و ميتوان گفت که ايشان عطيّه الهي بوده و ويژگيهاي خاصّي داشته است. سخنان حضرت زينب عليها السلام در طول مسافرت کربلا، کوفه و شام و خطبهها و سخنرانيهايي که در فرصتهاي مختلف در برابر ستمکاران و طاغيان آن زمان و مردم ايراد فرموده است، نشان ميدهد که علم، دانش و کمال آن بانوي بزرگوار اکتسابي و از راه تحصيل و تعليم نبوده است بلکه عنايت الهي و جنبه خارقالعادهاي داشته است. دليل اين ادّعا کلام امام چهارمعليه السلام است که پس از سخنراني زينب عليها السلام در کوفه، آن حضرت خطاب به او فرمود: يا عَمَّة! اُسْکُتي اَنْتِ بِحَمْدِاللَّهِ عالِمَةٌ غَيْرُ مَعَلَّمَة، وَ فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَة... [عمه جان! آرام باش و سکوت اختيار کن که تو بحمداللَّه دانشمندي معلم نديده و فهميدهاي هستي که کسي به تو فهم نياموخته است.]
ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 09-08-2022 در ساعت 15:45
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
ازدواج با عبداللَّه بن جعفر
در ميان ياران و نزديکان اميرالمؤمنين عليه السلام افراد زيادي آرزوي رسيدن به افتخار همسري عقيله بنيهاشم حضرت زينب کبري را داشتند ولي هرگاه نزد اميرالمؤمنين عليه السلام از اين مقوله سخن به ميان ميآوردند با مخالفت آن حضرت مواجه ميشدند تا آنکه عبداللَّه بن جعفر بن ابيطالب - برادرزاده اميرالمؤمنين عليه السلام - براي اين منظور قدم پيش نهاد و از سوي خود کسي را براي خواستگاري به خانه آن حضرت فرستاد. عليعليه السلام تقاضاي او را پذيرفت و مهريه او را نيز - مانند مهريه مادرش فاطمه عليها السلام - چهارصد و هشتاد درهم قرار داد.(3)
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
همسر حضرت زينب
عبداللَّه بن جعفر - همسر زينب - يکي از شخصيتهاي مشهور اسلام و از سخاوتمندان بنام و معروف است. پدرش جعفر بن ابيطالب از مسلمانان شجاع و دلير صدر اسلام و از سخنوران و فصحاي عرب بود که به جرم ايمان آوردن به خدا و رسول او و مبارزه با شرک و بتپرستي شد به همراه همسرش اسماء بنت عميس از وطن مألوف خود مکه، به کشور بدآب و هوا و سوزان حبشه مهاجرت کند و متجاوز از دوازده سال در غربت و دور از پدرش ابوطالب و مادرش فاطمه بنتاسد و برادرانش عقيل و عليعليه السلام بسر برد. جعفر در آنجا نيز مورد تعقيب مشرکان قريش و نمايندگاني که براي بازگرداندن او و همراهان به حبشه فرستاده بودند قرار گرفت و در حضور نجاشي پادشاه حبشه با کمال شهامت و راستي از دين و آيين و پيغمبر بزرگوار خود دفاع کرد تا جايي که پادشاه حبشه و کشيشان مسيحي را سخت تحت تأثير سخنان شيوا و گرم خويش قرار داد و سرانجام سبب اسلام آوردن نجاشي شد.(4) جعفر پس از بازگشت به مدينه در جنگ موته که يکي از جنگهاي بسيار سخت مسلمانان با لشکر روم بود پس از مقاومتي دليرانه در برابر دشمن و نشان دادن شهامت بيسابقه از خود که موجب شگفتي و تحيّر دشمنان شد، در راه پيشرفت اسلام به درجه شهادت رسيد و جعفر طيار لقب گرفت که در فضيلت او از پيغمبر اکرم و ائمه اطهار رواياتي نقل شده است.
عبداللَّه بنجعفر در ايامي که پدر و مادرش در حبشه بهسر ميبردند بهدنيا آمد و در حقيقت او نخستين مولود مسلمان در سرزمين حبشه به شمار ميآيد. در سال هفتم پدرش به مدينه آمد و تا روز شهادت وي در جنگ موته، همچنان در مدينه ماند. پيغمبر اسلامصلي الله عليه وآله خبر شهادت او را به مسلمانان داد، سپس رسول خداصلي الله عليه وآله به خانه آنها آمد و سراغ عبداللَّه و بچههاي ديگر جعفر، عون و محمد را از اسماء گرفت و زماني که او فرزندان عبداللَّه بن جعفر را به نزد پيغمبر آورد، رسول خدا دست نوازش به سر آنان کشيد. اسماء که چنان ديد عرض کرد: اي رسول خدا! چنان دست بر سر آنها ميکشي که گويي پدرشان از دنيا رفته و يتيم شدهاند. پيغمبر خدا از عقل و فراست آن زن تعجب کرد، اشک از ديدگان مبارکش سرازير شد و فرمود: آري جعفر در جنگ شهيد شده است. اسماء گريست و پيغمبر او را دلداري داد و فرمود: گريه مکن که خداوند خبر داد، به جعفر در بهشت دو بال داده ميشود که با فرشتگان پرواز ميکند. آنگاه اسماء عرض کرد: اي رسول خدا! اگر مردم را جمع کنم و از فضيلت جعفر به آنها خبر دهم هرگز فضيلت او فراموش نخواهد شد.
مرحوم طبرسي از عبداللَّه بنجعفر روايت کرده است که گفت: بخوبي به ياد دارم هنگامي که رسول خداصلي الله عليه وآله بهنزد مادرم آمد و خبر شهادت پدرم را به او داد، در آن حال اشک از ديدگان آن حضرت ميريخت و به سر من و برادرم دست ميکشيد و ميگفت: اَللَّهُمَّ اِنَّ جَعْفَراً قَد قَدِمَ اِلَيْکَ اِلي اَحْسَنِ الثَّوابِ، فَاخْلُفْه في ذُرِّيَتِهِ بِأَحْسَنِ ما خَلَّفْتَ اَحَداً مِنْ عِبادِکَ في ذُرِّيَّتِه ؛ [بار خدايا! براستي جعفر با بهترين پاداش نيک به پيشگاه تو آمد، تو نيز به بهترين وجهي که سرپرستي فرزندان يکي از بندگان خود را ميکني فرزندان او را سرپرستي کن!] آن گاه رو به مادرم کرده فرمود: اي اسماء! ميخواهي بشارتي به تو بدهم؟ عرضکرد: آري پدر و مادرم بهفدايت! فرمود: بدانکه خداوند به جعفر دوبال عنايت کرده که در بهشت با آن دو پرواز ميکند! اسماء عرض کرد: اين خبر را بهمردم هم بگوييد. عبداللَّه ميگويد: رسول خداصلي الله عليه وآله برخاست و دست مرا نيز گرفت و با دست ديگر خود بر سرم ميکشيد تا به مسجد آمد، بالاي منبر رفت و مرا پيش روي خود در پله دوم نشانيد و با چهرهي غمناک و محزون فرمود: - همانا اندوه انسان نسبت به برادر و عموزادهاش زياد است، آگاه باشيد که جعفر بهشهادت رسيد و خداوند دوبال به او عنايت ميفرمايد که در بهشت پرواز کند. آنگاه از منبر پايين آمده به خانه رفت و مرا همراه خويش برد سپس شخصي را به دنبال برادرم فرستاد و او نيز بيامد آنگاه دستور داد غذايي براي ما تهيه کنند و ما غذاي چاشت آن روز را نزد آن حضرت خورديم و سهروز ديگر در خانه او بوديم، سپس بهخانه خود بازگشتيم. بعد از آن هنگاميکه درباره فروش برّه برادرم مشغول صحبت بودم، رسول خداصلي الله عليه وآله به ديدن ما آمد. پيغمبر که چنان ديد درباره من و معاملهاي که ميخواستم انجام دهم دعا کرد و فرمود: خدايا! در معاملهاش برکت عنايت فرما. عبداللَّه اضافه ميکند: از آن پس خداوند در تکتک معاملات و خريدها و فروشهايم به من برکت ميداد.(5) عبداللَّه بنجعفر گذشته از شخصيت بزرگ و اصالت خانوادگي و انتسابش به خاندان نبوت و بزرگان قريش، داراي کمالاتي چون جود و کرم نيز بود که سبب سيادت و بزرگي بيشتري براي او شد تا آنجا که يکي از سخاوتمندان مشهور عرب گرديد و او را بحرالجود - درياي سخاوت - ناميدند. از استيعاب نقل شده است که درباره او گفتهاند: در اسلام کسي از او کريمتر نبود(6) و در اينباره داستانهاي زيادي نقل کردهاند. برخي نيز گفتهاند: در هر ماه صد بنده آزاد ميکرد. ذکر همه سخنان و داستانهاي مربوط به فضايل عبداللَّه از حوصله اين کتاب بيرون است اما براي نمونه به اين چند داستان توجه کنيد:
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
داستانهايي از سخاوت عبداللَّه بن جعفر
حموي در کتاب ثمراتالاوراق حکايت کرده است که هنگام بيرون آمدن حضرت امام حسن و امام حسين عليهما السلام و عبداللَّه بنجعفر از مدينه به قصد حج، در بين راه از بار و اثاث خود جدا ماندند و دچار گرسنگي و تشنگي شدند، در اينحال به پيرزني رسيدند که خيمهاي در بيابان زده و گوسفند کوچکي نيز در خيمه داشت. هر سه به نزد آن پيرزن رفتند و از او پرسيدند: آب داري؟ پير زن گفت: آري و با اشاره به آن گوسفند، گفت: شيرش را بدوشيد و بنوشيد. پرسيدند: غذايي هم داري؟ پاسخ داد: نه، تنهاهمين گوسفند را دارم، اکنون يکي از شما برخيزد و آنرا ذبح کند تا من از گوشت آن براي شما غذايي طبخ کنم. به دستور او عمل کردند و پس از ذبح گوسفند آن را به پيرزن دادند و او از گوشت آن غذايي طبخ کرد و نزد ميهمانان آورد. هر سه نفر از آن غذا خورده سير شدند و تا هنگام خنک شدن هوانزد آن زن ماندند و سپس به سوي مکه راه افتادند. پيش از حرکت به پيرزن گفتند: ما از قبيله قريش هستيم، هرگاه عبورت به مدينه افتاد نزد ما بيا تا پذيرايي و مهمان نوازي تو را جبران کنيم. پس از رفتن آنان، شوهر آن پيرزن آمد و پيرزن ماجرا را نقل کرد. مرد خشمناک شد و او را نهيب زد و گفت: چگونه براي افرادي ناشناس گوسفندي را ذبح ميکني؟ و به همين اندازه که به تو ميگويند که ما افرادي از قبيله قريش هستيم دلت را خوش ميکني؟! اين جريان گذشت و اين زن و شوهر به فقر و تنگدستي دچار شدند و بناچار حرکت کرده به مدينه آمدند و از شدت استيصال در مدينه به جمعآوري سرگين شتران و فروختن آن مشغول شدند و از اين راه لقمهناني تهيه ميکردند. از قضا روزي پيرزن از کوچهاي که خانه امام حسنعليه السلام در آن واقع شده بود عبور ميکرد و امام که دمِ در ايستاده بود، پيرزن را ديد و شناخت. سپس داخل منزل شد و غلام خود را بهسراغ پيرزن فرستاد و چون به نزد آن حضرت آمد به او فرمود: اي زن! مرا ميشناسي؟ گفت: نه. فرمود: من يکي از مهمانان تو هستم که در فلان روز به خيمه تو آمديم و از ما پذيرايي کردي. پيرزن آن حضرت را شناخت و گفت: آري پدر و مادرم به قربانت! امامعليه السلام دستور داد هزار رأس گوسفند براي او خريداري کنند و هزار درهم نيز پول به او داد. سپس او را به نزد برادرش امام حسين عليه السلام فرستاد و آن حضرت نيز بههمان مقدار گوسفند و پول به پيرزن عطا فرمود و او را به همراه غلام خود نزد عبداللَّه فرستاد و عبداللَّه پرسيد: امام حسن و امام حسين چه اندازه بهتو عطا کردند؟ و چون مقدار آنرا دانست بهمقدار عطاي هر دوي آنها به پير زن بخشيد و پير زن با شوهر خود با چهار هزار گوسفند و چهار هزار درهم پول به باديه بازگشتند.(7)
ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 10-08-2022 در ساعت 14:28
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
روزي عبداللَّه بن جعفر براي سرکشي به مزرعهاش از خانه بيرون رفت. در راه از نخلستاني عبور کرد که غلام سياهي در آنجا به ديدهباني مشغول بود. عبداللَّه ديد که سه قرص نان براي غلام آوردند و در همان حال سگي پيش غلام آمد، غلام يک قرص نان را به نزد آن سگ انداخت. سگ آن را خورد و دوباره و سهباره آمد و غلام هر سه قرص نانش را نزد آن سگ انداخت. عبداللَّه که اين منظره را ديد، از غلام پرسيد: جيره غذايي روزانه تو چقدر است؟ گفت: همين که ديدي. پرسيد: پس چرا همه را به اين سگ دادي و او را بر خود مقدّم داشتي؟ جواب داد: چون در اين منطقه سگي وجود ندارد. احتمال ميدهم اين سگ از راه دور آمده و گرسنه است و من خوش نداشتم او را رد کنم! عبداللَّه پرسيد: خوب حالا امروز چه کار ميکني؟ پاسخداد: امروز را تا فردا به گرسنگي بسر ميبرم! عبداللَّه گفت: براستي که اين غلام از من سخاوتمندتر و کريمتر است. آنگاه نخلستان را از صاحبش خريداري کرد و آن غلام را نيز آزاد کرد و نخلستان را بهوي بخشيد.(8)
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)