صفحه 13 از 13 نخستنخست ... 3910111213
نمایش نتایج: از شماره 121 تا 121 , از مجموع 121

موضوع: شرح و تفسير دعای مكارم الاخلاق (جلد ۱)

  1. Top | #121

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    پيمبر اسلام سه خلق بد را مايه هلاك افرادى كه به آنها مبتلا هستند معرفى نموده :
    اول بخلى كه شخصى بخيل مطيع آن باشد، دوم هواى نفسى كه آدمى از فرمانش پيروى نمايد، و سوم آنكه شخص خود را و همچنين كارهاى خود را با چشم غرور و اعجاب بنگرد. اولياى گرامى اسلام همواره مراقب اصحاب و دوستان خود بودند و اگر در پاره اى از مواقع بر اثر پيشامدى ممكن بود دچار عجب و خودبينى شوند تذكر مى دادند و آنان را از خطر سقوط اخلاقى محافظت مى نمودند و در اينجا عمل دو نفر از ائمه معصومين عليهم السلام كه در يك حديث آمده به طور نمونه ذكر مى شود:
    قال البزنطى : بعث الى الرضا عليه السلام بحمار له فجئته الى حرباء فمكثتها عامه الليل معه ثم اوتيت بعشاء. فلما اصبت من العشاء قال : ما تريد؟ اتنام . قلت : بلى جعلت فداك . فطرح على الملحفه والكساء. ثم قال : بيتك الله فى عافيه و كنا على سطح . فلما نزل من عندى قلت فى نفس : قد نلت من هذا الرجل كرامه مانالها احد قط. فاذا هاتف يهتف بى : يا احمد! ولم اعرف الصوت حتى جاءنى مولى له . فقال : اجب مولاى . فنظرت فاذا هو مقبل الى ، فقال : كفك . فنا ولته كفى . فعصرها، ثم قال : ان اميرالمومنين عليه السلام اتى صعصعه بن صوحان عايدا له . فلما اراد ان يقوم من عنده قال : يا صعصعه بن صوحان ! لا تفتخر بعيادتى اياك و انظر لنفسك ، و كان الامرقد وصل اليك ولايلهينك الامل . استودعك الله (245)
    بزنطى از اصحاب على بن موسى الرضا عليهماالسلام بود. مى گويد: شبى حضرت رضا درازگوش خود را براى من فرستاد كه به محضرش شرفياب شوم . در محلى به نام حرباء حضورش رسيدم . تمام شب را با آن حضرت بودم . بعد شام آوردند و پس از صرف شام به من فرمود مى خوابى ؟ عرض كردم بلى . دستور داد بستر آوردند.
    حضرت برخاست تا از بام به زير رود. فرمود: خداوند شبت را با عافيت بگذراند. وقتى حضرت رفت با خود گفتم : من امشب از اين بزرگمرد به كرامتى دست يافتم كه هرگز احدى به آن نايل نشده است . ناگاه صدايى را شنيدم كه گفت : اى احمد! و ندانستم كه صاحب صدا كيست . چون نزد من آمد ديدم يكى از خدمتگزاران امام است . به من گفت : مولاى خود را اجابت كن . برخاستم كه از پله هاى بام به زير روم . ديدم كه امام از پله ها بالا مى آيد.چون به من رسيد فرمود: دستت را بياور. پيش آوردم . دستم را گرفت و فشرد، سپس فرمود: صعصعه بن صوحان از اصحاب على (ع) بود. بيمار شد، حضرت به عيادتش رفت . وقتى خواست از نزد او برخيزد فرمود: اى صعصعه ! عيادت مرا مايه افتخارت قرار ندهى . در فكر خودت باش . چون ممكن بود بزنطى هم از پذيرايى آن حضرت دچار عجب شود، به وى فرمود: هم اكنون جريان صعصعه براى تو پيش ‍ آمده است ، مواظب باش كه آرزو غافلت نكند و انديشه عجب در تو راه نيايد. سپس امام عليه السلام از بزنطى خداحافظى نمود و او را به حال خود گذارد.
    11- وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى يَدِيَ الْخَيْرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ
    بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم
    به خواست خداوند اين عبارت از دعاى ((مكارم الاخلاق )) موضوع سخنرانى امروز است . امام سجاد (ع) از پيشگاه خدا درخواست مى كند. بارالها! خير و خوبى را به دست من براى مردم جريان ده و آن را با منت گذاردن بر سرشان محو و باطل منما.
    در اين عبارت دو مطلب آمده است : مطلب اول آنكه خير انسان بايد به مردم برسد و مطلب دوم آنكه خير را با منت گذاردن بر سرشان محو و باطل منما.
    در اين عبارت دو مطلب آمده است : مطلب اول آنكه خير انسان بايد به مردم برسد و مطلب دوم آنكه خير را با منت گذاردن به آنان نابود نكنيم و از بين نبريم . نكته اى كه به موقع است قبل از آغاز بحث ، تذكر داده شود اين است كه اگر كسى يك يا چند بار در طول يك ماه صدقه بدهد عمل خير انجام داده ، ولى آن را صدقه جاريه نمى گويند.
    صدقه جاريه تاسيس يك اثر خيرى است كه نفعش جريان داشته باشد و خيرش پيوسته عايد مردم گردد.
    كسى كه ملك پرقيمتى را وقف كند كه از درآمد آن همه روزه صد گرسنه فقير را سير كنند يا درمانگاهى تاسيس نمايد كه مرضاى بى بضاعت در آن مورد معاينه قرار گيرند و به آنان داروى رايگان داده شود يا قناتى حفر كند كه اهالى يك محل ، به طور مستمر، از آب آن مشروب گردند و از اين قبيل كارها كه پيوسته نفعش ‍ عايد مردم مى شود، در اسلام ، صدقه جاريه خوانده شده است .
    امام (ع) كه از خداوند جريان خير را براى مردم به دست خود تمنى مى كند شايد از اين نظر باشد كه مى خواهد بگويد: بارالها! در طول زندگيم وسايل را به گونه اى مهيا فرما كه خير من به طور مستمر عايد مردم شود و هرگز منقطع نگردد.
    پيش از آنكه درباره خير و نيكوكارى نسبت به مردم و ارزش انسانى و اسلامى آن توضيح داده شود، لازم است براى تبيين و تشريح مطلب مقدمه اى به عرض شنوندگان محترم برسد.
    تمايلاتى كه در ما وجود دارد دو گروه است : يك گروه ، تمايلات حيوانى است و يك گروه ديگر تمايلات انسانى . تمايلات حيوانى آن چيزهايى است كه مشترك بين ما و حيوانات است ، تمايل به غذا، تمايل به آب ، تمايل به خواب ، تمايل به بازى ، تمايل جنسى ، تمايل به غضب و انتقامجويى ، تمايل تفوق طلبى ، تمايل در حب اولاد، و امثال اينها. اين تمايلات را حيوانات هم دارند و ما هم داريم . وجود اين تمايلات ، ضرورت زندگى است . يكى از اين تمايلات اگر نباشد بايد گفت يكى از پايه هاى اساسى زندگى نيست . با اينكه اين تمايلات براى زندگى ضرورى است اما معيار افتخار نيست ، خوابيدن و استراحت براى رفع خستگى ضرورت دارد و فقدان آن منجر به مرگ مى شود اما افتخار انسانيت نيست ، حب اولاد لازمه تربيت اولاد است و مادر به مهر و محبت ، آن همه مصائب را تحمل مى كند اما حب اولاد، افتخار انسان نيست . بنابراين ، گروه تمايلات حيوانى در وجود انسان براى امرار زندگى ، واجب و لازم و قطعى و ضرورى است ، اما معيار بزرگى و بزرگوارى نيست .
    در كنار تمايلات حيوانى تمايلات عالى انسانى وجود دارد. اين تمايلات عالى انسانى به هر نسبتى كه پيشروى كند و تحقق زيادترى بيابد انسانيت ، بيشتر شكوفا مى شود و افتخار براى انسان بيشتر خواهد بود. تمايلات انسانى از قبيل :
    1.اداى امانت 2. وفاى به عهد، 3. انصاف ، 4. عدالت ، 5.احسان 6. دگردوستى ، و امثال اين امور كه خيلى هم معدود و محدودند. هر كدام از اين صفات ، يك پايه اصولى در تعالى بشر است .
    اكنون روى احساس و روى دگردوستى به اعتبار جمله اى از صحيفه سجاديه كه مورد بحث امروز است تكيه مى شود. ملاحضه بفرماييد در مسله دگردوستى . اين صفت در مقابل خوددوستى است . خوددوستى را تمام حيوانات ، حتى حشرات ، هم دارند، مثلا مگس ، پشه ، اين دو حشره ناچيز هم خوددوستى دارند، در تابستان به صورت شما نشسته ، همين كه دستتان نزديك آمد احساس خطر مى كند و فورا فرار مى نمايد، چرا؟ زيرا به خودش و زندگيش علاقه دارد. يك بچه ماهى كوچك در آب تا دستتان به حوض دراز مى شود فرار مى كند، اينها خوددوستى دارند و اين خوددوستى را ما هم داريم و حيوانات هم دارند ولى هيچيك از اين تمايلات حيوانى معيار عظمت و بزرگى انسان نيست ، معيار بزرگى و عظمت انسان ، دگردوستى است و به هر نسبت كه دگردوستى ، در يك جامعه تقويت شود و علاقه به مردم و حفظ لزوم خدمتگزارى به مردم تقويت گردد، دلالت دارد بر اينكه انسانيت رشد بيشترى كرده و بشر قدمهاى بلندترى به سوى تعالى و تكامل برداشته است . امام موسى بن جعفر عليهماالسلام فرموده است :
    ان اهل الارض لمرحومون ماتحابوا و ادوا الامانه و عملوا الحق (246)
    مردم روى زمين تا وقتى كه يكديگر را دوست بدارند، اداى امانت كنند و بر طريق حق قدم بردارند و عمل نمايند مورد ترحم و تفضل ذات اقدس الهى هستند.
    ملاحضه مى كنيد كه در اين حديث ، حضرت موسى بن جعفر از اهل كره زمين ، صرف نظر از عقايد مذهبى و روشهاى دينى سخن مى گويد، يعنى اگر اين سه مطلب ، كه شاءن انسانيت است ، يكى دگردوستى ، آن دگر اداى امانت ، و سوم قدم برداشتن به راه حق و درستى ، اين سه صفت كه در جامعه بشرى موجود باشد استحقاق تفضل و عنايت الهى را دارند و همواره مورد رحمت اند. همين سخن امام (ع) است كه سعدى به صورت نظم آورده :
    بنى آدم اعضاى يك پيكرند
    كه در آفرينش ز يك گوهرند
    چو عضوى بدرد آورد روزگار
    دگر عضوها را نماند قرار
    تو كز محنت ديگران بى غمى
    نشايد كه نامت نهند آدمى
    بشر دوستى آدمى را وامى دارد كه به بيماران بى بضاعت كمك كند، به افتادگان دستگيرى نمايد، عناصر گرسنه را سير كند و افراد يتيم را مورد نوازش قرار دهد و از اين قبيل اعمال خيرخواهانه انسانى .
    على (ع) موقعى كه مالك اشتر را ماءمور مصر مى نمايد و حكومت آن كشور پنهاور را به وى مى سپارد دستورهاى لازم را ضمن عهدنامه مبسوطى كه مرقوم فرموده ، به وى مى دهد و در اوايل نامه از بشر دوستى و محبت سخن مى گويد و توصيه مى كند كه اين سجيه انسانى را درباره تمامى مردم از مسلمانان و غير مسلمان رعايت بنمايد.
    و اشعر قلبك الرحمه للرعيه و المحبه لهم و اللطف بهم ولا تكونن عليهم سبعا ضاريا تغتنم اكلهم فانهم صنفان : اما اخ لك فى الدين ، او نظير لك فى الخلق (247 )
    مالك ! دلت را مهيا كن تا با رحمت و محبت و يا لطف و مهربانى با مردم برخورد نمايى . مبادا همچون درنده اى كه خوردن شكار خويش را مغتنم مى شمارد با آنان موجه گردى چه آنكه مردم مصر دو گروه اند: يا از نظر دينى برادر تو هستند، يا از جهت آفرينش و خلقت همانند تو، و در هر صورت ، انسان اند و بايد با روش انسانى با آنان معامله نمايى .
    در روايت ديگر، ماءمور ديگرى را مخاطب ساخته و فرموده است :
    عامل سائر الناس بالانصاف و عامل المومنين بالايثار(248)
    رفتارت با همه مردم براساس انصاف باشد و با برادران دينيت از روش خود گذشتگى و ايثار استفاده كن .
    عن ابيعبد الله عليه السلام قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله : الخلق عيال الله فاحب الخلق الى الله من نفع عيال الله و ادخل على اهل بيت سرورا(249)
    امام صادق (ع) فرموده است : مردم رزق خوار خدا هستند و مؤ ونه آنان به عهده اوست . محبوبترين خلق كسى است كه به روزى خواران خدا نفعى برساند و اهل بيتى را خوشحال و مسرور نمايد.
    احساس نمودن و نفع رسانيدن به بندگان خدا لازمه دگردوستى و انسانيت است و اين مهم در اسلام ، پسنديده و ممدوح شناخته شده ، ولى مهمتر از احساس مالى رفع ظلم و اقامه عدل و انصاف درباره آنان است ، خواه شخص مورد ستم مسلمانان باشد يا غيرمسلمان . رسول گرامى در اين باره فرموده است :
    من سمع رجلا ينادى يا للمسلمين فلم يجبه فليس بمسلم (250)
    كسى كه بشنود شخص مظلومى فرياد مى زند و مسلمانان را به يارى مى طلبد اگر صداى استغاثه او را بشنود و به ياريش نرود مسلمان نيست .
    از مواردى كه حقوق انسانى بايد رعايت شود درباره همسايگان است و رسول اكرم در اين باره چنين فرموده است :
    الجيران ثلثه : منهم من له ثلثه حقوق : حق الاسلام وحق الجوار و حق القرابه : و منهم من له حقان : حق الاسلام و حق الجوار. و منهم من له حق واحد والكافر له حق الجوار(251 )
    همسايگان سه قسم اند: قسمتى داراى حق اند: حق اسلام ، حق همسايگى ، و حق قرابت . قسمتى داراى دو حق اند: يكى حق اسلام و آن ديگر حق همسايگى . و بعضى داراى يك حق اند، و همسايه كافر از اين قسم است و حق همسايگى دارد.
    تا اينجا رواياتى راجع به عدل و انصاف ، نيكى و احسان ، و رحمت و محبت درباره عموم مردم از نظر دگردوستى و انسانيت معروض افتاد. اينك چند درباره روابط مسلمانان با هم و خدمت آنان به يكديگر ذكر مى شود.
    عن النبى صلى الله عليه و آله قال : انما المومنون فى تراحمهم و تعاطفهم بمنزله الجسد الواحد اذا اشتكى عضو تداعى له سائر الجسد بالحمى و السهر(252)






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

صفحه 13 از 13 نخستنخست ... 3910111213

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi