صفحه 2 از 7 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 64

موضوع: ۩ ۞ ۩ ويژه نامه شهادت پنجمين تنديس عشق٬ امام محمدباقر(ع)۩ ۞ ۩

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    shamee پاسخ : ۩ ۞ ۩ ويژه نامه شهادت پنجمين تنديس عشق٬ امام محمدباقر(ع)۩ ۞ ۩



    اصحاب امام باقر عليه السلام

    آوازه علوم و دانش امام باقر(ع) چنان اطراف و اكناف پیچیده بود كه ملقب به باقرالعلوم؛ یعنى شكافنده دانش‌هاگردید.

    در مكتب امام ابوجعفر باقرالعلوم كه درود فرشتگان بر او شاگردانى نمونه و ممتاز پرورش یافتند كه اینك به نام برخى از آنان اشاره مى ‏شود:

    1-ابان بن تغلب: او محضر سه امام- امام زین العابدین، امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهم السلام را درک نمود. ابان از شخصیت‌ های علمی عصر خود بود و در تفسیر، حدیث، فقه، قرائت و لغت تسلط بسیاری داشت.

    والایی دانش ابان چنان بود که امام باقر علیه السلام به اوفرمود:
    در مسجد مدینه بنشین و به رای مردم فتوا بده، زیرا دوست دارم، مردم فردی چون تو را در میان شیعیان ما ببینند.

    2-زراره: دانشمندان شیعه از میان شاگردان امام باقر و امام صادق علیهم االسلام، شش تن را فقیه تر می شمرند که زراره یکی از آنها است.
    از امام صادق نقل است که فرمود:
    اگر "برید بنمعاویه"، "ابوبصیر"، "محمد بن مسلم" و "زراره " نبودند، آثار پیامبر(معارف شیعه) ازمیان می رفت؛ آنان بر حلال و حرام خدا امین هستند. باز فرمود: برید، زراره، محمد بنمسلم و احول در زندگی و مرگ، نزد من محبوب‌ترین مردمان هستند.

    3-کمیت اسدی: شاعری سر آمد بود و زبان گویایش در دفاع از اهلبیت، اشعاری پر مغز می سرود. اشعارش چنان کوبنده و رسواگر بود که پیوسته از طرف خلفای اموی تهدید به مرگ می شد.

    4-محمد بن مسلم: فقیه اهل بیت واز یاران راستین امام باقر و امام صادق علیهم االسلام بود. چنان که گفته شد، اما م صادق او را یکی از آن چهار تن به شمار آورده که آثار پیامبر به وجودشان پا برحا و باقی است.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2. تشكرها 3



  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #12

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    shamee پاسخ : ۩ ۞ ۩ ويژه نامه شهادت پنجمين تنديس عشق٬ امام محمدباقر(ع)۩ ۞ ۩



    مناظرات امام محمد باقر(ع)


    پانزده جواب از امام باقر ـ عليه السلام

    طاووس يماني، يكي از شخصيت‎ها و پارسايان و عارف مسلكان معروف عصر امام سجّاد ـ عليه السلام ـ و امام باقر ـ عليه السلام ـ بود كه براي خود شاگرداني داشت كه به اصحاب طاووس معروف بودند.

    ابوبصير مي‎گويد: با جمعي از دوستان، در محضر امام باقر ـ عليه السلام ـ ، در كنار كعبه نشسته بوديم، در اين هنگام طاووس يماني با جمعي از اصحابش به محضرامام باقر ـ عليه السلام ـ آمد و عرض كرد: «آيا اجازه مي‎دهي چند سؤال كنم»؟

    امام باقر ـ عليه السلام ـ : بپرس.


    طاووس: به من خبر بده در چه زمان يك سوم انسانها مردند؟

    امام باقر ـ عليه السلام ـ : اي شيخ! اشتباه كردي. به جاي اين كه بگويي در چه زماني يك چهارم انسانها مردند، گفتي يك سوم.
    اما پاسخ سؤال اين است: در آن هنگام كه قابيل برادرش را كشت، چهار نفر در زمين وجود داشتند كه عبارتند از: آدم و حوّا و هابيل و قابيل. با كشته شدن هابيل، به دست قابيل، يك چهارم آنها نابود شدند.


    طاووس: آري من اشتباه كردم و تو درست فرمودي. اينك بفرما از آن دو نفر (قابيل و هابيل) كدام يك پدر انسانهاي بعد شدند. قاتل يا مقتول؟

    امام باقر ـ عليه السلام ـ : هيچ كدام؛ پدر انسانهاي بعد، شيث بن آدم ـ عليه السلام ـ بود.

    طاووس: چرا آدم آدم ناميده شد؟

    امام باقر ـ عليه السلام ـ : زيرا طينت او از أديم (روي) زمين برداشته شد.

    طاووس: چرا حوا را حوا ناميدند؟

    امام باقر ـ عليه السلام ـ : زيرا او از دندة حيّ (انسان زنده) يعني دندة آدم آفريده شد.

    طاووس: چرا ابليس را ابليس ناميدند؟

    امام باقر ـ عليه السلام ـ : زيرا او از رحمت خدا مأيوس شد و قطع اميد كرد. واژة ابليس از «بَلَسْ» به معناي نااميدي از رحمت خداست.

    طاووس: چرا به جنّ، جنّ مي‎گويند؟

    امام باقر ـ عليه السلام ـ : زيرا جنيان پوشيده‎اند و ديده نمي‎شوند. (واژة جن به معناي مخفي و پوشيده است.)

    طاووس: مرا از اول دروغي كه از صاحبش سر زد خبر بدهيد.

    امام باقر ـ عليه السلام ـ : آن دروغ از ابليس بود كه (در برابر فرمان خدا به سجده كردن آدم سركشي كرد و) گفت: من بهتر از آدم هستم، زيرا مرا از آتش (درخشنده) آفريده‌اي و آدم را از گِل (تيره).

    طاووس: آن قوم كه گواهي به حق دادند ولي دروغگو بودند چه كساني هستند؟

    امام باقر ـ عليه السلام ـ : آن قوم منافقانند كه به رسول گرامي ـ صلّي الله عليه و آله ـ گفتند: «گواهي مي‎دهيم كه تو رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ هستي، ولي خداوند گواهي مي‎دهد كه منافقان دروغگو هستند، (و به گفتة خود اعتقاد ندارند.)[1]

    طاووس: آن پرنده‎اي كه يك بار پريد، ولي قبل از آن و بعد از آن ديگر نپريد، و خداوند آن را در قرآنش ياد كرده چه بود؟
    طاووس: آن رسولي كه نه از انسانها بود و نه از جنيان و نه از فرشتگان بود، و خداوند در قرآنش از آن ياد كرده چه بود؟

    امام باقر ـ عليه السلام ـ : آن، كلاغ بود كه خداوند او را نزد قابيل فرستاد تا به او بفهماند كه چگونه جنازة برادرش هابيل را دفن كند.[3]

    طاووس: آن موجودي كه نه از جن و نه از انس و نه از فرشتگان بود و قوم خود را ترسانيد و خداوند در قرآنش از او ياد كرده، چه بوده است؟

    امام باقر ـ عليه السلام ـ : آن موجود، مورچه بود كه به قوم خود گفت:
    «وارد لانه‎هاي خود شويد. تا سليمان و لشگريانش از روي ناآگاهي، شما را پايمان نكنند».[4]

    طاووس: به من خبر بده از آن موجودي كه از انسان و جن و فرشتگان نبود و به او نسبت دروغ دادند، و خداوند در قرآن از او ياد كرده است.

    امام باقر ـ عليه السلام ـ : آن حيوان، گرگي بود كه برادران يوسف ـ عليه السلام ـ به او نسبت دروغ دادند و گفتند «گرگ يوسف را خورد».[5]

    طاووس: به من خبر بده از چيزي كه اندكش حلال و بسيارش حرام است و خداوند از آن در قرآن ياد كرده است.

    امام باقر ـ عليه السلام ـ : آن چيز، نهي حضرت طالوت (نماينده حضرت موسي ـ عليه السلام ـ) بوده كه به لشگر خود گفت:
    «از آب اين نهر جز اندكي (به اندازة يك كف دست) نياشاميد».[6]

    طاووس: صلاتي كه نداشتن وضو، و روزه‎اي كه خوردن و نوشيدن به آن صدمه نمي‎زند كدام است؟

    امام باقر ـ عليه السلام ـ : صلات بي‎وضو، صلوات بر پيامبر گرامي ـ صلّي الله عليه و آله ـ است، و روزه‎اي كه خوردن و نوشيدن به آن صدمه نمي‎زند، روزة سكوت حضرت مريم ـ سلام الله عليها ـ است كه گفت:
    «من براي خداوند نذر كرده‎ام كه روزه بگيرم بدين ترتيب كه با كسي سخن نگويم».[7]

    طاووس: آن چيزي كه كم و زياد مي‎شود؟ آن چيزي كه زياد مي‎شود ولي كم نمي‎گردد، و آن چيزي كه كم مي‎شود ولي زياد نمي‎شود چيست؟

    اما باقر ـ عليه السلام ـ : آن موجودي كه كم و زياد مي‎شود، ماه است.
    و آن چيزي كه زياد مي‎شود و كم نمي‎شود، آب دريا است. و آن چيزي كه كم مي‎شود و زياد نمي‎گردد عمر است.[8]

    به اين ترتيب امام باقر ـ عليه السلام ـ به پانزده سؤال پيچيده و معنا گونة طاووس يماني پاسخ فرمود و حاضران را از جواب خود مات و مبهوت ساخت.


    پی نوشت
    [1] . سورة منافقون، آيه 1.
    [2] . ر.ك سورة اعراف، آيه 171.
    [3] . سورة مائده: آيه 31.
    [4] . سورة نحل، آيه 18.
    [5] . سورة يوسف، آيه 17.
    [6] . سورة بقره، آيه 249.
    [7] . سورة مريم، آية 26.
    [8] . احتجاج طبرسي، ج 2، ص 64 تا 66.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. تشكرها 3


  6. Top | #13

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    shamee پاسخ : ۩ ۞ ۩ ويژه نامه شهادت پنجمين تنديس عشق٬ امام محمدباقر(ع)۩ ۞ ۩




    مناظره امام باقر(ع) با قتاده (از بني اميه)

    درماندگی فقیه بنی‌امیه در برابر امام باقر (ع)

    ابوحمزه ثمالی (از یاران با وفای امام باقر ـ علیه‌السّلام ـ) گوید: در مسجد النبی نشسته بودم، كه دیدم مردی به طرفم می‌آید، نزدیك رسید سلام كردم.

    گفت: بنده خدا، كیستی؟

    گفتم: مردی از اهل كوفه، چه كار داری؟

    گفت: ابو جعفر محمد بن علی را می‌شناسی؟

    گفتم: آری، چه كارش داری؟

    ـ : چیزی نیست چهل سؤال آماده كرده‌ام كه از او بپرسم، هر كدام درست بود بپذیرم،. و هر كدام نادرست بود رها كنم.

    ابوحمزه: آیا خودت قدرت تشخیص درست یا نادرست بودن پاسخ آن سؤال‌ها را داری؟

    ـ : آری.

    ابوحمزه: در این صورت دیگر چه نیازی به او داری؟

    ـ شما مردم كوفه آدم‌های پر‌‌حرفی هستید، خواهشمندم هر وقت او را دیدی مرا خبر كن.

    در همین حال بود كه امام باقر ـ علیه‌السّلام ـ در میان جمعی از مردم خراسان، و دیگران وارد مسجد شد، امام نشست و مردم اطرافش را گرفتند، ومسائل مربوط به حج را از او می‌پرسیدند. آن مرد نیز به آنها پیوست و در آن جمع، نزدیك امام نشست.

    ابوحمزه گوید: من نزدیكتر رفتم تا بهتر گفتگوی آنها را بشنوم، پس از اینكه امام پاسخ مسائل آن جمعیت را فرمود و آنها رفتند،

    امام نگاهی به مرد تازه وارد كرد و فرمود: شما كه هستید؟

    قتاده: نام من قتاده، فرزند دعامه، اهل بصره.
    [1]

    امام: فقیه بصره تو هستی؟

    قتاده: آری.

    امام: وای برتو، ای دانشمند گمراه، و آگاه بی‌مسؤلیت مزدور، خداوند كسانی را آفرید، و آنها را حجت بر آفرید‌ه‌‌های خود قرار داده كه آنها میخ‌های زمین اوهستند، وحدت و یكپارچگی جامعه وابسته به رهبری آنها است، در علم خدا پاك و ستوده‌اند، و پیش از آفرینش، آنها را برگزیده در حالیكه شبح‌هائی در طرف راست عرش بودند.

    امام با این سخنان، مسؤلیت‌های بزرگی كه در آن زمان تاریك متوجه این دانشمند خود فروخته بود را بازگو می‌نماید، كه چگونه حقیقت را به بهای ناچیزی می‌فروشد، و به جای معرفی كردن رهبر واقعی منتخب خدا، با چهره مذهبی خود، مردم را به سوی دستگاه جنایتكار بنی امیه متمایل می‌سازد. پس از تمام شدن سخنان امام، قتاده مدتی طولانی سكوت كرد،

    و سپس گفت: به خدا من در برابر فقهاء بزرگ، و حتی دانشمند بزرگی مانند ابن عباس نشسته‌ام، ولی در هیچ مجلسی مانند این مجلس، مرا اضطراب نگرفته است.

    امام: می‌دانی كجا هستی؟ در برابر چه كسی؟ اكنون تو در برابر خانه‌هایی هستی... كه خداوند فرمان داده آنها را گرامی دارند،

    و هر بامداد و پسین در آنها یاد او كنند.
    [2]
    قتاده: به خدا راست گفتی، خدا مرا فدای تو كند، به خدا مقصود از خانه‌ها (كه در آیه ذكر شده) ساختما‌نهای معمولی كه از سنگ و گل بنا می‌شوند نیست.

    قتاده از شدّت درماندگی، ناگهان صحبت را تغییر داد و گفت: خوردن پنیر به عقیده شما شرعی است؟

    امام لبخندی زد و فرمود: مسائل مشكلی را كه برای پرسش آماده كرده بودی به این مسئله ساده بازگشت؟

    قتاده: چه كنم همه را فراموش كردم؟
    امام باقر ـ علیه‌السّلام ـ فرمود: خوردن پنیر اشكالی ندارد.
    [3]



    پی نوشت

    [1] . از فقهاء و دانشمندان بزرگ زمان بنی امیه، كه با حكومت بنی‌امیه روابط نیكو داشت.
    [2]. اشاره به آیه 36، سوره نور است: فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذكر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو و الاصال.
    [3] . بحارالانوار ج 46 ص 357 به نقل از كافی ج 6 ص 256.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. تشكرها 3


  8. Top | #14

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,835
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,976 در 11,462
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : ۩ ۞ ۩ ويژه نامه شهادت پنجمين تنديس عشق٬ امام محمدباقر(ع)۩ ۞ ۩




    اعمال ما در تیرس چشم امام باقر (ع)

    در قرآن کریم می خوانیم:
    وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیبِ وَالشَّهَادَةِ فَینَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ(التوبة/105)
    بگو: «عمل کنید! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را می‌بینند! و بزودی، بسوی دانای نهان و آشکار، بازگردانده می‌شوید؛ و شما را به آنچه عمل می‌کردید، خبر می‌دهد!»
    اشاره به اینکه کسى تصور نکند اگر در خلوتگاه یا در میان جمع عملى را انجام مى دهد از دیدگاه علم خدا مخفى و پنهان مى ماند، بلکه علاوه بر خداوند، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و مؤ منان نیز از آن آگاهند.
    اهل بیت علیهم السلام از مصادیق بارز این آیه به شمار می روند، چرا که ایشان در ایمان سرآمدان روزگارند.
    برای روشن شدن موضوع حکایت زیر را با هم می خوانیم:
    ابوبصیر می گوید:
    امام باقر علیه السلام از شخصی که از آفریقا آمده بود حال یکی از شیعیانش را پرسید، فرمود:
    حال راشد چطور است ؟
    آن مرد گفت :
    هنگامی که حرکت کردم او صحیح و سالم بود و به شما نیز سلام رساند.
    امام فرمود:
    خداوند رحمتش کند!
    مرد: مگر راشد مرد؟
    امام : آری !
    کی مرده است ؟
    دو روز پس از حرکت تو.
    عجب ، راشد نه مرضی داشت و نه مبتلا به دردی بود!
    مگر هر کس می میرد با مرض و علت خاصی می میرد؟
    ابوبصیر می گوید: پرسیدم :
    راشد چگونه آدمی بود؟
    امام فرمود:
    یکی از دوستان و علاقمندان ما بود.
    سپس فرمود:
    شما فکر می کنید که چشمهای بینا و گوشهای شنوا همراه شما نیست ؟
    اگر چنین فکر کنید، بد فکر کرده اید. به خدا سوگند! چیزی از کارهای شما بر ما مخفی نیست ، تمامی اعمالتان پیش ما حاضر است و ما همیشه متوجه رفتار شما هستیم . سعی کنید خودتان را به کارهای خوب عادت دهید و جزو خوبان باشید و با همین نشانه نیک هم شناخته شوید و من فرزندان خود و همه شیعیانم را به کارهای نیک فرمان می دهم .*

    بر گرفته از: داستانهای بحارالانوار


    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


  9. تشكرها 2

    شكوه انتظار (12-11-2010)

  10. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    khmgin پاسخ : ۩ ۞ ۩ ويژه نامه شهادت پنجمين تنديس عشق٬ امام محمدباقر(ع)۩ ۞ ۩

    احتجاج امام باقر (ع) با قتادة بن دعامه بصرى




    . شیخ كلینى در كافى به نقل از ابو حمزه ثمالى روایت كرده است كه: در مسجد رسول خدا (ص) نشسته بودم كه مردى به سویم آمد و سلام داد و پرسید اى بنده خدا كیستى؟گفتم: از اهالى كوفه هستم، با من چكار دارى؟پرسید: آیا محمد بن على (امام باقر (ع) ) را مى‏شناسى؟ گفتم: آرى، اگر حق و باطل را مى‏دانى با او چكار دارى؟ گفت: اى كوفیان شما طاقت ندارید، اگر ابو جعفر را دیدى به من خبر ده. هنوز كلامش تمام نشده بود كه ابو جعفر آمد. عده‏اى از مردم خراسان و نیز گروهى دیگر اطراف آن حضرت را گرفته بودند و درباره مناسك حج از وى سؤال مى‏كردند. امام (ع) آمد و در جایگاه خود نشست. آن مرد نیز در نزدیك آن حضرت جاى گرفت. من در جایى نشستم كه سخنان آنان را بشنوم. اطراف امام عده‏اى نشسته بودند. وقتى هر یك كار خود را انجام دادند و رفتند، امام رو به آن مرد كرد و پرسید: تو كیستى؟ پاسخ داد: من قتادة بن دعامه بصرى هستم. امام پرسید: تو فقیه بصریان هستى؟ گفت: آرى. امام گفت: واى بر تو اى قتاده!خداوند مردمى را آفرید و براى آنان حجتهایى قرار داد. آنان ستونهایى در زمینش هستند و به اجراى فرمانهاى خداوند قائمند. آنان در علم خداوند برگزیدگانند. پیش از خلقت آنان را برگزید و ایشان از جانب راست عرش او سایه‏بانند. قتاده مدتی خاموش ماند. سپس گفت: خداوند ترا نیكو گرداند! به خدا سوگند من رویاروى فقها و ابن عباس نشستم اما قلبم در برابر هیچ یك از آنان چنان كه در برابر تو به اضطراب افتاده است، به ناآرامى و اضطراب دچار نگشته بود.
    امام (ع) به او گفت: مگر نمى‏دانى كجایى؟ تو اینك در برابر خانه‏هایى هستى كه خداوند اجازه داده در آنها نام مقدسش بلندى گیرد و یاد شود، در این خانه‏ها مردانى شامگاهان و صبحگاهان او را تسبیح مى‏كنند. كسانى كه هیچ سوداگرى و داد و ستدى آنان را از یاد خدا و اقامه نماز و دادن زكات غافل نمى‏سازد. تو چنینى و ما همان كسانیم كه خداوند چنین توصیفشان كرده است.
    قتاده بر آن حضرت گفت: به خدا راست گفتى. خدا مرا قربانت كند آن خانه‏ها سنگى و گلین نیستند. سپس گفت: درباره حكم ‏«پنیر» مرا آگاه كن. امام تبسمى كرد و فرمود: آیا پرسشهایت درباره این مسائل است؟ قتاده پاسخ داد: حكم آن را فراموش كرده‏ام. امام پاسخ داد: اشكالى در آن نیست. قتاده گفت: اگر از آن بوى مرده احساس شده باشد؟ امام گفت: اشكالى در آن نیست. زیرا هیچ رگ و استخوانى ندارد و خونى در آن نیست. بلكه از میان سرگین و خون بیرون مى‏آید. سپس فرمود: بو و نسیم به منزله مرغى مرده است كه از آن تخمى بیرون آمده باشد، آیا آن تخم را مى‏خورى؟ قتاده گفت: نه مى‏خورم و نه به كسى مى‏گویم بخورد. امام (ع) پرسید: چرا؟ گفت: چون این تخم از جوجه مرده‏اى به دست آمده است. امام (ع) گفت: اگر این تخم را مراقبت كنى و از آن جوجه‏اى به دست آید آیا آن جوجه را مى‏خورى؟گفت: آرى. امام پرسید: پس چه چیز آن تخم را بر تو حرام كرده بود و این جوجه را حلال؟ سپس فرمود: بوى مرده هم مانند تخم است، پنیر را از بازار مسلمانان و از نمازگزاران بخر و درباره آن تحقیق مكن، مگر آن كه كسى درباره آن چیزى به تو بگوید.


    برگرفته از کتاب: سیره معصومان

    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  11. تشكر


  12. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    khmgin پاسخ : ۩ ۞ ۩ ويژه نامه شهادت پنجمين تنديس عشق٬ امام محمدباقر(ع)۩ ۞ ۩


    هوای گریه دارم؛
    بگذار فرو شکنم،
    بگذار کاروان دل را در این غربتِ جانکاه،
    همراه سازم با اشک و نغمه‏های سوزناکم را در گوشِ افلاکیان بخوانم.
    به هر سو می‏نگرم، آخرین روزشمار خاموشی شمع است و پروانگان، در حالِ طوافند.
    آقاجان! تازه چشم‏هایم تو را باور کرده بودند؛

    چشم‏هایِ نابینایی که جز جمالِ دل‏آرای تو، هیچ نمی‏دید.
    پیشوای پنجم! شمع‏ها را به یادِ تو هر غروب روشن می‏کردم و گُل‏ها را سحر به عشق تو آب می‏دادم.
    ای زیباترین واژه‏ی من! آمدی و پرده‏ی نادانی را کنار زدی و اینک با رفتنت، مرا در غم نشاندی.
    بی تو، پرنده‏ها نمی‏خوانند و نسترن‏ها به طراوت نمی‏نشینند. بی‏تو، دریاها توفانی‏ترین لحظات را سپری می‏کنند و موج‏ها بهانه‏ای برای رقصیدن ندارند.
    ای امام مظلوم وای پیشوایِ معصوم!

    در این فضایِ تیره،
    روحِ پر اندوهم را، امیدوارانه راهی حریم پاکت نموده‏ام؛ تا شاید در این لحظات،
    پیوندِ دست‏های متبرکت را با نور به نظاره بنشینم. مرا لبریز از صفا کن، که صفای نورانی‏ات،
    هرگز از خاطرم نمی‏رود. تو امشب به خوابِ ابدی می‏روی، شهادت را بوسه می‏زنی، در آغوش می‏فشاری؛ بگذار گریه کنم، بگذار بغضم را بشکنم و در دلتنگ‏ترین لحظه‏ام بگریم! پروانه‏ی دلم را آورده‏ام تا به دور شمعِ جمالت بسوزانم و گُل امیدم را با تو زیباتر نمایم؛ ای فانوس شب‏های ظلمانی!
    رفتنت چه دلگیر بود! تو همواره زنده‏ای؛ مگر می‏شود خورشید بمیرد!


    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  13. تشكرها 2


  14. Top | #17

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : ۩ ۞ ۩ ويژه نامه شهادت پنجمين تنديس عشق٬ امام محمدباقر(ع)۩ ۞ ۩



    امام باقر علیه السلام با بیشتر حاکمان زمان خود مناظره کرد و در همه آنها ولایت امیر المومنین را اثبات فرمود؛ از جمله با هشام بن عبد الملک که در بعضی از آن مجالس، رنگ صورت هشام تغییر می‌کرد. هشام کینه امام را به دل گرفته بود تا بالاخره به ابراهیم بن ولید دستور داد به امام سم کشنده‌ای بدهد.
    امام باقر علیه السلام با خوردن آن سم به بستر بیماری افتاد و طولی نکشید که به عالم بقاء شتافت.
    امام صادق علیه السلام فرمود : « روزی که پدرم امام باقر از دنیا رفت، من در کنارش بودم. پدرم وصایای خود را در مورد غسل و کفن و تدفین به من فرمود. من گفتم: « پدرجان! به خدا امروز حال شما بهتر از روزهای بیماری شماست و من اثری از وفات در شما نمی‌بینم.»
    پدرم فرمود:« پسرم! مگر نشنیدی که پدرم، امام سجاد هم‌اکنون مرا از پشت دیوار صدا کرد و فرمود: « ای محمد! بیا و عجله کن!» سپس شربتی به من داد و فرمود:« آن را بخور!» وقتی آن را نوشیدم، مرا بشارت داد به لقای حق تعالی.»

    هشام بن سالم می گوید:« امام باقر علیه السلام در شب شهادتش فرمود:« امشب همان شبی است که به من وعده داده شده.» سپس به ظرف آب وضو که کنار دستش بود، اشاره کرد و فرمود:« آن را به دور بریزید.» ما گمان کردیم این سخن از روی شدت تب است ولی بعد دیدیم موشی در آن آب افتاده است.»

    بعد از شهادت امام باقر علیه السلام هر شب در اتاقی که در آن وفات یافته بود، چراغ می‌افروختند.

    امام صادق علیه السلام فرمود:« شخصی که فرسنگ‌ها از مدینه دور بود، در خواب دید که به او می‌گویند:« برخیز و برو بر امام باقر علیه السلام نماز بخوان! ملائکه الهی او را در بقیع غسل می‌دهند.» و آن مرد بلند شد و آمد دید امام باقر علیه السلام وفات یافته است.


    منابع:
    بحار الانوار، ج 46، صفحات 213 و 214.


  15. تشكر


  16. Top | #18

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : ۩ ۞ ۩ ويژه نامه شهادت پنجمين تنديس عشق٬ امام محمدباقر(ع)۩ ۞ ۩


    وصایای امام باقر علیه السلام

    امام باقر علیه السلام فرزندش ، امام صادقعلیه السلام را وصی خود قرار داد و به او فرمود:« وقتی از دنیا رفتم، مرا غسل و کفن کن و قبرم را چهار انگشت بلندتر از زمین قرار بده و بر آن آب بپاش!»
    و در کاغذی نوشت:« بر من سه قطعه کفن بپوشان که یکی از آنها همان عبایی است که روزهای جمعه با آن به نماز می‌روم؛ بر سرم عمامه‌ای ببند، ولی آن را از تکه‌های کفن محسوب نکن.»
    در روایتی امام صادق چنین فرمود:« پدرم به من وصیت کرد که مقداری از مالش (800 درهم) را وقف ده سال عزارداری برای او در سرزمین منی کنم.»

    و در روایت دیگری چنین آمده است:
    روزی یکی از دندان های امام باقر کنده شد. امام آن را در کف دستش گذاشت و گفت:«الحمدالله» بعد به فرزندش فرمود:« ای جعفر! وقتی مرا دفن کردی این دندان را هم با من دفن کن.» و این اتفاق یک بار دیگر هم تکرار شد.

    منابع:
    بحارالانوار، ج 46، صفحات 214 و 215 و 220.


  17. تشكر


  18. Top | #19

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : ۩ ۞ ۩ ويژه نامه شهادت پنجمين تنديس عشق٬ امام محمدباقر(ع)۩ ۞ ۩



    شهادت امام باقر (ع)

    کتاب: زندگى سياسى امام باقر (ع)، ص 22

    نويسنده: احمد ترابى

    امام باقر (ع) پس از عمرى تلاش در ميدان بندگى خدا و احياى دين و ترويج‏علم و خدمات اجتماعى به جامعه اسلامى، در روز هفتم ماه ذو الحجه سال 114 (1) رحلت كرد.
    در سال رحلت و شهادت آن حضرت آراى ديگرى نيز وجود دارد.دسته‏اى از مورخان سال 117 (2) و بعضى سال 118 (3) و گروه اندكى سالهاى 116 (4) و 113 (5) و 115 (6) و 111 (7) را ياد كرده‏اند، اما بيشترين منابع تاريخى سال 114 (8) را متذكر شده‏اند.
    منابع روايى و تاريخى علت وفات آن حضرت را مسموميت دانسته‏اند، مسموميتى كه دستهاى حكومت امويان در آن دخيل بوده است. (9)
    از برخى روايات استفاده مى‏شود كه مسموميت امام باقر (ع) به وسيله زين آغشته به سم، صورت گرفته است، به گونه‏اى كه بدن آن گرامى از شدت تأثير سم‏بسرعت متورم گرديد و سبب شهادت آن حضرت شد. (10)
    در اين كه چه فرد يا افرادى در اين ماجراى خائنانه دست داشته‏اند، نقلهاى روايى و تاريخى از اشخاص مختلفى نام برده‏اند.
    بعضى از منابع، شخص هشام بن عبد الملك را عامل شهادت آن حضرت دانسته‏اند. (11)
    بخشى ديگر، ابراهيم بن وليد را وسيله مسموميت معرفى كرده‏اند. (12)
    برخى از روايات نيز زيد بن حسن را كه از دير زمان كينه‏هاى عميق نسبت به امام باقر (ع) داشت، مجرى اين توطئه به شمار آورده‏اند. (13)
    به طور مسلم وفات امام باقر (ع) در دوران خلافت هشام بن عبد الملك رخ داده است، (14) زيرا خلافت هشام از سال 105 تا سال 125 هجرى استمرار داشته، و آخرين سالى كه مورخان در وفات امام باقر (ع) نقل كرده‏اند 118 هجرى مى‏باشد. (15)
    با اين كه نقلها بظاهر مختلف است، اما با اندكى تأمل در منابع روايى و تاريخ، بعيد نمى‏نمايد كه همه آنها به گونه‏اى صحيح باشد زيرا عامل شهادت آن حضرت لازم نيست يك نفر باشد بلكه ممكن است افراد متعددى در شهادت امام باقر (ع) دست داشته‏اند كه هر روايت و نقل، به يكى از آنان اشاره كرده است.
    با توجه به برخوردهاى خشن و قهر آميز هشام با امام باقر (ع) و عداوت انكار ناپذير بنى اميه با خاندان على (ع) شك نيست كه او در از ميان بردن امام‏باقر (ع) ـ اما بشكلى غير علنى ـ انگيزه‏اى قوى داشته است.
    بديهى است كه هشام براى عملى ساختن توطئه خود، از نيروهاى مورد اطمينان خويش بهره جويد، از اين رو ابراهيم بن وليد (16) را كه عنصرى اموى و دشمن اهل بيت (ع) است به استخدام مى‏گيرد و او امكانات لازم را در اختيار فردى كه از اعضاى داخلى خاندان على (ع) بشمار مى‏آيد و مى‏تواند در محيط زندگى امام باقر (ع) بدون مانع راه يابد و كسى مانع او نشود، قرار دهد، تا به وسيله او برنامه خائنانه هشام عملى گردد و امام به شهادت رسد.
    امام باقر (ع) اين چنين به شهادت رسيد و به ملاقات الهى شتافت و در بقيع، كنار مرقد پدر بزرگوارش امام سجاد (ع) و عموى پدرش حسن بن على (ع) مدفون گشت. (17)



    پى‏نوشت‏ها:

    1 ـ فرق الشيعة 61، اعلام الورى به جاى ماه ذو الحجة، ماه ربيع الاول را ياد كرده است .ر ك: ص .259
    2 ـ تاريخ يعقوبى 2/320، تذكرة الخواص 306، الفصول المهمة 220، اخبار الدول و آثار الاول 11، اسعاف الراغبين 195، نور الابصار، مازندرانى 66 و...در بسيارى از اين منابع، مطلب به صورت «قيل» ياد شده است.
    3 ـ كشف الغمة 2/322، وفيات الاعيان 4/174، تاريخ ابى الفداء 1/248، تتمة المختصر 1/248، اعيان الشيعة 1/ .650
    4 ـ المختصر فى اخبار البشر 1/203، تتمة المختصر 1/ .248
    5 ـ مرآة الجنان 1/ .247
    6 ـ كامل ابن اثير 5/ .180
    7 ـ مآثر الانافة فى معالم الخلافة 1/ .152
    8 ـ طبقات الكبير 5/238، اصول كافى 2/372، تاريخ قم 197، ارشاد مفيد 2/156، دلائل الامامة 94، تاج المواليد 118، مناقب 4/210، سير اعلام النبلاء 4/409، الانوار البهية 126، تاريخ ابن خلدون 2/23، عمدة الطالب 137، شذرات الذهب 1/149، و...
    9 ـ الصواعق المحرقة 210، احقاق الحق 12/154، اسعاف الراغبين بهامش نور الابصار 254، مثير الاحزان، جواهرى .244
    10 ـ الخرائج و الجرائح، راوندى 2/604، مدينة المعاجز 349، بحار 46/329، مستدرك الوسائل 2/ .211
    11 ـ مآثر الانافة فى معالم الخلافة 1/152، مصباح كفعمى .522
    12 ـ سبائك الذهب 74، دلائل الامامة 94، مناقب ابن شهر آشوب 4/210، الفصول المهمة 220، الانوار البهية .126
    13 ـ منابع ياد شده در پاورقى شماره .1
    14 ـ تاريخ يعقوبى 2/320، مروج الذهب 3/219، الانوار البهية 126، اعيان الشيعة 1/ .650
    15 ـ در كتاب اخبار الدول و آثار الاول ص 111 شهادت امام باقر (ع) در خلافت ابراهيم بن وليد دانسته شده است، ولى چنان كه توضيح داده شد وفات آن حضرت در خلافت هشام بوده و ابراهيم بن وليد مى‏توانسته است از مجريان نقشه هشام به شمار آيد.
    16 ـ ابراهيم بن وليد بن عبد الملك، بعدها در سال 129، به خلافت رسيد، ولى خلافتش ديرى نپاييد و پس از هفتاد روز كشته شد.ر ك: تاريخ الخلفاء، سيوطى .254
    17 ـ فرق الشيعة 61، اصول كافى 2/372، ارشاد مفيد 2/156، دلائل الامامة 94، اعلام الورى 259، كشف الغمة 2/327، تذكرة الخواص 306، مصباح كفعمى 522، شذرات الذهب 1/149 و...
    از برخى منابع استفاده مى‏شود كه آن حضرت، هنگام رحلت در شهر مدينه نبوده است، بلكه در محلى به نام حميمه از روستاهاى نواحى مكه يا شام بوده، پس از شهادت، آن گرامى را به مدينه منتقل كرده‏اند.
    ر ك: وفيات الاعيان 4/174، المختصر فى اخبار البشر 1/203، احقاق الحق 12/ .152

  19. تشكر


  20. Top | #20

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : ۩ ۞ ۩ ويژه نامه شهادت پنجمين تنديس عشق٬ امام محمدباقر(ع)۩ ۞ ۩


    فضایل امام محمد باقرعلیه السلام
    اول، علم و دانش: در کشف الغمه از حافظ عبد العزیز بن اخضر جنابذى در کتابش موسوم به معالم العتره الطاهره از حکم بن عتیبه نقل شده است که در مورد آیه ان فى ذلک لایات للمتوسمین (۱) گفت: «به خدا سوگند محمد بن على در ردیف همین هوشمندان است» .در صفحات بعد سخن ابو زرعه را نقل خواهیم کرد که گفته است: به جان خودم ابو جعفر از بزرگ‏ترین دانشمندان است.
    ابو نعیم در حلیه الاولیاء نوشته است: مردى از ابن عمر درباره مسئله‏اى پرسش کرد.ابن عمر نتوانست او را پاسخ گوید.پس به سوى امام باقر (ع) اشاره کرد و به پرسش کننده گفت : نزد این کودک برو و این مسئله را از او بپرس و جواب او را هم به من بازگوى.آن مرد به سوى امام باقر (ع) رفت و مشکل خود را مطرح کرد.امام نیز پاسخ او را گفت.مرد به نزد ابن عمر بازگشت و وى را از جواب امام باقر (ع) آگاه کرد.آنگاه ابن عمر گفت: اینان اهل بیتى هستند که از همه علوم آگاهى دارند.
    در حلیه الاولیاء آمده است: محمد بن احمد بن حسین از محمد بن عثمان بن ابى شیبه، از ابراهیم بن محمد بن ابى میمون، از ابو مالک جهنى، از عبد الله بن عطاء، نقل کرده است که گفت: من هیچ یک از دانشمندان را ندیدم که نسبت به دانشمندى دیگر کم دانش‏تر باشند مگر نسبت به ابو جعفر.من حکم را مى‏دیدم که در نزد او چون شاگردى مى‏کرد.
    شیخ مفید در کتاب ارشاد مى‏نویسد: شریف ابو محمد حسن بن محمد از جدم، از محمد بن قاسم شیبانى، از عبد الرحمن بن صالح ازدى، از ابو مالک جهنى، از عبد الله بن عطاء مکى، روایت کرده است که گفت: هرگز دانشمندى را ندیدم که نسبت به دانشمندى دیگر آگاهیهایش کمتر باشد مگر نسبت به ابو جعفر محمد بن على بن حسین.من حکم بن عتیبه را با آن آوازه‏اى که در میان پیروانش داشت مى‏دیدم که در مقابل آن حضرت چونان طفلى مى‏نمود که در برابر آموزگارش قرار گرفته است.
    ابن جوزى در تذکره الخواص، مى‏نویسد: عطاء مى‏گفت هیچ یک از دانشمندان را ندیدم که دامنه دانایى‏اش نسبت به دانشمندى دیگر کمتر باشد مگر نسبت به ابو جعفر.من حکم را دیدم که در نزد آن حضرت چونان پرنده‏اى ناتوان بود.ابن جوزى مى‏گوید: «منظور وى از حکم همان حکم بن عتیبه بود که در روزگار خود دانشمندى بزرگ به شمار مى‏آمد» .
    این سخن، چنان که ملاحظه گردید، از عطاء نقل شده و باز به همان گونه که شنیدید ابو نعیم اصفهانى و شیخ مفید آن را از عبد الله بن عطاء روایت کرده‏اند.محمد بن طلحه نیز در کتاب مطالب السؤول، این روایت را به همین نحو نقل کرده است.البته در این باره ملقب شدن آن حضرت به لقب باقر العلم و شهرت وى در میان خاص و عام و در هر عصر و زمان بدین لقب کفایت مى‏کند.
    ابن شهر آشوب در کتاب مناقب از محمد بن مسلم نقل کرده است که گفت: من سى هزار حدیث از آن حضرت پرسیدم.شیخ مفید نیز در کتاب اختصاص، به نقل از جابر جعفى آورده است: ابو جعفر امام باقر (ع) هفتاد هزار حدیث برایم گفت که هرگز از کسى نشنیده بودم.
    شیخ مفید مى‏نویسد: از هیچ کدام از فرزندان امام حسن (ع) و امام حسین (ع) این اندازه از علم دین و آثار و سنت و علم قرآن و سیره و فنون ادب که از امام باقر (ع) صادر شده، ظاهر نشده است.
    ما در صفحات آینده از بزرگان مسلمان از صحابه، تابعان و فقیهان و نویسندگان و بسیارى دیگر که از علم و دانش آن حضرت بهره‏مند گشته‏اند، یاد خواهیم کرد.تحقیقا بسیارى از دانشمندان از آن حضرت کسب علم کرده و بدو اقتدا نموده بودند و گفتار آن حضرت را پیروى مى‏کردند و از فقه و دلایل روشنى بخش حضرتش در توحید و فقه و کلام کمال استفاده را به عمل مى‏آوردند.
    گفتار آن حضرت درباره توحید
    بنابر نقل مدائنى، روزى یکى از اعراب بادیه به خدمت ابو جعفر محمد بن على آمد و از وى پرسید: آیا به هنگام عبادت خداوند هیچ او را دیده‏اى؟ امام پاسخ داد: من چیزى را که ندیده باشم عبادت نمى‏کنم.اعرابى پرسید: چگونه او را دیده‏اى؟ فرمود: دیدگان نتوانند او را دید اما دلها با نور حقایق ایمان او را مى‏بینند.با حواس به درک نمى‏آید و با مردمان قیاس نمى‏شود.با نشانه‏ها شناخته شود و با علامتها موصوف گردد.در کار خود هرگز ستم روا نمى‏دارد.او خداوندى است که جز او معبودى نیست.اعرابى با شنیدن پاسخ امام باقر (ع) گفت: خداوند خود آگاه‏تر است که رسالتش را کجا قرار دهد.
    احتجاج آن حضرت با محمد بن منکدر از زاهدان و عابدان بلند آوازه عصر خویش
    شیخ مفید در ارشاد، نویسد: شریف ابو محمد حسن بن محمد از جدم، از یعقوب بن یزید از محمد بن ابى عمیر، از عبد الرحمن بن حجاج، از ابو عبد الله امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود: محمد بن منکدر مى‏گفت: گمان نمى‏کردم کسى مانند على بن حسین، خلفى از خود باقى گذارد که فضل او را داشته باشد، تا اینکه پسرش محمد بن على را دیدم.
    مى‏خواستم او را اندرزى گفته باشم اما او به من پند داد.ماجرا چنین بود که من به اطراف مدینه رفته بودم ساعت بسیار گرم مى‏بود.در آن هنگام با محمد بن على مواجه شدم.او هیکل‏مند بود و به دو نفر از غلامانش تکیه داده بود.من با خودم گفتم: یکى از شیوخ قریش در این گرما و با این حال در طلب دنیا کوشش مى‏کند.به خدا او را اندرز خواهم گفت.پس نزدیک او شدم و سلامش دادم او نیز در حالى که عرق مى‏ریخت با گشاده‏رویى جوابم گفت.به وى عرض کردم: خداوند کار ترا اصلاح کناد! یکى از شیوخ قریش در این ساعت و با این حال براى دنیا کوشش مى‏کند! به راستى اگر مرگ فرا رسد و تو در این حال باشى چه مى‏کنى؟ او دستان خود را از غلامانش برگرفت و به خود تکیه کرد و گفت: به خدا سوگند اگر مرگ من در این حالت فرا رسد مرگم فرا رسیده در حالى که من به طاعتى از طاعات الهى مشغولم.در حقیقت من با این طاعت مى‏خواهم خود را از تو و از دیگران بى‏نیاز کنم.بلکه من هنگامى از مرگ باک دارم که از راه برسد در حالى که من مشغول به یکى از معاصى الهى باشم.
    محمد بن مکندر گوید: گفتم: «خدا ترا رحمت کند! مى‏خواستم اندرزت گفته باشم اما تو به من اندرز دادى» .
    کلینى در کافى، مانند همین روایت را از على بن ابراهیم، از پدرش و محمد بن اسماعیل، از فضل بن شاذان و هم او، از ابن ابى عمیر، از عبد الرحمن بن حجاج، از امام صادق (ع) نقل کرده‏اند.
    نگارنده: معناى سخن محمد بن منکدر که گفته بود: «مى‏خواستم اندرزت گفته باشم ولى تو به من اندرز دادى» این است که وى همچون طاووس یمانى و ابراهیم ادهم و...از متصوفه بود و اوقات خود را به عبادت سپرى مى‏کرد و دست از کسب و کار شسته بود و بدین سبب خود را سربار مردم کرده بود.و بار زندگى خود را بر دوش مردم نهاده بود او مى‏خواست امام باقر (ع) را نصیحت کند که مثلا شایسته نیست آن حضرت در آن گرماى روز به طلب دنیا برود.امام (ع) نیز بدو پاسخ مى‏دهد که: بیرون آمدن وى براى یافتن رزق و روزى است تا احتیاج خود را از مردمان ببرد که این خود از برترین عبادات است.اندرزى که این سخن براى ابن منکدر داشت این بود که وى در ترک کسب و کار و انداختن بار زندگیش بر دوش مردم و اشتغالش به عبادت راهى خطا در پیش گرفته است.به همین جهت بود که ابن منکدر گفت: «مى‏خواستم اندرزت گفته باشم...»
    بنابر همین اصل است که از صادقین (ع) دستور اشتغال به کسب و کار و نهى از افکندن بار زندگى بر دوش دیگران صادر شده است.از آنان همچنین روایت شده است که اگر کسى به عبادت خداى پردازد و شخص دیگرى در پى کسب و کار روانه شود، عبادت این شخص اخیر بالاتر و برتر از آن دیگرى است.امام صادق (ع) از پیامبر (ص) نقل کرده است که فرمود: «ملعون است ملعون است کسى که خود را سربار مردمان قرار دهد» .
    -------------------------------------------------
    ۱ ـ حجر/۷۵: و در این (عذاب) هوشمندان را عبرت و بصیرت بسیار است.
    منبع:
    کتاب: سیره معصومان، ج ۵، ص ۱۸، سید محسن امین، ترجمه: على حجتى کرمانى


  21. تشكر


صفحه 2 از 7 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi