وصف دلبران در حدیث دیگران
سیدمنصور طبیبیان
ابن حجر از علماى اهل تسنّن درباره امام (ع) مىگوید: او را از این حیث باقر گفتند که همچنان که زمین را مىشکافند تا گنج و معادن و منابع و جواهر ارزشمند آن را کشف و استخراج کنند، او نیز زمین علم را شکافت و دقایق و حقایق احکام را آشکار ساخت، لذا او را باقر علم و جامع و ناشر علم و بلند گرداننده آن گفتند، و این نکتهاى است واضح که جز بر کور دلان مخفى نماند.
محمد بن طلحه شافعى درباره امام (ع) مىگوید: محمد بن على، ابو جعفر، باقرالعلوم، شکافنده دانش و جامع و ناشر علم بود. قلبش پاکیزه، علمش بالنده، نفسش طاهر و اخلاقش شریف بود. عمرش را در اطاعت خداوند سپرى کرد و به عالىترین درجات تقوا راه یافت.
ذهبى مىگوید: محمد بن على از کسانى بود که بین علم و عمل، آقایى و شرف و نیز بین وثاقت و وزانت، جمع کرد و صلاحیت براى خلافت داشت.
پاکسازى اسلام از غبار تحریفات و احیاى فقه
پس از آنکه امام محمد باقر (ع) امر امامت را عهدهدار شدند، زمانى بود که نارضایتى مردم باعث قیامهایى در گوشه و کنار کشور پهناور اسلامى شده بود و این موقعیت براى احیاى سنّت فراموش شده نبوى فرصت مناسبى بود. حضرت از این مجال بیشترین و بهترین استفاده را بردند و پاکسازى اسلام از غبار تحریفات بنى امیّه و همچنین خرافات ی
هود و اسرائیلیات را در صدر فعالیتهاى خویش قرار دادند.
سالهاى (۹۴ تا ۱۱۴) زمان پیدایش مشربهاى فقهى و اوجگیرى نقل حدیث درباره تفسیر بود. از علماى اهل سنّت کسانى مانند ابن شهاب زهرى، مکحول، قتاده، هشام بن عروه و...
در زمینه نقل حدیث و ارائه فتوا فعالیت مىکردند. وابستگى عالمانى مانند زهرى، ابراهیم نخعى، ابوالزناد، رجاء بن حیاه که همگى کم و بیش به دستگاه حاکمیت اموى وابستگى داشتند، ضرورت احیاى سنّت واقعى پیامبر (ص) را به دور از شائبه هاى تحریف عمده خلفا و علماى وابسته به آنان مطرح مىکرد.
از اینرو امام احساس نمود که مىبایست با ابراز و اشاعه نظریههاى فقهى اهل بیت در برابر انحرافاتى که به دلایل مختلفى در احادیث رسوخ کرده بود، موضعگیرى نماید.
نظریههاى فقه شیعه گرچه تا آن زمان به طور محدود و در حدّ اذان و تقیّه، نماز میت و... روشن شده بود، اما با ظهور امام باقر (ع) قدم مهمى در این راستا برداشته شد و یک جنبش فرهنگى تحسین برانگیزى در میان شیعه به وجود آمد. در این عصر بود که شیعه تدوین فرهنگ خود را که شامل فقه و تفسیر و اخلاق مىشد، آغاز کرد.
پیش از این در جامعه اسلامى، فقه و احادیث فقهى در حدّ گسترده و به طور کامل مورد بىاعتنایى قرار گرفته بود. درگیرىهاى سیاسى و اندیشههاى مادىگرایانه شدیدى که دامنگیر دستگاه حکومت شده بود، باعث غفلت از اصل دین و به خصوص فقه در میان مردم گشته بود.
جلوگیرى از تدوین حدیث که به دستور خلفا انجام گرفت، از عوامل عمده انزواى فقه بود؛ فقهى که حداقل هشتاد درصد آن متکى به احادیث روایت شده از پیامبر (ص) بود.
ذهبى از خلیفه اول نقل مىکند که گفت: «فلا تحدّثوا عن رسول اللّه (ص) شیئاً، فمن سألکم فقولوا: بیننا و بینکم کتاب اللّه فاستحلوا حلاله و حرّموا حرامه؛ از رسول خدا (ص) چیزى نقل نکنید و در جواب کسانى که از شما درباره حکم مسئلهاى پرس و جو مىکنند بگویید: کتاب خدا (قرآن) میان ما و شماست، حلالش را حلال و حرامش را حرام بشمارید.»
در این زمینه از خلیفه دوم نیز چنین نقل شده است: «أقلّوا الرّوایه عن رسول اللّه و أنا شریککم؛ از رسول الله (ص) کمتر حدیث نقل کنید که در این کار من هم شما را همراهى مىکنم.»