از ديدگاه اخلاق، تلاش براى شناخت خداوند امرى ضرورى است؛ يعنى انجام اعمال اختيارى خاصى كه به شناخت خداوند منتهى مىشوند از لحاظ اخلاقى ضرورت دارند.
بايد توجه داشت كه اعمال اختيارى كه موجب شناخت خداوند مىشوند دو گونهاند و به بيان ديگر شناخت اكتسابى خداوند از دو راه ممكن است:
راه نخست
تحصيل علوم كلامى و فلسفى است. آشنا شدن با براهين اثبات وجود و صفات خداوند باعث حفاظت معرفت فطرى انسان است. كسى كه با اين براهين آشنا باشد، مىتواند در برابر وسوسهها مقاومت كند و يقين خود را به خداوند رشد و تعالى بخشد. براهين خداشناسى از لحاظ منطقى به نتيجهاى ضرورى، يعنى وجود خداوند و صفات او مىرسند. اما آيا هر كس با اين براهين آشنا باشد، ضرورتا خداباور و خداپرست خواهد شد؟ پاسخ اين پرسش منفى است زيرا داورىهاى انسان تحت تاثير عوامل گوناگونى قرار دارد. يكى از اين عوامل ارزيابى منطقى امور است؛ اما عوامل ديگرى وجود دارد كه نتايج ارزيابىهاى منطقى را تحت تأثير قرار مىدهد. انسان گاه در اثر عوامل روانى و محيطى به نتايج منطقى ارزيابىهاى خود بى اعتنايى مىكند.
از جمله عوامل محيطى كه در داورىهاى انسانها اثر مىگذارد، عقايد موروثى و عادتهاى فكرى است اجتماع انسانى عقايد و انديشههايى را كه پذيرفته است پاسدارى مىكند و معتقدين به آن عقايد را تاييد مىكند و امتيازات اجتماعى را به آنان اختصاص مىدهد كسانى كه با عقايد رسمى و موروثى اجتماع خود مخالفت كنند از تاييد جامعه برخوردار نخواهند بود و امتيازات و موقعيتهاى اجتماعى خود را از دست خواهند داد. ترس از مخالفت جامعه و از دست دادن تاييد و موقعيت اجتماعى موجب مىشود ارزيابىهاى عقلى و منطقى كنار گذارده شوند و هر گاه نتيجه يك سنجش منطقى با عقايد مشهور و مورد تاييد جامعه مخالف باشد افراد در آن شك مىكنند و به بهانههاى مختلف آن را نمىپذيرند.
عقايد تعهد آور و محدوديت آفرين نيز همواره با مخالفت نفس روبرو مىشود. نفسى كه خواستار آزادى مطلق است و مىخواهد آزادانه اميال حيوانى خويش ر تامين كند از محدود شدن مىهراسد و هر باورى را كه او را به خويشتن دارى در برابر خواستهاى نفسانى دعوت كند، مزاحم مىپندارد:
بل يريد الانسان ليفجر امامه؛ (21)
انسان شك در معاد ندارد بلكه او مىخواهد آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قيامت تمام عمر گناه كند.
همچنين برخى عقايد انسان را به فعاليتهايى دعوت مىكند كه با راحتطلبى او سازگار نيست به اين دلايل انسانها در برابر عقايد تعهد آفرين، محدود كننده و خلاف عادات ذهنى مقاومت مىكنند. اين عقايد حتى اگر قوىترين پشتوانه عقلى و استدلالى را داشته باشند توسط انسانهاى نفس پرست پذيرفته نمىشوند. پذيرش اين عقايد علاوه بر سلامت نفس نيازمند مرتبهاى از مجاهده با نفس است اگر كسى موانع پذيرش حق را از دل و ذهن خويش بزدايد و نتايج دلايل عقلى را پذيرا شود، در پله نخستين نردبان معرفت خدا ايستاده است اين نردبان ارتفاعى به بلندى آسمانها دارد و پلههاى آن قابل شمارش نيست چرا كه مرتبه بزرگى و پايان ناپذيرى خداوند بر كسى معلوم نيست. چگونه مىتوان از اين نردبان بلند بالا رفت و اگر يادگيرى و ابداع دلايل جديد خداشناسى، مىتواند خدا جويان را به او نزديك كند؟
براهين خداشناسى مانند پلهايى هستند كه بر روى رودخانهاى زده شدهاند؛ رودخانهاى كه يك سويش ساحل الحاد و شرك و در سوى ديگرش ساحل خداپرستى و توحيد است كسى از يك پل سالم و مستحكم عبور كند از يك سوى رودخانه به سوى ديگر رفته است و نيازى به پلهاى ديگر ندارد. هر پل عدهاى را كمك مىكند تا از اين رود بگذرند و چون گذشتند پلهاى ديگر حتى اگر بيشتر از هزاران باشند به كار آنها نمىآيد. عاقلانه نيست كسى كه از پل مىگذرد باز گردد و از پل ديگر عبور كند پلها تنها معبر و وسيلهاند و هدف و مقصد نيستند. كسى كه از پل عبور مىكند بايد به راه خود ادامه دهد نه آن كه باز گردد و دوباره به پل و ساختمان و زينت آن انديشه كند. البته ممكن است آنها كه ارزش و لذت عبور از رودخانه را دريافتهاند و زيبايىهاى ساحل توحيد را ديدهاند ديگران را از آن سوى رودخانه به سوى خود دعوت كنند و آنان را به گذر از پل تشويق نمايند ولى اين به معناى باز ماندن از ادامه راه نيست.