پر از اعجاز، پر از همهمه ، سقّاخانه
منم و زمزمه ي مبهمِ سقّاخانه
به تن پنجره فولاد گره خوردم تا
روی زخمم بچكد يك نمِ سقّاخانه
مي گذارم حجرالبغض دلم را پــــاي -
سبز نيلوفري پرچمِ سقّاخانه
آمدم خسته و لب تشنه تر از اسماعيل
تا بنوشاني ام از زمزمِ سقّاخانه
منم و شيشه ي بغضي كه ترك خواهد خورد
عاقبت يك شب ابري دمِ سقّاخانه
نیّره کاشی