هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد
وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد
آن کس که دلی دارد آراسته معنی
گر هر دو جهان باشد در پای یکی ریزد
هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد
وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد
آن کس که دلی دارد آراسته معنی
گر هر دو جهان باشد در پای یکی ریزد
نسيم سحري (14-04-1389), خادمه صدیقه طاهره(س) (13-04-1389)
دلم امید فراوان به وصل روی تو داشت
ولی اجل به ره عمر رهزن امل است
به هیچ دور نخواهند یافت هشیارش
چنین که حافظ ما مست باده ازل است
تو بدری و خورشید تو را بنده شدهست
تا بندهی تو شده ست تابنده شدهست
زان روی که از شعاع نور رخ تو
خورشید منیر و ماه تابنده شدهست
ویرایش توسط RUHOLLAAH : 14-04-1389 در ساعت 00:13
نسيم سحري (14-04-1389), خادمه صدیقه طاهره(س) (14-04-1389)
تاباغم عشق تو مرا کار افتاد
بيچاره دلم در غم بسيار افتاد
بسيار فتاده بود اندر غم عشق
اما نه چنين زار که اين بار افتاد
RUHOLLAAH (14-04-1389), خادمه صدیقه طاهره(س) (14-04-1389)
دام هر بار ماهي آوردي
ماهي اين بار رفت و دام ببرد
من هرگز آب چاه نديدم چنين مداد
بر يک ورق نويس که بر هفت بگذرد
خادمه صدیقه طاهره(س) (19-04-1389)
دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند
پنهان خورید باده که تعزیر میکنند
ناموس عشق و رونق عشاق میبرند
عیب جوان و سرزنش پیر میکنند
RUHOLLAAH (20-04-1389)
دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت
ابر چشمم بر رخ از سودای دل سیلاب داشت
در تفکر عقل مسکین پایمال عشق شد
با پریشانی دل شوریده چشمم خواب داشت
کوس غارت زد فراقت گرد شهرستان دل
شحنه عشقت سرای عقل در طبطاب داشت
خادمه صدیقه طاهره(س) (21-04-1389)
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همیسپرم
چنین که در دل من داغ زلف سرکش توست
نفشه زار شود تربتم چو درگذرم
RUHOLLAAH (25-04-1389)
من بدین خوبی و زیبایی ندیدم روی را
وین دلاویزی و دلبندی نباشد موی را
روی اگر پنهان کند سنگین دل سیمین بدن
مشک غمازست نتواند نهفتن بوی را
ای موافق صورت و معنی که تا چشم منست
از تو زیباتر ندیدم روی و خوشتر خوی را
خادمه صدیقه طاهره(س) (25-04-1389)
اگر چه عرض هنر پیش یار بیادبیست
زبان خموش ولیکن دهان پر از عربیست
پری نهفته رخ و دیو در کرشمه حسن
بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبیست
RUHOLLAAH (08-05-1389)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)