PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : حكایت نماز عجیب یك دختر بچه



نرگس منتظر
06-01-2011, 13:47
حكایت نماز عجیب یك دختر بچه



http://zanjan.namaz.ir/zanjan/images/gallery/5.jpg

به گزارش مشرق، كانون گفتگوی قرآنی نوشت: یك وقتی ما( حاج آقا قرائتی) در ستاد نماز نوشتیم آقازاده‌ها، دخترخانم‌ها، شیرین‌ترین نمازی كه خواندید برای ما بنویسید. یك دختر یازده ساله یك نامه نوشت، همه ما بُهتمان زد، دختر یازده ساله ما ریش‌سفیدها را به تواضع و كرنش واداشت. نوشت كه ستاد اقامه نماز، شیرین‌ترین نمازی كه خواندم این است.

گفت در اتوبوس داشتم می‌رفتم یك مرتبه دیدم خورشید دارد غروب می‌كند یادم آمد نماز نخواندم، به بابایم گفتم نماز نخواندم، گفت خوب باید بخوانی، حالا كه اینجا توی جاده است و بیابان، گفت برویم به راننده بگوییم نگه‌دار،
گفت راننده بخاطر یك بچه دختر نگه نمی‌دارد، گفت التماسش می‌كنیم، گفت نگه نمی‌دارد، گفت تو به او بگو، گفت گفتم نگه نمی‌دارد، بنشین. حالا بعداً قضا می‌كنی. دختر دید خورشید غروب نكرده است و گفت بابا خواهش می‌كنم، پدر عصبانی شد، دختر گفت كه آقاجان می‌شود امروز شما دخالت نكنی؟ امروز اجازه بده من تصمیم بگیرم، گفت خوب هر غلطی می‌خواهی بكن.
می‌گفت ساكی داشتیم، زیپ ساك را باز كرد، یك شیشه آب درآورد، زیرِ صندلی اتوبوس هم یك سطل بود، آن سطل را هم آورد بیرون، دستِ كوچولو، شیشه كوچولو، سطل كوچولو، شروع كرد وسط اتوبوس وضو گرفت، قرآن یك آیه دارد می‌گوید كسانی كه برای خدا حركت كنند مهرش را در دلها می‌گذاریم به شرطی كه اخلاص داشته باشد، نخواسته باشد خودنمایی كند، شیرین‌كاری كند، واقعا دلش برای نماز بسوزد، پُز نمی‌خواهد بدهد.
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا» مریم/96 یعنی كسی كه ایمان دارد، «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» كارهایش هم صالح است، كسی كه ایمان دارد، كارش هم شایسته است، «سَیَجْعَلُ لَهُمْ الرَّحْمَانُ وُدًّا»، «وُدّ» یعنی مودت، مودتش را در دلها می‌گذاریم. شاگرد شوفر نگاه كرد دید دختر وسط اتوبوس نشسته دارد وضو می‌گیرد، گفت دختر چه می‌كنی؟ گفت آقا من وضو می‌گیرم ولی سعی می‌كنم آب به اتوبوس نچكد، می‌خواهم روی صندلی نشسته نماز بخوانم. شاگرد شوفر یك خورده نگاهش كرد و چیزی به او نگفت.
به راننده گفت عباس آقا، راننده، ببین این دارد وضو می‌گیرد، راننده هم همین‌طور كه جاده را می‌دید در آینه هم دختر را می‌دید، هی جاده را می‌دید، آینه را می‌دید، جاده را می‌دید، آینه را می‌دید، مهر دختر در دل راننده هم نشست، گفت دختر عزیزم می‌خواهی نماز بخوانی؟ من می‌ایستم، ماشین را كشید كنار گفت نماز بخوان آقاجان، آفرین، چه شوفرهای خوبی داریم، البته شوفر بد هم داریم كه هرچه می‌گویی وایسا او برای یك سیخ كباب می‌ایستد، برای نماز جامعه نمی‌ایستد.
در هر قشری همه رقم آدمی هست.
دختر می‌گفت وقتی اتوبوس ایستاد من پیاده شدم و شروع كردم الله اكبر، یك مرتبه اتوبوسی‌ها نگاه كردند او گفت من هم نخواندم، من هم نخواندم، او گفت ببین چه دختر باهمتی، چه غیرتی، چه همتی، چه اراده‌ای، چه صلابتی، آفرین، همین دختر روز قیامت حجت است، خواهند گفت این دختر اراده كرد ماشین ایستاد، می‌گفت یكی یكی آنهایی هم كه نخوانده بودند ایستادند، گفت یك مرتبه دیدم پشت سرم یك مشت دارند نماز می‌خوانند. گفت شیرین‌ترین نماز من این بود كه دیدم لازم نیست امام فقط امام خمینی باشد، منِ بچه یازده ساله هم می‌توانم در فضای خودم امام باشم.

http://deborah.persiangig.com/4/deborah.mihanblog.com_10_csh_4.gif