PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : **۞** گلچيني از زيباترين اشعار شاعران گمنام **۞**



فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
09-10-2009, 22:21
http://shiaupload.ir/images/qdqh5xdmr8z9uysvbux.gif https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71423580709548317223.gifhttp://shiaupload.ir/images/pvgvq9pcoe9sb1uogu.gif


http://upload.tazkereh.ir/images/02853126613108341844.jpg




اشــك عــاشق


قطره؛ دلش دریا می خواست

خیلی وقت بود كه به خدا خواسته اش رو گفته بود

هر بار خدا می گفت : از قطره تا دریا راهیست طولانی، راهی از رنج و عشق و صبوری، هر قطره را لیاقت دریا نیست!

قطره عبور كرد و گذشت

قطره پشت سر گذاشت

قطره ایستاد و منجمد شد

قطره روان شد و راه افتاد

قطره از دست داد و به آسمان رفت


و قطره؛ هر بار چیری از رنج و عشق و صبوری آموخت


تا روزی كه خدا به او گفت : امروز روز توست، روز دریا شدن!

خدا قطره را به دریا رساند

قطره طعم دریا را چشید

طعم دریا شدن را


اما؛ روزی دیگر قطره به خدا گفت: از دریا بزرگ تر هم هست؟

خدا گفت : هست!

قطره گفت : پس من آن را می خواهم

بزرگ ترین را، و بی نهایت را !


پس خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت : اینجا بی نهایت است!

و آدم عاشق بود، دنبال كلمه ای می گشت تا عشق را درون آن بریزد

اما هیچ كلمه ای توان سنگینی عشق را نداشت

آدم همه ی عشقش را درون یك قطره ریخت

قطره از قلب عاشق عبور كرد!

و وقتی كه قطره از چشم عاشق چكید. خدا گفت :

حالا تو بی نهایتی، زیرا كه عكس من در اشــك عــاشق است!



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71423580709548317223.gif (http://www.arefan.com/)


تقدیم به عاشقــان سرور و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین (ع)

http://shiaupload.ir/images/fodh9i4a42685n80hze.gifhttps://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71423580709548317223.gif

مهاجر* یا معزاولیاء*
20-10-2009, 01:02
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71423580709548317223.gif


نگار من که سفر کرده باز می‌ آید
چو مهر از پس ابری فراز می ‌آید

از اینکه دیده به راهم چه غم که وقت نیاز
عزیز بنده نوازم به ناز می‌ آید

ملول نیستم از دست رفته چاره کار
که دوش فال زدم چاره‌ساز می‌ آید

دلم ز درد جدایی اگر چه افسردست
غمی مباد مرا دلنواز می‌آید

اگر چه کرده ز سامره مخفیانه سفر
به صد شکوه ز ملک حجاز می ‌آید

حقیقتی که جهان گشته بهر او بر پا
زند ز ریشه نهاد مجاز می‌ آید

به زاهدی که ز دیدار دوست محروم است
دهد به نیل حضورش جواز می‌ آید



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71423580709548317223.gif

ganjineh
30-10-2009, 10:59
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71423580709548317223.gif


" حميد مصدق خرداد 1343"


*تو به من خنديدي و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلود به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتي و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت



" جواب زيباي فروغ فرخ زاد به حميد مصدق"



من به تو خنديدم
چون كه مي دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدي
پدرم از پي تو تند دويد
و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه
پدر پير من است
من به تو خنديدم
تا كه با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو ليك لرزه انداخت به دستان من و
سيب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمي خواست به خاطر بسپارد گريه تلخ تو را ...
و من رفتم و هنوز سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
حيرت و بغض تو تكرار كنان
مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چه مي شد اگر باغچه خانه ما سيب نداشت



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71423580709548317223.gif

ملکوت* گامی تارهایی *
14-11-2009, 16:39
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71423580709548317223.gif


با گذر از هزاران درهء شاید و اما
رسیدیم بر سر تقدیم جان بر جانان
رسیده ایم به جایی که حلال است شراب
عاشقان بزنید بر دف عشق
عشق را بازی دهید و رسوایش کنید
که دعوت شده ام برای تقدیم جان به جانان عشق
غشق در پی بازیست که من جان دادم
عشق مبهوت است،من بر جانان رسیدم



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71423580709548317223.gif

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
24-11-2009, 16:15
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71423580709548317223.gif


اگر مـُــردَم






اي آفريدگار صبح !

در جشن با شکوه روزي که آغاز مي شود و در تمامي روزهايي که شيريني نام تو بر لبانم مي نشيند

من عهد ديرينه ي خويش را با صاحب صبح و امام عصر تازه مي کنم

و دست بيعتم را در زلال دستانش معطر مي سازم

تا شعر سپيد اين عشق در صحن دلم تکرار شود .

طراوت جاري اين عهد و بيعت هرگز از باغ خاطرم بيرون نمي رود

و پيوسته شال سبز محبتش را بر گردن مي نهم

تا نوازشگر شانه هاي لرزانم باشد.


خالق مهربان من !

اگر دست تقدير تو ، لباس سپيد آخرت را بر تن من پوشاند و درخت زندگي ام، تنبه خواب زمستاني و ابدي خويش سپرد

و ميان آن ماه تابان در آسمان چشم مردمان آشکار شد ،

مرا از محراب قبرم بر انگيز

و توفيق احرام در صحن و صفايش عنايت کن

تا لبيک گويان در گرد کعبه ي وجود مقدسش طواف کنم



اي اجابت کننده هر دعا !

پنجره قلب منتظران رو به آسمان بي کرانت گشوده است

تا به يک اشارت تو، غبار غم و اندوه غيبت از دل ها بر خيزد

و چشم ها به تماشاي باران ظهور بنشيند.


خدايا !

شب يلداي هجران را به يمن ظهور ماه کاملش ، کوتاه کن که شب پرستان ، همچنان چشم بر صبح صادقش بسته اند

و ما مؤمنان طلوع خورشيد جمالش را نزديک مي دانيم.





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71423580709548317223.gif

ملکوت* گامی تارهایی *
29-11-2009, 19:54
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71423580709548317223.gif


دنیا که شروع شد زنجیر نداشت .
خدا دنیای بی زنجیری آفرید .
آدم بود که زنجیر را ساخت،
شیطان کمکش کرد . . .
دل زنجیر شد!
آدمها همه زنجیر شدند. . .


روی ماه خدا را ببوس



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71423580709548317223.gif

مهتاب
01-12-2009, 08:42
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71423580709548317223.gif

نه مرادم




نه مریدم



نه پیامم



نه کلامم



نه سلامم



نه علیکم



نه سپیدم



نه سیاهم



نه چنانم که تو گویی



نه چنینم که تو خوانی



و نه آنگونه که گفتند و شنیدی



نه سمائم



نه زمینم



نه به زنجیر کسی بسته‌ام و بردۀ دینم



نه سرابم



نه برای دل تنهایی تو جام شرابم



نه گرفتار و اسیرم



نه حقیرم



نه فرستادۀ پیرم



نه به هر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم



نه جهنم نه بهشتم



چُنین است سرشتم



این سخن را من از امروز نه گفتم، نه نوشتم



بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم...



حقیقت نه به رنـگ است و نه بـو



نه به هــای است و نه هــو



نه به این است و نه او



نه به جـام است و سَبـو



گر به این نقطه رسیدی



به تو سر بسته و در پرده بگویــم



تا کســی نشنـود این راز گهــربـار جـهان را



آنچـه گفتند و سُرودنـد تو آنـی



خودِ تو جان جهانی



گر نهانـی و عیانـی



تـو همانی که همه عمر بدنبال خودت نعره زنانی



تو ندانی که خود آن نقطۀ عشقی



تو خود اسرار نهانی



همه جا تو



نه یک جای



نه یک پای



هَمه‌ای



با هَمه‌ای



همهمه‌ای



تو سکوتی



تو خود باغ بهشتی



تو بخود آمده از فلسفۀ چون و چرایی



به تو سوگند



که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی در همه افلاک بزرگی



نه که جُزئی



نه که چون آب در اندام سَبوئی



تو خود اویی بخود آی



تا در خانه متروکۀ هرکس ننشـــینی و



بجز روشنــی شعشـعۀ پرتـو خود هیچ نبـینـی



و گلِ وصل بـچیـنی...


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71423580709548317223.gif

درج
15-03-2010, 21:10
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71423580709548317223.gif




من و مادر کنار دارقالی
همیشه روز و شب مشغول کاریم
در این تنها اطاق خانه باید
میان باغ قالی گل بکاریم
ولی فرش اطاق ما به جز یک
گلیم کهنه چیز دیگری نیست
تمام زحمت روز و شب ما
خداوندا برای خانه کیست؟
همیشه با نخ خوش رنگ باید
ببیافم بوته ها را،غنچه را
تمام نقش قالی های ما هست
پر از گل های رنگانگ و زیبا
ولی یک روز نقشی می کشم من
که شاید بهتر از هر نقش باشد
ببافم با دو دستم فرشی آن روز
که نقشش خانه ای بی فرش باشد

افسانه شعبان نژاد


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71423580709548317223.gif

درج
15-03-2010, 21:11
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71423580709548317223.gif






در پرواز خورشید
در همهمه مردم
کودکی می گریخت
در میان کوی و خیابان
در میان آهن و ماشین
کودکی می گریخت
در تند بادی لرزان
در غرربت و دلتنگی
در صدای بوق ماشین ها
کودکی می گریخت
در فریاد می گریخت
در عصیان می گریخت
در میان کودکان
کودکی می گریخت
فردا را دوست می داشت
هم از آنگونه که گذشته اش عبرتی بود سراپا
دست های پهن و خاکستری رنگش
قصه ای بود از روزهای سرد و پیشانی درهمش ، نقشی بود از تهیدستی و فقر
در سکوت و پریشانی و در میان تنهایی کودکانه ، کودکی می گریخت.

احمد کفاش


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71423580709548317223.gif

درج
15-03-2010, 21:12
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71423580709548317223.gif






من کودکی فقیرم ؛ که چشمانم با خواب آرام بیگانه است
من قربانی والدین ناآگاهم
من قربانی نابسامانی های اجتماع هستم
من قربانی آزار و خشونت و تهدیدم
من کودکم ... اما دستانم پینه بسته ... پاهایم درد می کند
من دوچرخه ندارم ... ولی قلکی دارم که هر روز برای درمان مریضی مادرم در آن سکه ای می اندازم
من سفره ای ندارم ... ولی بوی همه ی غذاهای خوشمزه را می شناسم
من کودکم ... اما قربانی اعتیاد پدر
من دلم می خواهد در خانه ای تمیز زندگی کنم ... اما خانه ام کجاست ؟!
راستی من به کجا تعلق دارم ؟
گوش کن ... صدایم را می شنوی ؟
هیچ کس صدای قدم های مرا وقتی که با کفش های پاره ی برادر بزرگ ترم در خیابان های شهر راه می روم و کار می کنم نمی شنود
هیچ کس اشک مرا نمی بیند ؛ وقتی آرزو می کنم مثل علی پسر همسایه مان ، بتوانم به مدرسه بروم
وقتی می خواستم به دنیا بیایم ؛ هیچ کس از من نپرسید دوست دارم بیایم یا نه !
وقت آن است که من هم به حساب آیم ... من کودکم ... کودک همین جهان ... کودک شما
نمی خواهم فردا مرا ببینی ... همین امروز مرا ببین
من هم هستم ...




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71423580709548317223.gif

ملکوت* گامی تارهایی *
19-03-2010, 15:17
http://img.tebyan.net/big/1388/11/1306313346601502540771054048103148207125.jpg


هــر نــفـــس آیـنــه روی تـو را می طلبم
از گـلستان جهان بوی تو را می طلبم
ای بــهــشت همــه دلـهـای خـداجوی بیا
عطر گل‌چـهره مینوی تو را می طلبم
گــیــسـوانـت شب یــلدا و رُخَت ماه تمام
ماه در ظلمت گیسوی تو را می طلبم
دشـت در دشـت به دیدار تو مشتاق شدم
کو به کو ناله کنان کوی تو را می طلبم
افـــق صــبــح دل افـــروز تــو را خــواهانم
آفــتــاب رخ نـیـکــوی تـو را مـی طلبم
زمــــزم اشــک تـــو و زمـــــزمـه یـــارب تو
ذکـر روشـنـگر یـا هوی تو را می طلبم
بی خبر از توام ای عشق کجا منزل توست
هـر قـدم جـاده رهپوی تو را می طلبم
گلشن خاطره‌ام تا که نگردد پاییز
دفــتــر سبـــز ثـناگوی تو را می طلبم
آفتاب دل من، چهره برون آر و بتاب
«یاسرم» سایه دلجوی تو را می طلبم





سروده: محمود تاری «یاسر»

تنظیم: گروه دین و اندیشه

خادمه زینب کبری(س)
05-07-2010, 16:05
http://www.iranpoetry.com/weblog/archives/sepehri.jpg
خواب تلخ

مرغ مهتاب
می خواند.
ابری در اتاقم می گرید.
گل های چشم پشیمانی می شکفد.
در تابوت پنجره ام پیکر مشرق می لولد.
مغرب جان می کند،
می میرد.
گیاه نارنجی خورشید
در مرداب اتاقم می روید کم کم
بیدارم
نپنداریدم در خواب
سایه ی شاخه ای بشکسته
آهسته خوابم کرد.
اکنون دارم می شنوم
آهنگ مرغ مهتاب
و گل های چشم پشیمانی را پرپر می کنم.

نرگس منتظر
14-09-2010, 02:21
مثلا همه برابرند ...

همه آدم‌ها با هم برابرند


اما پول‌دارها محترمترند


همه آدم‌ها با هم برابرند


اما دخترها پرطرف‌دارترند


همه آدم‌ها با هم برابرند


اما بچه‌ها واجب‌ترند

همه آدم‌ها با هم برابرند


اما خانم‌ها مقدم‌ترند


همه آدم‌ها با هم برابرند


اما سياه‌ها بدبخت‌ترند و سفيدها برترند


البته تبعيضي در كارنيست . در كل همه آدم‌ها با هم برابرند


اما بعضي‌ها برابرترند
foz3

خادمه زینب کبری(س)
14-09-2010, 10:32
parandehخداحافظ ای داغ بر دل نشسته...parandeh2

سلام ای غروب غریبانه ی دل
سلام ای طلوع سحرگاه رفتن
سلام ای غم لحظه های جدایی
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
خداحافظ ای قصه ی عاشقانه
خداحافظ ای آبی روشن دل
خداحافظ ای عطر شعر شبانه
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنها نمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دل های خسته
تو را می سپارم به دامان دریا
اگر شب نشینم اگر شب شکسته
تو را می سپارم به رویای فردا
به شب می سپارم تو را تا نسوزد
به دل می سپارم تو را تا نمیرد
خداحافظ ای بر غبار دل من
خداحافظ ای ای سایه سار همیشه
اگر سبز رفتی، اگر زرد ماندم
خداحافظ ای نوبهار همیشه

خداحافظ


bay

http://www.nasimevahy.com/picture.php?albumid=19&pictureid=351http://www.nasimevahy.com/picture.php?albumid=19&pictureid=351

ملکوت* گامی تارهایی *
11-10-2010, 23:10
به اميد روزي که هيچ انساني نگويد اي کاش - - -

کاش در دهکده عشق فراواني بود
توي بازار صداقت کمي ارزاني بود
*********
کاش اگر گاه کمي لطف به هم مي کرديم
مختصر بود ولي ساده و پنهاني بود
*********
کاش به حرمت دلهاي مسافر هرشب
روي شفاف ترين خاطره باراني بود
*********
کاش دريا کمي از درد خودش کم مي کرد
قرض مي داد به ما هر چه پريشاني بود
*********
کاش به تشنگي پونه که پاسخ داديم
رنگ رفتار من و لحن تو انساني بود
*********
مثل حافظ که پر از معجزه والهام است
کاش رنگ شب ما هم کمي عرفاني بود
********
کاش سهراب نمي رفت به اين زودي ها
دل پر از صحبت اين شاعر کاشاني بود
********
کاش دلها پر ز افسانه نيما مي شد
و بيادش همه شب ماه چراغاني بود
********
کاش اسم همه دخترکان اينجا
نام گلهاي پر از شبنم ايراني بود
********

کاش چشمان پر از پرسش مردم کمتر
غرق اين زندگي سنگي وسيماني بود

********
کاش دنياي دل ما شبي از اين شبها
غرق هر چيز که ميخواهي و ميداني بود
********
دل اگر رفت شبي کاش دعايي بکنيم
راز اين شعر همين مصرع پاياني بود




http://www.shiaupload.ir/images/10616496959620423441.jpg
]

خادمه زینب کبری(س)
28-11-2010, 19:18
http://aks98.com/images/rn49hag1ejo4u29xc9.gif


به یاد تو




http://img.tebyan.net/big/1389/09/25016362078921861317751216211411514094.jpg



به یادت میرسم شاید
فراموشم بشه دنیـا
بازم پرمیشه تنهائیـم
از این زیباترین رویا
چه حسی با تو همزاده
که انگاری همینجایی
به چشم من نیازی نیست
تو ناپیـدای پیـدایی

« همیشه انتظـار تـو
برام همرنگ تقدیره
به یاد تو که می افتم
دلـم آروم میگیـره »

مگه میشه تو رو نشنید
مگه میشه تو رو گم کرد
نگاه آسـمون خیسـه
کجـائی آخرین همدرد
زمیـن بـا آرزوی تو
شب و روز اشو میشماره
زمان دستای امروز و
به فـردای تو میسپاره
میون خـواب و بیداری
اگـه بـا من اگـه بی من
تموم جاده ها یک روز
به سمت تو تموم میشن

ترانه ای از طهمورث شیرمحمد

http://aks98.com/images/rn49hag1ejo4u29xc9.gif

خادمه زینب کبری(س)
27-12-2010, 00:05
foz3غریبانه foz3


http://img.tebyan.net/big/1389/08/170171511202592496014720519225352081576.jpg


شانه هایِ خستۀ احساس باور کردنی است
داس های خوشه های یاس باور کردنی است
سخت باور می کنی اندیشه هایِ خسته را
خنده هایِ از ریا در بــغض های بسته را
من ولی بر باورم اشکِ عطش افتاده است
روبرویم راهِ بی پایان ، تمامش جاده است
تو غروبِ موج های پر تلاطم ، دیده ای؟
آدمی در مقصدِ اندیشه ای گم ، دیده ای؟
من ولی دیدم تلاطم های نافرجام را
فکرِ کج تر از خودم ، انسانِ نا آرام را
شب که بود آبستنِ شب زنده دارانِ ریا
مُهــــرهایِ کربلا مـــهمانِ یارانِ ریا
ناله هایِ سردِ بی احساس باور کردنی است
جنسِ احساسی شبیهِ داس باور کردنی است
سخت باور می کنی بیدارهایِ خفته را
تلخیِ مشتیِ سکوتِ صحبتِ نا گفته را
من ولی بر باورم رنگ حقیقت ریختم
شادی از آنِ شما ، در خود مصیبت ریختم
آتشَم کز شعله ام دریا ندارد تابِ من
رستمی دیگر بباید ساخت در سهرابِ من
ای مسیرِ امتدادِ جاده هایِ خاکی ام
من نه از رنگِ زمینم شاعری افلاکی ام
در مسیرِ سنجشم اندیشه هایم خواب نیست
عشق کمیاب است امّا گوهری نایاب نیست

شاعر : داود (مهدی) رضازاده ، از دبی



http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/79060501097915487157.gif

خادمه زینب کبری(س)
09-01-2011, 17:03
در قیر شب


دیرگاهی است كه در این تنهایی
رنگ خاموشی در طرح لب است.
بانگی از دور مرا می‌خواند،
لیك پاهایم در قیر شب است.
رخنه‌ای نیست در این تاریكی :
در و دیوار به هم پیوسته.
سایه‌ای لغزد اگر روی زمین
نقش وهمی است ز بندی رَسته.
نفس آدم‌ها
سر بسر افسرده است.
روزگاری است در این گوشه پژمرده ی هوا
هر نشاطی مرده است.
دست جادویی شب
در به روی من و غم می‌بندد.
می‌كنم هر چه تلاش،
او به من می خندد .
نقش‌هایی كه كشیدم در روز،
شب ز راه آمد و با دود اندود .
طرح‌هایی كه فكندم در شب،
روز پیدا شد و با پنبه زدود .
دیرگاهی است كه چون من همه را
رنگ خاموشی در طرح لب است.
جنبشی نیست در این خاموشی:
دست‌ها، پاها در قیر شب است .


http://img01.picoodle.com/img/img01/7/2/25/f_24tfyqm_5b896f2.gifhttp://img01.picoodle.com/img/img01/7/2/25/f_24tfyqm_5b896f2.gifhttp://img01.picoodle.com/img/img01/7/2/25/f_24tfyqm_5b896f2.gif

عهد آسمانى
14-01-2011, 12:01
setarehsetarehشعري بخوان setarehsetareh




وقتي بهار، پنجره اي باز مي کند
لطف درخت را به تو ابراز مي کند
اهل نياز من توکه هستي که سالهاست
دنيا براي آمدنت ناز مي کند؟

رقصي تمام آينه ها را گرفته است
موسيقي نگاه تو اعجاز مي کند
قلبم که خالي از همه ي عشقها شده ست
عشق تو را دوباره پس انداز مي کند
دراين سکوت يخزده بر جاده هاي شهر
آيينه اي ست چشم تو را باز مي کند

صبح پرنده هاي رها را به خير کن

دف از ميان دست تو پرواز مي کند
شعري بخوان که لحن غزلهاي تازه ات
ما را دچار خواجه ي شيراز مي کند.



اکرم سادات هاشمي

شمع 1شمع 1شمع 1شمع 1شمع 1

عهد آسمانى
14-01-2011, 12:03
setarehsetarehهمدمsetarehsetareh


هرجا محرم است بگوييد مي روم
اين دل، پر از غم است بگوييد مي روم
در شهرتان شبيه آن شهرهاي قبل
قحطي آدم است بگوييد مي روم
من راهي بهشت خدايم، غريبه ها!
اينجا جهنم است بگوييد مي روم
محرم نياز نيست در اين راه با دلم
تا شعر، همدم است بگوييد مي روم
امشب کجاي شهر شما جشنواره است؟
شاعر اگر کم است بگوييد مي روم!


زهرا يعقوبي

شمع 1شمع 1شمع 1شمع 1شمع 1

عهد آسمانى
14-01-2011, 12:04
setarehsetarehآسمان setarehsetareh


آري ! چقدر آبي و زيباست آسمان
وقتي که بين چشم تو پيداست آسمان
صدآفرين به غيرت مردانه ات، عزيز
از همت تو بود که بر پاست آسمان
احساسهاي پاک خودت را به من بگو
وقتي که پيش پاي تو برخاست آسمان
درياي حسن پاک تورا مي زنم ورق
در موج موج چشم تو پيداست آسمان
پرواز از نگاه تو مثل حقيقت است
حالا که بام قله دنياست آسمان
اين بيت آخر از غزل عاشقانه ام
تقديم هر که مثل تو تنهاست آسمان!


فاطمه شعبان زاده

شمع 1شمع 1شمع 1شمع 1شمع 1

عهد آسمانى
14-01-2011, 12:06
setarehsetareh (http://www.alipasherekotah.blogfa.com/post-86.aspx)زندگي زيباست اگرچه سخت است (http://www.alipasherekotah.blogfa.com/post-86.aspx)setarehsetareh (http://www.alipasherekotah.blogfa.com/post-86.aspx)
میدانم نمی شود معنا کرد ...

زندگی زیباست اگرچه سخت است

جاده ای است هموار اگرچه پرپیچ و خم است

دفتری است کوچک اگرچه پر معناست

آسمانی است آبی اگرچه گاهی بارانی

خاطراتش زیباست اگرچه پر معماست

و

در آخر ...

دریایی است طوفانی که ساحلش آرام و قرار ندارد.
شمع 1شمع 1شمع 1شمع 1شمع 1

عهد آسمانى
22-01-2011, 20:34
گلپونه ها

gol2gol2gol2
گلپونه های وحشی دشت امیدم وقت سحر شد
خاموشی شب رفت و فردایی دگر شد
من مانده ام تنهای تنها
من مانده ام تنها میان سیل غمها
گلپونه های وحشی دشت امیدم وقت جداییها گذشته
باران اشکم روی گور دل چکیده
بر خاک سرد و تیره ای پاشیده شبنم
من دیده بر راه شما دارم که شاید
سر بر کشید از خاکهای تیره غم
setarehsetarehsetarehsetarehsetareh
من مرغک افسرده ای بر شاخسارم
گلپونه ها گلپونه ها چشم انتظارم
میخواهم اکنون تا سحر گاهان بخوانم
افسرده ام دیوانه ام آزرده ام


setarehsetarehsetarehsetarehsetareh

گلپونه ها گلپونه ها غمها مرا کشت
گلپونه ها آزار آدمها مرا کشت
گلپونه ها گلپونه ها نامهربانی آتشم زد
گلپونه ها بی همزبانی آتشم زد

setarehsetarehsetarehsetarehsetareh

گلپونه ها در باده ها مستی نمانده
جز اشک غم در ساغر هستی نمانده
گلپونه ها دیگر خدا هم یاد من نیست
همدرد دل شب ها به جز فریاد من نیست

setarehsetarehsetarehsetarehsetareh
گلپونه ها آن ساغر بشکسته ام من
گلپونه ها از زندگانی خسته ام من
دیگر بس است آخر جداییها خدا را
سربر کشید از خاک های تیره غم

setarehsetarehsetarehsetarehsetareh
گلپونه ها گلپونه ها من بی قرارم
ای قصه گویان وفا چشم انتظارم
آه ای پرستو های ره گم کرده دشت
سوی دیار آشناییها بکوچید
بامن بمانید بامن بخوانید

setarehsetarehsetarehsetarehsetareh

شاید که هستی راز سر گیرم دوباره
آن شور و مستی را زسر گیرم دوباره

شمع 1setarehشمع 1setarehشمع 1setarehشمع 1setarehشمع 1setarehشمع 1setarehشمع 1

عهد آسمانى
25-01-2011, 00:43
سكوت سرشار از ناگفته هاست
setarehsetarehsetarehsetarehsetarehsetareh




دلتنگی های آدمی را ، باد ترانه ای می خواند




رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیرد




و هر دانه ی برفی به اشکی ناریخته می ماند




سکوت سرشار از سخنان ناگفته است




از حرکات ناکرده




اعتراف به عشق های نهان




و شگفتی های بر زبان نیامده




در این سکوت حقیقت ما نهفته است




حقیقت تو و من



٭٭٭



برای تو و خویش چشمانی آرزو می کنم



که چراغ ها و نشانه ها را در ظلماتمان ببیند



گوشی که صداها و شناسه ها را در بیهوشی مان بشنود



برای تو و خویش روحی که این همه را در خود گیرد و بپذیرد



و زبانی که در صداقت خود ما را از خاموشی خویش بیرون کشد



و بگذارد از آن چیزها که در بندمان کشیده است



سخن بگوییم



٭٭٭



جویای راه خویش باش از این سان که منم



در تکاپوی انسان شدن



در میان راه دیدار می کنیم حقیقت را



آزادی را



خود را



در میان راه می بالد و به بار می نشیند



دوستی ای که توانمان می دهد



تا برای دیگران مأمنی باشیم و یاوری



این است راه ما



تو و من



٭٭٭



در وجود هر کس رازی بزرگ نهان است



داستانی ، راهی ، بی راهه ای



طرح افکندن این راز



راز من و راز تو ، راز زندگی



پاداش بزرگ تلاشی پر حاصل است



٭٭٭



بسیار وقت ها با یکدیگر از غم و شادیِ خویش سخن ساز می کنیم



اما در همه چیز رازی نیست



گاه به سخن گفتن از زخم ها نیازی نیست



سکوتِ ملال ها از راز ما سخن تواند گفت



٭٭٭



(مارگوت بيكل) ترجمه به قلم احمد شاملو

setarehsetarehsetarehsetarehsetarehsetareh

خادمه زینب کبری(س)
03-02-2011, 11:09
سایه‌های مزاحم



http://img.tebyan.net/big/1389/11/321652421921879281462634169186969393222.jpg



با تکه‌ای ذغال
روی سفیدترین لحظه‌های روز
خورشید را سیا ه
خط می‌کشد:
در کوچه‌ها نمی‌شود از آفتاب گفت.

آواز می‌خواند
و ماه را از آسمان هرشب عشاق پاپتی
خط می‌زند:
در کوچه‌ها نمی‌شود آواز خواند و رفت.

گاهی میان یک شب برفی
پندارهای خود را
پرتاب می‌کند
به سایه‌های مزاحم:
یخ می‌زند کلام شبانه در این فصل زمهریر .

گاهی میان چله‌ی تابستان
مواج ،
نادیدنی ،
از ژرفنای گرمی یک قلوه سنگ
پا می‌نهد برون
و محو می‌شود
در هرم آفتابی تقدیر:
در کوچه‌ها نمی‌شود از سایه‌سار گفت.

در قهوه‌خانه‌ی محله‌ی دیروز
یک صفحه روزنامه‌ی فردا را
می‌خواند
مچاله می‌کند و باز
می‌خواند
مچاله می‌شود و باز:
در قهوه خانه‌ها نمی‌شود از روزنامه گفت.

وقتی که خسته است
بر داربست تاک کهن سال خانه‌اش
خود را به دار می‌زند
تا دانه‌های انگور
به مرگ او
عادت کنند:
این مرگ سبز را نمی‌شود از تاک‌ها گرفت.

هنگام تشنگی
از آبخیز دلهره می‌نوشد
گاهی کتاب اول خود را برمی‌دارد
از مرز سال‌های الفبا
رد می‌شود
روی سفیدترین ذهن کوچه‌ها
حروف الفبا را خط می‌زند
خود را
خط می‌زند
مچاله می‌شود و باز
روزنامه‌ی فردا را
با تکه‌ای ذغال گداخته
تکرار می‌کند:
2
در فصل زمهریر
سایه‌های مزاحم
در کوچه‌ها
تکرار می‌شوند
روی
سفیدترین لحظه های روز.

تحریر دوم/ آبان1387

محمد علی شاکری یکتا




roz2http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/dosti.gifroz2http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/dosti.gifroz2

خادمه زینب کبری(س)
04-02-2011, 23:35
parsto1بگذار بمیرمparandeh2


http://img.tebyan.net/big/1389/08/20101108110912683_111.gif


امشب از باده خرابم کن و بگذار بمیرم
غرق دریای شرابم کن و بگذار بمیرم

زندگی تلخ تر از زهر بود گر تو نباشی
بعد از این مرده حسابم کن و بگذار بمیرم

تا به کی حلقه شوم سر بدر خانه بکوبم
از در خانه جوابم کن و بگذار بمیرم

قصه ی عشق بگوش من دیوانه چه خوانی ؟
بس کن افسانه و خوابم کن و بگذار بمیرم

گر چه عشق تو سرابی ست فریبنده و سوزان
دلخوش ای مه به سرابم کن و بگذار بمیرم

اشک گرمم که به نوک مژه چون شمع بلرزم
شعله شو، یکسره آبم کن و بگذار بمیرم

خسته شد دیده ام از دیدن امواج حوادث
کور چون چشم حبابم کن و بگذار بمیرم

منبع : وبلاگ کوچه باغ سبز


http://s1.picofile.com/mine/Pictures/Dividers/Dividers%208/4.gif

ملکوت* گامی تارهایی *
05-02-2011, 18:09
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_ll.gif


تو خراب من آلوده مشو
غم این پیکر فرسوده مخور
قصه ام بشنو و از یاد ببر
بهر من غصه بیهوده نخور
تو سپیدی من سیاهم
خسته ای گم کرده راهم
تو به هر جا در پناهی
من به دنیا بی پناهم
تو طلوع هر امیدی
من غروبی نا امیدم
تو سپید و دل سیاهی
من سیاه دل سپیدم
نه قراری نه دیاری که بر آن رو بگذارم
به چه شوقی به چه ذوقی دگر این ره بسپارم
چه امیدی به سپیدی که به رنگ شب تارم
تو سپیدی من سیاهم
خسته ای گم کرده راهم
گنه تو بی گناهی
بی گنه غرق گناهم
تو طلوع هر امیدی
من غروبی نا امیدم
تو سپید و دل سیاهی
من سیاه دل سپیدم


شوق بودن بوده تنها اشتباهم اشتباهم
تو سپیدی من سیاهم
خسته ای گم کرده راهم
گنه تو بی گناهی
بی گنه غرق گناهم


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_9.gif

عهد آسمانى
08-02-2011, 12:07
دو کاج

parvaneh2parvaneh2parvaneh2


در كنار خطوط سيم پيام


خارج از ده دو كاج روئيدند



ساليان دراز رهگذران


آن دو را چون دو دوست مي‌ديدند



روزي از روزهاي پائيزي


زير رگبار و تازيانه باد



يكي از كاج ها به خود لرزيد


خم شد و روي ديگري افتاد



گفت اي آشنا ببخش مرا


خوب در حال من تأمل كن



ريشه‌هايم ز خاك بيرون است

چند روزي مرا تحمل كن



كاج همسايه گفت با نرمی


دوستی را نمی برم از یاد



شاید این اتفاق هم روزی


ناگهان از برای من افتاد



مهربانی بگوش باد رسید

باد آرام شد، ملایم شد



کاج آسیب دیده ی ما هم


کم کمک پا گرفت و سالم شد



میوه ی کاج ها فرو می ریخت


دانه ها ریشه می زدند آسان



ابر باران رساند و چندی بعد


ده ما نام یافت کاجستان
ghalb1ghalb1ghalb1ghalb1
شاعر: محمد جواد محبت، همان شاعر دوکاج

خادمه زینب کبری(س)
14-02-2011, 14:17
با من تماس بگیر ، خدایا

http://img.tebyan.net/big/1387/05/252175548219212184177523023322212139246195.gif




هر روز
شیطان لعنتی
خط های ذهن مرا
اشغال می كند
هی با شماره های غلط ، زنگ می زند،‏ آن وقت
من اشتباه می كنم و او
با اشتباه های دلم
حال می كند.
دیروز یك فرشته به من می گفت:
تو گوشی دل خود را
بد گذاشتی
آن وقت ها كه خدا به تو می زد زنگ
آخر چرا جواب ندادی
چرا بر نداشتی؟!
یادش به خیر
آن روزها
مكالمه با خورشید
دفترچه های ذهن كوچك من را
سرشار خاطره می كرد
امروز پاره است
آن سیم ها
كه دلم را
تا آسمان مخابره می كرد.
×××
با من تماس بگیر ، خدایا
حتی هزار بار
وقتی كه نیستم
لطفا پیام خودت را
روی پیام گیر دلم بگذار.

عرفان نظر آهاری


http://sl.glitter-graphics.net/pub/2630/2630683p3i5buolxg.gif (http://sl.glitter-graphics.net/pub/2630/2630683p3i5buolxg.gif)

ملکوت* گامی تارهایی *
16-02-2011, 16:31
چه مهمانان بی درد سری هستند مردگان


نه به دستی ظرفی را چرک میکنند

نه به حرفی دلی را آلوده


تنها به شمعی قانعند


و اندکی سکوت ...


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/44465031510144776975.jpg

خادمه زینب کبری(س)
16-02-2011, 20:01
roz2تنهای منظرهroz2


http://img.tebyan.net/big/1386/10/97228132041291861382471221913371132178255215.jpg



كاج های زیادی بلند.
زاغ های زیادی سیاه.
آسمان به اندازه آبی.
سنگچین ها ، تماشا، تجرد.
كوچه باغ فرا رفته تا هیچ.
ناودان مزین به گنجشك.
آفتاب صریح.
خاك خوشنود.
چشم تا كار می كرد
هوش پاییز بود.
ای عجیب قشنگ !
با نگاهی پر از لفظ مرطوب
مثل خوابی پر از لكنت سبز یك باغ،
چشم هایی شبیه حیای مشبك ،
پلك های مردد
مثل انگشت های پریشان خواب مسافر !
زیر بیداری بید های لب رود
انس
مثل یك مشت خاكستر محرمانه
روی گرمای ادراك پاشیده می شد.
فكر
آهسته بود.
آرزو دور بود
مثل مرغی كه روی درخت حكایت بخواند.
در كجاهای پاییزهایی كه خواهند آمد
یك دهان مشجر
از سفرهای خوب
حرف خواهد زد؟



http://s18.rimg.info/156d25ca0f85972535224bc1bd443160.gif

عهد آسمانى
25-02-2011, 10:26
من تمام گریه های پنهان زمینم


http://img.tebyan.net/big/1387/08/202104228321857217220214938164723211313929.jpg

من فلسطینم.
پاره پاره‏ی پیراهن یوسف!
سرزمینی که اردوگاه ستاره‏های گمشده است.
سرزمینی که گرفتار عدالت عصر مدرن است.
سرزمینی که هر روز چشم به راه جنازه‏هاست.
سرزمینی که زادگاه ابابیل‏های بی خانمان است.
قبله‏ای که ساعت رسمی ندارد و شبانه روزش، از حوصله‏ی تیرها و ترکش‏ها خالی نیست.
قبله‏ای که با مرگ خویشاوندی دارد.
قبله‏ای که از خون، سفره‏اش گسترده است.
قبله‏ای که قبرستان هایش پر از جنازه‏ی عروسک‏هاست.
من فلسطینم.
برادرِ کوچک تمام ستاره‏های جهان! که خواب خوش از گلویم پایین نمی‏رود. و سال‏هاست بهاری به پیشوازم نیامده است.
صدای مرا از زیر آوارهای «کفر قاسم» می‏شنوید:
این جا، خون پیشانی شهر، هیچ وقت بند نمی‏آید و اردوگاه‏ها هرگز صبح نمی‏کنند.
این جا احتمال بارندگی نیست. احتمال بهار نیست. احتمال زندگی ناچیز است، احتمال شادی پایین است و احتمال مرگ زیاد.
درختان، هر روز در محاصره‏ی لودرها، با مرگ دست و پنجه نرم می‏کنند.
صدای مرا...
من تمام آوازهای زخمی جهان سوّمم! من! تمام گریه‏های پنهان «رام‏اللّه‏»ام! من تمام پاره‏های سوخته‏ی «بیت اللحمم»! من تمام سوگنامه‏ی «صَبرا»یم! من تمام تشنگی «شتیلا»یم! من تمام رنج مویه‏های زیتون و نارجم! من تمام عزاداری زنان «غزه»ام! من...
من تمام گریه‏های پنهان زمینم!
مریم سقلاطونی



http://s19.rimg.info/c0dec66333debab14d8d942e5abbd0bb.gif (http://shabahang20.blogfa.com/)http://s19.rimg.info/c0dec66333debab14d8d942e5abbd0bb.gif (http://shabahang20.blogfa.com/)http://s19.rimg.info/c0dec66333debab14d8d942e5abbd0bb.gif (http://shabahang20.blogfa.com/)

عهد آسمانى
25-02-2011, 10:35
تیرباران شده آواز پرستوهایت

http://img.tebyan.net/big/1387/09/101497625216810911113219213234314221712059.jpg

شعری از حسین هدایتی
سنگ بردار و بزن! این شب آویزان را
تا که بر هم بزنی خواب خوش شیطان را
سنگ، قانون دهان کوب زمین است بزن!
آه! موسیقی خشم تو همین است بزن!
زندگی زیر لگدهای هیولا سخت است

رقص شیطان وسط مسجد الاقصی سخت است

باز کن دفتر این پنجره‏ی نارس را

خط بزن فصل کبوتر کشی کرکس را

چیست در کام هیولا؟ ـ قطرات خونت ـ

طعم والتینت ـ ها! ـ شاخه‏ی والزیتونت

باز هم صاعقه افتاده به گیسوهایت

تیرباران شده آواز پرستوهایت

ناگهان راه بر این نغمه‏ی جاری بستند

ناگهان پنجره‏ای را که نداری بستند

پنجه انداخته این بار هیولا در تو

تا که خاموش شود لیلة الاسری در تو

شب در انداخته با پنجه‏ی گرگت ای شهر!

شانه خالی نکن از بار بزرگت ای شهر!

معجزات تو همین بود، رهایت کردند

باز در آتش نمرود رهایت کردند

شب مضاعف شد و فانوس حیاتت می‏سوخت

زیر شلاّق، ستون فقراتت می‏سوخت

چند وقت است که ویران شده‏ای امّا من...

طعمه‏ی گردنه گیران شده‏ای امّا من...

پای این قبله که در آتش و دود افتاده‏ست

چند وقت است که شیطان به سجود افتاده‏ست

آب در کاسه‏ی خشم است که خون خواهد شد

چشم اگر باز کنی «کن فیکون» خواهد شد

بغضِ ویران شده در حنجره‏ی من ای قدس!

اوّلین خانه‏ی بی پنجره‏ی من ای قدس!

شب آواره از آغوش تو بالا نرود

خون پاک تو به حلقوم یهودا نرود

قوم نمرود در این معرکه غوغا نکنند

استخوان‏های تو را طعمه‏ی سگ‏ها نکنند

چنگ در گیسوی افروخته‏ی باد بزن

درد آوارگی‏ات را همه جا داد بزن

آخرین بار که گیسوی تو پرپر می‏شد

سنگ در مشت تو ای شهر کبوتر می‏شد

شهر من! سنگ تو خاصیّت باران دارد

سنگ، خون جگر توست که جریان دارد

داستانت اگر از ابرهه و فیل پر است

آسمانت ولی ازخشم ابابیل پُر است

تیغ در دست خطرناک‏ترین دژخیم است

نوبتی باشد اگر نوبت ابراهیم است


http://s19.rimg.info/f1626f14cd51376518ca5ef82bf7ee7f.gif (http://shabahang20.blogfa.com/) http://s19.rimg.info/483ea92b6942aa94079e696dd2c0feea.gif (http://shabahang20.blogfa.com/) http://s19.rimg.info/53ee7aba7b86c581667b00006ddffbb6.gif (http://shabahang20.blogfa.com/) http://s19.rimg.info/1d7fd96e8d870333b672cf45eec41323.gif (http://shabahang20.blogfa.com/) http://s19.rimg.info/1294396dffe6f1999555cfffd3af5b9f.gif (http://shabahang20.blogfa.com/) http://s19.rimg.info/0ee5cf3bb0775060966107d57bbc41d5.gif (http://shabahang20.blogfa.com/) http://s19.rimg.info/e2443d3d7b2398ced34f3248b95cb0b9.gif (http://shabahang20.blogfa.com/) http://s19.rimg.info/d1c23b4c996e069b5fd4ab439240d881.gif (http://shabahang20.blogfa.com/) http://s19.rimg.info/5c832b5d17c521ece0a4fd5c37463848.gif (http://shabahang20.blogfa.com/) http://s19.rimg.info/5606e2a0d465836acc2c5d8450c77c8f.gif (http://shabahang20.blogfa.com/)

ملکوت* گامی تارهایی *
25-02-2011, 20:14
کاش می شد که کسی می آمد




این دل خسته ی ما را می برد




چشم ما را می شست




راز لبخند به لب می آموخت







کاش می شد دل دیوار پر از پنجره بود




و قفس ها همه خالی بودند




آسمان آبی بود




و نسیم روی آرامش اندیشه ی ما می رقصید







کاش می شد که غم و دلتنگی




راه این خانه ی ما گم می کرد




و دل از هر چه سیاهی ست رها می کردیم




و سکوت جای خود را به هم آوائی ما می بخشید




و کمی مهربان تر بودیم







کاش می شد دشنام، جای خود را به سلامی می داد




گل لبخند به مهمانی لب می بردیم




بذر امید به دشت دل هم




کسی از جنس محبت غزلی را می خواند




و به یلدای زمستانی و تنهائی هم




یک بغل عاطفه گرم به مهمانی دل می بردیم




کاش می فهمیدیم




قد راین لحظه که در دوری هم می راندیم







کاش می دانستیم راز این رود حیات




که به سرچشمه نمی گردد باز






کاش می شد مزه خوبی را




می چشاندیم به کام دلمان






کاش ما تجربه ای می کردیم




شستن اشک از چشم




بردن غم از دل




همدلی کردن را






کاش می شد که کسی می آمد




باور تیره ی ما را می شست




و به ما می فهماند




دل ما منزل تاریکی نیست




اخم بر چهره بسی نازیباست




بهترین واژه همان لبخند است




که ز لبهای همه دور شده ست






کاش می شد که به انگشت نخی می بستیم




تا فراموش نگردد که هنوز انسانیم!!!




قبل از آنی که کسی سر برسد




ما نگاهی به دل خسته ی خود می کردیم




شاید این قفل به دست خود ما باز شود




پیش از آنی که به پیمانه ی دل باده کنند




همگی زنگ پیمانه ی دل می شستیم






کاش درباور هر روزه مان




جای تردید نمایان می شد




و سوالی که چرا سنگ شدیم




و چرا خاطر دریایی مان خشکیده ست؟




کاش می شد که شعار




جای خود را به شعوری می داد




تا چراغی گردد دست اندیشه مان






کاش می شد که کمی آینه پیدا می شد




تا ببینیم در آن صورت خسته این انسان را




شبح تار امانت داران






کاش پیدا می شد




دست گرمی که تکانی بدهد




تا که بیدار شود، خاطر آن پیمان




و کسی می آمد و به ما می فهماند




از خدا دور شدیم...

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
26-02-2011, 02:35
http://shiaupload.ir/images/fodh9i4a42685n80hze.gif
از صدای قاصدک من بیخبر ماندم چرا؟
از میان عاشقان افتاده ام اکنون جدا

راه شهر سادگیها درنگاهم گم شده
فکر حیله دوزونیرنگ در وجودم پر شده

من خودم را در میان خالی آیینه ها نشناختم
چهره ام را من که دیدم چیز دیگر یافتم

با خودم گفتم که من آن چیز دیگر نیستم
فکر کردم گریه کردم پس خدایا چیستم ؟

آن من شیدایی عاشق رویایی کجا ؟
این من رسوای نخوت کیش هر جایی کجا؟

من همانم از نگاه غصه دار کودکی خون میگریست؟
یا همانی کز عدالت مرد و غیرت میگریخت ؟

تا صدای بانگ تکبیر اذان را می شنید
با کمی از روشنی پیله ای از یک عبادت می تنید

یا همان همراه شیطان در تجارت با همه
از خرید دل فروش دشمنی بی واهمه

من کی ام یک کاسب بیچاره ی آدم فروش
یا شریک ساده ی یک خاطی هیزم بدوش

هم زدنیا شاکی ام هم روزگار هم از خودم
گوهر پاک وجودم رفت من شیطان شدم

من پشیمانم خدایا دستهایم را بگیر
تا نرفتم سوی پستی رو به فرداهای دیر

باز گردانم به سوی آنهمه از روشنی
سوی عشق و شاخه ای گل در میان گلشنی

باز گردان ای خدا من را بسوی قبل خویش
آنکه بی پروانبوده از عذاب و زهر و نیش

من خودم را از خدا می خواهم آنکس را که بود
مستی اش سجاده و بوی گل و ذکر و سجود

نذر کردم گر شوم آن عاشق دیروزها
آسمانی بشکفم من در میان لحظه ها هر روزها

......من توبه کردم.


http://shiaupload.ir/images/fodh9i4a42685n80hze.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
26-02-2011, 02:49
http://shiaupload.ir/images/zc91os98ko2rxiwau0.gif

كفتر چاهي من . حال شنيدن داري؟

من كه بي بال و پرم . عشق پريدن داري ؟

آسمان. رفت از اين معركه ها بود و نبود

بگشا پلك اگر جراءت ديدن داري

گيرم اين باغ . لبالب شده از طعم خزان

دست خون ريز انار و دل چيدن داري؟

آة... اي چشم قشنگتو طلوع خورشيد

از پس حادثه ها ميل دميدن داري ؟

غنچه .كال است و زمين سخت و هوا طوفاني

فرصت سيب شدن . شوق رسيدن داري؟

يك بغل طعم غزل دارم و آهنگ نگاه

توي رگهام .بگو . وقت تپيدن داري ؟

سفر اشكم و آماده دريا شدنم

تو بگو دامني ازجنس چكيدن داري؟

http://shiaupload.ir/images/zc91os98ko2rxiwau0.gif

نرگس منتظر
02-03-2011, 14:26
آدمک





آدمک اول دنیاست بخند

به خدا زندگی اینجاست بخند

آن خدایی که تو تنها خواندی

به خدا همیشه با ماست بخند

دست خطی که تو را عاشق کرد

قصه ی وامق و عزراست بخند

فکر کن درد تو درد آور نیست

فکر کن خنده چه زیباست بخند

هرچه کشتی تو درو خواهی کرد

آدمک مزرعه بر جاست بخند

راستی آنچه به یادت دادیم

قصه ی جمعی و منهاست بخند

آدمک نغمه ی پرواز بخوان

به خدا زندگی اینجاست بخند



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_2147073avz74x988p.gif (http://sl.glitter-graphics.net/pub/2630/2630683p3i5buolxg.gif)

عهد آسمانى
04-03-2011, 15:00
http://s19.rimg.info/fe39b54ca6bf3b5590b26ec3da92cc0b.gif (http://shabahang20.blogfa.com/) http://s19.rimg.info/d38863c899a9ae3dd1e6948291438553.gif (http://shabahang20.blogfa.com/)http://s19.rimg.info/fe39b54ca6bf3b5590b26ec3da92cc0b.gif (http://shabahang20.blogfa.com/) http://s19.rimg.info/d38863c899a9ae3dd1e6948291438553.gif (http://shabahang20.blogfa.com/)http://s19.rimg.info/fe39b54ca6bf3b5590b26ec3da92cc0b.gif (http://shabahang20.blogfa.com/) http://s19.rimg.info/d38863c899a9ae3dd1e6948291438553.gif (http://shabahang20.blogfa.com/)http://s19.rimg.info/fe39b54ca6bf3b5590b26ec3da92cc0b.gif (http://shabahang20.blogfa.com/) http://s19.rimg.info/d38863c899a9ae3dd1e6948291438553.gif (http://shabahang20.blogfa.com/)http://s19.rimg.info/fe39b54ca6bf3b5590b26ec3da92cc0b.gif (http://shabahang20.blogfa.com/) http://s19.rimg.info/d38863c899a9ae3dd1e6948291438553.gif (http://shabahang20.blogfa.com/)http://s19.rimg.info/fe39b54ca6bf3b5590b26ec3da92cc0b.gif (http://shabahang20.blogfa.com/) http://s19.rimg.info/d38863c899a9ae3dd1e6948291438553.gif (http://shabahang20.blogfa.com/)



عشقبازی به همین آسانی است...



که گلی با چشمی

بلبلی با گوشی



رنگ زیبای خزان با روحی




نیش زنبور عسل با نوشی



کارهمواره باران با دشت



برف با قله کوه



رود با ریشه بید



باد با شاخه و برگ



ابر عابر با ماه



چشمه ای با آهو،برکه ای با مهتاب



و نسیمی با زلف



دو کبوتر با هم



وشب و روز و طبیعت با ما



عشقبازی به همین آسانی است...



شاعری با کلماتی شیرین



دست آرام و نوازش بخش بر روی سری



پرسشی از اشکی



وچراغ شب یلدای کسی با شمعی



و دل آرام و تسلا



و مسیحای کسی یا جمعی



عشقبازی به همین آسانی است...



که دلی را بخری



بفروشی مهری



شادمانی را حراج کنی



رنج ها را تخفیف دهی



مهربانی را ارزانی عالم بکنی



وبپیچی همه را لای حریر احساس



گره عشق به آنها بزنی



مشتری هایت را با خود ببری تا لبخند



عشقبازی به همین آسانی است...



هر که با پیش سلامی در اول صبح



هرکه با پوزش و پیغامی با رهگذری



هرکه با خواندن شعری کوتاه با لحن خوشی



نمک خنده بر چهره در لحظه کار



عرضه سالم کالای ارزان به همه



لقمه ی نان گوارایی از راه حلال



و خداحافظی شادی در آخر روز



و نگهداری یک خاطر خوش تا فردا



و رکوعی و سجودی با نیت شکر


عشقبازی به همین آسانی است...





مجتبی کاشانی



http://s19.rimg.info/fe39b54ca6bf3b5590b26ec3da92cc0b.gif (http://shabahang20.blogfa.com/) http://s19.rimg.info/d38863c899a9ae3dd1e6948291438553.gif (http://shabahang20.blogfa.com/)http://s19.rimg.info/fe39b54ca6bf3b5590b26ec3da92cc0b.gif (http://shabahang20.blogfa.com/) http://s19.rimg.info/d38863c899a9ae3dd1e6948291438553.gif (http://shabahang20.blogfa.com/)http://s19.rimg.info/fe39b54ca6bf3b5590b26ec3da92cc0b.gif (http://shabahang20.blogfa.com/) http://s19.rimg.info/d38863c899a9ae3dd1e6948291438553.gif (http://shabahang20.blogfa.com/)http://s19.rimg.info/fe39b54ca6bf3b5590b26ec3da92cc0b.gif (http://shabahang20.blogfa.com/) http://s19.rimg.info/d38863c899a9ae3dd1e6948291438553.gif (http://shabahang20.blogfa.com/)http://s19.rimg.info/fe39b54ca6bf3b5590b26ec3da92cc0b.gif (http://shabahang20.blogfa.com/) http://s19.rimg.info/d38863c899a9ae3dd1e6948291438553.gif (http://shabahang20.blogfa.com/)http://s19.rimg.info/fe39b54ca6bf3b5590b26ec3da92cc0b.gif (http://shabahang20.blogfa.com/) http://s19.rimg.info/d38863c899a9ae3dd1e6948291438553.gif (http://shabahang20.blogfa.com/)

ملکوت* گامی تارهایی *
07-03-2011, 22:45
http://s4.rimg.info/b031a0b8c72ce155779dd840f32c2cad.gif

با تو اين تن شكسته ، داره كم كم جون ميگيره
آخرين ذرات موندن ، توي رگهام نمي ميره

http://www.sadmuffin.net/screamcute/graphics/graphics-page-divider/page-divider-103.gif

با تو انگار تو بهشتم با تو پرسعادتم من
ديگه از مرگ نميترسم عاشق شهامتم من

http://www.sadmuffin.net/screamcute/graphics/graphics-page-divider/page-divider-103.gif

اگه رو حصير بشينم اگه هيچ نداشته باشم
با تو من مالك دنيام با تو در نهايتم من

http://www.sadmuffin.net/screamcute/graphics/graphics-page-divider/page-divider-103.gif

با تو انگار تو بهشتم با تو پر سعادتم من
ديگه از مرگ نميترسم عاشق شهامتم من

http://www.sadmuffin.net/screamcute/graphics/graphics-page-divider/page-divider-103.gif

با تو شاه ماهي دريا بي تو مرگ موج تو ساحل
با تو شكل يك حماسه بي تو يك كلام باطل

http://www.sadmuffin.net/screamcute/graphics/graphics-page-divider/page-divider-103.gif

بي تو من هيچي نميخوام از اين عمري كه دو روزه
نرو تا غم واسه قلبم پيرهن عزا بدوزه

http://www.sadmuffin.net/screamcute/graphics/graphics-page-divider/page-divider-103.gif

با تو انگار تو بهشتم با تو پر سعادتم من
ديگه از مرگ نميترسم عاشق شهامتم من

http://www.aeoi.org.ir/Portal/Picture/ShowPicture.aspx?ID=17f12472-ebfb-4084-a83b-a5b14f91ccf0

ملکوت* گامی تارهایی *
08-03-2011, 01:40
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/08716564612009812777.jpg

من قصر آرامشم را در پشت دیوار بلند « شب » ساخته‌ام

من درون خیمه زیبای « شب » ، بر بال رنگین خیال پرواز می‌کنم
می ‌رسم به دری سبز، گشوده به باغی تازه‌تر از صبح بهار
بر پلک بسته چشمانم، گلاب ‌پاش صبح ، گلاب سفید روز را می‌پاشد

و بال رنگین پرنده خیالم را، در کوره داغش می‌سوزاند
و مرا از خواب سبز آرامش، به صبحی بی‌حوصله و دلتنگ می‌کشاند

http://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/168.gif
فضای نا آرام و لغزنده روز، با من غریبه است و من تنها می ‌مانم

چشمان پر از پرسش بی ‌پاسخ روز، با من غریبه است و من تنها می ‌مانم
کاسه لبریز از رقابت روز، نبرد دستی با دستی دیگر

برای سکه ‌ای بیشتر یا کمتر، با من غریبه است و من تنها می ‌مانم

http://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/168.gif

و به عشق « شب » ، لحظه‌های بی ‌حوصلگی را اندازه می ‌گیرم
تا « شب » ، چادر زیبای سکوت را بر سر دشت بکشاند
و عادت مهربان آرامش را به خانه ام بیاورد.

http://s10.rimg.info/d56751025698d4a7d9c03677966f0c5c.gif

ملکوت* گامی تارهایی *
11-03-2011, 13:45
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_45k.gif
سراب رد پاي تو كجاي جاده پيدا شد
كجا دستاتو گم كردم كه پايان من اينجا شد
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_791.gif
كجاي قصه خوابيدي كه من تو گريه بيدارم
كه هر شب هرم دستاتو به آغوشم بدهكارم
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_791.gif
تو با دلتنگياي من تو با اين جاده همدستي
تظاهر كن ازم دوري ظاهر مي كنم هستي
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_791.gif
تو آهنگ سكوت تو به دنبال يه تسكينم
صدايي تو جهانم نيست فقط تصوير مي بينم
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_791.gif
يه حسي از تو در من هست كه مي دونم تورو دارم
واسه برگشتنت هرشب درهارو باز ميذارم

http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_ll.gif

ملکوت* گامی تارهایی *
11-03-2011, 16:50
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_ll.gif
« زندگی »
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_009O053I8Bf1.gif
زندگی رویش یک حادثه نیست
زندگی رهگذر تجربه هاست
تکه ابریست به پهنای غروب
آسمانی است به زیبایی مهر
زندگانی چو گل نسترن است
باید از چشمه جان آبش داد
زندگی صحنه جولانگاه است
خوب و بد بودن آن
عملی از من و ماست
پس بیا تا بفشانیم همه
بذر خوبی و صفا
و بگوییم به دوست
معنی مهر و حقیقت چه نکوست !
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_005butterflyborboletasmagia.gif

ملکوت* گامی تارهایی *
12-03-2011, 20:02
امروز زندگی را آغاز کن!

http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_757794p2mhlhr1i7.gif


اگر برده ی عادات خود شوی، اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی، آغاز به مردن می کنی!
پابلو نرودا

----------------------------------------------------


به آرامی آغاز به مردن می کنی
اگر سفر نکنی
اگر کتابی نخوانی
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی
اگر از خودت قدردانی نکنی
به آرامی آغاز به مردن می کنی
زمانی که خودباوری را در خودت بکشی
وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند
اگر برده عادات خود شوی
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی
اگر روزمرگی را تغییر ندهی
اگر رنگ های متفاوت به تن نکنی
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی
تو به آرامی آغاز به مردن می کنی
اگر از شور و حرارت و احساسات سرکش
و چیزهایی که چشمانت را به درخشش وا می دارند
و ضربان قلبت را تندتر می کنند، دوری کنی
تو به آرامی آغاز به مردن می کنی
اگر هنگامی که با شغلت یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی!
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی
اگر ورای رویاها نروی
اگر به خودت اجازه ندهی
که حداقل یک بار در تمام زندگی ات ورای مصلحت اندیشی ها بروی
امروز زندگی را آغاز کن!
امروز مخاطره کن
امروز کاری بکن
نگذار که به آرامی بمیری


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_8e4.gif

ملکوت* گامی تارهایی *
12-03-2011, 21:49
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/87089904139351883487.jpg

http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_30.gif

دل كه رنجيد از كسي خرسند كردن مشكل است
شيشه بشكسته را پيوند كردن مشكل است

http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_30.gif

كوه نا هموار را هموار كردن سخت نيست
حرف نا هموار را هموار كردن مشكل است

http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_30.gif

دوش . زير بار حمالان كشيدن سخت نيست
زير بار منت نامرد رفتن مشكل است

http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_30.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/67056523581761423454.gif

ملکوت* گامی تارهایی *
14-03-2011, 15:18
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_flower__403_.gif

رو به تو سجده مي كنم دري به كعبه باز نيست
بس كه طواف كردمت مرا به حج نياز نيست
به هر طرف نظر كنم نماز من نماز نيست
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_id4o00.gif
مرا به بند مي كشي از اين رهاترم كني
زخم نمي زني به من كه مبتلاترم كني
از همه توبه مي كنم بلكه تو باورم كني
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_id4o00.gif
قلب من از صداي تو چه عاشقانه كوك شد
تمام پرسه هاي من كنار تو سلوك شد
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_id4o00.gif
عذاب ميكشم ولي عذاب من گناه نيست
وقتي شكنجه گر تويي شكنجه اشتباه نيست
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_id4o00.gif
قلب من از صداي تو چه عاشقانه كوك شد
تمام پرسه هاي من كنار تو سلوك شد
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_id4o00.gif
عذاب ميكشم ولي عذاب من گناه نيست
وقتي شكنجه گر تويي شكنجه اشتباه نيست

http://www.smileflowers.co.uk/shopimages/products/normal/roselilyclassic_FINAL.jpg

ملکوت* گامی تارهایی *
19-03-2011, 14:14
**** به نام خالق بــــــــــهار ****

در حسرت روزهای بهاری ...

27 بهار از زندگی من گذشت . شما رو نمیدونم . ولی من حس غریبی دارم . همه ما روزهای زیبای بهار و ایام نوروز رو در بهار زندگیمون تجربه کردیم . افسوس..........
اون روزها چقدر خوب بود . از چند روز قبل از شروع ایام نوروز شور و حالی خاصی تو دلها بود . همه مردم در تکاپو و جنب و جوش بودن . میدونین چی میگم؟ انگار یه حسی توی وجود آدم میگفت که قرار اتفاقات قشنگی بیافته ...
مهمونی ها ، دیدن کسایی که مدتها ندیده بودیم ، عیدی گرفتن ، لباس نو پوشیدن ، شوق درست کردن سفره هفت سین ، پیک شادی ، دلتنگ شدن واسه همکلاسی ها ...
چه خاطره های قشنگی . این روزها وقتی به بچه های مردم فکر میکنم و میبینم که شور و اشتیاقی دارن یاد دوران نوجوونی خودم می افتم . یه بغض خاصی دارم . یه چیزی تو وجودم میگه واسه تو دیگه تموم شده . همیشه دوست داشتم بزرگ باشم . حتی همین الان توی همین سن هم دوست دارم بزرگتر باشم و رشد کنم اما وقتی عید از راه میرسه تنها لحظه ای در طول سال هست که آرزو میکنم کاش هنوز بچه بودم . چون بهار - این کلمه رویایی ـ برام تداعی گر روزهایی بی آلایش ، سراسر شادی ، انتظار و هیجان و معصومیت کودکی هستش .

آهنگ بهار بهار چندین سال پیش توسط استاد تورج شعبانخانی خلق و از طریق صدا و سیما پخش شد . مهم ترین مشخصه شعر و ترانه بهار بهار این بود که به زبان عامیانه (شاید هم کودکانه) و به دور از الفاظ قلنبه سلنبه سروده شده بود . همین باعث شد این موزیک به دل خیلی ها بشینه بلافاصله هنرمندان دیگه ای هم این آهنگ رو باز خوانی کردن که معروف ترین اونها مرحوم ناصر عبداللهی بود .
اما سوزی که تو صدای تورج شعبانخانی هست مفهوم شعر و حس حسرت رو کاملا به آدم منتقل میشه و دوران زیبای کودکی رو مثل یک میکرو فیلم جلوی چشم میاره . برای من که اینطوره . توی سایت گذاشتن موسیقی ممنوع هست . من به نوشتن شعر این ترانه زیبا اکتفا میکنم . اگه کسی موزیکش رو خواست خیلی راحت میتونه با سرچ کردن پیداش کنه ارزش گوش کردن داره .

**************************************

بهار بهار ...

صدا همون صدا بود
صدای شاخه ها و ریشه ها بود
بهار بهار چه اسم آشنایی
صدات میاد اما خودت کجایی؟

وا بکنیم پنجره ها رو یا نه ؟
تازه کنیم خاطره ها رو یا نه ؟

***
بهار اومد لباس نو تنم کرد
تازه تر از فصل شکفتنم کرد
بهار اومد با یه بغل جوونه
عید آورد از تو کوچه ، تو خونه
حیاط ما یه قربیل ، باغچه ما یه گلدون
خونه ما همیشه ، منتظر یه مهمون
بهار بهار یه مهمون قدیمی
یه آشنای ساده و صمیمی
یه آشنا که مثل قصه ها بود
خواب و خیال همه بچه ها بود

آخ که زود قلک عیدی هامون
وقتی شکست باهاش شکست دلامون

***
بهار اومد برفها رو نقطه چین کرد
خنده به دلمردگی زمین کرد
چقدر دلم فصل بهارُ دوست داشت
واشدن پنجره ها رو دوست داشت
بهار اومد پنجره ها رو وا کرد
منو با حسی دیگه آشنا کرد
یه حرف یه حرف حرفهای من کتاب شد
حیف که همش سوال بی جواب شد

دروغ نگم هنوز دلم جوون بود
که صبح تا شب دنبال آب و نون بود
***


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/48995396752352617862.jpg

شهیده
28-05-2011, 18:36
چرا عاقلان را نصیحت کنیم ؟
بیایید از عشق صحبت کنیم

تمام عبادات ما عادت است
به بی عادتی کاش عادت کنیم

چه اشکال دارد پس از هرنماز
دو رکعت گلی را عبادت کنیم ؟

به هنگام نیت برای نماز
به آلاله ها قصد غربت کنیم

چه اشکال دارد که در هر قنوت
دمی بشنو از نی حکایت کنیم؟

چه اشکال دارد در آیینه ها
جمال خدا را زیارت کنیم؟

قیصر امین پور

foz3ghalb2ghalb2ghalb2foz3

ملکوت* گامی تارهایی *
18-06-2011, 14:27
عشقبازی به همین آسانی است...
که گلی با چشمی
بلبلی با گوشی
رنگ زیبای خزان با روحی
نیش زنبور عسل با نوشی
کارهمواره باران با دشت
برف با قله کوه
رود با ریشه بید
باد با شاخه و برگ
ابر عابر با ماه
چشمه ای با آهو،برکه ای با مهتاب
و نسیمی با زلف
دو کبوتر با هم
وشب و روز و طبیعت با ما


عشقبازی به همین آسانی است...
شاعری با کلماتی شیرین
دست آرام و نوازش بخش بر روی سری
پرسشی از اشکی
وچراغ شب یلدای کسی با شمعی
و دل آرام و تسلا
و مسیحای کسی یا جمعی


عشقبازی به همین آسانی است...
که دلی را بخری
بفروشی مهری
شادمانی را حراج کنی
رنج ها را تخفیف دهی
مهربانی را ارزانی عالم بکنی
وبپیچی همه را لای حریر احساس
گره عشق به آنها بزنی
مشتری هایت را با خود ببری تا لبخند
عشقبازی به همین آسانی است...


هر که با پیش سلامی در اول صبح
هرکه با پوزش و پیغامی با رهگذری
هرکه با خواندن شعری کوتاه با لحن خوشی
نمک خنده بر چهره در لحظه کار
عرضه سالم کالای ارزان به همه
لقمه ی نان گوارایی از راه حلال
و خداحافظی شادی در آخر روز
و نگهداری یک خاطر خوش تا فردا
و رکوعی و سجودی با نیت شکر
عشقبازی به همین آسانی است...



مجتبی کاشانی


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif

باران نور
19-06-2011, 12:22
«هوالمعشوق»




الا ای جان دل، به کدامین نام نکویت صدایت زنم...

به کدامین پرده اسرارت بنگرم، جان دل... به فریاد دل مسکینم برس...

جز به پیش درگاه تو ، به سوی که کنم دستم دراز، بگیر دستم را... به فریادم برس...

جز درِ خانه تو نشناسد دلا، نگاهی بر دل تاریکم بنِه، جز به نور رحمتت نآید جلا...

ای رحمت بی انتها به فریادم برس... http://www.shabzadeh.ir//images/smilies/28.gif

عهد آسمانى
03-07-2011, 21:39
عبادت
سالياني است كه اينگونه عبادت كرديم
با خدا از شكم و سفره حكايت كرديم

سالياني است به سجاده خم وراست شديم
وچه بيهوده به اين كـار خود عادت كرديم

سالياني است كه بـا رنگ و ريا و تزوير
به شب بي كسي خويش حماقت كرديم

تا به گرداب غم و دام بـــلا افتـــاديم
صحبت از درد و غم ورنج وارادت كرديم

ذكر و تسبيح و دعا ظاهري آراسته را
فقط از روي طمع جمله رعايت كرديم

با همه در به دري بي كسي و درد فراق
به برِ دوست چرا از چه جسارت كرديم

گر چه سرشار گناهيم و سرا پــا اندوه
رسم تدبير ندانسته شکایت كــرديم

ما كه تصوير شبي در نگه تـــرديديم
از چه ازخويش چنين تركِ اصالت كرديم

عمر كم ماية ما ارزش جان كندن داشت؟
كه نداي سخن از غيــر اجابت كـــرديم
ashk1



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)

باران نور
06-07-2011, 11:15
- بسم الله النور القدوس-:-



باز مست و شیدایت شدم الله اکبر

می رسد هردم نوایت در دلم الله اکبر

می روم تا اوج.... مست و شیدای نام تو الله اکبر

میدهم هر لحظه جان... وصف نام زیبای تو الله اکبر

می شوم مجنون تو... یا رب رسد الله اکبر

میدهم جانم... دم به دم الله اکبر

الله اکبر...

الله اکبر...

شهیده
06-11-2011, 13:21
آهسته (http://parsianstore.ir/keyword/%D8%A2%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%87.aspx)[/URL] [URL="http://parsianstore.ir/keyword/%D8%A8%D9%8A%D8%A7%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%AC%D8%A7.a spx"]بيااینجا (http://parsianstore.ir/keyword/%D8%A2%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%87.aspx) قلب (http://parsianstore.ir/keyword/%D9%82%D9%84%D8%A8.aspx) من است (http://parsianstore.ir/keyword/%D8%A7%D8%B3%D8%AA.aspx)









باز هم که فراموش کرده ای کجا آمده ای
اینجا قلب من است
آهسته ،
این قلب، شکسته…
نگاهی کن ببین درهای قلبم بسته
شاید باز هم بی وفایی مثل تو پشت دیوار قلبم نشسته !
آمده ای که بگویی پشیمانی؟
اما هنوز چند روزی بیش نیست که از آن روز گذشته
آتش دلم همچنان در حال سوختن است ،
بگذار خاکستر شود ، بعد بیا و دوباره دلم را بسوزان
بگذار گونه های پر از اشکم خشک شود ،
بعد بیا و دوباره اشکم را در بیار
آهسته ، قلبم بدجور شکسته
دوباره آمده ای که چه بگویی به این دل خسته
آمده ای دوباره بشکنی قلبم را ،
یا باز هم به بازی بگیری این دل تنهایم را …
بی خیال ، با تنهایی بیشتر رفیقم تا با تو
ای نارفیق هیچ خاطره ی خوشی ندارم از تو
بگذار در حال خودم باشم ،
نه مهربانی تو را میخواهم ، و نه دلسوزی های تو را
نمیبخشم آن قلب بی وفای تو را
بگذار در حال خودم باشم ،
به تنهایی بیشتر از تو ، نیاز دارم ،
پس بگذار با تنهایی تنها باشم
در خلوت خویش با غمها باشم ،
نمیخواهم دوباره بازیچه دست این و آن باشم
آهسته ، غم سنگینی در دلم نشسته …

*~* مهسا *~*
09-09-2012, 22:15
http://shiaupload.ir/images/fodh9i4a42685n80hze.gif
عشق جنون مدارا

گر چه از فاصله ماه به من دور تری
ولیانگار همين جا و همين دور و بری

ماه می تابد و انگار تويی می خندی
باد میآيد و انگار تويی می گذری

شب و روز تو ـ نگفتی ـ که چه سان می گذرد
میشود روز و شب اينجا که به کندی سپری
*
گر چه آنجا کمی از فصل زمستان باقیست
و هنوز از يخ و برفاب ولنجک اثری

باز بگذار در و پنجره ها راامشب
باد می آيد و می آورد از من خبری

خبری تازه که نه يک خبر سوختهرا
باد می آورد از فاصله دور تری

خبر اينقدر قديمی ست که هر پيرزنی
خبر اينقدر بديهی ست که هر کور و کری

می تواند که به ياد آورد وبشنودش
تو که خود فاعل و مفعول و نهاد خبری


http://shiaupload.ir/images/fodh9i4a42685n80hze.gif

شهاب منتظر
10-09-2013, 10:33
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif



جز یار ندیدیم و به جز یار نباشد

عالم که به جز جلوه ی دلدار نباشد


بر هرچه نظر می فکنم صورت ساقیست

میخانه پر از باده و میخوار نباشد

تیر مژه و تیغ دو ابروی تو نازم

صیاد توئی جز تو کماندار نباشد

نرخ گل لبخند تو مجنون تو داند

هر بی سر و پایی که خریدار نباشد

راه در میخانه و راز دل ساقی

از بی خبری پرس که هشیار نباشد

با زلف کج و چشم سیاهی که تو داری

آدم نبود هر که گرفتار نباشد

گر خلق جهان در قدمت جان بسپارند

پیش قد رعنای تو بسیار نباشد


روز و شب خود را صنما با چه سر آرم

گر خمر و خم و خانه ی خمار نباشد

راه در میخانه و راز دل ساقی

از بی خبری پرس که هشیار نباشد

با زلف کج و چشم سیاهی که تو داری

آدم نبود هر که گرفتار نباشد

نرخ گل لبخند تو مجنون تو داند

هر بی سر و پایی که خریدار نباشد

تیر مژه و تیغ دو ابروی تو نازم

صیاد توئی جز تو کماندار نباشد


* توضیح: این شعر نغز و زیبا رو مدّاح اهل بیت(علیهم السلام) ، حاج جواد مقدم خوندن

منتها نمی دونم شعر از خودشونه یا شاعر دیگه ای گفتن.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-09-2013, 10:46
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif


مرا چون بيد آوردند به جاي عود، مي بخشي
اگر قابل نبودم، می روم،بدرود، مي بخشی!

تمام رازهايم را برايت باز خواهم گفت؛
اگر بود اندكی غمناك و بغض آلود، مي بخشی!

مرا با يك غزل آتش زدي رفتی ٬ ازآن لحظه
همين خاكسترم مانده و مشتی دود٬ مي بخشی!

طلسم ناز را بشكن نيازم را تماشا كن
تو را آزرده ام، می دانم اما زود مي بخشی!

صدايت لفظ باران را ترنم مي كند،آري
به هر دل كه بباری، نغمه ی داوود مي بخشی

« الا ياايهاالساقی ادركاسا ْ و ناولها»
شراب عشق نابت را چه نامحدود مي بخشی

فراق تو، مرا پژمرده و مخمورو پژمان كرد.
دلم را هديه می دارم٬ اگر فرسود مي بخشی!!

تو را من دوست می دارم و می دا نم كه می دانی
سرودم تحفه ی سبزی،‌هر آنچه بود،می بخشی.

تقدیم به ساحت مقدس آقا امام زمان عجل الله تعالی ظهوره


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
10-09-2013, 17:30
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif






رهروی بی دست و پایم ،سخت محتاج عطا
از بساط شاه دور و غرقه در بحر خطا


من گدای پر نیازم ،بشنوی الغوث ها
دیده می بارد سرشک ،اندر تمنای لقا


چشم آلوده نظر اندر مسیر یار ما
چوب تأدیبی خورد ،با فتنه ها و با بلا


دردها آید که تا زاری و بی تابی کنم
اشک می بارد ز چشمانم به وقت فتنه ها


اشک شرم و اشک حسرت ، اشک شوق
اشک خجلت از نگاه ناروا


به به از این سفره گسترده ربّ کریم
یاد سالار شهیدان در زمین نینوا


درد ما از دلبرست و هم دوا در دست او
آرزویم هست کز لعل لبش گیرم شفا


پشت در وا ماندن و خون جگر خوردن بسی
شکوه از زلف سیاه یار باشد صد جفا


آری آری ،وقت ما دارد به پایان می رسد
مو سپیدیم و کشیدیم ناز آن پر ناز را


خم شدن در طاق ابروی نگارم کار ما
قبله جانم شده شش گوشه ای در کربلا


منقذ الغرقی حسین و منجی الهلکی حسین
هست کشتی نجات اندر طریق کبریا


مرگ سرخ و جامۀ گلگون ز خون عاشقی
هست مطلوب دل بیچاره و شیدای ما






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif

شهاب منتظر
23-11-2013, 23:25
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/83349432216444359250.gif




*ياد اين شعر خاطره انگيز به خير: (شاعرش گمنامه و دهان به دهان و سينه به سينه ي رزمنده ها و شهدا مي چرخيد. )



بار الها من نمی خواهم كه در بستر بمیرم

یاریم كن تا به راهت در دل سنگر بمیرم


دوست دارم در میان آتش و خون و گلوله

دور از این كاشانه و از مادر و خواهر بمیرم


دوست دارم تا شوم قربانی راه خمینی(و خامنه اي)

همچنان پروانه در جانم فتد آذر بمیرم


دوست دارم همچو باران بر تنم خمپاره بارد

پیكرم گردد بمانند گل پرپر بمیرم


دوست دارم لاله گون گردد لباس پاسداری

آخر از خون تنم با جسم از خون تر بمیرم


دوست دارم تشنه لب باشم در هنگام شهادت

جرعه ای نوشم ز دست ساقی كوثر بمیرم


دوست دارم چهره مهدی زهرا(س) را ببینم

با تبسم بر رخ آن حجت اكبر بمیرم


دوست دارم راه دین یابد ادامه

من به خون غلتان شوم هم چون علی اكبر بمیرم


شاعر: گمنام



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/83349432216444359250.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
08-02-2014, 21:02
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/07113268393823178699.gif


بشکفد بار دگر لاله‌ی رنگین مراد
غنچه‌ی سرخ فرو بسته‌ی دل باز شود

من نگویم که بهاری که گذشت آید باز
روز گاری که به سر آمده آغاز شود

روزگار دگری هست و بهاران دگر
کاشکی آینه‌ای بود درون بین که در او

خویش را می‌دیدم
آنچه پنهان بود از آینه‌ها می‌دیدم

می‌شدیم آگه از آن نیروی پاکیزه نهاد
که به ما زیستن آموزد و جاوید شدن
پیک پیروزی و امید شدن

شاد بودن هنر است
شاد کردن، هنری والاتر

لیک هرگز نپسندیم به خویش
که چو یک شکلک بی‌جان شب و روز
بی‌خبر از همه خندان باشیم
بی‌غمی عیب بزرگی است که دور از ما باد

شاد بودن هنر است
گر به شادی تو دل‌های دگر باشد شاد

زندگی صحنه‌ی یکتای، هنرمندی ماست
هر کسی نغمه‌ی خود خواند و از صحنه رود

صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

ژاله صارمی


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/44549131928954587516.gif

╬✿╬ سوگند ╬✿╬
20-07-2017, 17:38
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif











امشب از اسمان دیده تو
روی شعرم ستاره میبارد
در زمستان دشت کاغذها
پنجه هایم جرقه میکارد

شعر دیوانه تب الودم
شرمگین از شیار خواهشها
پیکرش را دوبراه میسوزاند
عطش جاودان خواهشها

اری اغاز دوست داشتن است
گرچه پایانش راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دست داشتن زیباست

از سیاهی چرا هراسیدن
شب پر از قطره های الماس است
انچه از شب به جای میماند
عطر خواب اور گل یاس است

اه بگذار گم شوم در تو
کس نیابد دگر نشانه ی من
روح سوزان و اه مرطوبت
بوزد بر تن ترانه ی من

اه بگذار زین دریچه ی باز
خفته بال گرم رویاها
همره روزهای سفرم گیرم
بگریزیم ز مرز دنیاها

دانی از زندگی چه خواهم
من تو باشم.........تو....... پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو..بار دیگر تو

ان چه در من نهفته دریای است
کی توان نهفتنم باشد
با تو زین سهمگین طوفان
کاش یارای گفتنم باشد

بس که لبریزم از تو میخواهم
بروم در میان صحراها
سر بسایم به سنگ کوهستان
تن بکوبکم به موج دریاها

اری اغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندشم
که همین دوست داشتن زیباست.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif

╬✿╬ سوگند ╬✿╬
20-07-2017, 17:39
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif





کاش چون پاییز بودم............کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
برگهای ارزوهایم یکایک زرد میشد
افتاب دیدگانم سرد میشد

اسمان سینه ام پر درد میشد
ناگهان طوفان اندوهی بجانم نگ میزد
اشکهایم همچو باران
دامنم را رنگ میزد

وه.....چه زیبا بود اگر پاییز بودم
وحشی و پرشور و رنگ امیز بودم
شاعری در چشم من میخواند.......شعری اسمانی
در کنارم قلب عاشق شعله میزد
در شرار اتش دردی نهانی
نغمه ی من........
همچو اوای نسیم پر شکسته
عطر غم میریخت بر دلهای خسته
پیش رویم:
چهره تلخ زمستان جوانی.
پشت سر:
اشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام:
منزلگه اندوه و درد و و بد گمانی

کاش چون پاییز بودم..............

کاش چون پاییز بودم...........



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif

╬✿╬ سوگند ╬✿╬
22-11-2022, 14:34
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif



یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او
پر ز لیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی

خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو … من نیستم

گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیدایت منم

سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم

کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سر میزنی
در حریم خانه ام در میزنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود

مرد راهم باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم.

شعر از نظامی



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif

╬✿╬ سوگند ╬✿╬
22-11-2022, 14:39
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif




آن شنیدی تو که در هندوستان
دید دانایی گروهی دوستان

گرسنه مانده شده بی‌برگ و عور
می‌رسیدند از سفر از راه دور

مهر داناییش جوشید و بگفت
خوش سلامیشان و چون گلبن شکفت

گفت دانم کز تجوع وز خلا
جمع آمد رنجتان زین کربلا

لیک الله الله ای قوم جلیل
تا نباشد خوردتان فرزند پیل

پیل هست این سو که اکنون می‌روید
پیل‌زاده مشکرید و بشنوید

پیل‌بچگانند اندر راهتان
صید ایشان هست بس دلخواهتان

بس ضعیف‌اند و لطیف و بس سمین
لیک مادر هست طالب در کمین

از پی فرزند صد فرسنگ راه
او بگردد در حنین و آه آه

آتش و دود آید از خرطوم او
الحذر زان کودک مرحوم او

اولیا اطفال حق‌اند ای پسر
غایبی و حاضری بس با خبر

غایبی مندیش از نقصانشان
کو کشد کین از برای جانشان

گفت اطفال من‌اند این اولیا
در غریبی فرد از کار و کیا

از برای امتحان خوار و یتیم
لیک اندر سر منم یار و ندیم

پشت‌دار جمله عصمتهای من
گوییا هستند خود اجزای من

هان و هان این دلق‌پوشان من‌اند
صد هزار اندر هزار و یک تن‌اند

ورنه کی کردی به یک چوبی هنر
موسیی فرعون را زیر و زبر

ورنه کی کردی به یک نفرین بد
نوح شرق و غرب را غرقاب خود

بر نکندی یک دعای لوط راد
جمله شهرستانشان را بی مراد

گشت شهرستان چون فردوسشان
دجلهٔ آب سیه رو بین نشان

سوی شامست این نشان و این خبر
در ره قدسش ببینی در گذر

صد هزاران ز انبیای حق‌پرست
خود بهر قرنی سیاستها بدست

گر بگویم وین بیان افزون شود
خود جگر چه بود که کهها خون شود

خون شود کهها و باز آن بفسرد
تو نبینی خون شدن کوری و رد

طرفه کوری دوربین تیزچشم
لیک از اشتر نبیند غیر پشم

مو بمو بیند ز صرفه حرص انس
رقص بی مقصود دارد همچو خرس

رقص آنجا کن که خود را بشکنی
پنبه را از ریش شهوت بر کنی

رقص و جولان بر سر میدان کنند
رقص اندر خون خود مردان کنند

چون رهند از دست خود دستی زنند
چون جهند از نقص خود رقصی کنند

مطربانشان از درون دف می‌زنند
بحرها در شورشان کف می‌زنند

تو نبینی لیک بهر گوششان
برگها بر شاخها هم کف‌زنان

تو نبینی برگها را کف زدن
گوش دل باید نه این گوش بدن

گوش سر بر بند از هزل و دروغ
تا ببینی شهر جان با فروغ

سر کشد گوش محمد در سخن
کش بگوید در نبی حق هو اذن

سر به سر گوشست و چشم است این نبی
تازه زو ما مرضعست او ما صبی

این سخن پایان ندارد باز ران
سوی اهل پیل و بر آغاز ران





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif

╬✿╬ سوگند ╬✿╬
08-12-2022, 14:05
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif




وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود

با سار ِ پشت پنجره جایم عوض شود

هی کار دست من بدهد چشم های تو

هی توبه بشکنم و خدایم عوض شود

با بیت های سر زده از سمت ِ ناگهان

حس می کنم که قافیه هایم عوض شود

جای تمام گریه ، غزل های ناگــــــزیر

با قاه قاه ِ خنده ی بی غم عوض شود

سهراب ِ شعرهای من از دست می رود

حتی اگر عقیده ی رستم عوض شود

قدری کلافه ام و هوس کرده ام که باز

در بیت های بعد ، ردیفم عوض شود

حـوّای جا گرفته در این فکر رنج ِ تلخ

انگــار هیچ وقـت به آدم نـمی رسد

تن داده ام به این که بسوزم در آتشت

حالا بهشت هم به جهنم نمی رسد

با این ردیف و قافیه بهتر نمی شوم !

وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif

╬✿╬ سوگند ╬✿╬
28-12-2022, 14:49
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif



قایقی خواهم ساخت

خواهم انداخت بـه آب

دور خواهم شد از این خاک غریب

کـه در آن هیچ کسی نیست کـه در بیشه عشق

قهرمانان را بیدار کند.

……….

قایق از تور تهی

و دل از آروزی مروارید،

همان‌ گونه خواهم راند

نه بـه آبیها دل خواهم بست

نه بـه دریا ـ پریانی کـه سر از آب بدر می آرند

……….

ودر آن تابش تنهایی ماهی گیران

می فشانند فسون از سر گیسوهاشان

همان‌ گونه خواهم راند، همان‌ گونه خواهم خواند

دور باید شد، دور

……….

مرد آن شهر، اساطیر نداشت

زن آن شهر بـه سرشاری یک خوشه انگور نبود

هیچ آئینه تالاری، سرخوشیها را تکرار نکرد

چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود

دور باید شد، دور

شب سرودش را خواند

نوبت پنجره هاست

……….

همان‌ گونه خواهم راند، همان‌ گونه خواهم خواند

پشت دریاها شهری ست

کـه در آن پنجره ها رو بـه تجلی باز اسـت

بامها جای کبوترهایی اسـت، کـه بـه فواره هوش بشری می نگرند

دست هر کودک ده ساله شهر، شاخه معرفتی اسـت

مردم شهر بـه یک چینه چنان می نگرند

کـه بـه یک شعله، بـه یک خواب لطیف

خاک موسیقی احساس تـو را میشنود

و صدای پر مرغان اساططیر می‌آید در باد

……….

پشت دریا شهری ست

کـه درآن وسعت خورشید بـه اندازه چشمان سحرخیزان اسـت

شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند

پشت دریاها شهری ست

قایقی باید ساخت…





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif

╬✿╬ سوگند ╬✿╬
28-12-2022, 14:50
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif




شب آرامی بود

می روم در ایوان، تا بپرسم از خود

زندگی یعنی چـه؟

………..

مادرم سینی چایی در دست

گل لبخندی چید، هدیه اش داد بـه مـن

خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا

لب پاشویه نشست

……….

پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد

شعر زیبایی خواند، و مرا برد، بـه آرامش زیبای یقین

……….

با خودم میگفتم:

زندگی، راز بزرگی اسـت کـه در مـا جاریست

زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست

رود دنیا جاریست

زندگی، آبتنی کردن دراین رود اسـت

وقت رفتن بـه همان عریانی؛ کـه بـه هنگام ورود آمده ایم

دست مـا در کف این رود بـه دنبال چـه می گردد؟

هیچ!

……….

زندگی، وزن نگاهی اسـت کـه در خاطره‌ها می ماند

شاید این حسرت بیهوده کـه بر دل داری

شعله گرمی امید تـو را، خواهد کشت

زندگی درک همین اکنون اسـت

زندگی شوق رسیدن بـه همان

فردایی اسـت، کـه نخواهد آمد

……….

تـو نه در دیروزی، و نه در فردایی

ظرف امروز، پر از بودن توست

شاید این خنده کـه امروز، دریغش کردی

آخرین فرصت همراهی با، امید اسـت

زندگی یاد غریبی اسـت کـه در سینه خاک

بـه جا می ماند

زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ

زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود

……….

زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر

زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ

زندگی، ترجمه روشن خاک اسـت، در آیینه عشق

زندگی، فهم نفهمیدن هاست

……….

زندگی، پنجره ای باز، بـه دنیای وجود

تا کـه این پنجره باز اسـت، جهانی با ماست

آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست

فرصت بازی این پنجره را دریابیم

……….

در نبندیم بـه نور، در نبندیم بـه آرامش پر مهر نسیم

پرده از ساحت دل برگیریم

رو بـه این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم

زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر اسـت

وزن خوشبختی مـن، وزن رضایتمندی ست

……….

زندگی، شاید شعر پدرم بود کـه خواند

چای مادر، کـه مرا گرم نمود

نان خواهر، کـه بـه ماهی ها داد

……….

زندگی شاید آن لبخندی ست، کـه دریغش کردیم

زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif

╬✿╬ سوگند ╬✿╬
28-12-2022, 14:53
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif




نیا باران

زمین جای قشنگی نیست

مـن از جنس زمینم خوب می‌دانم، کـه

دریا، جاده ی تـو

ماهی بیچاره را در تور ماهیگیر گم کرد…

……….

نیا باران

زمین جای قشنگی نیست

مـن از جنس زمینم خوب می‌دانم

کـه گل در عقد زنبور اسـت

اما یک طرف سودای بلبل

یک طرف بال و پر پروانه را هم دوست میدارد…

……….

نیا باران

زمین جای قشنگی نیست

مـن از جنس زمینم، خوب می دانم

کـه این جا جمعه بازار اسـت

و دیدم عشق را در بسته هـای زرد کوچک نسیه میدادند…

……….

نیا باران

زمین جای قشنگی نیست

در این جا قدر مردم رابه جو اندازه میگیرند…

……….

نیا باران

پشیمان میشوی از آمدن

زمین جای قشنگی نیست

در ناودان ها گیر خواهی کرد…

……….

نیا باران

در این جا قدر نشناسند مردم

دراین شهر، شعر حافظ رابه فال کولیان اندازه میگیرند…



کارو « کفر نمیگویم پریشانم »





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif

╬✿╬ سوگند ╬✿╬
28-12-2022, 14:54
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif




خدايا كفر نمي گويم پریشانم، چـه می خواهي‌ تـو از جانم؟!

مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی

خداوندا!

اگر روزی‌ بشر گردی‌

ز حال بندگانت با خبر گردی‌

پشیمان می شوی‌ از قصه خلقت از این بودن، از این بدعت

……….

خداوندا!

اگر روزی ‌ز عرش خود بـه زیر آیی

لباس فقر پوشی

غرورت را برای ‌تکه نانی، ‌بـه زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌

و شب آهسته و خسته، تهی‌ دست و زبان بسته

بـه سوی ‌خانه باز آیی

زمین و آسمان را کفر می گویي، نمی گویی؟!

……….

خداوندا!

اگر در روز گرما خیز تابستان

تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی

لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری

و قدری آن طرف‌تر، عمارت‌هـای ‌مرمرین بینی‌

و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد

و شايد هر رهگذر هم از درونت با خبر باشد

زمین و آسمان را کفر می گویی

نمیگویی؟!

……….

خداوندا اگر با مردم آميزي

شتابان در پي روزي

ز پيشاني عرق ريزي

و شب آزرده و دل خسته، تهي دست و زبان بسته

بـه سوي خانه باز آيي

زمين آسمان را کفر مي گويي، نمي گويي؟

……….

خدايا خالقا بس کن جنايت را، تـو ظلمت را

تـو خود پادشاه تبعيضي

تـو خود يک فتنه انگيزي

يکي را همچون مـن بدبخت

يکي را بي دليل آقا نمي کردي

جهاني را چنين غوغا نمي کردي

دگر فرياد ها در سينه ی تنگم نمي گنجد

دگر آهم نمي گيرد، دگر اين سازها شادم نمي سازد

دگر از فرط مي نوشي

مي هم مستي نمي بخشد

دگر در جام چشمم باده شادي نمي رقصد

نه دست گرم نجوائي بـه گوشم پنجه مي سايد

نه سنگ سينه ی غم چنگ صدها ناله مي کوبد

اگر فريادهايي از دل ديوانه برخيزد

براي نا مرادي هـای دل باشد

……….

خدايا گنبد شکارچي يعني چـه؟

فروزان اختران ثابت سيار يعني چـه؟

اگر عدل اسـت اين پس ستم ناهنجار يعني چـه؟

بـه حدي درد تنهايي دلم را رنج مي دارد

کـه با آواي دل خواهم کشم فرياد و برگويم

خدايي کـه فغان آتشينم در دل سرد او بي اثر باشد خدا نيست ؟!

شـما ای مولياني کـه مي گوييد خدا هست و براي او صفتهاي توانا هم روا داريد!

بگوييد تا بفهمم، چرا اشک مرا هرگز نمي بيند؟

چرا بر ناله پر خواهشم پاسخ نمي گويد؟

چرا او اين چنين کور و کر و لال اسـت؟

و يا شايد دگر پر گشته اسـت آن طاقت و صبرش

کنون از دست داده آن صفتها را

چرا در پرده مي گويم

خدا هرگز نمي باشد

……….

مـن امشب ناله ني را خدا دانم

مـن امشب ساغر مي را خدا دانم

خداي مـن دگر ترياک و گرس و بنگ مي باشد

خداي مـن شراب خون رنگ مي باشد

……….

خدا هيچ اسـت، خدا پوچ اسـت

خدا جسمي اسـت بي معني

خدا يک لفظ شيرين اسـت

خدا رويايي رنگين اسـت

……….

شب اسـت و ماه ميرقصد

ستاره نقره مي پاشد

و گنجشک از لبان شهوت آلوده ی زنبق بوسه مي گيرد

مـن اما سرد و خاموشم!

مـن اما در سکوت خلوتت آهسته مي گريم

اگر حق اسـت زدم زير خدايي!!!

عجب بي پرده امشب مـن سخن گفتم

……….

خداوندا

اگر در نعشه ی افيون از مـن مست گناهي سر زد ببخشيدم

ولي نه؟! چرا مـن روسيه باشم؟

چرا غلاده ی تهمت مرا در گردن آويزد؟

خداوندا

تـو در قرآن جاويدت هزاران وعده ها دادي

تـو مي گفتي کـه نامردان بهشتت را نمي بينند

ولي مـن با دو چشم خويشتن ديدم

کـه نامردان بـه از مردان

ز خون پاک مردانت هزاران کاخها ساختند

خداوندا بيا بنگر بهشت کاخ نامردان را

خدايا ! خالقا ! بس کن جنايت را، بس کن تـو ظلمت را

……….

تـو خود گفتي اگر اهرمن شهوتبر انسان حکم فرمايد

تـو وی را با صليب عصيانت مصلوب خواهي کرد

ولي مـن با دو چشم خويشتن ديدم پدر با نورسته خويش گرم ميگيرد

برادر شبانگاهان مستانه از آغوش خواهر کام ميگيرد

نگاه شهوت انگيز پسر دزدانه بر اندام مادر مي لرزد

قدم ها در بستر فحشا مي لغزد

چـه شد…قولت!؟

اگر مردانگي اين اسـت

بـه نامردي نامردان سوگند

نامرد نامردم اگر دستي بـه قرآنت بيالايم!

……….

خداوندا تـو مسئولی

خداوندا تـو می داني‌ کـه انسان بودن و ماندن

دراین دنیا چـه دشوار اسـت

چـه رنجی ‌می کشد آنکس کـه انسان اسـت و از احساس سرشار اسـت!






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif

╬✿╬ سوگند ╬✿╬
28-12-2022, 14:55
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif





تـو مرا ياد کني يا نکني
باورت گر بشود گرنشود
حرفی نیستاما نفسم می‌گیرد
درهوایی کـه نفس هـای تـو نیست……….

در هوایی كه نفس هـای مـن اسـت
زندگی هست
ولی شادی نیست،
باورت گر بشود گر نشود
عاشقی هست، وفاداری نیست……….

مـن ترا ياد كنم از دل و جان
در هوایی كه نفس هـای مـن اسـت
سینه ی مـن ای دوست
پُرِ از زخم دل اسـت

تـو فقط باور کن مرهم زخم مـن اسـت………..
تـو بگو ، با چـه زبان؟
با چـه دلی؟

بـه همه ی عالم و آدم گویم ……….

تـو کـه رفتی
مـن هنوز، عطر ترا می بویم،
مـن هنوز در اشعارت
رد ترا می جویم……….

تـو مرا باور كن در همه ی حال
مـن از ته دل نام ترا می‌خوانم






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif

╬✿╬ سوگند ╬✿╬
28-12-2022, 14:57
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif




تـو مرا ياد کني يا نکني

باورت گر بشود گرنشود

حرفی نیست

اما نفسم می‌گیرد

درهوایی کـه نفس هـای تـو نیست

……….

در هوایی كه نفس هـای مـن اسـت

زندگی هست ولی شادی نیست،

باورت گر بشود گر نشود

عاشقی هست، وفاداری نیست

……….

مـن ترا ياد كنم از دل و جان

در هوایی

كه نفس هـای مـن اسـت

سینه ی مـن ای دوست

پُرِ از زخم دل اسـت

تـو فقط باور کن

مرهم زخم مـن اسـت

………..

تـو بگو ، با چـه زبان؟ با چـه دلی؟

بـه همه ی عالم و آدم گویم

……….

تـو کـه رفتی

مـن هنوز، عطر ترا می بویم،

مـن هنوز در اشعارت

رد ترا می جویم

……….

تـو مرا باور كن در همه ی حال

مـن از ته دل نام ترا می‌خوانم




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif

╬✿╬ سوگند ╬✿╬
28-12-2022, 15:01
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif







نگاه مرد مسافر به روی میز افتاد:
چه سیب‌های قشنگی!
حیات نشئه تنهایی است.

و میزبان پرسید:
قشنگ یعنی چه؟
ـ قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال
و عشق، تنها عشق ترا به گرمی یک سیب می‌کند مأنوس.
و عشق، تنها عشق
مرا به وسعت اندوه زندگی‌ها برد،
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن.

ـ و نوشداری اندوه؟
ـ صدای خالص اکسیر می‌دهد این نوش.

و حال، شب شده بود.
چراغ روشن بود.
و چای می‌خوردند.

ـ چرا گرفته دلت، مثل آنکه تنهایی.
ـ چقدر هم تنها!
ـ خیال می‌کنم
دچار آن رگ پنهان رنگ‌ها هستی.
ـ دچار یعنی…
ـ عاشق.
ـ و فکر کن که چه تنهاست
اگر ماهی کوچک، دچار آبی دریای بیکران باشد.
ـ چه فکر نازک غمناکی!
ـ و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است.
و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست.
ـ خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
و دست منبسط نور روی شانه آنهاست.
ـ نه، وصل ممکن نیست،
همیشه فاصله‌ای هست.
اگر چه منحنی آب بالش خوبی است.
برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر،
همیشه فاصله‌ای هست.

دچار باید بود
وگرنه زمزمه حیات میان دو حرف
حرام خواهد شد.

و عشق
سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست.
و عشق
صدای فاصله‌هاست.
صدای فاصله‌هایی که
ـ غرق ابهامند
ـ نه،
صدای فاصله‌هایی که مثل نقره تمیزند
و با شنیدن یک هیچ می‌شوند کدر.
همیشه عاشق تنهاست.

و دست عاشق در دست ترد ثانیه‌هاست.
و او و ثانیه‌ها می‌روند آن طرف روز.
و او و ثانیه‌ها روی نور می‌خوابند.
و او و ثانیه‌ها بهترین کتاب جهان را
به آب می‌بخشند.
و خوب می‌دانند
که هیچ ماهی هرگز
هزار و یک گره رودخانه را نگشود…

سهراب سپهری



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif

╬✿╬ سوگند ╬✿╬
28-12-2022, 15:01
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif




همه
لرزش دست و دلم از آن بود
که عشق
پناهی گردد
پروازی نه
گریزگاهی گردد

آی عشق! آی عشق!
چهره آبی‌ات پیدا نیست
و خنکای مرحمی
بر شعله زخمی
نه شور شعله
بر سرمای درون

آی عشق! آی عشق!
چهره سرخ‌ات پیدا نیست
غبار تیره تسکینی
بر حضور وهن
دنج رهایی
بر گریز حضور
سیاهی بر آرامش آبی
و سبزه برگچه بر ارغوان

آی عشق! آی عشق!
رنگ آشنایت
پیدا نیست!



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif

╬✿╬ سوگند ╬✿╬
28-12-2022, 15:04
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif




باز هم که فراموش کرده ای کجا آمده ای
اینجا قلب من است
آهسته ،
این قلب، شکسته…

نگاهی کن ببین درهای قلبم بسته
شاید باز هم بی وفایی مثل تو پشت دیوار قلبم نشسته !
آمده ای که بگویی پشیمانی؟

اما هنوز چند روزی بیش نیست که از آن روز گذشته
آتش دلم همچنان در حال سوختن است ،

بگذار خاکستر شود ، بعد بیا و دوباره دلم را بسوزان
بگذار گونه های پر از اشکم خشک شود ،

بعد بیا و دوباره اشکم را در بیار
آهسته ، قلبم بدجور شکسته

دوباره آمده ای که چه بگویی به این دل خسته
آمده ای دوباره بشکنی قلبم را ،
یا باز هم به بازی بگیری این دل تنهایم را …

بی خیال ، با تنهایی بیشتر رفیقم تا با تو
ای نارفیق هیچ خاطره ی خوشی ندارم از تو
بگذار در حال خودم باشم ،

نه مهربانی تو را میخواهم ، و نه دلسوزی های تو را
نمیبخشم آن قلب بی وفای تو را
بگذار در حال خودم باشم ،
به تنهایی بیشتر از تو ، نیاز دارم ،


پس بگذار با تنهایی تنها باشم
در خلوت خویش با غمها باشم ،

نمیخواهم دوباره بازیچه دست این و آن باشم
آهسته ، غم سنگینی در دلم نشسته …





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif

╬✿╬ سوگند ╬✿╬
28-12-2022, 15:59
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif




همه برگ و بهار
در سر انگشتان توست
هوای گسترده
در نقره انگشتانت می‌سوزد
و زلالی چشمه‌ساران
از باران و خورشید سیرآب می‌شود

زیباترین حرفت را بگو
شکنجه پنهان سکوتت را آشکار کن
و هراس مدار از آن که بگویند
ترانه‌ای بی‌هوده می‌خوانید

چرا که ترانه ما
ترانه بیهودگی نیست

چرا که عشق
حرفی بیهوده نیست

حتی بگذار آفتاب نیز برنیاید
به خاطر فردای ما اگر
بر ماش منتی است؛
چرا که عشق،
خود فرداست
خود همیشه است

بیشترین عشق جهان را
به سوی تو می‌آورم
از معبر فریادها و حماسه‌ها
چرا که هیچ چیز در کنار من
از تو عظیم‌تر نبوده است
که قلبت
چون پروانه‌ای
ظریف و کوچک و عاشق است

ای معشوقی که سرشار از زنانگی هستی
و به جنسیت خود غره‌ای
به خاطر عشقت

ای صبور!
ای پرستار!
ای مومن!
پیروزی تو میوه حقیقت توست
رگبارها و برف‌ها را
توفان و آفتاب
آتش‌بیز را
به تحمل صبر شکستی
باش تا میوه غرورت برسد
ای زنی که صبحانه خورشید در پیراهن توست،
پیروزی عشق نصیب تو باد!

احمد شاملو




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif

╬✿╬ سوگند ╬✿╬
05-02-2023, 18:28
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif








سنگ بردار و بزن! این شب آویزان را
تا که بر هم بزنی خواب خوش شیطان را

سنگ، قانون دهان کوب زمین است بزن!
آه! موسیقی خشم تو همین است بزن!

زندگی زیر لگدهای هیولا سخت است
رقص شیطان وسط مسجد الاقصی سخت است

باز کن دفتر این پنجره‏ی نارس را
خط بزن فصل کبوتر کشی کرکس را

چیست در کام هیولا؟ ـ قطرات خونت ـ
طعم والتینت ـ ها! ـ شاخه‏ی والزیتونت

باز هم صاعقه افتاده به گیسوهایت
تیرباران شده آواز پرستوهایت

ناگهان راه بر این نغمه‏ی جاری بستند
ناگهان پنجره‏ای را که نداری بستند

پنجه انداخته این بار هیولا در تو
تا که خاموش شود لیلة الاسری در تو

شب در انداخته با پنجه‏ی گرگت ای شهر!
شانه خالی نکن از بار بزرگت ای شهر!

معجزات تو همین بود، رهایت کردند
باز در آتش نمرود رهایت کردند

شب مضاعف شد و فانوس حیاتت می‏سوخت
زیر شلاّق، ستون فقراتت می‏سوخت

چند وقت است که ویران شده‏ای امّا من...
طعمه‏ی گردنه گیران شده‏ای امّا من...

پای این قبله که در آتش و دود افتاده‏ست
چند وقت است که شیطان به سجود افتاده‏ست

آب در کاسه‏ی خشم است که خون خواهد شد
چشم اگر باز کنی «کن فیکون» خواهد شد

بغضِ ویران شده در حنجره‏ی من ای قدس!
اوّلین خانه‏ی بی پنجره‏ی من ای قدس!

شب آواره از آغوش تو بالا نرود
خون پاک تو به حلقوم یهودا نرود

قوم نمرود در این معرکه غوغا نکنند
استخوان‏های تو را طعمه‏ی سگ‏ها نکنند

چنگ در گیسوی افروخته‏ی باد بزن
درد آوارگی‏ات را همه جا داد بزن

آخرین بار که گیسوی تو پرپر می‏شد
سنگ در مشت تو ای شهر کبوتر می‏شد

شهر من! سنگ تو خاصیّت باران دارد
سنگ، خون جگر توست که جریان دارد

داستانت اگر از ابرهه و فیل پر است
آسمانت ولی ازخشم ابابیل پُر است

تیغ در دست خطرناک‏ترین دژخیم است
نوبتی باشد اگر نوبت ابراهیم است





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif

╬✿╬ سوگند ╬✿╬
16-02-2023, 11:47
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif


كفتر چاهي من . حال شنيدن داري؟

من كه بي بال و پرم . عشق پريدن داري ؟

آسمان. رفت از اين معركه ها بود و نبود

بگشا پلك اگر جراءت ديدن داري

گيرم اين باغ . لبالب شده از طعم خزان

دست خون ريز انار و دل چيدن داري؟

آة... اي چشم قشنگتو طلوع خورشيد

از پس حادثه ها ميل دميدن داري ؟

غنچه .كال است و زمين سخت و هوا طوفاني

فرصت سيب شدن . شوق رسيدن داري؟

يك بغل طعم غزل دارم و آهنگ نگاه

توي رگهام .بگو . وقت تپيدن داري ؟

سفر اشكم و آماده دريا شدنم

تو بگو دامني ازجنس چكيدن داري؟







https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif

╬✿╬ سوگند ╬✿╬
25-04-2023, 16:44
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif



کاش می شد که کسی می آمد




این دل خسته ی ما را می برد




چشم ما را می شست




راز لبخند به لب می آموخت







کاش می شد دل دیوار پر از پنجره بود




و قفس ها همه خالی بودند




آسمان آبی بود




و نسیم روی آرامش اندیشه ی ما می رقصید







کاش می شد که غم و دلتنگی




راه این خانه ی ما گم می کرد




و دل از هر چه سیاهی ست رها می کردیم




و سکوت جای خود را به هم آوائی ما می بخشید




و کمی مهربان تر بودیم







کاش می شد دشنام، جای خود را به سلامی می داد




گل لبخند به مهمانی لب می بردیم




بذر امید به دشت دل هم




کسی از جنس محبت غزلی را می خواند




و به یلدای زمستانی و تنهائی هم




یک بغل عاطفه گرم به مهمانی دل می بردیم




کاش می فهمیدیم




قد راین لحظه که در دوری هم می راندیم







کاش می دانستیم راز این رود حیات




که به سرچشمه نمی گردد باز






کاش می شد مزه خوبی را



می چشاندیم به کام دلمان



کاش ما تجربه ای می کردیم




شستن اشک از چشم




بردن غم از دل




همدلی کردن را






کاش می شد که کسی می آمد





باور تیره ی ما را می شست




و به ما می فهماند




دل ما منزل تاریکی نیست




اخم بر چهره بسی نازیباست




بهترین واژه همان لبخند است




که ز لبهای همه دور شده ست






کاش می شد که به انگشت نخی می بستیم




تا فراموش نگردد که هنوز انسانیم!!!




قبل از آنی که کسی سر برسد




ما نگاهی به دل خسته ی خود می کردیم




شاید این قفل به دست خود ما باز شود




پیش از آنی که به پیمانه ی دل باده کنند




همگی زنگ پیمانه ی دل می شستیم






کاش درباور هر روزه مان




جای تردید نمایان می شد




و سوالی که چرا سنگ شدیم




و چرا خاطر دریایی مان خشکیده ست؟




کاش می شد که شعار




جای خود را به شعوری می داد




تا چراغی گردد دست اندیشه مان






کاش می شد که کمی آینه پیدا می شد




تا ببینیم در آن صورت خسته این انسان را




شبح تار امانت داران






کاش پیدا می شد




دست گرمی که تکانی بدهد




تا که بیدار شود، خاطر آن پیمان





و کسی می آمد و به ما می فهماند




از خدا دور شدیم...




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif

╬✿╬ سوگند ╬✿╬
08-05-2023, 14:01
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_ll.gif


تو خراب من آلوده مشو
غم این پیکر فرسوده مخور

قصه ام بشنو و از یاد ببر
بهر من غصه بیهوده نخور

تو سپیدی من سیاهم
خسته ای گم کرده راهم

تو به هر جا در پناهی
من به دنیا بی پناهم

تو طلوع هر امیدی
من غروبی نا امیدم

تو سپید و دل سیاهی
من سیاه دل سپیدم

نه قراری نه دیاری که بر آن رو بگذارم
به چه شوقی به چه ذوقی دگر این ره بسپارم
چه امیدی به سپیدی که به رنگ شب تارم

تو سپیدی من سیاهم
خسته ای گم کرده راهم

گنه تو بی گناهی
بی گنه غرق گناهم

تو طلوع هر امیدی
من غروبی نا امیدم

تو سپید و دل سیاهی
من سیاه دل سپیدم



شوق بودن بوده تنها اشتباهم اشتباهم

تو سپیدی من سیاهم
خسته ای گم کرده راهم

گنه تو بی گناهی
بی گنه غرق گناهم




http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_9.gif

╬✿╬ سوگند ╬✿╬
26-05-2023, 15:08
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_9.gif



کاش تا دل میگرفت و میشکست
دوست می آمد کنارش می نشست!

کاش میشد روی هر رنگین کمان
می نوشتم “مهربان “با من بمان!!!

کاش می شد قلب ها آباد بود
کینه و غم ها به دست باد بود

کاش می شد دل فراموشی نداشت
نم نم باران هم آغوشی نداشت

کاش می شد کاش های زندگی
تا شود در پشت قاب بندگی


کاش میشد کاش ها مهمان شوند
درمیان غصه ها پنهان شوند


کاش می شد آسمان غمگین نبود
رد پای کینه ها رنگین نبود


نیما یوشج




http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_9.gif

╬✿╬ سوگند ╬✿╬
01-06-2023, 14:32
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_9.gif



هر چه میخواهی بدی کن ، وقت ما هم می رسد
گر بدی خوب است آری بر شما هم می رسد

با سیاهی های شب همدست شو ، اما بدان
دست شب رو میشود روز جزا هم می رسد

از همان دستی که دادی بی گمان خواهی گرفت
ترکه هایت را بزن چوب خدا هم می رسد

ما که دریا دیده ایم ای نابلد ، ما را چه باک
زخم بر کشتی بزن وقت شنا هم می رسد

هرگز از دریا نترسان قوم‌ دریا دیده را
بر ید بیضایی موسی عصا هم می رسد

دستِ ترست را بگیر آری دهانم‌ را ببند
صبح فردا نوبت ناگفته ها هم می رسد




http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_9.gif

╬✿╬ سوگند ╬✿╬
10-06-2023, 14:41
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_9.gif

سَمَن بویان غبارِ غم چو بنشینند، بنشانند

پری رویان قرار از دل چو بستیزند، بستانند

به فِتراکِ جفا دل‌ها چو بربندند، بربندند

ز زلفِ عَنبرین جان‌ها چو بگشایند، بفشانند

به عمری یک نَفَس با ما چو بنشینند، برخیزند

نهالِ شوق در خاطر چو برخیزند، بنشانند

سرشکِ گوشه گیران را چو دریابند، دُر یابند

رخِ مِهر از سحرخیزان نگردانند، اگر دانند

ز چشمم لَعْلِ رُمّانی چو می‌خندند، می‌بارند

ز رویم رازِ پنهانی چو می‌بینند، می‌خوانند

دوایِ دَردِ عاشق را کسی کو سهل پندارد

ز فکر آنان که در تدبیر درمانند، در مانند

چو منصور از مراد آنان که بردارند، بر دارند

بدین درگاه حافظ را چو می‌خوانند، می‌رانند

در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند، ناز آرند

که با این دَرد اگر دربند درمانند، در مانند


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_9.gif

╬✿╬ سوگند ╬✿╬
20-06-2023, 18:31
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_9.gif



اندک اندک جمع مستان مي رسند

اندک اندک مي پرستان مي رسند



دلنوازان نازنازان در ره اند

گلعذاران از گلستان مي رسند



اندک اندک زين جهان هست و نيست

نيستان رفتند و هستان مي رسند



جمله دامن هاي پرزر همچو کان

از براي تنگدستان مي رسند



لاغران خسته از مرعاي عشق

فربهان و تندرستان مي رسند



جان پاکان چون شعاع آفتاب

از چنان بالا به پستان مي رسند



خرم آن باغي که بهر مريمان

ميوه هاي نو زمستان مي رسند



اصلشان لطفست و هم واگشت لطف

هم ز بستان سوي بستان مي رسند



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_9.gif

╬✿╬ سوگند ╬✿╬
20-06-2023, 18:35
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_9.gif



ای ببرده دل تو قصد جان مکن

و آنچ من کردم تو جانا آن مکن

بنگر اندر درد من گر صاف نیست

درد خود مفرستم و درمان مکن

داد ایمان داد زلف کافرت

یک سر مویی ز کفر ایمان مکن

عادت خوبان جفا باشد جفا

هم بر آن عادت بر او احسان مکن

گر چه دل بر مرگ خود بنهاده ایم

در جفا آهسته تر چندان مکن

عیش ما را مرگ باشد پرده دار

پرده پوش و مرگ را خندان مکن

ای زلیخا فتنه عشق از تو است

یوسفی را هرزه در زندان مکن



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_9.gif

╬✿╬ سوگند ╬✿╬
08-07-2023, 15:46
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_9.gif



دیرگاهی است كه در این تنهایی
رنگ خاموشی در طرح لب است.

بانگی از دور مرا می‌خواند،
لیك پاهایم در قیر شب است.

رخنه‌ای نیست در این تاریكی :
در و دیوار به هم پیوسته.

سایه‌ای لغزد اگر روی زمین
نقش وهمی است ز بندی رَسته.

نفس آدم‌ها
سر بسر افسرده است.

روزگاری است در این گوشه پژمرده ی هوا
هر نشاطی مرده است.

دست جادویی شب
در به روی من و غم می‌بندد.

می‌كنم هر چه تلاش،
او به من می خندد .

نقش‌هایی كه كشیدم در روز،
شب ز راه آمد و با دود اندود .

طرح‌هایی كه فكندم در شب،
روز پیدا شد و با پنبه زدود .

دیرگاهی است كه چون من همه را
رنگ خاموشی در طرح لب است.

جنبشی نیست در این خاموشی:
دست‌ها، پاها در قیر شب است .


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_9.gif

╬✿╬ سوگند ╬✿╬
09-12-2023, 20:08
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif



بر لوح دل من غزل عشق نوشته
ذرات وجودم همه با عشق سرشته

ای فاصله ی پای من و بال فرشته
ای عشق ای عشق ای عشق


با این دل چون آهن چه کردی
با من چه کردی با من چه کردی

از روز خلقت با من که هستی
بودی که بودم هستی که هستی

آتش به جانم کردی تو کردی
آوازه خوانم کردی تو کردی

بر لوح دل من غزل عشق نوشته
ذرات وجودم همه با عشق سرشته

ای فاصله ی پای من و بال فرشته
ای عشق ای عشق ای عشق

روحی دوباره در من دمیدی
نقش جهان را در من کشیدی

راز تمام افسانه هایی
بال تمام پروانه هایی
جان خراب ویران هایی

آیینه دار زیبا و زشتی
هم در سرشتی هم سرنوشتی



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif

╬✿╬ سوگند ╬✿╬
03-01-2024, 13:42
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif




چرا آن را که می خواهی دلش پیش کسی گیر است؟
چرا هرکس که عاشق بوده از جان خودش سیر است؟

تو او را، من تو را، او دیگری را، دیگری من را
همه سر درگمیم و علتش بازیِ تقدیر است

رسیدن جز خیال خام و رویای محالی نیست
همیشه هرکجای قصه هم باشی کمی دیر است

کسی شور جنون و حسِ دل دادن ندارد، چون
به لطفِ آدم قبلی، به بند ِ درد زنجیر است

شروع یک نفر بودن، شده رویای دور از ذهن
همه قبل از تو عاشق بوده اند و قلبشان پیر است

دلیل با تو بودن، دیگری را بردن از یاد است
تنش پیش تو است اما دلش جایی زمین گیر است

پر از زخم جدایی، قلب های نصف و نیمه
به هر کس می رسی احساس او در دست تعمیر است

در این گونه لجنزاری همان بهتر که تنها ماند
خوشا قلبی که با تنهایی اش هر روز درگیر است

حمیدرضا گلشن





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif