PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پزشکی در شاهنامه . . .



ملکوت* گامی تارهایی *
14-01-2011, 22:40
پزشکی در شاهنامه


نگه کن بدین گنبد تیز گرد --- که درمان ازویست و زویست درد

نام حكيم ابوالقاسم فردوسي و شاهنامه گرچه تداعي كنندهي سرگذشت شاهان، پهلوانان اساطيري و تاريخي است، در عينحال اين شاهكار حماسي، ادبي فارسي داراي مضامين فلسفی، اخلاقي، اجتماعي و ديگر مباحث از جمله نكات پزشكي است، نكاتي كه براي خوانندگان گرامي بهویژه پزشكان و علاقهمندان شاهنامه خالي از لطف نيست. البته تذكر اين نكتهي بديهي ضروريست كه اشارات پزشكي شاهنامه را با ويژگيهاي دانش پزشكي عصر فردوسي و باورهاي اساطيري موجود در آن عصر بايد ارزيابي كرد، نكتهي ديگر اينكه براي پرهيز از اطالهي بيشتر كلام، حتیالمقدور سعي شده است موضوعهاي بيست و يك گانهي مقاله به اختصار بيان شود. بعد از اين مقدمه ميپردازيم به اصل مطلب:

ملکوت* گامی تارهایی *
14-01-2011, 22:41
1ـ پيدايش هنر پزشكي در دوران پادشاهي جمشيد
فردوسي در شرح پادشاهي جمشيد به كاربرد عطرها و فرآوردههاي گياهي به عنوان دارو و پيدايش صنعت طب چنين اشاره مي كند:
دگر بوهاي خوش آورد باز --- كه دارند مردم به بويش نياز
چو بان و چو كافور وچون مشك ناب --- چو عود وچو عنبر چوروشن گلاب
پزشكي و درمان هر دردمند --- در تندرستي و راه گزند
كه «در تندرستي» با علم بهداشت و «راه گزند » با علم آسيب شناسي امروز قابل تطبيق است.

ملکوت* گامی تارهایی *
14-01-2011, 22:42
واژهي سيمرغ مركب از «سئنه = saena» نام موبد پزشك وجراح معروف و «مرو = morve» به معني مرغ در اوستا ميباشد. اين مرغ افسانهاي در شاهنامه نماد پزشك و حكيميست كه مشكلات عديدهآي ازجمله معضلات پزشكي را برطرف وموجب آرامش ميشود. بهعنوان مثال زال نوزاد را كه از سوي پدرش سام طرد شده است، در كوه پرورش میدهد و سالها بعد وقتي همين زال از زايمان طبيعي همسرش رودابه درموقع بهدنيا آوردن رستم نااميد و مضطرب است، سيمرغ با دادن مژدهي نوزاد سالم و نيرومند به او، ابرهاي تيرهي غم را از خاطر او برطرف ميكند:

چنين گفت سيمرغ كاين غم چراست --- بهچشم هژبر اندرون غم چراست ۲ـ سيمرغ نماد پزشك و حكيم چاره ساز
ازين سرو سيمينبر ماهروي --- يكي شير آيد ترا نام جوي

ملکوت* گامی تارهایی *
14-01-2011, 22:43
3ـ عمل رستمي یا رستمزاد (سزارين Caesarean)
مهمترين و مشهورترين اشارهي پزشكي شاهنامه، شرح تولد رستم از رودابه است كه بهعلت درشتبودن جثهي نوزاد بهدستور سيمرغ، موبد پزشكي او را با شكافتن پهلوي رودابه بهدنيا ميآورد.
فردوسي بيش از پنجاه بيت به تشريح جزييات تولد رستم اختصاص داده كه شرح آن خود مقالهاي جداگانه ميطلبد و دراينجا فقط به سه بيت آن بسنده ميشود، در بيت دوم به تابيدن سر بچه كه در اصطلاح پزشكي امروز مانور «ورسيون = version» ناميده ميشود، بهخوبي اشاره شده است:
بياورد يكي خنجر آبگون --- يكي مرد بينا دل پرفسون
شكافيد بي رنج پهلوي ماه --- بتابيد مر بچه را سر ز را
چنان بيگزندش برون آوريد --- كه كس در جهان اين شگفتي نديد

ملکوت* گامی تارهایی *
14-01-2011, 22:44
4ـ سيمرغ در نقش جراح
درجنگ رستم و اسفنديار، با توجه به زخميشدن شديد رستم و رخش، خود سيمرغ شخصاً به معاينهي زخمها پرداخته و با تخليه خون زخمهاي عميق و با بيرون كشيدن پيكانها، زخمهاي رستم و رخش را پانسمان ميكند:
نگه كرد مرغ اندرآن خستگي --- بديد اندرو راه پيوستگي
ازو چار پيكان بهبيرون كشيد --- به منقار ازآن خستگي خون كشيد
بر آن خستگيها بماليد پر --- هم اندر زمان گشت با زيب و فر
در همين نبرد است كه سيمرغ با پيبردن به نقطهي ضعف و آسيبپذير اسفنديار رويينتن و راهنمايي رستم، جنگ با پيروزي رستم پايان ميپذيرد.

ملکوت* گامی تارهایی *
14-01-2011, 22:45
5ـ فن هوشبري و به هوشآوري
فردوسي بارها به استفاده از مي و داوري خوابآور بهمنظور بيهوش كردن اشاره ميكند. در تولد رستم سيمرغ به موبد پزشك دستور ميدهد كه پیش از شكافتن پهلوي رودابه، ابتدا او را با مي بيهوش كند:
نخستين به مي ماه را مست كن --- ز دل بيم انديشه را پست كن
در داستان بيژن و منيژه هم به دستور منيژه، بيژن را با خوراندن داروي بيهوشي، مدهوش كرده وبه قصر منيژه مي برند:
بفرمود تا داروي هوشب --- پرستنده آميخت با نوش بر
بدادند چون خورد مي گشت مست --- همان خوردن و سرش بنهاد پست
ودر قصر او را با گلاب، كافور، روغن و صندل بههوش ميآورند:
بگسترد كافور بر جاي خواب --- هميريخت بر چوب صندل گلاب
بياورد روغن مر او را بداد --- كه تا گشت بيدار و چشمش گشاد
چو بيدار شد بيژن و هوش يافت --- نگاه سمنبر در آغوش يافت

ملکوت* گامی تارهایی *
14-01-2011, 22:48
6ـ نوشدارو و پادزهر
در اوستا «انوشا» ودرزبان پهلوي «انوش» بهمعني بيمرگ آمده و در زبان فارسي هم «نوش» در مقابل زهر آمده و واژهي نوشدارو مترادف با انوشا، انوش، پادزهر و ترياق ميباشد. اين نوشدارو تنها در خزانهي پادشاهان يافت ميشده و زخميها را از مرگ نجات ميداده است . رستم نيز پس از دريدن پهلوي سهراب وقتي به هويت او پي برده، براي درمان زخم پسر از شاه كيكاووس تقاضاي نوشدارو ميكند:
ازآن نوشدارو كه در گنج تست --- كجا خستگان را كند تندرست
به نزديك من با يكي جام مي --- سزد گر فرستي هم اكنون بهپي
فردوسي اشارهاي هم به پادزهر دارد و در وصف پزشك هندي كه به درمان اسكندر مأموريت يافته بود ،چنين ميگويد:
ز دانايي او را فزون بود مهر --- همي زهر بشناخت از پادزهر

ملکوت* گامی تارهایی *
14-01-2011, 22:48
7ـ گياهان دارويي
در پزشكي كهن داروها از گياهان بدست ميآمد و واژهي دارو از کلمه «دار» به معني درخت ساخته شده است (به وجه تسميه ي پرندهي داركوب توجه شود) وكلمات drug انگليسي و drog فرانسه و داروي فارسي صورت تغييرشكليافته واژهي «داروگ» در زبان پهلويست. فردوسي درشرح پادشاهي انوشيروان به رفتن برزويه ي طبيب به هند جهت آوردن گياهان طبي چنين اشاره مي كند:
چو برزوي بنهاد سر سوي كوه --- برفتند با او پزشكان گروه
برفتند هر كس كه دانا بدند --- به كار پزشكي توانا بدند
گياهان ز خشك و ز تر برگزيد --- ز پژمرده و هرچه رخشنده بود
در تولد رستم نيز موبد پزشك، به دستور سيمرغ مرهمي از كوبيدن گياهي مخصوص و آميختن آن با شير و مشك و خشككردن آن در سايه ، ساخته و بر زخم عمل رودابه ميگذارد:
گياهي كه گويمت با شير ومشك --- بكوب وبكن هر سه در سايه خشك
برآن مال از آن پس يكي پر من --- خجسته بود سايهي فر من
نكتهي ظريف اين دستور، توصيه به خشك كردن مرهم در سايه است تا خواص آن در اثر نور آفتاب و گرما از بين نرود،توصيهاي كه امروز هم در نگهداري داروها به قوت خود باقيست، گياه طبي پرسياوشان نيز به روايت شاهنامه از خون سياوش رسته است:
به ساعت گياهي ازآن خون ب --- جز ايزد كه داند كه آن چون برست
در بخش هاي ديگر مقاله نيز از كاربرد گياهان دارويي صحبت شده است.

ملکوت* گامی تارهایی *
14-01-2011, 22:51
8ـ قطرهي چشمي
در لشكركشي كيكاووس به مازندران و جنگ او با ديو سپيد و كور شدن چشم سربازان ايراني (احتمالاً به وسيله ي گاز اشك آور سير) رستم ديو سپيد را كشته و موبد پزشكان با چكاندن خون جگر ديو سپيد در چشم سربازان، آنها را درمان ميكنند (تداعي كننده وجود ويتامين a در جگر و تأثير مثبت آن در بينايي):
چنين گفت فرزانه مردي پزشك --- كه چون خون او را بهسان سرشت
چكاني سه قطره به چشم اندرون --- شود تيرگي پاك با خون برون

ملکوت* گامی تارهایی *
14-01-2011, 22:52
9ـ مهرهي التيام بخشي شاهان
شاهان ايران بربازوي خويش مهرهاي داشتند كه هر زخمي را التيام ميداد:
ز هوشنگ و تهمورث و جمشيد --- يكي مهره بود خستگان را اميد
با اين مهره است كه كيخسرو زخم مهلك «گستهم» پهلوان نامي را درمان ميكند (مهره ي كيخسرو).

ملکوت* گامی تارهایی *
14-01-2011, 22:57
10ـ عنايت به اهميت بيمارستان جندي شاپور
پس از اعدام ماني پاک به جرم دعوي پيامبری در شهر جنديشاپور، پيكرش را ابتدا در دروازه اين شهر و سپس در جلوي ديوار بيمارستان جندي شاپور كه نقطه ي بسيار شاخص و مهم شهر بوده،آويزان مي كنند:
بياويختش از در شارسان --- دگر پيش ديوار بيمارستان

ملکوت* گامی تارهایی *
14-01-2011, 23:00
11ـ تأثير ژن و توراث در فرزند
حكيم طوس بارها به مقوله توراث تحت عنوان نژاد و گوهر اشاره كرده وبه نقش ژن در خلق وخوي و اصالت فرد توجه داد:
چنين گفت كز پاك مام و پدر --- يكي شاخ شايسته آيد به بر
كرا گوهر تن بود با نژاد --- نگويد سخن با كسي جز به داد

ملکوت* گامی تارهایی *
14-01-2011, 23:03
12ـ نشانه شناسي بيماري Albinism (زال تنی)
در اين بيماري ارثي چون رنگدانه سياه ملانين در پوست ساخته نميشود، تمام موهاي بدن سفيد و پوست هم سفيد مايل به صورتيست. چون پدر رستم نيز دچار اين اختلال بوده است، اورا زال (زال زر) مينامند.فردوسي نشانه ي زالي را چنين بيان مي كند:
ز مادر جدا شد بدان چند روز --- نگاري چو خورشيد گيتي فروز
به چهره چنان بود برسان شيد --- و ليكن همه موي بودش سپيد

ملکوت* گامی تارهایی *
14-01-2011, 23:05
13ـ شرايط پزشك
يكي از شرايط پزشك موفق تندرستی خود اوست:
پزشكي كه باشد به تن دردمند --- زبيمار چون باز دارد گزند

علاوه برسيمرغ كه در موارد حساس نقش پزشك مشاور دارد، خود پزشكان هم گاهي با هم به مشاوره مينشينند:


14ـ مشاوره پزشكي
پزشكان فرزانه گرد آمدند --- همه يك به يك داستانها زدند
ز هر گونه نيرنگها ساختند --- مرآن درد را چاره نشناختند
حتا گاهي از اقصي نقاط دنيا پزشكان با هم تبادل نظر مي كنند:
پزشكان كه از هند و از روم و چي --- چه از شهر توران و ايران زمين

ملکوت* گامی تارهایی *
14-01-2011, 23:10
15ـ پزشك در نقش سفير صلح
براي پيشگيري از حمله اسكندر به هند، «كيد» شاه هند طبيبي دانا براي درمان اسكندر ميفرستد، پزشك با درمان موفقيت آميز اسكندر، از موقعيت ممتازي برخوردار ميشود و مانع حمله اسكندر به قلمروي «كيد» مي شود:
ورا خلعت و نيكوييها بساخت --- زدانا پزشكان سرش بر فراخت



16ـ تأكيد به دادن شرح حال درست از سوي بيمار
هرآنكس كه پوشيد درد از پزشك --- زمژگان فرو ريخت خونين سرشك

ملکوت* گامی تارهایی *
14-01-2011, 23:14
17ـ نقش ورزش در تندرستي
زنيرو بود مرد را راستي --- ز سستي كژي زايد و كاستي



18ـ پرهيز از پر خوري
نباشد فراوان خورش تندرست --- بزرگ آن كه او تندرستي بجست
مكن در خورش خويشتن چارسو --- چنان خور كه نوزت بود آرزو



19ـ تأثير سوء شراب در گفتار وتصميم گيري
كسي كو خورد داروي بيهشي --- نبايد گزيدن جز از خامشي
به مستي بزرگان نبندند بند --- بويژه كسي كو بود ارجمند



20ـ پرهيز از بيش فعالي جنسي
چو افزون شود كاهش افزون بود --- ز سستي تن مرد بي خون بود


21ـ خشم مايه پشيماني و افسردگي
چو خشم آوري هم پشيمان شوي --- به پوزش نگهبان درمان شوي

ملکوت* گامی تارهایی *
14-01-2011, 23:17
اشارات پزشكي، دارويي و بهداشتي بالا در شاهنامه نكاتيست كه نظر من پزشك را به خود جلب كرد، به احتمال قوي كساني كه انس بيشتري با اين اثر بزرگ دارند، با نگاه جستجوگر كنجكاوتري ميتوانند به نكات ديگري در همين مقوله دست يابند.



پِژوهش: دکتر جواد وهابزاده اردبیلی، استاد دانشگاه علوم پزشکی اردبیل، ماهنامه حافظ، شماره 13

منابع:فردوسی
1ـ شاهنامه، حكيم ابوالقاسم فردوسي، بهكوشش محمد دبير سياقي.
2ـ کشفالابیات شاهنامه فردوسي، تدوين محمد دبير سياقي.
3ـ تاريخ پزشكي و درمان جهان از آغاز تا عصر حاضر، محمد تقي سرمدي، جلد اول.
4ـ سخنراني و بحث درباره شاهنامه فردوسي، جلد سوم، سخنراني دكتر محمود نجم آبادي.
5ـ آیینها در شاهنامه فردوسي، تاليف محمد آبادي باويل.
6ـ نامه باستان، دكتر میرجلالالدین كزازي.

ملکوت* گامی تارهایی *
14-01-2011, 23:20
از‌نشانه های‌ماندگاری‌شاهنامه،اشا رت هایی‌است که این اثر سترگ به دانش ایرانیان دارد پی جویی دانش پزشکی در شاهکاری که رویکرد اصلی آن حماسه و بر محور اخلاق و فردگرایی است می تواند بر اهمیت کار فردوسی بزرگ بیفزاید. در این روزها که همزمان با روز بزرگداشت حکیم بی بدیل شرق، ابن سینا و روز پزشک است، پژوهشی را می خوانیم که نویسنده آن هم در کسوت پزشکی قرار دارد و هم به عنوان بنیان گذار بنیاد فردوسی دستی در پژوهش شاهنامه دارد. ضمن سپاس از دکتر توسی وند بزرگ می داریم یاد نام آورانی چون فردوسی و بوعلی سینا را که هماره فخر و شکوه ایران را به یاد می آورند- گروه ادب و هنر


تاریخچه دانش پزشکی به روزگاران کهن بازمی گردد، آن هنگامی که انسان ها درد و بیماری را در وجودشان احساس کردند در پی چاره جویی برآمدند و نیاز به مداوا و درمان داشتند؛ بدین روی حکیم توس، دانش پزشکی را با داستان های اساطیری و بر پایه مستندهای تاریخی روزگار خویش در دانشنامه شاهنامه گردآوری نمود. پزشکی در شاهنامه نخستین بار در هزاره نهم تاریخ باستانی ایران در دوره پادشاهی جمشید جم فرزند تهمورث دیوبند آورده شده است؛ شاهنامه، جمشید را با فر ایزدی، فر شهریاری و فر موبدی معرفی می نماید. جمشید نخستین بار آهن را گداخت و با آن ابزار جنگی و خانه ساخت و مردمان را به فرهنگ پوشش و رعایت امور بهداشتی تشویق نمود. جامعه آن روزگار را بر پایه نیازهای شان دسته بندی کرد و از آن جمله برخی را به نیایش ایزد و پژوهش در امور دینی و گروهی دیگر را به جنگ آوری ترغیب نمود و گروه دیگری را به کشاورزی و برخی دیگر را به کار صنعت گمارد؛ جمشید به معماران چیره دست نیز دستور داد تا کاخ های باشکوهی بسازند و گرمابه ها و درمانگاه های فراوانی در این دوران ساخته شد. وی پس از این آبادانی ها به یافتن داروهای شفابخش برای درمان بیماران و ساخت عطرهای گیاهی و آموزش پزشکان فرمان داد.

ملکوت* گامی تارهایی *
14-01-2011, 23:22
دگر بوی های خوش آورد باز /که دارند مردم به بویش نیاز /چو بان و چو کافور و چون مشک ناب / چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب /پزشکی و درمان هر دردمند /در تندرستی و راه گزند

جمشید اما در روز نخستین سال به نام اورمزد یا هرمزد از ماه فروردین بر تخت نشست که از آن پس مردمان ایران آن روز را نوروز نامیده و چون این روز آغازی بود برای دوران هفتصد ساله تمدنی باشکوه، ایرانیان همه ساله در چنین روزی که سرآغاز بیداری طبیعت نیز هست در سراسر جهان جشن می گیرند.

جهان انجمن شد بر تخت اوی / از آن بر شده فره بخت اوی /سر سال نو هرمز فرودین / بر آسوده از رنج، تن، دل زکین /به جمشید بر گوهر افشاندند/ مر آن روز را روز نو خواندند /چنین جشن فرخ از آن روزگار / بمانده از آن خسروان یادگار

اما افسوس که جمشید گرفتار وسوسه اهریمنی شد و به خود پرستی گرفتار شد تا جایی که خود را خدا انگاشت و بدین روی فر ایزدی از وی روی گردان شد؛ شگفتا که این خودپسندی از بیماری های روانی به شمار می رود که در شاهنامه به این بیماری جمشید در پایان زندگانی اش به درستی اشاره شده است.

بزرگی و دیهیم و شاهی مراست/ که گوید که جز من کسی پادشاست /جز از من که برداشت مرگ از کسی/ و گر بر زمین شاه باشد بسی /گر ایدون که دانید من کردم این/ مرا خوانده باید جهان آفرین /هنر در جهان از من آمد پدید/چون من تاجور تخت شاهی که دید/ به دارو و درمان جهان گشت راست / که بیماری و مرگ کس را نکاست /منی چون به پیوست با کردگار / شکست اندر آید ز هر سو هواس

با این کفر نعمت، روزگار از جمشید روی گردان شد و مردی از ناحیه هاماوران (یمن کنونی) به نام آژیدهاک- که ایرانیان او را ضحاک می خوانند- بر وی چیره شده و با اره به دو نیم اش کرد و بدین ترتیب است که دوران یک هزار ساله تاریکی و خفقان ضحاکیان آغاز می شود. از دید کتاب اوستا اما فریدون نخستین پزشک ایرانی بوده و این در حالی است که پارسیان سینای پزشک را - که در حدود یکصد سال پس از زرتشت می زیسته و او را به سیمرغ تشبیه کرده اند- نخستین پزشک ایرانی می دانسته اند. در شاهنامه نیز از فریدون به عنوان پزشکی ماهر یاد شده، وی به جست و جوی داروهای گیاهی پرداخت و با کارد ساخته خود، جراحی می کرد و غده های ناپاک را برش می داد و از بدن بیمار جدا می ساخت و با داغ کردن، زخم های بدن را می سوزانید که امروزه نیز در جراحی کوتری زاسیون نامیده می شود. وی به ویژگی گیاه هوم پی برد و از آن برای درمان سرماخوردگی و برونشیت و مداوای هر گونه درد و التهاب بهره برد. هم چنین با داروهای گیاهی دیگر به درمان تب، بیماری جذام، مار گزیدگی و پوسیدگی استخوان ها پرداخت. فریدون به خاصیت گیاه خشخاش (مرفین) نیز پی برد و از آن برای تسکین درد و درمان بیماری افسردگی بهره گرفت. او برای ترویج شادی همانند جمشید که جشن نوروز را برپا ساخت، جشن مهرگان را پایه گذاری کرد. سرانجام فریدون، این فرهیخته ایرانی چاره ای جز مبارزه با ضحاک نیافت و با پیروزی بر ضحاکیان به دوره تاریکی ها پایان داد و آن چنان که در شاهنامه روایت شده وی در روز مهر از ماه مهر کلاه کیانی بر سر نهاد و بر تخت نشست و به تبلیغ یکتاپرستی پرداخت. از این پس مهرگان به مناسبت پایان یافتن دوره تاریک ضحاکیان در نزد ایرانیان با برپایی جشنی گرامی داشته شد.

فریدون چو شد بر جهان کامکار/بدو شاد شد گردش روزگار /زمانه بی اندوه گشت از بدی / گرفتند هر یک ره ایزدی /دل از داوری ها بپرداختند / به آیین یکی جشن نو ساختند /به روز خجسته سر مهر ماه /به سر بر نهاده کیانی کلاه

ملکوت* گامی تارهایی *
14-01-2011, 23:27
فردوسی توسی در نامورنامه خود از آگاهی پزشکی در نزد ایرانیان سخن بسیار گفته و بر این باور بوده است که پزشکان ایرانی در زمینه های یافتن داروهای بیهوشی و عمل های موفق جراحی سرآمد بوده و در تشخیص بیماری های داخلی از رنگ رخساره و زبان آگاهی کاملی داشته اند؛ هم اینان با بهره گیری از داروهای گیاهی برای درمان بیماری های تن هم چون گواتر (تیروئید) و درمان بیماری های روان هم چون اسکیزوفرنی تجربه داشته اند. یافته های باستان شناسانه در شهر سوخته سیستان از جمله جمجمه جراحی شده متعلق به چهار هزار سال پیش نمونه ای برای اثبات وجود پزشکان و جراحان ماهر در ایران باستان بوده است. حکیم ابوالقاسم فردوسی اگر چه پزشکی رسمی به شمار نمی رفته اما با توجه به این که حکما در آن روزگاران به همه دانش ها چیرگی داشته اند، حکیم توس نیز با بهره گیری از اسناد و کتاب های کهن نگره های بی شماری را در شاهنامه ارائه کرده است؛ از این روی با تشبیه مناسبی حکیم توس تندرستی را به مانند ریشه درخت، شادمانی را مثل میوه درخت و پزشک را به عنوان باغبان درخت زندگی و حیات می داند.

چه دانی کز او تن بود بی گزند/همانند بر دل هر کسی ارجمند/ چنین داد پاسخ که چون تندرست/بود دل جز از شادمانی بجست/هر آن کس که پوشید راز از پزشک/ز مژگان فرو ریخت خونین سرشت/ ز دانندگان گر بپوشیم راز/ شود کار آسان بر ما دراز /همه آرزو تندرستی بود/چو از درد روزی به سستی بود /امید و سپاه و سپهبد به توست /که روشن روان باشی و تندرست

وجود موجودی اساطیری به نام سیمرغ در بسیاری از داستان های شاهنامه در قامت پزشک آشکار می شود که از این جمله می توان به راهنمایی فکری سیمرغ به زال در داستان زایمان رستم و التیام زخم های رستم در نبرد با اسفندیار رویین تن اشاره داشت و یا حتی هنگامی که خاندان زال به خاطر موی زردش و تصور آن که وی بیماری واگیرداری دارد، وی را رها می کنند؛ این سیمرغ است که به زال پناه می دهد و او را می پروراند.

ملکوت* گامی تارهایی *
14-01-2011, 23:31
به آن جای سیمرغ را لانه بود / که آن جای از خلق بیگانه بود

هم از این رو سیمرغ در ادب غیر حماسی ایرانیان به عنوان موجودی ماورایی و یا کنایی از انسان کامل رخ می نماید که از دیده ها نهان است و هر از چند گاهی در دشواری های زندگانی آدمیان به عنوان مرغی فرمانروا یا پزشکی حکیم و یا مشاوری امین و راهنمایی بزرگ در داستان های اساطیری شاهنامه به صحنه می آید. سیمرغ در هنگام زادن رستم به یاری زال می شتابد که ثمره ازدواج زال با رودابه دختر فرمانروای کابل، رستم است. رستم کسی است که محور همه دوره های پهلوانی شاهنامه بوده و همواره یاور ایرانیان در نبردهای دشوار است. در داستان زایمان رستم، رودابه از کودک فربهی که در بطن خویش داشت به سختی رنج می کشید و به همین خاطر همه را آشفته ساخته بود اما سیمرغ به زال اندرز می دهد که از درد زایمان رودابه نهراسد و روشی را به پزشکان می آموزد که از آن پس به رستم زاد مشهور می شود، شگفت آن که این نوع زایمان پس از هفتصد سال از درگذشت حکیم توس در لغت نامه پزشکی اروپاییان (آنسیکلوپدی) با واژه فرانسوی سزارین شناخته شده است. با پژوهشی گسترده متوجه شدم، نخستین بار واژه سزارین در سال ???? میلادی به وسیله «فرانسوا موری سییو» به عنوان عملی غیرانسانی و خطرناک به کار برده شده و آن را زایمانی دانسته که تنها پس از مرگ بانوی باردار می توان از آن بهره برد، چون در تاریخ پزشکی در اروپا هیچ گاه پس از این عمل جراحی مادر زنده نمی ماند. در سال ???? میلادی نیز «پائول اسویفل»، عمل جراحی سزارین را روشی نوین در زایمان بانوان می انگارد و در همان سال ها شش عمل سزارین به ثبت رسیده که جز یک مورد همگی مادران در هنگام این عمل جراحی مرده اند. این عمل جراحی تا سال ???? میلادی که در آلمان دانشجوی پزشکی بودم به عنوان یک عمل بزرگ در وضع حمل بانوان به شمار می رفت به گونه ای که تنها با نظارت رئیس بخش زنان و زایمان بیمارستان های معتبر می توانست انجام شود. از دیگر سو هیچ سندی وجود ندارد که عمل سزارین تا سال ???? میلادی در اروپا با موفقیت به انجام رسیده باشد پس نسبت دادن این عمل به دوره قیصر روم از چه روی می تواند باشد؟ در بررسی های تاریخی به قانون پزشکی برمی خوریم که به وسیله «نوما پومپیلیوس»، قیصر روم باستان در سال های ??? و ??? پیش از میلاد مسیح تصویب شد که در کتاب «قانون مدنی روم باستان» آورده شده است: اما با توجه به ثبت نام کسانی که از این طریق به دنیا آمده اند و به وسیله «پلی نیوس» در سال های ?? تا ?? میلادی در کتابی گزارش شده است، نام بزرگان و شخصیت هایی یاد می شود که پس از فوت مادر و شکاف زیر شکم، متولد شده اند اما هیچ گاه از تولد ژولیوس سزار رومی بدین روش نامی برده نشده است و از دیگر سو تاریخ دقیق فوت «آئوریلیا»، مادر ژولیوس سزار در سال ?? میلادی و در حقیقت ?? سال پس از قتل پسرش ذکر شده است و هنگام شست وشو و تدفین وی نیز هیچ گونه برشی بر روی شکم مادر سزار دیده نشده است.بنابر، این سندهای تاریخی عمل جراحی که به نام سزارین مشهور شده و با توجه به اشارات دقیقی که حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه آورده است و به زنده ماندن رودابه، مادر رستم پس از زایمان رستمی تصریح دارد، بایستی از این پس به جای اصطلاح نادرست سزارین از واژه «رستم زاد» بهره جست و البته گفتنی است این واژه به وسیله فرهنگستان زبان و ادب پارسی نیز برگزیده شده است.به هر روی فردوسی مراحل عمل رستم زاد را همانند پزشکی ماهر، برمی شمرد و یکایک اصطلاح های پزشکی را به کار می برد: نظیر خنجری آبگون به جای کارد جراحی، مرد برنا دل پرفنون به جای جراح و متخصص شکافتن، بتابید مر بچه را سر ز راه جایگزین چرخش سر نوزاد در زهدان به خاطر غیرعادی قرار گرفتن وی در رحم، فرو دوختن به جای بخیه جراحی زدن، می به جای داروی بیهوشی، مست کردن به جای بیهوشی بانوی باردار، شکافتن به جای شکاف جراحی و سرانجام به پانسمان کردن با پمادی مخصوص از گیاهی طبی که با شیر و مشک آمیخته شده برای مالیدن بر زخم (خستگی) و بهبود زخم، می توان اشاره نمود.

ملکوت* گامی تارهایی *
14-01-2011, 23:37
بیاور یکی خنجری آبگون/یکی مرد برنا دل و پرفنون/ نخستین به می، ماه را مست کن/ز دل بیم و اندیشه را پست کن/شکافید بی رنج پهلوی ماه/بتابید مر بچه را سر ز راه ...

با این همه نکته های شگفت از دانش پزشکی که در شاهنامه بدان اشاره شد باید به طور تخصصی درباره این دانش به مانند دیگر دانش هایی که در گنجینه شاهنامه نهفته است پژوهش های دامنه داری را آغاز نمود.به همین منظور به برخی سرفصل های مهم پزشکی در شاهنامه بسنده می کنم:? - نخستین کنگره جهانی پزشکی برای ارایه مشاوره های علمی و دستاوردهای پزشکی که در دوره انوشیروان در حدود یک هزار و پانصد سال پیش در دانشگاه جندی شاپور برپا شد.

پزشکان فرزانه گرد آمدند/همه یک به یک داستان ها زدند

? - پرهیز از پرخوری و استفاده نکردن از خورش ها و غذاهای چرب و سنگین که استادان دانش تغذیه نیز به این موارد سفارش موکدی دارند.

بدو گفت آن کس که افزون خورد/چو بر خوان نشیند خورش نشمرد/نباشد فراوان خورش تندرست/بزرگ آن که او تندرستی بجست

? - ورزش کردن و آمادگی جسمانی برای دستیابی به تندرستی.

ز نیرو بود مرد را راستی/ز سستی کژی زاید و کاستی

? - سفارش به بیماران برای بیان شرح دقیق نشانه ها و علایم بیماری شان به پزشکان مورد اعتماد خود برای مدد به تشخیص درست بیماری و درمان آن.

هر آن کس که پوشید راز از پزشک/ز مژگان فرو ریخت خونین سرشت

? - پرهیز از نوشیدنی های الکلی و مشروب که از خرد و ارج آدمی می کاهد.

کسی کو خورد داروی بیهشی/نباید گزیدن جز از خامشی/به مستی بزرگان نبندند بند/به ویژه کسی کو بود ارجمند

? - پرهیز از خشمگین شدن که مایه پشیمانی و زیانباری است.

چو خشم آوری هم پشیمان شوی/به پوزش نگهبان درمان شوی

? - آگاهی از بیماری های وراثتی و ژنتیکی که آن را سرشت (ژن) می نامیدند که به آسانی درمان نمی شده است.

درختی که تلخ است وی را سرشت/گرش برنشانی به باغ بهشت/ور از جوی خلدش به هنگام آب /به بیخ انگبین ریزی و شهد ناب/سرانجام گوهر به بار آورد/همان میوه تلخ بار آورد

? - بهره گیری از نوشدارو یا پادزهر در آستانه مرگ سهراب.

? - استفاده از داروهای بیهوشی از جمله کافور و حنف (کانابیس) در داستان های بیژن و منیژه، سیاووش و سودابه و جراحی رستم زاد.

همی ریخت کافور، گرد اندرش/بدین گونه بر تا نهان شد سرش

?? - اشاره به بیماری های روحی و روانی نظیر اسکیزوفرنی و تیک عصبی یا حالت های غیرعادی مانند صداهای عجیبی که بیماران روانی در حمله های عصبی از خود نشان می دهند.

به دقت جماعش یکی جنجه خواست/تو گویی که گاوی بغرید راست

?? - بهره گیری از داروهای گیاهی برای درمان و پیشگیری از نابینا شدن سپاهیان کی کاووس در مازندران.

?? - بهره گیری از داروهای خاص که طرز تهیه آن در شاهنامه آمده است.

گیاهی که گویمت با شیر و مشک/بکوب و بکن هر سه در سایه خشک/بسای و به آلای بر خستی‌گیش /تو بینی هم اندر زمان رستگیش

?? - اشاره به سنجه های گوناگون پزشکان ایرانی از جمله نشانه های ظاهری از جمله رنگ رخسار و زبان و حتی آزمایش گرفتن از بیماران که اکنون نیز مرسوم شده است.

پزشک آمد و دید پیشاب شاه/سوی تندرستی نشد کار شاه

?? - سفارش به زندگانی با آرامش و بدون اضطراب (استرس) و توصیه های اخلاقی به رعایت میانه روی و اعتدال.

به کار زمانه میانه گزین/چو خواهی که یابی همی آفرین

در پایان، سخن «سر لوید الگود»، نگارنده کتاب «دانش پزشکی ایرانیان در روزگاران کهن» می تواند نشانگر جایگاه والای پزشکان ایرانی باشد:«ایرانیان را باید مبتکر و بانی نگره های دانش پزشکی امروز در جهان دانست که بر این پایه بقراط توانست حدود پانصد سال پیش از میلاد رساله پزشکی مشهور خود را که در آن واژه های ایرانی و هندی فراوانی به کار گرفته است را نام برد.»

منبع:

http://parsateb.parsiblog.com/-1139366.htm

ملکوت* گامی تارهایی *
14-01-2011, 23:44
پزشکی در شاهنامه (http://ketabamoon.blogsky.com/1389/06/01/post-199/)



http://s1.picofile.com/after23/Pictures/Ketabamoon/Pezeshki-Shahnameh.jpg



p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { margin: 0cm 0cm 0.0001pt; text-align: right; direction: rtl; unicode-bidi: embed; font-size: 12pt; font-family: "Times New Roman"; }div.Section1 { page: Section1; }
پزشکی در شاهنامه
نوشته دکتر محمد سیاسی
انتشارات میرماه
160 صفحه – 72،000 ریال
***
در مقدمه دکتر سیاسی می خوانیم:
تاریخ برگزاری "کنگره ایرانشناسی" به دهه های چهل و پنجاه خورشیدی باز می‌گردد. در آن زمان همه ساله این کنگره به ریاست قافله سالار سخن، زنده یاد "دکتر پرویز ناتل خانلری" و دبیری استاد فرهیخته و نامدار حضرت "ایرج افشار" در یکی از استان‌های کشور برپا میشد.
نگارنده که افتخار عضویت در هیات رییسه کنگره مذکور را داشتم، سال‌ها پیش، سخنرانی هایی با عناوین پزشکی در شاهنامه"، "نوشدارو" و "افیون وبنگ در ادبیات پارسی" در کنگره های مختلف از جمله کنگره ایران شناسی که در دانشگاه آذرآبادگان تبریز برگزار شد، ایراد کردم که تا به امروز فرصت تنظیم و تکمیل آنها به صورت اثری پژوهشی و در خور، فراهم نیامده بود. از حسن اتفاق زمینه آشنایی با همکار دانش پژوه و پژوهشگر ادب دوستم، جناب "دکتر علی یزدی نژاد"، فراهم آمد و ایشان با گشاده رویی پذیرفتند تا متن این سخنرانی ها را از سوی "انتشارات پزشکی میرماه" که مدیریت آن را بر عهده دارند به چاپ برسانند. خوشبختانه ویراستاری، تنظیم و بازآرایی مطالب که به شایستگی از سوی ایشان صورت پذیرفت مجموعه حاضر را به اثری پژوهشی و در خور تامل بدل کرده است. ............
p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { margin: 0cm 0cm 0.0001pt; text-align: right; direction: rtl; unicode-bidi: embed; font-size: 12pt; font-family: "Times New Roman"; }div.Section1 { page: Section1; }
در این کتاب سرفصل های زیر را می خوانیم:
نخست: پرشکی در شاهنامه که شامل:
نخستین پزشک شاهنامه
نخستین انسان گوشتخوار
زال در شاهنامه و زالی در پزشکی
شکاف رستمی
داروی هوش بر
سیمرغ در نقش جراح
گیاهان دارویی و دارو در شاهنامه
خون سیاوشان یا پر سیاوشان
...
دوم: نوشدارو به روایت شاهنامه
زهر و پادرزهر در پزشکی باستان
دوشیزه زهرآگین
تریاک یک اشتباه مصطلح
نوشدارو یا داروی بی مرگی

سوم: افیون و بنگ در ادبیات پارسی
میرزا جلال طبیب و مفرح شاه شجاع
بنگ
وافور
...
و....... حدود سی سرفصل دیگر
از موارد فوق چند سطری در اینجا می نویسم.
***
نخستین پزشک درشاهنامه
پزشک (Physician) واژه‌ای با ریشه ای سه هزار ساله است. به اعتقاد زبان شناسان، این واژه از ریشه اوستایی "بئشه زه" (Bachaza) به معنای "آسیب زدا" آمده است که در دوران ساسانی به صورت "بئشه زینتار" (Baechazintar) و در پهلوی به صورت "بئشه زک" (Baechazak) و بعدها به شکل "بزشک" و "پزشک" در آمده است.
به هنگام پادشاهی جمشید، فرزند تهمورث دیوبند، برای نخستین بار به واژه پزشک و پزشکی و درمان و نیز گیاهان دارویی بر می‌خوریم. جمشید، بنا به روایت شاهنامه هفت صدسال پادشاه بود و با فره ایزدی هم‌شهریاری و هم‌موبدی کرد. آهن را نرم ساخت و از آن ابزار و آلات جنگ پدید آورد، بافتن و دوختن و شستن جامه را به مردم آموخت، عده ای از مردم را به نیایش ایزدی، گروهی را به جنگ‌آوری و جمعی را به کشاورزی گماشت. گرمابه ها و کاخ های بلند ساخت و جشن نوروز را بنیان نهاد و به گفته فردوسی:
دگر بوی های خوش آورد باز /که دارند مردم به بویش نیاز
چون پان و چو کافور و چون مشک ناب/ چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب
پزشکی و درمان هر دردمند / در تندرستی و راه گزند
همان رازها نیز کرد آشکار / جهان را نیابد چنو خواستار
اما جمشید هم مانند همه خودکامگان تاریخ:
همه کردنی ها چو آمد پدید / به گیتی به جز خویشتن کس ندید
ادعای خدایی و جهان آفرنی کرد و به مهتران سالخورده چنین گفت:
خور و خواب و آداب تان از منست / همه پوشش و کام تان از من است
به دارو و درمان جهان گشت راست / که بیماری و مرگ کس را نکاست
......
و در پایان کار، فره ایزدی از وی گسست و به فرمان ضحاک او را با اره به دو نیم کردند.
در روایات زرتشتی "تریتا" را نخستین پزشک آریایی می‌دانند. نام پدر وی سام بود و او خود دو فرزند داشت به نام های اروخش و گرشاسب. که گرشاسب همان پهلوان اساطیری ایران است. دربندهش نام تریتا به شکل اترت (Athrat) آمده است.
او نخستین ایرانی است که دست به تحقیق (Research) زد. و خواص زهرها را در مهار کردن بیماری ها و تب و مرگ دریافت. بعضی از کتابها هم "تریتا" را همان فریدون –پدرآریاییان جهان- دانسته اند.
...
بنابراین تریتا را نه تنها می توان نخستین پزشک ایران، بلکه نخستین دارو ساز ایران نیز برشمرد.
در واقع تریتا به منزله آسکلپیوس(Asklepius) یونانیان و آسکولاپیوس (Askulapius) رومیان است.
از دیگر کتب پهلوی چنین استباط می‌شود که تریتا برای درمان برخی بیماری ها به جراحی (کارد پزشکی) که کاردی مرصع بود و اهورامزدا به وی بخشیده بود متوسل می شد.
***
نخستین انسان گوشتخوار، آژی دهاک (ضحاک) بود. وی پس از آن که برجای پدر نشست، در دام ابلیس فرو رفت و شکم پرستی و تمایل به امیال و هوای نفس او را در کام خود کشید. در حالی که همه مردم گیاه خوار بودند.
فراوان نبود آن زمان پرورش / که کمتر بد از خوردنی ها خورش
ز هر گوشت از مرغ و از چارپای / خورشگر بیاورد یک یک به جای
ارتباط گوشتخواری با بدخویی، یکی از نکته‌های قابل توجه این داستان است. در واقع ابلیس می‌خواهد با خوراندن گوشت، خوی تهور ودرندگی را در ضحاک پرورش داده و وی را مطیع خواسته ای خویش کند.
.........
دو مار سیاه از دو کتفش برست / غمین گشت و از هر سویی چاره جست
........
پزشکان فرزانه گرد آمدند / همه یک به یک داستان ها زدند
........
در این هنگام، باز ابلیس در لباس پزشک نزد ضحاک می‌رود:
به سان پزشکی، پس ابلیس، تفت / به فرزاندگی، نزد ضحاک رفت
.........

زال در شاهنامه و زالی در پزشکی
یکی از داستان‌های دلکش شاهنامه حکایت زایش زال است و در همین جاست که از مرغ افسانه‌ای و مشهور شاهنامه، یعنی سیمرغ سخن به میان می آید. در شاهنامه در بسیاری موارد از این مرغ فرمانروا که گاه به عنوان پزشک و حکیم و زمانی به عنوان راهنمایی بزرگ در صحنه داستا‌ن‌ها پدیدار می‌شود، یاد شده است. نخستین جا، هنگام زادن زال است.
........
به چهره چنان بود تابنده شید / ولیکن همه موی بودش سپید
کس سام یل را نیارست گفت / که فرزند پیر آمد از خوب جفت
........
به فرمان سام، کودک را در کوه می افکنند اما سیمرغ به یاری او می آید و .....
امروزه در ادبیات پزشکی به واژه آلبینیسم (Albinisme) که نوعی ناهنجاری مادرزادی است بر می خوریم. در این ناهنجاری مواد رنگی در موی سرو تن و مژگان وجود ندارد و به این دلیل این افراد همه موهای بدنشان یکسر سپیدند. برای شرح و بیان آن، کامل تر و تفسیری از آنچه فردوسی در باره این "کودکان پیرسر" گفته است، نمی توان چیزی افزود، نام فرنگی این علامت از کلمه آلبا به معنای سپید است. ولی هیچ ترجمه و تفسیری برای آلبینیسم بهتر و زیباتر از واژه "زالی" نیست. ...........
همان گونه که در شاهنامه آمده است، بعدها در "جریان دیدار زال و رودابه قرار می گیریم که یکی از صحنه های بدیع شاهنامه است که در ادب پارسی از لحاظ آب و تاب و ظرافت عاشقانه نظیری برایش نیست"
که در نهایت، پیوند زناشویی این دو را شاهدیم که این دو هرگز همسر دیگری بر نگزیدند. و بعد از این پیوند به تولد رستم می رسیم. که با اشاره ای کوتاه به این تولد این یادداشت را هم خاتمه می دهم.
شکاف رستمی (رستمینه)
چون رستم قهرمانی برگزیده است، طبیعی است که طرز زادنش هم با دیگران تفاوت داشته باشد. رودابه مادر رستم، در همان دوران آبستنی احساس سنگینی عجیبی می‌کند و می‌گوید: "تو گویی به سنگستم آگنده پوست" و این نشان آن است که جنینی غیرعادی در زهدان خویش پرورش می‌داده است. سیمرغ زال را رهنمون می‌شود که: مرد بینادل پرفسونی را خبر کند، تا نخست رودابه را به می مست (بیهوش) ساخته و سپس تهیگاه وی را شکافته وآن شیربچه را از پهلوی رودابه بیرون کشد.
این داستان از شگفتی های شاهنامه است که استاد بزرگ، فردوسی توسی با اینکه پزشک نبوده است، اما چنان دقیق و با مهارت اصطلاحات طبی را به کار برده که با آنکه بیش از هزار سال از روزگار وی می‌گذرد، پرشکان امروزی را نیز به گشفتی و تحسین وا می‌دارد. فردوسی در شاهنامه واژه هایی از قبیل "خنجر آبگون" به جای "چاقوی جراحی"، "مرد بینادل پرفسون" به جای جراح، "مست کردن" معادل "بیهوشی"، "داروی هوش بر" در ازای داروی بیهوش کننده، "کافتن" و شکافتن به جای شکاف جراحی (Incision)، چرخش نوزاد در زهدان مادر، که امروزه از آن تحت عنوان ورسیون (Version)، نام برده می شود، "دوختن" به جای "بخیه جراحی" و استعمال روغن برای بهبود زخم سخن گفته است.
بیاور یکی خنجر آبگون / یکی مرد بینا دل پرفسون
نخستین به می "ماه" را مست کن / ز دل بیم و اندیشه را پست کن
بکافد تهیگاه سرو سهی / نباشد مر اورا ز درد آگهی
و زو بچه شیر بیرون کشد / همه پهلوی "ماه" در خون کشد
وزان پس بدوز ان کجا کرد چاک / زدل دور کن ترس و تیمار و بکا
...........
بیامد یکی موبد چربدست / مر آن ماه رخ را به می کرد مست
بکافید ........
....
همان دردگاهش فرو دوختند / به دارو همه درد، بسپوختند
شبان روز، مادر ز می خفته بود / ز می خفته و هش از او رفته بود
چو از خواب بیدار شد،سرو بن / به سیندخت، بگشاد لب بر سخن.
امروزه در کتاب‌های پزشکی بیرون آوردن نوزاد را از شکم مادر که با شکافتن زهدان صورت می‌گیرد به نام عمل قیصری یا سزارین (Cesarean Section)، می شناسند و آن را منسوب به تولد ژولیوس سزار، قیصر روم می دانند. ولی با توجه به اینکه دوران تاریخ اساطیری ایران پیش از تولد ژولیوس سزار بوده و فردوسی هم نه از زاییدن سزار اطلاع داشته و نه طبیب بوده، بنایراین همان گونه که بعضی از پژوهشگران ایرانی پیشنهاد کرده اند اگر این عمل را به جای سزارین، "شکاف رستمی" (Rostamic Section)، "عمل رستمی" و یا "رستم زایی" بنامیم راه مبالغه و اغراق نپیموده ایم.
***