PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نام اقوامي که در قرآن از آنها ياد شده



فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
15-01-2011, 17:48
http://sl.glitter-graphics.net/pub/2081/2081163md1m5z8dpr.gif

در قرآن کریم نام شش قبیله و قوم آمده است
که در اینجا به آنها اشاره می کنیم.



1. یأجوج و مأجوج؛ این دو کلمه عجمی و معرب گاگ مگاگ است. این دو کلمه دو بار در قرآن کریم تکرار شده است. (کهف، آیه94 و انبیاء،‌ آیه96) ذوالقرنین به مردمی برخورد کرد که زبانشان را کسی نمی­فهمید، ولی آن­ها به گونه­ای به او فهماند که از دست یأجوج و مأجوج در امان نیستند؛ زیرا آن­ها در روی زمین کاری جز فساد نمی­کنند و از او خواستند بین آن­ها و یأجوج و مأجوج سدی بسازد و این کار را کرد، ولی تا کنون به طور دقیق روشن نشده که این سد در کجا بوده است.


2. ثمود؛ این کلمه غیر عربی است و 25 بار در قرآن کریم تکرار شده است. ثمود قوم حضرت صالح هستند که در سرزمین حجر (میان شام و حجاز) می­زیستند و زندگی مرفهی داشتند. دعوت صالح را نپذیرفتند و شتری که معجزه او بود پی­کردند تا این­که صیحه آسمانی و زلزله­ای ویرانگر آنان را نابود کرد.


3. عاد؛ اینان قومی بودند که در سرزمین احقاف (بین یمن و حضرموت) با ثروت و مکنت و عمر طولانی زندگی می­کردند. خدای متعال برای هدایت آنان حضرت هود در میانشان مبعوث کرد، ولی آنان دعوت او را نپذیرفتند و به فساد و بت­پرستی ادامه دادند تا خدای متعال با باد صرصر آنان را نابود کرد.


4. مدین؛ این کلمه نام شهر و قوم حضرت شعیب است. این شهر در کنار دریای سرخ و بین راه اردن به مکه قرارداشته است. از صفات بد آنان کم­فروشی و راه­زنی بوده است. به رهنمودهای شعیب گوش نداند و در نتیجه به زلزله­ای شدید گرفتار شده، نابود گشتند.


5. قریش؛ این کلمه یک­بار در قرآن در سوره قریش آمده است. قریش قبیله­ای بود که در آغاز طلوع اسلام در مکه زندگی می­کردند و پیامبر اسلام از این قبیله است.

6. روم؛ این کلمه یک­بار در سوره روم آیه دوم آمده است. هر چند این کلمه نام مملکت روم است،‌ ولی در قرآن کریم مقصود از آن مردم این مملکت است.

قوم نوح،‌ قوم لوط، قوم ابراهیم، اصحاب اخدود، اصحاب فیل، اصحاب ایکه و اصحاب الرس در قرآن کریم آمده است



http://sl.glitter-graphics.net/pub/2081/2081163md1m5z8dpr.gif

سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)*
11-04-2012, 17:12
معرفي بيشتر قومهاي ذكر شده در قرآن:

http://www.askquran.ir/images/smilies/Type/1.gif
قوم ياجوج و ماجوج


در قرآن مجيد در دو سوره از ياجوج و ماجوج سخن به ميان آمده، يكى در سوره كهف آيه 98 و ديگر در سوره انبياء آيه 96. آيات قرآن به خوبى گواهى مى‏دهد كه اين دو نام متعلق به دو قبيله وحشى خونخوار بوده است كه مزاحمت شديدى براى ساكنان اطراف مركز سكونت خود داشته‏اند.

در تورات در كتاب" حزقيل" فصل سى و هشتم و فصل سى و نهم، و در كتاب رؤياى" يوحنا" فصل بيستم از آنها به عنوان" گوگ" و" ماگوگ" ياد شده است كه معرب آن ياجوج و ماجوج مى‏باشد.

http://www.askquran.ir/member31977-albums762-6060.gif

به گفته مفسر بزرگ، علامه طباطبائى در" الميزان" از مجموع گفته‏هاى تورات استفاده مى‏شود كه ماجوج يا ياجوج و ماجوج، گروه يا گروه‏هاى بزرگى بودند كه در دوردست‏ترين نقطه شمال آسيا زندگى داشتند مردمى جنگجو و غارتگر بودند .

بعضى معتقدند اين دو كلمه عبرى است، ولى در اصل از زبان يونانى به عبرى منتقل شده است و در زبان يونانى" گاگ" و" ماگاگ" تلفظ مى‏شده كه در ساير لغات اروپايى نيز به همين صورت انتقال يافته است.

http://www.askquran.ir/member31977-albums762-6060.gif

دلائل فراوانى از تاريخ در دست است كه در منطقه شمال شرقى زمين در نواحى مغولستان در زمانهاى گذشته گويى منطقه اى وجود داشته، که مردم اين منطقه به سرعت زاد و ولد مى‏كردند، و پس از كثرت و فزونى به سمت شرق، يا جنوب سرازير مى‏شدند، و همچون سيل روانى اين سرزمينها را زير پوشش خود قرار مى‏دادند، و تدريجا در آنجا ساكن مى‏گشتند.
براى حركت سيل ‏آساى اين اقوام، دورانهاى مختلفى در تاريخ آمده است كه يكى از آنها دوران هجوم اين قبائل وحشى در قرن چهارم ميلادى تحت زمامدارى" آتيلا" بود كه تمدن امپراطورى روم را از ميان بردند.

http://www.askquran.ir/member31977-albums762-6060.gif

و دوران ديگر كه ضمنا آخرين دوران هجوم آنها محسوب مى‏شود در قرن دوازدهم ميلادى به سرپرستى چنگيز خان صورت گرفت كه بر ممالك اسلامى و عربى، هجوم آوردند و بسيارى از شهرها از جمله بغداد را ويران نمودند.
در عصر دیگری نيز هجومى از ناحيه آنها اتفاق افتاد كه در حدود سال پانصد قبل از ميلاد بود، ولى در اين تاريخ، حكومت متحد ماد و فارس به وجود آمد و اوضاع تغيير كرد و آسياى غربى از حملات اين قبائل آسوده شد.
به اين ترتيب نزديك به نظر مى‏رسد كه ياجوج و ماجوج از همين قبائل وحشى بوده‏اند كه مردم قفقاز به هنگام سفرذو القرنين به آن منطقه تقاضاى جلوگيرى از آنها را از وى نمودند، و او نيز اقدام به كشيدن سد معروف ذو القرنين نمود .

سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)*
11-04-2012, 17:12
معرفي بيشتر قومهاي ذكر شده در قرآن:
http://www.askquran.ir/images/smilies/Type/2.gif

قوم ثمود



«ثمود» قومی مشرک و کافر بودند و در برابر اللّه، بت و معبودان ساختگی را می‏پرسیدند؛ تا این که خداوند متعال، صالح(ع) را از میان خودشان به رسالت و پیامبری برانگیخت.
قرآن کریم در برخی از آیات از اقامتگاه قوم ثمود خبر داده و می‏فرماید: «و ثمود الذین جابوا الصخر بالواد(فجر / 9 )» که در این آیه از ساختمان‏های قوم ثمود و این که آنان این ساختمان‏ها را با بریدن صخره‏ها و سنگ‏های کوه‏ها بنا می‏کردند، یاد شده است. همچنین مفاد این آیه می‏رساند که قوم ثمود در سرزمینی کوهستانی و پر از صخره زندگی می‏کردند.

قدرت قوم ثمود برای تسلط بر زمین، باغ‏ها، بوستان‏ها و کشتزارهایی که آنان بر روی زمین پدید آوردند، خانه‏هایی که در دل کوه‏ها تراشیدند و کاخ‏هایی که در دشت‏ها ساختند، همگی نشانه‏هایی است بر این که خداوند قوم ثمود را واداشت که به آبادسازی زمین بپردازند.


http://www.askquran.ir/member31977-albums762-6060.gif


خداوند متعال برای اثبات نبوت صالح(ع)، نشانه‏ای روشن و معجزه‏ای آشکار همراه او فرستاد تا به قومش ارائه دهد. این آیات روشن، ناقه (شترماده) ای بود منحصر به فرد و ویژگی‏های ظاهری آن با دیگر ناقه‏های آن سرزمین تفاوت داشت. قرآن کریم در برخی آیات، پاره‏ای از ویژگی‏های این ناقه را بیان داشته است، اما درباره چگونگی آفرینش آن، - اگرچه در برخی گزارش‏های آلوده به اسرائیلیات و خرافات، مطالبی به چشم می‏خورد - اطلاعاتی در اختیار ما نمی‏گذارد.

http://www.askquran.ir/member31977-albums762-6060.gif


قرآن کریم، سخن صالح(ع) خطاب به قوم ثمود را درباره این ناقه چنین گزارش می‏کند: «قال یا قوم اعبدوا الله مالکم من اله غیره قد جاءتکم بینة من ربکم هذه ناقة الله لکم ءایة فذروها تاکل فی‏أرض الله ولا تمسوها بسوء فیأخذکم عذاب الیم(اعراف / 73 )
گفت: ای قوم من! خدای را بپرستید، برای شما معبودی جز او نیست؛ در حقیقت، برای شما از جانب پروردگارتان دلیلی آشکار آمده است. این ماده شتر خدا برای شماست که پدیده‏ای شگرف و نشانه [خداوندی] است. پس آن را [به حال خود[ واگذارید تا در زمین خدا بخورد و گزندی به او نرسانید تا [مبادا] شما را عذابی دردناک فرو گیرد.


http://www.askquran.ir/member31977-albums762-6060.gif


صالح(ع) دعوت خود را با فراخواندن قوم ثمود به توحید و یکتاپرستی و شریک قرار دادن برای وی، آغاز کرد. او خطاب به قوم خود فرمود: «یا قوم اعبدوا الله مالکم من اله غیره(هود / 61 ).
ای قوم من! الله را بپرستید. برای شما معبودی جز او نیست.
صالح(ع) از ثمودیان خواست که به ناقه خداوند به عنوان یک پدیه شگرف و معجزه الهی، با بصیرت بنگرند و از آزار رساندن به آن بپرهیزند. او یادآور شد که خداوند آنان را جانشینان قوم عاد قرار داده و با مسخر ساختن زمین برای آنان، نعمت‏های بی‏شماری را در اختیارشان نهاده است و در برابر، از آنان خواست که نعمت‏های الهی را سپاس گویند و از کفران نعمت و فسادانگیزی دوری جویند.
ثمودیان، پیامبرشان صالح را به سحر و افسون‏زدگی و کذب و دروغگویی متهم کردند و به او گفتند که پیش از این ما به تو امیدها داشتیم. ولی صالح(ع) خطاب کرد اگر او بر روش و منش آنان رفتار کند و خدای را نافرمانی کند، هیچ یک از آنان نمی‏توانند در برابر خدا او را یاری رساند و تنها بر زیان او می‏افزایند(هود / 63 ).
با همه تأکیدات و هشدارهای صالح(ع) در پاسداشت ناقه و آزارنرساندن به او قوم ثمود از این فرمان روی بر تافتند و سرانجام ناقه خداوند را کشتند؛ با این که از میان ثمودیان یک تن ناقه را پی کرد ولی قرآن کریم پی‏کردن ناقه را به همه آنان نسبت داده است (اعراف / 77 ) چرا که همه آن کافران او را به این کار واداشتند.
پس از آن که ثمودیان کافر ناقه خداوند را پی کردند، صالح(ع) به آنان خبر داد که تنها تا سه روز دیگر از زندگی در دار دنیا برخوردار خواهند بود و چون هنگام عذاب فرا رسید، صالح و پیروان با ایمان نجات یافتند و چنان عذاب مرگباری بر ثمودیان فرود آمد که جملگی چون گیاهان خشکیده، خرد شدند( قمر / 31 ).

http://www.askquran.ir/member31977-albums762-6060.gif


قرآن کریم از عذاب قوم ثمود با تعبیرهای «صیحه»، «رجفة» و «صاعقه» یاد کرده است.

سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)*
11-04-2012, 17:14
معرفي بيشتر قومهاي ذكر شده در قرآن:


http://www.askquran.ir/images/smilies/Type/3.gif

قوم عاد



سرزمين قوم عاد، بسيار پر درخت وخرم و حاصلخيز بود، ‌وقتي كه از دعوت حضرت هود ـ عليه السلام ـ سر پيچي كردند، خداوند باران رحمتش را به مدت هفت سال از آنها باز داشت. خشكسالي و قحطي، همه جا را فرا گرفت. هوا خشك و گرم و خفه كننده شده بود.

http://www.askquran.ir/member31977-albums762-6060.gif



قوم عاد در قرآن اين چنين ياد شده است: وَ اذْكُرْ أَخَا عَادٍ إِذْ أَنذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقَافِ وَ قَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِن بَين‏ِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ أَلَّا تَعْبُدُواْ إِلَّا اللَّهَ إِنىّ‏ِ أَخَافُ عَلَيْكمُ‏ْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيم‏ .(احقاف/21)
(سرگذشت هود) برادر قوم عاد را ياد كن، آن زمان كه قومش را در سرزمين «احقاف» بيم داد در حالى كه پيامبران زيادى قبل از او در گذشته‏هاى دور و نزديك آمده بودند كه: جز خداى يگانه را نپرستيد! (و گفت:) من بر شما از عذاب روزى بزرگ مى‏ترسم.

اين قوم كافر و بت پرست بودند و طاغيان مستكبر خود را اطاعت مي کردند:

«وَ تِلْكَ عادٌ جَحَدُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ وَ عَصَوْا رُسُلَهُ وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنيد » (هود/59)
و اين قوم «عاد» بود كه آيات پروردگارشان را انكار كردند و پيامبران او را معصيت نمودند و از فرمان هر ستمگر دشمن حق، پيروى كردند.چون کشورشان وسعت یافت، سر بر طغیان و سرکشی برداشتند، تا اینکه هود عليه السلام بر ایشان مبعوث شد.

http://www.askquran.ir/member31977-albums762-6060.gif



رسالت حضرت هود (عليه السلام):هود عليه السلام خودش از قوم عاد دومین پیغمبری بود که برای دفاع از حق و سرکوبی و ابطال کیش وثنیت قیام کرده، البته دومین نفری که قرآن کریم سرگذشتش را نقل کرده و محنت ها و آزاری که در راه خدای سبحان دیده حکایت نموده است، آری قرآن کریم آن جناب را به همان ستایش که انبیاء گرام خود را ستوده، ستایش کرده و درهمه ذکر خیرهای خود از آن حضرات، وی را شرکت داده است، سلام خدا بر او باد.
"هود" اين نام بدين جهت بر او نهاده شده كه از آنچه قومش بدان گمراه شده بودند هدايت يافت و به آن مبتلا نگرديد. سپس از طرف خداوند مبعوث شد تا آنان را از گمراهى رهانيده و به شاهراه هدايت برساند « وَ إِلىَ‏ عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَاقَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيرُْهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا مُفْترَُونَ » (هود/50)
« (ما) به سوى (قوم) عاد، برادرشان «هود» را فرستاديم (به آنها) گفت: «اى قوم من! خدا را پرستش كنيد، كه معبودى جز او براى شما نيست. شما فقط تهمت مى‏زنيد (و بتها را شريك او مى‏خوانيد)»

نخستين دعوت هود عليه السلام، همان دعوت تمام انبيا بود، دعوت به سوى توحيد و نفى هر گونه شرك ،چه افترا و تهمتى از اين بالاتر كه براى بتهايي بى‏ارزش آن همه مقام قائل مي­شدند.

«وَ يَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلىَ‏ قُوَّتِكُمْ وَ لَا تَتَوَلَّوْا مجُْرِمِين » (هود/52)
«و اى قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش كنيد، سپس به سوى او بازگرديد، تا (باران) آسمان را پى در پى بر شما بفرستد و نيرويى بر نيرويتان بيفزايد و گنهكارانه، روى (از حق)بر نتابيد!»

http://www.askquran.ir/member31977-albums762-6060.gif



سرانجام قوم عاد : بعد از سه سال قحطی و توبه نکردن قوم خیره سر عاد، ابر سیاهی در آسمان ظاهر می­شود گمان می­کنند، می­خواهد باران ببارد، ولی آن در حقیقت شروع عذاب بود: « فَلَمَّا رَأَوْهُ عَارِضًا مُّسْتَقْبِلَ أَوْدِيَتهِِمْ قَالُواْ هَذَا عَارِضٌ ممُّْطِرُنَا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُم بِهِ رِيحٌ فِيهَا عَذَابٌ أَلِيم » (احقاف/24)
«هنگامى كه آن (عذاب الهى) را بصورت ابر گسترده‏اى ديدند كه بسوى درّه‏ها و آبگيرهاى آنان در حركت است (خوشحال شدند) گفتند: «اين ابرى است كه بر ما مى‏بارد» (ولى به آنها گفته شد:) اين همان چيزى است كه براى آمدنش شتاب مى‏كرديد، تندبادى است (وحشتناك) كه عذاب دردناكى در آن است.»

http://www.askquran.ir/member31977-albums762-6060.gif



این قوم بوسیلۀ بادی عجیب، عذاب شدند که با تعابیر مختلف در قرآن بیان شده است:






« فَأَرْسَلْنَا عَلَيهِْمْ رِيحًا صَرْصَرا ...ً»(فصلت/16) «سرانجام تندبادى شديد و هول‏انگيز و سرد و سخت بر آنها فرستاديم‏...»



« وَ أَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُواْ بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَة »(حاقه/6) «و امّا قوم عاد با تند بادى طغيانگر و سرد و پرصدا به هلاكت رسيدند.»



«وَ فىِ عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيهِْمُ الرِّيحَ الْعَقِيم‏»(ذاريات/41) « و (همچنين) در سرگذشت «عاد» (آيتى است) در آن هنگام كه تندبادى بى‏باران بر آنها فرستاديم.»

سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)*
14-04-2012, 13:40
معرفي بيشتر قومهاي ذكر شده در قرآن:
http://www.askquran.ir/images/smilies/Type/4.gif

قوم مدين


رسولی که به سوی قوم مدین فرستاده شد حضرت شعیب عليه السلام بود. قوم حضرت شعیب مردمانی بودند تاجر و در وزن اجناسی که خرید و فروش می کردند خیانت می کردند. حضرت شعیب ابتدا از در پند و اندرز وارد شد و آنها را به راه راست و درستکاری و پیروی از خداوند دعوت کرد و آنها را گفت:"خداوند از برای شما سرمایه های حلال قرار داده که حتی اگر مقدار کم باشد پر برکت تر از این مالیست که به راه حرام و نادرست و با فریب دادن مردم به دست می آورید. "


قَالُواْ يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِّمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلاَ رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ
گفتند اى شعيب بسيارى از آنچه را كه مى گويى نمى ‏فهميم و واقعا تو را در ميان خود ضعيف مى‏ بينيم و اگر عشيره تو نبود قطعا سنگسارت مي ‏كرديم و تو بر ما پيروز نيستى. (هود / 91)


چون حجت تمام شد و مردمان مدین همچنان بمانند گذشته به گناه خویش ادامه می دادند عذاب الهی بر آنها حتم شد.

هنگامى كه فرمان خداوند فرا رسيد، شعيب و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند، به رحمت خدا نجات یافتند; و آنها را كه ستم كردند، صيحه آسمانى فرو گرفت; و در ديار خود، به رو افتادند و مردند.

عذاب مردمام مدین آتشی بود که از ابرهای سیاه بر سرشان بارید. و همه ی ستمکاران قوم راهلاک کرد آنچنان كه گويى هرگز از ساكنان آن ديار نبودند!

كَأَن لَّمْ يَغْنَوْاْ فِيهَا أَلاَ بُعْدًا لِّمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ. گويى در آن [خانه‏ ها] هرگز اقامت نداشته‏ اند هان مرگ بر [مردم] مدين همان گونه كه ثمود هلاك شدند (هود/95)
وَأَصْحَابُ مَدْيَنَ وَكُذِّبَ مُوسَى فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ . و اهل مدين و موسى تكذيب شد پس كافران را مهلت دادم سپس [گريبان] آنها را گرفتم بنگر عذاب من چگونه بود.(حج / 49)




حضرت شعیب عليه السلام نابینا بود چون وحی بر وی آمد بینا گشت. و گویند از شدت گریستن نابینا گشته بود تا اینکه خداوند او را وحی فرستاد که ای شعیب از چه اینقدر گریه کنی؟ اگر از بیم دوزخ است که تو را از دوزخ ایمن کردم. اگر بر امید بهشت است که بهشت را بر تو واجب کردم و اگر از بهر گناه می گریی گناهانت بر تو آمرزیدم.

شعیب گفت: اینهمه گریستن من از آنست که مبادا ترا نبینم. خداوند فرموده هر گریستن که براین امید گریی بگری، که سزاست تا به مراد خویش برسی."

http://www.askquran.ir/member31977-albums762-6060.gif


تاريخ مدين و ساكنان آن را در دوران حيات شعيب(عليه السلام)مى‌توان به دو دوره تقسيم كرد:


1. دوره پيش از عذاب كه مردم پس از دعوت شعيب(عليه السلام)به دو گروه اقليّت مؤمنان و اكثريت كافران تقسيم شدند.
(وَإِن كَانَ طَآئِفَةٌ مِّنكُمْ آمَنُواْ بِالَّذِي أُرْسِلْتُ بِهِ وَطَآئِفَةٌ لَّمْ يْؤْمِنُواْ فَاصْبِرُواْ حَتَّى يَحْكُمَ اللّهُ بَيْنَنَا وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ //قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَكَ مِن قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ كُنَّا كَارِهِي//و اگر گروهى از شما به آنچه من بدان فرستاده شده ‏ام ايمان آورده و گروه ديگر ايمان نياورده‏ اند صبر كنيد تا خدا ميان ما داورى كند [كه] او بهترين داوران است//سران قومش كه تكبر مى‏ ورزيدند گفتند اى شعيب يا تو و كسانى را كه با تو ايمان آورده‏ اند از شهر خودمان بيرون خواهيم كرد يا به كيش ما برگرديد گفت آيا هر چند كراهت داشته باشيم . اعراف / 87 - 88 )
از اينكه قرآن در اين دوره از مخالفان شعيب(عليه السلام) با عنوان ملأ مستكبر ياد كرده است، مى‌توان به وجود طبقه اشراف و ثروتمند و در نتيجه وجود فاصله طبقاتى در مدينِ آن زمان پى برد. از كافرانى كه دراين دوره زمانى با عذاب‌الهى نابود شدند، با «اصحاب مدين» ياد مى‌شود.

2. دوره پس از عذاب و نابودى كافران كه همراه با شرايط اجتماعى ـ سياسى و دينى مساعدى بوده است.
از ساكنان مدين در اين برهه با عنوان «اهل مدين» ياد شده و ظاهر آيات نشان مى‌دهد كه پناه بردن موسى عليه السلام) به مدين و سكونت چندين‌ساله وى در آنجا به هنگام پيرى و از كارافتادگى شعيب(عليه السلام)در همين دوره بوده است.
قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَن تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِندِكَ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ. [شعيب] گفت من مى‏ خواهم يكى از اين دو دختر خود را [كه مشاهده مى ‏كنى] به نكاح تو در آورم به اين [شرط] كه هشت ‏سال براى من كار كنى و اگر ده سال را تمام گردانى اختيار با تو است و نمى‏ خواهم بر تو سخت گيرم و مرا ان شاء الله از درستكاران خواهى يافت.(قصص / 27)

http://www.askquran.ir/member31977-albums762-6060.gif


برخلاف دوره نخست كه شعيب عليه السلام و پيروانش با انواع فشارهاى اجتماعى رو‌به‌رو بوده و به اخراج از خانه و كاشانه خويش تهديد مى‌شده‌اند .قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَكَ مِن قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ كُنَّا كَارِهِينَ . سران قومش كه تكبر مى‏ورزيدند گفتند اى شعيب يا تو و كسانى را كه با تو ايمان آورده‏اند از شهر خودمان بيرون خواهيم كرد يا به كيش ما برگرديد گفت آيا هر چند كراهت داشته باشيم.(اعراف/ 88). در اين دوره، آن حضرت با برخوردارى از جايگاه اجتماعى مطلوب، ضمن پناه‌دادن به موسى عليه السلام وى را اجير مى‌كند. شايد بتوان از مفاد قرار داد كارى شعيب عليه السلام با موسى عليه السلام به‌دست آورد كه در آن زمان، مردان جوان، متناسب با شرايط اجتماعى روز، براى مدت معينى، شبيه آنچه امروزه به نام شيربها مرسوم است، براى پدر همسر خويش كار مى‌كرده‌اند.