PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : براهین اثبات معاد



ganjineh
15-10-2009, 17:28
مهم‎ترین منبع و منشأ ایمان به معاد و حیات اُخروی، وحی الهی است كه به وسیله پیامبران ـ علیهم السلام ـ به بشر ابلاغ شده است. انسان پس از آن‎كه خدا را شناخت و به صدق گفتار پیامبران ایمان آورد، به روز قیامت و حیات جاوید اخروی، كه همه پیامبران، ایمان به آن را در سرلوحه تبلیغ و دعوت خود قرار داده‎اند، ‌ایمان پیدا می‎كند. این، خود نوعی برهان عقلی بر معاد است، ولی از آن‎جا كه معرفت تفصیلی، در تقویت و تحكیم ایمان مؤثر است. نیز از سوی دیگر، قرآن كریم نیز با دلایل روشن عقلی، قطعی بودن جهان پس از مرگ و برانگیخته شدن انسان‎ها را در قیامت اثبات نموده است، در این فصل برخی از براهین معاد را مورد بررسی قرار می‎دهیم:
1. برهان حكمت و غایت
جهان، آفریده و فعل خداوند حكیم است، و فعلِ فاعلِ حكیم، بدون غایت نخواهد بود. بنابراین، جهان دارای غایت است.
و غایت[1] عبارت است از فعلیت و كمالی كه متحرك به واسطه حركت به آن نایل می‎گردد، و با وصول به آن از حركت باز می‎ایستد. مانند دانه و هسته گیاه كه پس از رسیدن به آخرین مرحله فعلیت و كمالِ ممكن برای آن گیاه، غایت خود را بازیافته و حركت آن پایان می‎پذیرد.
از سوی دیگر، وقتی به جهان طبیعت می‎نگریم، آن را نمایشگاه بزرگی از پدید آمدن‎ها و فانی شدن‎ها، و زندگی‎ها و مرگ‎ها می‎بینیم، یعنی هیچ چیز حالت ثبات و قرار ندارد، بلكه یك‎پارچه به حركت و تغیر است، و ثبات و قرارهای آن موقت و مقطعی است، نه دایمی و نهایی. بسان ایستگاه‎های میان راه كه مقصد نهایی حركت نمی‎باشند. بنابراین، اگر در ورای حیات این جهآن‎كه بی‎ثباتی و بی‎قراری بر آن حاكم است، حیاتی ثابت، پایدار و لایتغیر وجود نداشته باشد، هیچگاه به غایت نهایی نخواهد رسید، و در نتیجه آفرینش این جهان بدون غایت و بیهوده خواهد بود؛ لیكن چون آفریدگار جهان، حكیم است و فعل او بدون غایت نمی‎باشد، بنابراین حیات دنیوی غایتی دارد كه همان حیات اخروی است.[2] قرآن كریم برهان مزبور را چنین بیان نموده است: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ».[3]
استفهام موجود در آیه شریفه، انكاری است، و مفاد آن این است كه ما شما را عبث نیافریده‎ایم. و چون چنین است، پس به سوی ما بازخواهید گشت.
آن‎گاه در آیه بعد در مقام تحكیم برهان فوق برآمده و فرموده است:
«فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِیمِ».[4]
این آیه شریفه سه نكته مهم را یادآور شده است:
1. خداوند، فرمانروا و مدبّر جهان آفرینش است: «رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِیمِ».
2. او حق است، و در نتیجه از فعل بیهوده و باطل منزه و پیراسته می‎باشد: «اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ».
نتیجه این دو مطلب آن است كه جهان آفرینش دارای غایت است؛ لیكن چون ممكن است توهم شود كه گرچه خداوند حكیم بوده و فعل او بدون غایت نیست، ولی شاید عواملی مانع از تحقق یافتن آن غایت گردند، نكته سوم این توهم را مردود می‎سازد و آن این‎كه:
3. خداوند، یكتا و بی‎همتاست، و رقیبی در برابر او متصور نیست: «لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ».[5]
برهان حكمت در آیات دیگر
برهان حكمت در آیات دیگر قرآن نیز بیان گردیده است. در این‎جا برخی از این آیات را یادآور می‎شویم:
1. «وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ ما خَلَقْناهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ مِیقاتُهُمْ أَجْمَعِینَ».[6]
ـ ما آسمان‎ها و زمین و آن چه در میان آنها است را بازیگرانه نیافریده‎ایم، ما آنها را جز به حق (بر پایه علم و حكمت) نیافریده‎ایم، لیكن اكثر آنان نمی‎دانند، (چون چنین است پس جهان طبیعت دارای غایتی است و آن همان) روز فصل (قیامت) است كه وعدگاه همگان می‎باشد.
2. «وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ».[7]
ـ ما آسمان و زمین و آن چه میان آنها است را بازیگرانه نیافریده‎ایم.
3. «وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً ذلِكَ ظَنُّ الَّذِینَ كَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ».[8]
ما آسمان و زمین و آن چه میان آنها است را باطل (بدون غایت) نیافریده‎ایم، این گمان كافران است، وای بر كافران از دوزخ.
در همه این آیات بر این نكته استدلال شده است كه چون آفرینش جهان هستی كه فعل خداوند است. حكیمانه و غایت‎دار است، لذا جهان آخرت ضرورت دارد، زیرا اگر جهان طبیعت كه مجموعه‎ای از حوادث گذرا و ناپایدار است، به غایتی ثابت و پایدار منتهی نگردد، باطل و بیهوده و بازیگرانه خواهد بود؛ ولی چون خداوند حق مطلق است، فعل او نیز حق بوده، و باطل و عبث در آن راه ندارد.
قیامت و غایت در كلام امام علی ـ علیه السلام ـ
در كلمات امام علی ـ علیه السلام ـ نیز قیامت به عنوان غایت دنیا بیان گردیده و تأكید شده است كه آفرینش این عالم تا به آن غایت منتهی نگردد، قرار و ثباتی نخواهد داشت، آن‎جا كه می‎فرماید:
«اِنَّ الخَلْقَ لا مَقْصِرَ لَهُمْ عَنِ الْقِیَامَهِ، مُرْقِلیَن فِی مِضْمَارِهَا إلَی الْغَایَه الْقُصْوَی».[9]
ـ برای انسان‎ها قبل از قیامت قرارگاهی نیست، آنان در میدان قیامت (زندگی دنیا) به سوی غایتی نهایی (بهشت و دوزخ) با شتاب به پیش می‎روند.
نیز فرموده است:
«إنَّ الْغَایَهَ الْقِیَامَهُ و كَفَی بِذَلِكَ وَاعِظاً لِمَنْ عَقَلَ».[10]
غایت (دنیا) قیامت است. برای فردی كه بیندیشد همین مطلب برای وعظ و اندرز كافی است.
2. برهان عدالت
انسان‎ها در برابر دعوت پیامبران الهی به ایمان و نیكوكاری، به دو گروه مؤمنان و كافران، مطیعان و عاصیان، تقسیم می‎شوند. از نظر عقل، ایمان و نیكوكاری پسندیده، و شایسته ستایش و پاداش است، و كفر و تبهكاری مستحق نكوهش و كیفر می‎باشد، و برخورد یكسان با آن دو و برابر دانستن نیكوكار و بدكار عادلانه نیست. نظیر این‎كه آموزگار تفاوت‎های موجود در دانش‎آموزان را از نظر سعی و كوشش در فراگیری، و انضباط و اخلاق، نادیده گرفته و به همگان نمره مساوی بدهد.
از سوی دیگر، هر دو گروه در این جهان به طور یكسان از مواهب حیات بهره‎مند می‎باشند، و چه بسا كافران و عاصیان از مؤمنان و مطیعان برخوردارترند، و اصولاً نه پاداش دادن به برخی از نیكوكاری‎ها ـ مانند شهادت در راه خدا ـ در این جهان امكان‎پذیر است، و نه كیفر برخی از تبهكاری‎ها، مانند گمراه ساختن انسان‎ها و كشتن نسل‎های بی‎شمار. بنابراین، دنیا جایگاه مناسبی برای اجرای عدالت الهی در مورد صالحان و تبهكاران به طور كامل نمی‎باشد؛[11]
پس باید جهان دیگری باشد تا عدل الهی در مورد نیكان و بدان به طور كامل تحقق یابد.
ابن میثم بحرانی (م 679 یا 699) در تقریر این برهان گفته است:
«إنّا نَرَی الْمُطیعَ وَ الْعاصِیَ یُدْرِكُهُمَا الْمُوْتُ مِنْ غَیْرِ أنْ یَصِلَ إلَی أحَدٍ مِنْهُمَا مَا یَسْتَحِقُّهُ مِنْ ثَوابٍ أوْ عِقَابٍ، فَإنْ لَمْ یُحْشَرَا لِیُوصَلَ إلَیْهِمَا ذَلِكَ الْمُسْتَحَقُ، لَزِمَ بُطْلانُهُ أصْلاً وَ ذلكَ ظُلْمٌ لا یَجُوزُ عَلَی الصَّانِعِ الحَكِیمِ».[12]
در آیاتی از قرآن به این برهان اشاره شده است، دو نمونه را یادآور می‎شویم:
1. «أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ كَالْفُجَّارِ».[13]
ـ آیا مؤمنان و صالحان را مانند مفسدان در زمین، و پرهیزگاران را مانند تبهكاران قرار می‎دهیم؟
2. «أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ كَالُْمجْرِمِینَ ما لَكُمْ كَیْفَ تَحْكُمُونَ».[14]
ـ آیا انسانهای فرمانبردار را مانند مجرمان قرار می‎دهیم، چگونه داوری می‎كنید؟
3. برهان رحمت
یكی از صفات كمال خداوند، صفت رحمت است، و مفاد آن این است كه خداوند نیاز موجودات را برآورده و هر یك را به سوی كمالی كه شایستگی آن را دارد هدایت كرده و نایل می‎سازد. چنآن‎كه علامه طباطبایی (ره) فرموده است:
«الرَحمَهُ رَفْعُ حَاجَه كُلَّ مُحْتاجٍ وَ إیصَالُ كُلَّ شَیْءٍ إِلَی مَا یَسْتَحِقُّهُ وَ إفاضَتُهُ عَلَیْهِ».[15]
ـ رحمت، عبارت است از برآوردن نیاز هر نیازمند، و رساندن هر چیز به آن‎چه استحقاق آن را دارد و افاضه آن به او.
آفرینش انسان با ویژگی‎هایی كه دارد، به روشنی بر این‎كه او شایستگی حیات ابدی را داراست دلالت دارد؛ زیرا:
اولاً: اندیشه حیات جاودانی را داراست.
ثانیاً: خواهان حیات ابدی بوده، و آن را آرزو می‎كند.
ثالثاً: انسان بر پایه نظام ایمان و عمل صالح در سطحی فراتر ازحیات طبیعی و حیوانی قرار گرفته، و استعداد حیاتی برتر و سعادتی جاودانه را كسب می‎كند، چنآن‎كه بر پایه نظام كفر و فسق نیز استحقاق حیاتی فروتر از حیات حیوانی را به دست می‎آورد كه آن نیز در قالب حیات دنیوی نمی‎گنجد، چنآن‎كه امام علی ـ علیه السلام ـ فرموده: «إن الله لم یرضها ثواباً لأولیائه و لا عقاباً لأعدائه».[16]
بنابراین، اگر پس از این حیات موقت و ناپایدار، حیاتی پایدار و ابدی نباشد، شایستگی و استحقاق یاد شده در انسان هیچ‎گاه به فعلیت نخواهد رسید، و این با عنایت و رحمت الهی سازگار نیست.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . فلاسفه حركت را كمال اول، و غایت را كمال ثانی می‎نامند، چنان‎كه علامه طباطبایی(ره) در این‎باره فرموده است: «ان الحركه كمالٌ اول لما بالقوه من حیثُ انه بالقوه، فهناك كمال ثان یتوجه الیه المتحرك و هو المطلوب لنفسه، و الحركه مطلوبه لاجله... و هذا الكمال الثانی هو المسمی غایه الحركه یستكمل بها التحرك نسبتها الی الحركه نسبه التامٌ الی النَقص... نهایه الحكمه، مرحله 8، ص 10.
[2] . قرآن كریم، عالم آخرت را سرای ثبات و قرار توصیف نموده و می‎فرماید: «وَ إِنَّ الْآخِرَهَ هِیَ دارُ الْقَرارِ» (غافر/ 39). پیرامون این برهان رجوع شود به: كتاب استاد شهید مطهری، زندگی جاوید، ص 60ـ56؛ كتاب علامه طباطبایی، شیعه در اسلام، بخش سوم، معاد شناسی، ص 103؛ كتاب آیت الله جوادی آملی، ده مقاله پیرامون مبدأ و معاد،‌ص 289ـ284؛ كتاب استاد سبحانی، منشور جاوید، ج 9، ص 39ـ31.
[3] . مؤمنون/ 115.
[4] . مؤمنون/ 116.
[5] . به المیزان، ج 15، ص 73 رجوع شود.
[6] . دخان/ 40ـ38.
[7] . انبیاء/ 16.
[8] . ص/ 27.
[9] . نهج البلاغه، خطبه 156، «مقصر» بر وزن مقعد به معنای مجلس می‎باشد. و مَرقُلین یعنی شتابان. و مضمار به معنای میدان، و مقصود از مضمار قیامت، زندگی دنیاست، چنان‎كه در جای دیگر فرموده است:اَلا وَ إن الیَّومْ الْمِضْمار و غَدأ السِّباق»، شرح نهج البلاغه، ابن میثم، ج 3، ص 262.
[10] . نهج البلاغه، خطبه 190.
[11] . إن الله لم یرضها ثواباً لأولیائه و لا عقاباً لأعدائِهِ. (نهج البلاغه/ حكمت 415)
[12] . قواعد المرام، ص 146، با اندكی تصرف در عبارات.
[13] . ص/ 28.
[14] . قلم/ 35.
[15] . المیزان، ج 7، ص 25.
[16] . نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 415.