PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معاد جسمانی و روحانی



ganjineh
15-10-2009, 17:37
از بحث‎های مهمِ مسئله معاد، بحث درباره چگونگی معاد از نظر جسمانی و روحانی بودن آن است. در این زمینه از سوی فیلسوفان و متكلمان اسلامی، سه نظریه مطرح گردیده است:
1. فقط معادی جسمانی: در قیامت جز بدن و لذایذ و آلام بدنی و حسی تحقق ندارد.
2. فقط معاد روحانی: در قیامت جز روح و لذایذ و آلام روحی و عقلی تحقق ندارد.
3. اعتقاد به هر دو معاد: در قیامت هم روح محشور می‎شود و هم بدن، و علاوه بر لذایذ و آلام حسی، آلام و لذایذ روحی و عقلی نیز تحقق دارد.
از آنچه گفته شد، روشن می‎شود كه اعتقاد به هر دو نوع معاد جسمانی و روحانی مبتنی بر امور زیر است:
الف. حقیقت انسان را بدن مادی اوتشكیل نمی‎دهد، بلكه حقیقت انسان عبارت است از نفس و روح او ـ كه مجرد از ماده می‎باشد، ـ و با مرگ بدن به حیات خود ادامه می‎دهد.
ب. در سرای آخرت بدن‎های مردگان صورت‎های پیشین خود را بازیافته، و نفس و روح آدمیان كه با مرگ، از بدن قطع علاقه كرده بود، به بدن‎ها تعلق گرفته و در نتیجه بدن‎های مرده زنده می‎شوند.
ج. پاداش‎ها و كیفرهای اخروی منحصر در آلام و لذایذ حسی و بدنی نبوده، یك رشته لذایذ و آلام كلی و عقلانی نیز تحقق می‎یابد.
بنابراین، كسانی كه حقیقت انسان را در همان جنبه مادی و بدن او خلاصه كرده و روح را نیز امری مادی دانسته‎اند، معاد را منحصر در معاد جسمانی می‎دانند. اكثریت متكلمان و محدثان طرفدار این قول بوده‎اند، چنان‎كه صدرالمتألهین(ره) گفته است:
«اكثر متكلمان و عموم فقیهان و محدثان قایل به معاد جسمانی می‎باشند؛ زیرا آن روح را جسمی می‎دانند كه مانند آب در گل، و آتش در ذغال، و روغن در درخت زیتون، ساری و نافذ در بدن می‎باشد.»
برعكس، آنان كه روح را واقعیتی مجرد از ماده می‎دانند كه پس از مرگِ بدن هم‎چنان به حیات خود ادامه می‎دهد، ولی به تعلق دوباره آن به بدن معتقد نیستند، فقط به معاد روحانی قایل شده‎اند، ‌چنان كه اكثریت فلاسفه بر این عقیده بوده‎اند. صدرالمتألهین(ره) در این‎باره گفته است:
«اكثر فلاسفه و پیروان طریقه مشّاء، فقط قایل به معاد روحانی می‎باشند؛ زیرا به نظر آنان ماده و صورت بدن پس ازمرگ نابود شده، و دیگر اعاده نخواهد شد. و از طرفی، نفس جوهری است باقی و فناناپذیر كه پس از مرگِ بدن، علاقه او از عالم طبیعت قطع گردیده و به عالم مجردات می‎پیوندد.»
ولی آنان كه در عین اعتقاد به تجرد نفس از ماده و بقای آن پس از مرگ، اعاده بدن را به صورت پیشین و تعلق نفوس را به آنها پذیرفته‎اند، و بر این عقیده‎اند كه در سرای دیگر علاوه بر لذایذ و آلام حسی و بدنی، آلام و لذایذ روحی و عقلی نیز وجود دارد، به هر دو معاد جسمانی و روحانی معتقد می‎باشند. صدرالمتألهین(ره) در این‎باره گفته است:
«بزرگان، حكیمان و عارفان و گروهی از متكلمان ـ مانند غزالی، كعبی، حلیمی، راغب اصفهانی، قاضی ابویزید دبوسی ـ و بسیاری از دانشمندان و اساتید امامیه اثنا عشریه ـ مانند شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی، علامه مجلسی و دیگران ـ قایل به معاد جسمانی و روحانی می‎باشند؛ زیرا آنان نفس را مجرد از ماده می‎دانند كه بار دیگر تعلق به بدن پیدا می‎كند.»[1]
عقل و معاد روحانی
براهین چهارگانه‎ای كه بر لزوم قیامت و معاد اقامه گردید،‌ معاد روحانی را نیز اثبات می‎كنند؛ زیرا تحقق چنین معادی هم مقتضای حكمت، رحمت و عدل الهی است، و هم مورد وعده و خبر الهی است.
این‎كه معاد روحانی مورد وعده و خبر الهی است در آینده بیان خواهد شد، اما این‎كه معاد روحانی مقتضای عدل، حكمت و رحمت خداوند است، بیان آن این است كه: چون عده‎ای از انسانها در مراتب عالی از كمال علمی و عملی قرار دارند، تا آن‎جا كه لذایذ و آلام حسی و بدنی در نظر آنان ارزش چندانی ندارد و جز به رضای دوست و لقای محبوب نمی‎اندیشند، بدون شك شایستگی پاداشی متناسب با كمالات خود را دارند. در این‎صورت، اكتفا نمودن به پاداش‎های حسی و بدنی (معاد جسمانی) موجب بطلان این شایستگی و تضییع حق آنان است. و این با رحمت و حكمت و عدل الهی منافات دارد.
حكیم سبزواری(ره) برهان یاد شده را این‎گونه تقریر كرده است:
«إنَّ الْخَلْقَ طَبَقاتٌ، فَالمُجَازاتْ مُتَفَاوِتَهٌ فَلِكُلً مَنْها مَحْبُوبٌ و مَرْغُوبٌ و جَزَاءٌ یَلِیقُ بِحَالِهَا، وَ لِلَّذائِذِ الْحِسیَّهِ وَ المَبْتَهَجاتِ الصُّوریَّهِ لِلكلِ فِی الْعِلْمِ وَ الْعَمَلِ كَالظِّلِ غَیْرُ المُلتفِتِ إلَیْهِ بِالذّاتِ».[2]
تفاوت انسان‎ها از نظر مراتب كمال كه در حقیقت به تفاوت مراتب عبودیت و بندگی در برابر خداوند باز می‎گردد، در منابع دینی نیز تصریح شده است. قرآن از افرادی به عنوان «مُخلصون» یاد كرده و یادآور می‎شود كه آنان به هیچ وجه تحت تأثیر اغوای شیطان قرار نگرفته[3] و هیچ‎گونه لغزش و خطایی در عقیده آنان راه ندارد[4] و حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ را از جمله مخلصان می‎داند[5] آن‎گاه مقامات ویژه آنان را در قیامت بیان می‎كند.[6]
نیز از گروهی از انسانها در قیامت به عنوان «اصحاب اَعراف» یاد كرده و برای آنان اوصاف و مقامات ویژه‎ای را بیان می‎نماید.[7]
هم‎چنین صاحبان «نفس مطمئنه» را به بهشتی ویژه بشارت می‎دهد و می‎فرماید:
«یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ اِرْجِعِی إِلى رَبِّكِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی».[8] در هرحال، آنان كه خدا را فقط به انگیزه محبت[9] او پرستش كرده‎اند، نه به سودای بهشت یا خوف از دوزخ، بدون شك شایستگی پاداشی فراتر از بهشتِ دیگران را دارند.
عقل و معاد جسمانی
براهین عقلی كه بر اثبات لزوم معاد و جهان آخرت اقامه گردید، دو گونه‎اند:
1. برخی از آنها عقلی صرف می‎باشند، یعنی، هر دو مقدمه آنها عقلی است، مانند برهان‎های اول تا سوم 2. برخی از آن‎ها عقلی محض نبوده و یكی از مقدمات آنها نقلی و شرعی است، مانند برهان‎های چهارم و پنجم كه صغرای آن (موعود بودن قیامت) نقلی است، هر چند كبرای آن (لزوم وفا نمودن به وعده) از بدیهیات عقل می‎باشد.
با توجه به مطلب یاد شده، یادآور می‎شویم كه از براهین قسم اول (عقلی محض) معاد جسمانی به دست نمی‎آید، لیكن از براهین قسم دوم می‎توان معاد جسمانی را نیز اثبات كرد؛ زیرا بخشی از پاداش‎های اخروی جزئی و حسی است و تحقق آن‎ها متوقف بر معاد جسمانی می‎باشد.
محقق لاهیجی(ره) در این‎باره چنین گفته است:
«باید دانست كه آن چه گفتیم در وجوب معاد دلالت كند بر وجوب معاد جسمانی، بنابر آن‎كه ثواب و عقاب موعود، ثواب و عقاب جسمانی است، و ایصال ثواب و عقاب جسمانی لامحاله موقوف است به اعاده بدن، به سبب آن‎كه بی‎واسطه بدن، قبول ذلت و الم جسمانی نتوان كرد».[10]
از آن‎جا كه این برهان عقلی محض نبوده و مبتنی بر یك اصل نقلی و مستفاد از وحی می‎باشد، كسانی چون ابن سینا گفته‎اند: «اثبات معاد جسمانی جز از طریق وحی و شریعت قابل اثبات نیست؛ ولی از آن‎جا كه اصل شریعت به دلیل عقلی اثبات شده است، اثبات معاد جسمانی بر پایه وحی و شریعت، صحیح و استوار بوده و هیچ‎گونه مناقشه عقلی ندارد».[11]
معاد جسمانی و روحانی از دیدگاه قرآن
از مطالعه آیات قرآن به روشنی به دست می‎آید كه معاد هم جسمانی است و هم روحانی، یعنی علاوه بر این‎كه ارواح در قیامت محشور خواهند شد، بدن‎ها نیز بار دیگر صورت و شكل پیشین خود را بازیافته و مورد تعلق ارواح قرار می‎گیرند، و نیز پاداش‎ها و كیفرها منحصر در لذایذ و آلام حسی و بدنی نبوده، بلكه یك رشته لذایذ غیر حسی و غیر بدنی نیز تحقق دارد: اینك نمونه‎هایی از آیات قرآنی را در دو زمینه معاد روحانی و معاد جسمانی، یادآور می‎شویم:
الف. قرآن و معاد روحانی
در این رابطه دو دسته از آیات قابل بررسی است:
1. آیات مربوط به بقای نفس پس از مرگ.
2. آیات مربوط به آلام و لذایذ غیر بدنی.
آیاتی كه بر بقای نفس پس از بدن دلالت دارند، بسیارند. برخی از آن‎هارا یادآور می‎شویم:
1. «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها».[12]
خداوند جانها را به هنگام مرگ به طور كامل می‎گیرد.
مقصود از كلمه «اَنْفُس» در این آیه شریفه همان ارواح است كه به بدن‎ها تعلق داشته و مدبر آنها می‎باشند. بنابراین، از این آیه استفاده می‎شود كه اولاً: نفس واقعیتی مستقل از بدن دارد. ثانیاً: با مرگ بدن و متوقف شدن حیات جسمانی انسان، نفس او هم‎چنان باقی می‎باشد. و چون حیات انسان در گروِ نفس او است بنابراین، حیات اُخروی او بدون نفس و روح او نخواهد بود.
2. «قُلْ یَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِی وُكِّلَ بِكُمْ».[13]
ـ بگو فرشته مرگ، كه گرفتن جان‎های شما به او واگذار شده است، جان‎های شما را به طور كامل می‎گیرد.
این آیه شریفه پاسخ كسانی است كه واقعیت انسان را همین كالبد حسی او می‎پنداشتند، و با توجه به اینكه بدن پس از مرگ متلاشی شده و ذرات آن در سطح زمین پراكنده و ناپدید می‎گردند، معاد را امری باور نكردنی می‎انگاشتند.
قرآن كریم سخن آنان را این‎گونه بازگو نموده است:
«وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ».[14]
آیا هنگامی كه ما در بین زمین پراكنده و ناپدید شدیم، زندگی جدیدی خواهیم داشت.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مبدأ و معاد، ص 273؛ اسفار، ج 9، ص 165؛ و نیز ر.ك: تفتازانی، شرح مقاصد، انتشارات رضی، ج 4، ص 88 و لاهیجی، گوهر مراد، ص 620ـ621.
[2] . شرح منظومه، مبحث معاد، فریده دوم.
[3] . ص/ 83.
[4] . صافات/ 160.
[5] . یوسف/ 24.
[6] . صافات/ 40ـ128.
[7] . وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِیماهُمْ... ـ اعراف/ 48 ـ در بحث‎های آینده به تفصیل در این‎باره بحث خواهیم كرد.
[8] . فجر/ 30ـ27.
[9] . در روایات از این نوع عبادت، به عبادت آزادگان و به عنوان برترین عبادت یاد شده است. ر.ك: المیزان، ج 1، ص 37.
[10] . سرمایه ایمان، ص 160.
[11] . الشفاء، الالهیات، مقاله 9، فصل 7.
[12] . التوفی، فیض الشیء الأیفاء و الاتمام؛ زمر/ 42.
[13] . سجده/ 11.
[14] . سجده/ 10.

معمار
28-03-2012, 16:21
نکته اول:

عقيده علماى بزرگ اسلام و بسيارى از فلاسفه اين است كه معاد در هر دو جنبه يعنى «روحانى» و «جسمانى» صورت مى ‏گيرد.

نکته دوم:

درست است كه اين جسم خاك مى ‏شود، و اين خاك در زمين پراكنده و گم خواهد شد، ولى خداوند قادر و عالم تمام اين ذرات را در رستاخيز جمع‏ آورى كرده، لباس حيات جديدى بر آنها مى‏ پوشاند،

نکته سوم:

به هر حال تمام آياتى كه در قرآن درباره معاد سخن مى ‏گويد علاوه بر نظر به بعد روحانی ، روى «معاد جسمانى» هم تكيه دارد.

به عنوان مثال:

وَ نُفِخَ فىِ الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ إِلىَ‏ رَبِّهِمْ يَنسِلُونَ(یس 51)
و در صور دميده شود، و ناگاه آنان از گورها به [سوى‏] پروردگارشان خواهند شتافت

و مى‏ دانيم قبرها جاى جسم‏هايى است كه خاك شده نه محل ارواح.

خاكها و استخوانهاى پوسيده به فرمان پروردگار لباس حيات در تن مى ‏پوشند، و از قبر سر بر مى ‏آورند، و براى محاكمه و حساب در آن دادگاه عجيب حاضر مى‏ گردند

تعبيرات قرآن و آيات ديگر به روشنى نشان مى ‏دهد كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم همه جا سخن از «معاد جسمانى» مطرح مى ‏كرد، و تعجّب مشركان كوتاه‏ بين نيز از همين نظر بود،

معمار
28-03-2012, 16:21
و بدون شک هیچ یک از معتقدان معاد جسمانی نمی گوید: جسمی که در دنیا بود با همان قید زمان گذشته در قیامت باز می گردد، بلکه منظور بازگشت آن در زمان دیگر است که از جهتی عین وجود گذشته است و از جهتی مثل آن است.

آیات قرآن کریم هم دلالت دارند که روح به بدنى مثل این بدن تعلق مى ‏گیرد و محشور مى ‏شود. از جمله:
"على ان نبدّلکم امثالکم و ننشئکم فیما لا تعلمون؛(واقعه آیه 61) از آنكه همانند شما را جايگزين كنيم و شما را در عالمى كه نمى‏ دانيد بيافرينيم
تعبير به" مثل" در این آیه به خاطر آن است كه انسان با تمام خصوصياتش باز نمى ‏گردد، بلكه در زمان ديگر و كيفيات تازه‏اى از نظر جسم و روح خواهد بود

بنابراین انسان در بهشت و جهنم با جسم و روحش خواهد بود، امّا جسمانیتى که با قوانین آن سازگار باشد و از نعمت‏هاى آن جا استفاده خواهد کرد.

آیه دیگر: نحَّنُ خَلَقْنَاهُمْ وَ شَدَدْنَا أَسْرَهُمْ وَ إِذَا شِئْنَا بَدَّلْنَا أَمْثَالَهُمْ تَبْدِيلا--- ما ایشان را آفریدیم و بنیان وجودى و کیان آن‏ها را استوار نمودیم و زمانى که بخواهیم مثل ‏هاى آنان را تبدیل مى‏ نماییم".(. انسان آیه 28.)

مراد از امثال در این آیات همان بدن است و به معناى احوال و اطوار است، یعنى ما بدن‏ هاى آنان را به احوال و اطوار مختلف در مى‏ آوریم. البته با اطوار عالیه محشور مى‏ شود، نه با آن مادّیت و کثافت که در دنیا بود و محتاج به دفع فضولات بود و قابلیت بقا نداشت.( معادشناسى، علامه تهرانى، ج 6، ص 158 تا 166)