PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : *.*.* داستان دو گدا *.*.*



عهد آسمانى
29-01-2011, 09:24
دو گدا تو يه خيابون شهر رم كنار هم نشسته بودن. يكيشون يه صليب گذاشته بود جلوش، اون يكي يه ستاره داوود.. مردم زيادي كه از اونجا رد ميشدن به هر دو نگاه ميكردن ولي فقط تو كلاه اوني كه پشت صليب نشسته بود پول مينداختن.

يه كشيش كه از اونجا رد ميشد مدتي ايستاد و ديد كه مردم فقط به گدايي كه پشت صليبه پول ميدن و هيچ كس به گداي پشت ستاره داوود چيزي نميده. رفت جلو و گفت: رفيق بيچاره من، متوجه نيستي؟ اينجا يه كشور كاتوليكه، تازه مركز مذهب كاتوليك هم هست.

پس مردم به تو كه ستاره داوود گذاشتي جلوت پول نميدن، به خصوص كه درست نشستي بغل دست يه گداي ديگه كه صليب داره جلوش. در واقع از روي لجبازي هم كه باشه مردم به اون يكي پول ميدن نه به تو.

گداي پشت ستاره داوود بعد از شنيدن حرفهاي كشيش رو كرد به گداي پشت صليب و گفت: هي "موشه" نگاه كن كي اومده به برادران "گلدشتين*" بازاريابي ياد بده؟

* گلدشتين يه اسم فاميل معروف يهوديه


bamazehbamazehbamazehbamazehbamazehbamazeh