ملکوت* گامی تارهایی *
09-02-2011, 14:42
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_6lkezkl.gif
همه ما در زندگی ترسهایی داریم که باتوجه به شرایطی که در آن به سر میبریم، میزان تسلیم ما در برابر آنها متفاوت است.
شما از چه میترسید؛ صحبت کردن در میان جمع، تنهایی، تغییر شغل، تصمیمگیری، دوری از یک عزیز و... ؟ البته ترس همیشه هم آزاردهنده نیست و در حقیقت باید وجود داشته باشد تا ما را متوجه خطرهای پیرامونمان کند. ما اغلب هنگامی که در کاری یا راهی ناآشنا قدم برمیداریم و مسیر جدیدی را انتخاب میکنیم، دچار ترس و نگرانی میشویم و این ترس معمولا باعث میشود که از پیشرفت بازبمانیم. اما راه رهایی از اینگونه ترسها این است که به خود بگوییم:«بترس، اشکالی ندارد اما رها نکن و به راهت ادامه بده.» ما معمولا سعی میکنیم با انتخاب آسانترین راه از درگیری با موانع خودداری کنیم و به زندگی محدود پیشین خود ادامه دهیم، چون ترس مانع از این میشود که راه پیشرفت را که اغلب نیز سختتر است انتخاب کنیم. مقاله زیر به بررسی راهکارهای مقابله با ترس پرداخته است که از نظرتان میگذرد.
بسیاری از ما معتقدیم که زندگی کنونی ما آن چیزی نیست که واقعا خواهان آن هستیم؛ باید تغییری رخ دهد ولی ما تا این لحظه قادر نبودهایم گامهای ضروری و اساسی را در این راه برداریم. شرایط ما هرچه میخواهد باشد؛ مهم این است که ما اکنون آماده و خواهان پذیرفتن مسئولیت مهمی برای زندگی خود هستیم. البته کار آسانی هم نیست و جرات زیادی لازم است تا بتوانید زندگی را طبق دلخواه خود تغییر دهید. موانع زیادی هم سر راه شما قرار خواهد گرفت. اما نترسید! اگر واقعا بخواهید با انجام تغییراتی در رفتار خود میتوانید موفق شوید.
در حقیقت در عمق هر یک از ترسهای شما ترس دیگری وجود دارد؛ ترس از آنکه شاید نتوانید از عهده مشکلات و حوادثی که در زندگی وجود دارد، برآیید. در موقعیتهای مختلف معمولا به جای اینکه بتوانید بر ترس خود غلبه کنید با خود میگویید:«من نمیتوانم از عهده این مسئولیت برآیم، من نمیتوانم تنها بمانم، من نمیتوانم بیکار بمانم و...»بنابراین بسیاری از ترسهای ما را همین «نمیتوانمها» تشکیل میدهند. اگر شما میتوانستید از عهده هر حادثهای که در زندگی رخ میدهد برآیید، دیگر چه جای ترس باقی میماند؟ اما بدون اینکه لازم باشد حوادث را کنترل کنید، میتوانید با همه ترسهایتان کنار بیایید. دیگر لازم نیست که کنترل کنید دوستانتان چه میکنند، چرا والدینتان اشتباه فکر میکنند، نگران این باشید که در یک مصاحبه کاری چه اتفاقی میافتد، کار جدیدتان چگونه پیش خواهد رفت و...تنها کاری که باید انجام دهید افزایش اعتمادبه نفس خودتان است که به شما تسکین خاطر میدهد که میتوانید از عهده هرآنچه بر سر راهتان قرار میگیرد، برآیید.
هربار که احساس ترس و نگرانی کردید به خاطر بیاورید علت این است که برداشت خوبی از خودتان ندارید و سعی کنید اعتمادبهنفستان را افزایش دهید. ما معمولا با خود میاندیشیم که چرا نمیتوانیم به اندازه کافی اعتمادبهنفس داشته باشیم. در واقع بسیاری از ترسهای ما غریزی هستند و وجود آنها از آن نظر که میتوانند ما را در برابر خطرات مصون نگاه دارند، برایمان مفید هم هستند. اما ترسهایی که مانع تکامل ما میشوند مخربند. یکی از دلایل وجود اینگونه ترسها نیز ریشه در تربیت ما در دوران کودکی دارد. والدین و مربیان معمولا به جای تشویق ما برای برخوردار بودن از شهامت بیباکانه برای انجام بسیاری از امور، دائم به ما گوشزد میکردند که «مواظب باش»! و این پیام برای ما دو معنی دربرداشت؛ یکی اینکه اطراف تو پر از خطر است و دیگر اینکه تو نمیتوانی از عهده این خطرات برآیی. اطرافیان ما در حقیقت با اینگونه پیامها میخواهند بگویند که اگر اتفاقی برای تو بیفتد ما نگران و مضطرب میشویم و بدینترتیب کمبود اعتمادبه نفس خودشان را به ما نیز منتقل خواهند کرد.
همه ما در زندگی ترسهایی داریم که باتوجه به شرایطی که در آن به سر میبریم، میزان تسلیم ما در برابر آنها متفاوت است.
شما از چه میترسید؛ صحبت کردن در میان جمع، تنهایی، تغییر شغل، تصمیمگیری، دوری از یک عزیز و... ؟ البته ترس همیشه هم آزاردهنده نیست و در حقیقت باید وجود داشته باشد تا ما را متوجه خطرهای پیرامونمان کند. ما اغلب هنگامی که در کاری یا راهی ناآشنا قدم برمیداریم و مسیر جدیدی را انتخاب میکنیم، دچار ترس و نگرانی میشویم و این ترس معمولا باعث میشود که از پیشرفت بازبمانیم. اما راه رهایی از اینگونه ترسها این است که به خود بگوییم:«بترس، اشکالی ندارد اما رها نکن و به راهت ادامه بده.» ما معمولا سعی میکنیم با انتخاب آسانترین راه از درگیری با موانع خودداری کنیم و به زندگی محدود پیشین خود ادامه دهیم، چون ترس مانع از این میشود که راه پیشرفت را که اغلب نیز سختتر است انتخاب کنیم. مقاله زیر به بررسی راهکارهای مقابله با ترس پرداخته است که از نظرتان میگذرد.
بسیاری از ما معتقدیم که زندگی کنونی ما آن چیزی نیست که واقعا خواهان آن هستیم؛ باید تغییری رخ دهد ولی ما تا این لحظه قادر نبودهایم گامهای ضروری و اساسی را در این راه برداریم. شرایط ما هرچه میخواهد باشد؛ مهم این است که ما اکنون آماده و خواهان پذیرفتن مسئولیت مهمی برای زندگی خود هستیم. البته کار آسانی هم نیست و جرات زیادی لازم است تا بتوانید زندگی را طبق دلخواه خود تغییر دهید. موانع زیادی هم سر راه شما قرار خواهد گرفت. اما نترسید! اگر واقعا بخواهید با انجام تغییراتی در رفتار خود میتوانید موفق شوید.
در حقیقت در عمق هر یک از ترسهای شما ترس دیگری وجود دارد؛ ترس از آنکه شاید نتوانید از عهده مشکلات و حوادثی که در زندگی وجود دارد، برآیید. در موقعیتهای مختلف معمولا به جای اینکه بتوانید بر ترس خود غلبه کنید با خود میگویید:«من نمیتوانم از عهده این مسئولیت برآیم، من نمیتوانم تنها بمانم، من نمیتوانم بیکار بمانم و...»بنابراین بسیاری از ترسهای ما را همین «نمیتوانمها» تشکیل میدهند. اگر شما میتوانستید از عهده هر حادثهای که در زندگی رخ میدهد برآیید، دیگر چه جای ترس باقی میماند؟ اما بدون اینکه لازم باشد حوادث را کنترل کنید، میتوانید با همه ترسهایتان کنار بیایید. دیگر لازم نیست که کنترل کنید دوستانتان چه میکنند، چرا والدینتان اشتباه فکر میکنند، نگران این باشید که در یک مصاحبه کاری چه اتفاقی میافتد، کار جدیدتان چگونه پیش خواهد رفت و...تنها کاری که باید انجام دهید افزایش اعتمادبه نفس خودتان است که به شما تسکین خاطر میدهد که میتوانید از عهده هرآنچه بر سر راهتان قرار میگیرد، برآیید.
هربار که احساس ترس و نگرانی کردید به خاطر بیاورید علت این است که برداشت خوبی از خودتان ندارید و سعی کنید اعتمادبهنفستان را افزایش دهید. ما معمولا با خود میاندیشیم که چرا نمیتوانیم به اندازه کافی اعتمادبهنفس داشته باشیم. در واقع بسیاری از ترسهای ما غریزی هستند و وجود آنها از آن نظر که میتوانند ما را در برابر خطرات مصون نگاه دارند، برایمان مفید هم هستند. اما ترسهایی که مانع تکامل ما میشوند مخربند. یکی از دلایل وجود اینگونه ترسها نیز ریشه در تربیت ما در دوران کودکی دارد. والدین و مربیان معمولا به جای تشویق ما برای برخوردار بودن از شهامت بیباکانه برای انجام بسیاری از امور، دائم به ما گوشزد میکردند که «مواظب باش»! و این پیام برای ما دو معنی دربرداشت؛ یکی اینکه اطراف تو پر از خطر است و دیگر اینکه تو نمیتوانی از عهده این خطرات برآیی. اطرافیان ما در حقیقت با اینگونه پیامها میخواهند بگویند که اگر اتفاقی برای تو بیفتد ما نگران و مضطرب میشویم و بدینترتیب کمبود اعتمادبه نفس خودشان را به ما نیز منتقل خواهند کرد.