توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ۞۩ كثرت گرايي ديني معرفت شناختي Epistemological religious pluralism ۩۞
ملکوت* گامی تارهایی *
05-03-2011, 05:32
http://www.design-warez.ru/uploads/posts/2009-09/1252935841_23150070_21228524_20432231_barra25203ik 21.gif
" کثرت گرایی دینی (معرفت شناختی) "
گونههای متنوعی از دین و دینداری در اقوام و ملل مختلف وجود داشته و دارد و همه ما نیز كما بیش با این ادیان متنوع آشنایی داریم . بنابراین تنوع ادیان امری انكارناپذیر و واقعی است. در دنیای معاصر با افزایش ارتباطات و داد وستد و روابط مختلف اجتماعی و سیاسی تنوع ادیان بیشتر مورد توجه قرار گرفته ، و این سوال مطرح میشود كه آیا همه ادیان حق و نجاتبخش هستند؟ رویكردی كه در دوران معاصر نسبت به اینگونه پرسشها شكل گرفته، كثرت گرایی است.
کثرت گرایان دینی مدعی هستند که کثرت پدید آمده امری طبیعی است و علی رغم این واقعیت که ادیان مختلف، ادعاهای گوناگونی نسبت به حق، نجات، درستی و نادرستی و... دارند ، همه این قولها می توانند نسبت به جهان بینی هایی که آنها را بوجود آوردهاند ، صحیح باشند . بنابراین تفاوت ادیان حقیقی نیست ؛ چرا كه حقیقت به نوعی در همه ادیان وجود دارد.
مشهورترین اندیشمند مسیحی كه در دوران معاصر به طرح كثرت گرایی پرداخته " جان هیك " است. آثار اولیه جان هیك درباره كثرت گرائی دینی بر كثرت گرایی دینی هنجاری و نجات شناختی متمركز بود ولی سالهاست كه توجه او به وجه كثرت گرایی دینی معرفت شناختی معطوف شده است. این وجه از كثرت گرایی به این معناست که پیروان ادیان بزرگ جهان نسبت به توجیه اعتقاد دینی خودشان با هم برابر هستند. بنابراین، این وجه دیدگاه او با مساله توجیه اعتقادات دینی و عقلانیت آن ارتباط دارد و توضیح باورهای متعارض ادیان برای او مهم است.
جان هیک با الگوبرداری از دیدگاه کانت در معرفت شناسی به توجیه باورهای متعارض ادیان می پردازد. برای روشن شدن ارتباط مدل معرفت شناختی کانت با نظریه کثرت گرایی، نخست باید نکته ای را که جان هیک تحت عنوان «وصفناپذیری» بیان میکند، خاطر نشان سازیم.
http://sl.glitter-graphics.net/pub/2630/2630683p3i5buolxg.gif
ملکوت* گامی تارهایی *
05-03-2011, 05:37
الف: وصف ناپذیری حقیقت غائی
بر اساس وصف ناپذیری ، خداوند متعال که همان حقیقت نهایی فرامفهومی است، در کل جهان هستی حضور دارد و آگاهی و ادراک ما بدان که به واسطه تجربه دینی صورت میپذیرد ، محصول مشترک تعامل حضور خداوند و نظام مفاهیم ذهنی ما و نیز رفتارهای معنوی مرتبط با آن است ؛ بنابراین، اَشکال مختلف پرستش خدا، صرفا به پرستش کنندگان آن تعلّق دارد .
او معتقد است که ادیان مختلف جهان ـ هر یک با کتب مقدس خود، شعائر معنوی صور تجربه دینی، نظام های عقیدتی، بنیانگذاران یا اسوههای بزرگ، خاطرههای جمعی، نمود فرهنگی در شیوه های حیات، قوانین و رسم و آیین و اَشکال هنری ـ پاسخهای بشری متفاوتی را به واقعیت مطلق متعال تشکیل میدهند که همه آنها به طرق مختلف خود ، بر آن گواهی میدهند.
همه ادیان علی رغم تفاوتهای ظاهری ابراز حقیقت واحد هستند و میان تجربه انسان از حقیقت مطلق و واقعیت آن تمایز قائل شدهاند. ادیان بزرگ واقعیت نهایی را لایتناهی و فراتر از درک، اندیشه و زبان بشری میدانند. اما آنچه را كه پیروان ادیان، با پرستش این حقیقت مطلق درك و تجربه میكنند محدود نیست.
وی وصف ناپذیری و تلقّی فرامفهومی را از ذات مطلق، اعتقاد مسلّم سنّتهای بزرگ دینی میداند و به چند نمونه اشاره میکند. مثلا با استناد به آیه «سبحان اللّه عمّا یصفون» بر این باور است که در قرآن هم بر ذات غایی الوهی وصف ناپذیر، تأکید شده است.
وی مدافع نوعی کثرت گرایی است که در آن همه این کثرتها را كه از تجربه حقیقت نهایی حاصل میشود به گونهای تلفیق کرده و آنها را همخوان نماید و توضیح دهد که منشا این کثرتها شیوههای متفاوت تفکر و تجربه حقیقت نهایی كه امری وصف ناپذیر است، میباشد. تجارب دینی اگر چه متفاوت و متعارض هستند اما درنهایت به یك حقیقت وصف ناپذیر اشاره میكنند و میتوانند باور های دینی هر شخصی را عقلانی و موجه نمایند. همانگونه كه تجارب حسی باورهای حسی را توجیه میكنند.
از دید او حقیقت نهایی، بُعد غیرقابل بیانی است که بوسیله سنتهای دینی جهان و تجربیاتی که در درون این نهضت ها بوجود میآید، به طرق به ظاهر متعارض بدان رهنمون میشویم و منشا همه این كثرتها شیوههای متفاوت تامل این حقیقت است. بنابر این مبنای دیدگاه وی درباره ارتباط ادیان با یکدیگر، بر اساس غیر قابل بیان بودن (وصفناپذیری) واقعیت مطلق (خداوند) و تجربه آن است. به گفته هیک، مفهوم «وصف ناپذیری» عنصری کلیدی در فرضیه کثرت گرایی مدرن است .
http://sl.glitter-graphics.net/pub/2630/2630683p3i5buolxg.gif
ملکوت* گامی تارهایی *
05-03-2011, 05:42
ب: مدل معرفتشناسی كانت و فرضیه پلورالیستی نوع- كانتی
هیک برای اینکه بتواند صورت های مختلف پرستش خداوند را از منظر تجارب ایمانی توجیه کرده، وصف ناپذیری را با موضوع «تکثر» ادیان تطبیق کند، به مدل معرفت شناختی کانتی یا به تعبیر خود وی، «فرضیه پلورالیستی نوع ـ کانتی» متوسّل میشود.
کانت این نظریه را طرح کرد که معرفت، ترکیبی از ماده و صورت است. ماده معرفت از طریق تجربه حاصل میشود و صورت معرفت از طریق مقولات ذهنی است که بر ماده خارجی تحمیل میشوند . پس در هر دو ساحت«حساسیت» و «فاهمه»عناصری پیشینی در ذهن وجود دارد. در ساحت حساسیت، «زمان» و «مکان» عناصر پیشینیاند که در انسجام معرفت مؤثرند و در ساحت فاهمه دوازده مفهوم محض و غیر تجربی پیشینی وجود دارد که شكل دهنده کلی ترین قالب های فکر آدمی در مواجهه با عالم خارجاند.
کانت تردیدی نداشت که جهان آنگونه که به نظر ما میرسد، واقعیت نهایی نیست. او بین واقعیت پدیداری یا جهان فنومن یا جهان آنگونه که ما آن را تجربه میکنیم و واقعیت نومنی که کاملاً واقعیت معقول و غیرحسی است (و به تعبیری جهان آنگونه که در واقع و نفسالامر وجود دارد)، تمایز می نهد ؛ بنابراین، واقعیات خارجی دو ساحت دارند:
1. ساحتی از شیء که برای قوای ادراکی ما ظاهر میشود.
2. ساحتی از شیء که برای ما نمایان نمیشود.
اگر ما دارای شهود عقلی یا دارای قوهای بودیم که اشیا را همانطور که در واقع وجود دارند درک میکردیم میتوانستیم نومن را درک کنیم؛ ولی ما هرگز از ادراک غیرحسی تجربه ای نداریم. همه اشیایی که ما از آنها آگاه هستیم، حسی هستند؛ امّا هنوز این امر را میدانیم که واقعیتی در خارج مستقل از ما به نام واقعیت نومنی وجود دارد که علت واقعیات پدیداری است. این واقعیتی محصول و ساخته ذهن نیست؛ بلکه ذهن فقط صورتهای خود را بر مادّه خارجی تحمیل میکند؛ بنابراین، ما واقعیت خارجی را آنگونه که برای ما ظاهر میشود درک میکنیم، نه آنگونه که در واقع و نفسالامر وجود دارد؛ از این رو واقعیت نومنی یا شیء فی نفسه، علم ما را افزایش نمیدهد؛ بلکه یادآور محدودیت شناخت ما است. بنابر این ذهن انسان در فرایند شناخت، از راه شکل دهی به جهان پدیدار(یعنی تجربه شده)،در تمام آگاهیهای ما فعال است.
جان هیک، از نظریه کانت در باب فنومن و نومن الگوبرداری میکند و آن را در مورد تجربه واقعیت وصف ناپذیر به کار میگیرد.
http://sl.glitter-graphics.net/pub/2630/2630683p3i5buolxg.gif
ملکوت* گامی تارهایی *
05-03-2011, 05:45
به نظر جان هیک آدمیان در تجربه دینی خود با واقعیت مطلق مواجه میشوند؛ واقعیت مطلق همان واقعیت نومنی و معقول است، امّا ادراکات و تصورات آدمیان از این واقعیت مطلق متعدد و گوناگون است. این واقعیت نومنی برحسب پیش زمینهها و فرهنگ خاص هر قوم و فردی به صورتهای مختلف جلوه میکند.
فرهنگ و زمینه های فکری و ذهنی انسانها در تفسیر واقعیت مطلق نقش دارد؛ بنابراین ادیان مختلف، تفسیرها و صورتهای مختلفی از واقعیت مطلق را گزارش میدهند. آنها یک حقیقت واحد را تجربه میکنند و در واقع، ادّعاهای این ادیان، تعارضی با یکدیگر ندارند. ماحصل دیدگاه هیک این است که واقعیت مطلق - که به عنوان واقعیت نومنی در نظر گرفته شده است - خود را در فرهنگ های گوناگون به گونههای مختلفی آشكار مینماید.
تمامی این تفاسیر به ظاهر مختلف، از این واقعیت مطلق میتواند درست باشد؛در صورتیكه آن تفاسیر را فقط در حد پدیدار بدانیم؛ یعنی اینکه آن واقعیت فی نفسه برای آنها اینطور ظاهر شده است؛ ولی اگر سنتهای مختلف دینی بگویند که واقعیت فی نفسه درواقع چنین است، امر خطایی را مرتکب شدهاند و همه آنها کاذب هستند. براساس این دیدگاه، تناقضآمیز نیست که فرض کنیم واقعیت پدیداری اسلام از امر واقع، شخصی و واحد است و واقعیت پدیدار مسیحیت، تثلیث است و واقعیت پدیداری ادیان هندی، غیر شخصی است؛ در صورتی که واقعیت فی نفسه نه واحد است و نه تثلیث و نه شخصی و نه غیر شخصی.
http://sl.glitter-graphics.net/pub/2630/2630683p3i5buolxg.gif
ملکوت* گامی تارهایی *
05-03-2011, 05:47
هیک در آثار خود برای تقریب ذهن، به داستان معروف « فیل شناسی کوران»، که در مثنوی مولوی آمده است، استناد میکند. بر اساس این داستان، برای گروهی از کسانی که نابینا بودند، فیلی آوردند. یکی از اینها پای فیل را لمس میکند و آن را چون ستونی احساس میکند و دیگری خرطوم حیوان را لمس میکند و میگوید یک مار است، سومی دم فیل را دست میزند و میگوید طنابی زخیم است و غیره. از نظر هیک هر کدام از آنها به یک جنبه از کل واقعیت اشاره میکردند و لذا هیچ یک را نمیتوان بر خطا دانست.
بنابراین، درنظریه هیک، فهم آدمیان از امر واقع، ثابت و مطلق نیست؛ در مواجهه با حقیقت واحد، برداشتها گوناگون است كه اختلاف برداشتها نیز از طرفی نتیجه محدودیت فهم بشر و از سوی دیگر نتیجه اختلاف در فرهنگها و برداشتها یعنی نسبیّت فهمها است. بنابراین، فهم انسان از واقعیت مطلق، متکثر است.
لازم به ذكر است كه در میان متفكران مسلمان نیز سنّتگرایان معتقدند ادیان، ابراز حقیقت واحد هستند و میتوان نظریه ایشان یعنی وحدت متعالی ادیان را تفسیرخاصی از فرضیه کثرتگرایی دینی تلقّی کرد. ایشان معتقدند که همه سنّتهای دینی از جانب خدا الهامشده و از گوهری یکسان برخوردارند و نیز معتقد به نظریه فرهنگیای هستند که مدّعی است سنّتهای فرهنگیِ جوامعی که سنّت اصیل بر آنها حکم فرماست، به عنوان بازتاب «سنّت واحد»، موجّه و قابل قبول میباشد.
http://sl.glitter-graphics.net/pub/2630/2630683p3i5buolxg.gif
ملکوت* گامی تارهایی *
05-03-2011, 05:52
نقد و بررسی دیدگاه هیك
1. فرضیه کثرت گرایی هیک مبتنی بر نظریه معرفت شناختی کانت است. این نظریه رابطه ذهن و واقع را قطع میكند؛ لذا ذهن نمیتواند جهان خارج را آن گونه که هست، بشناسد؛ این نظریه، به شکّاکیت (شکّاکیت معرفت شناختی که معرفت به واقعیات اشیا را انکار میکند)، منجر میشود.
همچنین کانت تبیین نمیکند چگونه چیزی که ذهن از خودش ساخته است میتواند ملاک شناخت بیرون باشد و حال آنکه هیچ رابطهای با بیرون ندارد؟ «اگر میان آنچه که شناخت نامیده میشود و آنچه که عالم بیرون نامیده میشود، بیگانگی باشد، دیگر شناخت نمیتواند شناخت باشد.»
نظریه کثرت گرایانه نوع-کانتی هیک نیز چون مبنای فلسفی فرضیه خویش را نظریه کانت دانسته، به شکاکیت می انجامد؛ چرا كه او مدعی است واقعیت نهایی غیرقابل شناخت است و ما فقط میتوانیم نمودهای دینی را بشناسیم، که در سنتهای مختلف اشکال مختلفی به خود گرفته اند.
همین اشکال را میتوان در داستان تمثیلی هیک نیز مشاهده کرد؛ چرا که در این داستان، ما نمیتوانیم چیزی درباره فیل واقعی بدانیم، حتی نمیتوانیم اطمینان داشته باشیم که اصلاً فیلی وجود دارد. این یعنی نوعی شکاکیت افراطی در مورد شناخت خداوند است، بویژه اینکه هیچ مذهبی، خداوند را به طور کامل نمیشناسد. در واقع، نکتهای که میتوان از داستان تمثیلی هیک آموخت، این نیست که همه مردان کور درست میگفتند، بلکه این است که هیچ کدام درست نمیگفتند . در حالیکه این تمثیل میکوشد به حقیقت تمامی مذاهب، اعتبار و ارزش ببخشد، بیشترین موفقیت آن، در نشان دادن این است که تمام مذاهب به طور شایسته در شناخت و درک خداوند موفق نبودهاند؛ بنابراین، این تمثیل بیانگر این است که نه تنها تمام ادیان درست نیست، بلکه نادرست و بیاساس میباشد.
لازم به ذکر است که هدف مولوی بیان این نکته است که تواناییهای بشر برای فهم امور الهی محدود است و باید خدا را با نور معنوی بشناسیم، نوری که با حالت معمولی فهم انسان، قابل دستیابی نیست. در مورد تجربه حقیقت متعالی نیزاین نكته لازم به ذكر است كه در سنّت اسلامی، سالک نه با تجربه دینی، بلکه با معرفت و شناخت حاصل از عمل به شرایع دینی به حقیقت میرسد.
2. نظریه هیك تعارضهای ظاهری بین ادیان را اعتقادی می داند نه عملی. بدین ترتیب اهمیت قوانین دینی در جامعه را نادیده میگیرد.
3. استفاده از عقل را به عنوان وسیلهای برای فهم دینی رد میكند، درحالیكه استدلالهای عقلی در بسیاری از ادیان جهان با اهمیت است.
4. این فرض كه حقیقت نهایی كاملا غیر قابل شناخت است، همراه با این دیدگاه كه تجربه دینی و فهم دینی كاملا ساخته و پرداخته انسان هستند، با امكان وحی حقیقی ناسازگار است.
5. هیك از مبنای كانت برای تبیین دیدگاه خود استفاده میكند در حالیكه میان حرف كانت و هیك تعارض وجود دارد. چرا كه كانت مدعی است حقیقت قابل دسترسی نیست و فقط ما به پدیدارها دسترسی داریم. در حالیكه هیك مدعی تجربه حقیقتی واحد توسط انسانها و برداشتهای متكثر از آن را دارد.
http://sl.glitter-graphics.net/pub/2630/2630683p3i5buolxg.gif
ملکوت* گامی تارهایی *
05-03-2011, 06:03
كثرت گرایی دینی از دیدگاه اسلام
چنانكه بیان شد نتیجه فرضیه كثرت گرایی، نوعی شكاكیت افراطی بر اساس مبانی معرفت شناختی كانت است، كه حاصل آن عدم دسترسی انسان به واقع و عدم شناخت حقیقت و نسبیت گرائی معرفتی یا به گونهای محدود كردن عقل بشری است. این مبنا با آموزههای دین اسلام مبنی بر امكان شناخت واقع یا به عبارت دیگر واقع گرا بودن انسان، تناقض و تنافی دارد. آموزههای قرآنی راه رسیدن به شناخت و آگاهی قطعی و یقینی را دو راه حس و عقل معرفی میكنند و انسان را از پیروی راههای ظنی و مشكوك برحذر مینماید. (اسراء/36) و شناخت عقلانی را از جهت درستی و واقع نمائی مانند شناخت حسی میداند. (یونس؟68) . همچنین نسبت دادن صفات مشكوك به خدا همانند بی دینی است، در مسائل اعتقادی ظن و گمان اعتباری ندارد و انسان تابع ظن وگمان را، نابینای تهی از خود معرفی می كند (انفال/22) ، كه حاصل آن گمراهی و ضلالت است (انعام/140).
از سوی دیگر انسان را به تفكر در مخلوقات و آفرینش و تاریخ دعوت میكند. این دعوت هرگز نمی تواند به این هدف باشد كه انسان اگر چه به واقعیت نمی رسد باز هم باید بیندیشد.
از نظر كلامی نیز این دیدگاه شبیه به دیدگاه فرق كلامی ای است كه بر شناخت ناپذیری خداوند اعتقاد دارند. چرا كه معتقد است هیچگونه معرفتی نسبت به واقعیت مطلق وجود ندارد و آنچه بر انسان ظاهر میشود، پدیدارهای واقعیت مطلق است که در قالب مقولاتی از قبیل خدایان متشخص یا امور مطلق، ظهوری انسانی پیدا می کند.
«از دیدگاه صحیح كلامی شیعی و مطابق روایات معصومین، گرچه ذات الهی غیر قابل بیان است و عقول بشری از وصول به حقیقت و ذات الهی ناتواناند، اما چنین نیست که خداوند مطلقاً شناختناپذیر هم باشد بلكه به وسیله تجلّی و صفاتش معلوم میگردد، و نه تنها انسان به کسب معرفت خداوند و اوصاف او تواناست، بلكه باید به مقدار لازم در مورد آن تحقیق و شناخت پیدا كند.»
مدعای دیگر كثرت گرایی كه همه ادیان بر حق هستند و آموزههای آنها صادق بوده و هیچ یك بر دیگری ترجیح ندارد نیز از منظر اسلام مخدوش است. دلایل فراوانی وجود دارد که براساس آن، اسلام تنها دین الهی محسوب میشود که در موقعیت فعلی، انسانها بدان فرا خوانده شده اند. (نساء/136) كه اعتقاد به توحید و معاد لازمه آن است و از پیروی راههای دیگر نهی میكند.(انعام/153) اسلام به معنای خاص آن، همان گونه که قرآن بیان میکند (احزاب/40) و مفسران و اندیشمندان اسلامی نیز تذکر دادهاند، ناظر به آخرین تقریری از اسلام عام است که به وسیله حضرت محمد(ص) به بشر ارزانی شده و مدعی سلطه بر دیگر ادیان است. (توبه /33) .
http://www.aeoi.org.ir/Portal/Picture/ShowPicture.aspx?ID=17f12472-ebfb-4084-a83b-a5b14f91ccf0
vBulletin® v4.2.6 by vBS, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.