PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : =*= حقيقت توبه =*=



فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
06-03-2011, 03:47
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/89621655140079033014.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/89621655140079033014.gif)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/69862150446175750807.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/69862150446175750807.jpg)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/56045781048084493200.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/56045781048084493200.gif)



توبه در لغت به معناى »دست کشیدن از گناه، بازگشتن بر طریق حق، پشیمان شدن از گناه«(1) است.

توبه را مى توان از الطاف و محبّت‏هاى الهى دانست، پس از گناه، جاده و راهى براى بازگشت ایجاد مى‏شود، تا بنده خطاکار به محض آگاهى از بدى گناه، از آن راه باز گردد. توبه نعمت بزرگى است که بر بشر ارزانى شده است.

حقیقت »توبه« ندامت و پشیمانى از گناه است که لازمه آن تصمیم بر ترک در آینده است. اگر کارى بوده که قابل جبران است، در صدد جبران بر آید. گفتن استغفار بیانگر همین معنا است، به این ترتیب ارکان توبه را مى توان در پنج چیز خلاصه کرد. ترک گناه، ندامت و پشیمانى، تصمیم بر ترک در آینده، جبران گذشته و استغفار.(2)

خدا در قرآن از توبه واقعى به نام توبه نصوح نام برده است: »اى کسانى که ایمان آورده‏اید! به سوى خدا بازگردید و توبه کنید، توبه خالصانه.(3)
شخصى از پیامبر سؤال کرد که توبه نصوح چیست، حضرت فرمود: »شخص توبه کننده به هیچ وجه بازگشت به گناه نکند، چنان که شیر به پستان هرگز باز نمى‏گردد.(4)
بعضى گفته‏اند توبه نصوح آن است که واجد چهار شرط باشد: پشیمانى قلبى، استغفار زبانى، ترک گناه و تصمیم بر ترک در آینده.(5)

پاورقی:
1. محمد معین، فرهنگى فارسى، ج 1، ص 1160.
2. تفسیر نمونه، ج 24، ص 290.
3. سوره تحریم ( ) آیه 8.
4. تفسیر مجمع البیان، ج 10، ص 318.
5. تفسیر نمونه، ج 24، ص 290.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/11567749113816958997.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
06-03-2011, 03:59
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/11567749113816958997.gif


بیشتر علماى اخلاق توبه را مجموعه مرکّبى از علم و حال و عمل مى دانند. اگر کسى بخواهد موفق به توبه شود، باید این سه امر را مورد توجه قرار دهد:

یعنى اوّل لازم است انسان به زشتى گناه پى ببرد، سپس حال پشیمانى در دل او به وجود آید، سرانجام در مقام عمل، گذشته را جبران نماید.(1)

آغاز توبه و ترک گناه، عنایت حق است. تا لطف الهى نصیب انسان نگردد، توبه امکان‏پذیر نیست.

علامه طباطبایى مى گوید: توبه عبد حسنه است و حسنه نیازمند به نیرو است و نیروى انجام حسنه را خداوند مى دهد.

او است که توفیق میدهد، یعنى اسباب را فراهم مى سازد تا بنده موفق و متمکن از توبه شود و بتواند از فرورفتگى در لجنزار گناه و دورى از خدا بیرون آید و به سوى پروردگارش باز گردد.(2)

امام سجاد(ع) به این نکته تصریح دارد که وفاى به توبه جز به نیروى حفظ و نگه‏دارى خداوند میسّر نیست.(3)

بنابراین در ابتدا باید از خداوند کمک خواست و سپس قدرت تصمیم‏گیرى را افزایش داد و اقدام عملى را شروع نمود.
پاورقی:

1. محجة البیضاء، ج 7، ص 5.
2. ترجمه المیزان، ج 4، ص 376.
3. صحیفه سجادیه، دعاى 19.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/11567749113816958997.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
06-03-2011, 04:16
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/11567749113816958997.gif


مولوى در مثنوى چنين گويد:
«توبه عبارتست از يك نوع انقلاب حال و تحولى در طالب‏و ابتداى حيات تازه‏اى است.

براى مثال در مورد ابواسحق‏ابراهيم ادهم بلخى متوفاى (۲ - ۱۶۱) گفته شده است كه در ابتدااز امراى بلخ بوده است وشبى بر تخت آرميده بود و هاى هويى‏بر بام قصر شنيدو چون از سبب جويا شده، گفته‏ اند:
شترگم‏كرده‏ايم و در بام قصر مى‏جوييم.

ابراهيم با تعجب پرسيد كه ‏چگونه شترگم گشته را بربام قصرمن جست و جو مى‏كنيد؟

مى‏گويد: تو چگونه برتخت، ملاقات خدا مى ‏طلبى؟!

سرانجام ‏از سرتاج وتخت‏برخاست و به وادى فقر و سيرسلوك قدم نهادو در اين راه چندان كوشا وگرم سير بود كه به‏مقامات و درجات‏عالى نايل آمد مولوى‏اين داستان عرفانى رابه‏تفصيل آورده‏است:

بر سرتختى شنيد آن نيك‏نام
طقطقى وهاى هويى شب ز بام
گامهاى تند بربام سرا
گفت‏با خود چنين زهره‏كرا؟
بانگ زد بر روزن قصراو كه كيست؟
اين نباشد آدمى ماناپريست
سرفرو كردند قومى بوالعجب
ماهمى كرديم شب بهر طلب
هين چه مى‏جوييد؟گفتند اشتران
گفت:اشتربام بركى جست هان
پس بگفتندش كه تو برتخت وجاه
چون‏همى جويى ملاقات اله (۱)

پاورقی:
۱. جلال‏الدين رومى، مثنوى,ج 2، دفتر چهارم، ص ۸ – 327



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/11567749113816958997.gif