PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اخلاق و اصلاح در اندیشه مارکسیسم



رایکا
23-10-2009, 19:49
http://shiaupload.ir/images/7rmt80tco9arvd5jz312.gif (http://shiaupload.ir/images/7rmt80tco9arvd5jz312.gif)



مارکسیست ها گاهی سخنانی می گویند که با فلسفه شان جور در نمی آید مثلا می گویند: "آن شخص بی شرمانه چنین کرد."
باید به آنها گفت در فلسفه شما اساسا این حرفها غلط است، اصلا ملامت کردن غلط است، یک سرمایه دار را انسان بیاید ملامت کند که " تو چرا استثمار می کنی؟
" تو که می گویی انسان در کاخ و در کوخ دو جور فکر می کند، یعنی من که آقای مارکس هستم اگر مرا در کاخ بگذارید یک آدمم، در کوخ بگذارید آدم دیگری هستم، یعنی اگر مرا بجای سرمایه دار بگذارند، مثل سرمایه دار فکر می کنم، سرمایه دار را هم بجای من بگذارند مثل من فکر می کند، من بجای او باشم جبرا مثل او فکر می کنم، او هم بجای من باشد جبرا مثل من فکر می کند، بنابراین نه کار من تحسین دارد و نه کار او ملامت و لهذا اینکه اینها گاهی چنین سخنانی می گویند که مثلا حق با این است، (با فلسفه شان سازگار نیست) خود مارکس هیچ حرفی از عدالت، باید و نباید و اخلاق نمی زند، این نکته را می فهمد، می گوید این حرفها معنی ندارد و واقعا هم در فلسفه او معنی ندارد بنابراین اخلاق در این مکتب چه خواهد بود؟

می گوید " هر چه که به انقلاب کمک کند " یعنی یک جریان تکاملی جبری را می بیند البته وقتی اختیار نباشد اخلاق اساسا غلط است و معنی ندارد، وقتی جبر باشد اصلا اخلاق از ریشه غلط است ولی چون نمی توانند اخلاق را نفی کنند می گویند " اخلاق کمونیستی " یعنی هر چه که بسوی انقلاب باشد،
خوب و بد ما در همین یکی خلاصه می شود، دیگر مفاهیم راستی، درستی، امانت، حق شناسی،حق ناشناسی و غیره حرف مفت است، این کار به آن آینده کمک می کند (پس خوب است)، مثل این که بگوییم کود به رشد این گیاه کمک می کند یا نه؟
کمک می کند، پس خوب است. این کار هم به انقلاب کمک می کند پس خوب است، به انقلاب صدمه می زند پس بد است.
اگر ما تمام انبیاء و اولیاء را بکشیم انقلاب یک قدم پیش می رود، پس خوب است و لهذا اینها در آن فرضیه " اصلاح یا انقلاب " مخالف اصلاح اند، می گویند اصلاح، انقلاب را به تأخیر می اندازد، پس اصلاح بد است، قائل به اخلال هستند، می گویند نابسامانی موجه است چون نابسامانی تضاد و کشمکش را بیشتر می کند، وقتی کشمکش بیشتر شد جنگ و مبارزه شدیدتر می شود و انقلاب سریعتر انجام می شود بنابراین، این حرفها اساسا در این منطق درست نیست.



http://shiaupload.ir/images/7rmt80tco9arvd5jz312.gif (http://shiaupload.ir/images/7rmt80tco9arvd5jz312.gif)

رایکا
23-10-2009, 19:49
http://shiaupload.ir/images/7rmt80tco9arvd5jz312.gif (http://shiaupload.ir/images/7rmt80tco9arvd5jz312.gif)



نظر مارکسیستها در مورد اخلاق
از مارکسیست ها سؤال می کنیم:
آیا آن چیزی که میان افراد انسان دیوار می کشد یعنی در «من» ها را از یکدیگر جدا می کند، منحصر به مالکیت است؟
آیا تمام مواهب در زندگی منحصر به مواهبی است که از ثروت ناشی می شود؟
یا در زندگی بشر مواهب دیگری هم هست؟
آیا واقعا افراد یک خانواده که با یکدیگر زندگی می کنند اگر فرض کنیم از نظر مالکیت هم اشتراک داشته باشند، دیگر من و ما از میان برادرها و خواهرها به کلی از بین می رود؟
یا باز چیزهای دیگری هست که آن ها هم من و ما ایجاد می کند؟
آیا در یک جامعه حتی جامعه اشتراکی همان طور که مال و ثروت را بالاشتراک و بالتساوی تقسیم می کنند -که نمی کنند، حرفش هست و عملا نمی کنند- اموری از قبیل جاه، مقام، پست، شهرت، محبوبیت و قدرت هم بالتساوی تقسیم می شود؟
آیا واقعا فلان کارگری که در فلان کارخانه پولادسازی کار می کند و فقط یک نان بخور و نمیری به او می دهند همان فدرت را دارد که مثلا آقای برژنف دارد؟
و آیا برای بشر قدرت اساس نیست؟
انسان ثروت را فدای قدرت می کند.



http://shiaupload.ir/images/7rmt80tco9arvd5jz312.gif (http://shiaupload.ir/images/7rmt80tco9arvd5jz312.gif)