seyed yasin
29-03-2011, 20:02
مردي در سواحل مكزيك به هنگام غروب خورشيد در حال قدم زدن بود, همانطوري كه راه مي رفت شخص ديگري را مشاهده كرد , همانطوري كه به وي نزديك مي شد , متوجه شد كه او به طور مداوم خم شده , چيزي را از روي زمين برداشته و به ميان اقيانوس پرتاب مي كند.
مرد با تعجب به او نزديك شد و پرسيد : "عصر به خير رفيق , چكار مي كني؟"
شخص پاسخ داد :"اكنون هنگام پايين رفتن آب دريا است و اين ستارگان زيباي دريايي , در ساحل به جا مانده اند , اگر به داخل اقيانوس برنگردند از كمبود اكسيژن خواهند مرد , خوب من دارم آنها را به داخل آب مي اندازم."
مرد به او گفت :"اما هزاران ستاره دريايي در ساحل افتاده اند , تو نخواهي توانست به همه آنها برسي, آنها بسيار زيادند , اين اتفاق همه
روزه در صدها كيلومتر ساحل بالا و پايين اين منطقه رخ مي دهد , امكان ندارد كه بتواني تغييري ايجاد كني."
آن شخص لبخند زده , خم شد و ستاره ديگري را برداشت و همانطوري كه آن را به ميان اقيانوس پرت مي كرد پاسخ داد:"براي اين يكي تغييري ايجاد شد."
نتيجه
شما ممكن است احساس نماييد كه در دنياي امروز نمي توانيد تغييري ايجاد كنيد , اما كافي است كه هنگامي كه زمان آن فرا رسيد , تنها در يك زندگي تغييري ايجاد نماييد
مرد با تعجب به او نزديك شد و پرسيد : "عصر به خير رفيق , چكار مي كني؟"
شخص پاسخ داد :"اكنون هنگام پايين رفتن آب دريا است و اين ستارگان زيباي دريايي , در ساحل به جا مانده اند , اگر به داخل اقيانوس برنگردند از كمبود اكسيژن خواهند مرد , خوب من دارم آنها را به داخل آب مي اندازم."
مرد به او گفت :"اما هزاران ستاره دريايي در ساحل افتاده اند , تو نخواهي توانست به همه آنها برسي, آنها بسيار زيادند , اين اتفاق همه
روزه در صدها كيلومتر ساحل بالا و پايين اين منطقه رخ مي دهد , امكان ندارد كه بتواني تغييري ايجاد كني."
آن شخص لبخند زده , خم شد و ستاره ديگري را برداشت و همانطوري كه آن را به ميان اقيانوس پرت مي كرد پاسخ داد:"براي اين يكي تغييري ايجاد شد."
نتيجه
شما ممكن است احساس نماييد كه در دنياي امروز نمي توانيد تغييري ايجاد كنيد , اما كافي است كه هنگامي كه زمان آن فرا رسيد , تنها در يك زندگي تغييري ايجاد نماييد