ملکوت* گامی تارهایی *
30-03-2011, 00:32
انجام طاعت و ترك معصیت به حسب ظاهر مشكل است و مسلمان شدن مشكل، بلكه كالمحال [مانند محال] است و بنابراین غیر از معصومان(ع) همه به ترك طاعت و فعل معصیت مبتلا هستیم و معصوم بودن مثل اینكه نشدنی است، ولی در افراد بشر، شمر هم بسیار است؛ امّا آیا چیزی هست كه مطلب را آسان كند؟
از اموری كه خیلی سهل المؤونه و آسان است ـ اگرچه عمل بر خلاف قول باشد ـ این است كه انسان ملاحظه كند و ببیند اگر ملتزم به طاعت و ترك معصیت باشد، آیا حال او مثل صورتی است كه ترك طاعت و فعل معصیت میكند و آیا این حال، مثل حالت اوّل است؟
فرض كنید اگر انسان نزد رئیسجمهور یا هر رئیس مطلق، مقرّب باشد، این برای او بهتر است یا اینكه نزد فقیر تهیدست و محروم؟! آیا خوب است به ذاتی كه موت، حیات، مرض، صحّت، غنا و فقر به دست اوست، مراجعه كنیم و رابطه دوستی داشته باشیم، یا با كسی كه خود محتاج، ناتوان و بیچاره است؟!
در اطاعت اوامر الهی و نیز در معصیت و به فرمان شیطان و نفس بودن، امر دایر است بین اینكه با كسی كه حیات و ممات، غنا و فقر، مرض و صحّت، مریضخانه و دكتر، خزانه و ثروت و... به دست اوست؛ مجالست كنیم یا با كسی كه هیچ ندارد؟! انسان كدام را اختیار میكند و محبّت وجدانیّه (نه به حسب خوف نار یا شوق بهشت) با كدام طرف است؟
به حسب ظاهر، بنده مطیع، پشتیبانش مثل كوه، محكم و استوار و منبع همه خیرات است و بنده عاصی پشتیبانش، محتاجتر از او و دشمن دانایی (شیطان) است كه از دوست نادان، بدتر است و صلاحدیدش تمام به زیان او است. نظیر شخصی كه نزد كسی رفت تا او را از فقر، فشار و ناراحتی روزگار نجات دهد، او گفت: شایستهترین كار برای شما، اقدام به مرگ و خودكشی است!
صلاحدیدش از این قبیل است كه بگوید: صلاح و نجات شما در این است كه قرص مرگآور یا خوابآور بخورید تا راحت شوید! بنابراین، ما در عزم به طاعت، عازم به رفاقت، دوستی و همنشینی با غنیّ قادر و دانای كریم هستیم و در عزم بر معصیت، عازم به رفاقت و همنشینی با فقیر عاجز جاهل و لئیم.
اگر این معنا را درست تشخیص دهیم و بفهمیم و به طور واضح و روشن باور كنیم، خواهیم فهمید كه در اطاعت سود بردهایم، نه زیان و خسارت؛ به دلیل اینكه دیدهایم افرادی "و اُحی الموتی بإذن الله؛1 مردگان را به اذن خدا زنده میكنند " و كراماتی از این قبیل را داشتهاند و شدنی است و محال نیست و اختصاص به انبیا(ع) هم ندارد، بلكه هر كه از آنها متابعت كند، میتواند از این راه به مقامات، كمالات و كرامات آنها دست یابد، البتّه بدون تحدّی نبوّت و كذّابیت مدّعی آن.
پس اگر انسان یقین كند و برای او واضح و آشكار شود كه در طاعت، با غنی، قادر، كریم و... رفاقت كرده و در معصیت با عاجزتر و محتاجتر از خود، طبعاً هیچگاه به معصیت تمایل پیدا نمیكند و از قصر شاهنشاهی و از كنار هرگونه ناز، نعمت، آبادی و آسایش، به كاروانسرای خرابه و ویرانه نمی رود و با صاحب آن رفیق و همنشین نمیشود، در حالی كه خود آن صاحبخانه هم راضی نیست كه رفیق او و همراهش باشیم و از هر چیز محروم گردیم!
بنابراین، برای تسهیل طاعت و اجتناب از معصیت، راهی جز این نداریم كه متوجّه شویم و یقین [پیدا] كنیم كه طاعت، نزدیكی به تمام نعمتها، خوشیها، داراییها، عزّتها و... است و معصیت، عبارت است از محرومیّت، ناخوشی، نداری، ذلّت و...
تابناک
از اموری كه خیلی سهل المؤونه و آسان است ـ اگرچه عمل بر خلاف قول باشد ـ این است كه انسان ملاحظه كند و ببیند اگر ملتزم به طاعت و ترك معصیت باشد، آیا حال او مثل صورتی است كه ترك طاعت و فعل معصیت میكند و آیا این حال، مثل حالت اوّل است؟
فرض كنید اگر انسان نزد رئیسجمهور یا هر رئیس مطلق، مقرّب باشد، این برای او بهتر است یا اینكه نزد فقیر تهیدست و محروم؟! آیا خوب است به ذاتی كه موت، حیات، مرض، صحّت، غنا و فقر به دست اوست، مراجعه كنیم و رابطه دوستی داشته باشیم، یا با كسی كه خود محتاج، ناتوان و بیچاره است؟!
در اطاعت اوامر الهی و نیز در معصیت و به فرمان شیطان و نفس بودن، امر دایر است بین اینكه با كسی كه حیات و ممات، غنا و فقر، مرض و صحّت، مریضخانه و دكتر، خزانه و ثروت و... به دست اوست؛ مجالست كنیم یا با كسی كه هیچ ندارد؟! انسان كدام را اختیار میكند و محبّت وجدانیّه (نه به حسب خوف نار یا شوق بهشت) با كدام طرف است؟
به حسب ظاهر، بنده مطیع، پشتیبانش مثل كوه، محكم و استوار و منبع همه خیرات است و بنده عاصی پشتیبانش، محتاجتر از او و دشمن دانایی (شیطان) است كه از دوست نادان، بدتر است و صلاحدیدش تمام به زیان او است. نظیر شخصی كه نزد كسی رفت تا او را از فقر، فشار و ناراحتی روزگار نجات دهد، او گفت: شایستهترین كار برای شما، اقدام به مرگ و خودكشی است!
صلاحدیدش از این قبیل است كه بگوید: صلاح و نجات شما در این است كه قرص مرگآور یا خوابآور بخورید تا راحت شوید! بنابراین، ما در عزم به طاعت، عازم به رفاقت، دوستی و همنشینی با غنیّ قادر و دانای كریم هستیم و در عزم بر معصیت، عازم به رفاقت و همنشینی با فقیر عاجز جاهل و لئیم.
اگر این معنا را درست تشخیص دهیم و بفهمیم و به طور واضح و روشن باور كنیم، خواهیم فهمید كه در اطاعت سود بردهایم، نه زیان و خسارت؛ به دلیل اینكه دیدهایم افرادی "و اُحی الموتی بإذن الله؛1 مردگان را به اذن خدا زنده میكنند " و كراماتی از این قبیل را داشتهاند و شدنی است و محال نیست و اختصاص به انبیا(ع) هم ندارد، بلكه هر كه از آنها متابعت كند، میتواند از این راه به مقامات، كمالات و كرامات آنها دست یابد، البتّه بدون تحدّی نبوّت و كذّابیت مدّعی آن.
پس اگر انسان یقین كند و برای او واضح و آشكار شود كه در طاعت، با غنی، قادر، كریم و... رفاقت كرده و در معصیت با عاجزتر و محتاجتر از خود، طبعاً هیچگاه به معصیت تمایل پیدا نمیكند و از قصر شاهنشاهی و از كنار هرگونه ناز، نعمت، آبادی و آسایش، به كاروانسرای خرابه و ویرانه نمی رود و با صاحب آن رفیق و همنشین نمیشود، در حالی كه خود آن صاحبخانه هم راضی نیست كه رفیق او و همراهش باشیم و از هر چیز محروم گردیم!
بنابراین، برای تسهیل طاعت و اجتناب از معصیت، راهی جز این نداریم كه متوجّه شویم و یقین [پیدا] كنیم كه طاعت، نزدیكی به تمام نعمتها، خوشیها، داراییها، عزّتها و... است و معصیت، عبارت است از محرومیّت، ناخوشی، نداری، ذلّت و...
تابناک