توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معرفت اجمالى و طرح كلىّ سلوك إلى اللّه
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-04-2011, 04:53
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_34nn.gif http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_b_040a.png http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_34nn1.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
معرفت اجمالى و طرح كلىّ سلوك إلى اللّه
بسم الله الرحمن الرحيم
و صَلَّى اللهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطاهِرينَ، وَ لَعْنَةُ اللَهِ عَلَى اعْدائِهِمْ أجْمَعينَ.
وَ بَعْدُ قَالَ اللهُ الْعَلِىُّ الْعَظيمُ:
سَنُرِيهِمْ آياتِنَا فِى الْآفَاقِ وَ فِى أنْفُسِهِمْ حَتّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ شَهيدٌ
أَلا إِنَّهُمْ فِى مِرْيَةٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ مُحِيطٌ 1
چه مبارك سحرى بود و چه فرخنده شبى
آن شب قدر كه اين تازه براتم دادند
بى خود از شعشعه پرتو ذاتم كردند
باده از جام تجلّىّ صفاتم دادند
گرفتاري بشر درظلمت ماديّت
بشر مادّى در بيداء ظلمت مادّيّت زندگى مىكند، و در درياى بيكران شهوات و كثرات غوطه مىزند، هر آن، موجى از علائق و وابستگىهاى مادّى او را به طرفى پرتاب مىكند، هنوز از لطمات و صدمات آن موج به حال نيامده موجى سهمگينتر و دهشتانگيزتر كه از علاقه به مال و ثروت و زن و فرزند سرچشمه مىگيرد سيلىهاى متوالى به صورت او نواخته و او را در قعر امواج خروشان اين بحر ژرف و درياى هولناك فرو مىبرد، به طورى كه ناله و فريادش در ميان نهيب امواج ناپديد مىگردد. به هر جانب كه مىنگرد مىبيند كه حرمان و حسرت كه از آثار و لوازم لا ينفكّ مادّه فساد پذير است، او را تهديد و ترعيب مىنمايد. در اين ميان فقط گاهگاهى يك نسيم جانبخش و روح افزايى به نام جذبه او را نوازش مىدهد و چنين مىيابد كه اين نسيم مهرانگيز او را به جانبى مىكشد، و به مقصدى سوق مىدهد، اين نسيم متمادى نبوده گاه و بىگاه مىوزد.
وَ انَّ لِرَبِّكُمْ فِى ايّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ ألا فَتَعَرَّضُوا لَهَا وَ لا تُعْرِضُوا عَنْهَا 2
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
http://www.eteghadat.com/uc/images/40576506157135937916.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-04-2011, 19:35
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
سيرو سلوك در اصطلاح عرفاء
در اين موقع سالك به سوى خدا، جانى گرفته و از تأثير همان جذبه الهيّه تصميم مىگيرد كه از عالم كثرت عبور كند و به هر ترتيب كه ميسور است بار سفر بربندد و از اين غوغاى پردغدغه و مولم خود را خلاص كند. اين سفر را در عرف و اصطلاح عرفاء سير و سلوك نامند.
سلوك، يعنى پيمودن راه، و سير، يعنى تماشاى آثار و خصوصيّات منازل و مراحل در بين راه. زاد و توشه اين سفر روحانى مجاهده و رياضت نفسانى است، زيرا قطع علائق مادّه بسيار صعب و دشوار است.
بنابراين اندك اندك رشته هاى علقه عالم كثرت را پاره نموده و از عالم طبع سفر مىنمايد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-04-2011, 19:36
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
صعوبت عبور از عالم برزخ و كثرات انفسيّه
هنوز از خستگى راه نياسوده وارد عالم برزخ كه كثرت انفسيّه است مىگردد. در اينجا به خوبى مشاهده مىكند كه مادّه و كثرات خارجيّه در درون خانه طبع او چه ذخائرى به وديعت نهاده بودند، اينها همان موجودات خياليّه نفسانيّه هستند كه از برخورد و علاقه به كثرات خارجيّه به وجود آمده و جزء آثار و ثمرات و مواليد آن به حساب مىآيند. اين خيالات مانع از سفر او مىشوند و آرامش او را مىگيرند، و چون سالك، ساعتى بخواهد در ذكر خدا بيارمد ناگهان چون سيل بر او هجوم آورده و قصد هلاك او را مى كنند.
جان همه روز از لگدكوب خيال
وز زيان و سود و از بيم زوال
نى صفا مى ماندش نى لطف و فرّ
نى به سوى آسمان راه سفر
بديهى است كه صدمه و آزار كثرات انفسيّه قوىتر و نيرومندتر از كثرات خارجيّه مىباشد، چه انسان مىتواند با اختيار خود با عزلت و انزوا از مزاحمت و تصادم با كثرات خارجيّه دورى جويد ولى البتّه نتواند بدين وسيله از صدمه و آزار و خيالات نفسانيّه رهائى يابد، چه اينها با او قرين و همجوارند.
مسافر راه خدا و طريق خلوص و عبوديّت حقّ، از اين دشمنان نمىهراسد، دامن همّت بر ميان مىبندد و به يارى آن نغمه قدسيّه راه مقصد را در پيش مىگيرد و از عالم خيالات كه او را "برزخ" نامند خارج مىگردد.
ولى سالك بايد بسيار بيدار و هوشيار باشد كه در زواياى خانه دل چيزى از اين خيالات به جاى نمانده باشد، زيرا دأب اين موجودات خياليّه، اينست كه در موقع بيرون كردن آنها، خود را در گوشه و زواياى مخفيّه دل پنهان مىكنند، به طورى كه سالك فريب خورده گمان مىكند از شرّ آنها خلاص شده و از بقاياى عالم برزخ چيزى با خود همراه ندارد، ولى آن هنگام كه مسافر به چشمه حيات راه يافته و مىخواهد از عيون حكمت سيراب گردد ناگهان بر او تاخته و با تيغ قهر و جفا، كارش را مىسازند.
مثل اين سالك مثل كسى است كه در حوض خانه خود آبى وارد ساخته است و مدّتى به آن دست نزده تا تمام آلودگىها و كثافات آن ته نشين شده آب صافى در حوض نمودار و گمان مى كند اين صفا و پاكى پايدار و هميشه است، ولى به محض آنكه بخواهد در حوض فرو رود يا چيزى را در حوض بشويد ناگهان تمام آن لردها و كثافات، آب صاف را آلوده نموده لكّههاى سياه بر روى آب پديد مىآيد.
لذا بايد آنقدر سالك با مجاهده و رياضت تحصيل آرامش خيال بنمايد كه مواليد خياليّه او در ذهن او متحجّر شده و نتوانند قيام نموده و ذهن او را وقت توجّه به معبود مشوّش دارند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-04-2011, 19:38
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
ورود سالك به عالم روح
چون سالك از عالم طبع و برزخ گذشت به عالم روح وارد مىشود و سپس مراحلى را طىّ مىكند كه ان شاء اللّه تعالى شرح آن به تفصيل خواهد آمد. اجمال آن اينست كه سالك توفيق يافته، مشاهده نفس خود و صفات و اسماء الهيّه را نموده كمكم به مرحله فناء كلّى رسيده و سپس به مقام بقاء به معبود مىرسد، در اين موقع حيات ابدى بر او ثابت مى گردد.
هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جريده عالم دوام ما
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-04-2011, 19:40
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
مقصد سالك ملازمت به وجه الله است
در اثر تأمّل و تدبّر در آيات كريمه قرآنيّه اين اصل مسلّم مىگردد، و حاصل آنكه خداوند در جائى از قرآن مجيد مى فرمايد: مسافران كشته شده در راه خدا به طور جاويد زندهاند و هرگز نميرند.
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا فِى سَبيلِ اللّهِ امْواتا بَلْ احْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ3
و در جائى ديگر مىفرمايد: هر چيزى فنا و نيستى پذير است مگر وجه پروردگار.
كُلُّ شَىْءٍ هالِكٌ الا وَجْهَهُ4
و در جاى ديگر مىفرمايد:
هر چه در نزد پروردگار است بقا و ثبات دارد.
ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللّهِ باقٍ.5
از انضمام اين آيات به يكديگر معلوم مىشود آنان كه زنده بوده و در نزد پروردگار روزى مىخورند عبارتند از وجه اللّه كه بوار و زوال به نصّ آيه قرآن در آن راه ندارد. از طرف ديگر از آيات كريمه قرآنيّه معلوم مىشود كه مراد از وجه الله تعالى كه زوال پذير نيست همانا اسماء الهيّه است. و بيان آن اينست كه در آيه ديگرى همين وجه الله را كه فنا و زوال در او راه ندارد تفسير به اسماء خود نموده و صفت عزّت و جلالت را بر آن مترتّب ساخته است:
كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ - وَ يَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُوالْجَلالِ وَ الْإكْرَامِ6
به اتّفاق جميع مفسّرين كلمه "ذو" صفت براى "وجه" مىباشد يعنى "وجه" پروردگار تو كه آن وجه ذو الجلال و الاكرام است باقى است. و چون مىدانيم كه وجه هر شىء عبارتست از آن چيزى كه مواجهه بدان حاصل مىشود، بنابراين وجه هر چيز مظهر آن چيز است، و مظاهر، همان اسماء خدا هستند كه مواجهه خدا با تمام مخلوقات به وسيله آنها انجام مىگيرد، و نتيجه آن اين مىشود كه تمام موجودات فنا و زوال پذيرند مگر اسماء جلاليّه و جماليّه، و بالنتيجه معلوم مىشود كه سالكان إلى الله كه به فيض سعادت بَلْ احْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ 7رسيدهاند عبارتند از اسماء جلاليّه و جماليّه حضرت پروردگار جلّ و عزّ.
از همين گفتار به خوبى معلوم مىشود كه مراد ائمّه طاهرين سلام الله عليهم اجمعين - كه فرمودهاند: نَحْنُ اسْمَاءُ اللّهِ،8 چه بوده است، و الا مقام حكومت ظاهريّه اجتماعيّه و وساطت و مباشرت در امور شرعيّه و احكام ظاهريّه الهيّه مقامى نيست كه بدين كيفيّت خود را توصيف كنند. بلكه مراد همان فناء در ذات احديّت است كه ملازم با وجه الله گرديدن و مظهر اتمّ صفات جماليّه و جلاليّه او شدن است كه قابل قياس با هيچ مقام و منصبى نيست.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-04-2011, 19:41
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
مراقبه و مراتب و آثار آن
يكى از اهمّ چيزهائى كه در راه سير و سلوك و در حكم ضروريّتى از ضروريّات آن است همانا امر مراقبه است. سالك بايد از اوّلين قدم كه در راه مىگذارد تا آخرين قدم، خود را از مراقبه خالى ندارد و اين از لوازم حتميّه سالك است.
بايد دانست كه مراقبه داراى درجات و مراتبى است، سالك در مراحل اوّليّه يك نوع مراقبهاى دارد و در مراحل ديگر انواع دگرى. هر چه رو به كمال رود و طىّ منازل و مراحل كند مراقبه او دقيقتر و عميقتر خواهد شد، به طورى كه آن درجات از مراقبه را اگر بر سالك مبتدى تحميل كنند از عهده آن برنيامده و يكباره بار سلوك را به زمين مىگذارد يا سوخته و هلاك مىشود، ولى رفته رفته در اثر مراقبه در درجات اوّليّه و تقويت در سلوك مىتواند مراتب عاليه از مراقبه را در مراحل بعدى به جاى آرد، و در اين حالات بسيارى از مباحات در منازل اوّليّه بر او حرام و ممنوع مىگردد.
مقصود عرفاء از "مِي"در اثر مراقبه شديد و اهتمام به آن، آثار حبّ و عشق در ضمير سالك هويدا مىشود، زيرا عشق به جمال و كمال على الاطلاق فطرى بشر بوده و با نهاد او خمير شده و در ذات او به وديعت گذارده شده است ليكن علاقه به كثرات و حبّ به مادّيّات حجابهاى عشق فطرى مى گردند و نمىگذارند كه اين پرتو ازلى ظاهر گردد. به واسطه مراقبه كمكم حجابها ضعيف شده تا بالأخره از ميان مىرود و آن عشق و حبّ فطرى ظهور نموده ضمير انسان را به آن مبدأ جمال و كمال رهبرى مىكند.
اين مراقبه در اصطلاح عرفاء تعبير به "مى" شده است.
به پير ميكده گفتم كه چيست راه نجات
بخواست جام "مى" و گفت راز پوشيدن
راه خلوتگه خاصم بنما تا پس ازين
"مى" خورم با تو و ديگر غم دنيا نخورم
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-04-2011, 19:42
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
مشاهده سالك نفس خود را
چون سالك در امر مراقبه مواظبت نمود، حق تعالى از باب مهر و عطوفت انوارى را بر او به عنوان طلايع ظاهر مىگرداند.
در ابتداى امر اين انوار مانند برق ظاهر گشته ناگهان پنهان مىشوند، اين انوار كم كم قوّت يافته مانند ستاره ريز درخشان مىگردند، و سپس نيز قوّت يافته به صورت ماه و بعدا به صورت خورشيد پديد مىآيند، و گاهى مانند چراغى كه افروخته باشند و يا قنديلى نمايان مىشوند، اين انوار را در اصطلاح عرفاء "نوم عرفانى" نامند، اين انوار از قبيل موجودات برزخيّه هستند. ولى هنگامى كه از اين مراتب مراقبت سالك قوىتر گشت و رعايت مراقبه را كاملا بنمود اين انوار قوىتر شده سالك تمام آسمان و زمين و شرق و غرب را يكپارچه روشن مىبيند، اين نور، نور نفس است كه هنگام عبور از عالم برزخ هويدا مى شود ليكن در مراحل اوّليّه عبور كه مىخواهد تجلّيات نفس شروع شود سالك نفس خود را به صورت مادّى مشاهده مىكند و به عبارت ديگر چه بسا ملاحظه مىكند كه خودش در برابر خودش ايستاده است. اين مرحله ابتداى تجرّد نفسى است.
مرحوم استاد علامه حاج ميرزا على آقاى قاضى - رضوان اللّه عليه - مىفرمودند كه: روزى از اطاق بيرون آمده در دالان خانه ديدم كه خودم در كنارى ساكت و صامت ايستادهام، با دقّت تمامترى به صورت خود نگاه كردم، ديدم در صورت، خالى دارم. چون به اطاق آمدم و در آئينه نظر انداختم ديدم كه در صورت من خالى بوده و من تاكنون آن را نديده بودم.
و گاهى سالك متوجّه مىشود كه خود را گم كرده است و هر چه جستجو مىكند نمىتواند خود را پيدا نمايد. گفته شد كه اين مشاهدات در مراحل ابتدايى تجرّد نفس بوده و مقيّد به زمان و مكان هستند و بعدا در اثر توفيقات الهى سالك مىتواند تمام حقيقت نفس خود را با تجرّد تامّ و تمامى مشاهده نمايد.
از مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى - رضوان اللّه عليه - نقل است كه ايشان مدّت چهارده سال شاگرد و ملازم استاد عرفان و توحيد مرحوم آخوند مولى حسين قلى همدانى - رضوان الله عليه - بودهاند، مىفرمودهاند:
روزى استاد به من فرمود كه: مقام تربيت فلان شاگرد به عهده شماست. آن شاگرد همّتى فراوان داشت و عزمى راسخ. مدّت شش سال در مراقبت و مجاهدت كوشش نمود تا به مقامى رسيد كه قابليّت محضه بود براى ادراك و تجرّد نفس، خواستم اين سالك راه سعادت به دست استاد بدين فيض نائل و به اين خلعت الهيّه مخلّع گردد.
او را با خود به خانه استاد بردم و پس از عرض مطلوب، استاد فرمودند: اينكه چيزى نيست و فورا با دست خود اشاره كردند و فرمودند: تجرّد مثل اينست. آن شاگرد مىگفت: فورا ديدم كه من از بدنم جدا شدهام و در كنار خود موجودى را مانند خود مشاهده مىكنم.
بايد دانست كه شهود موجودات برزخيّه چندان شرافتى ندارد بلكه شرافت همان رؤيت نفس است در عين تجرّد تامّ و كامل. چون نفس در اين موقع به تمام حقيقت مجرّده خود هويدا مىگردد، موجودى مشاهده مىشود كه مقيّد به زمان و مكان نبوده بلكه مشرق و مغرب عالم را فرا مىگيرد. و اين شهود بر خلاف شهود مراحل اوّليّه جزئى نبوده بلكه از قبيل ادراك معانى كليّه است.
از مرحوم آقا سيد احمد كربلائى - رضوان الله عليه - كه از شاگردان معروف و مبرّز مرحوم آخوند بودهاند نقل است كه فرمودهاند: روزى در جائى استراحت كرده بودم كسى مرا بيدار كرد و گفت: اگر مىخواهى نور اسفهبديّه را تماشا كنى از جاى برخيز. وقتى چشم گشودم ديدم نورى بى حدّ و اندازه، مشرق و مغرب عالم را فرا گرفته است. اللَّهُمَّ ارْزُقْنا. اين همان مرحله تجلّى نفس است كه بدين صورت و به كيفيّت نور غير محدود مشاهده مىشود.
مشاهده سالك اسماء وصفات ذات باري تعالي مشاهده سالك اسماء و صفات ذات حق رااز اين مرحله كه مىگذرد، سالك سعادتمند، در اثر اهتمام در امر مراقبه به تناسب همان عوالم علوى و به مقتضيات آن منازل و مراحل، موفّق مىگردد كه صفات بارى تعالى را مشاهده نمايد و يا اسماء ذات مقدّسه او را به نحو كلّيّت دريابد.
چه بسا در اين موقع سالك ناگهان متوجّه مىگردد كه تمام موجودات جهان يك واحد علم است، و يا غير از يك قدرت واحده ابدا قدرتى نيست، اين در مرحله شهود صفات است. و امّا در مرحله شهود اسماء كه از اين نيز برتر است سالك ملاحظه مىكند كه در تمام عوالم، عالم يكى است، و قادر يكى است، و حىّ يكى است. و اين مرحله از مرحله ادراك صفات كه در مرتبه قلب پيدا مىشود اشرف و اكمل است (لانّ السّالك يصبح و لا يرى قادرا و لا عالما و لا حيّا سوى الله تعالى9).
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-04-2011, 19:43
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
تاثير تلاوت قرآن در مشاهده اسماءو صفات ذات باري تعالي
و اين شهود غالبا در حال تلاوت قرآن پيدا مىشود. چه بسا خواننده قرآن درمىيابد كه خواننده او نبوده كسى ديگر بوده است، و گاه مىشود كه ادراك مىكند كه مستمع نيز كسى ديگر بوده كه استماع مىكند.
بايد دانست كه تلاوت قرآن را در حصول اين امر تأثير فراوانى است، و سزاوار است كه سالك در حين اشتغال به نماز شب سور عزائم را تلاوت كند چه از حال قيام ناگهان براى خدا به سجده افتادن خالى از لطف نيست، و به تجربه ثابت شده است كه قرائت سوره مباركه "ص" در نماز وتيره شب جمعه بسيار مؤثّر است و خصوصيّت اين سوره از روايتى كه در ثواب آن وارد شده است معلوم مىگردد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-04-2011, 19:43
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
استغراق در ذات ربوبي و بقاءبه معبود
چون سالك به توفيق الهى اين مراحل را طىّ نمود و به اين مشاهدات كامياب گرديد جذبات الهيّه او را احاطه نموده هر آن او را به فناء حقيقى نزديك مىسازد تا بالأخره جذبه او را احاطه كرده متوجّه جمال و كمال على الاطلاق گشته هستى خود و غير خود را آتش زده در برابر طلعت نازنين يار چيزى نخواهد ديد، كانَ اللّهُ وَ لَمْ يَكُنْ مَعَهُ شَىْءٌ 10در اين حال سالك از وادى هجران بيرون رفته و در درياى لا يتناهى مشاهده ذات ربوبى مستغرق خواهد گرديد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-04-2011, 19:44
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
مقام توجه به عالم كثرت در عين شهود عوالم ربوبي
مخفى نماند كه سير و سلوك سالك منافاتى با بود و هستى در عالم مادّه ندارد و بساط كثرت خارجيّه به حال خود باقى خواهد بود، و سالك در عين كثرت در وحدت است. بعضى فرمودهاند: مدّت سى سال در ميان مردم بودم و اينان گمان مىكردند كه من با ايشان مراوده دارم و با ايشان معاشرم و حال آنكه در اين مدّت من بجز خدا كسى را نديده و نشناختم.
اين حال بسيار مهمّ و حائز اهميّت است چه در ابتداى امر اين حال ممكن است فقط در يك لحظه پديد آيد ولى كمكم شدّت مىيابد و به طول ده دقيقه يا بيشتر و سپس يك ساعت يا بيشتر و بعدا به عنايات الهيّه ممكن است از حال گذشته و مقام گردد. اين حال را در لسان اخبار و بزرگان بقاء به معبود نامند. و به اين مرتبه از كمال نتوان رسيد مگر پس از حصول فناء كلّى از هستى موجودات در ذات حضرت احديّت. در اين حال سالك چيزى را نمىبيند مگر ذات قدس الهى.
نوشتهاند: از يكى از مجذوبين كه به نام بابا فرج الله مجذوب بوده و جذبه الهيّه دامنگيرش شده بود سؤال كردند كه دنيا را براى ما توصيف كن. در پاسخ گفت: از آن وقت كه من چشم گشودم دنيا را نديدهام تا اكنون براى شما توصيف كنم11.
از اين شهود در ابتدا كه هنوز قوّت نيافته است تعبير به "حال" مىنمايند و در اين موقع غير اختيارى سالك است ولى در اثر شدّت مراقبت با توفيقات الهيّه از حال گذشته به «مقام» مىرسد و در اين موقع اختيارى سالك است. بديهى است سالك قوى آن كسى است كه در عين شهود اين احوال متوجّه عالم كثرات بوده و هر دو عالم را اداره نمايد. و اين مرتبه بسيار عالى و رفيع است و دسترسى به آن در نهايت صعوبت، و شايد اختصاص به انبياء و اولياء و هر كس را كه خدا بخواهد، داشته باشد، چون در عين اشتغال به نعمت لى مع الله حالات لا يسعها ملك مقرّب12 جلوات و ظهورات انَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ13 از ايشان هويدا و ظاهر مىگردد.
اگر كسى گويد كه اين مناصب اختصاصى بوده و وصول به اين ذروه از معارف الهيّه منحصرا راجع به انبياء عظام و ائمّه معصومين - صلوات اللّه و سلامه عليهم اجمعين - است و ديگران را به هيچ وجه من الوجوه بدان راه نيست؛ در جواب گوئيم: منصب نبوّت و امامت امرى است اختصاصى، ولى وصول به مقام توحيد مطلق و فناء در ذات احديّت كه تعبير از او به ولايت مى شود ابدا اختصاصى نيست و دعوت انبياء و ائمّه عليهم السلام امّت را بدين مرحله از كمال است.
حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله امّت خود را دعوت فرمودهاند كه به آن جائى كه پاى خود را گذاردهاند پا گذارند و اين مستلزم امكان سير به آن مقصد است و الا لازم مىآيد دعوت لغو باشد.
لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِى رَسُولِ اللهِ اسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُوا اللَهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَهَ كَثير14
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-04-2011, 19:45
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
علت عدم وصول همگان به كمالات انساني
از طريق عامّه روايت شده است كه:
لو لا تكثير في كلامكم، و تمريج في قلوبكم لرأيتم ما أرى، و لسمعتم ما أسمع.
"اگر اين گفتار بسيار در زبانها، و اين اضطراب و آشوب در دلهاى شما نبود هر آينه مىديديد آنچه را كه من مىبينم و مىشنيديد آنچه را كه من مىشنوم. "اين گفتار حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله به خوبى حاكى است از آنكه علّت عدم وصول به كمالات انسانى همانا خيالات باطله شيطانيّه و افعال لغو و بيهوده است. و از طريق خاصّه نيز روايت است كه آن حضرت فرمود:
لو لا أنّ الشّياطين يحومون حول قلوب بنى آدم لرأوا ملكوت السّماوات و الأرض.
"اگر شياطين گرداگرد دلهاى فرزندان آدم گردش نمىكردند هر آينه آنها ملكوت آسمانها و زمين را مىديدند. "
و از جمله آثار آن مرتبه عالى انسانى احاطه كلّيّه است به قدر استعدادات امكانيّه به عوالم الهيّه، و نتيجه اين احاطه اطّلاع بر ماضى و مستقبل است و تصرّف در موادّ كائنات، چه محيط را غايت تسلّط بر محاطٌ عليه حاصل است، با همه كس مصاحب و در همه جا حاضر.
شيخ عبد الكريم جيلى كه يكى از عرفاء است در كتاب خود به نام "الانسان الكامل" چنين گويد: "به ياد دارم وقتى به مقدار يك لمحه به من حالى دست داد كه خود را متّحد با جميع موجودات يافتم به طورى كه حضور همه آنها را بالعيان مشهود خود مىديدم، ولى اين حال بيش از يك لحظه دوام نداشت. "
البتّه مانع از دوام و استمرار اين حال همانا اشتغالات به تدابير بدن است و حصول تماميّت اين مراتب بعد از ترك تدبير بدن است. عارفى از عرفاء هند به نام شيخ ولىّ الله دهلوى در كتاب خود به نام "همعات" چنين گويد: به من آگاهانيدند كه فراغ از آثار نشأه مادّيّه پس از گذشت پانصد سال از عبور عالم مادّه و مرگ صورت مىگيرد، و اين مدّت مطابق با نصف روز از ايّام ربوبى است، لقوله عزّ من قائل:
وَ انَّ يَوْما عِنْدَ رَبِّكَ كَألْفِ سَنَةٍ مِمّا تَعُدُّونَ15
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-04-2011, 19:46
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
نارسا بودن الفاظ در بيان حقايق و انوار تجرديّه و عوالم ربوبي
البتّه معلوم است كه ساير درجات و فيوضات اين عالم بى حدّ و نهايت است چون پايه و اساس وضع الفاظ بر پايه احتياجات بشرى بوده است و در اثر توسعه احتياجات دائره وضع الفاظ وسيعتر شده است لذا بيان حقائق انوار تجرّديّه عوالم ربوبى در قالب الفاظ غير ممكن است و هر چه از آنجا گفته شود اشاره و كنايه بوده نمىتواند آن حقيقت عاليه را در افهام تنزّل دهد. بشر مادّى كه به نصّ اخبار أنت في أظلم العوالم در تاريكترين عوالم از عوالم الهيّه كه همين عالم مادّه است
زندگى مىنمايد و هر چه با چشم خود مىبيند و با دست مادّى خود لمس مىنمايد از براى آنها الفاظى در حدود احتياجات روزمرّه خود وضع مىنمايد امّا از ساير عوالم و از تعلّقات و تشعشعات و انوار و ارواح اطّلاعى ندارد تا براى آنها نيز الفاظى وضع كند، بنابر اين ما در تمام لغات جهان لغتى نداريم كه آن معانى عاليه را حكايت كند پس چسان مىتوان آن حقايق را به زبان آورده و توصيف نمود؟
مشكل عشق نه در حوصله دانش ماست
حلّ اين نكته بدين فكر خطا نتوان كرد
دو دسته از اين حقايق سخن رانده اند:
اوّل: جماعات انبياء كرام عليهم السلام بديهى است كه آنها با عوالم ماوراء مادّه ارتباط داشتهاند ولى به حكم نحن معاشر الأنبياء امرنا أن نكلّم النّاس على قدر عقولهم16 مجبور بودند از اين حقايق به قسمى تعبير نمايند كه قابل فهم و ادراك عامّه مردم باشد و لهذا از بيان حقايق انوارى و غايت درخشندگى آن قطع نظر نموده و از بيان آنچه كه حتّى به قلب بشر هم خطور نكرده است رفع يد نموده از حقيقت ما لا عين رأت و لا أذن سمعت و لا خطر على قلب بشر17 تعابيرى از قبيل جنّت و حور و قصور و غيره مىنمودند ولهذا خود نيز در آخر اعتراف مىنمودند كه بيان حقايق آن عوالم قابل توصيف نيست.
دوّم: سلسلهاى از مردم كه به متابعت راه انبياء تشرّف ادراك اين حقايق و فيوضات به قدر اختلاف و استعدادات نصيبشان شده است. اينان نيز سخن در پرده استعاره و تمثيل گفتهاند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-04-2011, 19:47
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
عالم خلوص و اخلاص و اقسام آن
بايد دانست كه وصول بدين مقامات و درجات بدون اخلاص در راه حقّ صورت نبندد و تا سالك به منزل مخلّصين نرسد كشف حقيقت چنانكه بايد براى او نخواهد شد.
بدانكه اخلاص و خلوص بر دو قسم است: اول: خلوص دين و طاعت از براى خداى تعالى. دوم: خلوص خود را از براى او. و دلالت بر اوّل دارد كريمه شريفه:
وَ مَا امِرُوا الا لِيَعْبُدُوا اللهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ 18
و بر دوم دلالت دارد كريمه شريفه:
الا عِبادَ اللهِ الْمُخْلَصينَ 19
و حديث نبوى مشهور:
من أخلص لله أربعين صباحا ظهرت ينابيع الحكمة من قلبه إلى لسانه20 دلالت بر قسم دوم دارد. يعنى كسى بدين مرحله مىرسد كه خود را براى خداى تعالى خالص كند.
و توضيح اين اجمال آنكه: خداوند تعالى همانطور كه صلاح را در قرآن كريم در بعضى از مواضع استناد به عمل داده است كقوله تعالى:
مَنْ عَمِلَ صالِح21 يا: عَمِلَ عَمَلا صالِح22 يا الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ23
و در بعضى از مواضع آن را استناد به ذات انسان داده است كقوله تعالى: إنَّهُ مِنَ الصّالِحينَ24 يا: وَ صالِحُ الْمُؤْمِنينَ25
همچنين اخلاص و خلوص را گاهى مستند به عمل دانسته و نسبت به آن داده است و گاهى مستند به ذات. بديهى است كه تحقّق اخلاص در مرتبه ذات موقوف است بر اخلاص در مرتبه عمل يعنى تا كسى در يكايك از اعمال و افعال و گفتار و سكون و حركت خود اخلاص به عمل نياورد به مرحله اخلاص ذاتى نائل نخواهد شد. قال عزّ من قائل: الَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ يَرْفَعُهُ26 به ارجاع ضمير مستتر فاعل «يرفع» به سوى «العمل الصالح» و معنى چنين مىشود: «العمل الصّالح يرفع الكلم الطّيّب».
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-04-2011, 19:48
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
خصوصيات وآثار خلوص ذاتي
و بايد دانست كه چون كسى به مرحله خلوص ذاتى برسد و بدين فيض عظمى نائل گردد داراى آثار و خصوصيّاتى خواهد بود كه ديگران از آن بىنصيب و بهرهاند:
اوّل آنكه به نصّ كريمه قرآنيّه ديگر شيطان را به هيچ وجه من الوجوه برايشان تسلّط و اقتدارى نيست:
فَبِعِزَّتِكَ لاغْوِيَنَّهُمْ اجْمَعينَ - الا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ27
بديهى است كه اين استثناء تشريعى نيست بلكه به واسطه اقتدار ذاتى مخلصين در مقام توحيد، ديگر شيطان را قدرتى نبوده و به علّت ضعف و ناتوانى خود نمىتواند در اين مرحله به آنان دست يابد.
بارى چون مخلصين خود را براى خدا خالص نموده به هر چيز كه مىنگرند خدا را مىبينند، و شيطان به هر قسم و كيفيّتى بر ايشان ظهور كند باز با نظر الهى در آن شىء مىنگرند و استفاده الهيّه مىكنند، لهذا شيطان از اوّل امر نزد اين طايفه اعتراف به عجز و مسكنت خود نموده و سپر مىاندازد و الا شيطان ذاتش براى اغواء بنى آدم است و كسى نيست كه بخواهد به كسى ترحّم نموده و دست از اضلال او بردارد.
دوّم، اين گروه از محاسبه محشر آفاقى و حضور در آن عرصه معاف و فارغ هستند. در قرآن كريم وارد است كه:
وَ نُفِخَ فِى الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِى السَّماواتِ وَ مَنْ فِى الْأرْضِ الا مَنْ شَاءَ اللهُ28
از اين آيه به طور حتم دستگير مىشود كه به طور اجمال جماعتى از فزع و صعقه قيامت در امانند، و چون به آيه شريفه: فَإنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ - الا عِبادَ اللَهِ الْمُخْلَصينَ 29ضميمه گردد معلوم مىشود كه آن گروه كه از صعقه قيامت در امانند عبارتند از:
بندگان مخلَص خدا، زيرا بندگان مخلص به يك معنى ابدا داراى اعمالى نيستند تا آنان را براى حساب آن در عرصه قيامت حاضر سازند. آنان به واسطه مراقبت و رياضات شرعيّه در جهاد انفسيّه كشته شده و به حيات ابدى پيوستهاند و از قيامت عظماى انفسيّه عبور كردهاند، در دوران مجاهده به حساب آنان رسيدگى شده و حال به واسطه قتل في سبيل الله در نزد خداى خود به خلعت حيات ابدى مخلّع و از روزىهاى خاصّه خزانه ربوبى متنعّمند.
قال عزّ من قائل:
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا فِى سَبيلِ اللَهِ امْوَاتا بَلْ احْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ30
چو زياده بر آن، آنكه احضار، فرع بر عدم حضور است و اينان قبل از پيدايش طليعه قيامت در همه جا حاضر بوده و بر همه احوال مطّلع بودهاند لقوله تعالى: عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ31.
سوّم، آنچه از ثواب و اجر به هر كس برسد و در روز قيامت به او عطا شود در مقابل عمل او خواهد بود مگر اين صنف از بندگان كه كرامت الهيّه بر ايشان ماوراء طور پاداش عمل است:
وَ ما تُجْزَوْنَ الا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ - إلا عِبَادَ اللَهِ الْمُخْلَصينَ 32
و اگر گفته شود كه: مفاد اين آيه آنست كه گروه معذّبين طبق اعمالشان به پاداش مىرسند مگر بندگان نيك خدا كه براى ايشان جزا در مقابل عمل نبوده بلكه پروردگار منّان به ايشان به فضل و كرم خود جزا خواهد داد. گوئيم: مفاد آيه مطلق بوده و مخاطب آن اختصاصى به گروه معذّبين ندارد، علاوه آنكه جزاى بندگان به فضل و كرم، منافات با جزا در مقابل عمل ندارد. چه معناى فضل اينست كه در مقابل عمل كوچك، پروردگار منّان جزاى بزرگ عنايت مىفرمايد و در واقع عمل كوچك را بزرگ مىشمارد ولى با اين همه باز جزا در قبال عمل واقع گرديده است در حالى كه مفاد كريمه شريفه غير از اينست، مفاد آيه آنست كه به بندگان مخلصين خدا جزا اصلا در مقابل عمل داده نمىشود. و نيز در آيه ديگر مىفرمايد:
لَهُمْ ما يَشَاؤُنَ فيها وَ لَدَيْنَا مَزيدٌ 33
براى اين گروه هر چه اراده و مشيّت آنان تعلّق گيرد خواهد بود و در نزد ما نيز چيزى زياده از مقدار اراده و مشيّت آنان براى آنان خواهد بود. پس معلوم مىشود كه از كرامات الهيّه چيزهائى كه فوق اراده و مشيّت و بالاتر از سطح فكر و ميزان طيران مرغ اختيار و اراده آنهاست داده خواهد شد و اين نكته شايان دقّت است و قابل توجّه.
چهارم، آنان داراى مقامى منيع و منصبى رفيع و مرتبهاى عظيمند كه بتوانند حمد و سپاس ذات احديّت و ثناى الهى را كما هو حقّه همانطور كه سزاوار آن ذات اقدس است بجا آورند. قال عزّ من قائل: سُبْحَانَ اللَهِ عَمَّا يَصِفُونَ - الا عِباد اللَهِ الْمُخْلَصينَ 34و اين غايت كمال مخلوق و نهايت منصب ممكن است. از مجموع بيانات سابقه چنين بدست مىآيد كه براى آخرين مراحل سلوك كه همان مقام مخلَصين باشد چه مزايائى است و چه فيوضاتى بر آنان مترتّب خواهد بود. ولى بايد معلوم باشد كه وصول به اين كمالات و تحقّق به اين حقائق وقتى ميسور مىگردد كه سالك در ميدان مجاهده في سبيل الله كشته و مقتول گردد، و هنگامى از آن فيوضات الهيّه سرمست خواهد بود كه جام شهادت را سركشيده باشد. و مراد از كشته شدن عبارت است از قطع علاقه روح از بدن و متعلّقات آن، و همچنانكه شهيد در معركه قتال با شمشير و سيف ظاهرى علاقه روح خود را از بدن قطع مىكند سالك راه خدا نيز با سيف و شمشير باطن در ميدان نبرد با نفس امّاره به وسيله استمداد از قواى رحمانيّه علاقه روح خود را از بدن و متعلّقات آن سلب مىنمايد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-04-2011, 19:51
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
وارستگي از عوالم كثرت از لوازم ابتدايي سلوك است
در ابتداى سلوك بايد سالك إلى الله به وسيله اختيار مقام زهد و تأمّل و دقّت و تفكّر در بىاعتبارى دنيا و عدم فائده دلبستگى به آن، رشته علقه به عالم كثرات را قطع كند، چه نتيجه زهادت بى ميلى و بىرغبتى است به امور، و در نتيجه از رويدادهائى كه موجب نفع مادّى و صورى اوست خوشحال نمىشود، و از وقايعى كه موجب ضررهاى مادّى اوست متأثّر و محزون نمىگردد.
لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلَى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتَاكُمْ 35
اين بىرغبتى و بىميلى منافات با حزن و خوشى في الله ندارد زيرا اين خوشحالى از محبّت به مال و منال و اعتباريّات نبوده بلكه از جهت آنست كه خود را غرق درياى احسان و كرم خدا مىبيند.
پس از طىّ اين مرحله، تازه سالك متوجّه خواهد شد كه علاقه مفرطى به ذات خود دارد و نفس خود را تا سر حدّ عشق دوست دارد، هرچه بجا مىآورد و هر مجاهده كه مىكند همه و همه ناشى از فرط حبّ به ذات خود است، زيرا كه يكى از خصوصيّات انسان آنست كه فطرة خودخواه بوده، حبّ به ذات خود دارد، همه چيز را فداى ذات خود مىنمايد و براى بقاى وجود خود، از از بين بردن و نابود نمودن هيچ چيز دريغ نمىكند. از بين بردن اين غريزه بسيار صعب و مبارزه با اين حسّ خودخواهى از اشكل مشاكل است، و تا اين حسّ از بين نرود و اين غريزه نميرد نور خدا در دل تجلّى نمىكند، و به عبارت ديگر تا سالك از خود نگذرد به خدا نمىپيوندد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-04-2011, 19:52
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
قطع علاقه از ذات خود
سالك بايد به وسيله استمداد از الطاف الهيّه و امدادهاى پياپى رحمانيّه رشته محبّت به ذات خود را سست و رفته رفته ضعيف نموده تا بالأخره پاره كند و به اين صنم درونى كه سر - رشته تمام مفاسد است كافر گردد و او را يكباره فراموش بنمايد تا به طورى كه عند التأمّل و التحقيق تمام كارهاى او براى ذات اقدس الهى باشد و حبّ به ذات او به حبّ به خداى خود تبديل گردد، و اين بر اساس مجاهده انجام مىگيرد. پس از طىّ اين مرحله سالك ديگر علقه به بدن و آثار بدن و حتّى به روح خود را كه پاره نموده ندارد، هر كار كه كند براى خداست و اگر سدّ جوعى كرده و در كار تهيّه اسباب زندگى به قدر كفاف و ضرورت باشد براى آنست كه محبوب ازلى خواستار حيات اوست و الا قدمى از قدم براى تحقّق حيات اين نشأه برنمىداشت.
البتّه اين خواست در مقابل خواست خدا طولى خواهد بود نه عرضى، و بر همين اساس ديگر سالك حقّ ندارد طالب كشف و كرامات بوده، عملى براى تحقّق آن انجام دهد يا براى طىّ الأرض و اخبار از مغيبات و اطّلاع بر ضماير و اسرار و تصرّف در موادّ كاينات ذكرى بگويد و رياضتى بكشد و براى استكمال و بروز قواى نفسانى به اىّ وجه و صورة عملى انجام دهد زيرا چنين كسى در راه رضاى محبوب قدم برنمىدارد، خداى را عبادت نكرده و مخلص نخواهد بود بلكه نفس خود را معبود خود ساخته و براى برآورده شدن حاجات او و تحقّق پذيرفتن استعدادات او گام مىزند گرچه لفظا بدين منكر اعتراف نكند و ظاهرا تمام عبادتش را براى خدا انجام دهد.
چنين شخصى به نصّ كريمه شريفه: ا فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ الهَهُ هَواهُ36، هواى خود را معبود خود ساخته و خواسته هاى نفسانى خود را مىپرستد. سالك بايد از اين مرحله عبور كند و نفس خود را كه دم از انانيّت مىزند ترك بگويد. و سيأتي الكلام فيه ان شاء الله تعالى.37
وقتى سرانجام سالك بدين مرحله رسيد كم كم خود را كه براى خداى تعالى دوست مىداشت نيز فراموش مىكند و ديگر خودى نمىبيند و ديگر غير از جمال ازلى و ابدى سيما و رخسارهاى را نخواهد ديد و رفته رفته در آن درياى بيكران غرق شده اثرى از او نخواهد ماند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-04-2011, 19:53
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
لزوم عنايت خاصّه الهي در غلبه كامل در جنگ انفسي
بايد دانست كه سالك بايد متوجّه باشد كه در جنگ انفسى به طور كامل از عهده جنود شيطان برآيد و آثار نفسانيّه خود را به كلّى قطع كند و اصول آنها را از زواياى مخفيّه خانه دل بركند چه اگر ذرّهاى از حبّ مال و جاه و منصب و كبر و شخصيّت طلبى و خويشتن دوستى در او باقى باشد هرگز به كمال نخواهد رسيد. لهذا بسيار ديده شده است كه كثيرى از كمّلين پس از سالها رياضت و مجاهده به كمالات نرسيده و در جنگ انفسى شكست خوردهاند، و علّت آن اينست كه ريشه بعضى از صفات هنوز در خانه دلشان باقى بوده ليكن پنداشتهاند كه آن ريشه به كلّى از بين رفته است لذا در مواقع امتحان الهى و در مظانّ بروز نفس و جلوه آثارش آن ريشهها ناگهان جوانه داده و نموّ نموده و كار سالك را ساختهاند.
توفيق غلبه بر نفس و جنود آن منوط به دستگيرى و عنايات خاصّه حضرت ربّ الأرباب است چه طىّ اين مرحله بدون توفيق و دستگيرى خاصّ او صورت نبندد. گويند:
روزى مرحوم سيّد بحر العلوم - رضوان اللّه عليه - را شاگردانش خندان و متبسّم يافتند، سبب پرسيدند، در پاسخ فرمود: پس از بيست و پنج سال مجاهده اكنون كه در خود نگريستم ديدم ديگر اعمالم ريائى نيست و توانستهام به رفع آن موفّق گردم. فتأمّل جيّدا.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-04-2011, 19:54
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
لزوم متابعت كامل از جميع احكام شرعيه در تمام مراحل سلوك
پوشيده نماند كه از ابتداى سير و سلوك تا آخرين مرحله از آن، سالك بايد در تمام امور ملازم شرع انور باشد و به قدر سر سوزنى از ظاهر شريعت تجاوز ننمايد.
پس اگر كسى را ببينى كه دعوى سلوك كند و ملازم تقوى و ورع نبوده و از جميع احكام الهيّه شرعيّه متابعت ننمايد و به قدر سر سوزنى از صراط مستقيم شريعت حقّه انحراف نمايد او را منافق مىدان مگر آنچه به عذر يا خطا يا نسيان از او سر زند. و اينكه از بعضى شنيده شده است كه مىگويند سالك پس از وصول به مقامات عاليه و وصول به فيوضات ربّانيّه تكليف از او ساقط مى گردد سخنى است كذب و افترائى است بس عظيم، زيرا رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله با اينكه اشرف موجودات و اكمل خلائق بودند مع هذا تا آخرين درجات حيات تابع و ملازم احكام الهيّه بودهاند. بنابراين سقوط تكليف به اين معنى دروغ و بهتان است. بلى از براى آن مىتوان معناى ديگرى نمود كه قائلين، آن را قصد نمىنمايند و آن اينست كه اتيان اعمال عباديّه باعث براى استكمال نفوس بشريّه است، و مراتب استعداد انسان به واسطه التزام بر سنن عباديّه از مراحل قوّه به فعليّت مى رسد.
بنابراين براى افرادى كه هنوز به مرحله فعليّت تامّه من جميع الجهات نرسيدهاند عبادات آنان براى استكمال است.
عبادت افراد كامل و واصل به جهت تقرّب نبوده بلكه لازمه كمال آنان است
ولى براى افرادى كه به مرحله فعليّت تامّه رسيدهاند ديگر عبادت به جهت حصول استكمال و تحصيل مقام قرب معنى ندارد بلكه اتيان عبادات براى چنين شخصى به عنوان ديگرى كه همان مقتضاى حصول كمال است خواهد بود. لهذا عائشه از حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله پرسيد كه: «پس از آنكه خداوند در شأن شما فرمود:
لِيَغْفِرَ لَكَ اللَهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ 38
پس اين اندازه رنج در تحمّل عبادات براى چيست؟
فرمودند: آيا مگر نمىخواهى من عبد شاكر خداى خود بوده باشم»؟ از اينجا به خوبى معلوم مىشود كه اتيان اعمال عباديّه براى بعضى از نفوس بشريّه استكمالا للنّفس نبوده بلكه محضا براى اظهار امتنان و شكرا للّه العظيم بوده است.
حالاتى كه براى سالك در اثر مراقبت و مجاهده دست مىدهد و گاه و بيگاه انوارى و آثارى بر او مشهود مىگردد همه مقدّمه تحصيل ملكه است زيرا مجرّد ترتّب آثار و تغيّر حال فى الجمله كافى نيست بلكه بايد سالك سعى كند كه با مجاهده بقاياى عالم سافل را كه در ذاتش كامن و مخفى است به كلّى رفع كند، و تا با پاكان عالم سنخيّت پيدا نكند وصول به مراتب ايشان براى او غير ميسور است بلكه در اثر اندك لغزشى در سلوك و جهاد، او را دوباره به عالم سافل تنزّل خواهند داد، كريمه شريفه:
وَ ما مُحَمَّدٌ الا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإنْ ماتَ أوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أعْقابِكُمْ39
بر اين دقيقه دلالت دارد. پس سالك بايد ظاهر و باطن خويش را بالمرّة پاكيزه نمايد و زوايا و بيغولههاى دل خويش را كاملا پاك كند تا توفيق صحبت با ارواح طيّبه و همنشينى با پاكان ملأ اعلى نصيب او گردد.
وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإثْمِ وَ باطِنَهُ40
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-04-2011, 19:54
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
ذكر اجمالي عوالم مقدم بر عالم خلوص در قرآن
بنابراين بايد كاملا عوالم مقدّمه بر عالم خلوص را طىّ كند، و اجمال آن را خداوند تبارك و تعالى در اين آيه مباركه فرموده است:
الَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا في سَبيلِ اللّهِ بِامْوالِهِمْ وَ أنْفُسِهِمْ أعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللّهِ وَ اولَئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ - يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنّاتٍ لَهُمْ فيها نَعِيمٌ مُقِيمٌ خالِدينَ فِيها ابَدا انَّ اللَهَ عِنْدَهُ أجْرٌ عَظيمٌ 41
بنابراين عوالم مقدّم بر عالم خلوص چهار است. اوّل: اسلام، دوّم: ايمان، سوّم: هجرت، چهارم: جهاد في سبيل الله. و چون جهاد اين مسافر جهاد اكبر است لقوله صلّى اللّه عليه و آله: رجعنا من الجهاد الأصغر إلى الجهاد الأكبر42، پس شرط در اين سفر است كه اسلام و ايمان مجاهد، اسلام و ايمان اكبر باشد. و بعد از آن طالب را سزد كه دامن همّت بر كمر زده با رسول باطن به معاونت رسول ظاهر يا خليفه آن مهاجرت كرده و سپس قدم در ميدان مجاهده نهد تا به فوز قتل في سبيل الله فائز گردد.
ولى بايد سالك بر اين نكته واقف باشد كه از ابتداى سلوك تا اين مرحله از جهاد موانع انسى و شيطانى زياد بود ولى چون به فوز اين قتل نائل گردد و از عوالم اسلام و ايمان اكبر عبور نموده و در مجاهده نيز فائق و كشته شود ابتداى عوالم اسلام اعظم و ايمان اعظم و هجرت عظمى و جهاد اعظم است، و موانع آن كفر اعظم و نفاق اعظم است.
و در اين وادى ديگر جنود شيطان را قدرت بر غلبه و دسترسى بدانجا نيست بلكه خود شيطان كه رئيس ابالسه است راه را بر سالك خواهد گرفت. بنابراين هرگز سالك نبايد چنين تصوّر كند كه چون از اين عوالم گذشت از مخاطره رسته و گوهر مقصود را جسته است بلكه بايد ملتفت باشد كه پس از عوالم سابقه اگر اين عوالم اعظم را طىّ نكند گرفتار ابليس شده و شيطان او را از وصول به سر منزل مقصود منع خواهد نمود.
ولى بايد سالك همّتى عالى داشته و نگذارد كه ابليس او را به كفر اعظم يا به نفاق اعظم گرفتار كند بلكه پس از اسلام اعظم و ايمان اعظم هجرت عظمى نموده و با مجاهده اعظم از قيامت عظماى انفسيّه عبور و در وادى مخلصين وارد گردد. رزقنا اللّه ان شاء الله تعالى.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-04-2011, 19:56
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
پي نوشت :
1 -آيه 53 و 54، از سوره 41: فصّلت:
بزودى نشانههاى خود را در آفاق)آسمانها و زمين و طبيعت(و در وجود خودشان به آنان نشان دهيم تا بر ايشان روشن شود كه او حق است و بس، آيا همين كافى نيست كه پروردگارت بر هر چيز شاهد و حاضر است. هان كه ايشان نسبت به ديدار پروردگارشان در شكاند، آگاه باشيد كه او به هر چيز احاطه دارد
2 -بدانيد و آگاه باشيد كه پروردگارتان را در ايّام روزگار شما نسيمهائى است، هان بكوشيد كه خود را در معرض آنها قرار دهيد و از آنها روى نگردانيد
3 -آيه 169، از سوره 3: آل عمران: و البته مپندار آنان را كه در راه خدا كشته شدهاند، مردهاند، بلكه زندهاند و نزد پروردگارشان به آنان روزى داده مىشود
4 -آيه 88، از سوره 28: قصص: همه چيز نابود است مگر وجه خدا
5 -آيه 96، از سوره 16: نحل: آنچه در نزد شماست پايان مىپذيرد، و آنچه نزد خدا است باقى است
6 -آيه 26 و 27، از سوره 55: الرحمن: هر كس بر روى آن)زمين(است فنا پذيرد و باقى مىماند وجه پروردگارت، كه آن وجه داراى صفت جلال و جمال است
7 -169:3
8 -ما اسامى و نشانههاى خدا هستيم
9 -زيرا سالك صبح مىكند و جز خداى متعال قادر و عالم و زندهاى نمىبيند
10 -خدا بود و چيزى با او نبود
11 -شرح احوال»بابا فرج مجذوب«در كتاب»تاريخ حشرى«كه در احوال بزرگان و عرفاء متوفاى تبريز نگاشته شده موجود است و گفتار بابافرج را در آن كتاب به شعر درآورده است از آن جمله همين گفتار اوست كه به شعر درآورده است:
كه فرج تا كه ديده بگشادست چشم او بر جهان نيفتاده است
و نظير اين گفتار از حافظ وارد است آنجا كه گويد:
منم كه شهره شهرم به عشق ورزيدن منم كه ديده نيالودهام به بد ديدن»
وابن فارض«فرموده است:
و حياة أشواقى إليك و تربة الصّبر الجميل ما استحسنت عينى سواك و لا صبوت إلى خليل
و از او نقل شده است كه فرموده: من اين بيت را در عالم خواب سروده ام.
12 -مرا با خداوند حالاتى است كه هيچ فرشته مقرّبى ياراى تحمّل آن را ندارد
13 -آيه 110، از سوره 18: كهف: من مثل شما بشرى هستم
14 -آيه 21، از سوره 33: احزاب و براى شما در وجود رسول خدا صلّى الله عليه و آله الگوى نيكوئى است، براى آن كس كه اميد به)ديدار(خدا و روز قيامت دارد و فراوان ياد خدا كند.
15 -آيه 47، از سوره 22: حجّ: و حقّا يك روز نزد پروردگار تو مانند هزار سال از سالهائى است كه شما مىشماريد.
16 -ما گروه انبياء مأموريم با مردم به اندازه خردهاشان سخن گوئيم
17 -آنچه نه چشمى ديده است و نه گوشى شنيده است و نه بر قلب بشرى خطور كرده است
18 -آيه 5، از سوره 98: بيّنة: و مأمور نشدهاند جز اينكه خداوند را به گونهاى بپرستند كه دين را براى وى خالص كرده باشند.
19 -آيه 40، از سوره 37: صافّات: جز بندگان پاك شده و خالص شده خدا.
20 - هر كس چهل روز (خود و عمل خود را) براى خدا خالص كند، چشمههاى حكمت از قلبش به سوى زبانش جريان يافته و ظاهر شود.
21 -آيه 97، از سوره 16: نحل: هر كس عمل صالحى را كند.
22 -آيه 70، از سوره 25: فرقان: هر كس عمل كند عمل صالحى ر.
23 -آيه 29، از سوره 13: رعد: آنان كه ايمان آورده و اعمال صالحه بجاى آوردهاند.
24 -آيه 75، از سوره 21: انبياء: او از صالحان بود.
25 -آيه 4، از سوره 66: تحريم: و صالح از مؤمنان.
26 -آيه 10، از سوره 35: فاطر: كلمه طيّبه به سوى او بالا مىرود، و عمل شايسته آن را بالا مىبرد.
27 -آيه 83، از سوره 38: ص: پس به عزّتت سوگند مىخورم كه البتّه همه را گمراه مىكنم جز بندگان پاك شده و خالص شده تور.
28 -آيه 68، از سوره 39: زمر: و در صور دميده شود، پس هر كه در آسمانها و زمين است بميرد و هلاك شود مگر آن كس كه خدا بخواهد.
29 -آيه 127، 128، از سوره 37: صافّات: پس بدرستى كه آنها البتّه احضار شدگانند مگر بندگان مخلص خد.
30 -ترجمه در ص 28 گذشت.
31 - 3: 169
32 -آيه 39 و 40، از سوره 37: صافّات: و جزاء داده نمىشويد جز همان را كه كردهايد، مگر بندگان برگزيده خد.
33 -آيه 35، از سوره 50: ق: و از براى آنها در بهشت هر چه بخواهند هست، و علاوه بر مقدار خواست آنها، در نزد ما زيادتىهائى هست كه به آنها مىدهيم.
34 -آيه 160، از سوره 37: صافّات: خداوند منزّه است از هر چه وصف كنند، مگر (وصف) بندگان پاك شده و خالص شده م.
35 -آيه 23، از سوره 57: حديد: تا بر آنچه از دست دادهايد غمگين مباشيد، و به آنچه به شما داده است خوشحال نگرديد.
36 -آيه 23، از سوره 45: جاثيه: آيا ديدى آن كسى را كه هواى نفس خود را معبود خويش ساخته است؟
37 -و بزودى به خواست خداى متعال در اين زمينه گفتگو خواهد شد.
38 -آيه 2، از سوره 48 فتح: تا خداوند گناهان گذشته و آينده تو را بيامرزد.
39 -آيه 144، از سوره 3: آل عمران: محمّد صلّى اللّه عليه و آله جز يك پيامبر نيست كه پيش از او نيز پيامبرانى بودهاند، پس آيا اگر بميرد يا كشته شود شما به گذشته خودتان با پاشنه پاى خود واژگون مىشويد؟.
40 -آيه 120، از سوره 6: انعام: واگذاريد و رها سازيد چه ظاهر گناه را و چه باطن آن ر.
41 -آيه 20 تا 22، از سوره 9: توبه: آنانكه ايمان آوردهاند و هجرت كردهاند و در راه خدا با اموال و جانهاى خود مجاهده كردهاند نزد خداوند مقام بزرگترى دارند، و اينان البتّه رستگارانند. پروردگارشان به رحمت و خشنوديى از سوى خود و به بهشتهائى كه نعمتى پايدار براى آنان در آنست و در آن جاودان خواهند بود بشارتشان مىدهد، بدرستى كه پاداش بزرگ نزد خداست.
42 -ما از جهاد كوچكتر بازگشته به سوى جهاد بزرگتر در حركتيم
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72400117662063726844.gif
vBulletin® v4.2.6 by vBS, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.