PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اصطلاحات عرفا



توحید صمدی
25-10-2009, 04:17
بسم الله الرحمن الرحیم
* اصطلاحات عرفا
بعضی از اصطلاحات عارفین
انسان: در اصطلاح عرفا مرد کامل است نه صورت انسانیّه و در حدیث قدسی آمده که: «الإنسان سرّی و أنا سرّه».
پیر مغان: کنایه از حضرت مولانا علی «سلام الله علیه» است.
بزم: اشاره به مجلس خاصّ اهل حقّ است.
تجلّی نور: مکاشفه است که بر دل عارف متجلّی شود.
ترسا: و ترسا بچه مرد روحانی را گویند که از صفات ذمیمه نفس رذیله استخلاص یافته شود.
خرابات: مقام فنا و خراباتی اهل فنا را خوانند.
خال: کنایه از وحدت ذات مطلقه است.
خط: عبارت از ظهور تعلّق ارواح به اجساد است.
خمار و باده فروش: پیران کامل و مرشدان واصل را گویند.
دیر مغان: کتایه از مجلس عرفا و اولیاست.
رند: اشاره است به اولیاء و عرفا که وجود ایشان از غبار کدورات بشریّت صافی و پاک گشته است.
ساقی: کنایه از فیض مطلق است و در بعضی مواضع مراد از ساقی کوثر است.
ساغر و صراحی: مراد دل عارف است و آن را خمخانه و میخانه و میکده گویند.
شاهد: کنایه از معشوق است.
شراب: کنایه از سکران محبّت است و جذبه حق است.
عشق: کنایه از مقام ولایت مطلقه علویان عارفی است.
غمزه و کنار و بوسه: کنایه از فیوضات و جذبات قلبی است.
قلندر: کنایه از صاحب مقام اطلاق است حتی از قید اطلاق.
کلیسا و کنشت: کنایه از عالم معنی و شهود است.
مشاهده و مکاشفه و محاضره: حضور قلب است.
زلف: کنایه است از مرتبه امکانیه از محسوسات و معقولات.
مآثر آثار،ج1،صص285 و 286