PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ♥♥♥حافظ و مهدويت♥♥♥



seyed yasin
09-04-2011, 21:01
حافظ را كمتر كسى است كه نشناسد، شهرتش جنبه جهانى دارد و نام او براى ايرانيان نامى كاملاً آشناست و اغلب آنها از اشعار او ابياتى را از بر دارند.
انتخاب تخلّص »حافظ«، حكايت از ذوق هنرى و تعلق خاطر سراينده، به قرآن و مفاهيم ملكوتى آن دارد. پيوند عشق و عرفان حافظ را موفق كرد تا از تركيب اين دو عنصر مجموعه‌‌اى شگفت‌‌انگيز و دلپذير بوجود آورد.
در غزليات حافظ، علاوه بر عشق الهى كه سرچشمه عرفانى دارد، موارد بسيارى درباره عشق انسانى و نشانه‌‌هاى آن يافت مى‌‌شود. در اينگونه از غزلها آشكارا از اندام آدمى: چشم، ابرو، خال، زلف، لب لعل و خصوصيات جسمانى و مادى صحبت مى‌‌شود و سراينده آن را به‌‌صورت يك ارتباط منطقى با محبوب ازلى مرتبط مى‌‌سازد، اين عشق انسانى در نهايت منجر به عشق الهى مى‌‌شود.
در تعريف عشق آمده است كه: عشق بر دوگونه است، يكى احساسات و عواطف و محبت انسانها نسبت به يكديگر كه آن را عشق مجازى مى‌‌گويند و ديگرى عشق به پروردگار جهانيان كه آنرا عشق حقيقى گويند و در اين مقال مى‌‌خواهيم بدانيم كه عشق به حضرت پيامبر، صلّى‌‌اللَّه‌‌عليه‌‌وآ له، و خاندان طاهرينش در كداميك از اين دو تعريف مى‌‌گنجد، در اين‌‌باره از پيامبر اكرم، صلّى‌‌اللَّه‌‌عليه‌‌وآ له، نقل است كه:
»هيچ بنده‌‌اى مؤمن نيست تا اينكه من نزد او از زن و فرزند و مال و همه مردم محبوب‌‌تر باشم.« و در روايتى آمده است: »از خودش«.1
و در حديث ديگرى مى‌‌فرمايد: »خدا را به‌‌خاطر نعمتهايى كه به‌‌شما داده دوست بداريد و مرا به‌‌خاطر دوستى خدا.«2
حاصل آنكه دوستى و محبت به اولياى حق همان مسأله محبت به خداست، عشق ورزيدن به اهل بيت، عليه‌‌السلام، همان عشق ورزيدن به مقام ربوبيت است و درحقيقت دوستى اهل بيت، عليهم‌‌السلام، حكم پلى را دارد كه عاشق را به‌‌سوى حق و حقيقت هدايت مى‌‌كند.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/22201054177844959145.gif

seyed yasin
09-04-2011, 21:02
حافظ نيز سرمنشأ عشق و راه وصل را در جمال يار جستجو مى‌‌كند و جمال يار را بازتاب جمال حق در عرصه آفرينش مى‌‌داند.
طى اين سلوك و وجود روح‌‌افزاى محبوب به عاشق حياتى دوباره مى‌‌بخشد و اثر فنا را در وى مى‌‌زدايد و نامش را براى ابد در جريده عالم ثبت مى‌‌كند.
هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جريده عالم دوام ما
اكنون مى‌‌خواهيم بدانيم چه‌‌كسى مى‌‌تواند بر فردى مثل حافظ اثر بگذارد و اساساً انسان كامل در عصر حافظ چه‌‌كسى بوده است؟
آيا مشايخ شهر كه الگوى عوام به‌‌عنوان يك انسان كامل بوده‌‌اند مى‌‌توانستند الگوى حافظ باشند؟
به‌‌طور يقين پاسخ منفى است.

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/22201054177844959145.gif

seyed yasin
09-04-2011, 21:04
نشان اهل خدا عاشقى است با خود دار
كه در مشايخ شهر اين نشان نمى‌‌بينم
نشان انسان كامل و در لسان حافظ (مرد خدا) عاشقى است و خواجه عشق را در مشايخ شهر نمى‌‌بيند.
زاهد ظاهربين نيز از نمادهاى منفى شعر حافظ است. زاهد فقط به‌‌ظاهر مى‌‌نگرد و از باطن و نهانخانه دل بى‌‌خبر است.
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نيست
در حق ما هرچه گويد جاى هيچ اكراه نيست
چنانچه پيداست، حافظ زاهد را به‌‌عنوان راهبر نمى‌‌پذيرد، معشوق حافظ از خاك بوجود آمده، ولى به آن دلبستگى ندارد و به‌‌عبارتى رنگى از تعلق بر خويش ندارد.
غلام همت آنم كه زير چرخ كبود
ز هر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است
پس محبوب حافظ بايد انسان كامل باشد، استاد مطهرى، رحمةالله‌‌عليه، در شرح انسان كامل مى‌‌گويد:
»انسان، مانند بسيارى از چيزهاى ديگر كامل و غيركامل دارد و شناخت انسان كامل و انسان نمونه از ديدگاه اسلام، از آن نظر براى ما اهميت دارد كه اگر بخواهيم يك مسلمان كامل باشيم، بايد بدانيم كه انسان كامل چگونه است و سيماى معنوى انسان كامل چه مشخصاتى دارد، تا در پرتو اين شناخت بتوانيم خود و جامعه خود را آنگونه بسازيم. انسان كامل در اسلام يك انسان ايده‌‌آل و ذهنى نيست، بلكه وجود عينى دارد«.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/22201054177844959145.gif

seyed yasin
09-04-2011, 21:05
استاد مطهرى، پيغمبر اكرم، صلّى‌‌اللَّه‌‌عليه‌‌وآ له، را به عنوان يك نمونه انسان كامل و بعد از ايشان حضرت امام على، عليه‌‌السلام، را به‌‌عنوان نمونه ديگر معرفى مى‌‌نمايد.
استاد ادامه مى‌‌دهد:
»عقل، عشق، محبت، عدالت، خدمت و آزادى از انواع ارزشهاى انسانى هستند، حال كدام انسان، انسان كامل است، او كه فقط عابد محض است؟ يا عاشق محض؟ عادل محض؟ و... نه هيچكدام، انسان كامل نيست، انسان كامل انسانى است كه همه اين ارزشها، [درحد اعلى] و [هماهنگ با يكديگر] در او رشد كرده باشد و على، عليه‌‌السلام، چنين انسانى است«. 3
انسان كامل در شعر حافظ
استاد مطهرى در كتاب آيينه جام، ابياتى را تحت عنوان انسان كامل در شعر حافظ گردآورى نموده است، كه از آن جمله‌‌اند:
گرچه شيرين دهنان پادشهانند، ولى
او سليمان زمانست كه خاتم با اوست
در احاديث شباهتهاى فراوانى براى آن حضرت با انبيا ذكر شده است و از آن جمله در شباهت آن حضرت با سليمان، عليه‌‌السلام، آمده است: بادها به‌‌اذن خداوند مسخّر وى مى‌‌گردند و سلطنت او بر تمام زمين گسترده خواهد شد و امير مؤمنان در اين رابطه مى‌‌فرمايد:
»نخستين‌‌كارى كه قائم در انطاكيه انجام مى‌‌دهد اين است كه تورات را از غارى بيرون مى‌‌آورد كه عصاى موسى و انگشتر سليمان در آن است.«4
و نيز مى‌‌فرمايد:»در بيت‌‌المقدس، تابوت سكينه و [انگشتر سليمان] و الواحى را كه بر موسى نازل شده بيرون مى‌‌آورد.«5
همچنين امام صادق، عليه‌‌السلام، مى‌‌فرمايد:
»عصاى موسى و انگشتر سليمان در دست او خواهد بود.«6
تو خود چه لعبتى اى شهسوار شيرين كار
كه در برابر چشمى و غايب از نظرى
امير مؤمنان در اين رابطه مى‌‌فرمايد:
»هنگامى كه امام غايب از ديده‌‌ها پنهان شود و مردم از غيبت او ازحد شرع بيرون روند، توده مردم خيال مى‌‌كنند كه حجت خدا ازبين رفته و امامت باطل شده است. سوگند به خداى على در چنين روزى »حجت خدا در ميان آنهاست«، در كوچه و بازار آنها گام برمى‌‌دارد و بر خانه‌‌هاى آنها وارد مى‌‌شود و در شرق و غرب عالم به سياحت مى‌‌پردازد و گفتار مردمان را مى‌‌شنود بر اجتماعات آنها وارد شده سلام مى‌‌فرمايند...«7


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/22201054177844959145.gif

seyed yasin
09-04-2011, 21:06
در اين شب سياهم گم گشت راه مقصود
از گوشه‌‌اى برون آى اى كوكب هدايت
روايت زير با مصرع دوم بيت مذكور مطابق است.
امام زين‌‌العابدين، عليه‌‌السلام، مى‌‌فرمايد:
»فتنه‌‌هايى چون امواج تاريك شب بر آنها هجوم مى‌‌آورد كه كسى از آنها رهايى نمى‌‌يابد، بجز افرادى كه خداوند از آنها پيمان گرفته است، آنها شعله‌‌هاى هدايت و سرچشمه‌‌هاى دانش و فضيلت هستند، كه خداوند آنها را از هر فتنه تاريك نجات مى‌‌دهد«.8
حاصل آنكه بيت ياد شده از حافظ برگرفته از واقعياتى است كه در متن احاديث نقل است: خواجه شيراز در شرايط نابسامان جامعه در جستجوى كوكب هدايت، حضرت مهدى موعود، عجّل‌‌اللَّه‌‌تعالى‌‌ف رجه، است تا ازطريق وى به حقايق دست يابد.
هواخواه توأم جانا و مى‌‌دانم كه مى‌‌دانى
كه هم ناديده مى‌‌بينى و هم ننوشته مى‌‌خوانى
پيامبر اكرم، صلّى‌‌اللَّه‌‌عليه‌‌وآ له، مى‌‌فرمايد:
»نيكان عترت من، و پاكان بستگان من، در كودكى حكيم‌‌ترين مردمان، و در بزرگى داناترين آنان هستند. آگاه باشيد كه ما خاندانى هستيم كه از علوم خدا به‌‌ما تعليم شده است و از حكمت خدا به‌‌ما عطا شده، و از صادق مصدق فرا گرفتيم«.9


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/22201054177844959145.gif

seyed yasin
09-04-2011, 21:08
آرى آن حضرت خزانه‌‌دار علوم الهى است و اسرار الهى را از صادق مصدق فرا گرفته و به‌‌همين علت از اسرار درونى خواخواهان خود مطلع است.

پي‌نوشت‌ها:

برگرفته از كتاب: دلبرى برگزيده‌ام، مجتبى معظمى
1 و 2. مجموعه ورّام »آداب و اخلاق در اسلام«، ج اول.
3. انسان كامل، ص51.
4. بشارةالاسلام، ص253.
5. الزام الناصب، ص202.
6. منتخب‌الاثر، ص221.
7. بشاره‌الاسلام، ص37.
8. غيبت نعمانى، ص84.
9. منتخب‌الاثر، ص151.

منبع :
ماهنامه موعود شماره25
نویسنده : مجتبى معظمى








https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/22201054177844959145.gif

عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
15-10-2011, 14:04
مهدویت و نوید ظهور مصلح غیبی در اسلام بسیار قدیمی و ریشه‌دار است، لیکن نباید غافل بود که این امر اختصاص به شیعیان ندارد، بلکه این اعتقاد در میان عامه مسلمین وجود دارد و همچنین ادیان دیگر نیز ظهور آن حضرت را قطعی می‌دانند، ولی هرکدام، از این منجی، به‌گونه‌ای تعبیر کرده‌اند. حافظ درباره غیبت آن حضرت می‌گوید:


تا نیست غیبتی نبود لذت حضور / از دست غیبت تو شکایت نمی‌کنم

یا در جای دیگر:


ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت / جانم بسوختی و به دل دوست دارمت

امام رضا علیه‌السلام، درباره غیبت آن حضرت چنین می‌فرماید: چهارمین فرزند من، خداوند او را در پشت پرده غیبت پنهان می‌سازد. تا وقتی که خود می‌خواهد.(1)

در کتاب مجموعه زندگی چهارده معصوم آمده است: عارف نامی حافظ شیراز که به زیارت جان باهرالنور امام زمان، عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه، تشرّف حاصل کرده است، شرایط زیارت حجت عصر را چنین وصف می‌کند:


در خرابات مغان نور خدا می‌بینم / این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم
جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو / خانه می‌بینی و من خانه خدا می‌بینم
خواهم از زلف بتان نافه گشایی کردن / فکر دور است همانا که خطا می‌بینم

استاد علی دوانی در کتاب شوق مهدی مطلبی را درمورد حافظ و حضرت مهدی آورده است: در اشعار هیچ یک از شاعران بزرگ غیر از حافظ نمی‌بینیم که تا این حد ابیاتی مناسب با اعتقاد شیعیان درباره امام زمان علیه‌السلام، آمده باشد و تقریبا کمتر غزلی است که بیتی یا ابیاتی از آن مناسب با وصف‌حال امام غایب ازنظر نباشد.

لسان‌الغیب در غزلهای شورانگیز خود بارها سروده است:


روی بنما و وجود خودم از یاد ببر / خرمن سوختگان را همه‌گو باد ببر
اشکم احرام طواف حرمت می‌بندد / گرچه از خون دل ریش دمی طاهر نیست
عمریست تا به راه غمت رو نهاده‌ایم / روی و ریای خلق به‌یک سو نهاده‌ایم
ای خرّم از فروغ رخت لاله‌زار عمر / بازآ که ریخت بی‌گل رویت بهار عمر
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی / دل بی‌تو به‌جان آمد وقت است که بازآیی
بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران/ بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید

از اینها جالبتر اینکه حافظ نام «مهدی» را صریحا آورده و از ظهور و نابودی «دجّال» ـ مظهر ریا و تزویر و بدی و پلیدی ـ سخن گفته است:

کجاست صوفی دجّال چشم ملحد شکل / بگو بسوز که «مهدی» دین پناه رسید!

شباهت حضرت مهدی(عج) به پیامبران الهی درشعر حافظ

در حضرت نشانه‌هایی از پیامبران الهی وجود دارد که به احادیثی در این رابطه اشاره می‌کنیم: مهدی قائم از نسل علی‌بن ابیطالب، علیه‌السلام، است که در اخلاق و اوصاف، شکل و سیما، شکوه و هیبت چون عیسی‌بن مریم است. خداوند به همه پیامبران هرچه داده، به او نیز داده، با اضافاتی.

همچنین در روایت دیگری از کتاب اثبات‌الرجعة فضل‌بن شاذان از امام صادق، علیه‌السلام، آورده است:
هیچ معجزه‌ای از معجزات انبیأ و اوصیا نیست مگر اینکه خداوند تبارک و تعالی مثل آن را به‌دست قائم، علیه‌السلام، ظاهر می‌گرداند تا بر دشمنان اتمام حجت کند.

و در حدیث دیگری امام صادق، علیه‌السلام، می‌فرمایند:

و در آن هنگام که آقای ما قائم، علیه‌السلام، به خانه خدا تکیه زده می‌گوید: ای مردم هرکس می‌خواهد آدم و شیث را ببیند، بداند که من آدم و شیث هستم و هرکس می‌خواهد نوح و فرزندش سام را ببیند، بداند که من نوح و سامم و هرکس که می‌خواهد ابراهیم و اسماعیل را ببیند، بداند که من همان ابراهیم و اسماعیل می‌باشم، و هرکس می‌خواهد موسی و یوشع را ببیند، من همان موسی و یوشع هستم، و هرکس می‌خواهد عیسی و شمعون را ببیند من همان عیسی و شمعون هستم.


و هرکس می‌خواهد محمد، صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله، و علی، علیه‌السلام، را ببیند من همان محمد و امیرالمؤمنین، علیهماالسلام، هستم و هرکس می‌خواهد حسن و حسین را ببیند من همان حسن و حسینم و هر کس می‌خواهد امامان از ذریه حسین، علیه‌السلام، را ببیند بداند که من همان ائمه اطهار هستم، دعوتم را بپذیرید و به‌نزدم جمع شوید که هرچه گفته‌اند و هرچه نگفته‌اند به‌شما خبر دهم.

احادیث فوق دلالت دارد که تمام صفات انبیا و ائمه علیهم‌السلام، در وجود حضرت جمع است و چه خوش گفته‌اند:

«آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری».

حافظ نیز این نکته را زیبا سروده:

حافظ مکن اندیشه که آن یوسف مه‌روی / باز‌اید و از کعبه احزان به در آیی

یا:

گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی / چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی

پی نوشت:
1. بشارة الاسلام، ص 51.
2. روزگار رهایی، ج 1، ص 130.
3. غیبت نعمانی، ص 13.
4. همان.
برگرفته از کتاب دلبری برگزیده‌ام.

منبع: تبيان



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/22201054177844959145.gif