ملکوت* گامی تارهایی *
26-04-2011, 21:46
http://khabar.khabaronline.ir/images/position28/2011/4/petachi.jpg
کلاریتا پتاچی دختر یک پزشک بود که در دوره مهمی از زندگی موسولینی حضور داشت؛ دوران مابین حضور ایتالیا در جنگهای جهانی. از 1936 تا 1945 او تنها عشق پیشوای دیکتاتور ایتالیا محسوب میشد.
انتشار اولین قسمت از خاطرات حجیم و پرسوز و گداز پتاچی که در زمان رابطه او با موسولینی نوشته شده، خبر داغ این روزهای ایتالیاست. در این خاطرات پتاچی منشی فداکار و عاشق موسولینی، تمام تلاشاش را کرده که یک چهره کامل از موسولینی نشان بدهد ولی در این میان ناآگاهانه آشفتگی و ازهم پاشیدگی درون موسولینی را هم نشان داده شده است.
این دفترچه خاطرات را سال 1950 پلیس ایتالیا ضبط کرد و بعد از آن برای 60 سال از دسترس عموم دور ماند. البته الان هم همه این خاطرات منتشر نشده و صدها صفحه دیگر که سالهای 1929 تا 1945 را پوشش میدهد در سال 2015 انتشار خواهد یافت. اما همین قسمت منتشرشده نکات شگفتانگیزی دارد که منبع اصلی و قدیمیتر مطالعه درباره موسولینی یعنی کتاب خاطرات داماد موسولینی، گالیتزو چیانو (Galeazzo Ciano) را به چالش میکشد.
دفتر خاطرات پتاچی پر از جوکهای موسولینی در مورد ملیتهای مختلف است که به سبک جوکهای کنونی است. شاید این طنز مدیون دوران ده ساله روزنامهنگاری او باشد. موسولینی راجع به انگلیسیها اینگونه میگفت: «یک مشت خوک که فقط با هوسشان فکر میکنند.» موسولینی در گفتههایش تاکید میکرد که «انگلیسیها همیشه از افرادی که از اقشار پاییندست به مراتب بالا رسیده باشند، متنفر هستند.»
تنها مرد مورد ستایش موسولینی دیزرایلی بود که به گفته او یک ایتالیایی واقعی بود که به ملکه ویکتوریا عشق میورزید(بنجامین دیزراییلی، نخستوزیر ملکه ویکتوریا در اواخر دهه 0881 بود. او اصالتا یهودی ایتالیاییتبار بود) از نظر او، «اسپانیاییها هم افراد بیمصرف، تنبل و بیخاصیتی بودند که خونشان با خون اعراب مخلوط شده بود. رهبر آنها، فرانکو نیز یک احمق بود که در جنگهای داخلی کشورش باید به سادگی پیروز میشد اما نبردها را به راحتی واگذار میکرد!» فرانسویها بدترین مردم اروپا هستند. آنها افراد فاسد و منحطی بودند که با آبله گیج و با روزنامههای آزاد، مسموم شده بودند. «فرانسویها کاملا از دست رفته و مردمی تهوعآور هستند.» فرانسویها پسران ناخوانده ناپلئون بودند. او خود را یک فرزند بهحق ناپلئون میدانست. موسولینی همیشه نگران بود که هیچگاه نتواند به قدرت امپراتوران رم برسد. اما پتاچی او را دلداری میداد و میگفت که هماکنون هم بزرگتر از آنهاست.
اما نظر موسولینی راجع به آلمانیها که همیشه به آنها وفادار ماند چه بود؟ بدون شک موسولینی به هیتلر اجازه میداد که «مانند او به تمام جهان حکومت کند.» اما آلمانیها «نیرومند و خطرناک» بودند، تمام 100 میلیون آنها؟ بدون شک آنها میدانستند که «ایتالیا آنها را در جنگ جهانی [اول] شکست داده است.» حتی اگر «به تدریج جمعیت آنها به 800 میلیون هم برسد، باز هم ایتالیاییها آنها را شکست خواهند داد.» گذشته از این، بعد از میزبانی هیتلر در 1938، موسولینی هیتلر را مردی با روحیه طنز خواند. «هیتلر همیشه ترسی همراه با احترام نسبت به من دارد.»
هرچند خاطراتی که کلاریتا نوشته، به دقت ثبت و ضبط شده اما اینگونه حرفهای موسولینی شباهتی به حرفهای جدی یک مرد ندارد و بیشتر بهعنوان سرگرمی گفته میشده است. عربها در نظر موسولینی افرادی بودند که «قادر به انجام هیچ کار مثبتی نیستند.» در حالی که «رومانیاییها افراد غیرقابل پیشبینیای بودند که ترکیبی از افسانههای روم و بدنام اسلاو هستند.» موسولینی زمانی که بعضی از افراد به قانونهای نژادپرستانه او اعتراض کردند در مورد ایتالیاییها هم گفت که آنها نیز محدودیتهای خودشان را دارند.
http://s17.rimg.info/eb6f6e763de4d51f739d065258b4f7f4.gif
کلاریتا پتاچی دختر یک پزشک بود که در دوره مهمی از زندگی موسولینی حضور داشت؛ دوران مابین حضور ایتالیا در جنگهای جهانی. از 1936 تا 1945 او تنها عشق پیشوای دیکتاتور ایتالیا محسوب میشد.
انتشار اولین قسمت از خاطرات حجیم و پرسوز و گداز پتاچی که در زمان رابطه او با موسولینی نوشته شده، خبر داغ این روزهای ایتالیاست. در این خاطرات پتاچی منشی فداکار و عاشق موسولینی، تمام تلاشاش را کرده که یک چهره کامل از موسولینی نشان بدهد ولی در این میان ناآگاهانه آشفتگی و ازهم پاشیدگی درون موسولینی را هم نشان داده شده است.
این دفترچه خاطرات را سال 1950 پلیس ایتالیا ضبط کرد و بعد از آن برای 60 سال از دسترس عموم دور ماند. البته الان هم همه این خاطرات منتشر نشده و صدها صفحه دیگر که سالهای 1929 تا 1945 را پوشش میدهد در سال 2015 انتشار خواهد یافت. اما همین قسمت منتشرشده نکات شگفتانگیزی دارد که منبع اصلی و قدیمیتر مطالعه درباره موسولینی یعنی کتاب خاطرات داماد موسولینی، گالیتزو چیانو (Galeazzo Ciano) را به چالش میکشد.
دفتر خاطرات پتاچی پر از جوکهای موسولینی در مورد ملیتهای مختلف است که به سبک جوکهای کنونی است. شاید این طنز مدیون دوران ده ساله روزنامهنگاری او باشد. موسولینی راجع به انگلیسیها اینگونه میگفت: «یک مشت خوک که فقط با هوسشان فکر میکنند.» موسولینی در گفتههایش تاکید میکرد که «انگلیسیها همیشه از افرادی که از اقشار پاییندست به مراتب بالا رسیده باشند، متنفر هستند.»
تنها مرد مورد ستایش موسولینی دیزرایلی بود که به گفته او یک ایتالیایی واقعی بود که به ملکه ویکتوریا عشق میورزید(بنجامین دیزراییلی، نخستوزیر ملکه ویکتوریا در اواخر دهه 0881 بود. او اصالتا یهودی ایتالیاییتبار بود) از نظر او، «اسپانیاییها هم افراد بیمصرف، تنبل و بیخاصیتی بودند که خونشان با خون اعراب مخلوط شده بود. رهبر آنها، فرانکو نیز یک احمق بود که در جنگهای داخلی کشورش باید به سادگی پیروز میشد اما نبردها را به راحتی واگذار میکرد!» فرانسویها بدترین مردم اروپا هستند. آنها افراد فاسد و منحطی بودند که با آبله گیج و با روزنامههای آزاد، مسموم شده بودند. «فرانسویها کاملا از دست رفته و مردمی تهوعآور هستند.» فرانسویها پسران ناخوانده ناپلئون بودند. او خود را یک فرزند بهحق ناپلئون میدانست. موسولینی همیشه نگران بود که هیچگاه نتواند به قدرت امپراتوران رم برسد. اما پتاچی او را دلداری میداد و میگفت که هماکنون هم بزرگتر از آنهاست.
اما نظر موسولینی راجع به آلمانیها که همیشه به آنها وفادار ماند چه بود؟ بدون شک موسولینی به هیتلر اجازه میداد که «مانند او به تمام جهان حکومت کند.» اما آلمانیها «نیرومند و خطرناک» بودند، تمام 100 میلیون آنها؟ بدون شک آنها میدانستند که «ایتالیا آنها را در جنگ جهانی [اول] شکست داده است.» حتی اگر «به تدریج جمعیت آنها به 800 میلیون هم برسد، باز هم ایتالیاییها آنها را شکست خواهند داد.» گذشته از این، بعد از میزبانی هیتلر در 1938، موسولینی هیتلر را مردی با روحیه طنز خواند. «هیتلر همیشه ترسی همراه با احترام نسبت به من دارد.»
هرچند خاطراتی که کلاریتا نوشته، به دقت ثبت و ضبط شده اما اینگونه حرفهای موسولینی شباهتی به حرفهای جدی یک مرد ندارد و بیشتر بهعنوان سرگرمی گفته میشده است. عربها در نظر موسولینی افرادی بودند که «قادر به انجام هیچ کار مثبتی نیستند.» در حالی که «رومانیاییها افراد غیرقابل پیشبینیای بودند که ترکیبی از افسانههای روم و بدنام اسلاو هستند.» موسولینی زمانی که بعضی از افراد به قانونهای نژادپرستانه او اعتراض کردند در مورد ایتالیاییها هم گفت که آنها نیز محدودیتهای خودشان را دارند.
http://s17.rimg.info/eb6f6e763de4d51f739d065258b4f7f4.gif