خادمه زینب کبری(س)
10-05-2011, 18:27
roz2مادر بودن ومادرانگیroz2
این نخستین بار است که در تجربه ای نوشتاری از پنجره مادرانگی ، به زن، نگاه می کنم. پیش از هرچیز بگویم که این سطور، حاصل تجربه هایی که است در عین حال که دیدگاه شخصی من هستند، اما حاصل تعاملات و تاملاتی است که در کار و فعالیت های اجتماعی و در مواجهه با بسیاری از زنان به آن رسیده ام. ضمن این که مادرانگی و زایش ، همان قدر که شخصی اند، یکی از عام ترین و فلسفی ترین مفاهیم انسانی هستند. پیش از واردشدن به بحث بگویم که بین مادر شدن و مادرانگی فاصله مفهومی وجود دارد. فاصله ای که مادرانگی را مفهوم تکامل یافته مادر بودن قرار می دهد. درواقع مادر شدن، همه مادرانگی نیست، بلکه بخشی از آن است و مادرانگی را می شود جریان سیال مادر بودن دانست. جریانی که با وجود یافتن کودکی در درون زن، و تولد و زایش او تمام نمی شود. جریانی که قابل تسری و گسترش یافتن است. بنابراین وقتی از تجربه مادر بودن حرف می زنیم، باید پیش از هر چیز 2 مسیله را در نظر بگیریم. یکی این که آیا از مفهومی عام سخن می گوییم؟ مفهومی که غنچه دادن درخت و سبز شدن زمین را هم جزیی از تجربه مادرانگی طبیعت می داند، مفهومی که مدیریت ذاتی و همه سونگر در حفظ بقا و تداوم و مراقبت از طبیعت دارد و سرچشمه زاینده زندگی است، یا منظورمان از زایش، تولد انسان و تجربه های گوناگون زنان در مواجهه با آن است. به گمانم بحث اول، که بیشتر نگاهی فلسفی به جریان مادرانگی در طبیعت (نبات و حیوان و انسان و ...) دارد، از گنجایش این متن، به دور است. بنابراین آنچه به آن اشاره می کنم و سعی می کنم به مصداق های اجتماعی اش در جامعه امروز اشاره کنم، مفهوم مادر بودن انسانی است که در این زمان و این مکان (جامعه امروز ایران) زندگی می کند. کمی مصداقی تر و شخصی تر بگویم؛ تجربه شخصی من، که هم تجربه مادر بودن دارم و هم به خاطر نوع شغل و فعالیت داوطلبانه ام به طور مستقیم با زنان بسیاری در جامعه در ارتباط بوده ام، این است که بسیاری از زنان ایرانی برای مادر شدن دید و برنامه مشخصی ندارند. مادر شدن آنها تابعی از دو موضوع است. اول نقشی است که طبیعت وجودشان به آنها داده یعنی قادر بودن به تولد فرزند، دوم نقشی که جامعه ایرانی با تقدیر عام و خاص از نقش مادری در کانون خانواده- به ایشان محول کرده است. نقشی که زن را نه برای دارا بودن ارزش سیال مادرانگی، بلکه تنها برای دارا بودن ارزش زایش به معنی متولد کردن انسانی دیگر، تکریم می کند و ارج می نهد. بنابراین آن نوع مادرانگی که با زن بودن، یک فرد به طور مستقیم در رابطه است و به ذات می تواند برای او اقتدار ، مدیریت و به تبع آن امکانات مادی و معنوی فراهم کند، عملا در روابط فردی و اجتماعی از سوی خود زنان نیز- نادیده گرفته می شود. زیرا آنها بیشتر به نقش پذیری و ایفای نقشی که جامعه در انتظار آن است می اندیشند، نه به امکان بالقوه ای که در وجودشان پنهان است.
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_1_159z.gifhttp://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_1_159z1.gif
این نخستین بار است که در تجربه ای نوشتاری از پنجره مادرانگی ، به زن، نگاه می کنم. پیش از هرچیز بگویم که این سطور، حاصل تجربه هایی که است در عین حال که دیدگاه شخصی من هستند، اما حاصل تعاملات و تاملاتی است که در کار و فعالیت های اجتماعی و در مواجهه با بسیاری از زنان به آن رسیده ام. ضمن این که مادرانگی و زایش ، همان قدر که شخصی اند، یکی از عام ترین و فلسفی ترین مفاهیم انسانی هستند. پیش از واردشدن به بحث بگویم که بین مادر شدن و مادرانگی فاصله مفهومی وجود دارد. فاصله ای که مادرانگی را مفهوم تکامل یافته مادر بودن قرار می دهد. درواقع مادر شدن، همه مادرانگی نیست، بلکه بخشی از آن است و مادرانگی را می شود جریان سیال مادر بودن دانست. جریانی که با وجود یافتن کودکی در درون زن، و تولد و زایش او تمام نمی شود. جریانی که قابل تسری و گسترش یافتن است. بنابراین وقتی از تجربه مادر بودن حرف می زنیم، باید پیش از هر چیز 2 مسیله را در نظر بگیریم. یکی این که آیا از مفهومی عام سخن می گوییم؟ مفهومی که غنچه دادن درخت و سبز شدن زمین را هم جزیی از تجربه مادرانگی طبیعت می داند، مفهومی که مدیریت ذاتی و همه سونگر در حفظ بقا و تداوم و مراقبت از طبیعت دارد و سرچشمه زاینده زندگی است، یا منظورمان از زایش، تولد انسان و تجربه های گوناگون زنان در مواجهه با آن است. به گمانم بحث اول، که بیشتر نگاهی فلسفی به جریان مادرانگی در طبیعت (نبات و حیوان و انسان و ...) دارد، از گنجایش این متن، به دور است. بنابراین آنچه به آن اشاره می کنم و سعی می کنم به مصداق های اجتماعی اش در جامعه امروز اشاره کنم، مفهوم مادر بودن انسانی است که در این زمان و این مکان (جامعه امروز ایران) زندگی می کند. کمی مصداقی تر و شخصی تر بگویم؛ تجربه شخصی من، که هم تجربه مادر بودن دارم و هم به خاطر نوع شغل و فعالیت داوطلبانه ام به طور مستقیم با زنان بسیاری در جامعه در ارتباط بوده ام، این است که بسیاری از زنان ایرانی برای مادر شدن دید و برنامه مشخصی ندارند. مادر شدن آنها تابعی از دو موضوع است. اول نقشی است که طبیعت وجودشان به آنها داده یعنی قادر بودن به تولد فرزند، دوم نقشی که جامعه ایرانی با تقدیر عام و خاص از نقش مادری در کانون خانواده- به ایشان محول کرده است. نقشی که زن را نه برای دارا بودن ارزش سیال مادرانگی، بلکه تنها برای دارا بودن ارزش زایش به معنی متولد کردن انسانی دیگر، تکریم می کند و ارج می نهد. بنابراین آن نوع مادرانگی که با زن بودن، یک فرد به طور مستقیم در رابطه است و به ذات می تواند برای او اقتدار ، مدیریت و به تبع آن امکانات مادی و معنوی فراهم کند، عملا در روابط فردی و اجتماعی از سوی خود زنان نیز- نادیده گرفته می شود. زیرا آنها بیشتر به نقش پذیری و ایفای نقشی که جامعه در انتظار آن است می اندیشند، نه به امکان بالقوه ای که در وجودشان پنهان است.
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_1_159z.gifhttp://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_1_159z1.gif