PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ▌◄ويژه نامه سالروز ارتحال ملکوتي رهبر کبيرانقلاب ،حضرت امام خميني(ره)►▐



فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-05-2011, 18:05
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/35563699633670478536.jpghttp://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_b_054_1.pnghttps://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/35563699633670478536.jpg


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/85732152091612252415.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/85732152091612252415.gif)

https://www.ayehayeentezar.com/upload/files/14kordad.aye.swf


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/85732152091612252415.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/85732152091612252415.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-05-2011, 22:04
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/50013592158335836107.gifhttps://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49873465615296597221.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21088544258963307870.jpg


در هجرت خورشید

غافلان خرده مگیرید به حالی که مراست
داغ‌پرور ز وداعی است، وصالی که مراست

نخل‌بند چمن آتش و آبم چون شمع
خنده بی‌گریه مجویید، ز حالی که مراست

سخن عشق ز رنگِ نفسِ سوخته پرس
ورنه یک نکته نخوانی ز مقالی که مراست

نه همین اشک چکید از مژه بر دامن خاک
جان شد آزرده ز آوار ملالی که مراست

مرغ پربسته به تقلیدِ که پر باز کند
چشمِ اعجاز مدارید، زبانی که مراست

دل دو روزی هوس عالمِ بی‌دردی کرد
گریه خندید بر این فکر محالی که مراست

پایِ یک نکته برون آمدن از خویشم نیست
تنگ‌تر از دل گور است مجالی که مراست

سرخطِ دفتر حیرت چه سخن بود که مُرد
کودکِ عقل در آغوشِ خیالی که مراست

پُر ز سرمنزل مقصود غریب افتادم
بی‌جواب است غریبانه سؤالی که مراست

پیر ما تا ز صفا ساغر دردم پیمود
دُردی‌آمیز بُود، طبع زلالی که مراست

تا که خورشید از این تازه چمن هجرت کرد
قامت سرو دو تا شد چو هلالی که مراست

رفتی و شرح پریشانی دل کامل شد
وایِ من باد ز رنج به کمالی که مراست
((حميد سبزه واري))



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/46234119608691960580.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/46234119608691960580.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-05-2011, 22:14
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38221561208341858262.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38221561208341858262.jpg)


کاروان سالار منتظران با دلى آرام و قلبى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به فضل خدا به سوى جایگاه ابدى سفر کرد .

امت امام راحل پرچم قافله سالاری انتظار را بدست سلاله پاک دیگری از نسل کوثر قرآنسپردند تا انقلاب اسلامی ملت بزرگ ایران اسلامی را رهبری کند و ثمره خونین شهیدان ، تبلورارزشهای دینی( انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را از گزند دشمنان دین خدا (استکبار جهانی به رهبری آمریکا و ازنابش ) مصون بماند واز ناحیه نا اهلان داخلی هم آسیبی نبیند .

گرچه فقدان حضرت امام راحل (قدس سره ) سخت و سنگین است اما پیروان آنحضرت با پیروی و اطاعت از خلف صالحش ولی فقیه زمان رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای ایده الله تعالی از انقلاب اسلامی و ارزشهای آن تا طهور دولت جهانی ولی مطلق زمان حضرت امام مهدی عج با نثار جان خویش دفاع خواهند کرد .

همه ساله در14 خرداد ملت بزرگ ایران اسلامی در کنار مرقد مطهر آن عزیز سفر کرده با رهبر معظم انقلاب اسلامی تجدید بیعت می نمایند و به دشمنان اسلام و قرآن و ایران اسلامی (صهیونیسم بین الملل به رهبری آمریکا و ازنابش ) اعلام می کنند که :
تا نثار جان خویش از انقلاب اسلامی ایران و رهبری آن دفاع خواهیم کرد و از دشمنی دشمنان ذره ای خوف نداریم و عقب نشینی نخواهیم کرد و این شعار ما است.


مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل و حامیان او







https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/85732152091612252415.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/85732152091612252415.gif)

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/85732152091612252415.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/85732152091612252415.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-05-2011, 22:23
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05947778601961807501.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05947778601961807501.jpg)





سالها مى گذرد حادثه ها مى آيند
انتظار فرج از نيمه خرداد كشم


ساعت 20 / 22 بعداز ظهر روز شنبه
سيزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود .

قــلبـى از كار ايستـاد كه ميليـونها قلــب را
بـه نور خدا و معنـويت احـياء كرده بـود .

بــه وسيله دوربين مخفـى اى كه تـوسط دوستان امــام
در بيمارستان نصب شده بـود روزهاى بيمارى و جريان عمل
و لحظه لقاى حق ضبط شده است.

وقتى كه گوشه هايـى از حالات معنوى و آرامـش امام
در ايـن ايـام از تلويزيون پخـش شـد
غوغايى در دلها بر افكند
كه وصف آن جــز با بودن در آن فضا ممكـن نيست .
لبها دائمـا به ذكـر خـدا در حـركت بود.

در آخرين شب زندگى و در حالى كه چند عمل
جراحى سخت و طولانى درسن 87 سالگى تحمل كرده بود
و در حاليكه چنديـن سرم به دستهاى مباركـش وصل بـود
نافله شب مى خـواند و قـرآن تلاوت مـى كرد .

در ساعات آخر , طمانينه و آرامشى ملكـوتـى داشـت
و مـرتبا شـهادت بـه وحـدانيت خـدا و رسالت پيـامبـر
اكرم (ص) را زمـزمه مـى كـرد و بـا چنيـن حــالتى بـود
كه روحـش به ملكـوت اعلى پرواز كرد .

وقتى كه خبر رحلت امــام منتشر شـد ,
گـويـى زلزله اى عظيـم رخ داده است ,
بغضها تـركيـد و سرتاسر ايران
و همـه كانـونهايـى كـه در جـهان
بـا نام و پيام امام خمينـى آشـنا بـودنـد
يــكپارچه گـريستند و بـر سر و سينه زدنـد .

هيچ قلـم و بيـانـى قـادر نيست ابعاد حـادثه را
و امواج احساسات غير قابل كنترل مردم را
در آن روزها تـوصيف كند.





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/85732152091612252415.gif (http://www.zitova.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ayehayeentezar.com%2Fga llery%2Fimages%2F85732152091612252415.gif)

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/85732152091612252415.gif (http://www.zitova.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ayehayeentezar.com%2Fga llery%2Fimages%2F85732152091612252415.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-05-2011, 22:55
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/80452186845860822056.jpg

درسوگ آفتاب


مـردم ايـران و مسلمانان انقلابى , حق داشتـند اينـچنيـن ضجه كـنند و صحنه هايى پديد آورند كه در تاريخ نمونه اى بـديـن حجم و عظـمت براى آن سراغ نداريـم. آنان كسـى را از دست داده بـودند كـه عـزت پـايمال شـده شان را بـاز گـردانده بود , دست شاهان ستمگر ودستهاى غارتگران آمريكايى و غربـى را از سرزمينشان كـوتاه كرده بود , اسلام را احــياء كـرده بــود , مسلمـيـن را عــزت بـخـشـيـده بـــود , جمهـورى اسلامـى را بـر پـا كـرده بـود .

کسيي که رو در روى همـه قـدرتهاى جهـنمـى و شيـطانـى دنـيا ايستاده بـود و ده سال در بـرابـر صـدها تـوطئه برانـدازى و طـرح كـودتا و آشـوب و فتنه داخلـى و خارجـى مقاومت كرده بود و 8 سـال دفـاعى را فـرمانـدهـى كرده بـود كه در جبهه مقابلـش دشمنـى قـرار داشت كه آشكارا از سـوى هر دو قـدرت بزرگ شرق و غرب حمايت همه جانبه مـى شـد . مردم ,رهبر محبـوب و مرجع دينـى خـود و منادى اسلام راستيـن را از دست داده بـودند .

شايـد كسانـى كه قـادر به درك و هضـم ايـن مفاهيـم نيستنـد , اگـر حالات مردم را در فيـلمهاى مـراسـم توديع و تشييع و خاكسپارى پيكر مطهر امام خمينـى مشاهده كنـنـد و خـبر مرگ دهها تـن كه در مقابل سنگينـى ايـن حادثه تاب تحمـل نيـاورده و قـلبـشان از كار ايستـاده بـود را بشنـوند و پيكرهايى كه يكـى پـس از ديـگرى از شـدت تـاثـر بيهوش شـده , بر روى دسـتها در امـواج جمعـيت به سـوى درمانگاهها روانه مى شـدند را در فيلمها و عكسها ببيننـد , در تفسير ايـن واقعيتها درمانده شوند .

امـا آنـانكه عشـق را مـى شنـاسنـد و تجـربـه كـرده انـد , مشكلـى نـخواهند داشت . حقيقـتا مردم ايران عاشق امام خمينى بـودند و چـه شعار زيبا و گـويايى در سالگرد رحلتـش انتخاب كرده بـودند كه :

عشق به خمينـى عشق به همه خوبيهاست .







https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/85732152091612252415.gif (http://www.zitova.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ayehayeentezar.com%2Fga llery%2Fimages%2F85732152091612252415.gif)

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/85732152091612252415.gif (http://www.zitova.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ayehayeentezar.com%2Fga llery%2Fimages%2F85732152091612252415.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
01-06-2011, 02:28
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14149384809108774575.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14149384809108774575.jpg)

گوشه اي از وصيت نامه سياسي - الهي امام خميني (ره)

در خاتمة‌ این‌ وصیتنامه‌، به‌ ملت‌ شریف‌ ایران‌ وصیت‌ می‌كنم‌ كه‌
در جهان‌ حجم‌ تحمل‌ زحمتها و رنجها و فداكاریها و جان‌نثاریها
و محرومیتها مناسب‌ حجم‌ بزرگی‌ مقصود و ارزشمندی‌ و علوّ رتبة‌ آن‌ است‌،

آنچه‌ كه‌ شما ملت‌ شریف‌ و مجاهد برای‌ آن‌ بپاخاستید و دنبال‌ می‌كنید
و برای‌ آن‌ جان‌ و مال‌ نثار كرده‌ و می‌كنید، والاترین‌ و بالاترین‌ و ارزشمندترین‌
مقصدی‌ است‌ و مقصودی‌ است‌ كه‌ از صدر عالم‌ در ازل‌ و از پس‌ این‌ جهان‌
تا ابد عرضه‌ شده‌ است‌ و خواهد شد؛ و آن‌ مكتب‌ الوهیت‌ به‌ معنی‌ وسیع‌ آن‌
و ایده توحید با ابعاد رفیع‌ آن‌ است‌ كه‌ اساس‌ خلقت‌ و غایت‌ آن‌ در پهناور وجود
و در درجات‌ و مراتب‌ غیب‌ و شهود است‌؛ و آن‌ در مكتب‌ محمدی‌ صلی‌ الله علیه‌
و آله‌ و سلم‌ به‌ تمام‌ معنی‌ و درجات‌ و ابعاد متجلی‌ شده‌؛ و كوشش‌ تمام‌ انبیای‌ عظام‌
علیهم‌ سلام‌الله و اولیای‌ معظم‌ سلام‌ الله علیهم‌ برای‌ تحقق‌ آن‌ بوده‌ و راهیابی‌ به‌
كمال‌ مطلق‌ و جلال‌ و جمال‌ بی‌نهایت‌ جز با آن‌ میسر نگردد.

آن‌ است‌ كه‌ خاكیان‌ را بر ملكوتیان‌ و برتر از آنان‌ شرافت‌ داده‌،
و آنچه‌ برای‌ خاكیان‌ از سیر در آن‌ حاصل‌ می‌شود برای‌ هیچ‌ موجودی‌
در سراسر خلقت‌ در سرّ و عَلن‌ حاصل‌ نشود.

شما ای‌ ملت‌ مجاهد، در زیر پرچمی‌ می‌روید كه‌ در سراسر جهان‌ مادی‌ و معنوی‌
در اهتزاز است‌، بیابید آن‌ را یا نیابید، شما راهی‌ را می‌روید
كه‌ تنها راه‌ تمام‌ انبیا علیهم‌ سلام‌الله و یكتا راه‌ سعادت‌ مطلق‌ است‌.

در این‌ انگیزه‌ است‌ كه‌ همه‌ اولیا شهادت‌ را در راه‌ آن‌ به‌ آغوش‌ می‌كشند
و مرگ‌ سرخ‌ را «احلی‌ من‌ العسل‌» می‌دانند؛ و جوانان‌ شما در جبهه‌ها
جرعه‌ای‌ از آن‌ را نوشیده‌ و به‌ وجد آمده‌اند و در مادران‌ و خواهران‌ و پدران‌
و برادران‌ آنان‌ جلوه‌ نموده‌ و ما باید بحق‌ بگوییم‌
یا لیتنا كنّا معكم‌ فنفوز فوزاً عظیماً .
گوارا باد بر آنان‌ آن‌ نسیم‌ دل‌آرا و آن‌ جلوة‌ شورانگیز.

و باید بدانیم‌ كه‌ طرفی‌ از این‌ جلوه‌ در كشتزارهای‌ سوزان‌
و در كارخانه‌های‌ توانفرسا و در كارگاهها و در مراكز صنعت‌
و اختراع‌ و ابداع‌، و در ملت‌ به‌ طور اكثریت‌ در بازارها و خیابانها
و روستاها و همة‌ كسانی‌ كه‌ متصدی‌ این‌ امور برای‌ اسلام‌ و جمهوری‌ اسلامی‌
و پیشرفت‌ و خودكفایی‌ كشور به‌ خدمتی‌ اشتغال‌ دارند جلوه‌گر است‌.

و تا این‌ روح‌ تعاون‌ و تعهد در جامعه‌ برقرار است‌ كشور عزیز از آسیب‌ دهر
ان‌شا ء الله تعالی‌ مصون‌ است‌. و بحمدالله تعالی‌ حوزه‌های‌ علمیه‌ و دانشگاهها
و جوانانِ عزیز مراكز علم‌ و تربیت‌ از این‌ نفخه الهی‌ غیبی‌ برخوردارند؛
و این‌ مراكز دربست‌ در اختیار آنان‌ است‌، و به‌ امید خدا دست‌ تبهكاران‌
و منحرفان‌ از آنها كوتاه‌.

و وصیت‌ من‌ به‌ همه‌ آن‌ است‌ كه‌ با یاد خدای‌ متعال‌ به‌ سوی‌ خودشناسی‌
و خودكفایی‌ و استقلال‌، با همة‌ ابعادش‌ به‌ پیش‌، و بی‌تردید دست‌ خدا با شما است‌،
اگر شما در خدمت‌ او باشید و برای‌ ترقی‌ و تعالی‌ كشور اسلامی‌
به‌ روح‌ تعاون‌ ادامه‌ دهید.

و اینجانب‌ با آنچه‌ در ملت‌ عزیز از بیداری‌ و هوشیاری‌ و تعهد و فداكاری‌
و روح‌ مقاومت‌ و صلابت‌ در راه‌ حق‌ می‌بینم‌ و امید آن‌ دارم‌ كه‌ به‌ فضل‌
خداوند متعال‌ این‌ معانی‌ انسانی‌ به‌ اعقاب‌ ملت‌ منتقل‌ شود
و نسلاً بعد نسل‌ بر آن‌ افزوده‌ گردد.

با دلی‌ آرام‌ و قلبی‌ مطمئن‌ و روحی‌ شاد و ضمیری‌ امیدوار به‌ فضل‌ خدا
از خدمت‌ خواهران‌ و برادران‌ مرخص‌، و به‌ سوی‌ جایگاه‌ ابدی‌ سفر می‌كنم‌.

و به‌ دعای‌ خیر شما احتیاج‌ مبرم‌ دارم‌. و از خدای‌ رحمان‌ و رحیم‌ می‌خواهم‌

كه‌ عذرم‌ را در كوتاهی‌ خدمت‌ و قصور و تقصیر بپذیرد.

و از ملت‌ امیدوارم‌ كه‌ عذرم‌ را در كوتاهیها و قصور و تقصیرها بپذیرند.
و با قدرت‌ و تصمیم‌ اراده‌ به‌ پیش‌ روند و بدانند كه‌ با رفتن‌ یك‌ خدمتگزار
درسدّ آهنین‌ ملت‌ خللی‌ حاصل‌ نخواهد شد كه‌ خدمتگزاران‌ بالا و والاتر
در خدمتند، والله نگهدار این‌ ملت‌ و مظلومان‌ جهان‌ است‌.


والسلام‌ علیكم‌ و علی‌ عبادالله الصالحین‌ و رحمة‌الله و بركاته‌

26 بهمن ‌ 1361 / 1 جمادی‌ الاولی‌ 1403

روح‌الله الموسوی‌ الخمینی


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
01-06-2011, 19:11
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/64752550008213790550.gif

شب در غم تو سياه برتن پوشيد

فرياد، زقلب تنگ، بيرون آمد
آه از دلِ سختِ سنگ، بيرون آمد

شب در غم تو، سياه بر تن پوشيد
خورشيد پريده رنگ بيرون آمد

هر برگ گلي كه رفت، يغما، در باد
گفتيم: خدا... بقاي او باد زياد

اكنون چه كنيم اي خداوند بزرگ
اكنون كه درخت سايه افكن افتاد

اي خاك، امانتي گران آوردند
از فضل خدا، تو را، نشان آوردند

هر بار به دست تو تني بسپردند
اين‏بار در آغوش تو، جان آوردند

رحمت، رحمت، به روح پاك‏ات، اي مرد
رويان گل مغفرت، زخاك‏ات، اي مرد

اي رحمت بي‏كران حق، در هر حال
بر شيفتگان سينه چاك‏ات اي مرد

در عشق به خود، نه اختياري داريم
با ياد تو اي امام، كاري داريم

گهگاه، شب جمعه، بهشت زهرا
با تربت پاك تو، قراري داريم

محمّدجواد محبت



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
01-06-2011, 21:00
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28914645641800568760.jpg



قرائت وصيت نامه امام


روز چهاردهم 1368 , مجلس خبرگان رهـبـر تشكيل گرديـد و پـس از قرائت وصيتنامه امـام خمينى تـوسـط حضرت آيـه الله خامنه اى كه دو ساعت و نيـم طـول كشيد , بحث و تبـادل نظر براى تعييـن جانشينـى امام خمينـى و رهبر انقلاب اسلامـى آغاز شد و پـس از چنديـن ساعت سـرانجام حضرت آيـه الله خامنه اى ( رئيـس جمهور وقت ) كه خود از شـاگـردان امـام خمينـى ـ سلام الله عليه ـ و از چهره هاى درخشـان انقلاب اسلامـى و از يـاوران قيـام 15 خـرداد بـود و در تـمـام دوران نهضت امـام در همـه فـراز و نشيبها در جـمع ديگـر يــاوران انـقلاب جـانبـازى كرده بود , به اتفاق آرا براى ايـن رسالـت خطير بـرگـزيده شد .

سالها بـود كه غـربيـها و عوامل تحت حمايتشان در داخل كشـور كه از شكست دادن امـام ماءيـوس شـده بـودند وعده زمان مرگ امـام را مى دادند

اما هـوشمندى ملت ايران و انتخاب سريع و شايسته خـبرگان و حمايـت فـرزنـدان و پيـروان امـام همه اميدهاى ضـد انقلاب را بـر بـاد دادنـد و نه تنها رحلت امـام پايان راه او نبـود بلكه در واقع عصر امام خمينـى در پهـنه اى وسيعـتر از گـذشـته آغاز شده بـود

مگر انديشه و خـوبى و معنويت و حقيقت مى ميرد ؟ روز و شـب پانزدهـم خرداد 67 ميلونها نفر از مردن تهران و سـوگوارانى كه از شهرها و روستاها آمـده بـودند , در محل مصلاى بـزرگ تهـران اجتماع كردنـد تـا بـراى آخـريـن بـار با پيكر مطهر مـردى كه بـا قيـامش قـامت خميـده ارزشها و كرامتها را در عصر سياه ستـم استـوار كرده و در دنـيا نهـضتـى از خـدا خواهى و باز گشت به فطرت انسانى آغاز كرده بود , وداع كنند.




http://shiaupload.ir/images/va5s5x42m293u3pao.gif
http://www.aviny.com/imamkhomeini/Gallery/imam03.gif
http://shiaupload.ir/images/va5s5x42m293u3pao.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
01-06-2011, 21:22
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/99815682658596338496.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/99815682658596338496.jpg)

تشيع پيکير پاک امام امت


هيچ اثرى از تشريـفات بـى روح مـرسـوم در مراسـم رسمى نبـود . همه چيز, بسيجى و مردمى وعاشقانه بـود. پيـكر پاك و سبز پوش امـام بـر بـالاى بـلنـدى و در حلـقه ميليـونها نفـر از جمعيت مـاتـم زده چـون نگينى مى درخشيد .

هر كس به زبان خويـش با امامـش زمـزمه مى كرد و اشك مـى ريخت . سـرتاسـر اتـوبان و راههاى منتهى به مصلـى مملـو از جميعت سياهپوش بود .

پرچمهاى عزا بـر در و ديـورا شهر آويخته و آواى قرآن از تمام مساجد و مراكـز و ادارات و مـنازل بگـوش مـى رسيـد .

شـب كـه فـرا رسيـد هزاران شمع بياد مشعلـى كه امـام افـروخـته است , در بـيابـان مصلـى و تپه هـاى اطـراف آن روشـن شـد . خـانـواده هـاى داغدار گرداگرد شمعـها نشسته و چشمانشان بر بلنداى نـورانـى دوخته شـده بود .

فرياد يا حسيـن بسيجيان كه احساس يتيمى مـى كـردنـد و بــر سـر و سينه مـى زدنـد فـضا را عـاشـورايـى كرده بـود .

بـاور اينـكـه ديـگر صداى دلنشيـن امام خمينـى را در حسينيه جماران نخـواهند شنيد , طاقتـها را بـرده بـود . مـردم شـب را در كـنار پيـكـر امـام بـه صبـح رسانيدند .

در نخستنى ساعت بامداد شانزده خــرداد , مـيـلـونهـا تـن به امامت آيت الله العظمـى گلپايگانى(ره) با چشمانى اشكبار برپيكر امام نماز گذاردند .

انبـوهى جمعيت و شكوه حماسه حضـور مـردم در روز ورود امام خمـينى به كشـور در 12 بهمـن 1357 و تـكـرار گسـتـرده تـر ايـن حماسـه در مـراسـم تشييع پيكر امام , از شگفـتيهاى تـاريخ اسـت .





http://shiaupload.ir/images/va5s5x42m293u3pao.gif
http://www.aviny.com/imamkhomeini/Gallery/imam03.gif
http://shiaupload.ir/images/va5s5x42m293u3pao.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
02-06-2011, 01:21
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/96035643709583701242.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/96035643709583701242.jpg)

وداع امت با امام


خـبرگـزاريهاى رسمـى جهـانـى جمعيت استقبال كننده را در سال 1357 تا 6 ميليـون نفر و جمعيت حاضـر در مــراسـم تشـييـع را تا 9 ميليـون نفر تخميـن زدند و ايـن در حالى بـود كه طى دوران 11 سـاله حكومت امام خمينى بـواسطه اتحـاد كشـورها غربـى و شرقى در دشمنى با انـقلاب و تحميل جنگ 8 ساله و صـدهـا تـوطـئه ديـگـر آنـان , مردم ايـران سخـتيها و مشكلات فـراوانـى را تحـمـل كرده و عزيزان بى شمارى را در ايـن راه از دست داده بـودند و طـبعا مـى بـايـست بـتدرج خسته و دلسرد شـده باشنـد امـا هرگز اينچنيـن نشـد .

نسل پرورش يـافـته در مكتب الـهى امام خمينى به ايـن فرمـوده امام ايـمان كامـل داشـت كه :در جهـان حجـم تحمل زحمـتها و رنجها و فداكاريها و جان نثـاريها ومحروميتها مناسب حجـم بـزرگى مقصـود و ارزشمندى وعلـو رتـبـه آن است پـس از آنـكه مراسـم تـدفيـن به علت شـدت احسـاسات عـزاداران امـكان ادامـه نيافت , طـى اطلاعيه هاى مـكرر از راديـو اعلام شـد كـه مـردم بـه خانه هايشان بازگردند , مراسـم به بعد مـوكـول شــده و زمــان آن بعـدا اعلام شد .

براى مسئوليـن تـرديـدى نـبـود كه هر چه زمان بگذرد صـدها هزار تـن از علاقه مندان ديگر امـام كـه از شهـرهاى دور راهـى تهران شده اند نيز بر جمعيت تشييع كننـده افـزوده خـواهـد شـد .

ناگزير در بعدازظهر همان روز مراسم تـدفـين بـا همان احساسات و بـه دشـوارى انـجـام شـد كـه گـوشـه هـايـى از اين مـراسـم بـوسـيـله خبرنگـاران بـه جهان مخابره شـد و بدين سان رحلت امام خمينـى نيز همچـون حياتـش منـشاء بيـدارى و نهضتـى دوباره شـد و راه و يادش جاودانه گرديد چرا كـه او حقيـقت بـود و حقيقت هميشه زنـده است و فناناپذير .




http://shiaupload.ir/images/va5s5x42m293u3pao.gif
http://www.aviny.com/imamkhomeini/Gallery/imam03.gif
http://shiaupload.ir/images/va5s5x42m293u3pao.gif

شكوه انتظار
02-06-2011, 10:11
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif)
امام خمینی:تولد، تبعید و رحلت

مروری بر زندگی پر برکت امام خمینی
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/46234119608691960580.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/46234119608691960580.gif)
تولد
در روز بیستم جمادی الثانی 1320 ق، مطابق با 30 شهریور 1281 ش، در شهرستان خمین از توابع استان مرکزی، در خانواده ای اهل علم و هجرت و جهاد، و در خاندانی از سلاله زهرای اطهر علیهاالسلام ، روح اللّه الموسوی الخمینی چشم به جهان گشود. او وارث سجایای آبادی و اجدادی بود که نسل در نسل در کار هدایت مردم و کسب معارف الهی کوشیده بودند. پدر بزرگوار امام خمینی، مرحوم آیت اللّه سید مصطفی موسوی، از معاصران مرحوم آیت اللّه العظمی میرزای شیرازی رحمه الله ، پس از آن که سالیانی چند در نجف اشرفْ علوم و معارف اسلامی را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نایل آمده بود، به ایران بازگشت و در خمینْ پناه گاه مردم و هادی آنان در امور دینی بود. در حالی که بیش از پنج ماه از ولادت روح اللّه نمی گذشت، طاغوتیان و خان های زیر پرچم حکومت وقت، ندای حق طلبی پدر را که در برابر زورگویی های ایشان به مقاومت برخاسته بود، با گلوله پاسخ گفتند و در مسیر خمین به اراک، وی را به شهادت رساندند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/64752550008213790550.gif
تحصیلات

امام خمینی درس های ابتدایی و مقدمات علوم دینی را در خمین شروع کرد و سپس برای ادامه تحصیل به اراک رفت. ایشان پس از هجرت مرحوم آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی رحمه الله از اراک به قم، به این شهر هجرت و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلی علوم حوزوی را نزد اساتید حوزه علمیه قم طی کرد. حضرت امام خمینی رحمه الله معانی و بیان را نزد آقا میزرا محمدعلی ادیب تهرانی، تکمیل دروس سطح را نزد مرحوم آیت اللّه سیدمحمدتقی خوانساری و مرحوم آیت اللّه سید علی یثربی کاشانی، و دروس خارج فقه و اصول را نزد زعیم حوزه قم آیت اللّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی رحمه الله گذراند. روح حسّاس و جست وجوگر امام خمینی باعث شد تا ایشان تنها به ادبیات عرب و دروس فقه و اصول بسنده نکند و به دیگر رشته های علمی نیز علاقه مندانه روی آورد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif)

شكوه انتظار
02-06-2011, 10:12
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif)
تبعیدامام خمینی ازترکیه به عراق :

روز 13 مهرماه 1343 حضرت امام به هـمـراه فرزنـدشان آیه الله حاج آقا مصطفـى از تركیه به تبعیدگاه دوم، كشـور عراق اعزام شدند. امام خمینى پس از ورود بـه بـغداد بـراى زیارت مرقـد ائـمه اطهار(ع) به شهــرهــاى كاظمیـن، سامـرا و كـربلا شتـافت ویك هـفـته بعد بـه محل اصلـى اقـامت خـود یعنـى نجف عزیمت كرد.
دوران اقامت 13 ساله امام خمـینى در نجف در شرایطى آغاز شد كه هر چند در ظاهر فشارها و محدودیـتهاى مستقیـم در حـد ایـران و تـركیه وجـود نـداشت اما مخالفـتها و كارشكـنـیها و زخـم زبانهـا نـه از جـبـهـه دشمـن رویاروی بـلكه از ناحیه روحانى نمایان و دنیا خـواهان مخفى شده در لباس دیـن آنچنان گـسترده و آزاردهنده بود كه امام با هـمـه صـبر و بـردبارى معروفـش بارها از سخـتى شرایط مبارزه در ایـن سالها بـه تلخى تمام یاد كرده است. ولى هـیچـیـك از ایـن مصـائب و دشـواریها نـتـوانـست او را از مـسیــرى كه آگـاهانه انتخاب كرده بود باز دارد.
امام خمینى سلسله درسهاى خارج فـقه خـویـش را با همه مخالفتها و كارشكنیهاى عناصر مغرض در آبان 1344 در مسجد شیخ انصارى (ره) نجف آغاز كرد كه تا زمان هجـرت از عراق به پاریـس ادامه داشت. حوزه درسى ایشان به عنـوان یكى از برجسته تریـن حوزه هاى درسى نجف از لحـاظ كیفیت و كمیت شـاگـردان شنـاخته شـد.
امام خمینـى از بدو ورود بـه نجف بـا ارسال نامـه ها و پیك‌هایى بـه ایران، ارتباط خویـش را بـا مـبارزیـن حـفـظ نـموده و آنان را در هـر منـاسبـتـى بـه پـایـدارى در پیگیـرى اهـداف قـیام 15 خـرداد فـرا مى خواند.
امام خمینى در تمام دوران پـس از تـبـعـید، علی رغـم دشواریهاى پدید آمـده، هیچگاه دست از مبارزه نـكـشیـد، وبـا سخنـرانیها و پیامهـاى خـویـش امیـد به پیـروزى را در دلها زنـده نگـاه مى داشت.
امام خمینى در گفتگـویى با نمانیده سازمان الفـتـح فـلسطیـن در 19 مهر 1347 دیـدگاههاى خویش را درباره مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطین تشریح كرد و در همین مصاحبه بر وجوب اختصاص بخشى از وجـوه شـرعى زكات بـه مجـاهـدان فلسطینـى فتـوا داد.
اوایل سال 1348 اختلافات بـیـن رژیـم شاه و حزب بـعث عراق بـر سر مرز آبـى دو كشـور شدت گرفت. رژیـم عراق جمع زیادى از ایـرانـیان مقیـم این كشـور را در بـدتریـن شرایط اخراج كرد. حزب بـعث بـسـیار كوشید تا از دشمـنى امام خمـیـنى با رژیـم ایـران در آن شرایط بـهـره گیرد.
چهار سال تـدریس، تلاش و روشنگرى امام خمـیـنـى تـوانسته بـود تا حـدودى فضاى حـوزه نجف را دگرگـون سازد. اینـك در سال 1348 علاوه بر مبارزین بیـشمار داخل كشور مخاطبین زیادى در عراق، لبـنان و دیگر بـلاد اسلامـى بـودنـد كه نهـضت امام خمینى را الگـوى خویـش مى دانستند
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif)

شكوه انتظار
02-06-2011, 10:12
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif)
رحلت امام خمینی وفراق یاران

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38221561208341858262.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38221561208341858262.jpg)
امام خمینى هـدفها و آرمانها و هـر آنچه را كه مـى بایــست ابـلاغ كنـد , گفته بـود و در عمـل نیز تـمام هستیـش را بـراى تحقق هـمان هـدفها بـكار گرفته بـود . اینك در آستـانه نیمه خـرداد سـال 1368 خـود را در آماده ملاقات عزیزى مى كرد كه تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف كرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او , در مـقابل هیچ قدرتى خـم نشده , و چشـمانش جز براى او گریه نكرده بـود . سروده هاى عارفانه اش همه حاكى از درد فـراق و بیان عطـش لحظه وصال محبوب بـود . و اینك ایـن لحظه شكـوهمنـد بـراى او , و جانــكاه و تحمل ناپذیر بـراى پیروانـش , فـرا مـى رسید . او خـود در وصیتنامه اش نـوشـته است : با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جایگاه ابــدى سفر مى كنـم و به دعاى خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحیـم مى خـواهـم كه عذرم را در كوتاهى خدمت و قصـور و تقصیر بپذیـرد و از مـلت امـیدوارم كه عذرم را در كـوتاهى ها و قصـور و تقصیـرها بـپذیـرنـد و بـا قــدرت و تصمیـم و اراده بــه پیش بروند.
ساعت 20 / 22 بعداز ظهر روز شنبه سیزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود . قــلبـى از كار ایستـاد كه میلیـونها قلــب را بـه نور خدا و معنـویت احـیاء كرده بـود . بــه وسیله دوربین مخفـى اى كه تـوسط دوستان امــام در بیمارستان نصب شده بـود روزهاى بیمارى و جریان عمل و لحظه لقاى حق ضبط شده است. وقتى كه گوشه هایـى از حالات معنوى و آرامـش امام در ایـن ایـام از تلویزیون پخـش شـد غوغایى در دلها بر افكند كه وصف آن جــز با بودن در آن فضا ممكـن نیست . لبها دائمـا به ذكـر خـدا در حـركت بود.
در آخرین شب زندگى و در حالى كه چند عمل جراحى سخت و طولانى درسن 87 سالگى تحمل كرده بود و در حالیكه چندیـن سرم به دستهاى مباركـش وصل بـود نافله شب مى خـواند و قـرآن تلاوت مـى كرد . در ساعات آخر , طمانینه و آرامشى ملكـوتـى داشـت و مـرتبا شـهادت بـه وحـدانیت خـدا و رسالت پیـامبـر اكرم (ص) را زمـزمه مـى كـرد و بـا چنیـن حــالتى بـود كه روحـش به ملكـوت اعلى پرواز كرد . وقتى كه خبر رحلت امــام منتشر شـد , گـویـى زلزله اى عظیـم رخ داده است , بغضها تـركیـد و سرتاسر ایران و همـه كانـونهایـى كـه در جـهان بـا نام و پیام امام خمینـى آشـنا بـودنـد یــكپارچه گـریستند و بـر سر و سینه زدنـد . هیچ قلـم و بیـانـى قـادر نیست ابعاد حـادثه را و امواج احساسات غیر قابل كنترل مردم را در آن روزها تـوصیف كند.
مـردم ایـران و مسلمانان انقلابى , حق داشتـند اینـچنیـن ضجه كـنند و صحنه هایى پدید آورند كه در تاریخ نمونه اى بـدیـن حجم و عظـمت براى آن سراغ نداریـم. آنان كسـى را از دست داده بـودند كـه عـزت پـایمال شـده شان را بـاز گـردانده بود , دست شاهان ستمگر ودستهاى غارتگران آمریكایى و غربـى را از سرزمینشان كـوتاه كرده بود , اسلام را احــیاء كـرده بــود , مسلمـیـن را عــزت بـخـشـیـده بـــود , جمهـورى اسلامـى را بـر پـا كـرده بـود , رو در روى همـه قـدرتهاى جهـنمـى و شیـطانـى دنـیا ایستاده بـود و ده سال در بـرابـر صـدها تـوطئه برانـدازى و طـرح كـودتا و آشـوب و فتنه داخلـى و خارجـى مقاومت كرده بود و 8 سـال دفـاعى را فـرمانـدهـى كرده بـود كه در جبهه مقابلـش دشمنـى قـرار داشت كه آشكارا از سـوى هر دو قـدرت بزرگ شرق و غرب حمایت همه جانبه مـى شـد . مردم ,رهبر محبـوب و مرجع دینـى خـود و منادى اسلام راستیـن را از دست داده بـودند .
شایـد كسانـى كه قـادر به درك و هضـم ایـن مفاهیـم نیستنـد , اگـر حالات مردم را در فیـلمهاى مـراسـم تودیع و تشییع و خاكسپارى پیكر مطهر امام خمینـى مشاهده كنـنـد و خـبر مرگ دهها تـن كه در مقابل سنگینـى ایـن حادثه تاب تحمـل نیـاورده و قـلبـشان از كار ایستـاده بـود را بشنـوند و پیكرهایى كه یكـى پـس از دیـگرى از شـدت تـاثـر بیهوش شـده , بر روى دسـتها در امـواج جمعـیت به سـوى درمانگاهها روانه مى شـدند را در فیلمها و عكسها ببیننـد , در تفسیر ایـن واقعیتها درمانده شوند .

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif)
منابع :1- پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله خامنه ای
2-حوزه
3-آوینی

شكوه انتظار
02-06-2011, 11:02
http://shiaupload.ir/images/va5s5x42m293u3pao.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/64752550008213790550.gif
http://shiaupload.ir/images/va5s5x42m293u3pao.gif
آفتاب

روی دوش موجها آرام می رفت آفتاب

از فرار قله اسلام می رفت آفتاب

خون به جای اشك از چشم شفق فواره زد

گرچه با دنیایی از اكرام می رفت آفتاب

رنجها رنجیده بودند از بسیط صبر او

شكوه ای ناكرده از آلام می رفت آفتاب

دست نامیرد زمانه جام زهرش داده بود

زخم خورده، شوكران در كام، می رفت آفتاب

روزهای بعد او با شب چه فرقی داشتند

وقتی از اندیش? ایام می رفت آفتاب


http://shiaupload.ir/images/va5s5x42m293u3pao.gif
http://www.aviny.com/imamkhomeini/Gallery/imam03.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/46234119608691960580.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/46234119608691960580.gif)

نرگس منتظر
02-06-2011, 12:48
http://img.timeinc.net/time/photoessays/2009/khomeini/khomeini_03.jpg



روز اولی بود كه شاه رفته بود.
امام در نوفل لوشاتو فرانسه اقامت داشتند.
نزدیك به سیصد الی چهارصد خبرنگار خارجی از كشورهای مختلف، اطراف منزل امام جمع شده بودند.
تختی گذاشتند و امام روی آن ایستادند تا به سؤالات خبرنگاران پاسخ دهند. تمام دوربینها كار می‌كردند.
هنوز دو سه سؤال بیشتر از امام نشده بود كه صدای اذان ظهر شنیده شد.
امام بلافاصله جمع خبرنگاران راترك كردند و فرمودند:

« وقت فضیلت نماز ظهر می‌گذرد.»

تمام حاضرین از این كه امام محل را ترك كردند، متعجب شدند.
كسی از امام خواهش كرد:
«چند دقیقه ای صبر كنید تا چند سؤال دیگر هم بشود و بعد برای اقامة نماز بروید.»

امام با قاطعیت فرمودند: « به هیچ وجه نمی شود» و برای خواندن نماز رفتند.



http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div55/div55.files/image002.gif

نرگس منتظر
02-06-2011, 13:01
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/42237732558326445334.gif


روز شمار برخی مبارزات و تبعیدهای حضرت امام خمینى (ره)

16 مهرماه سال 1341
جلسه مهم حضرت امام خمینى (ره) با مراجع قم در رابطه با انجمنهاى ایالتى و ولایتى
11 آذر ماه سال 1341
لغو تصویبنامه ساختگى انجمنهاى ایالتى و ولایتى به دنبال مبارزات پیگیر حضرت امام خمینى (ره) و صدور پیام حضرت امام خمینى (ره) در مورد ختم این غائله
2 بهمن سال 1341
تحریم رفراندوم غیر قانونى و قلابى شاه از سوى حضرت امام خمینى (ره)
2 فروردین ماه سال 1342
فاجعه خونین مدرسه فیضیه به دست عمال رژیم شاه
15 خرداد سال 1342
دستگیرى شبانه حضرت امام خمینى (ره) . قیام تاریخى ملت ایران در اعتراض به دستگیرى حضرت امام (ره)
4 تیرماه سال 1342
انتقال حضرت امام خمینى (ره) از پادگان قصر به سلولى در عشرت آباد.
21 فرودین سال 1343
سخنرانى تاریخى حضرت امام خمینى (ره) در مسجد اعظم قم پس از آزادى از حبس و حصر.
4 آبان 1343
سخنرانى كوبنده حضرت امام خمینى (ره) به مناسبت طرح اسارتبار كاپیتولاسیون.
13 آبان 1343
بازداشت و تبعید حضرت امام خمینى (ره) به تركیه
21 آبان سال 1343
انتقال حضرت امام خمینى (ره) از آنكارا به بورساى تركیه
13 مهرماه سال 1344
انتقال حضرت امام خمینى (ره) از تركیه به بغداد
16 مهرماه 1344
حركت امام خمینى (ره) از سامرا به كربلا بعد از تبعید به عراق
23 مهرماه 1344
ورود و استقرار حضرت امام خمینى در نجف بعد از تبعید به عراق
23 آبان 1344
شروع درسهاى حوزه‏اى حضرت امام خمینى در نجف پس از تبعید به عراق
12 اردیبهشت 1356
پیام حضرت امام خمینى (ره) به مناسبت چهلم شهداى قم
2 مهرماه 1357
محاصره منزل حضرت امام خمینى (ره) توسط نیروهاى بعثى عراق
10 مهرماه 1357
هجرت حضرت امام خمینى (ره) از عراق به سوى كویت
13 مهرماه 1357
هجرت حضرت امام خمینى (ره) از عراق به فرانسه
12 بهمن 1357
بازگشت امام خمینى (ره) به میهن اسلامى پس از 15 سال تبعید.

اقتباس از سایت شهید آوینی

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/69140276061535420670.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/69140276061535420670.gif)

نرگس منتظر
02-06-2011, 13:07
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/37232010959171878793.jpg

بحر خفته

خیز ای نهفته در سكوت خاك

چندی از شكست ساقه ات گذشت

عشق اگر چه با دلم انیس بود
با تو رفت از این دیار و برنگشت

خیز كز سكوت دیر پای تو

خیمه بسته ام به سینه آه را

كرده ام به رشته های انتظار

خوشه های چیده نگاه را

باز پولك خزان دمیده است

خیمه بسته ام به سینه آه را

كرده ام به رشته های انتظار

خوشه های چیده نگاه را

باز پولك خزان دمیده است

بر جداره زمخت شاخه ها

دست می كشد دوباره باد سرد

روی بازوان لخت شاخه ها

ابر مثل سالهای پیش از این

بازهم زگرد ره رسیده است

روی گونه های داغ آسمان

دستمال اطلسی كشیده است

خیز ای بهار خفته غزل

بی تو یأس می شود امیدها

دست می كشد دوباره باد سرد

روی كاكل بلند بیدها

بی تو در حصار سست هر غزل

بخت واژه های ناب خفته است

زهر خندی از چكامه فریب

پشت هر تغزلی نهفته است

خیز تا به اقتدای چشم تو

سوی قبله نگاه رو كنیم

باغ را، بهارر ا، نسیم را

روی گونه تو جستجو كنیم

عبدالجبار كاكایی

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/46234119608691960580.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/46234119608691960580.gif)

شهیده
02-06-2011, 13:13
http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcT5lxCALlvqTH8duXJ51SKkndcbeJUaQ _byn_O1oLU6irOqq7vPhttp://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcT5lxCALlvqTH8duXJ51SKkndcbeJUaQ _byn_O1oLU6irOqq7vP

امام خمینی (ره) و ویژگی هاشان



"امام خمینی یک حقیقت همیشه زنده تاریخ است."
مقام معظم رهبری
امام خمینی و تقوا
تقوا اهرمی قوی برای علوم انسان وزمینه ساز ایجاد ارزشهای انسانی، اسلامی در فرد و جامعه است. به جرأت می‌توان گفت که سراپای وجود شریف حضرت امام خمینی با تقوای اخلاقی و عملی عجین گشته، گوی سبقت را از دیگران ربوده و در همه مراحل زندگی یک مجاهد واقعی بوده که پرهیزگاری در سرلوحة زندگی او قرار داشت.

او به راستی نه تنها خود پرهیزگار بود که رهبر امتی متقی و خداجوی نیز بود. به گواهی همه کسانی که با امام مأنوس بودند، دامانش نه تنها از آلوده شدن به گناهان ریز و درشت منزه بود، بلکه گرد مکروهات نیز نمی‌گشت و باید گفت در حقیقت پیروزیهای امام در صحنه‌های مختلف معلول تقوا و خصلت‌های برجستة ایشان بود، زیرا روان روشن و عمل آگاهانة او از تقوایش نشأت می‌گرفت مبارزات طولانی او در ترک گناه و در راه حق، هدایت و کمکهای الهی را به دنبال داشت.
امام خمینی نخست بر کشور جان خویش مسلط گشت و زمام نفس را به دست گرفت سپس رهبر جهان اسلام کوبنده خود جهان را تکان می‌داد، ابرقدرتها را به خاک مذلت می‌نشانید و هیچگاه حاضر نبود لحظه‌ای از خدا غافل بماند.
حضرت امام در میدان پیشگیری از گناه، پیشگام بود و هیچگاه اجازه نمی‌داد محیط زندگی او آلوده به گناه گردد. امام هنگامی که در مجلس عمومی بود کسی جرأت غیبت کردن یا حرف ناروا نسبت به کسی دادن را نداشت و همچنین در مجالس خصوصی نیز کسی جرأت نمی‌کرد سخن از دیگری بزند.
بارها امام می‌فرمودند:
(من راضی نیستم در بیرونی منزل من کسی غیبت کند و با تمام نیرو از غیبت کردن افراد جلوگیری می‌کردند.)
یکی از شاگردان امام می‌گوید:
(روزی امام به سر درس تشریف آورد و به قدری ناراحت بود که نفس ایشان به شماره افتاده بود، به جای درس نصیحت تندی نمود و رفت و سه روز نیامد. چرا؟ چون شنیده بود که یکی از شاگردان ایشان دربارة یکی از مراجع، غیبتی کرده بود.)
حضرت امام (ره) شخصی بود كه از نظر اعتقاد و توجه به خداوند تبارك و تعالی و به ائمه معصومین و پیامبر بزرگوار اسلام (ع) در حد مطلوبی بود. حضرت امام واقعا اعتقاد داشت كه همه چیز در ید قدرت خداوند تبارك و تعالی است و همه عالم وابسته به اوست ; هرچه در عالم تحقق پیدا می كند به مشیت او است. ایشان در مورد توحید می فرمودند: همین عرفان شایسته نسبت به خداوند تبارك و تعالی بود كه باعث شد ائمه معصومین (ع) به حد عصمت برسند و در حد عصمت باشند.




http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcT5lxCALlvqTH8duXJ51SKkndcbeJUaQ _byn_O1oLU6irOqq7vPhttp://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcT5lxCALlvqTH8duXJ51SKkndcbeJUaQ _byn_O1oLU6irOqq7vP

شهیده
02-06-2011, 13:15
امام خمینی و دوری از تجملات
برخی از انسانها خوشبختی و سعادت را در تجملات و زرق و برق فراوان می‌بینند. اینان در واقع اسیر ادارة این گونه زندگی‌های سنگین می‌شوند. به جای آن که زندگی وسیلة سعادت و گذران چند روز عمرشان باشد، خود در دشواری و پیچیدگی آن گرفتارند. امام خمینی انسان متکاملی بودند که روح الهی خویش را به حقیقت وارستگی آراسته بوند. با آن که از بهترین استعداد و زمینة مناسب امکانات برای رسیدن به انواع مظاهر دنیا برخورد بودند، ولی هیچگاه به دنبال دنیا نرفته، بلکه از آن گریزان و روی گردان بودند.


http://img.tebyan.net/big/1390/02/21418111418320519891121217816711425176242246.gif


درست به همین دلیل و به مشیت خداوند دنیا در تمام مظاهر گوناگونش به ایشان روی آورد. و به اوج محبوبیت، شهرت، قدرت و امکانات دنیا دست یافتند و در این مرحله نیز امتحانی نیکو دادند.
بنابراین امام همواره از تجملات پرهیز می‌کرد و آن چنان خود را تربیت کرده بود، که تجملات بر روی او تأثیر نداشت، او زیبایی را دوست می‌داشت که نشانگر زیبایی حق باشد و تجمل و پرستش ظواهر مادی که موجب غفلت از خدا باشد، نزد او منفور بود.
یکی از مسئولان دفتر امام می‌گوید:
((از کمیته استقبال امام خمینی زنگ زدند که برای ورود امام برنامه‌هایی تنظیم شده، برای اینکه امام در جریان باشند، به عرض‌شان برسانید: فرودگاه را فرش می‌کنیم، چراغانی می‌کنیم. امام با قاطعیت فرمودند: «برو به آقایان بگو مگر می‌خواهید کوروش را وارد ایران کنید، ابداً این کارها لازم نیست یک طلبه از ایران خارج شده و همان طلبه به ایران باز می‌گردد ...))
امام خمینی و نماز
نماز، ارتباط بین بنده و خداوندگار عالمیان و صفا دهنده روح آدمی است که آن را جانی تازه می بخشند. نقل می کنند در روزهایی که امام خمینی (ره)، در بیمارستان تحت معالجه و عمل جراحی بودند و زیر دستگاه اکسیژن قرار داشتند، نماز ظهر و عصر آن روز را به همان وضع ادا نمودند و حتی در آن حال، نماز شب خود را نیز ترک نکردند.حضرت امام خمینی (ره)، برای نماز تمیزترین جامه را بر تن می کردند. ایشان سپس با دقت وضو می گرفتند و محاسن مبارک خود را شانه می کردند. بعد عطر می زدند و پس از گذاشتن عمامه بر سرشان به نماز می ایستادند. حتی در هنگام بیماری و با وجود زخمی بزرگ در ناحیه شکم، ایشان موقع نماز، تمیزترین جامه ها را بر تن می کردند.
امام خمینی و قاطعیت
زمانی که امام خمینی (ره) امری را وظیفه و تکلیف شرعی خویش تشخیص می دادند، اگر سایر افراد هم با آن مخالفت می کردند، با قاطعیت تمام و بدون هیچ ترس و واهمه ای آن را دنبال کرده و انجام می دادند. ایشان در زمان پهلوی، خطاب به فرستاده رژیم شاه می گویند: ((این را بدانید تا زنده هستم، اگر در خانه ام را هم به رویم ببندید، از پای نخواهم نشست و با این نیش قلم، علیه شما خواهم نوشت و اگر نشد، از شکاف در سخنم را به مردم خواهم رساند.))
امام (ره) از دیدگاه مقام معظم رهبری:
مقام معظم رهبری، عظمت روح و شخصیت والای امام خمینی (ره) را چنین بیان می کنند: ((نام آور بزرگ دوران معاصر، یعنی امام روح امام خمینی (ره) دانشمندی پارسا و خردمندی پرهیزکار و حکیمی سیاست مدار و مؤمنی نواندیش و عارفی شجاع و هوشمند و فرمانروایی عادل و مجاهدی فداکار بود. او فقیه و اصولی و فیلسوف و عارف و معلم اخلاق و ادیب و شاعر بود. در او خصلت های برجسته خداداد، در آمیخته با آن چه او خود از معارفی قرآنی آموخته و دل و جانش را به آن زیور داده بود، شخصیت عظیم و جذاب و تأثیر گذاری پدید آورده بود که هر یک از چهره های برجسته یک قرن اخیر جهان ـ که قرن رجال بزرگ و مصلحان نام آور دینی و سیاسی و اجتماعی است ـ در برابر آن کم جاذبه و یک بُعدی و کوچک به نظر می آمدند.))

فرآوری: طاهره رشیدی
بخش تاریخ تبیان
منابع : 1- رشد
2- گوناگون
3-ایران




http://shiaupload.ir/images/va5s5x42m293u3pao.gif
http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcT5lxCALlvqTH8duXJ51SKkndcbeJUaQ _byn_O1oLU6irOqq7vP http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcT5lxCALlvqTH8duXJ51SKkndcbeJUaQ _byn_O1oLU6irOqq7vPhttp://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcT5lxCALlvqTH8duXJ51SKkndcbeJUaQ _byn_O1oLU6irOqq7vP
http://shiaupload.ir/images/va5s5x42m293u3pao.gif

شهیده
02-06-2011, 13:55
نگاهی به سال آخر حیات ظاهری حضرت امام خمینی



سال آخر از زندگی امام خمینی دارای فراز و فرودهای خاصی بود و فرمایشات نابی از ایشان برای ما از این سال به جا مانده است. در اینجا تاملی در گذرانخرداد67 تا خرداد68 می کنیم.
http://img.tebyan.net/big/1390/02/1091711912189207561036118914613420818519651.gif

سال آخر زندگی حضرت امام خمینی، دوران امتحانات و ابتلائات مختلفی برای آن مرد خدا بود. حضرت معظم‌له از 14 خرداد 1367 تا 14 خرداد 1368 که روح ملکوتی‌شان تا بهشت پرواز کرد و حیات دنیوی و ظاهری‌شان خاتمه یافت، با حوادث بسیاری که به نظر می‌رسد، از سوی خداوند متعال در نظر گرفته شده بود تا درجات حضرت ایشان، بسیار بالا رود، مواجه شدند. هرچند حضرت امام خمینی قدس‌سره از همان کودکی تا سال 67، بنده خاص خدا بوده و محنت‌های بسیاری را پشت سر گذاشتند اما سال آخر، بسیار برایشان سخت گذشت.
حضرت معظم‌له، ابتدا پدرشان را به واسطه شهادت مرحوم سیدمصطفی خمینی به دست عمال رضاخان، از دست دادند؛ سپس هنوز خردسال بودند که مادرشان نیز از دنیا رفت. با شروع نهضت اسلامی، سال 1342، با آن که بز رگ مرجع شیعیان جهان بودند، بازداشت شدند.
سال 43 به مدت 14 سال در غربت، تبعید بودند و از کشوری به کشور دیگر فرستاده می‌شدند؛ فرزند بزرگوارشان مرحوم شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی نیز چون پدرشان، این‌بار توسط عمال محمدرضا، شربت شهادت نوشید؛ غم شهادت مظلومانه شهدای 15 خرداد، 19 دی، 29 بهمن، 17 شهریور و... که برای تشکیل حکومت «الله» در ایران، بر خاک افتادند نیز از امتحانات حضرت امام بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ابتدا با شهادت شاگرد و به فرموده خود حضرت امام، پاره تن‌شان، مرحوم علامه شهید آیت‌الله مرتضی مطهری (رض) مواجه شدند و بعد، فقط در یک مورد، هفت‌تیر 60، هفتاد و دو یار صدیق‌شان که در رأس آن‌ها، شهید مظلوم آیت‌الله دکتر بهشتی بود، از امام گرفته بودند؛ شهید رجایی و شهید باهنر از دیگر یاران باوفای حضرت ایشان بودند که امام داغ آن‌ها را نیز دیدند.

جنگ تحمیلی و شهادت گل‌هایی که هریک می‌توانستند گوشه‌ای از بار انقلاب را به دوش گیرند و آمار بالای شهدای جنگ که بالغ بر سیصد هزار نفر بودند، و داغ دل پدر و مادر و همسر و فرزندان شهدا،‌از دیگر امتحانات الهی از حضرت امام بود.
جنگ داخلی قومی و مذهبی که توسط استکبار جهانی و صهیونیزم بین‌الملل می‌رفت، ایران را دربر بگیرند از دیگر امتحانات امام بود.

اما سال آخر زندگی مبارک حضرت امام، ابتلائات کم‌تر ولی اثرات آن‌ها بسیار وسیع‌تر و دردناک‌تر بود. هم‌چنین اقدامات بسیار مهمی سوای امتحانات، از سوی حضرت معظم‌له انجام شد که نگاهی کوتاه به آن‌‌ها می‌اندازیم.




http://shiaupload.ir/images/va5s5x42m293u3pao.gif
http://www.aviny.com/imamkhomeini/Gallery/imam03.gif
http://shiaupload.ir/images/va5s5x42m293u3pao.gif

شهیده
02-06-2011, 13:58
1- پایان جنگ با نوشیدن جام زهر
اوضاع جبهه‌ها در سال 67 به خاطر برخی کمبودها و نارسایی ها وخیم بود. نامه‌های مکرر برخی افراد خاص به حضرت امام در این سال درباره وضعیت جنگ، موجب شد، حضرت معظم‌له، برخلاف میل باطنی و تشخیص‌شان، با پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت، آتش‌بس با دیوانه زنجیری‌ای چون صدام، دیکتاتور معدوم عراق را بپذیرند.
خود امام امت،‌درباره پذیرش قطعنامه از عبارت بسیار معنادار و پرمفهوم «نوشیدن جام زهر» تعبیر فرمودند که نشان‌دهنده سختی و دشواری گرفتن چنین تصمیمی از سوی حضرت ایشان بوده است.
2- دعوت از سران کمونیسم برای پذیرش اسلام
حضرت امام، سال 67، با فرستادن نامه‌ای خطاب به میخائیل گورباچف، رئیس‌جمهوری وقت شوروی سابق که حامل نامه، آیت‌الله العظمی جوادی آملی بودند، وی و دیگر سران این کشور کمونیستی را به اسلام دعوت فرموده و پیش‌بینی فرمودند، به زودی کمونیسم را در موزه‌های تاریخ می‌بینیم.
سران شوروی، ضمن رد پیشنهاد امام، پیش‌بینی ایشان را هم غیرقابل تحقق نامیدند؛ غافل از آن‌که کم‌تر از سه سال بعد، این پیش‌بینی عبد صالح خدا، عملی می‌شود!

http://img.tebyan.net/big/1390/02/23022210088321951331811561971878695183140185.gif

3- صدور حکم اعدام سلمان رشدی مرتد
در پی انتشار کتاب موهن و سخیف «آیات شیطانی» که مملو بود از اهانت به قرآن مجید، اسلام و پیامبر اعظم (ص)، امام راحل عظیم‌الشأن، حکم ارتداد و مهدور‌الدم بودن نویسنده و ابله و پلید آن کتاب، سلمان رشدی انگلیسی هندی‌الاصل را صادر فرمودند؛ حکمی که سال‌هاست غرب را هراسناک اجرای آن ساخته و در 23 سالی که از صدور این حکم الهی می‌گذرد، به اعتراف خود نویسنده کثیف آیات شیطانی، وی 2 شب پشت سرهم را در یک جا به سر نبرده و همواره در این 23 سال، آواره بوده است.
4-عزل آقای منتظری از قائم‌مقامی رهبری
اما براستی مهم‌ترین اقدام حضرت امام در سال آخر عمر پربرکت‌شان و مهم‌ترین تصمیم حضرت معظم‌له برای تداوم انقلاب اسلامی، 6 فروردین 1368؛ به فاصله 70 روز تا رحمت عارفانه و ملکوتی‌شان انجام و اتخاذ شد.
پس از جنجالی که آقای منتظری بر سر اعدام برادر دامادش، سیدمهدی هاشمی که بنا بر نظر دادگاه صالحه فردی قاتل و مفسد فی‌الارض بود، به پا کرد، ساده‌لوحی مفرطی که داشت و تمام اخبار و اطلاعات محرمانه را به اعضای نهضت آزادی که جاسوسی‌شان برای دشمن بعثی محرز شده بود، می‌داد و بیت وی، تبدیل به خانه امید منافقین تروریست شده بود، و با عنایت به آن‌که به‌رغم شعار ولایت‌پذیری‌اش، به تذکرات حضرت امام برای رفع این مشکلات وقعی نمی‌نهاد، حضرت امام خمینی برای حفظ انقلابی که فقط در یک مورد، سیصد هزار جان عاشق، فدای آن شده‌اند، در نامه‌ای بسیار مهم که درد و رنج نایب امام زمان (عج) از جای جای آن، هویدا بود، منتظری را از قائم‌مقامی رهبری عزل فرمودند.

در این نامه، حضرت امام قدس‌سره‌الشریف، عدم رضایت‌شان از انتخاب منتظری به پست بسیار حساسی مانند رهبری انقلاب پس از خود را از همان زمان که این موضوع مطرح شده بود، اعلام فرمودند و خاطرنشان کردند، می‌دانند بعد از ایشان، منتظری این انقلاب را به نهضت آزادی و منافقین خواهند سپرد.
نکته بسیار مهم نامه حضرت امام به منتظری، تاکید بر این نکته است که؛ امام از خداوند متعال می‌خواهند، مرگشان فرا رسید تا دیگر شاهد خیانت‌های دوستان نباشند؛ دعایی که 2 ماه بعد، اجابت شد و روح بلند حضرت امام به سوی خداپر کشید. حوادث پس از رحلت حضرت امام؛ تیزبینی و کیاست الهی معظم‌له را نشان داد زیرا؛ اولا:
حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در این 22 سال نشان دادند، شایسته‌ترین فرد برای رهبری نظام اسلامی بوده و هستند و ثانیاً:
عملکرد‌های قائم‌مقام سابق رهبری و عاقبت منتظری؛ به ویژه در سال‌های آخر عمرش، درستی و صحت قطعی تصمیم حضرت امام را مبنی بر برکناری این فرد از پست حساس رهبری آینده نظام، نمایان کرد؛ صحبت‌ها، عملکرد‌ها و رفتار‌ها و گفتار‌هایی که فقط موجب شادی دشمنان نظام و رضایت‌شان از این فرد شد؛ تا جایی منتظری به «مرجع بی‌بی‌سی» مبدل نشد!

محمدمهدی تقوی






http://shiaupload.ir/images/va5s5x42m293u3pao.gif
http://www.aviny.com/imamkhomeini/Gallery/imam03.gif
http://shiaupload.ir/images/va5s5x42m293u3pao.gif

نرگس منتظر
02-06-2011, 14:16
http://www.pic.iran-forum.ir/images/3e50mbhete1spxf49hg.jpg


رهبـــر معظم انقلاب، امام خامنه اے:
---------------------------------------------

آن بزرگوار (امام خمینى)،

قوّت ایمان را با عمل صالح،

و اراده‌ى پولادین را با همت بلند،

و شجاعت اخلاقى را با حزم و حكمت،

و صراحت لهجه و بیان را با صدق و متانت،

و صفاى معنوى و روحانى را با هوشمندى و كیاست،

و تقوا و ورع را با سرعت و قاطعیت،

و ابهت و صلابت رهبرى را با رقت و عطوفت...

همه و همه را با هم داشت...
.

(http://www.cloob.com/profile/main/home/username/narges1122)


http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

شهیده
02-06-2011, 14:42
شما اصلا مرا می شناسید؟


نه ، من به حسینیه كه می روم اگر بچه باشد حواسم می رود دنبال بچه ها، اینقدر من دوست دارم بچه ها را . بعضی وقتها وقتی كه صحبت می كنم می بینم كه بچه ای گریه می كند یا بچه ای دارد دست تكان می دهد ، یا به من اشاره می كند ، حواسم می رود به بچه.....
http://img.tebyan.net/big/1390/03/25211378220153185918319917975821711738270.jpg

شما اصلا مرا می شناسید؟
اگر ما یكی دو روز به خانه شان نمی رفتیم ، وقتی می آمدیم می گفتند : "كجاها بودید شما ؟ اصلا مرا می شناسید؟ " یعنی اینطور مراقب اوضاع بودند. من بچه خودم را ، فاطمه را ، بعضی اوقات می بردم .
یك روز وارد شدم دیدم آقا توی حیاط قدم می زدند .
تا سلام كردم گفت : " بچه ات كو ؟ " گفتم : " نیاورده ام ، اذیت می كند " .
به حدی ایشان ناراحت شدند كه گفتند : " اگر این دفعه بدون فاطمه می خواهی بیای ، خودت هم نباید بیایی " . اینقدر روحشان ظریف بود .
می گفتم : آقا شما چرا این قدر بچه ها را دوست دارید ؟ چون بچه های ما هستند دوستشان دارید ؟ می گفتند : " نه ، من به حسینیه كه می روم اگر بچه باشد حواسم می رود دنبال بچه ها، اینقدر من دوست دارم بچه ها را .
بعضی وقتها وقتی كه صحبت می كنم می بینم كه بچه ای گریه می كند یا بچه ای دارد دست تكان می دهد ، یا به من اشاره می كند ، حواسم می رود به بچه "
(زهرا اشراقی- سروش- ش 476)
نسبت به بچه ها خیلی مهربان بودند
امام نسبت به بچه های كوچك به قدری مهربان و صبور هستند كه آدم حیرت می كند .
از ناراحتی و بیماری فرزندانشان بسیار ناراحت می شدند و در مراجعه به دكتر عجله می كنند .
از توجه زیادی كه به مریض پیدا می كنند ناراحتی شان را درك می كنم. (خدیجه ثقفی(همسر امام)- راه زینب- ش 38)
اگر شیطنت نكند مریض است
امام روزی سه بار قدم می زنند . مشغول قدم زدن كه هستند بچه ها دست امام را می گیرند این طرف و آن طرف می برند تا هر وقت كه خود بچه ها رها كنند . امام به آزادی بچه ها كاملا معتقدند و می گویند " اگر بچه شیطنت نكند مریض است "
(زهرا مصطفوی - برداشت هایی از سیره امام خمینی - جلد اول)
متوجه این مسئله نیستید
بعضی وقتها كه ما با هم اختلافی برسر یك مسئله پیدا می كردیم امام ناراحت می شدند ، ولی حتی لفظ تو نمی فهمی را هم در عصبانیت به ما نمی گفتند بلكه می فرمودند شما متوجه نیستید .
یعنی تا این حد امام متوجه بودند در هنگام عصبانیت لفظ زشت یا خلاف شرع و اخلاق به كار نمی بردند. فقط می گفتند : " شما متوجه این مسئله نیستید
(زهرا اشراقی - برداشت هایی از سیره امام خمینی - جلد اول)


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif)

شهیده
02-06-2011, 14:45
باید اینها را بخوانم و به مردم جواب بدهم
یادم می آید یكی از بچه های مرحوم اشراقی ، كه نوه امام بود ، یك روز به راهرو آمد و یك لنگه كفش برداشت و گفت می خواهد امام را بزند.
من دنبالش دویدم تا لنگه كفش را بگیرم، ولی او در را باز كرد و به داخل اتاق رفت . تا رفتم اورا بگیرم امام دستشان را دراز كردند و به من فهماندند كه كاری نداشته باشم . بچه سه چهار بار با كفش به امام زد .
بعد امام اورا بغل كردند و بوسیدند و گفتند : " بابا جون اگرمن به شما می گویم كه به این كاغذها دست نزنی به این خاطر است كه اینها مال مردم است و من باید اینها را بخوانم و به مردم جواب بدهم و اگر پاره شوند پیش خدا مسئولم "
یعنی بدون آنكه حالت خاصی در چهره شان پیدا شود خیلی راحت با آن بچه برخورد كردند . بالاخره بچه لنگه كفش را همانجا گذاشت و از اتاق بیرون رفت ".
(مرضیه حدیدچی - برداشت هایی از سیره امام خمینی - جلد اول)
بگذارید بازی كنند
امام نسبت به نوه ها هم همان طور كه به اولادها آزادی می دادنند هستند.یعنی الآن چه نوه من و چه نوه خودشان كه پسراحمد آقا حدود 12.5 سال است و یا نوه های دیگر یا حتی نتیجه ، وقتی دور ایشان می آمدند خیلی دوستشان دارند. اگر مادرشان بخواهد جلوی آنها را بگیرد كه امام را اذیت نكنند، امام قبول نمی كنند چون می گویند بچه هستند بگذارید


http://img.tebyan.net/big/1390/03/4810277632419696152199302392291221617645.jpg


بازی كنند . مثلا ریش ایشان را چنگ می زدند.روی زانو از بین پاها و دور پاهای ایشان می گردند وپا روی ایشان می گذارند كه مثلا كلید برق راخاموش یا روشن كنند، ایشان اصلا ناراحت نمی شوند. مگر اینكه كار داشته باشند . امام وقتی نگاهشان به تلویزیون است بچه هم كار خودش را می كند . بچه دارد اذیت می كند ، امام تلوزیون نگاه می كنند، یا اینكه رادیو گوش می دهند! هیچ ناراخت هم نمی شوند
(زهرا مصطفوی - برداشت هایی از سیره امام خمینی - جلد اول)
بلند شدند و شعار دادند
یك روز كه همه دور هم در اتاق جمع بودیم . علی گفت : " من می شوم امام ، مادر هم سخنرانی كند ، آقا هم بشوند مردم . " علی از من خواست كه سخنرانی كنم .
من كمی صحبت كردم و بعد به آقا اشاره كردم كه شعاربده. آقا هم همانطور كه نشسته بودند شعار دادند .اما علی گفت : " نه ، نه باید بلند بشی .
مردم كه نشسته شعار نمی دهند . بعد آقا بلند شدند وشعار دادند.
(فاطمه طباطبایی- برداشت هایی از سیره امام خمینی - جلد اول)
علی را روی دوششان سوار می كردند
بارها می شد كه من وارد اتاق می شدم به طوری كه امام مرا نمی دیدند.
می دیدم كه امام به زانو روی زمین نشسته اند و پسرم علی روی دوششان سوار است و با امام دارد بازی می كند.
خیلی دلم می خواست از آن صحنه ها و لحظه ها قیلم یا عكس بگیرم اما می دانستم كه امام نمی گذارند. صمیمیت و صداقت امام با بچه ها و مادرم خیلی عجیب بود.
(حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خمینی- آشنا- ش 1)
بخش تاریخ تبیان
منبع: فارس


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
02-06-2011, 16:16
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/92303401261308935977.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/92303401261308935977.gif)


الا يا ايها الساقى! ز مـــى پُر ســــاز جامم را
كه از جـــانم فــــرو ريزد، هواى ننگ و نامم را

از آن مى ريز در جـــامم كــه جانم را فنا سازد
برون سازد ز هستى، هسته نيرنگ و دامم را

از آن مى ده كه جانم را ز قيد خود رها سازد
به خود گيـــرد زمـــــامم را، فرو ريزد مقامم را

از آن مى ده كــه در خلوتگـــــه رندان بيحرمت
به هم كــوبد سجودم را، به هم ريزد قيامم را

نبـــــودى در حـــريمِ قدسِ گلــــرويان ميخــانه
كه از هـــر روزنـــى آيم، گلى گيرد لجامم را

روم در جـــرگه پيران از خــــــود بى‏خبر، شايد
برون ســـازند از جــانم، به مى افكار خامم را

تـــو اى پيــــك سبكباران دريــــاى عدم، از من
به دريادارِ آن وادى، رســـان مدح و سلامم را

به ســـاغر ختم كردم اين عدم اندر عدم نامه
به پيرِ صومعه بــــرگو: ببين حُسن ختــامم را







https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05929059730701728522.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05929059730701728522.gif)

نرگس منتظر
02-06-2011, 19:00
امام خمینی (ره) و نقش تاثیرگذارشان در جنگ تحمیلی




مقایسه دوره فرماندهی بنی صدر و دوران پس از عزل وی به خوبی نقش بی بدیل امام خمینی(ره) در فرماندهی صحیح جنگ را نشان می دهد....


امام خمینی (ره) در جریان جنگ تحمیلی که کشورمان آماج همه گونه حمله جبهه استکبار قرار گرفته بود، توانستند با قدرت رهبری بالای خود نیروهای مومن به انقلاب و اسلام را گرد هم آورند و بر علیه نیروهای خصم بسیج نمایند. این اقدام در طول تاریخ معاصر ایران و حتی جهان بی نظیر بود که توانست در نهایت توفیق را از آن ایران کند.


http://img.tebyan.net/big/1390/02/17182151252383713421316219822318220119178169.gif


در سال‌های اولیه انقلاب و پیش از شروع جنگ، احساس تعلق خاطر مردم به یكدیگر ، ناشی از فعالیتی مشترك و بزرگ (‌یعنی همان انقلاب) و نیز احساس رضایت خاطری عمیق ناشی از شكستن بتی به بزرگی سلطنت و به عمر 2500 سال ودر کنار آن هدف مشترك تثبیت نظام جمهوری اسلامی و از آنها مهمتر رهبری مدبرانه و كاریزماتیك حضرت امام (ره) عوامل مهمی بودند كه جامعه ایران را به انسجامی بی‌نظیر رسانده بودند.
در همان سال‌ها بود كه حركات خزنده و پراكنده منافقین سایه‌های یك دشمن مشترك جدید را آشكار می‌كرد. بالطبع یكسری فعالیت‌ها نیز در راستای مقابله با این مخاطرات صورت می‌گرفت كه نتیجه مستقیم آنها باز هم افزایش وحدت و انسجام میان مردم بود.
در تمام این موارد باید نقش و ردپای امام (ره) را باید جستجو کرد. و اساسا بدون در نظر گرفتن این عامل مهم نمی توان تحلیلی در مورد اوضاع آن دوران و همبستگی مردم ارائه کرد.
در این شرایط و با توجه به مشکلات درونی و عدم دولت سازی به طور کامل در کشور و آماده نبودن نیروهای نظامی، طراحی جنگ علیه ایران انجام شد. این هجوم به سبک جنگ‌های ضربتی و غافلگیر كننده طراحی شد و با این تصور كه چند روزه به پایان خواهد رسید صدام این حماقت را آغاز کرد.
هنری كیسینجر در تاریخ 7/6/59 پیش‌بینی كرده بود عراق در یك جنگ ده روزه می‌تواند بر جمهوری اسلامی پیروز شود
. همان روز بختیار كه شناخت بیشتری از بقیه مردم ایران داشت سقوط نظام جمهوری اسلامی را ظرف چند ماه محقق دانست و صدام در روز اول جنگ گفته بود كه هفت روز دیگر به تهران خواهیم رسید.
اما تمام این معادلات از هم پاشید و هیچ کدام به نتیجه دلخواه آقایان نرسید و حتی بدان جا پیش رفت که جمهوری اسلامی پس از 30 سال مستقر و پایدار باقی ماند و ملعبه دست غرب و استکبار یعنی صدام به دست خودشان از بین رفت.







https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05929059730701728522.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05929059730701728522.gif)

نرگس منتظر
02-06-2011, 19:02
دلیل این مساله را باید در یک چیز جستجو کرد و آن رهبری داهیانه امام خمینی (ره) است. امام در دوران رهبری به جهت مقبولیت و محبوبیتی كه داشت در انسجام و وحدت اقشار مختلف مردم و بسیج آنان برای حضور در جبهه های نبرد، نقش مهمی ایفاء كردند. ایشان نقش مهمی در تشویق نیروهای مردمی برای حضور گسترده و جانفشانی های آنان در دوره دفاع مقدس داشتند.
با توجه به محبوبیت بالای امام و اینكه ایشان علاوه بر رهبری سیاسی از مراجع بزرگ شیعه نیز محسوب می شدند، نقش پررنگ ایشان در بسیج مردمی كاملا مشخص می شود.
مقایسه دوره فرماندهی بنی صدر و دوران پس از عزل وی به خوبی نقش بی بدیل امام خمینی(ره) در فرماندهی صحیح جنگ را نشان می دهد.

در ابتدای جنگ كه امام خمینی(ره) فرماندهی كل قوا را به بنی صدر تفویض كرده بودند، بنی صدر در جایگاه فرماندهی كل قوا با به كارگیری نیروهای مردمی به بهانه نداشتن تخصص نظامی مخالف بود. در این دوره چهار عملیات نظامی برای بازپس گیری مناطق اشغالی از دست نیروهای عراقی انجام شد كه تمامی آنها با شكست مواجه شد. اما پس از عزل بنی صدر،‏ امام خمینی نقش تاریخی خود را در جنگ ایفا نمودند.

در این دوره با استفاده از نیروهای بسیجی و سپاهی عملیات های نظامی موفق یكی پس از دیگری انجام شد. شكست حصر آبادان و آزادی خرمشهر از مهمترین عملیات نظامی موفق این دوره بود .
امام توانست با استفاده از نمادهای مذهبی و واژه های شهادت، ایثار و نبرد حق علیه باطل در بسیج مردمی نقش موثری ایفاء نماید. ایشان با استفاده از نمادهای مذهبی و ارائه فرهنگ شهادت و تقویت هویت دینی مردم برای اولین بار در طی 150 سال گذشته مزه پیروزی در جنگ را به مردم ایران چشاند.
مقاومت ایران در جنگ تحمیلی و بازپس گیری مناطق اشغالی، بزرگترین پیروزی ایران در 150سال اخیر است كه باعث‏ شگفتی و حیرت جهانیان شد.
این پیروزی بزرگ در حالی به دست آمد كه قدرت های بزرگ و بسیاری از‏ كشورهای منطقه، به طور همه جانبه از رژیم بعثی عراق پشتیبانی می كردند و‏ كمك های مالی، تسلیحاتی و اطلاعاتی زیادی را در اختیار رژیم عراق گذاشته‏ بودند و حتی از نفوذ خود در سازمان های بین المللی نیز برای حمایت از این‏ كشور استفاده می كردند.

براین اساس امام خمینی(ره) نقش مهم و بی بدیلی را در هدایت صحیح دفاع مقدس ایفاء نمودند و زمانی كه مصلحت ایجاب كرد، شجاعانه قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل متحد و آتش بس با عراق را پذیرفتند. هیچ کس امروز یارای رد این مقوله را ندارد؛ چراکه این واقعیت به خوبی به اثبات رسید و امروز شاهدیم که صدام به عنوان آغازگر جنگ به تاریخ پیوسته و حتی پیش بینی های امام (ره) نیز به حقیقت پیوسته است.

هاتف پور رشیدی







https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05929059730701728522.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05929059730701728522.gif)

ملکوت* گامی تارهایی *
02-06-2011, 19:20
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/86145537447392887228.jpg

بگذار تا بگريم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خيزد روز وداع ياران
http://s17.rimg.info/a0b1c4eca79fbda37f6d2adf4ada4fee.gif
هر کس شراب فرقت روزی چشيده باشد
داند که سخت باشد قطع اميدواران
http://s17.rimg.info/a0b1c4eca79fbda37f6d2adf4ada4fee.gif
با ساربان بگوييد احوال آب چشمم
تا بر شتر نبندد محمل بروز باران
http://s17.rimg.info/a0b1c4eca79fbda37f6d2adf4ada4fee.gif
بگذاشتند ما را در ديده آب حسرت
گريان چو در قيامت چشم گناهکاران
http://s17.rimg.info/a0b1c4eca79fbda37f6d2adf4ada4fee.gif
ای صبح شب نشينان جانم بطاقت آمد
از بسکه دير آمد شام روزه داران
http://s17.rimg.info/a0b1c4eca79fbda37f6d2adf4ada4fee.gif
چندين که بر شمردم از ماجرای عشقت
اندوه دل نگفتم الا يک از هزاران
http://s17.rimg.info/a0b1c4eca79fbda37f6d2adf4ada4fee.gif
سعدی بروزگاران مهری نشسته بر دل
بيرون نمی توان کرد الا به روزگاران
http://s17.rimg.info/a0b1c4eca79fbda37f6d2adf4ada4fee.gif
چندت کنم حکايت ، شرح اينقدر کفايت
باقی نمی توان گفت الا به غمگساران
http://s17.rimg.info/a0b1c4eca79fbda37f6d2adf4ada4fee.gif

خمینی روح خدا بود در کالبد زمان و روح خدا جاودانه است!

ملکوت* گامی تارهایی *
02-06-2011, 19:30
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55095818545051790218.jpg

چهره نيلي كن اي صبح صادق
ناله كن با گلوي شقايق
تا حضور ملائك سفر كن
ميهمان خدا را نظر كند
واي من اين خبر از كجا بود
از گلوي كدام آشنا بود
در گلو بغض سنگين نشسته است
آه دل راه بر گريه بسته است
صبح بعد از تو، صبحي دگر بود
من زدل، دل ز من بي خبر بود
ناشكيبايي ام را سرايم
يا كه تنهايي ام را سرايم
لحظه ها، لحظه هاي صميمي
باورم نيست اكنون يتيمي
اي دريغا پدر رفت از دست
رفت و با روح آيينه پيوست
داغ تنهايي از حد فزون است
سينه امشب اسير جنون است
من دهان شكفتن ندارم
تاب آيينه گفتن ندارم
آفتاب آبرويي ندارد
بوستان رنگ و بويي ندارد
باغ بر جا ولي باغبان نيست
نكته ها باقي و نكته دان نيست
ناشكيبايي ام را سرايم
يا كه تنهايي ام را سرايم
من كيم تا كه از من بگويم
در غم «ما چه از من» بگويم
من كيم تا سرايم ولي را
- آن شناساي آل علي را -
نحويان نكته دانند و دانند
محويان در سخن بي زبانند
پير ما آيتي از خدا بود
نحوي و محوي ناخدا بود
يك جهان جان از اينجا سفر كرد
عالمي را ز خود بي خبر كرد
كاروان رفته منزل به منزل
قصه ساربان مانده دردل
يارما مير و سالار ما بود
مير و سالار ما يار ما بود
ناشكيبايي ام را سرايم
يا كه تنهايي ام را سرايم
بي نوا ما كه هجرت نكرديم
جلوه ديديم و حيرت نكرديم
اي دريغا! بهارم خزان شد
باغ انديشه بي باغبان شد
سينه خاك را برگشادند
مهر را در زمين جاي دادند
اي ولي امين، اي خميني
اي تو برهان دين اي خميني
اي كه روح تو را حق پذيرفت
كار دين از تو رونق پذيرفت
اي صميمي تر از برگ و باران
در بلنداي معراج ايمان
اهل تو ريشه را مي شناسند
باغ انديشه را مي شناسند
اي تو جان اي تو جانانه ما
اي تو سالار فرزانه ما
عشق را حكمتت كرده آباد
شرع را نام تو زندگي داد
اي روان در رگ و ريشه ما
اي تو تفسير انديشه ما
زين جهان ناگهان پركشيدي
در جوار خدا آرميدي
خامه در سوگ تو نوحه خوان است
از بيان غمت ناتوان است
بعد تو در حضور جماعت
مي كنيم از وصي ات اطاعت
با ولي دست بيعت سپاريم
سر ز فرمان او برنداريم


http://s17.rimg.info/a0b1c4eca79fbda37f6d2adf4ada4fee.gif

ملکوت* گامی تارهایی *
02-06-2011, 19:37
خاطره شاگرد امام از عزل قائم مقام رهبری و رفتار امام با آیت​الله بروجردی (http://www.khabaronline.ir/news-154485.aspx)


http://www.khabaronline.ir/images/2011/5/139003091649020390_12563.jpg


آیت‌الله گرامی یکی از شاگردان امام درباره عزل منتظری گفت: امام احساس کرد که روش ایشان، روش متناسب با انقلاب نیست. در هر حال از این طرف هم معتقدم که اقدامات آقای منتظری از روی هوا و هوس نبود.
به گزارش خبرآنلاین، پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت​الله خامنه​ای در گفت وگو با آیت‌الله گرامی، از شاگردان امام(ره) به بررسی و تحلیل ماهیت، ابعاد و چگونگی جاذبه و دافعه امام(ره) پرداخت.
اهم اظهارات وی را در ادامه بخوانید.
*در جریان پیروزی انقلاب، زمانی که بختیار اعلام حکومت نظامی کرد، اگر به ذهنشان نیامده بود که مردم به خیابان‌ها بریزند و حکومت نظامی را بشکنند، تمام زحمات از سال 42 به بعد از بین می‌رفت و کشتار مفصلی صورت می‌گرفت. در تمام موارد ایشان به دنبال انجام وظیفه بود.
*امام وقتی در نجف بودند با این‌که برخی افراد نسبت به ایشان رعایت آداب را نمی‌کردند، اما ایشان نسبت به مراجع نجف خیلی احترام قائل بودند. مرحوم امام خیلی احترام می‌گذاشتند و این حفظ حیثیت دیگران که ایشان به آن اهتمام داشتند بر مبنای جنبه‌های خدایی بود.
*امام(ره)در زمان خود آقای بروجردی ایشان در درس خود در مسجد سلماسی که من هم حضور داشتم، بر ضرورت غلبه بر هوای نفس صحبت کردند و آن‌گاه گفتند: «برای کسی که خدا پرچم را به دست او داده خضوع نمی‌کنیم!» ایشان اشاره داشتند به برخی افراد که حرمت آقای بروجردی را رعایت نمی‌کردند. بر همین اساس مرحوم امام(ره) در زمان آقا بروجردی نه رساله دادند و نه کتاب‌هایی را که جنبه فتوایی داشت، منتشر نکردند.
*گاهی راه وصول به اهداف ما بر حسب اقتضائات زمانی تغییر می‌کند. امام از ظرفیت تمامی افراد و گروه‌ها استفاده کرد. یکی از آقایانی که بعدها در جریان انقلاب همراهی نمی‌کرد و چه بسا مزاحمت‌هایی هم ایجاد می‌کرد، آن اوایل کاملاً با مبارزات همراهی داشت و امام هم از او استفاده می‌کرد ولی وقتی از نهضت جدا شد، امام از او انتقاد کرد.
*یادم هست که درباره یکی از روحانیونی صحبت می‌کردیم که در جریان 28 مرداد عقیده‌اش این بود که باید شاه را نگه داریم و به همین دلیل وسیله‌ای شد در دست آمریکایی‌ها. اما همین آقا بعدها جزو انقلابیون قرار گرفت و مطرود شاه شد. من یک وقتی به مرحوم امام گفتم که آقای فلانی که آمده در صف مبارزه، خیلی خوشنام نیست و مورد انتقاد مبارزین است. اما امام فرمود: «ما از ایشان بدی ندیدیم.» منظورشان در جریان نهضت بود و تا آخر عمر هم بدی نکرد و در مسیر مبارزه ماند تا از دنیا رفت.

*امام با تمام علاقه و رفاقتی که به برخی یاران خود داشتند و در زمان شاه هم برای زندانی شدن و محکومیت آن‌ها بیانیه داده بودند، اما در مسئله انقلاب کوتاه نمی‌آمدند. در واقع می‌توان گفت که انقلاب، دین ایشان بود و مراعات آن را می‌کردند؛ چون انقلاب واقعاً انقلاب بزرگی بود. مسئله کوچکی که نیست. اشکالات زیادی وجود دارد اما اصل انقلاب خیلی عجیب بود نه در ایران بلکه در دنیا؛ یعنی نهضت های آزادی بخش جهانی تحت تاثیر واقع شدند.
*حضرت امام(ره) با کمال علاقه‌ای که به آقای منتظری داشت و تعبیر «حاصل عمر» را برای ایشان به‌کار برد، به ناچار حاصل عمرش را کنار گذاشت، چون انقلاب به منزله دین مرحوم امام بود و احساس کرد که روش ایشان، روش متناسب با انقلاب نیست. در هر حال از این طرف هم معتقدم که اقدامات آقای منتظری از روی هوا و هوس نبود.
*انقلاب ایجاد شده و نام تشیع در دنیا مطرح شده است و این مثبتات خیلی مهمی است. البته نواقصی هم هست ولی اگر مدام این نواقص را در رادیو و تلویزیون بگوییم، به‌تدریج بر اصل انقلاب اسلامی تأثیر می‌گذارد. من فکر می‌کنم مادامی که قانون عمل می‌شود - چه زمان مرحوم امام(ره) چه بعد از ایشان- انتقاد زیاد، به‌صلاح مملکت نیست و این موجب می‌شود که زبان دشمن باز شود و ضربه بیشتری به ما بزند. نباید انتقادها طوری باشد که دشمن به همه‌مان جسارت کند. در زمان آقای بروجردی رییس شهربانی قم یک اشتباهی کرد که قضایای آن مفصل است. ما خدمت آقای گلپایگانی رسیدیم و ایشان فرمود که درست است فلان اشتباه صورت گرفته و به ما توهین شده است اما ما نباید در واکنش خود به‌گونه‌ای رفتار کنیم که توهین بزرگتری به ما بشود. منظورشان این بود که مقابل آقای بروجردی کار کردن، توهین به همه ما است.


http://s17.rimg.info/a0b1c4eca79fbda37f6d2adf4ada4fee.gif

شكوه انتظار
02-06-2011, 23:39
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/69140276061535420670.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/69140276061535420670.gif)
آثار تکلیف گرایی ازدیدگاه امام خمینی (ره )

دردیدگاه امام محرک اساسی انسان درحرکت های مختلف چیزی جز انجام وظیفه الهی نیست . همه اغراض دیگری که گاهی سیاستمدار را به عمل سیاسی وامی دارد ، حتی اغراضی که از درجه ای ازمشروعیت نیز برخوردارند ، باید تحت الشعاع انگیزه ادای تکلیف باشند . شکست و پیروزی در پرتو ادای تکلیف یا عدم آن تحقق می یابند و محوراساسی دراین امور چیزی جز ادای تکلیف و وظیفه الهی نیست .


http://img.tebyan.net/big/1389/11/1492403512471452228491188172177167138146145.jpg
گرچه حضرت امام تکلیف گرایی را همراه با تشخیص مصلحت اعمال می کردند و در این میان نیز اوصاف ویژه ایشان ازجمله شجاعت و ایمان مذهبی شدید به راه و هدف همواره ازعوامل موفقیت محسوب می شده است ، اما آنچه علی القاعده فرع بر دیدگاه تکلیف گرایانه است و یا حضرت امام خود در این نکته اشاره کرده اند ، به عنوان آثار تکلیف گرایی ایشان معرفی می شود . به بعضی ازآثار اشاره می کنیم :
1 – اطمینان و آرامش روحی : اولین اثر مثبت و مهم دیدگاه حضرت امام رسیدن به آرامش درونی است وسیره عملی امام نشانگر این نکته است . هنگامی که ایشان را در سال های اول شروع نهضت اسلامی شبانه دستگیرکردند و به سوی تهران گسیل داشتند ، از ایشان نقل شد که ماموران رژیم شاه درمسیر دچار اضطراب و وحشت بودند و من آنها را دلداری می دادم .
درکلام دیگری حضرت امام در نفی ترس و اضطراب درونی درپرتو ادای تکلیف الهی می فرمایند :
« اگر ما برای مقاصد اسلامی ، برای مقاصدی که انبیاء خودشان را به آب و آتش زدند ، اولیای عظام خودشان را به کشتن دادند ، علمای بزرگ اسلام را آتش زدند ، سربریدند ، حبس کردند ، تبعید کردند ، حبس های طولانی کردند ، اگر چنانچه ما برای مقاصد اسلام بترسیم ، دین نداریم ... ازچه بترسیم ؟ آن باید بترسد که غیر از این عالم جایی ندارد .» ( امام خمینی ، صحیفه نور، ج 1، ص 72)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/69140276061535420670.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/69140276061535420670.gif)

شكوه انتظار
02-06-2011, 23:40
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/69140276061535420670.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/69140276061535420670.gif)
حضرت امام نه تنها خود در سایه عمل به تکلیف الهی از آرامش و اطمینان روحی برخوردار بودند ، بلکه به کسانی که در مشکلات دوران مبارزه اظهار دلتنگی می نمودند این توصیه را تکرار می کردند.
2 – احساس پیروزی درهمه حالات : گرچه هرعمل سیاسی به منظور رسیدن به نتیجه ای خاص صورت می پذیرد و آن نتیجه با توجه به عوامل گوناگون حاصل می شود وگاه نیز بدست نمی آید و لذا یک سیاستمدار همواره در یک بازی به سر می برد که احتمال برد و باخت در آن وجود دارد ، اما در دیدگاه تکلیف گرا آنچه تحلیل نهایی پیروزی و شکست را می نمایاند به نفس مکلف بستگی دارد و نیتی که برطبق آن عمل خویش را انجام داده است . اصولاً حصول شکست به خود شخص بستگی دارد نه شرایط خارجی ، حضرت امام دراین زمینه بیانات زیادی دارند که به بعضی از آنها توجه می کنیم :
« ما نباید نگران باشیم که مبادا شکست بخوریم ، باید نگران باشیم که مبادا به تکلیف عمل نکنیم . نگرانی ما ازخود ماست . اگر ما به تکالیفی که خدای تبارک و تعالی برای ما تعیین کرده عمل بکنیم باکی از این نداریم که شکست بخوریم چه از شرق و چه از غرب ، چه داخل و چه خارج ، و اگر به تکلیف خودمان عمل نکنیم شکست خورده هستیم ، خودمان خودمان را شکست داده ایم .»( همان ، ج 22 ، ص 71 ) .
اصولاً حضرت امام رسیدن به مقاصد را به دست اراده الهی دانسته ، به صرف انجام وظیفه نتیجه ای را که تحت قدرت مکلف است حاصل شده می دانند . دراین باره می فرمایند.
« اگرانسان به وظیفه الهیه موفق شود نتیجه حاصل است ، به نتیجه منظوره برسد یا نه ... وصول به مقاصد و عدم آن بسته به اراده الهیه است و بر ما تکلیفی نیست .» ( همان )
3 – استقبال از خطر و عدم توجه به میزان کامیابی : سیاست ورزانی که بدون دیدگاه مورد نظر به افعال سیاسی خود می اندیشند تهور و بی باکی چندانی نمی توانند داشته باشند . اگر گاهی نیز از بعضی خطرات استقبال کنند به بزرگ بودن نتیجه و احتمال دستیابی بدان می اندیشند و با چنین محاسبه ای کار را انجام می دهند .
حضرت امام دردیدگاه خویش ، پس از تشخیص وظیفه ، از هیچ خطری هراس نداشتند و رمز پیروزی و موفقیت ایشان نیز در بسیاری از مقاطع در همین نکته نهفته بود . درباره لزوم مبارزه با صدام ایشان چنین فرمودند :
« صدام چه رفتنی باشد چه نرفتنی ، ما یک تکلیف داریم ادامی کنیم ، ملت ما ، ارتش ما ، سپاه ما و همه قوای مسلحه مایک تکلیف دارند ادا می کنند ... جنگ ما مثل نماز تکلیف است و برای ما اهمیتش از فروع دین بیشتراست .»( همان ، ج 20 ، ص 48 )
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/69140276061535420670.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/69140276061535420670.gif)

شكوه انتظار
02-06-2011, 23:40
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/69140276061535420670.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/69140276061535420670.gif)
حضرت امام درباره امکان شهادت و خونریزی در مبارزه با شاه ، صریحاً این موضوع را پذیرفته بودند ودرجواب به آن تکالیف الهی را مطرح می کردند .
« ما از اینکه یک عده ای کشته از ما یا یک عده ای از اینها را بکشیم باکی نداریم ، برای اینکه ما برطبق تکلیف داریم عمل می کنیم .» ( همان ، ج 3 ، ص 184 )
http://img.tebyan.net/big/1390/02/421162281210449210314420332451749618297.gif
4 – قاطعیت و طرد مسامحه :
لازمه دیگر دیدگاه فوق ترک مسامحات عرفی و دیپلماتیک است ، چرا که پس ازتشخیص وظیفه شرعی دیگر جایی برای ملاحظات سیاسی و ... وجود ندارد .
در واپسین روزهای انقلاب اسلامی درمقابل دیدگاه لزوم براندازی رژیم پهلوی و تشکیل حکومت اسلامی دیدگاههای دیگر نیز مطرح بود . بعضاً به شورای سلطنت یا حفظ دولت و عمل به قانون اساسی زمان شاه و ... رضا می داند و به عنوان توصیه به پاریس می رفتند تا بلکه امام را نیز به این نوع مماشات و مسامحه وا دارند . حضرت امام ضمن نقل این واقعه می فرمایند :
« درپاریس هم بعضی خیر اندیشان و افرادی که ملتفت قضایا نبودند می آمدند و می گفتند که نمی شود ، دیگر امکان ندارد ، دیگر شما یک فکرمثلاً بکنید که یک تنازلی بکنید واینها ... من به آنها گفتم ما تکلیف داریم ادا می کنیم ، می شود و نمی شود برای مامطرح نیست .» ( همان ، ج 3 ، ص 182)
حضرت امام ازاین واقعه بارها یاد کرده اند ودرمواقعی که می خواستند قاطعیت درتصمیم گیری و عدم تحت تاثیر بودن خودرا اعلام دارند ، به این مساله اشاره می کردند به کلام زیرتوجه می کنیم:
«اگر بنابود من تحت تاثیر واقع شده بودم از اول بنا نبود ، نباید اصلاً وارد بشوم درکار ، با اینکه به من خیرخواهی کردند الی ماشاء الله ، خوب درپاریس هم که بودم خیرخواهی زیاد شد لیکن دیدم که یک تکلیف است که ما ادا می کنیم .» ( همان ، ج 17 ، ص 181 )
5- جدیت بیشتر درانجام وظیفه : اگر انجام کاری برای غیرخدا باشد به همان اندازه که غیرخدا علم و احاطه کمتری دارد و از تقدس و الزام آوری کمتری برخوردار است ، انجام کار برای او در جهت به دست آوردن رضایش ازجدیت کمتربرخورداراست .
مسوولیت هایی که فقط درمقابل قانون یا در برابر جمعی است که شخص را نماینده خویش قرارداده اند . چون دراعماق جان انسان رسوخ نمی کند ، به سادگی امکان شانه خالی کردن از زیر بار آنها فراهم می شود .اما درصورتی که عمل سیاسی یک وظیفه " شرعی " شد ، درنتیجه انجام آن به عنوان وظیفه دینی که درصورت اهمال قبل از هر کس باید پاسخگوی خداوند حکیم و خبیر باشد ، از استحکام بیشتری برخوردار است .
حضرت امام درپاسخ به کسانی که درمقاطع مختلف از ایشان درخواست مسامحه داشتند به مسوولیت الهی قبل از هر چیز اشاره می کردند . هنگامی که خبرنگاری ازحضرت امام درباره امکان سازش و مسامحه با بازماندگان رژیم سلطنتی سوال می کند ایشان ضمن طرد قاطع مسامحه می فرمایند :
« این یک تکلیف الهی است ودرصورت سکوت مسوول خدا خواهیم بود.» ( همان ،ج4 ، ص 29)
درتفسیر موضع مردم و مسوولان و اشاره به جایگاه شرعی هرکدام ، حضرت امام همه آنها را درمقابل خداوند مسوول می دانند وچون حاکم حکومت می کند وظایف و واجبات بیشتری را برای اوقائل می شوند .
دراین باره ایشان می فرمایند :
« اساساً حکومت کردن و زمامداری دراسلام یک تکلیف و وظیفه الهی است که یک فرد در مقام حکومت و زمامداری گذشته از وظایفی که برهمه مسلمین واجب است یک سلسله تکالیف سنگین تری نیز دارد که باید انجام دهد .» ( همان ، ج 4 ، ص 191).
خاتمه : با توجه به مطالب بالا و آثار و نتایج عملی براساس تکلیف گرایی این نتیجه حاصل می شود که حضرت امام گرچه ازیک دیدگاه همه حرکت خویش را براساس تکلیف الهی انجام می داده اند و در اولین سند تاریخی مبارزاتی که ازایشان به یادگار مانده است در پیامی به دانشمندان اسلامی ودیگر اقشار کلام خویش را با موعظه الهی " قل انما اعظم بواحده ان تقوموا لله مثنی وفرادی " آغاز کرده اند ، بااین حال درعرصه های سخت تصمیم گیری همواره توجه به تکلیف الهی و وظیفه خدایی را گوشزد می کردند .
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/69140276061535420670.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/69140276061535420670.gif)

نرگس منتظر
03-06-2011, 00:48
http://img.tebyan.net/big/1390/03/44229233110219166218200608417636513538.jpg


معصیت نكنید



خانم بارها می گفت: "من شصت سال با امام زندگی كردم ندیدم كه ایشان یك معصیت بكند. " در عین حال به ما اصلاً سخت گیری نمی كردند، فقط نصیحت می كردند.......

امام در امر ازدواج اعتقادی به استخاره نداشتند

یك بار از خانم پرسیدم كه آیا امام در مورد انتخاب دامادهایشان استخاره می كردند. ایشان گفتند: "به این معنا كه اگر استخاره خوب آمد قبول كنند و اگر بد آمد رد كنند، نه. امام اعتقادی به این استخاره در این معنی نداشتند. در مورد یكی از دخترهایشان دقیقاً یادم هست كه اول وضو گرفتند، بعد سر سجاده نشسته دو ركعت نماز خواندند و از خدا طلب خیر كردند.

(فاطمه طباطبایی- ویژه نامه روزنامه اطلاعات- 14/03/69)

خبرهای خوش را با همه مطرح می كردند

از وقتی كه جنگ شروع شد، مسائل تأثرآور زیادی به گوش امام می رسید كه آن ها را اصلاً با ما مطرح نمی كردند. گاهی كه به اتاقشان می رفتم می دیدم كسی قبل از من خبری داده و یا ناراخت شده اند، می پرسیدم: "چه شده؟ " مردد می شدند و می گفتند: "چه اصراری است كه من مطلب را بگویم و تو هم ناراحت شوی؟ " ولی اگر خبر خوشی داشتند به محض این كه از در وارد می شدم می گفتند: "بیایید این خبر را دارم. "امام خوشی را با همه مطرح می كردند، ولی ناراحتی را برای خودشان نگاه می داشتند.

(فاطمه طباطبایی- ویژه نامه روزنامه اطلاعات - 14/03/69)

خبر فتح فاو را به ما دادند

روزی كه فاو فتح شد، بعد از ظهر آقا به منزل ما آمدند و خبر فتح فاو را به ما دادند. ما نمی دانستیم كه فاو كجاست. آقا به طور دقیق در مورد منطقه جغرافیایی فاو به ما توضیح دادند. حتی بعضی از مسائل عملیات و مشكلات بچه ها را حین كار برایمان شرح دادند و مسئله آب اروند و جریان انحرافی و جزر و مد آن را نیز گفتند. البته در حدی بود كه مسائل نظامی فاش نشود.

(حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی- حماسه مقاومت- ج 2)










https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05929059730701728522.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05929059730701728522.gif)

نرگس منتظر
03-06-2011, 01:05
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/92303401261308935977.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/92303401261308935977.gif)


معصیت نكنید

خانم بارها می گفت: "من شصت سال با امام زندگی كردم ندیدم كه ایشان یك معصیت بكند. " در عین حال به ما اصلاً سخت گیری نمی كردند، فقط نصیحت می كردند. همیشه به ما می گفتند سعی كنید معصیت نكنید. همیشه هدفتان این باشد كه گناه نكنید. اگر نمی توانید ثواب كنید، اگر توانائیش را ندارید، سعی كنید لااقل معیصیت نكنید
.(نعیمه اشراقی- پلیس انقلاب- سال 9- ش 100)

تا اینجا كه آمدی دست شما درد نكند

مادرم می گفتند یك وقتی من به آقا گفتم هر جا رفتی، من با شما آمدم. هر چیزی برای شما پیش آمد، پا به پای شما ایستادم، اما یك چیزی از شما می خواهم، اگر بهشت رفتی آن جا هم مرا به دنبال خودت ببری. از آن جا كه امام اهل تعارف نبودند گفتند: "نه، تا اینجاهایی كه آمدی دست شما درد نكند، اما آنجا هر كه خود و عملش. آنجا دیگر نمی توانم.

(زهرا مصطفوی- سخنرانی در دانشگاه شهید چمران اهواز)

اهمیت جوانی
اواخر سال 67، اول ماه شعبان بود كه خدمت آقا رسیدم. مفاتیح دستشان بود و می خواستند دعاهای مخصوص ماه شعبان را بخوانند. تا رفتم دست ایشان را ببوسم كه مرخص شوم، فرمودند: "هر كاری كه می خواهی بكنی در جوانی بكن. در پیری باید بخوابی و ناله كنی. "(حجت الاسلام و المسلمین مسیح بروجردی - برداشت هایی از سیره امام خمینی - جلد اول ) در جوانی خدمت به مردم بكنید
گاهی كه خدمت امام می رسیدیم عرض می كردیم: اگر امكان دارد ما را نصیحتی بفرمائید. معمولا امام این نصیحت را می كردند تا می توانید در جوانی هر خدمتی را به مردم بكنید. هر عبادتی بكنید. قدر جوانی را بدانید كه وقتی به سن من برسید دیگر هیچ كاری نمی توانید بكنید. مثل من كه هیچ كاری نمی توانم بكنم.
(بهاءالدینی- پاسدار اسلام- ش91)
بخش تاریخ تبیان
منبع: فارس



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif

نرگس منتظر
03-06-2011, 01:32
اندیشه امام در سندی مکتوب


http://img.tebyan.net/big/1389/03/83191155458922154192172341724119720216828.jpg



فکر و اندیشه امام (ره) در جهت پیاده کردن دستورهای اسلامی و انعکاس آن در سند مکتوبی به نام قانون اساسی جمهوری اسلامی است.
امام راحل برای رسیدن به آرمانهای مدنظر خویش، تلاش کردند نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان پیش زمینه حکومت حضرت مهدی (عج) استقرار یابد.
و اهداف مبارک آن مرد بزرگ را در ایجاد استقرار حکومت اسلامی، اعتلای انسانیت، رسیدن به حقوق انسانی، ارتقا مکارم اخلاقی در قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی قرار داده اند.
بعد از انقلاب جمهوری اسلامی درگام نخست هنوز به طور قطعی مشخص نبود که سرنوشت خیزش انقلابی مردم ایران چه سرانجامی خواهد داشت.
بنابراین با راهبرد حذف سلطنت، نقطه محوری آغاز مبارزات ترسیم شد.
در برخوردی دیگر با این مساله می توان دریافت که از سویی امام خمینی (س) پس از سالیانی مخالفت و مبارزه با رژیم پهلوی دوم پی برده بودند که نظام سلطنت به طور کلی اصلاح بردار نیست و باید حذف شود.
ازسویی دیگر می دانستند که استراتژی وحدت آفرین برای همه گروههای سیاسی در مبارزه علیه رژیم، همانا طرح شعارهای ضد استبدادی و ضد سلطنتی است و همین دیدگاه به امام اجازه می داد که رهبری نهضت انقلابی را به طرزی مثمر ثمر به عهده گیرند.
ایشان اعتقاد داشتند تنها با حذف سلطنت است که می توان طرحهای اساسی تری چون راهیابی به مقوله جمهوری اسلامی را پیاده کرد.

در گام دوم امام خمینی (س) همانطوری که در آثار قبلی خود نشان داده بودند، ضعف و مشکل رژیم سلطنتی را نتیجه قانون اساسی مشروطیت نمی دانستند بلکه نتیجه عدم اجرا و پایمال کردن حقوق اساسی افراد ملت می دانستند که قانون اساسی مشروطیت را به شکل یک تابلوی نقاشی درآورده بود.
بنابراین با حذف سلطنت، قانون اساسی مشروطیت، جایگاه از دست رفته خود را باز می یافت و با حذف اصولی که با اسلام مغایرت داشت و از سلطنت حمایت می کرد، می شد بقیه اصول آن را که ممتاز و پیشرو بود، به معرض اجرا گذاشت.
استفاده از قانون اساسی مشروطیت به چند دلیل سودمند بود: قانون اساسی مشروطیت دستاورد یک نهضت بزرگ محسوب می شد بنابراین سزاوار بود از آن نگاهبانی شود و دست کم به گونه ای هوشمندانه مورد استفاده قرار گیرد. نیز می دانیم که پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مورد تایید امام خمینی (س) بود.
اگر شکل حکومت جمهوری را از این پیش نویس حذف کنیم با قانون اساسی مشروطیت شباهت بسیاری داشت.
بنابراین دلیل اینکه امام خمینی (س) هر دو آنها را به طرزی نسبی پذیرفته بودند، آن است که مقومات هر دوی آنها بنیادهایی بودند که از نظر شرعی هیچ معارضه ای با اسلام نداشتند اگرچه به طور کامل و دقیق با هم منطبق نبوده اند.
همچنین برای طرح یک قانون اساسی نوین، وجود پیشینه ای مناسب بسیار کارآمد بود زیرا طراحان مجبور نبودند همانند طرح و تدوین قانون اساسی مشروطیت، متن قوانین اساسی برخی کشورها را مورد استفاده قرار دهند.
گرچه در این زمان هنوز به طور قطع و یقین معلوم نبود که سرنوشت رژیم شاهنشاهی به کجا ختم می شود و این خود اشارتی دیگر است.





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/85732152091612252415.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/85732152091612252415.gif)

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/85732152091612252415.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/85732152091612252415.gif)

نرگس منتظر
03-06-2011, 01:33
http://img.tebyan.net/big/1389/03/1072007771531611221578523920822174247211.jpg


در گام سوم هنگامی که همه پرسی غیر رسمی تاسوعا و عاشورای 1357 صورت پذیرفت، مردم به صورت انبوه و قریب به اتفاق، رای به زدودن آثار سلطنت دادند.
فرار شاه، بازگشت امام خمینی (س) به وطن، تشکیل شورای انقلاب اسلامی و دولت موقت همگی نشان از آن داشتند که وضعیت برای درهم پیچاندن طومار رژیم شاهنشاهی بسیار مناسب است.
بدین ترتیب فرصت بسیار مبارکی پیش آمده بود که طرحی نو دراندازند و حکومتی را بنیان گذارند که مورد تایید ملت نیز باشد.
هنگامی که نظام جمهوری اسلامی به تایید ملت رسید بهتر بود که قانون اساسی جدیدی برای آن تدوین و تصویب شود.
این مرحله نشان دهنده پیروزی حتمی انقلاب اسلامی بود. بنابراین عقل سلیم و منطق سیاسی می پذیرفت که به طرزی بنیادی هم سلطنت مشروطه به عنوان مظروف و هم قانون اساسی مشروطیت به عنوان ظرف برانداخته و طرح نوینی درانداخته شود.

در گام چهارم با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 1357، طراحی قانون اساسی جدید حتمی شده بود. اما هنوز شیوه آن معلوم نبود.
امام خمینی (س) در سخنرانیهای بسیاری از مجلس مؤسسان نام بردند. در آن دوران برخی از مشاوران سیاسی امام، حقوقدانانی بودند که در فرانسه تحصیل کرده بودند و بنیادافکنی یک قانون اساسی جدید را صرفا در ید قدرت یک قوه موسس می دانستند که نمایندگی تمامی ملت را بر عهده داشته باشد.
این گروه از یک سو خواهان حضور نمایندگان همه اقشار، گروهها و احزاب در مجلس مؤسسان بودند و از سوی دیگر فکر استقرار سریع و همه جانبه نظام جدید را در سر نداشتند بلکه آن را مفروض تلقی می کردند.
اما امام خمینی (س) ظاهرا چنین تصوری از مجلس مؤسسان نداشتند و می توان با قاطعیت ادعا کرد که اگر ایشان از همان آغاز نسبت به تلقی آنان از نحوه تشکیل مجلس مؤسسان به عنوان مجلسی عریض و طویل که ششصد یا هفتصد نفر عضو دارد و مناقشات آن یکی دو سه سال طول می کشد، آگاه بودند از همان لحظه نخست با تشکیل آن مخالفت می کردند.
از سوی دیگر دو نکته برای ایشان بسیار حائز اهمیت بود:

1) ایشان می خواستند در تمامی مراحل اسقاط رژیم قدیم و اثبات رژیم جدید، مردم و ملت حضور داشته باشند و نمایندگان خود را به مجلس بفرستند بنابراین تاسیس مجلسی متشکل از نمایندگان ملت برای تصویب قانون اساسی ضرورت داشت.
2) امام به هیچ وجه تمایل نداشتند که کار دراندازی قانون اساسی جدید به تعویق افتد. همه هم و غم ایشان در این بود که نظام جمهوری اسلامی هر چه سریعتر استقرار یابد و به همین لحاظ با طرح مجلس مؤسسان مخالفت کردند.
مخالفت ایشان تنها به این دلیل بود که یک مجلس عریض و طویل و پرتعداد نمی توانست پیکره رژیم جدید سیاسی کشور را شکل دهد.




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/85732152091612252415.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/85732152091612252415.gif)

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/85732152091612252415.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/85732152091612252415.gif)

نرگس منتظر
03-06-2011, 01:33
http://img.tebyan.net/big/1389/03/203138721564465243733881741522361371141.jpg



در گام پنجم از مجلس خبرگان اسلامی نام به میان آوردند. این مورد هم دلایل و نکته هایی چند دارد:
1) امام به عنوان رهبر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی در میان مردم از مقبولیتی عام برخوردار بود و اکنون فرصتی فراهم شده بود تا مقاصد اسلامی خود را به مردم عرضه کنند و مردم هم به دلیل علاقه فراوان به ایشان، آنها را با میل می پذیرفتند. رای شگفت آور جمهوری اسلامی پیشنهادی ایشان از این نمونه بود.
2) استدلال اساسی ایشان آن بود که مردم به جمهوری اسلامی رای داده اند، پس ساختار قانون اساسی باید محدود و مقید به قوانین اسلام باشد و لازم نیست که یک قانون اساسی تقلیدی مکتوب شود.
3) بهترین فرصت نیز برای روحانیان بود تا از مقبولیت و محبوبیت عمومی خود به نفع تدوین و تصویب قانون اساسی بهره ببرند و در روند آن دخیل شوند.
4) دلیل دیگر آن بود که مجلس خبرگان می توانست با تعدادی محدودتر و مناقشان لفظی کمتر کار خود را به پایان رساند و این به نفع روحانیانی بود که می خواستند با تکیه بر حمایت امام خمینی (س) و پشتیبانی ملت، قانون اساسی اسلامی را تصویب کنند.
بنابراین خبرگان اسلامی هم استقرار را تسریع کردند و هم مقاصد امام را بهتر به منصه ظهور رساندند.
5) امام خمینی (س) با استفاده گسترده از محبوبیت خودشان ملت را ترغیب کردند که به اسلام شناسان و فقهایی رای دهند که تمامی تلاش و کوشش خود را در راه اسلامی کردن قانون اساسی مصروف کنند. امام از این طریق توانستند قصد دیرینه خود را مبنی بر تشکیل حکومت اسلامی به اجرا درآوردند.

در گام ششم امام خمینی (س) به حمایت از کسانی برخاستند که در مجلس خبرگان ضمن مقید نکردن خود به حدود پیش نویس قانون اساسی، از طرح اصل ولایت فقیه پشتیبانی می کردند.
در این مورد هم نکته هایی چند وجود دارد:
1) مقصود اصلی امام خمینی (س) از ابتدای مبارزه سال 1342، تشکیل حکومت اسلامی بود، ولی تا دوران انقلاب موقعیت مناسبی فراهم نیامده بود. سالهای اولیه انقلاب نیز چنین فرصت مناسبی را فراهم نکرد. ولی پیروزی انقلاب اسلامی و رای بالا به جمهوری اسلامی، این فرصت طلایی را ایجاد کرد که بتوانند عمق نظریه و خواسته خود را در قانون اساسی جمهوری اسلامی بگنجانند.
2) طرح بی هنگام اصل ولایت فقیه احتمال این خطر را افزایش می داد که جبهه مبارزه از همدیگر شکافته و گسیخته شود چون تا آن زمان به طور جدی و به منظور اجرا در جامعه مطرح نشده بود و معلوم نبود افکار گوناگون چه برخوردی با آن داشته باشند. همین ابهام امکان داشت جو مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی را از وحدت به کثرت و گسیختگی بکشاند.
3) مقبولیت بسیار بالای امام خمینی (س) و نیز روحانیان به طور عام این فرصت را در اختیار امام گذاشت که نظریه قبلی خود را به عنوان یکی از اساسی ترین اصول اسلام در قانون اساسی مطرح کنند و تصویب آن را از ملت بخواهند.
4) مجلس خبرگان قانون اساسی مشتمل بود بر اکثریتی بسیار قابل توجه از فقها که همگی نسبت به نظریه ولایت فقیه حداقل از نظر فقهی و شرعی تعبد داشتند و آن را پذیرفتنی می دانستند. امام خمینی (س) هم از چنین فضایی به بهترین وجه برای گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی استفاده کردند.
5) احتمال دیگری هم بدین مضمون وجود دارد که شاید امام از ابتدا قصد به اجرا درآوردن ولایت فقیه و گنجاندن آن را در قانون اساسی نداشتند اما وقتی موقعیت را مناسب دیدند پس از طرح مساله ولایت فقیه در درون مجلس خبرگان قانون اساسی توسط سه نفر عضو مهم هیات رئیسه به حمایت از آنان برخاستند و بر آن تاکید کردند.
نکته ای را که نباید فراموش کرد این است که این دایره های هفتگانه هم مرکز هستند و مرکز همه این دایره ها نظریه ولایت فقیه است که امام آن را به صورت تدریجی و همراه با آماده شدن اذهان مطرح کردند. بنابراین ظاهرا در نظریه امام خمینی (س) تا پیروزی انقلاب اسلامی و تدوین قانون اساسی، نقطه محوری تغییر نکرده بلکه شکل بروز آن به مناسبتهای زمانی گوناگون، رنگهای مختلف پذیرفته است.
نداپاکنهاد / وکیل پایه یک دادگستری
گروه جامعه و سیاست





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/85732152091612252415.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/85732152091612252415.gif)

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/85732152091612252415.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/85732152091612252415.gif)

نرگس منتظر
03-06-2011, 09:49
ashk1دنیاى بدون «خمینى»ashk1

http://img.tebyan.net/big/1389/03/7711522411982162188210239131191245823152.jpg


آنچه در پی می‌آید یكی از خاطرات آیت‌الله خامنه‌ای است كه پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب، آن را در آستانه سالروز رحلت حضرت امام (ره) منتشر می‌كند:
خدا مى‌داند كه در طول این ده‌سال، فكر چنین روزى، همیشه دل ما را لرزانده بود.



نمى‌دانستیم دنیاى بدون «خمینى» چگونه قابل تحمل است.

به همین خاطر، چندین بار به ایشان عرض كردم: دعاى بزرگ من در پیشگاه خدا این است كه من قبل از شما بمیرم.


در همان روز تلخ كه حال امام مساعد نبود، من جمعى از اعضاى شوراى بازنگرى قانون اساسى را دعوت كردم و به آن‌ها گفتم كه حال امام خوب نیست؛ كار بازنگرى را قدرى تسریع كنیم و مژده‌ى اتمام آن را به ایشان در بیمارستان بدهیم تا دل امام شاد شود.



واقعاً از تصور آن چیزى كه ممكن بود پیش آید، قلب من مى‌لرزید؛ صدایم شكست و نتوانستم حرفم را تمام كنم...


سخنرانى در مراسم بیعت فرماندهان و اعضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 17/03/1368

منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آیت الله خامنه ای

تنظیم برای تبیان: عطاالله باباپور




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/46234119608691960580.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/46234119608691960580.gif)

شكوه انتظار
03-06-2011, 10:52
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
رهیافت‌های تاریخی در اندیشه امام خمینی (ره)/ سیدحسین فلاح‌زاده
تاریخ معاصر ‌‌اشاره‌ :
در این‌ مقاله، رویکرد امام‌ خمینی«رض» به‌ تاریخ‌ و عنصر عبرت‌ تاریخی، بررسی‌ شده‌ که‌ چگونه‌ ایشان‌ همواره‌ چشمی‌ به‌ تاریخ‌ اسلام، تاریخ‌ ایران‌ قبل‌ و پس‌ از اسلام‌ و نیز تاریخ‌ مبارزات‌ معاصر ایران‌ از جنبش‌ تنباکو، مشروطیت، کودتای‌ رضاخان‌ و نهضت‌ نفت‌ داشته‌اند. می‌توان‌ گفت‌ که‌ علم‌ تاریخ‌ را تاریخی‌ طولانی‌ است. زیرا این‌ پرسش‌ که‌ گذشته‌ و بخصوص‌ گذشته‌ بشری‌ چگونه‌ بوده‌ است؟ همواره‌ بعنوان‌ یک‌ سؤ‌ال‌ بزرگ‌ فرا روی‌ انسان‌ هر عصری‌ قرار داشته‌ است. حاکمی‌ که‌ می‌کوشید با پدید آوردن‌ یک‌ سنگنوشته‌ بر دامنه‌ کوهی‌ یا تهیه‌ لوحی‌ زرین‌ و یا نگارش‌ ختم‌ نامه‌ای، خاطره‌ خویش‌ را جاودانه‌ سازد، شبیه‌ آنچه‌ کسانی‌ چون‌ آریا مانند و آرشام‌ یا داریوش‌ و اردشیر و شاهپور در تاریخ‌ ایران‌ باستان‌ کرده‌اند، گامی‌ در اینجهت‌ می‌نهاد. همچنین‌ مورخ‌ و نویسنده‌ای‌ که‌ هر چند خود در پیدایش‌ حوادث‌ عصرش‌ نقش‌ چندانی‌ نداشت، اما با ثبت‌ اخبار آن‌ حوادث، در جهت‌ جاودانگی‌ آن‌ می‌کوشید1.
ن.آ.یروفه‌یف‌ ظهور علم‌ تاریخ‌ را در حدود سده‌های‌ هفتم‌ و هشتم‌ پیش‌ از میلاد در یونان‌ می‌داند2 هرودوت‌ (425 - 484 ق.م) که‌ بعنوان‌ پدر علم‌ تاریخ‌ شناخته‌ شده‌ است‌ به‌ همان‌ عصر طلایی‌ یونان‌ باستان‌ تعلق‌ دارد. که‌ کتاب‌ او نیز خوشبختانه‌ باقی‌ است3. گزنفون‌ مورخ‌ برجسته‌ یونان‌ باستان‌ و صاحب‌ آثاری‌ چون‌ «آناباسیس» و «کوروپدی» از شاگردان‌ سقراط‌ بود و در کنار کسانی‌ چون‌ افلاطون‌ در محضر آن‌ استاد بزرگ‌ فلسفه‌ یونان‌ تلمذ می‌کرد و به‌ همین‌ جهت‌ در کنار آثار فلسفی‌ و تاریخی‌ خویش‌ کتاب‌ «خاطرات‌ سقراطی» را نیز به‌ پاس‌ حرمت‌ استاد خویش‌ نگاشت4. علاوه‌ بر تمدن‌ یونان، در تمدنهای‌ روم‌ ایران‌ باستان، مصر، چین، هند و غیره‌ نیز علم‌ تاریخ‌ همواره‌ شکوفا بوده‌ و بزرگانی‌ را بر سر سفره‌ خود داشته‌ است5.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif

شكوه انتظار
03-06-2011, 10:53
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/92303401261308935977.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/92303401261308935977.gif)
مخالفت‌ با تاریخ‌
معذلک‌ کسانی‌ حتی‌ با علم‌ تاریخ‌ مخالفت‌ کرده‌اند. ابن‌ اثیر در آغاز کتاب‌ «الکامل‌ فی‌ التاریخ» می‌گوید:
«من‌ کسانی‌ را دیده‌ام‌ که‌ خود را دانا و هوشیار می‌دانند و در دانش‌ فرهیخته، اما با این‌ وجود، تاریخ‌ را مورد تحقیر و تمسخر قرار می‌دهند و از خواندن‌ آن‌ دوری‌ می‌کنند و آن‌ را لغو می‌شمارند و تصور می‌کنند که‌ تنها سود تاریخ‌ در اختیار گذاردن‌ مقداری‌ قصه‌ و خبر است‌ و آگاه‌ شدن‌ به‌ حدیث‌ها و افسانه‌ها، حد نهایی‌ آشنایی‌ با تاریخ‌ است6.»
سپس‌ خود در صدد پاسخ‌گویی‌ به‌ این‌ سخنان‌ برآمده‌ است:
«اما اینان‌ که‌ چنین‌ می‌اندیشند مغز را رها کرده‌ و به‌ پوست‌ چسبیده‌اندو گوهر را خرمهره‌ می‌دانند. ولی‌ کسی‌ که‌ خداوند به‌ او طبعی‌ سالم‌ داده‌ است‌ و به‌ راه‌ راست‌ هدایت‌ شده‌ است، می‌داند که‌ تاریخ‌ سود بسیار دارد و منافع‌ دنیایی‌ و آخرتی‌ آن‌ بی‌اندازه‌ می‌باشد7.»
بی‌تردید برخی‌ از همین‌ مخالفت‌ها بود که‌ سخاوی‌ (902 - 831 ه') را به‌ تألیف‌ کتاب‌ «الاعلان‌ بالتوبیخ‌ لمن‌ ذم‌ اهل‌ التاریخ» وادار کرد8.


‌تاریخ‌ و اندیشمندان
اما از این‌ مخالفان‌ اندک‌ که‌ بگذریم‌ شمار اندیشمندان‌ و عالمانی‌ که‌ علاوه‌ بر رشته‌ علمی‌ خویش‌ به‌ تاریخ‌ نیز توجه‌ کرده‌اند، کم‌ نمی‌باشند. تقریباً‌ بیشتر محققان‌ شاخه‌های‌ مختلف‌ علوم‌ اجتماعی‌ و انسانی‌ به‌ تاریخ‌ رویکرد داشته‌اند.
تعبیرات‌ بلند مرحوم‌ مدرس‌ را بیاد آوریم‌ که:
«تاریخ‌نویسان‌ ما باید همه‌ امکانات‌ را داشته‌ باشند که‌ کوله‌پشتی‌ خود را بردارند و در تمام‌ دنیا بگردند و ملل‌ موفق‌ و ناموفق‌ را مورد مطالعه‌ و تحقیق‌ قرار دهند. نقاط‌ قوت‌ و ضعف‌ آنان‌ را دریابند و بیاورند و با وضعیات‌ ملت‌ و مملکت‌ خودشان‌ مقایسه‌ کنند و بگویند و بنویسند9.»، «تاریخ‌ اسلام‌ مخصوصاً‌ تاریخ‌ اسلام‌ در ایران‌ باید با همت‌ علمای‌ مملکت‌ ما بازنویسی‌ شود. هزینه‌ یک‌ کرور یا صد کرور هم‌ مصرف‌ گردد مفید فایده‌ و مؤ‌ثر است10.»، «تاریخ‌ ما آورندگان‌ عقاید دهری‌ و بلشویکی‌ را از درون‌ مرزهای‌ شمالی‌ ما، مجاهدین‌ و آزادی‌ خواهان‌ و یاوران‌ جان‌ نثار مشروطه‌ خواندند که‌ با دست‌ و دلبازی‌ خانه‌ و زندگی‌شان‌ را گذاشته‌ و برای‌ آزادی‌ ملت‌ ایران‌ آمدند. چون‌ از این‌ دوره‌ تاریخ‌ ما کلمه‌های‌ «تعقلون»، «تعلمون»، «تفعلون» یا «اولوالالباب» با سرانگشت‌ به‌ زبان‌ زده‌ اساتید فن‌ پاک‌ شده‌ بود، نتوانستیم‌ بفهمیم‌ که‌ این‌ دایه‌های‌ دلسوزتر از مادر چه‌ نوزاد شروری‌ را آورده‌ و در میان‌ نواحی‌ شمال‌ و شمال‌غربی‌ ما ول‌ کرده‌ است11.»
آیت‌ا... مدرس‌ حاضر شد روزانه‌ هشت‌ ساعت‌ برای‌ بازرگانی‌ در نجف‌ کار کند تا او در ازای‌ آن، در ساعت‌ کتاب‌ «سفرنامه‌ شاردن» را که‌ هنوز به‌ فارسی‌ و عربی‌ ترجمه‌ نشده‌ بود برایش‌ بخواند12. آن‌ مجاهد خستگی‌ناپذیر که‌ به‌ اهمیت‌ دانش‌ تاریخ‌ در بالا بردن‌ سطح‌ آگاهی‌ متفکران‌ و عالمان‌ پی‌ برده‌ بود، می‌کوشید تا درس‌ تاریخ‌ را در ردیف‌ دروس‌ اصلی‌ حوزه‌های‌ علمیه‌ بگنجاند هر چند موفق‌ نگردید:
«با این‌ عقیده‌ به‌ اساتید حوزه‌های‌ نجف‌ خیلی‌ اصرار و استدلال‌ کردم‌ که‌ تاریخ‌ را یکی‌ از درس‌های‌ حوزه‌های‌ علمی‌ در بخش‌ دروس‌ خارج‌ قرار دهند ولی‌ قبول‌ نکردند و اشتباه‌ کردند13.»
مرحوم‌ دکتر شریعتی‌ نیز که‌ بخش‌ بزرگ‌ و اساسی‌ اندیشه‌ خود را مدیون‌ دانش‌ تاریخ‌ بود و در تمامی‌ آثار و نوشته‌ها از این‌ سرچشمه‌ غنی‌ سیراب‌ می‌گشت. با توجه‌ به‌ شناخت‌ تاریخی‌ گسترده‌ای‌ که‌ نسبت‌ به‌ تاریخ‌ تمدن‌ غرب‌ داشت‌ و از طرفی‌ نیز آشنای‌ با تمدن‌ اسلامی‌ بود، در مقام‌ مقایسه‌ آندو و بخصوص‌ علل‌ انحطاط‌ مسلمین‌ و بر آمدن‌ غرب‌ نوشته‌های‌ سودمندی‌ دارد. او بر روش‌ روشنفکران‌ ترجمه‌ای‌ شرق‌ در تبعیت‌ محض‌ از تحولات‌ قرون‌ جدید مغرب‌ زمین، وارد می‌سازد:
«این‌ است‌ که‌ مبارزه‌ روشنفکر - در قرون‌ 16 و 17 - علیه‌ مذهب‌ موجود و حاکم‌ در قرون‌ وسطی، بطور موقت‌ و در زمان‌ خودش، مبارزه‌ای‌ مترقی‌ است. اما تکرار آن‌ حرفها بوسیله‌ روشنفکرها - از لحاظ‌ اینکه‌ آن‌ عقاید با تجربه‌ اجتماعی‌ محیطش‌ وابستگی‌ ندارد و مذهبش‌ بی‌شباهت‌ به‌ مذهب‌ اروپایی‌ است‌ و تضادهای‌ طبقاتی‌ و بطور کلی‌ وضع‌ اجتماعی‌ خاص‌ خودش‌ را دارد. نقش‌ منفی‌ می‌یابد و هیچ‌ تحرک‌ راستینی‌ را ایجاد نمی‌کند14.»
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif

شكوه انتظار
03-06-2011, 10:56
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38221561208341858262.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38221561208341858262.jpg)
امام‌ خمینی(ره) و رویکرد تاریخی‌
تاریخ‌ در اندیشه‌ والای‌ امام‌ خمینی(ره) بعنوان‌ یک‌ مجتهد علوم‌ دینی‌ و فیلسوف‌ و عارف‌ و از طرفی‌ شخصیتی‌ برجسته‌ و انقلابی‌ و مصلح‌ چه‌ جایگاهی‌ را دارا بوده‌ است؟
آیا امام‌ رویکردی‌ به‌ تاریخ‌ داشته‌اند؟!
در چه‌ سطح‌ و به‌ کدامین‌ عصر و دوره‌ تاریخی؟
آیا تنها به‌ تاریخ‌ اسلام‌ نظر داشته‌ است‌ یا تاریخ‌ ایران، جهان‌ و کشورهای‌ اسلامی‌ هم‌ مورد توجه‌ او قرار می‌گرفته‌ است؟
علم‌ تاریخ‌ در اندیشه‌ امام‌ خمینی(ره) از جایگاه‌ بلند مرتبه‌ای‌ برخوردار بود و ایشان‌ علیرغم‌ اشتغالات‌ به‌ فقه، اصول، فلسفه، عرفان‌ و غیره‌ به‌ دانش‌ تاریخ‌ نیز توجه‌ فراوانی‌ داشته‌اند. درست‌ همانگونه‌ که‌ چهره‌ ادبی‌ امام‌ بر عموم‌ مردم‌ تا رحلت‌ ایشان‌ پنهان‌ بود و کسان‌ محدودی‌ از اشعار گرانبهای‌ ایشان‌ با خبر بودند، می‌توان‌ گفت‌ که‌ تاریخ‌ اندیشی‌ امام‌ نیز تا حدود بسیاری‌ بر همگان‌ پوشیده‌ مانده‌ است.
قبلاً‌ بایستی‌ به‌ این‌ سؤ‌ال‌ پرداخت‌ که‌ امام‌ خمینی(ره) چگونه‌ با تاریخ‌ پیوند خورده‌ است؟


الف‌ - فایده‌ و عبرت‌آموزی‌ تاریخ‌
امام(ره) به‌ دانش‌ تاریخ‌ بعنوان‌ یک‌ سرگرمی‌ یا قصه‌ و افسانه‌ نمی‌نگریست‌ بلکه‌ تاریخ‌ در اندیشه‌ ایشان‌ عامل‌ رشد و آگاهی‌ است‌ و مایه‌ عبرت‌ می‌باشد.
«تاریخ‌ و آنچه‌ که‌ به‌ ملتها می‌گذرد این‌ باید عبرت‌ باشد برای‌ مردم‌ از جمله‌ تاریخ‌ عصر حاضر، ببینیم‌ که‌ چه‌ شد که‌ یک‌ چنین‌ قدرتی‌ از بین‌ رفت. دولتها ببینند که‌ برای‌ چه‌ این‌ طور منهدم‌ شد یک‌ چنین‌ قدرتی‌ و اجزأ دولتی‌ ادارات‌ ببینند که‌ چه‌ شد قضیه‌ و موجب‌ عبرت‌ همه‌ باشد15.»
امام، تاریخ‌ را سرمشق‌ و الگوی‌ زندگی‌ و مبارزه‌ می‌دانست:
«وظیفه‌ ماست‌ که‌ این‌ مطالب‌ را تذکر بدهیم، طرز حکومت‌ اسلامی‌ و روش‌ زمامداران‌ اسلام‌ را در صدر اسلام‌ بیان‌ کنیم. بگوییم‌ که‌ دارالامارة‌ و دکة‌القضای‌ او در گوشه‌ مسجد قرار داشت‌ و دامنه‌ حکومتش‌ تا انتهای‌ ایران‌ و مصر و حجاز و یمن‌ گسترش‌ داشت. متأسفانه‌ وقتی‌ حکومت‌ به‌ طبقات‌ بعدی‌ رسید طرز حکومت‌ تبدیل‌ به‌ سلطنت‌ و بدتر از سلطنت‌ شد. باید این‌ مطالب‌ را به‌ مردم‌ رسانید و آنان‌ را رشد فکری‌ و سیاسی‌ داد16.» ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ب‌ - امام‌ و تاریخ‌ اسلام‌
از جمله‌ دوره‌های‌ تاریخی‌ که‌ امام‌ خمینی(ره) عنایت‌ وافری‌ بدان‌ داشته‌اند، تاریخ‌ اسلام‌ و تحولاتی‌ است‌ که‌ در آن‌ عصر پدید آمده‌ است. امام‌ مبنای‌ قیام‌ خویش‌ را، قیام‌ رسول‌ اکرم(ص) و شمشیر زدن‌ آن‌ حضرت‌ در راه‌ تبلیغ‌ پیام‌ الهی‌ خود و زدودن‌ موانع‌ آن‌ منتسب‌ کرده‌اند. بنظر می‌رسد که‌ نامه‌ امام‌ به‌ گورباچف‌ نیز بی‌ تأثیر از نامه‌نگاری‌ پیامبر(ص) به‌ سران‌ دولت‌های‌ بزرگ‌ عصر خویش‌ نبوده‌ است:
«خود رسول‌اکرم‌ به‌طوری‌ که‌ مکتوبشان‌ در صحیح‌ نجاری‌ مضبوط‌ است‌ و آنطوری‌ که‌ تاریخ‌ ضضبط‌ کرده‌ است، ایشان‌ چهار تا مکتوب‌ مرقوم‌ فرمودند به‌ چهار تا امپراطور، یکی‌ ایران‌ یکی‌ روم‌ یکی‌ مصر یکی‌ حبشه17.»
امام‌ به‌ پیدایش‌ جریان‌ انحراف‌ در تاریخ‌ اسلام‌ و افتادن‌ قدرت‌ بدست‌ امویان‌ وقوف‌ کامل‌ داشت‌ و بر آن‌ تأسف‌ بسیار می‌خورد و در موارد متعددی‌ به‌ این‌ انحراف‌ می‌پرداخت‌ و به‌ گمان‌ ما این‌ سخن‌ امام‌ که‌ «مبادا انقلاب‌ بدست‌ نااهلان‌ افتد» ناظر به‌ همان‌ انحراف‌ در تاریخ‌ اسلام‌ می‌باشد.
امام‌ در رابطه‌ با علی‌ بن‌ ابیطالب(ع) و علت‌ سکوت‌ نخستین‌ آن‌ حضرت‌ پس‌ از رحلت‌ پیامبر و قیام‌ بعدی‌ ایشان‌ جهت‌ تشکیل‌ حکومت‌ اینچنین‌ اظهار نظر کرده‌اند.
«از اول‌ ظهور اسلام، مسلمین‌ حافظ‌ دین‌ مبین‌ اسلام‌ بوده‌اند. حتی‌ برای‌ حفظ‌ دین‌ از حق‌ خود می‌گذشتند. حضرت‌ امیرالمؤ‌منین‌ با خلفا همکاری‌ می‌کردند چون‌ ظاهراً‌ مطابق‌ دستور دین‌ عمل‌ می‌نمودند و تشنجی‌ در کار نبود تا موقعی‌ که‌ معاویه‌ روی‌ کار آمد و از طریقه‌ و روش‌ خلفا منحرف‌ گشته‌ و خلافت‌ را مبدل‌ به‌ سلطنت‌ نمود. در این‌ موقع‌ حضرت‌ ناچار شد قیام‌ کند زیرا روی‌ موازین‌ شرع‌ و عقل‌ نمی‌توانستند معاویه‌ را یک‌ روز بر مقام‌ خلافت‌ پایدار ببینند18.»
امام‌ خمینی(ره) درباره‌ امام‌ حسن(ع) و صلح‌ آن‌ حضرت‌ با معاویه‌ نیز فرموده‌اند:
«معاویه‌ یک‌ سلطانی‌ بود در آن‌ وقت، حضرت‌ امام‌ حسن‌ بر خلافش‌ قیام‌ کرد. در صورتی‌ که‌ آنوقت‌ همه‌ با آن‌ مردک‌ بیعت‌ کرده‌ و سلطانش‌ حساب‌ می‌کردند، حضرت‌ امام‌ حسن‌ قیام‌ کرد تا آن‌ وقتی‌ که‌ می‌توانست. وقتی‌ که‌ یک‌ دسته‌ علاف‌ نگذاشتند که‌ کار را انجام‌ دهد با آن‌ شرایط‌ صلح‌ کرد که‌ مفتضح‌ کرد معاویه‌ را. آنقدر که‌ حضرت‌ امام‌ حسن‌ مفتضح‌ کرد معاویه‌ را به‌ همانقدر بود که‌ سیدالشهدأ یزید را مفتضح‌ کرد19.»
قیام‌ امام‌ حسین(ع) و حادثه‌ عاشورا نیز بطور گسترده‌ مورد توجه‌ امام‌ قرار گرفته‌ است. اما برخلاف‌ توجه‌ معمول‌ دیگر روحانیون‌ به‌ این‌ حادثه‌ - که‌ جهت‌ ذکر مصیبت‌ بدان‌ می‌پردازند - امام‌ همواره‌ می‌کوشد تا از این‌ حادثه‌ درس‌ گرفته‌ و آن‌ را نیز مبنای‌ درک‌ خویش‌ از رفتار ائمه‌ و قیام‌ انقلابی‌ خود قرار دهد و در ضمن‌ به‌ برخی‌ نظرات‌ موجود دربارة‌ آن‌ حضرت‌ پاسخ‌ گوید:
«سیدالشهدأ به‌ حسب‌ روایات‌ ما و به‌ حسب‌ عقاید ما از آن‌ وقتی‌ که‌ از مدینه‌ حرکت‌ کرد می‌دانست‌ که‌ چی‌ دارد می‌کند. می‌دانست‌ که‌ شهید می‌شود. قبل‌ از تولد او اطلاع‌ داده‌ بودند به‌ حسب‌ روایات‌ ما. وقتی‌ که‌ آمد مکه‌ و از مکه‌ در آن‌ حال‌ بیرون‌ رفت‌ یک‌ حرکت‌ سیاسی‌ بزرگی‌ بود که‌ در یک‌ وقتی‌ که‌ همه‌ مردم‌ دارند به‌ مکه‌ می‌روند، ایشان‌ از مکه‌ خارج‌ میشود. این‌ یک‌ حرکت‌ سیاسی‌ بود. تمام‌ حرکاتش‌ حرکات‌ سیاسی‌ بوده‌ اسلامی‌ - سیاسی‌ و این‌ حرکت‌ اسلامی‌ - سیاسی‌ بود که‌ بنی‌امیه‌ را از بین‌ برد20.»
در جایی‌ دیگر امام‌ گویی‌ خطاب‌ به‌ رهبران‌ و علمایی‌ که‌ به‌ سبب‌ سستی‌ و کوتاهی‌ و با بهانه‌ نبودن‌ نیروی‌ کافی‌ دست‌ از قیام‌ و اصلاح‌ اجتماعی‌ کشیده‌ و به‌ وظیفه‌ خویش‌ عمل‌ نمی‌نمایند و همچنین‌ در ترسیم‌ دیدگاه‌ خویش‌ از هدف‌ قیام‌ عاشورا می‌فرمایند:
«امام‌ حسین(ع) نیروی‌ چندانی‌ نداشت‌ و قیام‌ کرد. او هم‌ اگر نعوذبالله‌ تنبل‌ بود می‌تونست‌ بنشیند و بگوید تکلیف‌ شرعی‌ من‌ نیست‌ که‌ قیام‌ کنم. دربار اموی‌ خیلی‌ خوشحال‌ می‌شد که‌ سیدالشهدأ بنشیند و حرف‌ نزند و آنها بر خر مراد سوار باشند. اما او مسلم‌ بن‌ عقیل‌ را فرستاد تا مردم‌ را دعوت‌ کند به‌ بیعت‌ تا حکومت‌ اسلامی‌ تشکیل‌ بدهد و این‌ حکومت‌ فاسد را از بین‌ ببرد21.»
سیره‌ و رفتار سایر ائمه‌ معصومین‌ نیز از نگاه‌ تاریخی‌ امام‌ پنهان‌ نمانده‌ است:
«همینطور ائمه‌ معصومین‌ قیام‌ کردند ولو با عده‌ کم‌ تا کشته‌ شدند و اقامه‌ فرائض‌ نمودند و هر کدام‌ می‌دیدند قیام‌ صلاح‌ نیست‌ در خانه‌ می‌نشستند و ترویج‌ می‌کردند22.»
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif

شكوه انتظار
03-06-2011, 10:58
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55095818545051790218.jpg
‌‌‌ج‌ - امام‌ و تاریخ‌ ایران
گذشته‌ از تاریخ‌ اسلام، امام‌ بعنوان‌ یک‌ ایرانی‌ به‌ تاریخ‌ کشور خود نیز توجه‌ داشت‌ و تحولات‌ آن‌ را مورد مطالعه‌ قرار داده‌ بود. امام‌ علاوه‌ بر تایخ‌ ایران‌ در دوره‌ اسلامی، به‌ تاریخ‌ ایران‌ باستان‌ نیز نظر داشتند و در کتاب‌ کشف‌ الاسرار خود راجع‌ به‌ فرقه‌ مزدکیه‌ که‌ در دوره‌ ایران‌ باستان‌ و در عصر ساسانیان‌ ظهور کرده‌اند و همچنین‌ پیرامون‌ آتشکده‌ها می‌نویسند:
«مزدک‌ در زمان‌ قباد پدر انوشیروان‌ ظاهر شد و قباد را به‌ دین‌ خود دعوت‌ کرد. او نیز قبول‌ کرد و انوشیروان‌ او را کشت. اینها نیز آرای‌ عجیبی‌ داشتند. از جمله‌ آن‌ است‌ که‌ به‌ دو اصل‌ قدیم‌ قائل‌ بودند و از او نقل‌ است‌ که‌ می‌گفت: خدای‌ من‌ در عالم‌ بالا بر کرسی‌ نشسته‌ مانند نشستن‌ خسرو در عالم‌ پایین‌ و در پیشگاه‌ او چهار قوه‌ است: قوه‌ تمیز، فهم، حفظ‌ و سرور چنانکه‌ در پیشگاه‌ خسرو چهار شخص‌ است: موبدان، هربداکبر، اسپهبد و رامشگر... و طوایف‌ مجوس‌ آتشکده‌ها برپا کردند. اول‌ آتشکده‌ای‌ که‌ بنا شد فریدون‌ بنا کرد در طوس‌ پس‌ از آن‌ به‌ نوبت‌ در بخارا و سجستان‌ و در مشرق‌ چین‌ و در فارس‌ آتشکده‌هایی‌ بنا شد و اینها قبل‌ از بروز زردشت‌ بود. او نیز در نیشابور و غیر آن‌ آتشکده‌هایی‌ بنا نهاد23.»
در زمینه‌ تحولات‌ ایران‌ عصر اسلامی‌ نیز اشاره‌های‌ گسترده‌ای‌ در آثار امام‌ یافت‌ می‌شود، هر چند تمرکز تاریخ‌ اندیشی‌ امام‌ بر محور تاریخ‌ معاصر می‌باشد. امام‌ در یکی‌ از سخنان‌ خود که‌ به‌ محمدرضا شاه‌ تاخته‌اند، او را از چنگیز نیز بدتر می‌دانند:
«در تاریخ‌ هست‌ که‌ چنگیز با آن‌ طبع‌ وحشیگری‌ و صحرایی‌ که‌ داشته‌ است‌ و با آن‌ خونریزیهایی‌ که‌ کرده‌ است، تابع‌ یک‌ قانون‌ بوده‌ است‌ که‌ به‌ آن‌ قانون‌ می‌گفتند «یاسا نامه‌ بزرگ» و مغول، چنگیز و سایر مغول‌ تخلف‌ از آن‌ قانون‌ نمی‌کردند حتی‌ تعبیر بعضی‌ این‌ بوده‌ است‌ که‌ احترام‌ آن‌ قانون‌ پیش‌ مغول‌ مثل‌ احترام‌ قرآن‌ در صدر اسلام‌ پیش‌ مسلمین‌ بوده‌ است، تخلف‌ از قانون‌ مطابق‌ با مرگ‌ بوده‌ است24.»
همچنین‌ در سخنرانی‌ دیگری‌ در پاریس‌ رفتار پهلوی‌ را به‌ رفتار آقا محمدخان‌ و نادرشاه‌ در اواخر عمر تشبیه‌ می‌کنند:
«آن‌ طوری‌ که‌ من‌ سابقاً‌ حدس‌ زدم‌ تا شاید دو سال، سه‌ سال‌ پیش‌ از این‌ بود که‌ گفتم‌ باید از اواخر عمر این‌ دیکتاتورها بترسیم. اواخر عمرشان‌ دیوانه‌ می‌شوند آقا محمدخان‌ قاجار هم‌ دیوانه‌ شد آن‌ آخر عمرش، نادر شاه‌ هم‌ دیوانه‌ شد آن‌ آخر عمرش25.»
‌‌د - امام‌ و تاریخ‌ معاصر
میزان‌ پرداختن‌ امام‌ به‌ تاریخ‌ معاصر و ابعاد مختلف‌ آن‌ بگونه‌ای‌ است‌ که‌ می‌توان‌ ادعا کرد بنیاد بینش‌ سیاسی‌ آن‌ حضرت‌ نیز بطور گسترده‌ بر همین‌ اندیشه‌ تاریخ‌پژوهی، استوار گردیده‌ است. امام‌ علاوه‌ بر مطالعات‌ وسیعی‌ در تاریخ‌ معاصر ایران، خود نیز در خانواده‌ای‌ سیاسی‌ بدنیا آمد و پدر بزرگوار ایشان‌ در بدو تولد او به‌ شهادت‌ رسید26. امام‌ در پاسخ‌ به‌ سؤ‌ال‌ یک‌ خبرنگار ایتالیایی‌ که‌ در سال‌ 57 از ایشان‌ پرسید که‌ چه‌ عواملی‌ موجب‌ یک‌ رنسانس‌ معاصر شیعی‌ گردیده‌ است؟ ضمن‌ تکیه‌ بر یکی‌ از خصلت‌های‌ ذاتی‌ تشیع‌ یعنی‌ مقاومت‌ که‌ خود به‌ سبب‌ اشراف‌ امام‌ بر تاریخ‌ تشیع‌ می‌باشد، به‌ برخی‌ از این‌ تحولات‌ مهم‌ تاریخ‌ معاصر اشاره‌ کرده‌اند:
«یکی‌ از خصلتهای‌ ذاتی‌ تشیع‌ از آغاز تاکنون‌ مقاومت‌ و قیام‌ در برابر دیکتاتوری‌ و ظلم‌ است‌ که‌ در تمامی‌ تاریخ‌ تشیع‌ به‌ چشم‌ می‌خورد، هر چند که‌ اوج‌ این‌ مبارزات‌ در بعضی‌ از مقطعهای‌ زمانی‌ بوده‌ است. در صد سال‌ اخیر حوادثی‌ اتفاق‌ افتاده‌ است‌ که‌ هر کدام‌ در جنبش‌ امروز ملت‌ ایران‌ تاثیر داشته‌ است. انقلاب‌ مشروطیت، جنبش‌ تنباکو و... قابل‌ اهمیت‌ فراوان‌ است. تاسیس‌ حوزه‌ علمی‌ دینی‌ در بیش‌ از نیم‌ قرن‌ اخیر در شهر قم‌ و تأثیر این‌ حوزه‌ در داخل‌ و خارج‌ کشور ایران‌ و نیز تلاش‌ روشنفکران‌ مذهبی‌ در داخل‌ مراکز دانشگاهی‌ و قیام‌ سال‌ 41-42 ملت‌ ایران‌ به‌ رهبری‌ علمای‌ اسلامی‌ که‌ تا امروز ادامه‌ دارد، همه‌ عواملی‌ هستند که‌ اسلام‌ شیعی‌ را در سطح‌ جهانی‌ مطرح‌ می‌کند27.»
علاوه‌ بر نگاه‌ کلی، هر یک‌ از این‌ تحولات‌ نیز جداگانه‌ مورد توجه‌ امام‌ بوده‌اند:1- نهضت‌ تنباکو
نهضت‌ تنباکو یکی‌ از این‌ تحولات‌ است‌ که‌ امام‌ مکرر به‌ آن‌ پرداخته‌اند:
«قریب‌ صد سال‌ سابق‌ دیدند که‌ یک‌ پیرمردی‌ در یکی‌ از دهات‌ عراق‌ وقتی‌ که‌ ایران‌ در معرض‌ فشار بود، این‌ پیرمرد که‌ در کنج‌ یک‌ ده‌ بود، یک‌ سطر نوشت‌ و همه‌ قوای‌ خارج‌ و داخل‌ نتوانستند در مقابل‌ این‌ یک‌ سطر مقاومت‌ کنند. آن‌ مرحوم‌ میرزای‌ بزرگ‌ رحمة‌الله‌ که‌ در سامره‌ تنباکو را تحریم‌ کرد برای‌ اینکه‌ ایران‌ را تقریباً‌ در اسارت‌ گرفته‌ بودند به‌ واسطه‌ قرارداد تنباکو، و ایشان‌ یک‌ سطر نوشت‌ که‌ تنباکو حرام‌ است‌ و حتی‌ بستگان‌ خود آن‌ جائر (ناصرالدین‌ شاه) هم‌ و حرمسرای‌ آن‌ جائر هم‌ ترتیب‌ اثر دادند به‌ آن‌ فتوی‌ و قلیانها را شکستند و در بعضی‌ جاها تنباکوهایی‌ که‌ قیمت‌ زیاد داشت‌ در میدان‌ آوردند و آتش‌ زدند و شکست‌ دادند آن‌ قرارداد را و لغو شد قرارداد28.»
در جای‌ دیگری‌ امام‌ از جهت‌ فقهی‌ نیز به‌ این‌ حکم‌ میرزای‌ شیرازی‌ می‌نگرند:
«حکم‌ مرحوم‌ میرزای‌ شیرازی‌ در حرمت‌ تنباکو چون‌ حکم‌ حکومتی‌ بود برای‌ فقیه‌ دیگر هم‌ واجب‌ الاتباع‌ بود و همه‌ علمای‌ بزرگ‌ ایران‌ جز چند نفر از این‌ حکم‌ متابعت‌ کردند. حکم‌ قضاوتی‌ نبود که‌ بین‌ چند نفر سر موضوعی‌ اختلاف‌ شده‌ باشد و ایشان‌ روی‌ تشخیص‌ خود قضاوت‌ کرده‌ باشند. روی‌ مصالح‌ مسلمین‌ و به‌ عنوان‌ ثانوی‌ این‌ حکم‌ حکومتی‌ را صادر فرمودند و تا عنوان‌ وجود داشت‌ این‌ حکم‌ نیز بود و با رفتن‌ عنوان‌ حکم‌ هم‌ برداشته‌ شد29.»
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif

شكوه انتظار
03-06-2011, 10:58
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/64752550008213790550.gif



‌2- نهضت‌ مشروطیت
با مطالعه‌ و بررسی‌ نوشته‌ها و آثار امام‌ خمینی(ره) در می‌یابیم‌ که‌ انقلاب‌ مشروطیت‌ ایران‌ نیز سخت‌ ایشان‌ را به‌ خود مشغول‌ داشته‌ است. بی‌ تردید کسی‌ که‌ رهبری‌ انقلابی‌ بزرگ‌ را در دست‌ داشت‌ ضروری‌ می‌نمود تا حادثه‌ای‌ چون‌ انقلاب‌ مشروطیت‌ را بخوبی‌ بازشناسد. زوایای‌ مختلف‌ انقلاب‌ مشروطه‌ آنچنان‌ به‌ روی‌ امام‌ گشوده‌ است‌ که‌ آدمی‌ تصور می‌کند آن‌ حضرت‌ خود در آن‌ نهضت‌ حضوری‌ گسترده‌ داشته‌ است. اما با توجه‌ به‌ آنکه‌ آن‌ انقلاب‌ در سنین‌ کودکی‌ امام‌ اتفاق‌ افتاده‌ است، در می‌یابیم‌ که‌ حضرتش‌ با مطالعه‌ عمیق‌ و نگرشی‌ دقیق‌ به‌ درک‌ صحیحی‌ از واقعه‌ مذکور دست‌ یازیده‌ است. از نکات‌ قابل‌ توجه‌ امام، نقش‌ علما در نهضت‌ مشروطیت‌ است:
«در جنبش‌ مشروطیت‌ همین‌ علما در رأس‌ بودند، اصل‌ مشروطیت‌ اساسش‌ از نجف‌ به‌ دست‌ علما و در ایران‌ به‌ دست‌ علما شروع‌ شد و به‌ پیش‌ رفت. آنقدر که‌ آنها می‌خواستند که‌ مشروطه‌ تحقق‌ پیدا کند و قانون‌ اساسی‌ در کار باشد30.»
امام‌ انحراف‌ مشروطیت‌ را هم‌ به‌ سبب‌ توطئه‌ بیگانگان‌ و استبداد و هم‌ کوتاهی‌ مردم‌ و علما می‌دانند. در ادامه‌ همان‌ سخنان‌ آمده‌ است:
«لکن‌ بعد از آنکه‌ شد دنباله‌اش‌ گرفته‌ نشد. مردم‌ بی‌طرف‌ بودند، روحانیون‌ هم‌ رفتند هر کس‌ سراغ‌ کار خودش، از آنطرف‌ عمال‌ قدرتهای‌ خارجی‌ بخصوص‌ در آن‌ وقت‌ انگلستان‌ در کار بودند که‌ اینها را از صحنه‌ خارج‌ کنند یا به‌ ترور و یا به‌ تبلیغات‌ گویندگان‌ و نویسندگان‌ آنها کوشش‌ کردند به‌ اینکه‌ روحانیون‌ را از دخالت‌ در سیاست‌ خارج‌ کنند و سیاست‌ را به‌ دست‌ آنهایی‌ که‌ به‌ قول‌ آنها می‌توانند بدهند. یعنی‌ فرنگ‌ رفته‌ها و غربزده‌ها و شرق‌زده‌ها و کردند آن‌ چه‌ کردند. یعنی‌ اسم‌ مشروطه‌ بود و واقعیت‌ استبداد.»
امام‌ به‌ خطر تکرار تفرقه‌های‌ مشروطه‌ اشاره‌ می‌کنند:
«باید ملت‌ ایران‌ بیدار باشد. نگذارید خون‌ شهدای‌ ما هدر برود، نگذارید خون‌ جوانان‌ ما پایمال‌ شود، پایمال‌ اغراض‌ شخصیه. اغراض‌ شخصیه‌ را به‌ دور بریزید. دستهای‌ خیانتکار گروههای‌ مختلف‌ درست‌ نکند، گروههای‌ مختلف‌ اسباب‌ تفرقه‌ می‌شود، رشد سیاسی‌ نیست، در صدر مشروطیت‌ هم‌ با ایجاد گروههای‌ مختلف‌ نگذاشتند که‌ مشروطه‌ به‌ ثمر خودش‌ برسد. او را برخلاف‌ مسیر خودش‌ راندند31.»
نگاه‌ امام‌ به‌ مشروطه‌ آکنده‌ از عبرت‌آموزی‌ است‌ و از باب‌ سرمشق‌ گرفتن‌ از تاریخ‌ می‌باشد:
«ببینید چه‌ جمعیتهایی‌ هستند که‌ روحانیین‌ را می‌خواهند کنار بگذارند. همان‌ طوری‌ که‌ در صدر مشروطه‌ با روحانی‌ این‌ کار را کردند و اینها را زدند و کشتند و ترور کردند، همان‌ نقشه‌ است. آن‌ وقت‌ ترور کردند سیدعبدالله‌ بهبهانی‌ را، کشتند مرحوم‌ نوری‌ را و مسیر ملت‌ را از آن‌ راهی‌ که‌ بود برگرداندند به‌ یک‌ مسیر دیگر و همان‌ نقشه‌ الان‌ هست32.»
امام‌ هر چند خود روحانی‌ است‌ و مردم‌ را به‌ همراهی‌ با روحانیون‌ توصیه‌ می‌کند، با این‌ وجود ابایی‌ از معرفی‌ چهره‌های‌ فاسد روحانی‌ ندارد و آنان‌ را به‌ مردم‌ می‌نمایاند:
«شما می‌دانید که‌ مرحوم‌ شیخ‌ فضل‌الله‌ نوری‌ را کی‌ محاکمه‌ کرد. یک‌ معمم‌ زنجانی، یک‌ ملای‌ زنجانی‌ محاکمه‌ کرد و حکم‌ قتل‌ او را صادر کرد. وقتی‌ معمم‌ و ملا مهذب‌ نباشد فسادش‌ از همه‌ کس‌ بیشتر است33.»
«شما تاریخ‌ انقلاب‌ مشروطه‌ را بخوانید و ببینید در انقلاب‌ مشروطه‌ چه‌ بساطی‌ بوده‌ است.»
«اگر روحانیون، ملت، خطبا، علما، نویسندگان‌ و روشنفکران‌ متعهد سستی‌ بکنند و از قضایای‌ صدر مشروطیت‌ عبرت‌ نگیرند به‌ سر این‌ انقلاب‌ آن‌ خواهد آمد که‌ به‌ سر انقلاب‌ مشروطه‌ آمد34.»
از تامل‌ و تدبیر در سخنان‌ امام‌ در می‌یابیم‌ که‌ آن‌ حضرت‌ به‌ سرنوشت‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ - با توجه‌ به‌ سرنوشت‌ تاریخ‌ اسلام‌ پس‌ از پیامبر و افتادن‌ حکومت‌ بدست‌ امویان‌ و همچنین‌ سرنوشت‌ انقلاب‌ مشروطیت‌ ایران‌ و انحرافی‌ که‌ در آن‌ پدید آمد بسیار می‌اندیشید و نگران‌ بود و همگان‌ را به‌ عبرت‌گیری‌ از تاریخ‌ اسلام‌ و همچنین‌ انقلاب‌ مشروطه‌ دعوت‌ می‌کرد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif

شكوه انتظار
03-06-2011, 10:59
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif


کودتای‌ 1299 ش‌ و روی‌ کار آمدن‌ رضاخان‌ و انتقال‌ سلطنت‌ از قاجاریه‌ به‌ پهلوی‌ و آنچه‌ در عصر رضاشاه‌ گذشت، نیز تجلی‌ گسترده‌ای‌ در آثار امام‌ دارد. تقارن‌ زندگی‌ نوجوانی‌ و جوانی‌ امام‌ با این‌ عصر نیز در توجه‌ بیشتر ایشان‌ مؤ‌ثر می‌باشد:
«شما می‌دانید که‌ در ظرف‌ پنجاه‌ و چند سال‌ در ایران‌ چه‌ گذشت. البته‌ همه‌ شما شاهد حوادث‌ ایران‌ نبودید. چون‌ اکثراً‌ جوان‌ هستید لیکن‌ من‌ از زمان‌ کودتای‌ رضاخان‌ تا به‌ امروز شاهد تمام‌ مسایل‌ بوده‌ام35».
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/64752550008213790550.gif
«رضاخان‌ آمد و در اول‌ کار با چاپلوسی، اظهار دیانت، سینه‌زدن، روضه‌خوانی‌ بپا کردن‌ و از این‌ تکیه‌ به‌ آن‌ تکیه‌ در ماه‌ محرم‌ رفتن، مردم‌ را اغفال‌ کرد. پس‌ از آنکه‌ حکومتش‌ مستقر شد، شروع‌ به‌ مخالفت‌ با اسلام‌ و روحانیون‌ کرد بطوری‌ که‌ برگزاری‌ مجالس‌ روضه‌ امکان‌ نداشت.»
امام‌ درباره‌ نقش‌ انگلستان‌ در روی‌ کار آوردن‌ و برون‌ وی‌ می‌گویند:
«از اول‌ که‌ رضاشاه‌ آمد اینجا، این‌ را انگلیسیها آوردند. آن‌ وقت‌ آمریکاییها خیلی‌ مطرح‌ نبودند. انگلیسیها آوردند. در رادیو دهلی‌ که‌ آن‌ وقت‌ تحت‌ تسلط‌ انگلیسیها بود گفتند که‌ رضاخان‌ را ما آوردیم‌ در ایران‌ و بعد به‌ ما خیانت‌ کرد بردیم‌ آن‌ را36». ‌‌ ‌3- کودتای‌ انگلیسی‌ رضاخان
4- جریان‌ ملی‌ شدن‌ نفت‌
نهضت‌ ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ نیز از حوادث‌ قابل‌ توجه‌ تاریخ‌ معاصر کشور ماست‌ که‌ مورد توجه‌ امام‌ قرار گرفته‌ است. امام‌ در نگرش‌ تاریخی‌ خویش‌ به‌ این‌ تحول، نقش‌ شخصیت‌هایی‌ چون‌ آیت‌الله‌ کاشانی‌ و دکتر مصدق‌ را مورد ارزیابی‌ قرار داده‌ است:
«قدرت‌ دست‌ دکتر مصدق‌ آمد لکن‌ اشتباهات‌ هم‌ داشت. او برای‌ مملکت‌ می‌خواست‌ خدمت‌ بکند لکن‌ اشتباه‌ هم‌ داشت. یکی‌ از اشتباهات‌ این‌ بود که‌ وقتی‌ که‌ قدرت‌ دستش‌ آمد این‌ را (منظور شاه‌ است) خفه‌اش‌ نکرد که‌ تمام‌ کند قضیه‌ را. این‌ کاری‌ برای‌ او نداشت. آن‌ وقت‌ هیچ‌ کاری‌ برای‌ او نداشت... آن‌ وقت‌ اینطور نبود که‌ این‌ یک‌ آدم‌ قدرتمندی‌ باشد مثل‌ بعد که‌ شد. آن‌ وقت‌ ضعیف‌ بود و زیر چنگال‌ او بود لکن‌ غفلت‌ شد. دیگر اینکه‌ مجلس‌ را ایشان‌ منحل‌ کرد و یکی‌ یکی‌ وکلا را وادار کرد که‌ بروید استعفا بدهید. وقتی‌ استعفا دادند یک‌ طریق‌ قانونی‌ برای‌ شاه‌ پیدا شد و آنکه‌ بعد از اینکه‌ مجلس‌ نیست، تعیین‌ نخست‌ وزیر با شاه‌ است. شاه‌ تعیین‌ کرد نخست‌ وزیر را. این‌ اشتباهی‌ بود که‌ از دکتر واقع‌ شدو دنبال‌ او این‌ مرد را دوباره‌ برگرداندند به‌ ایران، به‌ قول‌ بعضی‌ که‌ محمدرضا رفت‌ و رضاشاه‌ آمد. بعضی‌ گفته‌ بودند این‌ را به‌ دکتر که‌ کار شما این‌ شد که‌ محمدرضا شاه‌ رفت‌ - محمدرضا آن‌ وقت‌ یک‌ آدم‌ بی‌عرضه‌ای‌ بود و تحت‌ چنگال‌ او بود - او رفت‌ و رضاشاه‌ آمد یعنی‌ یک‌ نفر قلدر آمد37.»
امام‌ همچنین‌ در مورد نزاع‌ آیت‌الله‌ کاشانی‌ و دکتر مصدق‌ می‌گویند:
«اولش‌ هم‌ وقتی‌ که‌ مرحوم‌ آیت‌الله‌ کاشانی‌ دید که‌ اینها دارند خلاف‌ می‌کنند صحبت‌ کرد. اینها کاری‌ کردند که‌ یک‌ سگی‌ را نزد یک‌ مجلس‌ عینک‌ بهش‌ زدند، اسمش‌ را آیت‌الله‌ گذاشته‌ بودند. این‌ در آن‌ زمان‌ بود که‌ اینها فخر می‌کنند به‌ وجود او. آن‌ هم‌ مسلم‌ نبود. من‌ در آن‌ روز در منزل‌ یکی‌ از علمای‌ تهران‌ بودم‌ که‌ این‌ خبر را شنیدم‌ که‌ یک‌ سگی‌ را عینک‌ زدند و به‌ اسم‌ آیت‌الله‌ توی‌ خیابانها می‌گردانند. من‌ به‌ این‌ آقا عرض‌ کردم‌ که‌ این‌ دیگر مخالفت‌ با شخص‌ نیست، این‌ سیلی‌ خواهد خورد و طولی‌ نکشید که‌ سیلی‌ را خورد و اگر مانده‌ بود، سیلی‌ را بر اسلام‌ می‌زد38.»
اقدامات‌ آیت‌الله‌ کاشانی‌ نیز از نظر امام، بی‌ایراد نبوده‌ است:
«در خلال‌ نهضت‌ (آیت‌الله‌ کاشانی) و دکتر مصدق‌ که‌ جنبه‌ سیاسی‌ نهضت‌ قویتر بود، در نامه‌ای‌ به‌ کاشانی‌ نوشتم‌ که‌ لازم‌ است‌ برای‌ جنبه‌ دینی‌ نهضت‌ اهمیت‌ قائل‌ شود. او بجای‌ اینکه‌ جنبه‌ مذهبی‌ را تقویت‌ کند و بر جنبه‌ سیاسی‌ چیرگی‌ دهد، به‌ عکس‌ رفتار کرد به‌ گونه‌ای‌ که‌ رئیس‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ شد و این‌ اشتباه‌ بود. من‌ از او خواستم‌ که‌ برای‌ دین‌ کار کند، نه‌ اینکه‌ سیاستمدار شود39.»
گذشته‌ از آنچه‌ تاکنون‌ ذکر کردیم، تحولات‌ و حوادث‌ دیگری‌ همچون‌ واقعه‌ پانزده‌ خرداد سال‌ 42 نیز انعکاس‌ زیادی‌ در اندیشه‌ تاریخ‌نگری‌ امام‌ خمینی(ره) دارد. امام‌ به‌ روزهای‌ تاریخی‌ نیز توجه‌ فراوانی‌ داشتند و بر زنده‌ ماندن‌ یاد آنها تاکید می‌ورزیدند:
«باید پانزده‌ خرداد و نوزده‌ دی‌ جاوید و زنده‌ نگه‌ داشته‌ شود تا جلادی‌ شاه‌ از خاطرها نرود و نسلهای‌ آتیه‌ جرائم‌ شاهان‌ سفاک‌ را بدانند.»
«ملت‌ ایران‌ نباید پانزده‌ خرداد را از یاد ببرند.» «پانزده‌ خرداد را بشناسید، مقصد پانزده‌ خرداد را بشناسید40.»‌‌5 - حوادث‌ خاص‌
قطع‌ نظر از تحولات‌ برجسته‌ و حوادث‌ چشمگیر، تاریخ‌ اندیشی‌ امام‌ در شناخت‌ برخی‌ موضوعات‌ خاص‌ نیز مؤ‌ثر می‌افتاد. برای‌ نمونه‌ امام‌ درشناخت‌ علم‌ طب‌ در ایران‌ به‌ سابقه‌ آن‌ در عصر ساسانیان‌ توجه‌ کرده‌ و می‌نویسند:
«استادان‌ دانشگاه‌ جندی‌ شاپور همان‌ اطبای‌ رومی‌ و یونانی‌ بودند که‌ طب‌ عالی‌ یونان‌ را به‌ دانش‌آموزان‌ ایرانی‌ می‌آموختند و طب‌ یونانی‌ را در کشور رواج‌ دادند41.»
همچنین‌ در باب‌ سابقه‌ دانشگاه‌ در ایران‌ می‌گویند:
«ما هفتاد سال‌ است‌ که‌ دانشگاه‌ داریم، از زمان‌ امیرکبیر تا حالا ما مدرسه‌ داشتیم، دانشگاه‌ داریم42.»
روابط‌ بعضی‌ از علما با پاره‌ای‌ از سلاطین‌ نیز مورد اظهار نظر امام‌ قرار گرفته‌ است:
«خواجه‌ نصیر که‌ رفت‌ در دنبال‌ هلاکو و امثال‌ آنها، لکن‌ نه‌ برای‌ اینکه‌ وزارت‌ بکند، نه‌ برای‌ اینکه‌ برای‌ خودش‌ یک‌ چیزی‌ درست‌ بکند. او رفت‌ آنجا برای‌ اینکه‌ آنها را مهار بکند و آنقدری‌ که‌ قدرت‌ داشته‌ باشد آن‌ خدمت‌ بکند به‌ عالم‌ اسلام43.»
ارتباط‌ علما با سلاطین‌ صفوی‌ نیز از موضوعاتی‌ است‌ که‌ قضاوت‌ تاریخی‌ امام‌ را بخود معطوف‌ داشت:
«مرحوم‌ مجلسی‌ که‌ در دستگاه‌ صفویه‌ بود، صفویه‌ را آخوند کرد نه‌ خودش‌ را صفویه، آنها را کشاند توی‌ مدرسه‌ و توی‌ علم‌ و توی‌ دانش‌ تا آنجایی‌ که‌ توانست44.»
بکار بردن‌ کلمات، اسامی‌ و اصطلاحات‌ تاریخی‌ نیز نشان‌ از رویکرد گسترده‌ امام‌ به‌ تاریخ‌ دارد. در نوشته‌ها و سخنان‌ امام‌ خمینی(ره) تعداد فراوانی‌ از اینها یافت‌ می‌شود که‌ برای‌ نمونه‌ می‌توان‌ پاره‌ای‌ از آنها را ذکر کرد: بنی‌امیه، بنی‌عباس، ابوسفیان، معاویه، اشعث، حجاج، ابن‌زیاد، چنگیز، هلاکو، نادرشاه، آقامحمدخان، نهضت‌ تنباکو، مشروطیت، شیخ‌ فضل‌الله، قرارداد وثوق‌ الدوله، بهبهانی، کاشانی، مدرس، قوام‌السلطنه، دکتر مصدق، متفقین، هیتلر، آتاتورک، چرچیل، استالین، لنین، رضاخان‌ و... .
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif

شكوه انتظار
03-06-2011, 11:01
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif


ذهن‌ و اندیشه‌ تاریخ‌نگر امام‌ خمینی(ره) و نگاه‌ نقدگونه‌ ایشان‌ به‌ تاریخ‌نگاری، امام‌ را نسبت‌ به‌ چگونگی‌ ثبت‌ و ارائه‌ تحلیل‌ صحیح‌ و درست‌ از حادثه‌ بزرگ‌ قرن‌ حاضر - یعنی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ که‌ او رهبری‌ و هدایت‌ آن‌ را در دست‌ داشت‌ - نگران‌ می‌ساخت. درست‌ به‌ همان‌ اندازه‌ که‌ امام‌ از سرنوشت‌ خود انقلاب‌ و مسیر آینده‌ آن‌ نگران‌ بود، به‌ همان‌ میزان‌ نیز نسبت‌ به‌ کیفیت‌ ثبت‌ تاریخ‌ انقلاب‌ و ارائه‌ آن‌ به‌ نسلهای‌ آتی‌ دل‌ مشغول‌ بود. بر امام‌ روشن‌ بود که‌ نقش‌ مورخان‌ در ترسیم‌ حوادث‌ چگونه‌ است‌ و در موارد بسیاری‌ تصویر ارائه‌ شده‌ از یک‌ شخصیت‌ یا حادثه‌ چندان‌ با حقیقت‌ آن‌ سازگاری‌ ندارد. نکته‌ای‌ که‌ خود بارها در ارائه‌ تاریخ‌ گذشته‌ آن‌ را یادآوری‌ کرده‌ بود:
«این‌ که‌ می‌گویند انوشیروان‌ عادل، این‌ از اساطیر است، یک‌ مرد ظالم‌ سفاکی‌ بوده‌ است. منتها شاید پیش‌ سلاطین‌ دیگر وقتی‌ گذاشتند، بهش‌ گفتند عادل: والاً‌ کجایش‌ انوشیروان‌ عادل‌ بوده‌ است45؟»
امام‌ به‌ نقش‌ جریانات‌ مختلف‌ در تحریف‌ تاریخ‌ وقوف‌ کامل‌ داشت. بر همین‌ اساس‌ طی‌ نامه‌ای‌ که‌ در مورخه‌ 25/10/67 به‌ حجت‌ الاسلام‌ سیدحمید روحانی‌ ارسال‌ داشت‌ از نامبرده‌ تقاضا کرد تا جهت‌ ثبت‌ دقیق‌ تاریخ‌ حماسه‌ آفرین‌ و پرحادثه‌ انقلاب‌ اسلامی‌ بی‌نظیر مردم‌ قهرمان‌ ایران‌ اقدام‌ نماید. در بخشی‌ از این‌ نامه‌ آمده‌ است:
«شما به‌ عنوان‌ یک‌ مورخ‌ باید توجه‌ داشته‌ باشید که‌ عهده‌دار چه‌ کار عظیمی‌ شده‌اید. اکثر مورخین‌ تاریخ‌ را آن‌ گونه‌ که‌ مایلند و یا بدان‌ گونه‌ که‌ دستور گرفته‌اند، می‌نویسند نه‌ آن‌ گونه‌ که‌ اتفاق‌ افتاده‌ است. از اول‌ می‌دانند که‌ در کتابشان‌ بنا است‌ به‌ چه‌ نتیجه‌ای‌ برسند و در آخر به‌ همان‌ نتیجه‌ می‌رسند46.»
در همین‌ رابطه‌ همچنین‌ امام‌ طی‌ نامه‌ای‌ به‌ مقام‌ معظم‌ رهبری‌ که‌ در آن‌ زمان‌ مسؤ‌ولیت‌ ریاست‌ جمهوری‌ و ریاست‌ شورای‌ عالی‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ را به‌ عهده‌ داشتند از ایشان‌ می‌خواهند تا گروهی‌ را جهت‌ نظارت‌ دقیق‌ بر آنچه‌ در کتب‌ تاریخی‌ مدارس‌ نوشته‌ می‌شود، تعیین‌ نمایند.47
امام‌ خمینی(ره) علیرغم‌ این‌ دقت‌ و تلاش‌ جهت‌ ثبت‌ و آموزش‌ دقیق‌ تاریخ‌ گذشته‌ و انقلاب‌ اسلامی‌ از طرفی‌ دیگر از جوانان‌ نیز می‌خواهند تا بکوشند تا تاریخ‌ انقلاب‌ اسلامی‌ را بیاموزند.48
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif

شكوه انتظار
03-06-2011, 11:01
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38221561208341858262.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38221561208341858262.jpg)


پایان‌ سخن‌
امام‌ بر خلاف‌ بسیاری‌ دیگر از علمای‌ معاصر خویش‌ که‌ نه‌ تنها از تاریخ‌ معاصر غفلت‌ می‌ورزیده‌اند، بلکه‌ نسبت‌ به‌ تحولات‌ تاریخ‌ اسلام‌ نیز تأمل‌ جدی‌ روا نداشته‌اند، بطور گسترده‌ای‌ به‌ تاریخ‌ رویکرد داشت. براین‌ اساس، دانش‌ تاریخ‌ در اندیشه‌ امام‌ خمینی(ره) معلوماتی‌ منقطع‌ از زمان‌ حال‌ نبود و بین‌ دیروز و امروز درنظر آن‌ اندیشمند فرزانه‌ جدایی‌ یافت‌ نمی‌شد. او می‌کوشید تا با مطالعه‌ گذشته‌ نه‌ تنها از تعامل‌ حوادث‌ با خبر گردد بلکه‌ با ژرفا بخشیدن‌ به‌ اندیشه‌ خویش، پاسخ‌های‌ مناسب‌ برای‌ چالش‌های‌ موجود را نیز بیابد. تاریخ‌ در نظر امام‌ انبانی‌ از قصه‌ها و افسانه‌ها نبود بلکه‌ مصباح‌ هدایت‌ و کانون‌ روشنایی، درخشش‌ و الهام‌ به‌ حساب‌ می‌آمد و همچون‌ استادی‌ سقراط‌ گونه‌ می‌ماند که‌ می‌طلبید تا افلاطون‌هایی‌ در مقابلش‌ زانوی‌ ادب‌ بر زمین‌ زده‌ و از محضر پر فیضش‌ بهره‌ بگیرند.
سخن‌ خود را درباب‌ تاریخ‌اندیشی‌ امام‌ با ذکر بیانی‌ زیبا از ایشان‌ به‌ پایان‌ می‌بریم‌ که‌ باید گفت:
«تاریخ‌ معلم‌ انسان‌ها است.»
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
پی‌نوشتها :
-1 برای‌ نمونه‌ بنگرید به: راوندی: راحة‌ الصدور و آیة‌السرور، تصحیح‌ محمداقبال‌ تهران، امیرکبیر، 1364، ص‌ 62 / بیهقی: تاریخ‌ بیهقی، تصحیح‌ دکتر علی‌اکبر فیاض، تهران، ایرانمهر، 1358، ص‌ 752.
-2 ن.آ. یروفه‌ یف، تاریخ‌ چیست؟ ترجمه‌ محمد تقی‌زاده، بی‌جا، نشر جوان، 1360، ص‌ 11.
-3 ر.ک: هرودوت، تواریخ، ترجمه‌ وحید مازندران، تهران، دنیای‌ کتاب، چاپ‌ دوم، 1368.
-4 گزنفون‌ (کسنوفون): خاطرات‌ سقراطی، ترجمه‌ محمدحسن‌ لطفی، تهران، انتشارات‌ خوارزمی، 1373.
-5 در این‌ زمینه‌ بنگرید به: گیب‌ و دیگران: تاریخنگاری‌ در اسلام‌ (مجموعه‌ مقالات)، ترجمه‌ یعقوب‌ آزند، تهران‌ - نشر گستره، 1361 / روزنتال: تاریخ‌ تاریخنگاری‌ در اسلام، ترجمعه‌ دکتر اسدالله‌ آزاد، مشهد، انتشارات‌ آستان‌ قدس‌ رضوی، 1365 / آثار بسیار دیگری‌ نیز در باب‌ تاریخنگاری‌ اسلامی‌ یافت‌ می‌شود که‌ عمدتاً‌ به‌ زبان‌ عربی‌ می‌باشند.
-6 ابن‌ اثیر، اکلام‌ فی‌ التاریخ، ج‌ 1، بیروت، دار صادر، بی‌تا، ص‌ 6.
-7 همان، ص‌ 7.
-8 ر.ک: روزنتال: تاریخ‌ تاریخنگاری‌ در اسلام، ج‌ 2، پیشین، ص‌ 73.
-9 مجله‌ حوزه، ش‌ 88، ص‌ 64.
-10 همان، ص‌ 66.
-11 همان، ص‌ 69.
-12 همان، ص‌ 64.
-13 همان، ص‌ 63.
-14 شریعتی: تاریخ‌ و شناخت‌ ادیان، تهران، حسینیه‌ ارشاد، 1359، ص‌ 46.
-15 در جستجوی‌ راه‌ از کلام‌ امام، دفتر شانزدهم، تهران، امیرکبیر، 1363، ص‌ 40.
-16 در جستجوی‌ راه‌ از کلام‌ امام، دفتر بیست‌ و یکم، ص‌ 152.
-17 صحیفه‌ نور، ج‌ 1، ص‌ 118.
-18 همان، ص‌ 16.
-19 همان، ص‌ 173.
-20 صحیفه‌ نور، ج‌ 18، ص‌ 140.
-21 صحیفه‌ نور، ج‌ 1، ص‌ 174.
-22 پیشین، ص‌ 16.
-23 کشف‌ الاسرار، ص‌ 330 به‌ نقل‌ از: در جستجوی‌ راه‌ از کلام‌ امام، دفتر شانزدهم، صص‌ 35 و 34.
-24 در جستجوی‌ راه‌ از کلام‌ امام، همان، ص‌ 36.
-25 همان، ص‌ 245.
-26 امام‌ خمینی(ره) در بیستم‌ جمادی‌ الثانی‌ سال‌ 1320 ه'.ق‌ متولد شده‌اند و بر همین‌ اساس‌ امسال‌ که‌ یکصدمین‌ سال‌ تولد آن‌ حضرت‌ می‌باشد بعنوان‌ سال‌ امام‌ خمینی‌ نامگذاری‌ شده‌ است. شهادت‌ پدر ایشان‌ یعنی‌ مرحوم‌ سیدمصطفی‌ چهار ماه‌ و بیست‌ و دو روز بعد از تولد امام‌ یعنی‌ روز دوازدهم‌ ذرقعده‌ همان‌ سال‌ بین‌ راه‌ خمین‌ و اراک‌ توسط‌ خوانین‌ و با ضرب‌ گلوله‌ اتفاق‌ افتاد.
-27 در جستجوی‌ راه‌ از کلام‌ امام، دفتر شانزدهم، ص‌ 37.
-28 همان، ص‌ 60.
-29 همان، ص‌ 58.
-30 همان، ص‌ 77.
-31 همان، ص‌ 69.
-32 همان، صص‌ 70،69.
-33 همان، ص‌ 75.
-34 همان، صص‌ 77،76.
-35 همان، ص‌ 211.
-36 همان، ص‌ 210.
-37 همان، ص‌ 84.
-38 همان، ص‌ 84.
-39 همان، ص‌ 85.
-40 همان، صص‌ 129 و 123 و 122.
-41 کشف‌ الاسرار، ص‌ 276 به‌ نقل‌ از: در جستجوی‌ راه‌ از کلام‌ امام، دفتر بیست‌ و یکم، ص‌ 96.
-42 در جستجوی‌ راه‌ از کلام‌ امام، پیشین، ص‌ 102.
-43 همان، ص‌ 133.
-44 پیشین.
-45 همان، صص‌ 247، 38.
-46 صحیفه‌ نور، ج‌ 21، ص‌ 73.
-47 این‌ نامه‌ امام‌ پس‌ از نامه‌ آقای‌ سیدحمید روحانی‌ به‌ آن‌ حضرت‌ مبنی‌ بر نسبت‌ داده‌ شدن‌ دستور پناه‌ بردن‌ به‌ سفارت‌ انگلیس‌ در جریان‌ انقلاب‌ مشروطه‌ به‌ آیت‌الله‌ بهبهانی‌ در کتب‌ آموزشی‌ مدارس‌ - ارسال‌ گردید. در نامه‌ امام‌ آمده‌ است. «باعث‌ تعجب‌ و تأسف‌ است‌ که‌ نظام‌ آموزشی‌ کشور اسلامی‌ ایران‌ نسبتی‌ به‌ مرحوم‌ بهبهانی‌ رحمة‌ا... علیه‌ دهد که‌ حتی‌ کسروی‌ با آن‌ سوابق‌ ضداسلامی‌ درباره‌ ایشان‌ نمی‌دهد. کسروی‌ ضد دین‌ پس‌ از تحلیل‌ از آقایان‌ بهبهانی‌ و طباطبایی، دستور بهبهانی‌ و طباطبایی‌ به‌ مردم‌ را در پناه‌ بردن‌ به‌ سفارت‌ یک‌ دولت‌ بیگانه‌ رد می‌کند.» ر.ک: صحیفه‌ نور، ج‌ 21، ص‌ 102.
-48 ر.ک: صحیفه‌ نور، همان، ص‌ 177. ‌ ‌6 - لزوم‌ ثبت‌ درست‌ تاریخ‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ‌‌ ‌‌

نرگس منتظر
03-06-2011, 11:19
انتخاب حضرت آيت‌ا... العظمي خامنه‌اي به مقام ولايت فقيه و رهبري انقلاب


http://www.irdc.ir/storage/images/20090306144635c200-imam-khamenei-2.jpg


بر اساس اصل پنجم قانون اساسي، در زمان غيبت حضرت ولي عصر (عج) ولايت امر و امامت امت بر عهده فقيه عادل و با تقوي، آگاه به زمان، شجاع، مدير و مدبر است که طبق اصل 107 عهده‌دار آن مي‌شود.
بر اساس اصل 107، پس از بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني که از طرف اکثريت قاطع مردم ايران به مرجعيت و رهبري شناخته و پذيرفته شده بودند، تعيين رهبري به عهده خبرگان منتخب مردم است.
رهبر منتخب خبرگان، ولايت امر و همه مسؤوليت‌هاي ناشي از آن را بر عهده خواهد داشت. رهبر در برابر قوانين با ساير افراد کشور مساوي است.
وظايف و اختيارات رهبر طبق اصل 110 قانون اساسي تعيين شده است که از جمله آنها مي‌توان به تعيين سياست‌هاي کلي نظام، ‌نظارت بر حسن اجراي سياست‌هاي کلي نظام، فرماندهي کل نيروهاي مسلح، نصب و عزل و قبول استعفاي رييس قوه قضائيه، فقهاي فرماندهي شوراي نگهبان، فرماندهان عالي نظامي و انتظامي، رييس سازمان صدا و سيما و ... نام برد؛
همچنين، حل اختلاف و تنظيم روابط قواي سه گانه و عمل معظلات نظام که از طرق عادي قابل حل نباشد از ديگر اختيارات و وظايف رهبري مي‌باشد.
در روز 14 خرداد 1368 وقتي که بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني به لقاءا.... پيوست مجلس خبرگان با مسؤوليتي بسيار بزرگ مواجه بود و آن تعيين مقام ولايت طبق قانون اساسي بود.
مجلس خبرگان اين مسؤوليت بزرگ تاريخي را به خوبي و بدون فوت وقت انجام داد و در روز 14 خرداد 1368 حضرت آيت‌ا... خامنه‌اي را که از پيشگامان نهضت انقلاب اسلامي و داراي مسؤوليت‌هاي حساس و مهم پيس و پس از انقلاب و مورد تأييد و وثوق کامل حضرت امام بودند به مقام رهبري و ولايت برگزيد. ولايت فقيه رکن اساسي حکومت اسلامي در زمان غيبت مي‌باشد.





http://i1.glitter-graphics.org/pub/65/65431yc7daenr9e.gif (http://shabahang20.blogfa.com/)

شهیده
03-06-2011, 12:00
جوراب وصله‏دار


http://img.tebyan.net/big/1389/03/391412415221064198215851526421187169162.jpg

وقتى براى كشیدن ناخن پایشان تشریف آورده بودند بیمارستان، جورابهایشان را من در اتاق عمل درآوردم. دیدم كه جورابها وصله دار است.
كف جورابها هركدام یك وصله گنده افتاده و این كوكهایى كه زده بودند كوكهاى درشت كه اصلا نشان مى‏داد خوب مثلا یك آدم ناوارد مثل خود آقا آنها را كوك زده یا وصله كرده است.
این از جورابهایش و آن هم از وضعیت لباسهاى دیگرش.

دستورات پزشكى

باوجودى كه پزشكان معالج ایشان اكثرا حدود 50 سال جوان‏تر از حضرت امام (س) بودند، معهذا ایشان همواره بااحترام با پزشكان برخورد نموده و دستورات پزشكى را راحت قبول مى‏كردند.
آن روزى كه براى تجویز عمل جراحى (چند روز قبل از ارتحال) خدمت ایشان رسیدیم، آقاى دكتر فاضل با احتیاط بسیار به ایشان گفت‏بایستى عمل جراحى انجام شود، همه پزشكان حاضر در جلسه فكر مى‏كردند كه ایشان امتناع نمایند و یا لااقل نظرشان را بعد از مدتى تفكر بیان بفرمایند، در حالیكه ایشان بلافاصله فرمودند، هرچه صلاح مى‏دانید انجام دهید. حتى لحظه‏اى مكث نفرمودند.
در انجام دستورات پزشكى بسیار منظم و دقیق بودند.
مثلا یكبار متخصص فیزیوتراپى از ایشان عیادت كرد و یك نوع نرمش خاصى را براى زانوى ایشان تجویز نمود كه با روزى 5 حركت‏شروع مى‏شد و باید هرروز 2 حركت‏به تعداد نرمش اضافه گردد.
بعد از حدود یك ماه آن شخص فیزیوتراپ به حضور حضرت امام (س) رسید و از حال ایشان سؤال كرد.
در جواب فرمودند نرمش زانوى من به حدود 70 حركت در روز رسیده است.
شخص فیزیوتراپ دقایقى بعد براى من تعریف كرد كه من از این حرف ایشان بسیار شرمنده شدم و نیز تعجب كردم چون گمان مى‏كردم ایشان بعد از چند روز كه زانویشان بهتر شود، نرمش را قطع مى‏كنند.
در حالیكه در نهایت نظم و دقت روزى 2 عدد به تمرین مذكور اضافه كرده بودند.

منبع: بنیاد اندیشه اسلامی

تنظیم برای تبیان: عطاالله باباپور


http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/WebPageContent/item14.gif (http://shabahang20.blogfa.com/)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-06-2011, 13:17
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/86912838960702466959.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/86912838960702466959.jpg)




رهیافت‌های تاریخی در اندیشه امام خمینی (ره)



در این‌ مقاله، رویکرد امام‌ خمینی«رض» به‌ تاریخ‌ و عنصر عبرت‌ تاریخی، بررسی‌ شده‌ که‌ چگونه‌ ایشان‌ همواره‌ چشمی‌ به‌ تاریخ‌ اسلام، تاریخ‌ ایران‌ قبل‌ و پس‌ از اسلام‌ و نیز تاریخ‌ مبارزات‌ معاصر ایران‌ از جنبش‌ تنباکو، مشروطیت، کودتای‌ رضاخان‌ و نهضت‌ نفت‌ داشته‌اند.

می‌توان‌ گفت‌ که‌ علم‌ تاریخ‌ را تاریخی‌ طولانی‌ است. زیرا این‌ پرسش‌ که‌ گذشته‌ و بخصوص‌ گذشته‌ بشری‌ چگونه‌ بوده‌ است؟ همواره‌ بعنوان‌ یک‌ سؤ‌ال‌ بزرگ‌ فرا روی‌ انسان‌ هر عصری‌ قرار داشته‌ است. حاکمی‌ که‌ می‌کوشید با پدید آوردن‌ یک‌ سنگنوشته‌ بر دامنه‌ کوهی‌ یا تهیه‌ لوحی‌ زرین‌ و یا نگارش‌ ختم‌ نامه‌ای، خاطره‌ خویش‌ را جاودانه‌ سازد، شبیه‌ آنچه‌ کسانی‌ چون‌ آریا مانند و آرشام‌ یا داریوش‌ و اردشیر و شاهپور در تاریخ‌ ایران‌ باستان‌ کرده‌اند، گامی‌ در اینجهت‌ می‌نهاد. همچنین‌ مورخ‌ و نویسنده‌ای‌ که‌ هر چند خود در پیدایش‌ حوادث‌ عصرش‌ نقش‌ چندانی‌ نداشت، اما با ثبت‌ اخبار آن‌ حوادث، در جهت‌ جاودانگی‌ آن‌ می‌کوشید1.

ن.آ.یروفه‌یف‌ ظهور علم‌ تاریخ‌ را در حدود سده‌های‌ هفتم‌ و هشتم‌ پیش‌ از میلاد در یونان‌ می‌داند2 هرودوت‌ (425 - 484 ق.م) که‌ بعنوان‌ پدر علم‌ تاریخ‌ شناخته‌ شده‌ است‌ به‌ همان‌ عصر طلایی‌ یونان‌ باستان‌ تعلق‌ دارد. که‌ کتاب‌ او نیز خوشبختانه‌ باقی‌ است3. گزنفون‌ مورخ‌ برجسته‌ یونان‌ باستان‌ و صاحب‌ آثاری‌ چون‌ «آناباسیس» و «کوروپدی» از شاگردان‌ سقراط‌ بود و در کنار کسانی‌ چون‌ افلاطون‌ در محضر آن‌ استاد بزرگ‌ فلسفه‌ یونان‌ تلمذ می‌کرد و به‌ همین‌ جهت‌ در کنار آثار فلسفی‌ و تاریخی‌ خویش‌ کتاب‌ «خاطرات‌ سقراطی» را نیز به‌ پاس‌ حرمت‌ استاد خویش‌ نگاشت4. علاوه‌ بر تمدن‌ یونان، در تمدنهای‌ روم‌ ایران‌ باستان، مصر، چین، هند و غیره‌ نیز علم‌ تاریخ‌ همواره‌ شکوفا بوده‌ و بزرگانی‌ را بر سر سفره‌ خود داشته‌ است5.

مخالفت‌ با تاریخ‌

معذلک‌ کسانی‌ حتی‌ با علم‌ تاریخ‌ مخالفت‌ کرده‌اند. ابن‌ اثیر در آغاز کتاب‌ «الکامل‌ فی‌ التاریخ» می‌گوید:
«من‌ کسانی‌ را دیده‌ام‌ که‌ خود را دانا و هوشیار می‌دانند و در دانش‌ فرهیخته، اما با این‌ وجود، تاریخ‌ را مورد تحقیر و تمسخر قرار می‌دهند و از خواندن‌ آن‌ دوری‌ می‌کنند و آن‌ را لغو می‌شمارند و تصور می‌کنند که‌ تنها سود تاریخ‌ در اختیار گذاردن‌ مقداری‌ قصه‌ و خبر است‌ و آگاه‌ شدن‌ به‌ حدیث‌ها و افسانه‌ها، حد نهایی‌ آشنایی‌ با تاریخ‌ است6.»
سپس‌ خود در صدد پاسخ‌گویی‌ به‌ این‌ سخنان‌ برآمده‌ است:
«اما اینان‌ که‌ چنین‌ می‌اندیشند مغز را رها کرده‌ و به‌ پوست‌ چسبیده‌اندو گوهر را خرمهره‌ می‌دانند. ولی‌ کسی‌ که‌ خداوند به‌ او طبعی‌ سالم‌ داده‌ است‌ و به‌ راه‌ راست‌ هدایت‌ شده‌ است، می‌داند که‌ تاریخ‌ سود بسیار دارد و منافع‌ دنیایی‌ و آخرتی‌ آن‌ بی‌اندازه‌ می‌باشد7.»

بی‌تردید برخی‌ از همین‌ مخالفت‌ها بود که‌ سخاوی‌ (902 - 831 ه') را به‌ تألیف‌ کتاب‌ «الاعلان‌ بالتوبیخ‌ لمن‌ ذم‌ اهل‌ التاریخ» وادار کرد8.



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif

شكوه انتظار
03-06-2011, 15:12
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
سیمای معصومان علیهم السلام در اندیشه امام خمینی(ره)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/64752550008213790550.gif
امام راحل به اهل بیت(ع) عشق می ورزید و این کار را افتخاری بزرگ می شمرد. نظرهای آن بزرگوار در باره هریک از معصومان علیهم السلام شنیدنی و جالب توجه می نماید. بنابراین، بی هیچ توضیحی،به مرور این بخش از سخنان امام می پردازیم:
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
حضرت زهرا(س)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
امام، حضرت زهرا را زنی می داند که عالم به وی افتخار می کند.
او کسی است که در مقابل حکومتهای جبار ایستاد و خطبه خواند.
امام روز ولادت فاطمه زهرا(س) را روز بزرگی می شمارد و او رازنی برابر با همه مردان می داند. زنی که انسان نمونه شمرده می شود و تمام هویت انسان در او جلوه گر است. زنی که افتخارخاندان وحی است و چون خورشیدی بر تارک اسلام می درخشد. امام ازاحترام بی حد رسول خدا(ص) به این مولود شریف یاد می کند و آن رانشانه جایگاه ویژه زن در جامعه می داند که اگر برتر از مردنباشد، کمتر نیست.
از نظر امام، حضرت فاطمه(س) عنصر تابناکی است که زیربنای فضیلتهای انسانی و ارزشهای والای خلیفه الله در جهان است. او ازمعجزه های تاریخ و افتخارهای عالم وجود است. امام معتقد است تاویل «لیله مبارکه » در آیه (اناانزلناه فی لیله مبارکه)
فاطمه(س) است. رهبر راحل انقلاب تسبیحات حضرت زهرا(س) را ازتعقیبات شریفه و از افضل تعقیبات می داند و بر این باور است که اگر چیزی بهتر از آن بود، رسول خدا(ص) آن را به فاطمه(س) عطامی فرمود.
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif

شكوه انتظار
03-06-2011, 15:12
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
حضرت علی(ع)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
حضرت امام در باره منزلت امام علی(ع) می فرماید: «ملائکه بالشان را زیر پای امیرالمومنین(ع) پهن می کنند، چون مردی است که به درداسلام می خورد; اسلام را بزرگ می کند; اسلام به واسطه اودر دنیا منتشر می شود و شهرت جهانی پیدا می کند; با زمامداری آن حضرت جامعه ای خوشنام و آزاد و پرحرکت و پرفضیلت به وجودمی آید. البته ملائکه برای حضرتش خضوع می کنند و همه برای اوخضوع و خشوع می کنند. حتی دشمن در برابر عظمتش تعظیم می کند.»
امام خمینی(ره) امیرمومنان را ظل الله (سایه خدا) می داند،سایه ای که هیچ حرکتی از خودش ندارد و هرچه هست از خداست.
بنیانگذار جمهوری اسلامی، حضرت امیر(ع) را معلم همه بشر و مردی که معجزه بود و کسی نمی تواند مثل او باشد می داند. شخصیتی بی نظیر که امور متضاد را در خودش جمع کرده است; همراه با قوه بازو، اهل زهد است. جنگجو و در همان حال اهل عبادت است. شمشیرمی کشد و اشخاص منحرف را درو می کند، ولی با عاطفه است. روزهاروزه دار و شبها مشغول به عبادت است و شبی هزار رکعت نمازمی خواند. غذایش از نان و سرکه یا حداکثر زیت و نمک است، ولی در عین حال آن قدر قدرت بدنی دارد که در خیبر را می کند وچندین ذراع دور می اندازد; کاری که چهل نفر نمی توانستند بکنند.
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif

شكوه انتظار
03-06-2011, 15:13
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
امام حسن(ع)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
امام خمینی(ره) در باره قیام امام حسن(ع) علیه معاویه می گوید:
در وقتی که همه با آن مردک (معاویه) بیعت کرده بودند و سلطانش حساب می کردند، امام حسن(ع) قیام کرد. و وقتی گروهی نگذاشتندقیام ادامه یابد، با شرایطی صلح کرد که معاویه را مفتضح نمود;همان قدر که سیدالشهدا یزید را مفتضح کرد. امام معقتد است گرفتاری امام حسن(ع) از دوستان و اصحابش بیشتر از دیگران بود.
آنها به نقشه های امام توجه نداشتند و افکارشان ناقص بود وامام را اذیت و با دشمنش معاهده کردند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
امام حسین(ع)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
امام خمینی(ره) در باره قیام سیدالشهدا(ع) و اصحاب و بستگانش معتقد است: چون قیام لله بود، اساس سلطنت یزید خبیث راشکستند. اساس سلطنتی که می خواست اسلام را به صورت سلطنت طاغوتی در آورد، نابود کردند.
سیدالشهدا(ع) تمام اصحاب و جوانان و مال و منال و هرچه راداشت، در راه خدا و برای تقویت اسلام و خالفت با ظلم وامپراتوری قدرتمندتر از امپراتوریهای امروزی داد، و اسلام و مذهب را بیمه کرد.
امام حسین(ع)، در نظر بنیانگذار جمهوری اسلامی، شخصیت عظیمی است که از عصاره وحی الهی تغذیه کرد و در خاندان سید رسل محمدمصطفی و سید اولیا علی مرتضی تربیت شد و در دامن صدیقه طاهره بزرگ گردید و با فداکاری بی نظیر و نهضت الهی خود، واقعه بزرگی به وجود آورد که کاخ ستمکاران را فرو ریخت و مکتب اسلام رانجات بخشید.
امام خمینی(ره) قیام امام حسین(ع) را نهی از منکر و استنکارظالمان می داند و معتقد است: سیدالشهدا همه عمر و زندگی اش رابرای رفع منکر و جلوگیری از حکومت ظلم و مفاسدی که ایجادمی کنند، صرف کرد.
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif

شكوه انتظار
03-06-2011, 15:13
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
امام سجاد(ع)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
امام خمینی(ره) به گریه ها و مناجات و ناله های علی بن الحسین(ع)
توجه می کند و می گوید:
این ادعیه و مناجاتها، قیام به وظیفه بندگی در مقام عبودیت است. ... سیدالساجدین و زین العابدین شبیه ترین مردم به حضرت علی(ع) در فقه و ظواهر بود و رنگش از بیداری شبانه، زرد شده وچشمانش از گریه سوخته بود. پیشانی مبارکش از سجده بسیار مجروح شده و ساقها و قدمهایش از نماز ورم کرده بود. ولی باز معتقدبود به اندازه علی(ع) عبادت نکرده است.
در باره عبادت و تلاوت قرآن حضرت سجاد(ع) می گوید:
بعضی از شنیدن آن (تلاوت قران حضرت سجاد(ع » غش می کردند.
وقتی حضرت علی بن الحسین به نماز می ایستاد، رنگش متغیر می شد;و وقتی سجده می کرد، سرش را بلند نمی کرد تا آن که عرق از اومی ریخت; و به هنگام نماز مثل، ساقه درختی بود که حرکت نمی کرد.
امام، حضرت سجاد(ع) را از بزرگترین نعمتهایی می داند که ذات مقدس حق بربندگانش منت نهاده، تا طریق عبودیت را به آنان بفهماند. امام از همگان می خواهد در حالات آن حضرت و مناجات آن بزرگوار با حضرت حق و دعاهای لطیف آن سرور، که کیفیت آداب عبودیت را به بندگان خدا تعلیم می دهد، بیندیشند. در باورامام، مناجات آن بزرگواران برای تعلیم بندگان نبوده; و این کلامی بی مغز و باطل است که از جهل به مقام ربوبیت و معارف اهل بیت صادر شده; بلکه خوف و خشیت آنها بیشتر بوده و عظمت وجلال حق در قلب آنها بیشتر تجلی نموده است.
امام(ره)، ادعیه حضرت سجاد(ع) را سازنده می داند و معتقد است:
اگر مردمان بفمهند این ادعیه چه کرده و چطور می تواند تجهیزکند، نمی گفتند ادعیه برای چیست.
امام منبر حضرت سجاد(ع) را در حضور یزید افشاگرانه و روشنگرمی داند.
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif

شكوه انتظار
03-06-2011, 15:13
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
امام باقر(ع)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
امام(ره)، حضرت باقر(ع) را عالم آل محمد(ص) و عاشق جمال حق می خواند و می فرماید:
«صدقه را پس از وقوع در دست سائل، می بویید و می بوسید واستشمام رایحه طیبه محبوب از آن می کرد. و خدا می داند برای آن ذات مقدس و عاشق مجذوب چه راحت نفس و سکونت خاطری پیدا می شد;و چطور آن اشتعالات قلبیه و احتراقات شوقیه باطنیه (را) این عشقبازی خاموش می کرد.»
امام می گوید: آن حضرت در محلی که داشتند کار می کردند، به رغم این که مسوولیت معنویشان و کار تبلیغی و تعلیمی شان زیاد بود،به ایشان عرض کردند: این کار را به ما واگذار کن. حضرت فرمود:
میل دارم خودم کار کنم، حرارت آفتاب را در بدنم حس کنم. و این ارزش است که شخص اول عالم اسلام و دارای آن مقامات، کار کند وبیاموزد ارزش کار چقدر است.
امام خمینی باقرالعلوم(ع) را بالاترین شخصیت تاریخ می داند;شخصیتی که جز خدا و رسول(ص) و امامان علیهم السلام کسی نمی تواندمقامش را درک کند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
امام صادق(ع)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
امام خمینی(ره) معتقد است: آنچه از عبادت برای حضرت صادق(ع)
حاصل شده، برای دیگران ممکن نیست. او می گوید: آن حضرت برای شکرگزاری صدقه می داد و شکرگزاری را محبوبترین کارها می دانست.
آن حضرت در وضعی که زیر فشار حکام ستمکار بود و در حال تقیه به سر می برد و قدرت اجرایی نداشت و بسیاری از اوقات تحت مراقبت و محاصره بود، برای مسلمانان تکلیف معین می کرد. و حاکم و قاضی نصب می فرمود; زیرا مردانی که دارای سطح فکر وسیع باشند، هیچ گاه ماءیوس نگردیده و به وضع فعلی خود که درزندان و اسارت به سر می برند و معلوم نیست آزاد شوند.
نمی اندیشند. آنها برای پیشبرد هدف خویش در هر وضع که باشندنقشه می کشند، تا بعدا اگر توانستند آن را اجرا کنند یا دیگران که بعد از دویست، سیصدسال می آیند، دنبال این طرح بروند. امام صادق(ع) با این عمل خویش به فکر آینده امت و بشر و همه عالم بود و می خواست بشر را اصلاح و قانون عادلانه را اجرا کند. امام خمینی(ره) طرحهای امام صادق(ع) را درجهت آگاهی ملت اسلام وروشن ساختن وضع حکومت اسلامی می داند.
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif

شكوه انتظار
03-06-2011, 15:14
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
امام کاظم(ع)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
امام خمینی(ره) دستگیری و حبس حضرت موسی بن جعفر(ع) به دست هارون الرشید را به خاطر قدرت طلبی خلفای عباسی می داند. (الملک عقیم) و معتقد است: خلفا می دانستند اولاد علی(ع) داعیه خلافت وتشکیل حکومت اسلامی را دارند و خلافت و حکومت را وظیفه خودمی دانند; زیرا وقتی از آنها خواسته شد حدود «فدک » را تعیین کنند، حدود کشور اسلامی را تعیین کردند، یعنی این حدود حق آنهابود و می بایست بر آن حکومت داشته باشند. حکام جائر می دانستنداگر امام موسی بن جعفر(ع) آزاد باشد، زندگی را بر آنها حرام خواهد کرد و ممکن است زمینه ای فراهم شود که حضرت قیام کند وسلطنت را براندازد.
امام راحل(ره) می فرماید: موسی بن جعفر در حبس هم مقابله می کردو مخالف با رژیم طاغوتی بود.
مسلما هفت سال و احتمالا چهارده سال امام در حبس بود; زیرا این راهی است که همه اولیای خدا پیمودند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
امام رضا(ع)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
امام خمینی(ره) توصیه امام رضا(ع) به فرزندش حضرت جواد(ع) راذکر می کند که به وی فرمود: همراه خود اموالی بردار و هرکس ازتوچیزی خواست، انفاق کند.
امام خمینی(ره) تزویر ماءمون و گفتن «یابن عم » و «یابن رسول الله » به امام رضا(ع) را به خاطر بازداشتن آن حضرت ازقیام و حفظ سلطنت خود می داند و معتقد است: اگر امام(ع) درباری می شد، کمال عزت و احترام را به او می گذاشتند و دستش راهم می بوسیدند.
او می گوید: حضرت رضا به رغم ابتلائات و مصیبتهای معنوی که داشتند، اختلافی در امت ایجاد نکردند و با آرامش راه خود را به پیش بردند و آرامش ملت را حفظ کردند. در نگاه امام راحل،آستان قدس رضوی محل تجلی نور و مکان توجه ملائکه الله است. آن بزرگوار همواره مشتاق بود به پای بوسی امام هشتم(ع) مشرف شود.
او مرکز ایران را حرم حضرت رضا(ع) می دانست و امیدوار بود همه خدمتگزار آستان قدس رضوی باشند. امام خدمتگزاری به آن آستان را باعث خوشبختی و همه را محتاج توجه خاص حضرت رضا(ع)به شمارمی آورد. او می فرمود:
همه در آن مرکز باید آستان بوسی کنیم و باید اظهار تاسف کنیم دستمان از آن جا کوتاه است.
همه حضرات ائمه (ع) از دیدگاه امام خمینی قدس سره دارای جایگاهی رفیع بوده اند. حضرت امام خمینی به تناسب مباحث مطروحه درباره آن حضرات و یا از چشمه جوشان معرفت آن مطالبی بیان فرموده اند.
در این نوشتار قطره ای از دریای معارف امام خمینی در ارتباط به حضرات امام جواد، امام هادی و امام عسگری (ع) ذکر می شود.
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif

شكوه انتظار
03-06-2011, 15:14
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
سفارش امام رضا (ع) به امام جواد (ع)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
در حدیث است که حضرت رضا (ع)به حضرت جواد (ع)مرقوم فرمود:«شنیدم غلامان تو وقتی سوار می شوی تو را خارج می کنند از در کوچک آنها بخل می کنند و می خواهند تو به کسی چیزی ندهی. به حق من بر تو که بیرون رفتن و داخل شدنت نباشد مگر از در بزرگ. و وقتی سوار شدی همراه خود طلا و نقره بردار و هیچ کس از تو سؤالی نکند مگر آنکه به او عطا نمایی. و از عموهای تو هر کس از تو سؤالی کرد، کمتر از پنجاه دینار به او مده و اگر بیشتر خواستی بدهی اختیار با توست و من اراده کردم به این امر اینکه خداوند مقام تو را رفیع فرماید پس انفاق کن و ترس مکن که خداوند بر تو سخت گیری فرماید.»
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
مالکیت خداوند از نگاه امام (ره)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
حضرت امام در توضیحی پیرامون مالکیت خداوند می فرماید:
بدان که مالکیت حق تعالی مثل مالکیت بندگان نیست. مملوکات خود را; و مثل مالکیت سلاطین نیست مملکت خود را چه که این ها اضافاتی است اعتباریه و اضافه حق به خلق از این قبیل نیست گر چه در نزد علمای فقه این طور مالکیت برای حق تعالی طولا ثابت است و آن نیز منافات با آن چه در این نظر ملحوظ و مذکور است ندارد ...
و اما مالکیت حق تعالی که به اضافه اشراقیه و احاطه قیومیه است مالکیت ذاته حقه است که به هیچ وجه شائبه تباین ازلی در ذات و صفاتش با موجودی از موجودات نیست ... چنانچه اشاره به این معنی ممکن است باشد،... و قول حضرت امام علی النقی (ع):«و اعلم انه اذا کان فی السماء الدنیا فهو کما هو علی العرش و الاشیاء کلها له سواء علما و قدرة و ملکا و احاطة »
نشاط در نماز
حضرت امام خمینی در کتاب «آداب نماز» آدابی را که برای تمام حالات نماز بلکه در تمام عبادات و مناسک ضروری است می شمارد.
از جمله آن آداب «نشاط و بهجت » است در این فصل امام خمینی قدس سره حدیثی را از امام حسن عسگری (ع) نقل می فرماید که چنین است:
«اذا نشطت القلوب فاودعوها و اذا نفرت فودعوها»
و این دستور جامعی است که فرموده اند در هنگام نشاط و بهجت قلوب ودیعه به آنها بسپارید. و در وقت نفار و گریز آنها را راحت بگذارید پس در کسب معارف و علوم نیز این آدب را باید منظور داشت و قلوب را با کراهت و تنفر وادار به کسب نکرد.
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif

شكوه انتظار
03-06-2011, 15:15
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
امام زمان(ع)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
امام خمینی(ره) امام زمان را بزرگ مجاهد عالم بشریت می داند ومعتقد است: برای اجرای عدالت، کسی جز مهدی موعود نبوده است...
هریک از انبیا که آمدند، برای اجرای عدالت آمدند و مقصود آنهااجرای عدالت در همه عالم بود، ولی موفق نشدند. حتی رسول الله(ص) که برای اصلاح و تربیت بشر و اجرای عدالت آمده بود،موفق نشد و کسی که موفق خواهد شد عدالت را در تمام دنیا اجراکند، چه عدالت در زمین برای رفاه مردم و چه عدالت در تمام مراتب انسانیت، حضرت مهدی موعود است که ذخیره الهی است.
«او ابر مردی است که جهان را از شرستمگران و دغلبازان تطهیرمی نماید; و زمین را پس از آن که ظلم و جور آن را فراگرفته، پراز عدل و داد می نماید و مستکبران جهان را سرکوب و مستضعفان جهان را وارثان ارض می نماید. و چه مسعود و مبارک است روزی که جهان از دغلبازی ها و فتنه انگیزی ها پاک شود و حکومت عدل الهی بر سراسر گیتی گسترش یابد و منافقان و حیله گران از صحنه خارج شوند و پرچم عدالت و رحمت حق تعالی بر بسیط زمین افراشته گرددو تنها قانون عدل اسلامی بر بشریت حاکم شود و کاخهای ستم وکنگره های بیداد فروریزد و آنچه غایت بعثت انبیا علیهم صلواه الله و حامیان اولیاعلیهم السلام بوده، تحقق یابد وبرکات حق تعالی بر زمین نازل شود و قلمهای ننگین و زبانهای نفاق افکن شکسته و بریده شود و سلطان حق تعالی بر عالم پرتوافکن گردد و شیاطین و شیطان صفتان به انزوا گرایند وسازمانهای دروغین حقوق بشر از دنیا برچیده شوند; و امید است که خداوند متعال آن روز فرخنده را به ظهور این مولود فرخنده هرچه زودتر فرا رساند و خورشید هدایت و امامت را طالع فرماید.» امام خمینی(ره) صاحب اصلی انقلاب اسلامی را حضرت مهدی(عج) می داند. تقویت ایمان ملت ایران را یکی از علائم ظهوربقیه الله - ارواحناله الفداء بر می شمرد. نیمه شعبان رابزرگترین عید مسلمانان و بلکه بشر می خواند و می فرماید: بایدخود را برای آمدن آن حضرت آماده کنیم.
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif

شكوه انتظار
03-06-2011, 15:15
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
پیامبر اکرم(ص)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71001673322332154524.gif
در پایان این مقاله و در بخش ویژه به ذکر گفتار و نوشتار امام خمینی(ره) در باره پیامبر اکرم(ص) می پردازیم:
آن بزرگوار ولادت پیامبر(ص) را ولادت خیرات و برکات و کوبیدن ظلم و خاموش شدن بتکده ها و آتشکده ها می شمارد. و گسترش توحید وعدل در عالم را به واسطه پیامبر(ص) می داند.
امام در باره منزلت اجتماعی پیامبر(ص) می فرماید: ایشان ازمیان مستضعفان برخاست و از طبقه سه، و از توده بود.
ایشان شبانی کرده بود، ولی به سبب لیاقت ذاتی که داشت، خداونداو را انتخاب کرد.
در نگاه امام راحل(ره)، پیامبر(ص) عابدی مقید به نماز،خیرخواه مردم، فروتن و خوش اخلاق و زاهد بود:
به قدری ریاضت کشید و قیام برای حق کرد که قدمهایش ورم کرد واز سوی خدا آیه (ماانزلنا علیک القرآن لتشقی) نازل گشت.
جبرئیل کلید خزائن ارض را برای ایشان آورد، ولی آن حضرت تواضع کرد و فقر را فخر خود دانست.
از بعضی زنهای رسول خدا نقل شده است: رسول الله(ص) با ما صحبت می کرد و ما با او صحبت می کردیم چون وقت نماز می شد، گویی او مارا نمی شناخت و ما او را نمی شناختیم; زیرا به خدا اشتغال پیدامی کرد.
ایشان وقتی کفار را ملاحظه می کرد مسلمان نمی شوند، غصه می خورد.
می خواست همه به عالم نور برسند و مبعوث شده بود برای این که هیاهوهایی را که در دنیا برای رسیدن به قدرت هست، از بین ببردو خدا خواهی در مردم ایجاد کند.
پیغمبر اکرم خدمتگزار مردم بود. با آن که مقامش آن گونه بود،ولی خدمتگزار بود و خدمت می کرد. پیغمبر اکرم، که شخص اول وبنیانگذار اسلام و هدایت مردم بود، آیا هیچ وقت سلطه جو بود؟ باهمین اشخاصی که رفقایش بودند، همه باهم دور هم می نشستند. سیاه و سفید مطرح نبود.
از طریق عامه منقول است که پیغمبرخدا(ص) وقتی غضب می فرمود اگرایستاده بود، می نشست; و اگر نشسته بود، به پشت می خوابید، غضبش ساکن می شد. در صورتی که محارم الهی هتک می شد، یاری می جست وفقط برای خدا غضب می نمود.
امام شیوه امامان علیهم السلام و اولیای خدا و انبیا را حسن معاشرت و رفتار انسانی و الهی می داند و می فرماید: آنها خود راخدمتگزار مردم می دیدند و کارهایی را که باید انجام دهند، باحسن رفتار انجام می دادند.
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif
منبع : سایت حوزه
کوثر :: مهر 1378، شماره 31
پدیدآورنده: به کوشش: ع. امین

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-06-2011, 19:24
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/91944378918798528552.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/91944378918798528552.gif)

محب الحسین
04-06-2011, 00:13
بسم الله الرحمن الرحيم


امام خمینى(ره) در محضر معصومان علیهم السلام


سید عباس رفیعى‏پور
سخن از پروانه‏هایى است كه گرد شمع وجود امام جمع شدند و ازگرمى ولایت و پرتو انوار خورشید درخشان حضرتش بهره‏ها بردند واز یار سفركرده و خاطرات جاودان پیوندش با ساحت مقدس عترت سخن‏گفتند تا همه نسلها با پیروى از حضرتش در شمار ارادتمندان‏اهل‏بیت: جاى گیرند. در این‏بخش به فرازهایى از آن خاطرات اشاره‏مى‏شود. باشد تا از سیره عملى این اسوه علم و عمل جرعه‏اى‏برگیریم و مشعلى فرا روى نسل جوان بر افروزیم. ان‏شاءالله.
زیارت امام رضا(ع)


آقاى سیدحمید روحانى مى‏گوید:
یكى از علما براى من نقل مى‏كرد كه یك سال تابستان به اتفاق‏امام و چندتن دیگر از روحانیون به مشهد مشرف شدیم و خانه‏دربستى گرفتیم. برنامه ما چنین بود كه بعد از ظهرها، پس ازیكى دو ساعت استراحت، از خواب بلند مى‏شدیم و به طور دسته‏جمعى‏روانه حرم مطهر مى‏شدیم و پس از زیارت و نماز و دعا به خانه‏مراجعت و در ایوان باصفایى كه در آن خانه بود، مى‏نشستیم و چاى‏مى‏خوردیم. برنامه امام این بود كه با جمع به حرم مى‏آمدند، ولى‏دعا و زیارتشان را خیلى مختصر مى‏كردند و تنها به منزل‏برمى‏گشتند; و آن ایوان را آب و جارو مى‏كردند، فرش پهن‏مى‏كردند، سماور را روشن مى‏كردند و چاى را آماده مى‏ساختند; ووقتى‏كه ما از حرم باز مى‏گشتیم، براى ما چاى مى‏ریختند.
یك روز من از ایشان سوال كردم كه این چه كاریه، زیارت و دعارا به خاطر آنكه براى رفقا چاى درست كنید مختصر مى‏كنید و باعجله به منزل باز مى‏گردید؟ امام در جواب فرمودند: من ثواب این‏كار را كمتر از آن زیارت و دعا نمى‏دانم.
زیارت قبر حضرت على(ع)


آقاى سید حمید روحانى مى‏نویسد:
امام در آن حدود پانزده سالى كه در نجف مى‏زیستند، جز در موارداستثنایى، هر شب ساعت 3 بعد از نصف شب در كنار قبر حضرت‏على(ع) بودند; و حتى وقتى حكومت نظامى اعلام مى‏شد و رفت و آمددر خیابانها ممنوع بود، به پشت‏بام مى‏رفت و از دور امام خود رازیارت مى‏كرد.
زیارت مرقد مطهر امام حسین(ع)


آقاى سید حمید روحانى مى‏نویسد:
«... در اغلب ایام زیارتى در كنار قبر امام حسین(ع) بودند،در دهه عاشورا هر روز زیارت عاشوراى معروفه را با صدمرتبه سلام‏و صدمرتبه لعن مى‏خواندند.» 2مرحوم آقاى املائى مى‏فرمود:2 روزى‏در حرم مطهر امام حسین(ع) امام خمینى را دیدم كه در میان‏انبوه زوار گیر كرده و قدمى‏نمى‏تواند پیش بگذارد. به جلو دویده‏به كنار زدن مردم و بازكردن راه پرداختم. امام با تعرض و تغیرمرا منع مى‏كردند. ومن بى‏توجه به منع ایشان به كار خود ادامه‏مى‏دادم. یكباره متوجه شدم كه امام از مسیرى كه من براى ایشان‏بازكرده‏ام نیامده و تغییر مسیر داده، در لابه لاى جمعیت‏به راه‏خود ادامه مى‏دهد.
انس باحرم مطهر امیر المؤمنین(ع)


آقاى سید حمید روحانى مى‏گوید:
در سحرگاه وحشتزاى آخرین شبى كه امام در نجف بودند، خدمت امام‏رسیدم كه دستور العملى از ایشان بگیرم.
یك حالت تاثرى به من دست داده بود از اینكه مى‏دیدم ایشان نجف‏را ترك مى‏كنند; و او پس از خدا و حرم مطهر امیرالمومنین(ع)تنها پناهگاه ما بود.
عرض كردم: آقا، نمى‏شود از این سفر صرف‏نظر كنید؟! شما الان‏دارید تشریف مى‏برید كویت و آنجا جاى امنى نیست، سوریه جاى‏امنى نیست، ایران وضعش آنچنان است; كجا مى‏خواهید بروید؟! امام‏فرمودند: «ناگزیر از اینجا باید بروم.» سپس فرمودند: «من‏در اینجا با حرم مطهر امیرالمومنین ماءنوس بودم.»
نحوه تشرف امام به حرم مطهر حضرت على(ع)


آقاى سید حمید روحانى در این باره مى‏نویسد:
در تشرف امام خمینى به حرم مطهر امیرالمومنین(ع) با آن آداب‏خاص زیارت آن حضرت، باز شایان توجه است:
باكمال ادب و متانت اذن دخول مى‏خواندند. سپس از طرف پایین‏پاوارد حرم مى‏شدند و مقید بودند كه از بالاى سرمطهر حضرت‏امیرالمومنین(ع) عبور نكنند. چنانكه در روایات وارد شده‏است. و هنگامى كه مقابل ضریح مطهر مى‏رسیدند، زیارت امین‏الله یا زیارت دیگرى را بانهایت اخلاص مى‏خواندند، بعد دوباره‏به طرف پایین‏پا بر مى‏گشتند و در گوشه‏اى از حرم نماز، زیارت،دعا نشسته مى‏خواندند; باز دو ركعت نماز و سپس بلند مى‏شدند وبا رعایت آداب و اخلاص تمام از حرم مطهر خارج مى‏شدند.
زیارتهاى امام(ره)


آقاى محمد على انصارى، یكى از اعضاى دفتر امام خمینى(ره)،مى‏گوید:
علاقه امام به اهل‏بیت‏علیهم السلام وصف ناشدنى است; امام عاشق‏آنهااست. عاشقى كه تا صداى یاحسین بلند مى‏شود، او بى‏اختیاراشك مى‏ریزد. امام با اینكه در برابر مصیبت‏ها صابر است و حتى‏در برابر مشكلاتى چون شهادت حاج آقا مصطفى اشك نمى‏ریزد اما به‏مجرد اینكه یك روضه‏خوان بگوید: «السلام علیك یا اباعبدالله‏»، قطرات اشك از دیدگانش فرو مى‏چكد; و این واقعا علاقه كمى‏نیست; ودر همان مواقعى كه بسیارى از شبه‏روشنفكران قبل از انقلاب به‏عزادارى و سینه‏زنى مى‏تاختند و اگر این فرهنگ رشد پیدا مى‏كرد،آثارى از شعائر اسلام باقى نمى‏ماند و ما را از درون بى‏محتوامى‏كرد. امام شدیدا به ترویج همان سنت‏هاى دیرینه عزادارى‏مى‏پرداخت و مردم را به برگزارى هرچه باشكوهتر عزادارى‏هاى‏اهل‏بیت‏علی هم السلام سفارش مى‏كند.
شركت در روضه حضرت زهرا(س)


آقاى محمدعلى انصارى مى‏گوید:
یك روز كه روز شهادت حضرت فاطمه(س) بود، از امام تقاضا شد كه‏در جمع برادران دفتر، كه به همین مناسبت تشكیل داده بودند،حاضر شوند. امام آمدند و نشستند، به مجرد اینكه یكى ازبرادران دفتر شروع به خواندن مصیبت كردند، امام با صداى‏بلندگریه كردند كه ایشان براى ملاحظه حال امام مصیبت را كوتاه‏كردند و قطرات اشك هم چون دانه‏هاى مروارید برگونه‏هایشان فرومى‏غلتید و با اینكه دنیا وتبلیغات روى گریه امام تفسیرهاى‏مختلف مى‏كنند، امام باكى ندارند كه حتى در صفحه تلویزیون نیزبه خاطر ابى‏عبدالله(ع) گریه كنند و اشك بریزند.
علاقه امام به آقا امام زمان (عج)


آقاى محمدعلى انصارى در این باره مى‏گوید:
یك روز یكى از طلاب در مدرسه رفاه به امام عرض مى‏كند كه: شماچرا در بین صحبتهایتان از امام زمان كمتر اسم مى‏برید؟
امام به محض شنیدن این سخن درجا ایستادند و فرمودند:
چه مى‏گویى؟ مگر شما نمى‏دانید ما آنچه داریم از امام زمان است‏و آنچه من دارم از امام زمان(عج) است و آنچه از انقلاب داریم‏از امام زمان است.
شركت در مجالس روضه


آیة الله سید حسن طاهرى خرم‏آبادى مى‏گوید:
امام شبهاى محرم، مجالس روضه، كه در محلات قم برگزار مى‏شد،شركت مى‏كردند. براى اینكه مردم را تشویق كنند، هم گرم‏نگه دارند.
آن شب كه ایشان را مى‏خواستند دستگیر كنند، ولى هیچ كس خبرنداشت; تلفنها را قطع كرده بودند، تلفن منزل ایشان قطع شده‏بود. نزدیك غروب بود من آمدم منزل ایشان، آقاى صانعى به من‏گفت: تلفن منزل امروز قطع است. فكر مى‏كردیم تلفن عیبى پیداكرده است. فكر نمى‏كردیم كه مى‏خواهند ایشان را دستگیر كنند.
مجلس روضه هم صبحها در منزل امام منعقد بود. به من گفتند: كه‏فردا صبح بیایید منبر بروید. من هم قبول كرده بودم كه فرداآن‏جا منبر بروم.
آن شب امام رفتند مجلس روضه‏اى در یكى از محله‏هاى قم. ماهم‏رفتیم و مردم استقبال خیلى عجیبى از ایشان كردند و ما آن شب‏را خدمت ایشان در مجلس بودیم و ایشان برگشتند.
دوستان به ما گفتند كه: همان نزدیكیها كه منزل یكى از رفقابود، بیایید و شب را بخوابید.
گفتم: نه، مى‏روم منزل.
رفتم منزل. صبح بود كه من داشتم آماده مى‏شدم كه به منبر بروم‏كه خبر آوردند كه امام را نزدیكیهاى طلوع فجر آمده‏اند ودستگیر كردند.
ذكر صلوات


آقاى محمدحسن رحیمیان مى‏نویسد:
روزهاى ملاقات عمومى در حسینیه جماران، كه مردم از یكى دوساعت‏قبل تدریجا جمع مى‏شوند، گاه و بیگاه صداى صلواتشان بلند مى‏شدو طبعا صداى این صلواتها در داخل به گوش امام مى‏رسید.
یك وقتى متوجه شدیم كه امام باشنیدن صداى صلوات و نام مبارك‏پیغمبراكرم(ص) آهسته صلوات مى‏فرستند; و مدتها دقت داشتم وهیچ‏گاه ندیدم كه ایشان صداى صلوات را بشنوند و صلوات نفرستند.
احترام به ائمه اطهارعلیهم السلام


مرحوم آقاى مصطفى زمانى مى‏نویسد:
هركجا روایتى از امام(ع) به میان مى‏آمد و یا نام راوى، ازآنان احترام مى‏كرد. در مورد امامان‏علیهم السلام مى‏فرمود: «سلام‏الله علیهم اجمعین‏» و در مورد راوى با كلمه «رحمة‏الله‏علیه‏» یا «رضوان الله علیه‏» نام او را بیان مى‏داشت. عشق به‏خاندان عصمت و طهارت بود كه براى دفاع از حریم آنان، كتاب كشف‏اسرار را نوشت و براى زیارت خانه خدا و كربلاى امام حسین(ع)
كتابهاى خود را فروخت. بارها شد كه ضمن بیان روایات ائمه‏اطهارعلیهم السلام از حالات آنان هم نقل مى‏فرمود كه مسائل اسلامى‏به صورت فرمولى عرضه نشود بلكه روح معنوى شاگرد هم تكامل‏یابد.
توسل به اهل‏البیت‏علیهم السلام


آقاى مرتضى تهرانى مى‏گوید:
ویژگى دیگر ایشان شدت اتصال و ارتباطشان و توسلشان به اهل‏بیت‏صلوات الله علیهم اجمعین و خاندان عصمت و طهارت صلوات‏الله علیهم اجمعین است. به نحوى كه در تمام زمان تشرفشان به‏نجف اشرف و حضور مولى‏المتقین صلوات الله علیه همه شب به‏حرم مقدس مشرف و از ارواح طیبه آن بزرگواران استمدادمى‏نمودند.
احترام به عزادارى امام حسین(ع)


آقاى محمد حسن رحیمیان مى‏نویسد:
حضرت امام مدظله در یك مراسم ملاقات در حسینیه جماران بطوراستثنایى به جاى آنكه در جایگاه روى صندلى بنشیند... روى زمین‏نشستند، آن هم روز عاشورا و به احترام عزادارى امام حسین(ع)
بود.
شركت در دعاى توسل


آقاى محمدحسن رحیمیان در این باره مى‏گوید:
یك روز به مناسبت‏یكى از وفیات ائمه‏علیهم السلام چندنفرى، به‏عنوان خواندن دعاى توسل، به اتاق امام رفتیم.
همه رو به قبله نشستند و شروع به دعا كردند. بعد از شروع،امام وارد شدند و صف نشستند و همراه با همه دعا خواندند.
در اثناى دعاى توسل، یكى از آقایان ذكر مصبیت مختصرى كرد. باآنكه ذاكر روضه‏خوان ماهر نبود و با حضور امام دستپاچه شده بودو صدایش هم مرتعش و بریده بریده بود، همین كه شروع به روضه‏كرد با آنكه هنوز مطلب حساسى را بیان نكرده بود، امام چنان به‏گریه افتادند كه شانه‏هایشان به شدت تكان مى‏خورد و بنده وقتى‏زیر چشم به سیماى امام نگاه كردم، دانه‏هاى متوالى اشك را كه‏از زیر محاسن معظم‏له روى زانویشان فرو مى‏افتاد، دیدم.
تشكیل مجلس ذكر مصیبت


آقاى محمدحسن رحیمیان مى‏نویسد:
امام در مدتى كه در نجف اشرف بودند، در تمام شبهاى شهادت‏معصومین‏علیهم السلام در منزلشان ذكر مصیبت داشتند و به مناسبت‏رحلت‏حضرت زهرا(س) این برنامه سه شب ادامه داشت; و آن گریه‏كردن و اشك ریختن بدون استثناء در همه این روضه‏خوانیها مشهودبود.
توجه امام به زیارت عاشورا


آقاى سیدعلى‏اكبر محتشمى مى‏گوید:
از جمله حوادثى كه در فرانسه اتفاق افتاد در رابطه با آن حالت‏خلوص و علاقه و محبتى كه امام به ائمه اطهار داشتند، ما روزهاكه مى‏شد كلیه گزارشهاى شب گذشته را كه به وسیله تلفن از ایران‏رسیده بود، مى‏نوشتیم و احیانا آنهایى كه لازم بود عین صدا راامام بشنوند، جمع‏آورى مى‏كردیم و خدمت امام مى‏رسیدیم و این‏گزارشها را خدمتشان تقدیم مى‏كردیم و اگر توضیح هم لازم بود،توضیح مى‏دادیم.
اول محرم شده آن روز طبق معمول وقتى گزارشها را بردیم خدمت‏امام، دیدیم امام در اتاق قدم مى‏زنند و با تسبیح ذكرى مى‏گویندو مشخص شد كه امام زیارت عاشورا را طبق معمول كه در سالهاى‏گذشته هر سال در ایام عاشورا صبح مشرف مى‏شدند حرم و زیارت‏عاشورا را در حرم حضرت امیرالمؤمنین(ع) مى‏خواندند، در پاریس‏هم همان برنامه را ادامه داده بودند و زیارت عاشورا رامى‏خواندند. امام تذكر فرمودند كه از این به بعد در این ساعت‏گزارشها را نیاورید كه در این ساعت من مشغول هستم و این‏برنامه ادامه داشت در ایام عاشورا.
دستور امام به روضه‏خوانى در پاریس


آقاى سیدعلى‏اكبر محتشمى در این باره مى‏گوید:
روز تاسوعا من در محوطه قدم مى‏زدم كه آقاى اشراقى آمدند وگفتند: كه امام فرمودند: «كه شما آماده باشید یك ساعت‏به ظهرمن مى‏خواهم بیایم بیرون و باید امروز روضه‏بخوانى.» من متحیرشدم، چون یك همچون آمادگى نداشتم كه در آن شرایط و محیطروضه‏بخوانم. عرض كردم كه: خدمت ایشان عرض كنید كه من آمادگى‏ندارم تا روضه‏اى كه مناسب این شرایط و در جو پاریس و در میان‏دانشجویان باشد، خدمت امام بخوانم. روضه‏اى كه من مى‏دانم همان‏روضه‏هایى است كه در مجالس معمولى ایران خوانده مى‏شود. یك‏همچنین روضه‏اى من مى‏توانم بخوانم. بعد امام پیغام دادند كه‏بگویید:
«به فلانى كه همان روضه را مى‏خواهم و همان روضه باید اینجاخوانده بشود. » من از این جریان حس كردم كه امام در هرحال آن‏علاقه‏اى كه به ائمه‏اطهار دارند و به آن محیطى را كه براى آن‏محیط مبارزه مى‏كنند، احترام مى‏گذارند و همان محیط را مى‏خواهندو همان آداب و رسومى كه از متن اسلام هست و بیش از هزار سال‏مسلمانها با آن بودند را مى‏خواهند ولو اینكه در پاریس و درقلب سرزمین غرب باشد. در آن روز جمعیت زیاد بود، خبرنگاران‏فراوانى هم آمده بودند، ساعت‏یازده امام تشریف آوردند و امام‏بسیار محزون بود. من خدمت امام نشستم. امام اشاره كردند به من‏كه روضه‏بخوان و من شروع كردم روضه‏خواندن.
براى كسانى‏كه از سراسر كشورهاى غرب آمده بودند براى دیدن امام‏بسیار غیرمترقبه بود این منظره، در شرایطى كه امام در مقابلش‏شاه و آمریكاست و مبارزه مى‏كند، روز تاسوعا بنشیند و براى‏امام حسین(ع) گریه كند.
جمعیت‏خیلى زیاد بود و خبرنگارها هم این مجلس را ضبط مى‏كردند.
از همان اولى كه شروع كردم به روضه، امام گریه كردند. در وسطروضه بود كه متوجه شدم تمامى جمعیتى كه در آنجا بودند،یكپارچه گریه مى‏كردند و حتى یادم مى‏آید كه شاید در حدود یكربع‏بعد از اینكه روضه ما تمام شده بود، هنوز عده‏اى گریه مى‏كردند;و یكى از برادرهایى كه آنجا بود، برادرمان دكتر فكرى بود. آمدو صورت مرا بوسید و گفت: كه من بیست و پنج‏سال در فرانسه هستم‏و از فرهنگم جدا شده بودم، از دینم جدا شده بودم، از مسائل‏مكتبى و مذهبى جدا شده بودم، از ائمه اطهار هم جدا شده بودم وامروز با این برنامه و روضه كه تو خواندى مرا به همه چیزبرگرداندى، به مذهبم، به مكتبم، به فرهنگم. و تا آن لحظه هم‏من دیدم چشمهایش اشك‏آلود بود; و این روضه‏خوانى، شب عاشوراخوانده شد.
توسل به ثامن الحجج(ع)


آقاى سید محمد جواد علم‏الهدى مى‏گوید:
یكى از خاطرات شخصى من با حضرت امام این بود كه آن موقعى كه(در) مجلس شوراى ملى آن عصر به فرمان استعمارگران مطلبى مطرح‏شد به عنوان «انجمنهاى ایالتى و ولایتى...» و اینكه نام مقدس‏قرآن و قسم به قرآن كه وظیفه هر نماینده‏اى است كه قسم بخورد ومتعهد شود، برداشته شود و به جایش كتاب آسمانى گفته شود; واینكه اسم اسلام از روى این كشور به گونه‏اى برداشته شود به‏بهانه اینكه بتوانند ملتهاى دیگر هم دراین كشور دست‏اندر كارباشند.
تنها این سه جمله نبود; بلكه امام هشدار مى‏داد كه این یك نوع‏رقیت و استعمار خانمانسوزى است كه همه مقدسات اسلام را لگدكوب‏مى‏كند. حضرت امام لازم دیدند كه شبها... استادان حوزه علمیه قم‏را جمع كنند و در این باره شور و مشورتهایى بشود. ..، به دولت‏وقت هشدار بدهند و مى‏دادند و اعلامیه‏هایى صادر مى‏شد. من به اذن‏امام مامور شدم كه بلادى كه در قسمت‏شرق ایران قرار گرفته(یعنى استان خراسان) را از مشهد مقدس تا زاهدان كه دورترین‏شهربود، بروم و علماى بلاد را ببینم; و براى بعضى از بزرگانشان‏كه حائزاهمیت‏خاصى از حیث نفوذ مردمى بودند با قلم مقدسشان‏نامه نوشتند. شبى كه عازم بودم، خدمت ایشان شرفیاب شدم و امام‏از اندرون تشریف آوردند بیرون و نامه‏ها را به من لطف كردند واین جمله را فرمودند: «شما قبل از اینكه با هركس ملاقات كنید،اول مشرف بشوید حرم مطهر ثامن الحجج على‏ابن موسى‏الرضا(ع) و اززبان من به آن حضرت بگویید كه آقا! كار بسیار عظیم و مساله‏خطیرى پیش آمده و ما وظیفه دانستیم قیام كنیم، چنانچه مرضى‏شماست ما را تایید كنید.»
كیفیت زیارت امام(ره)


استاد عمید زنجانى مى‏گوید:
از نكاتى كه من مى‏توانم از آن دوره‏اى كه در نجف در خدمت‏حضرت‏امام بودم و این افتخار بزرگ نصیبم بود، یادآورى كنم، مساله‏كیفیت زیارت حضرت امام هست كه براى ما جالب بود. زیاد اتفاق‏مى‏افتاد كه ما مى‏رفتیم در حرم مطهر حضرت امیر(ع) فقط از دورمنظره زیارت امام را نگاه مى‏كردیم.
دو مورد بود كه مخصوصا طلابى كه حال و هوس این كارها را داشتندمعمولا مى‏آمدند تماشاى زیارت مى‏كردند.
یكى زیارت مرحوم آقاى امینى بود كه دیدنى بود; و ایشان وقتى‏حرم مشرف مى‏شدند حالاتشان به قدرى جذاب و گیرا و چنان طبیعى وخالصانه بود كه واقعا انسان را وادار مى‏كرد كه بایستد و این‏زیارت را تماشا كند; و بارها دیده مى‏شد كه مرحوم علامه امینى‏جلوى ضریح مطهر مى‏ایستاد و یا مى‏نشست و هیچ نمى‏گفت، یعنى لبهاحركت نمى‏كرد كه آدم فكر كند كه دارد زیارتنامه مى‏خواند; ولى‏همین طور اشك از چشم به پاى چشم و صورتش جارى مى‏شد.
مورد دوم زیارت حضرت امام بود كه هر شب ایشان مشرف مى‏شدند به‏حرم مطهر حضرت امیر(ع) و مقید بودند كه متن زیارت را بخوانندو جاى خاصى بود كه حضرت امام مى‏آمدند آن‏جا و از روى مفاتیح‏دعا مى‏خواندند.
... زیارت امام خیلى طولانى بود. دعایى مى‏خواندند. زیارت‏عاشورا مى‏خواندند و نماز مى‏خواندند. بعد از اینكه تمام مى‏شد،حضرت امام در كنار ضریح مطهر مى‏ایستادند و ظاهرا یك زیارت‏امین الله هم مى‏خواندند.
این كیفیت تشرف امام به حرم حضرت امیر(ع) و كیفیت زیارتشان‏واقعا جالب بود و حالت امام در دعاخواندن و زیارت، یك حالت ازخود بى‏خود شدن بود كه كاملا آن عمق اتصال روحى با آن صاحب ضریح‏و مزار و امامى كه امام زیارتشان مى‏كردند، این اتصال روحى ومعنوى كاملا آشكار بود. همین منظره در كربلا در حرم حضرت‏اباعبدالله و حضرت ابوالفضل سلام الله علیهما اجمعین‏مشاهده مى‏شد. یك‏بارهم كه ما اول ورود حضرت امام تا سامرارفتیم; و در سامرا و كاظمین هم همین طور بود.
گریه بر اهل بیت علیهم السلام


آقاى على دوانى مى‏گوید:
یكى از خاطرات جالبى كه از امام دارم این است كه معظم‏له به‏قدرى مسلط برخود هستند و خویشتن‏دار مى‏باشند كه شاید حدى نتوان‏براى آن تصور نمود.
... بارها مى‏دیدم كه در مسجد بالاى سرحضرت معصومه(س) یا خانه‏بعضى از آقایان علما كه در مجلس روضه نشسته بودند، هرچه واعظیا هركس مى‏گفت، چه شیرین و چه تلخ، چه حزن‏انگیز و چه خنده‏دار،عده‏اى تبسم مى‏كردند یا مى‏خندیدند و جمعى تحت تاثیر مطالب حزن‏انگیز سرتكان مى‏دادند و با صداى بلند گریه مى‏كردند; ولى امام‏همچنان آرام و بى‏تفاوت نشسته و فقط گوش بودند كه واقعا باعث‏تعجب هر بیننده بود; ولى همین كه لحظه ذكر مصیبت اهل‏بیت‏علیهم‏السلام فرا مى‏رسید، امام دستمال از جیب در مى‏آوردند و آنا وبى‏اختیار مى‏گریستند و اشك مى‏ریختند.
گاهى مى‏دیدم كه دستمال را با دست تا حدود دهان گرفته بودند وبه سخنان واعظ یا روضه‏خوان گوش مى‏دادند و در همان حال قطرات‏درشت و پى‏درپى اشك از دو سمت صورتشان جارى بود.
احترام به مداح اهل بیت‏علیهم السلام


آقاى محمد فاضلى‏اشتهاردى مى‏گوید:
حضرت امام تواضع عجیبى نسبت‏به طلبه‏هایى كه درس‏خوان بودند،داشتند. طلبه، روضه‏خوان، مداح اهل‏بیت‏علیهم السلام را كه‏مى‏دیدند، تمام قد بلند مى‏شدند و موقعى كه مى‏خواستند از پیش‏استاد بروند، از او بدرقه مى‏كردند و بالاخره با اصرار میهمان‏باز مى‏گشتند.
شركت در جشن امام حسن مجتبى(ع)


آقاى سیدحسن طاهرى خرم آبادى مى‏گوید:
ما در شبهاى نیمه ماه رمضان، یك جشنى به عنوان حضرت امام حسن‏مجتبى(ع) در خانه مى‏گرفتیم كه آقایان طلبه‏ها و علما را هم‏دعوت مى‏كردیم و من مقید بودم كه حضرت امام را در این جشن دعوت‏كنیم و ایشان هم اظهار لطفى مى‏كردند و در این جشن شركت‏مى‏كردند.
گریه امام براى على‏اكبر(ع)


آقاى على دوانى مى‏گوید:
آقاى حاج سیدمحمد كوثرى، ذاكر معروف قم، از دوستان صمیمى كه‏از سالها قبل در قم روضه‏خوان خاص امام بود و در سنوات اخیر هم‏ایام عاشورا در حضور جمع در حسینیه جماران به یاد ایامى كه‏امام در قم اقامت داشتند و ایشان ذاكر خاص امام بود و ذكرمصیبت وى مطلوب امام بود، نقل مى‏كرد كه پس از شهادت مرحوم حاج‏آقامصطفى، فرزند ارشد امام، وارد نجف اشرف شدم. رفقا گفتند:
خوب به موقع آمدى، امام را دریاب كه هرچه ما كردیم در مصبیت‏حاج آقا مصطفى گریه كنند، از عهده برنیامده‏ایم. مگر توكارى‏بكنى.
من خدمت امام رسیدم و عرض كردم: اجازه مى‏دهید ذكر مصیبتى‏بكنم؟ امام اجازه دادند. هرچه نام حاج آقامصطفى را بردم تا باآهنگ حزین امام را منقلب كنم كه در عزاى پسراشك بریزد، امام‏تغییر حال پیدا نكردند و همچنان ساكت و آرام بودند; ولى همین‏كه نام حضرت على‏اكبر(ع) را بردم هنگامه شد، امام چنان گریستندكه قابل وصف نیست.
گریه بر مصیبت اهل بیت عترت


آقاى على دوانى مى‏گوید:
در مجلس ختم استاد شهید مرتضى مطهرى، كه از طرف امام در مدرسه‏فیضیه برگزار شد و خود امام هم كه آن موقع در قم بودند حضورداشتند، سخنران كه در كنار ایشان ایستاده بود و آن همه درباره شخصیت استاد شهید مطهرى شاگرد برازنده و پاره تن امام وشهادت ایشان سخن گفت و امام با كمال آرامش گوش مى‏دادند; ولى‏همین كه گوینده به ذكر مصیبت اهل‏بیت‏علیهم السلام رسید، امام‏منقلب شدند و دستمال از جیب در آوردند و به صورت گرفته وگریستند. همان طور كه اهل‏بیت‏خود گفته‏اند: «هرمصیبت و شهید وقتیلى كه دارید به جاى آنها براى ما ناله و زارى كنید.» امام‏عینا چنین است.
نوفل لوشاتو شاهد اشك امام در شهادت امام حسین(ع)


آقاى على دوانى مى‏گوید:
پسر بزرگم از خانم دكتر مهین ت استاد و صاحب نظر درهنر، نقل‏مى‏كرد كه ایشان زمانى كه حضرت امام به پاریس هجرت كرده بودند،ایشان به پاریس رفته و در بیت امام خدمت مى‏كرد. وقتى مرتب‏اخبار وحشتناك 17 شهریور تهران را به امام مى‏دادند كه چه‏كرده‏اند و چقدر كشته شده‏اند، امام عكس العملى از تاثر وهیجان‏نشان نمى‏داد، و هیچ تاثرى در قیافه‏شان دیده نشد; حتى وقتى‏خود این خانم مى‏گریستند، امام او را دلدارى مى‏داده و مى‏گفتند:
چرا گریه مى‏كنى، صبر داشته باش. ولى چندى بعد روزى در یكى ازمجالس امام، شخصى برخاست و شروع به ذكر مصیبت كرد; همین كه‏گفت: «السلام علیك یا ابا عبد الله!» فورا رنگ صورت امام تغییركرد و دیدم كه به پهناى صورتشان اشك مى‏ریزند.

محمدی
04-06-2011, 01:15
امام، شما چشم امید مستضعفین جهان بودی ...

آیا صدای وا امامای آنان را که ، در فراغ تو می خواندند ، شنیدی ؟!

صدای گریه فرزندان شهدا را چطور ؟!

آیا بار غصه ای که با رفتنت ، بر دوش پدران و مادران شهدا ، سنگینی کرد را دیدی ؟!

می دانم همه را شنیدی و دیدی !

ولی این را هم می دانم که بسیار ، از دست برخی ، رنج خوردی و خسته شدی!

و حرف آخرت را ، بعد از دیدن سادگی آنکه او را حاصل عمرت خواندی، زدی و به او فرمودی :

بيشتر حرف هاي شما درست نبود، خدا انشاءالله مرا ببخشايد و مرگم را برساند !

امام ، خوب شد رفتی و ندیدی که برخی ، بعد از شما رنگ دنیا گرفتند!

اما امام من ، خیالت راحت!

جوانانی که خود را شاگردان مکتب ولایت می دانند ؛ تا پرچم این انقلاب را به دست یوسف زهرا(س) نرسانند ، از پای نمی نشینند!


http://www.navideshahed.com/attachment/1387/03/108851.jpg

نرگس منتظر
04-06-2011, 01:23
فرشته‌اي به صورت بشر


http://img.tebyan.net/big/1390/03/20110528163716514_37.gif


حضرت امام، پيش از نهضت اسلامي تا پيروزي انقلاب



حضرت امام، از همان سال‌هاي جواني به درس و بحث حوزوي بسيار اهميت داده وپس از فراگيري درس خارج و ورود به عرصه تدريس، محل‌هاي تدريس ايشان، مجمع طلاب، علما و فضلاي بزرگ بود...

ملائکه، بندگان گرامي داشته شده خداي سبحانند. اولين وصفي که حضرت حقبراي ملائکه مي‌فرمايد نيز، «عبادت»‌و «عبوديت»‌شان مي‌باشد. فرشتگان،هيچ کاري را بدون دستور خداوند متعال انجام نمي‌دهند و همه کارهايشان بافرمان الهي است.
در قرآن مجيد نيز آمده است: فرشتگان، هرگز خدا را معصيتنمي‌کنند. در قرآن همچنين ذکر شده است: ملائک، هرگز از بندگي حضرت حق،خسته نمي‌شوند و «مقرب درگاه الله» هستند.
ويژگي‌هايي که براي فرشتگان آمده، درباره اولياي خدا نيز آمده است که حضرت امام سيدروح‌الله موسوي خميني قدس سره‌الشريف نيز بدون کوچک‌ترين ترديد و با ضرس قاطع، يکي از والاترين و بالاترين اولياء الله بودند؛
و از آنجا که فرشتگان، شهوت و غضب و ساير مسائل جسماني را ندارند درحاليکه انسان، اختيار لذت از اين موارد را نيز دارد اما ولي‌الله، براي خدا حرام‌هاي اين لذات جسمي را هرگز انجام نمي‌دهد، حتي مقامي عظيم‌تر از ملائک الهي دارد.

سيره عملي امام امت
حضرت امام، از همان سال‌هاي جواني به درس و بحث حوزوي بسيار اهميت داده و پس از فراگيري درس خارج و ورود به عرصه تدريس، محل‌هاي تدريس ايشان، مجمع طلاب، علما و فضلاي بزرگ بود که از شيوه مستحکم درس‌آموزي حضرت معظم‌له، لذت وافر مي‌بردند.
از ديگر دلايل اينکه طلاب و بزرگان حوزه مقدسه علميه، مجذوب آن شخصيت الهي مي‌شدند، «استقلال»؛ «روحيه آزادگي و آزادمنشي» و «تواضع» و «بزرگي» آن حضرت بود.
پس از ارتحال ملکوتي حضرت آيت‌الله العظمي بروجردي رضوان‌الله تعالي عليه، حضرت امام،‌ با اخلاق الهي‌شان و به دليل دوري از جاه و مقام‌خواهي، در حالي که همگان در پي کسب موافقت‌شان براي اعلام مرجعيت بودند، از چنين امري کناره ‌گرفتند و در نهايت نيز بدون آنکه خود، داعيه مرجعيت داشته باشند، وقتي اين خواسته، عموميتي شگرف يافت و مرجعيت به سراغ ايشان و خدمت امام رفت، بدون آنکه ادعاي زعامت داشته باشند، براي رضا خدا و خدمت به اسلام و تشيع، آن را پذيرفتند.
ايشان حتي پس از پذيرش مرجعيت، در حالي که اغلب مراجع آن روزگار، در کنار تدريس و تهذيب، عهده‌دار امور مالي طلاب نيز بودند، بسيار بيش‌تر از آن‌که به امور مالي طلبه‌هاي حوزه بپردازند، چون دوران پيش از مرجعيت، هم‌چنان در پي تدريس، تهذيب، تزکيه نفس، تهجد و شب‌زنده‌داري بودند. آن فقيه الهي و آن پرده‌نشين و راز‌دار خداي سبحان؛
اما وقتي حوزه را در برابر اقدامات رژيم شاه؛ که اصل اسلام عزيز را نشانه رفته بود، چندان فعال نديدند، حساب خود را جدا کرده و با توکل بر خداوند تعالي، پرچم قيام عظيم الهي‌شان را براي مبارزه با فساد و ظلم، با زدن مستقيم محمدرضا پهلوي و ارباب وي، ايالات متحده، در برهه‌هايي چون تصويب لايحه انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي، کشتار طلاب در مدرسه فيضيه توسط عمال شاه، واقعه 15 خرداد و قانون کاپيتولاسيون برافراشتند.


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif

نرگس منتظر
04-06-2011, 01:32
زمينه ذهني قيام
بر خلاف آنچه تصور مي‌شود، قيامت حضرت آيت‌الله العظمي امام خميني رحمه‌الله تعالي عليه، ضدرژيم شاهنشاهي و ديکتاتوري از سال 43-1342 و موضوع سخنراني حضرت معظم‌له عليه محمدرضا، اسرائيل و اين‌که اسلام در خطر است يا ماجراي کاپيتولاسيون اتباع آمريکايي در ايران، آغاز نشد. حضرت امام در سال 1323 هجري خورشيدي با نگارش متني، نگراني خويش از اوضاع مملکت و اسلام را بيان فرموده بودند.


http://img.tebyan.net/big/1390/03/16419422517322343217435137100641969222594.gif


حضرت امام خميني در آن زمان، عالم و مجتهدي جوان (44ساله)‌بودند و البته در ميان مراجع، علما، فضلا و طلاب حوزه‌هاي علميه، شخصيتي از لحاظ سياسي بسيار باهوش و بافراست و از لحاظ علمي بسيار کوشا و پربار بودند.
تلاش حضرت امام براي ممانعت از اعدام اعضاي گروه مبارز «فدائيان اسلام» با سعي براي اقناع مرحوم حضرت آيت‌الله العظمي بروجردي رضوان‌الله‌ تعالي عليه که متاسفانه توسط برخي اعضاي بيت آن مرجع بزرگ، ناکام ماند، حشر و نشر با عالم سياسي مطرح و عامل اصلي ملي شدن صنعت نفت پس از اقدامات فدائيان اسلام، يعني مرحوم آيت‌الله سيدابوالقاسم کاشاني قدس‌سره‌الشريف، و نقش برجسته در صدور اعلاميه مشترک علما براي جلوگيري از تصويب لايحه آمريکايي انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي، تنها 3 مورد از مواردي است که به سال‌ها پيش از قيام 15 خرداد 1342 بازمي‌گردد.
15 خرداد
رژيم ستم‌شاهي که در خرداد 1342 که هم‌زمان شده بود با ماه محرم، به شدت نگران مخالفت‌ها؛ مخصوصاً از قم و بويژه از سوي حضرت امام که پس از ارتحال حضرت آيت‌الله العظمي بروجردي (رض)، تبديل به بزرگ مرجع عالم تشيع شده بودند، بود، اندکي پيش از آغاز محرم‌الحرام و ايام عزاداري سالار شهيدان حضرت سيد‌الشهداء عليه‌السلام، با ارسال 3 دستور‌العمل از طرف ساواک براي تمام علما و منبري‌ها، آن‌ها را از صحبت درباره اين موضوعات، زنهار داده بود: «1- بر منابر عليه اسرائيل سخني گفته نشود؛ 2- نگويند، اسلام در خطر است؛ 3- عليه شاه صحبتي نشود».
اما حضرت امام در سخنراني تاريخي‌شان در 12 خرداد 42 مصادف با روز عاشورا، ضمن آنکه درباره هر 3 مورد فوق، فرمايشاتي را فرمودند؛ بلکه درباره اصل دستورالعمل سازمان امنيت (ساواک) نيز افشاگري فرمودند و با ذکر سؤالاتي، ابراز داشتند: «ساواک گفته:‌ هي نگوييد، اسلام در خطر است.
حالا اگر ما نگوييم اسلام در خطر است، در خطر نيست؟!... رژيم دستور داده بر منابر عليه اسرائيل سخن نگوييد، عليه شاه هم سخن نگوييد؛ مگر شاه، اسرائيلي است که مي‌گوييد، عليه اسرائيل و شاه حرفي نزنيد؟! و...».
پس از فرمايشات حضرت امام، شور و ولوله‌اي در قم البته به صورت پنهان و خاموش به راه افتاد و رژيم نيز از سخنراني حضرت ايشان در روز عاشورا، بسيار بيمناک شد.
از اين‌رو دو روز بعد، در شامگاه 14 خرداد 1342، ايشان را شبانه دستگير کرده و به پادگان عشرت‌آباد تهران منتقل کردند.
در پي انتشار خبر بازداشت بزرگ مرجع شيعيان جهان، مردم کشور به ويژه مردم غيور شهر‌هاي قم و ورامين عليه اين اقدام گستاخانه رژيم خروشيدند که منجر به بروز فاجعه 15 خرداد 42 و کشتار مردمي شد که به اسايه ادب به نايب امام زمان (عج) از سوي شاه معترض بودند.
ماجراي کاپيتولاسيون؛ خروش حضرت امام براي حفظ شأن مسلمان ايراني آبان‌ماه سال 1343، ماجراي تصويب قانون کاپيتولاسيون اتباع آمريکايي در ايران، موجب شد، حضرت امام بار ديگر برخيزند و اين‌بار براي جلوگيري از تحقير مسلمانان و ايرانيان از سوي اهل کتاب بپاخاستند.
بر مبناي قانون کاپيتولاسيون که طبق خواست دولت ايالات متحده در مجلس ايران تصويب شد، اگر يک تبعه آمريکايي در ايران، مرتکب هر جرمي مي‌شد،
محاکم قضائي کشور، حق بازخواست از او را نداشتند و به فرموده حضرت امام، حتي اگر شاه ايران را هم يک فرد معمولي آمريکايي مي‌کشت، کسي در ايران حق برخورد با او را نداشت و وي به ايالات متحده بازگردانده شده و در دستگاه قضائي آمريکا محاکمه مي‌شد. طبق اين قانون،
اگر يک ايراني نيز عليه فردي تبعه آمريکا، اقدامي مي‌کرد، بايد براي محاکمه به ايالات متحده فرستاده شده و در اين کشور محاکمه مي‌شد!
حضرت امام عليه اين قانون خوارکننده ايرانيان و مسلمانان و عزت‌بخش آمريکايي‌ها برخاستند و موجب لغو آن گرديدند. رژيم هم گرچه در برابر امام تسليم شد ولي حضرت ايشان را ابتدا به ترکيه و سپس به عراق تبعيد نمود؛ تبعيدي که 14 سال، تا زمان بازگشت امام عزيز به ايران و پيروزي انقلاب اسلامي ادامه يافت.



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-06-2011, 01:32
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/91944378918798528552.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/91944378918798528552.gif)


بغض به سینه می رود پهنه به پهنه لب به لب

اشک زدیده می رود چشمه به چشمه، یم به یم



همچو هزار در غمت شاخه به شاخه، گل به گل

ناله زدل برآورم سینه به سینه، دم به دم



بر سر زلف عقده با حوصله شان می کشم

حلقه به حلقه مو به مو، طره به طره خم به خم



رحلت جانسوز امام خمینی(ره) تسلیت باد


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_10z.gif

شكوه انتظار
04-06-2011, 09:29
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif
امام(قدس سره) در آسمان کرامت
جوان امروز بیش از هر زمان دیگر به بزرگمردی چون خمینی نیازدارد، تا از نفس قدسی او جان دو باره گیرد و با مطالعه زندگی اش، طریق جاودانه زیستن را فراگیرد. امام خمینی(ره) مردی است که از آغاز بلوغ شخصیت معنوی خود را ساخت و نزد خدایش بنده ای محبوب شد. از این روی پرده های آسمان کنار رفت و روح الله چشم بر حقایق هستی گشود. خداوند به دست سرنوشت میلیونهاانسان را دگرگون کرد. مقامی عظیم، یعنی کرامت به وی عطا کرد.
آنچه می خوانیم گوشه هایی از این مقام عظیم است. جای بسی شگفتی است که صاحبان قلم پیرامون ابعاد مختلف زندگی امام قلم فرسایی می کنند، اما بعد عرفانی این شخصیت بزرگ در هاله ای از غفلت قرار دارد و تحلیلگران ما کمتر در باره آن سخن می گویند، حال آنکه تبیین ارتباط مردان آسمانی با ملکوتیان برای جوانان ماجاذبه های عجیبی دارد و در صورت طرح ساده و بی پیرایه جوان رابه باور آن سوق می دهد و ریشه های اعتماد و محبت قلبی بین مردم با صاحب کرامت را تقویت می کند. از این رو انتظار می رود محققان و نویسندگان تا آثار زنده و شاهدان صادق از امام خمینی(ره) دردسترس هستند، نسبت به جمع آوری و ثبت مجموعه کرامت های حضرت به پاخیزند و راه های آسمانی را در جستجوی مرد سلوک سبز و عارف بزرگ قرن بپویند. آری! ما باید بدانیم مردی که در عرصه سیاست،نظامی ضد دینی را نابود ساخت، در عرصه علم و فقه و فلسفه واصول استاد دهر شد، در میدان جهاد بانفس و خودسازی و پالایش اندرون هم تا آنجا پیش رفت که قدسیان او را به پاکی ستودند وخداوند مقامی بس بالا نصیبش کرد.
کرامت هدیه ای برای مردمان پاک طینت
کرامت نشانه قداست و آیه حقانیت مردان خدایی است. مردانی که پاکی طینت و زلالی بندگی، آنان را نزد خدای متعال، محبوب ساخت.
و تداوم آن در طول قرنها و عصرها، بهترین گواه بر اتصال زمینی ها با ملکوتیان است و چه زیباست مطالعه زندگی وصال یافتگان.
اما کرامت چیست؟
کرامت همان معجزه است با این تفاوت که معجزه در مقابل انکارکنندگان و برای عاجز کردن آنها از سوی معصومان علیهم السلام بروز می نماید; اما کرامت، همان کار از سوی اولیای الهی و یاغیر معصومان علیهم السلام است بدون اینکه در مقابل انکار کننده باشد; بلکه عنایتی است که شامل حال معتقدان، صاحبان ایمان، یادلدادگان و دلسوختگان می شود. و اولیای خداوند با اذن و اجازه پروردگار، در اسباب طبیعی تصرف می کنند.
البته برخی روشنفکرنمایان کرامت بزرگان را مخالف توجیهات علمی می دانند. و این حقیقت و موهبت الهی را خرافه می پندارند. حال آنکه خدایی که به اسباب مادی خاصیت هایی داده است، می تواند آن ویژگیها را سلب و به سبب دیگر بدهد. با اندک تاءملی می توان قبول کرد که خدایی که به دارو خاصیت «دردزدایی » عنایت کرد،همان خاصیت را می تواند به تربت امام حسین(ع) بدهد و یا همان ویژگی را در دعای امام، یا اولیای خود و بندگان صالحش قراردهد. آری خداوند هم «سبب ساز» و هم «سبب سوز» است. پس برای قبول کرامت اولیای الهی تنها کافی است، اعتقاد خود به قدرت مطلقه الهی را تقویت کنیم و به راستی تنها اوست که می تواندخاصیت اسباب طبیعی را جایگزین کند. به این ترتیب می توان گفت:
1- کرامت اولیای الهی امری محال نیست. زیرا خارج از قدرت خداوند متعال نیست.
2- کرامت از نظر علم و عقل معقول و قابل پذیرفتن است. هرچندخلاف عادت و کار کرد طبیعی اسباب موجود است.
3- کرامت کار خارق العاده ای است که هرگز احدی از مرتاضها ونابغه های جهان نمی توانند آن را انجام دهند.
4- کسی نمی تواند اثر کرامت را نابود کند و یا مانع تحقق آن شود; زیرا کرامت به قدرت بی کران خدا متصل است.
5- کرامت نوعی عنایت به دلسوختگان است، نه تحدی و مبارزه طلبی و عاجز سازی.
6- کرامت محدودیت زمانی و مکانی و تشخص ندارد. زیرا بر قدرت نامحدود خداوند متکی است و این قدرت در هر زمان می تواند جاری شود و می شود.
7- کرامت، معلول بی علت نیست، بلکه ما این علت را نمی شناسیم،اما خداوند از آن آگاه است.
8- مقام کرامت بر اثر پاگیزگی روحی به اشخاص اعطا می شود وتنها پاکیزگان از این مقام برخوردار می شوند.
9- چون زلالی باطن و تعلق و اراده الهی لازم است تا شخص صاحب کرامت شود، لذا این مقام قابل تعلیم و تعلم نیست. گرچه قابل اکتساب است.
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif

شكوه انتظار
04-06-2011, 09:30
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif
اعتقاد به کرامت
امام خمینی(ره) خود اعتقادی محکم به تاثیر نفوس پاک در تغییراسباب طبیعی داشت و معتقد بود اگر مردان خدا و پاکان بی ریانزد خداوند چیزی بخواهند، همان خواهد شد. از این روی همواره از چنین مردانی برای تغییر احوال یاری می جست. نمونه ای از این «باور کرامت » و «تاثیر نفوس پاک » را می توان در سیمای امام آنگاه مشاهده کرد که از آیت الله قاضی(ره) آن عارف بزرگ برای شفای دخترش و نجات وی از مرگ کمک می گیرد.
ختم «امن یجیب »
شاگردان امام هنوز آن روز را به یاد می آورند و به صراحت و باشور از آن یاد می کنند. آیت الله صانعی یکی از مشاهیر شاگردان آن بزرگوار است که مراسم ختم «امن یجیب » و حضور آیت الله قاضی را به یاد دارد. وی می گوید:
بعد از درس معمولا جمعیت زیادی برای دستبوسی ایشان می آمدند واز این رو برای تلف نشدن وقت با تاکسی به مسجداعظم رفت و آمدمی کردند. من هم برای آن که بتوانم جواب سؤال خود را بهتربگیرم، دنبال امام به منزلشان می رفتم، در آنجا سؤال را مطرح کردم. امام فرمودند: بنویس. سؤال را نوشتم و دادم خدمت امام واما باز هم امام جواب ندادند. من که سابقه برخوردهای چندین سال پیش از آن را داشتم و نیز از سرپرتوقعی، با رنجیدگی خاطربیرون آمدم و امام هم ناراحتی مرا احساس کردند.
در همان موقع با برادرم رو به رو شدم. ایشان از من پرسیدند:
«چرا ناراحتی؟» گفتم: رفتم مطلبی را از امام بپرسم، ولی امام به من جواب ندادند. برادرم با تندی به من گفت: دخترشان مریض است و از این بابت امام ناراحتند. بعد تو توقع داری دراین شرایط امام مثل همیشه به تو جواب سؤال درس را بدهند؟! بعدبرادرم برای من توضیح بیشتری دادند که گویا هنگامی که حال دختر امام به وخامت گراییده بود، فورا یک شورای پزشکی در قم تشکیل شده بود. این شورا نظر بسیار مایوس کننده ای به حضرت امام(ره) داده بودند. وقتی به امام عرض کرده بودند که یا بایدمادر از بین برود و یا بچه. این طور می گویند که امام فرموده بودند: من الان اظهار نظر نمی کنم که کدام یک فدای دیگر بشود.
شما یکی دوساعت صبر کنید. من جواب می دهم که عمل جراحی انجام شود یانه؟
پس از آن هم از برادر من خواسته بودند که ترتیب ختم «امن یجیب » را در همان شب بدهند و مخصوصا آقای قاضی را برای دعاخواسته بودند. مرحوم قاضی که عموزاده علامه طباطبایی و ازدوستان امام بود، بسیار اهل ذکر خدا بود. ایشان در زمان طلبگی هم یک پیشگویی داشت و به امام عرض کرده بود: «شما بعدها جزوپیشوایان خواهید شد.» بالاخره آقای قاضی و عده ای از طلبه هاآمدند و ختم «امن یجیب » گرفتیم. برای همه ما میزان اعتقادامام به دعا جالب بود. پس از آنکه ختم تمام شد، از بیمارستان نکویی قم به منزل امام تلفن کردند و اطلاع دادند که حال دخترشان به طور معجزه آسایی بهتر شده است و از این رو فعلانیازی به عمل نیست. در همان هنگام برادرم برای من این پیغام را از حضرت امام آورد: «... من آن وقت روی حساب مربضی صبیه ناراحت بودم و جواب ایشان را ندادم، ولی فردا توی درس جواب خواهم داد.»
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif

شكوه انتظار
04-06-2011, 09:31
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif
ارتباط با ائمه علیهم السلام


امام خمینی(ره) ولی فقیه و نایب حضرت ولی عصر(عج) بود و ازهمین جهت ارتباط وی با آن حضرت امری کاملا طبیعی به نظر می رسد.
او فقیهی بزرگ بود که در هدایت سیل خروشان مردم به سوی انقلاب ومراحل مختلف انقلاب از طریق همین ارتباط، راهنمایی های لازم رااز آن حضرت دریافت کرد اما عموما این ارتباطها به صورتی سرپوشیده بود. با این حال مواردی از طریق شاگردان حضرت که به ایشان نزدیک بودند، نقل شده است که این ارتباطها را علنی می سازد. و از این جهت برای مومنان تقویت ایمان و برای مردم بی اعتقاد، نوعی اتمام حجت است تا انصاف پیشه سازند و به درستی راهی که امام رفت، معتقد شوند و به این ترتیب دست از تضغیف اندیشه های وی بردارند. خیانتی که هم اینک جمعی برای اجرای آن در تلاش اند.
نمونه روشن از این ارتباط را حجه الاسلام سید محمد کوثری از آیت الله فاضل لنکرانی نقل می کند:
شاه باید برود
یک روز من منزل آقای فاضل لنکرانی از استادان حوزه علمیه قم بودم و یکی از فضلای مشهد هم آنجا بودند. ایشان به نقل از یکی از دوستانشان تعریف کردند: در نجف اشرف در خدمت امام بودیم وصحبت از ایران به میان آمد. من گفتم: این چه فرمایش هایی است که در مورد بیرون کردن شاه از ایران می فرمایید؟ یک مستاءجر رانمی شود از خانه بیرون کرد، آن وقت شما می خواهید شاه مملکت رابیرون کنید!! امام بر آشفتند و فرموند: فلانی! چه می گویی؟ مگرحضرت بقیه الله امام زمان(ع) به من (نستجیربالله) خلاف می فرماید؟ شاه باید برود.
البته گاهی نیز این ارتباط از طریق خواب برای اشخاص مسلم شده است. مانند خوابی که همسر امام خمینی قبل از ازدواج می بیند وبرای وی مسلم می شود که امام با اهل بیت علیهم السلام مرتبط است وباید با وی وصلت کند. مورد دیگر را حجه الاسلام محی الدین فرقانی، به این صورت، نقل می کند.
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif

شكوه انتظار
04-06-2011, 09:32
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif
هرچه بود، بخشیدم


شیخ مازندرانی پیری بود که بی دلیل به امام بدبین بود. حتی به بعضی ها می گفت به درس امام نروند. این مساله چند سالی طول کشید. امام هر روز، ساعت ده و ربع برای درس می رفتند. چون بعضی وقتها بدون این که به من خبر دهند، حرکت می کردند. من با عجله بیرون می رفتم که مبادا ایشان تنها بروند. روزی با عجله ازخانه بیرون آمدم.
دیدم این پیرمرد شیخ در بیرونی را می بوسد. بعد هم خم شد عتبه را بوسید. من که از اعمال قبلی او اراحت بودم، گفتم: عجب!
برگشت رو به من کرد و گفت:
(الحمدالله الذی هدانا لهذا و ماکنا لنتهدی لولا ان هداناالله)
گفتم: مگر چه شده است؟ گفت: به درس می روید؟ آقا مسجد می آیند؟
گفتم: بلی. گفت: من هم می آیم مسجد. قبلا او به مسجد نمی آمد ونمی گذاشت بچه اش دست امام را ببوسد. همین که این حرف را زد، درباز شد و آقا از منزل بیرون آمدند. او خجالت کشید و از کوچه دیگر رفت. من همراه آقا به مسجد رفتم. آن روز کتاب همراه نبرده بودم که مجبور نشوم پای منبر بروم. همان دم در نشستم.
این از خوش شانسی پیرمرد بود. آمد و کنار من نشست و گفت: توکه می دانی همنشین بد بر من اثر کرده بود. از بس زیاد ازمغرضان شنیده بودم که آقا روزنامه می خواندند و چه کارهامی کنند.
سپس اضافه کرد یک شب خواب دیدم در حرم حضرت امیر(ع) هستم وعده ای دور هم نشسته اند. سن هرکدام، با سن یکی از امام ها تطبیق می کرد. دوازدهمی را می گفتند حضرت مهدی(ع) است. از قیافه شان نور می بارید. خیلی زیبا و ملکوتی بودند و درآخر صف نشسته بودند. بعد علمای اسلام یکی یکی آمدند. همه آنها از مقبره مقدس اردبیلی بیرون می آمدند، نگاه کردم تا ببینم آیا کسی از ایشان را می شناسم؟ یکی از آنها را گفتند: شیخ شلال یکی از شیوخ عرب است. خیلی خوشحال شدم، خواستم حرکت کنم ولی انگار مرا به زمین بسته بودند. نمی توانستم تکان بخورم. وقتی هرکدام از این علمامی آمدند آن دوازده نفر تعظیم می کردند، بعضی وقت ها حضرت امیر(ع) با یکی دو نفر مشغول صحبت بودند. بعضی وقت ها هم هفت هشت نفرشان تعظیم می کردند. یک وقت دیدم آقای خمینی از گوشه ایوان وارد شدند و شما هم دنبالشان هستی. در کفشداری کفش هایشان را کندند و شما کفش ها را کنار گذاشتی و به سرعت به دنبالشان رفتی. آن دوازدهمی تا چشمشان به ایشان افتاد، بلندشدند. یک مرتبه دیدم همه بلند شدند.
بعد یازده نفرشان نشستند و دوازدهمی ایستادند و گفتند: روح الله، آقای خمینی عبایشان را جمع کردند و گفتند: بله آقا،ایشان فرمودند: بیاجلو، آقا تند تند جلو رفتند. وقتی خدمت امام زمان(ع) رسیدند، دیدم قدمهایشان یک اندازه است. جوری نبود که حضرت مهدی(عج) بلند و آقای خمینی کوتاه باشند. طوری ایستادند که گوش آقای خمینی دم دهان امام زمان(عج) بود. امام زمان چیزهایی گفتند و آقای خمینی در جواب گفتند:
«چشم .... انجام دادم ... انجام می دهم... ان شاء الله ... »درست یک ربع حضرت در گوش روح الله چیزهایی می گفتند. وقتی مطلب تمام شد و حضرت رفتند که بنشینند، آقای خمینی دست تکان دادندو آن یازده نفر تعظیم کردند و ایشان بی آنکه پشتشان را بکنندعقب، عقب برگشتند و به حرم رفتند. من پرسیدم که چرا ایشان به حرم نرفتند؟ گفتند: حضرت امیر(ع) اینجا نشسته اند. برای چه به حرم بروند!! بعد دم کفشدرای رفتند و شما کفششان را گذاشتی جلوپوشیدند و تند حرکت کردند و از در صحن آمدند بیرون. من ازخواب بیدارشدم، شروع کردم به گریه کردن. ساعت را نگاه کردم.
دیدم یک ساعت به اذان صبح مانده، با خودم گفتم: من در حق ایشان جفا کرده ام. خدا از سر تقصیرم در گذرد! من از حالا به ایشان ایمان آوردم. ولی هنوز ناراحتم. اولین کاری که کردم همان بود که دیدی. در مقابل نظر هیچ کس نبود. فقط تو می دانی ومن. می باید این عتبه را ببوسم. من قول داده ام که فضایل ایشان را منتشر کنم و باید انتشار بدهم. بعد گفت: این قصه من بود.
یک خواهش از تو دارم «بینی و بین الله » اگر می توانی به امام بگو که از من بگذرد. گفتم: می توانم همین الان انجام می دهم. ازمسجد که بیرون آمدیم، به آقا گفتم که قصه کذا و کذاست و حالااز شما خواهش دارد که از او بگذرید. امام گفتند:
«من از ایشان گذشتم. من بخشیدم. هرچه بود، بخشیدم.» بعد ازرفتن امام، او دوان دوان آمد. گریه می کرد از من می پرسید: چه شد؟ گفتم: آقا گفتند که من هرچه بود بخشیدم.
به سجده افتاد. از آن به بعد هر روز خدمت امام می آمد و آقای خمینی هم نظر خاصی به او پیدا کردند و این طور شد که او هم دنیا و هم آخرت را به دست آورد.
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif

شكوه انتظار
04-06-2011, 09:32
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif
خبر غیبی


امام(ره) در مواردی بسیار، از آنچه رخ می داد. آگاه بود و این به جهت همان ارتباطی بود که داشتند و این موضوع در مسیر نهضت بارها تکرار شد و یاران، شاگردان و هم سنگرانش به برکتش ازخطرات بزرگی رهایی یافتند. ما تنها به یادآوری دو مورد از این حکایت ها بسنده می کنیم:
سهم امام و رسید آن


یکی از مواردی که می توانم صد درصد روی آن انگشت بگذارم، این است که یکی از تجار ایرانی، زمانی که دولت طاغوت هرکسی را که به نجف و زیارت ایشان می رفت، تعقیب می کرد، پول هنگفتی با خودبه نجف برده بود که بابت سهم امام به ایشان بدهد. دولتی ها هم خبر داشتند که این شخص پول زیادی باخود برده است و می خواهدسهم امام را بدهد. آن تاجر خدمت امام رسید و گفت: این پولهابابت سهم امام است و از ایران آورده ام که به شما تقدیم کنم تاصرف حوزه علمیه کنید. امام قبول نکردند، تاجر در جواب گفت:
آقا من از راه دور این پول را آورده ام، سهم امام و مخصوص شماست، امام فرمودند:
«صلاح تو نیست که من این پولها را از توبگیرم. ببر خدمت یکی دیگر از مراجع بده و از ایشان هم رسید بگیر.» خلاصه اصرارش هیچ در امام اثر نکرده بود و او پول را به منزل مرجع دیگری برد و رسید گرفت. پس از بازگشت آن تاجر را در مرز دستگیرکردند و به او گفتند که شما در نجف پیش آقای خمینی رفته اید وپول زیادی هم با خود به آنجا برده اید و ما از همه کارهای توخبرداریم. و بالاخره زمینه چیدند که حداقل چند سالی او رازندان کنند. تاجر در جواب گفت: «من یک شاهی هم پول به ایشان نداده ام. پول را بابت سهم امام به شخص دیگری دادم » و بعدرسید پول را از جیبش درآورد و ارائه داد.
آن رفت که امام به ایشان فرموده بود که صلاح تونیست پولت را به من بدهی، چنین روزی را می دید. اگر پول را به امام داده و ازایشان رسید گرفته بود، شاید تا آخر عمر در گذشه زندان می ماندو حتما شکنجه هم می شد. این هم یکی دیگر از کرامات ایشان بود.
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif

شكوه انتظار
04-06-2011, 09:32
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif
سفر طولانی


در سال 1357 ه.ش هنگامی که منزل امام از طرف بعثی ها درمحاصره قرار گرفت، مساله هجرت امام از نجف مطرح شد. ایشان درجواب نامه ای که یاسرعرفات نوشته بود، نامه ای نوشتند که بایدکسی آن را به لبنان می برد. انجام این امر برعهده من گذاشته شد. همچنین قرار شد که در لبنان و سوریه شرایط را برای اقامت امام بررسی کنم.
وقتی نامه آماده و به من تحویل شد، برای خدا حافظی به خدمت امام رفتم. قاعدتا هر وقت ما می خواستیم به سفر برویم خدمت امام می رسیدیم و دست ایشان را می بوسیدیم و امام هم دعایی می کردند. وقتی تنهایی خدمت ایشان رسیدم. عرض کردم: من عازم سفرم، مسافرتی به سوریه و لبنان. تبسمی کردند و فرمودند:
«مثل اینکه سفر شما این بار طولانی می شود.» من عرض کردم: نه علی القاعده نامه حضرت عالی است که برسانم و شاید دو سه روزدیگر برگردم. ایشان سکوت کردند، اما سخن ایشان در مورد اینکه سفر من طولانی می شود، ذهنم را مشغول کرد. خلاصه به همراه برادرمان آقای فردوسی پور به طرف بغداد حرکت کردم. قرار بودکه آقای دعایی در بغداد مدارکی را برای بردن به سوریه به مابدهد. وقتی وارد فرودگاه شدم، ساک خود را تحویل دادم و منتظرساعت پرواز شدم. از همان اول متوجه شدیم که وضع فرودگاه غیرعادی است. آن روز تمام مسوولان فرودگاه لباس شخصی بر تن داشتندو مشخص بود که افراد سازمان امنیت عراق هستند. پس از مدتی یکی از افراد سازمان امنیت عراق به نزد ما آمد و گفت: کدام یک ازشما مسافرید؟ گفتم: من مسافرم. گفت: با من بیا. پس از آنکه به همراه او به راه افتادم. بلیت مرا گرفتند و شماره روی آن رابه قسمت تحویل بار دادند و ساک مرا پس گرفتند و محتویات آن راخالی کردند. پس از آن مرا به همراه اوراقی که در ساک خودداشتم، به طبقه دوم فرودگاه که مرکز سازمان امنیت عراق بود،بردند، در آنجا یکی دو ساعت با من صحبت کردند. بعد گذرنامه ام را پس دادند و کاغذی را برای امضا کردن در برابرم قرار دادند.
پرسیدم: این چیست؟ گفت: بخوان. در کاغذ نوشته شده بود که «من الان الی الابد ممنوع الدخول » به عراق هستم. همچنین از من التزام گرفته شده بود که چنانچه بر خلاف تعهدم وارد عراق شدم،خودم مشمول اجرای قانون شورای انقلاب عراق هستم. در آغاز کمی برای امضا نکردن پافشاری کردم، اما سرانجام مجبور به امضاشدم. در آن زمان ناگهان به یاد فرمایش امام در خصوص طولانی شدن مدت مسافرتم افتادم. 2تصرف در اسباب 2 گاه کرامت های اولیای خداوند به تغییر کاربرد اسباب می انجامد. به این صورت که بادعاو یا با اشارتی از سویشان سبب های طبیعی منقلب می گردند و به این ترتیب قدرت الهی به صورت «تصرف در اسباب » در برگذیدگان او تجلی می یابد. به خواست آنان گاه از دل بیابان خشک و سوزان چشمه ای می جوشد و گاه مریضی رو به مرگ، زندگی دوباره می یابد واز این دست کرامت ها در طول زندگی روح الله بسیار می توان می دید.
از جمله آنهاست آنچه شهید صدوقی رحمه الله علیه نقل می کند.
جوشش آب برای نماز شب
در آن زمان قسمت هایی از ایران زیر نظر دولت های روسیه و آمریکاو انگلستان بود. وقتی از ارض اقدس بر می گشتیم، بین راه روس هابرای بازرسی جلوی ماشین ما را گرفتند. همگی پیاده شدیم و چون امام از اول تکلیف مراقب تهجد و نماز شب بودند، و هیچ وقت آن را ترک نکرده بودند، بعد از پیاده شدن خواستند که نماز شب بخوانند. آنجاهم که وسط بیابان بود و آبی وجود نداشت. یک وقت نگاه کردیم دیدیم که آبی جاری شد. ایشان آستین بالازد و وضوگرفت. نفهمیدیم که بعد از نماز ایشان هنوز آب بود یا نه!
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif

شكوه انتظار
04-06-2011, 09:33
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif
ترس، هرگز!


در گذشته فردی ترسو و گریزان از ماجراجویی و یا مسائلی نظیرآن بود. به طوری که با شنیدن کوچکترین صدای بلندی، ترس برتمامی وجودش مستولی می شد و اختیار از کف می داد و حالت بسیارناراحت کننده ای به او دست می داد. یک بار وقتی صدای شلیک پدافند در حسینیه جماران به گوش رسید، ترس و وحشت چنان بر اومستولی شد که دیگران نیز از حالت او ناراحت شدند. کنترل آقاقاسم از عهده دیگران نیز ساخته نبود. در همین حال امام عزیزبا آقا قاسم رو به رو شدند و دستی بر سینه اش گذاشتند و دلداری دادند. ناگهان آقا سیدقاسم جمارانی حالتی عادی به خود گرفت،مثل این بود که او هیچ گاه با ترس آشنا نبوده است. آقا سیدقاسم می گفت که پس از آن تاریخ هرگز از هیچ صدایی حتی صدای انفجار نیز نترسیده است و قوت قلبی دور از تصور یافته است.
دیدم آقا نیست!
زمان آمدن امام از پاریس، در بهشت زهرا فردی را دیدم که مردم را کنار می زد و برای دیدن امام بی تابی می نمود. وضعیتی تقریبا غیر عادی داشت که مجبور شدم، علت این بی تابی و تلاش را از وی جویا شوم. در جواب گفت: من داستانی دارم که شما نمی دانید. زمان زندانی بودن حضرت امام، من سربازبودم و یکی از دوستانم که مسؤول سلول حضرت امام بود، ظاهراآقا را نمی شناخت. برایم تعریف می کرد که: «من از این سیدچیزهای عجیبی می بینم. درون سلول بعضی اوقات مشغول نماز است.
پاره ای وقت ها او را در سلول نمی بینم. قفل در سلول را بازمی کنم و به جستجو می پردازم و او را نمی بینم. درب را قفل می کنم. ولی بعد از دقایقی می بینم درون سلول نماز می خواند.»
به پیشنهاد ایشان جایمان را عوض کردیم و من زندانبان آقا شدم.
اوایل آن بزرگوار را نمی شناختم; ولی بر اساس بیانات دوستم کنجکاوی به خرج می دادم. من هم عینا همان صحنه ها را مشاهده می کردم. گرچه درب زندان بسته بود; اما ایشان را در سلول نمی یافتم و ... مشاهده این کرامات مرا متوجه عظمت شخصیت آن بزرگوار کرد و بالاخره توفیق نصیب شد و آن حضرت را شناختم.
زمانی که از ارادت و علاقه من به آقا آگاه شدند، دستگیرم ساخته و به شکنجه و آزارم پرداختند و از جمله ناخن هایم را کشیدند.
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif

شكوه انتظار
04-06-2011, 09:33
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif
علاج ناپذیر


به بیماری عصبی سختی دچار شده بودم و به همین منظور به خارج از کشور، برای مداوا، رفتم. بیش از آن تقریبا نزد تمامی پزشکان مجرب داخلی رفته بودم ولی نتیجه ای به دست نیاوردم. درخارج از کشور نیز پزشکان خارجی از عهده درمان من بر نیامدند.
وضع به گونه ای شد که در میان دوستان شایع شد فلانی نیز علاج ناپذیر است و باید برای جانشینی وی در ژاندارمری فکری کرد.
اعضای خانواده ام نیز کم کم ماءیوس شده بودند. خلاصه امید برای درمانم بسیار کم بود. به خدمت حضرت امام(ره) رسیدم. سلام کردم و گفتم: اماما دکترها مرا جواب کرده اند و این به معنی آن است که از نظر طبی من علاج ناپذیرم. از شما خواهش می کنم که برایم دعا کنید. دعا کنید که ان شاءالله من بهبودی یابم و بتوانم به خدمتگزاری ادامه دهم.» امام دعا کردند خدا را شاهد می گیرم که از آن پس رفته رفته حالم بهتر شد و حالا به سلامتی کامل نزدیکم.
از برکت دعای امام
در مورد کرامات امام مطالب گوناگونی وجود دارد، مثلا از دست ایشان قند می گیرند و تقاضا دارند که آقا بر آب آشامیدنی دعابخوانند تا به بیمار بخورانند. فرزند یکی از دوستان ما بیماربود. کودک پاهایش درد می کرد و نمی توانست راه برود. آن آقا هم خیلی ناراحت بود. آن اوایل بود که امام به جماران تشریف آورده بودند و رفت و آمد با ایشان آسانتر بود. آن آقا که می دانست گاهی کودکان را نزد امام می بردند و ایشان دستی برسرکودکان می کشند گفت: بچه ما معلول است و نمی تواند راه برود به پزشک هم مراجعه کرده ایم ولی مثمر ثمر واقع نشده است. اگر می توانید اورا به نزد امام ببرید. یک روز عصر بنده آن کودک را که حدود سه سالش بود، بغل کردم و خدمت امام شرفیاب شدم. پدرش داخل نشد.
جریان را به عرض رساندم. امام هم دستی بر سر کودک کشیدند و اورا بوسیدند و دعا کردند و فرمودند: ان شاء الله خوب می شود. پدرو مادرش نگران نباشند... کودک را بغل کردم و از خدمت ایشان مرخص شدم. همان طور که کودک در بغلم بود، می خندید. این را خودم دیدم. پدر کودک، فرزندش را گرفت و در حالی که اشک در چشمانش پرشده بود، شکر کرد. مادر کودک هم آنجا ایستاده بود و خیلی خوشحال بود.
... دو سال پیش که بنده فرزندم را برای معالجه به خارج ازکشور برده بودم. آن آقا را دیدم. ایشان که الان سفیر ایران درسوئیس یا انگلیس هستند به مناسبتی به پاریس آمده بود. من دیدم که ایشان یک پسر بچه پنج، شش ساله به همراه دارد و آن کودک می دود و می خندند، فرانسوی صحبت می کند و به انگلیسی تکلم می کند. ایشان گفت: آقای ثقفی می دانی این کودک کیست؟
گفتم نه، گفت: همان است که شما برای شفا خدمت امام بردید.
بنده با تعجب پرسیدم: راست می گویید!! گفت: بله، او خوب شده است و به مدرسه هم می رود. من سلامتی کودکم را از برکت دعای خیرامام و دستی که ایشان بر سرش کشیدند، می دانم.
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif
سایت حوزه
پدیدآورنده: محمد عابدی میانجی

parsa
04-06-2011, 13:05
خاطرات و گفتار بسيار خواندني از دختر گرامي امام خميني(ره)




http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1390/3/12/96341_532.jpg




=======================



به گزارش خبرگزاري فارس، ماهنامه پاسدار اسلام در شماره جديد خود ويژه‌نامه‌اي درباره حضرت امام(ره) منتشر كرد.

در يكي از مطالب، خاطراتي خواندني از خانم زهرا مصطفوي دختر بنيانگذار كبير انقلاب اسلامي منتشر شده است كه متن آن در ذيل مي‌آيد.



=======================



آنچه در پي مي‌آيد بخشي از خاطراتي است كه در طول سالهاي گذشته از خانم دكتر زهرا مصطفوي يادگار گرامي حضرت امام سلام‌الله عليه شنيده‌ام؛ خاطراتي كه از ساده‌ترين آنها مانند بازي با كودكان در خانه تا بزرگترين آنها همچون مسئله رهبري آينده، آموزنده و براي رهروان روح‌الله بسي ارزشمند است. اكنون به مناسبت سالگرد عروج آن عزيز سفر كرده - كه همچنان انديشه و راهش زنده و پوياست - تقديم امت امام مي‌شود.

محمدحسن رحيميان

----------------------------

ادامه دارد

parsa
04-06-2011, 13:05
گردش به سمت گل ها


- امام نسبت به مسئله محرم و نامحرم و برخورد با نامحرم، بسيار مقيد بودند. من حدوداً 11 سال داشتم و هنوز چادر چيت سر مي‌كردم. آقاي اشراقي (داماد اول امام) ما را دعوت كرده بودند و من همراه ايشان به مهماني رفتم. آقاي اشراقي باغچه‌اي داشتند كه در وسط آن معبري بود و آنجا دو سه تا صندلي گذاشته بودند كه در آنها امام و آقاي اشراقي روي صندلي نشسته‌اند. آن روز كسي در را باز كرد و خود آقاي اشراقي به استقبال آمدند.

ما به خاطر قضيه نامحرم بودن، جلوي شوهر خواهرها نمي‌امديم. من يكه خوردم و از امام پرسيديم: «سلام بكنم؟» امام گفتند: «واجب نيست». من چون خجالت مي‌كشيدم با آقاي اشراقي روبه‌رو بشوم و سلام نكنم، از مسير خارج شدم و رفتم ميان علف‌ها و گياهان باغچه و از آن معبر نرفتم تا با ايشان روبه‌رو نشوم.

الان هم منزل ما اين‌طوري است كه مردها و زن‌ها به خاطر مهماني دور هم نمي‌نشينند، مگر به خاطر مراسم و مسائل جدي شرعي.

بعد از انقلاب خود من در تلويزيون، سمينارها، سخنراني‌ها و جلساتي كه آقايان و خانم‌ها حضور داشتند، حضور فعال داشتم و امام هرگز نگفتند نرويد و اين كار را انجام ندهيد، ولي در همان دوران اگر شوهر خواهرم مي‌آمدند، اين طور نبود كه سفره زن‌ها و مردها يكي باشد. رفت‌وآمد بود اما مردها جداي از زنان در اتاق‌هاي مختلف پذيرايي مي‌شدند.



سفره محرم و نامحرم جدا بود


- تا آخرين لحظه زندگي امام،‌ همواره سفره محرم و نامحرم جدا بود. يك بار مادرم به امام گفته بودند: «ما امشب منزل نفيسه خانم - دختر بزرگ آقاي اشراقي - دعوت داريم». امام فكر كرده بودند كه در منزل نفيسه خانم، همسرش و شوهر خواهرهايشان هستند و مرد و زن با هم هستند و به مادرم گفته بودند: «اين مجلس، مجلس حرام است. شما مي‌خواهيد به مجلس حرام برويد؟» مادرم گفته بودند: «همه به من محرم هستند.» امام گفته بودند: «به دخترها كه محرم نيستند.» مادر گفته بودند من مي‌روم كه به همه مردها محرم هستم (دامادها و احمد) امام در اين مورد بسيار دقت مي‌كردند.

parsa
04-06-2011, 13:06
امام به خواهرم ديه دادند!


آنچه از دوران بچگي يادم هست، اين است كه من حدود 8 ساله بودم، خواهرم ده سال و خواهر بزرگترم (همسر آقاي اشراقي) 12 سال داشت. ما با بچه‌هاي منزل همسايه سمت چپ‌ خانه كه منزل آقاي كمالوند بود، عروسك‌‌بازي مي‌كرديم... گاهي هم گرگم به هوا بازي مي‌كرديم. امام به ما گفته بودند منزل آقاي كمالوند نرويم.

ايشان از علما و از دوستان امام بودند. اين دوستي هم قصه جالبي دارد. به ما گفته بودند به آنجا نرويد. هر وقت مي‌خواهيد بازي كنيد، دخترشان - كه اسمش طاهره‌خانم بود - بيايد پيش شما. پشت‌ بام‌هاي منزل ما به يكديگر راه داشت. ما همگي بچه بوديم، ولي آنها نوكر 14- 15 ساله‌اي داشتند كه به تازگي صدايش دورگه شده بود. به همين جهت آقا دستور داده بود شما نبايد به منزل آنها برويد.

وقتي آقا از مسجد سلماسي برمي‌گشتند و به طرف منزل مي‌آمدند، از پشت كوچه صداي گرگم به هواي ما بچه‌ها را شنيدند. وقتي به منزل آمدند، از كارگرمان - زيور - پرسيدند: «بچه‌ها كجا هستند؟» او جواب داد: «منزل آقاي كمالوند.» گفتند: «برو بگو بيايند.» ما خيلي ترسيديم. برگشتيم به منزل و سه‌تايي توي زير زمين رفتيم، خطاب امام، بيشتر به خواهر بزرگترم بود كه مكلف شده بود.

امام يك چوب نازك خشك را برداشتند و محكم به لبه ديوار زيرزمين زدند و گفتند: «من نگفتم نرويد؟ چرا رفتيد؟» بسيار هم عصباني بودند. چوب شكست و يك تكه‌اش به پاي خواهرم خورد. بلند شديم و به اتاق رفتيم و من ديدم پاي خواهرم كمي كبود شده است.

شب به آقا گفتم: «خرده چوبي كه به ديوار زديد و شكست، به پاي صديقه خورده و پايش كبود شده.» امام پرسيدند: «واقعا؟» گفتم: «بله.» گفتند: «برو بگو بيايد.» صديقه خانم آمد و امام پايش را ديدند و به او ديه دادند!

من به خودم گفتم اي كاش پاي من كبود شده بود!

امام تا اين حد روي مسائل شرعي دقت داشتند، در حالي كه بچه‌شان بود و عمداً هم نزده بودند. با همه انس و توجه و محبتي كه امام داشتند، ما از ايشان خيلي حساب مي‌برديم. البته حق با ايشان بود من خيلي شلوغ بودم.

parsa
04-06-2011, 13:06
آغوش مهربان آقا


- شايد اولين خاطره‌اي كه از دوران كودكي به يادم مانده، به خاطر لذتي كه از حضور امام مي‌بردم. اين است كه امام شب‌ها زير كرسي مي‌نشستند و من كه يك دختر چهار پنج ساله بودم، مي‌رفتم زير كسي و سرم را از زير بغل ايشان بيرون مي‌آوردم و چون بچه شيطاني هم بودم، خيلي وول مي‌خوردم، ولي ايشان دلشان نمي‌آمد به من بگويند برو؛ فقط نگهم مي‌داشتند كه خيلي شلوغ نكنم.

گاهي هم دستي به سر و صورتم مي‌كشيدند. من چون خيلي از اين كار لذت مي‌بردم كه در آغوش پدر باشم، نمي‌رفتم. ايشان هم نمي‌گفتند برو، ولي دست و پايم را مي‌گرفتند كه خيلي شلوغ نكنم.

خيلي با خوشرويي و محبت با من رفتار مي‌‌كردند ومن از اين كارشان خيلي لذت مي‌بردم؛ لذا اولين خاطره‌اي كه از دوران بچگي يادم مي‌آيد اين است كه شب‌ها دور كرسي مي‌نشستيم و بسياري از اوقات من شام خوردم را هم همان‌جا و همراه امام مي‌خوردم.

parsa
04-06-2011, 13:07
برنامه ثابت امام براي بازي با كودكان


- بيش از آنكه تصور كنيد حضرت امام اهل محبت بودند.

بچه بودم و يك روز در حياط نشسته بوديم، به من گفتند: «اگر توانستي اين مداد را با دست راستت به ديوار بزني، من به تو جايزه مي‌دهم.» من گفتم: «اينكه كاري ندارد.» گفتند: «بينداز.» من هم مداد را دادم به دست راستم و پرت كردم به طرف ديوار و بعد گفتم: «جايزه‌ام را بدهيد.» امام گفتند: «با دستت پرت نكردي.» گفتم: «چرا! با دستم پرت كردم.» گفتند: «نخير! دستت هنوز به بدنت هست!» من تازه متوجه شدم كه دارند با من شوخي مي‌كنند.

امام براي بازي با ما وقت خاصي داشتند. صبح‌ها در منزل تدريس مي‌كردند و طلاب مي‌آمدند. نيم‌ساعت به اذان ظهر مانده، طلاب مي‌رفتند و امام مي‌آمدند به حياط و يك ربع با ما بازي مي‌كردند. ما هم مي‌دانستيم و از قبل جمع مي‌شديم. ما معمولاً از گِل باغچه تيله درست مي‌كرديم و مي‌گذاشتيم خشك مي‌شدند، بعد با آنها تيله‌بازي مي‌كرديم و هركس مي‌توانست تيله بيشتري را بزند، برنده بود. البته بازي‌هاي گوناگوني از جمله گرگم‌ به هوا بازي مي‌كرديم.

ايشان مي‌نشستند و يك نفرمان سرش را در دامن ايشان مي‌گذاشت و بعد همه مي‌رفتند و قايم مي‌شدند، بعد آن فرد بلند مي‌شد و دنبالمان مي‌گشت.

امام به ضعيفترها كمك هم مي‌كردند. من از همه شلوغ‌تر بودم و يكي از خواهرهايم (خانم آقاي اشراقي) با اينكه چهار سال از من بزرگتر بود، آرامتر و مظلومتر بود و زبر و زرنگي مرا نداشت. گاهي اوقات مي‌رفتم بالاي درخت كاجي كه در منزلمان بود و آنجا قايم مي‌شدم. كسي سرش را بلند نمي‌كرد به آنجا نگاه كند. امام مي‌دانستند كه بچه‌ها نمي‌‌توانند مرا پيدا كنند و با سرشان اشاره مي‌كردند، يعني آنجا را نگاه كن و جاي مرا لو مي‌دادند. گاهي اوقات هم زير عبايشان قايم مي‌شديم.

امام عصرها هم براي تدريس به مسجد سلماسي قم در كوچه آقازاده مي‌رفتند و تقريباً نيم‌ساعت به اذان مغرب كه آفتاب هنوز بالاي ديوار بود، به منزل برمي‌گشتند و ما منتظرشان بوديم. مي‌آمدند و يك ربع با ما بازي مي‌كردند و بعد سراغ كارهاي خودشان مي‌رفتند.

امام سر شب شام مي‌خوردند، به قولي سه از غروب رفته، گاهي قبل و گاهي بعد از شام مي‌آمدند و با ما بازي مي‌كردند. اوايل كودكي بازي بود و بعد به تدريج تبديل به كتاب خواندن شد. من در 13-14 سالگي خيلي اهل مطالعه بودم و كتاب‌هاي رمان و تاريخي را غالباً بلند مي‌خواندم و بقيه گوش مي‌دادند. بزرگتر كه شديم، امام معما و چيستان يا مسئله‌اي مطرح مي‌كردند و ما سعي مي‌كرديم پاسخ آنها را پيدا كنيم. گاهي اوقات هم نمي‌توانستيم جواب بدهيم.

parsa
04-06-2011, 13:07
دفاع امام از كوچك‌ترها


- يادم هست 10 -11 ساله بودم و حاج‌آقا مصطفي شايد 21-22 ساله بود. به من گفت: «يك ليوان آب به من بده.» امام نشسته بودند. من شانه‌هايم را بالا انداختم و گفتم: «نمي‌خواهم». حاج‌آقا مصطفي ناراحت شد و آمد طرف من كه مرا دعوا كند. امام به من اشاره كردند كه فرار كن. داداش ديد و گفت: شما اين جور مي‌كنيد كه گوش به حرف نمي‌دهد.» آقا گفتند: «اگر گوش به حرفت بدهد، امروز مي‌گويي يك ليوان آب بده، پس فردا مي‌‌گويي كفش‌هايم را جلوي پايم جفت كن!»


مصطفي بر فراز گلدسته!


- همراه خانم (مادرشان) در صحن حضرت معصومه سلام ‌الله عليها بودم. حدود 8 - 9 سال داشتم و داداش 18- 19 ساله بودند. خانم سرشان را بلند كردند و توجه كردند كه يك نفر روي مناره كله معلق ايستاده است. اولين حرفي كه خانم زدند اين بود كه گفتند: «خوش به حالش!» خانم خيلي شاداب و دلشاد بودند. همه نگران شدند، ولي خانم گفتند: «فكر مي‌كنم مصطفي باشد. غير از مصطفي كسي جرأت نمي‌كند آن بالا برود و معلق بزند!» جالب اين است كه خانم‌ نگران نشدند و اصلاً اهل اين‌جور نگراني‌ها نبودند. بقيه خيلي نگران شدند، ولي ايشان ابداً.

parsa
04-06-2011, 13:08
امام به من گفتند: كودتاچي!


ما اغلب براي ناهار آبگوشت داشتيم، چون امام آبگوشت دوست داشتند، ولي من اصلاً آبگوشت دوست ندارم و در منزل همسرم هم جز چندباري كه نوه‌هايم آمدند و خواستند برايشان درست كنم، آبگوشت درست نكرده‌ام.

يك بار كه حدوداً 9 - 8 ساله بودم در فصل تابستان بود و امام وضو گرفته بودند و داشتند از پله بالا مي‌آمدند و من ظرف گوشت كوبيده دستم بود. چشمم كه به آقا افتاد، بشقاب را به طرف ديوار پرت كردم و گفتم: «كي گفته هر كس بزرگتر است،‌ بايد حرف، حرف او باشد؟ شما چون بزرگتريد و آبگوشت دوست داريد، من هم بايد آبگوشت بخورم؟»

ايشان آمدند بالا و به خانم گفتند: «بچه‌ها را بنشانيد و از آنها بپرسيد چه غذايي دوست دارند و هر روز مطابق ميل يكي از آنها غذا بپزيد».

البته به من لقب «كودتاچي» دادند و گفتند تو كودتا كردي!




خواهش امام از من: به چين نرو!


- چند سال قبل از فوت امام مرا به چين دعوت كردند كه بروم آنجا و صحبت كنم. سر سفره بوديم و ايشان به خاطر قلبشان به دستور دكتر پشت ميز كوچكي مي‌نشستند و غذا مي‌خوردند. من خيلي عادي و معمولي گفتم: «من هفته ديگر به چين مي‌روم. مرا دعوت كرده‌اند.» حرف‌هاي ديگري زده شد و گذشت.

چند دقيقه بعد، امام به من گفتند: «فهيمه (مرا در منزل فهيمه صدا مي‌زنند) بيا!» بعد گفتند: «سرت را بياور پايين.» من كنار ايشان ايستاده بودم. گوشم را نزديك دهانشان بردم. امام گفتند: «مي‌خواهم از تو خواهش كنم به چين نروي.» من مكثي كردم و گفتم: «چشم»، ولي حقيقتش اين است كه كمي به من برخورد كه چرا ايشان همان وقت به طور عادي اين مطالب را نگفتند. مثلاً نگفتند مصحلت نيست و نرو و چرا اين‌جور گفتند.

وقتي غذا خوردن تمام شد و ايشان خواستند به اطاقشان بروند، من همراهشان رفتم و گفتم: «مي‌خواهم از شما گله كنم.» پرسيدند: «چرا؟» جواب دادم: «شما فكر مي‌كنيد اگر مرا منع كنيد گوش نمي‌كنم؟ همان‌جا به من مي‌گفتيد نرو، مصحلت نيست. من هم قبول مي‌كردم. لازم نبود مرا صدا بزنيد و درِ گوشم بگوييد.» گفتند: «آدم وقتي مي‌خواهد چيزي را به كسي بگويد، بايد به كف پاي او بگويد؟ بايد درِ گوشش بگويد!» فهميدم مي‌خواهند از در شوخي درآيند. گفتم: «هم من مي‌دانم منظورم چيست، هم شما مي‌دانيد!»

parsa
04-06-2011, 13:08
دقت و مراعات ظريف


- نكته ديگري كه يادم آمد از دوره‌اي است كه امام كسالت داشتند. حدود ده روز قبل از رحلتشان بود. امام بيمار بودند و بايد در بيمارستان بستري مي‌شدند. امتحان جامع دكترا هم داشتم. امام هم قرار بود فرداي آن روز به بيمارستان بروند. من وقتي وارد منزل شدم، ايشان داشتند با مادرم شام مي‌خوردند. شنيدم كه گفتند: «به فهيم نگوييد.» من همان‌جا متوجه شدم كه ايشان مي‌خواهند به بيمارستان بروند، منتها ايشان به ديگران توصيه مي‌كردند به من نگويند كه حواسم براي امتحان پرت نشود. من به روي خودم نياوردم كه مي‌دانم. آمدم و نشستم و صحبت كرديم و شب به منزل برگشتم.

صبح فردا دلم نيامد كه نروم و امام(ره) را نبينم. از آن طرف هم از بيمارستان گفته بودند جواب آزمايش حاضر نيست و بايد فردا براي عمل بياييد. من اين را نمي‌دانستم. وقتي آمدم و وارد اتاق شدم، فكر كردم امام را مي‌خواهند به بيمارستان ببرند. به روي خودم هم نمي‌آوردم كه مي‌دانم.

به محض اينكه وارد شدم، امام دستشان را باز كردند و گفتند: «خيالت راحت‌! قرار نيست به بيمارستان بروم.» پرسيدم: «جدي مي‌گوييد؟» يادم نيست عين جمله‌شان چه بود، اما آن را جوري ادا كردند كه من باور كردم كه قرار نيست اصلاً به بيمارستان بروند و با كمال آرامش رفتم و امتحانم را دادم و برگشتم و تازه فهميدم كه قرار است فرداي آن روز بروند.

اين‌قدر دقيق بودند كه من از نظر روحي لطمه نخورم و امتحانم خراب نشود.

parsa
04-06-2011, 13:09
بيشترين ناراحتي امام از آقاي منتظري و ماجراي قطعنامه بود


- من اصلاً در مورد قضيه آقاي منتظري ناراحت نشدم و فكر مي‌كردم حق همين است كه امام ايشان را كنار بگذارند، چون ديده بودم كه امام چقدر از دست ايشان اذيت شدند. رنج امام حد و اندازه نداشت. باورشان نمي‌شد كسي كه آن‌قدر مبارز و متدين بوده، اين‌طور تحت تأثير قرار بگيرد. فوق‌العاده زياد هم تلاش كردند تا ايشان را از بعضي ارتباطات و كارها منع كنند. امام كمتر مسائل بيرون را در اندرون نقل مي‌كردند، ولي در ارتباط با ايشان از بس منقلب و ناراحت بودند، مي‌آمدند و مي‌گفتند.

من در طول زندگي امام، دو بار ناراحتي فوق‌العاده زياد ايشان را ديدم. يك بار همين قضيه آقاي منتظري بود كه امام خيلي اذيت شدند، يكي هم قبول قطعنامه.

من تهران نبودم و از تلويزيون خبر بركناري آقاي منتظري را شنيدم. خوشحال شدم و فكر مي‌كردم حق همين بود و ايشان نبايد جانشين امام باشند. خدا شاهد است همان روز اول بعد از رحلت امام با آن همه ناراحتي از آن مصيبت بزرگ، وقتي شنيدم كه آقاي خامنه‌اي انتخاب شده‌اند، قلباً خوشحال و آرام شدم و گويي مرگ پدر را فراموش كردم.

حتي كسي به من گفت: «خوشحالي مي‌كني كه جاي پدرت جانشين انتخاب شد؟» گفتم: «اين حرف چيست؟ بالاخره هر كسي رفتني است، ولي شخص بسيار خوبي جاي ايشان آمد».

تا الان هم معتقدم بهترين فرد، ايشان بودند و هستند. ان‌شاءالله كه عمر طولاني داشته باشند.

parsa
04-06-2011, 13:11
نظر امام درباره رهبري آيت‌الله خامنه‌اي


- به خاطرم هست، 3-4 روز بعد از جريان آقاي منتظري كه ايشان از قائم مقامي كنار رفتند، پيش امام نشستم و گفتم: «اگرچه زشت است كه من اين حرف را بزنم، اما بالاخره آدميزاد از اين دنيا مي‌رود و من به نظرم مي‌رسد فردي را نداريم كه جانشين شما باشد. آيا بهتر نيست كه شورايي باشد؟» تا اين حرف را زدم، گفتند: «چرا نداريم؟» گفتم: «به نظر مي‌آيد چنين فردي نيست.» گفتند: «چرا، آقاي خامنه‌اي.»

صرف‌نظر از سخن امام، من واقعاً و قلباً به رهبر معظم انقلاب اعتقاد دارم. خدا شاهد است كه اين اعتقاد قلبي من است كه الان بهترين فرد را داريم و چه انتخاب خوبي بود. هيچ‌كس نمي‌توانست اين طور محكم در برابر آمريكا و دشمنان بايستد و از ملت دفاع كند. گاهي اوقات وقتي ايشان مطلبي را مي‌گويند، خيلي ياد امام مي‌كنم و مي‌بينم گويا همان گفته‌هاست. من بسيار به ايشان اعتقاد دارم و لذا هرچه بگويند اطاعت مي‌كنم.

من معتقدم كه در رأس يك كشور اسلامي قطعاً بايد ولي فقيه باشد و فقط ولي فقيه است كه مي‌تواند به معناي حقيقي، كشور را حفظ كند؛ انتخابي هم كه مردم به صورت مستقيم يا غير مستقيم مي‌كنند، انتخاب درستي است. مردم تشخيص درستي دارند.

-----------------------------

parsa
04-06-2011, 13:16
http://www.askquran.ir/gallery/images/60/1_383755_CCI5TLdO.jpg

ملکوت* گامی تارهایی *
04-06-2011, 17:01
خاطره حاج احمد آقا از امام (ره) (http://www.khabaronline.ir/news-154246.aspx)

http://khabar.khabaronline.ir/images/position28/2011/5/100933518381.jpg333.jpg


خاطراتی درباره امام از زبان نزدیکترین فرد به ایشان نقل می شود
روزی که شاه فرار کرد تمام نمایندگان رسانه های گروهی دنیا در نوفل لوشاتو با حضرت امام برنامه مصاحبه داشتند .شاید 15 شبکه تلویزیونی در سراسر دنیا به طور مستقیم این برنامه را پخش می کردند: زیرا یکی از بزرگترین رویدادها در سراسر دنیا به طور مستقیم این برنامه را پخش می کردند؛ زیرا یکی از بزرگترین رویدادهای تاریخ انقلاب به وقوع پیوست.
همه می خواستند نظر امام را بدانند. ایشان چند دقیقه صحبت کردند، بعد از من سئوال کردند: ظهر شده است؟ گفتم : همین الان ظهر شد. امام گفتند: والسلام علیکم و رحمه الله. در آن لحظه، ایشان موضوع به آن اهمیت را به خاطر اقامه نماز در اول وقت رها کردند. در شرایطی که رسانه های بیگانه برای میلیونها بیننده خود در حال ارسال خبر مصاحبه امام بودند، امام اقامه نماز در اول وقت را بر ادامه مصاحبه ترجیح دادند.



http://s17.rimg.info/a0b1c4eca79fbda37f6d2adf4ada4fee.gif

ملکوت* گامی تارهایی *
04-06-2011, 18:01
نمودار موضوعی وصیت‌نامه‌ی حضرت امام خمینی (ره)، در آستانه‌ی دومین سال مطالبه رهبر انقلاب از مسئولان برای تبدیل شدن این وصایا به «دستورالعمل كاری»، از سوی دفتر دفتر حفظ و نشر حضرت آثار آیت‌الله خامنه‌ای منتشر شد.

شما می‌توانید با مطالعه‌ی این نمودار، مروری اجمالی، نظام‌مند و كاربردی از بخش‌های مختلف وصیت‌نامه بدست آورید.

این نمودار كه از متن كامل وصیت‌نامه‌ی حضرت امام (ره) استخراج شده، شامل محورهای «حكومت اسلامی»، «رهبری نظام»، «قوای سه‌گانه و شورای نگبهان»، «مسائل سیاسی نظام اسلامی»، «روحانیون و طلاب»، «دانشجویان»، «نویسندگان، هنرمندان و تاریخ‌نویسان»، «تعلیم و تربیت اسلامی و استعماری»، «سیاست‌های اقتصادی نظام اسلامی»، «وظایف مردم و مسئولان در نظام اسلامی»، «قوای مسلح» و «جنگ تحمیلی» است.

لازم به ذكر است حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در بیانات خود در چهاردهم خردادماه سال هشتاد و هفت با تاكید بر لزوم بازخوانی وصیت‌نامه‌ی الهی سیاسی حضرت امام خمینی (ره)، تاكید كردند: «امروز قواى ثلاثه و مسئولان گوناگون كشور - اعم از نظامى و غير نظامى و سياسى و اجتماعى و خدماتى - بايد دستوالعمل كار خود را همين وصيت‌نامه‌ى امام و راهنمائيهاى امام قرار بدهند. عزت ملت ايران، امنيت پايدار ملت ايران، رشد و توسعه‌ی مادى ملت ايران، اعتلاى معنوى و اخلاقى ملت ايران، در گرو عمل كردن به اين توصيه‌هاست.»

نمودار را از اینجا دریافت كنید؛
http://farsi.khamenei.ir/roadmap-content?id=9455 (http://farsi.khamenei.ir/roadmap-content?id=9455)

نرگس منتظر
04-06-2011, 20:12
پسر من به فدای شما...


http://img.tebyan.net/big/1389/03/1251903818218343115472979219451314521990.jpg



آنچه در پی می‌آید یكی از خاطرات آیت‌الله خامنه‌ای از امام خمینی (ره) است :
معنویت مردم و خانواده‌ى شهدا و اخلاص رزمندگان در جبهه‌ها، امام را به هیجان مى‌آورد.
من چند بار گریه‌ى امام را - نه فقط به هنگام روضه و ذكر مصیبت - دیده بودم.
هر دفعه كه راجع به فداكاریهاى مردم با امام صحبت مى‌كردیم، ایشان به هیجان مى‌آمدند و متأثر مى‌شدند.
مثلاً موقعى كه در محل نماز جمعه‌ى تهران، قلكهاى اهدایى بچه‌ها به جبهه را شكسته بودند و كوهى از پول درست شده بود، امام(ره) در بیمارستان با مشاهده‌ى این صحنه از تلویزیون متأثر شدند و به من كه در خدمتشان بودم، گفتند:
دیدى این بچه‌ها چه كردند؟ در آن لحظه مشاهده كردم كه چشمهایشان پُر از اشك شده است و گریه مى‌كنند.
بار دیگر موقعى گریه‌ى امام را دیدم كه سخن مادر شهیدى را براى ایشان بازگو كردم: در شهرى سخنرانى داشتم.
بعد از پایان سخنرانى، همین كه خواستم سوار ماشین شوم، دیدم خانمى پشت سر پاسدارها خطاب به من حرف مى‌زند. گفتم راه را باز كنید، تا ببینم این خانم چه‌كار دارد. جلو آمد و گفت: از قول من به امام بگویید بچه‌ام اسیر دست دشمن بود و اخیراً مطلع شدم كه او را شهید كرده‌اند. به امام بگویید فداى سرتان، شما زنده باشید؛ من حاضرم بچه‌هاى دیگرم نیز در راه شما شهید شوند.
من به تهران آمدم، خدمت امام رسیدم، ولى فراموش كردم این پیغام را به ایشان بگویم. بعد كه بیرون آمدم، سفارش آن مادر شهید به ذهنم آمد. برگشتم و مجدداً خدمت امام رسیدم و آنچه را كه آن خانم گفته بود، براى ایشان نقل كردم.
بلافاصله دیدم آن‌چنان چهره‌ى امام درهم رفت و آن‌چنان اشك از چشم ایشان فرو ریخت، كه قلب من را سخت فشرد.
سخنرانى در مراسم بیعت فرماندهان و اعضاى كمیته‌هاى انقلاب اسلامى 18/3/68
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آیت الله خامنه ای

تنظیم برای تبیان: عطاالله باباپور









http://shiaupload.ir/images/va5s5x42m293u3pao.gif
http://www.aviny.com/imamkhomeini/Gallery/imam03.gif
http://shiaupload.ir/images/va5s5x42m293u3pao.gif

نرگس منتظر
05-06-2011, 00:16
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38221561208341858262.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38221561208341858262.jpg)




حضرت امام خميني (ره) خورشيد فروزان عالم اسلام و ستاره درخشان عالم عرفان و سرور مجاهدان راه حق، رهبر کبير انقلاب اسلامي و بنيانگذار نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران، پس از سالها مبارزه در راه حق و متجلي ساختن اسلام حقيقي در ميان جوامع اسلامي و بشري و ستيز دائم با کفر و استکبار جهاني، در شامگاه 13 خرداد 1368 به ملکوت اعلي پيوست و جهان اسلام و تشيع در ماتم بزرگترين رهبر قرن، شجاع‌ترين و آگاه‌ترين مرجع و رهبر اسلامي، ماتم زده و عزادار شد.
ملت شهيد پرور و انقلابي ايران که پدري مهربان و رهبري دلسوز را از دست دادند در اين ماتم عظمي چنان تشييع و عزاداري عظيمي بر پا کردند که در تاريخ بي سابقه است.
در پي ارتحال جانکاه حضرت امام خميني (ره) اولين اطلاعيه از سوي حجت‌الاسلام والمسلمين حاج احمد آقا خميني فرزند بزرگوار صادر شد:
«بسم‌ا... الرحمن الرحيم، انا لله و انااليه راجعون. روح بلند پيشواي مسلمانان و رهبر آزادگان حضرت امام خميني به ملکوت اعلي پيوست و دل مالامال از عشق به خدا و بندگان رنج کشيده صالحش از تپش افتاد، اما دلهاي دردمندي که سر ريز از عشق به خميني است تا ابد خواهد تپيد و خورشيد رهبري امام تابناک تر از گذشته بر عالم و آدم خواهد تابيد.
خدايا! اگر اينک بنده عاشق تو به جوار رحمت متعاليت مأوا گرفته است و توفان عشق دل دريايي‌اش در کرانه قربت به اطمينان سکون رسيده است اما تو خود مي‌داني که اين مصيبت عظمي توفان غم ارتحال امام ايران يکسره سيه پوش شد و نه تنها ايران بلکه مسلمانان سراسر جهان در سوگ نشسته و به عزاداري پرداختند.
ميليون ها نفر در روز 15 خرداد در مصلاي بزرگ تهران با امام دلهاي خويش و داغ کردند و سرانجام در روز 16 خرداد پس از اقامه نماز ميت به امامت مرحوم حضرت آيت‌ا... العظمي گلپايگاني (ره) و ساعت ها تأخير به علت ازدحام بيش از حد و بي نظير مردم در ساعت 30و16 پيکر مطهر حضرت امام در بهشت زهرا به خاک سپرده شد و مقبره ايشان در کنار تربت پاک شهدا ميعادگاهي براي تجمع عاشقان ولايت و شيفتگان انقلاب اسلامي شد.




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/46234119608691960580.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/46234119608691960580.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
05-06-2011, 04:38
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/81921290123557443380.jpg (http://www.ayehayeentezar.com/showthread.php?t=15101)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
05-06-2011, 18:06
http://iranproud3088.persiangig.com/other/nimeye%20khordad89.swf

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
05-06-2011, 19:09
http://s1.picofile.com/file/6752879274/imam.jpg

"آقایی" پای منبر امام اش(ره )...

امامم اکنون فهمیدم که چرا گفتی با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد ما را ترک می کنی...
امامم اکنون فهمیدم در صحبت هایت به که نگاه می کردی و این جمله را می گفتی ...
امامم اکنون فهمیدم چه گفته ای ...
تازه فهمیدم آرامی دلت و مطمئنی قلبت را ...
امامم مطمئنم به چشمان آقایم نگاه کردی و گفتی ...!!
امامم ،سیدی را به ملت معرفی کردی به استواری خودت...
امامم ، رهبری به ملت معرفی کردی به بزرگی و مقدایی خودت...
امامم ،علی ات را همچون کوفیان تنها نیمگذارم...
امامم ،هم دلت و هم قلبت ،آرام و مطمئن ...



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
05-06-2011, 20:10
غزل معروف ((چشم بیمار)) که سروده حضرت روح الله است و پاسخی که آقای خامنه ای به آن داده اند :


http://www.hamvatansalam.com/images/news/khomeynib.jpg

من به خال لبت اى دوست گرفتار شدم
چشم بیمــــار تــــو را دیــدم و بیمار شدم

فارغ از خود شدم و كوس اناالحق بزدم
همچــــو منصــور خــــــریدار سرِ دار شدم

غم دلدار فكنده است به جانم، شررى
كـــه بـــه جــــان آمدم و شهره بازار شدم

درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز
كه من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم

جــــامــه زهد و ریا كَندم و بر تن كردم
خــــرقــــه پیــــر خـــراباتى و هشیار شدم

واعـــظ شهــر كــه از پند خود آزارم داد
از دم رنــــد مــــى‏آلــــوده مــــَددكار شدم

بگـــذاریــــد كــــه از بتكــده یادى بكنم
مـــن كـــه با دستِ بت میكده، بیدار شدم


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05282309593288431363.jpg


تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی
تو طبیب دل مایی ز چه بیمار شدی

تو که فارغ شده بودی ز همه کون و مکان
دار منصور بریدی همه تن دار شدی

عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر
ای که در قول و عمل شهره بازار شدی

مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی
وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شدی

خرقه پیر خراباتی ما سیره توست
امت از گفته در بار تو هشیار شدی

واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی
دم عیسی مسیح از تو پدیدار شدی

یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم
ببریدی ز همه خلق و به خلق یار شدی


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif)

ملکوت* گامی تارهایی *
06-06-2011, 21:28
http://s1.picofile.com/file/6752879274/imam.jpg



"آقایی" پای منبر امام اش(ره )...

امامم اکنون فهمیدم که چرا گفتی با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد ما را ترک می کنی...
امامم اکنون فهمیدم در صحبت هایت به که نگاه می کردی و این جمله را می گفتی ...
امامم اکنون فهمیدم چه گفته ای ...
تازه فهمیدم آرامی دلت و مطمئنی قلبت را ...
امامم مطمئنم به چشمان آقایم نگاه کردی و گفتی ...!!
امامم ،سیدی را به ملت معرفی کردی به استواری خودت...
امامم ، رهبری به ملت معرفی کردی به بزرگی و مقدایی خودت...
امامم ،علی ات را همچون کوفیان تنها نیمگذارم...
امامم ،هم دلت و هم قلبت ،آرام و مطمئن ...




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif)


به همرهان كه جفا مي كنند مي گويم
اگرچه گفته ام اينك بلند مي گويم

كه تا به چشمه ي نور حيات، روزنه ايست
تمام بود و نبودم فداي خامنه ايست

ملکوت* گامی تارهایی *
06-06-2011, 22:12
http://s1.picofile.com/file/6752879274/imam.jpg







"آقایی" پای منبر امام اش(ره )...

امامم اکنون فهمیدم که چرا گفتی با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد ما را ترک می کنی...
امامم اکنون فهمیدم در صحبت هایت به که نگاه می کردی و این جمله را می گفتی ...
امامم اکنون فهمیدم چه گفته ای ...
تازه فهمیدم آرامی دلت و مطمئنی قلبت را ...
امامم مطمئنم به چشمان آقایم نگاه کردی و گفتی ...!!
امامم ،سیدی را به ملت معرفی کردی به استواری خودت...
امامم ، رهبری به ملت معرفی کردی به بزرگی و مقدایی خودت...
امامم ،علی ات را همچون کوفیان تنها نیمگذارم...
امامم ،هم دلت و هم قلبت ،آرام و مطمئن ...




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79841081986869296965.gif)


بسم الله الرّحمن الرّحيم

الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على اله الاطيبين الأطهرين المنتجبين سيّما بقيّةاللَّه فى الأرضين‌.

سلام و رحمت خدا بر روح مطهر امام بزرگوار و شهداى انقلاب اسلامى. امروز بار ديگر ملت ايران سالگرد امام بزرگوارمان را با اين تجديد ياد و خاطره، در جهت مكتب امام و راه امام پى ميگيرند. هر سال روز چهاردهم خرداد فرصتى است براى مطرح شدن بخشى و بُعدى از ابعاد زندگى مطهر امام و خط مبارك و روشن آن بزرگوار. امسال اين روز با روز اول ماه مبارك رجب هم همراه است. ماه رجب، ماه رحمت و بركت الهى است. از پيغمبر مكرم اسلام نقل شده است كه فرمود: «اللّهمّ بارك لنا فى رجب و شعبان».(1) اين ماه و ماه شعبان، گذرگاه مؤمنان به سوى ماه ضيافت الهى - ماه مبارك رمضان - است.

امسال سالگرد امام با يك حادثه‌ى مهم ديگر نيز همراه و همزمان است و آن، بيدارى اسلامى است؛ حادثه و حماسه‌اى كه امام بزرگوار ما انتظار آن را ميكشيدند، آرزوى آن را داشتند و از آن خبر هم داده بودند. امام بزرگوار حركت بيدارى ملتهاى مسلمان را پيش‌بينى ميكرد و خداوند متعال تفضل فرمود، اين پيش‌بينى به وقوع پيوست؛ همچنان كه سقوط حكومت شوروى را پيش‌بينى كرد و خداى متعال آن را تحقق بخشيد.
شمع 1
امروز عرايض من در دو بخش است، كه اميدوارم بتوانم در مدت كوتاهى اين دو بخش را عرض كنم. يك بخش، مرورى است بر درس بزرگ امام بزرگوار ما؛ مرورى بر مكتب ماندگار امام عزيز ما كه ذخيره‌ى ملت ايران است؛ سرمايه‌اى است كه ملت ايران با تكيه‌ى بر آن، با در دست داشتن اين سرمايه، توانسته است گذرگاه‌هاى دشوارى را كه به طور معمول و متعارف در سر راه ملتى با چنين آرمانهائى قرار دارد، طى كند. يك بخش هم نگاه به مسائل منطقه است.

در باب مكتب امام، اين نكته را ملت عزيز ايران كاملاً ميدانند كه ارادت و محبت مردم به امام بزرگوار، صرفاً از نوع يك علقه‌ى قلبى و احساسى و عاطفى نيست. اگرچه از لحاظ احساسات و عواطف، محبت امام در دلها موج ميزند، اما اين همه‌ى مسئله نيست؛ بلكه ارادت مردم به امام بزرگوار، به معنى پذيرش مكتب امام به عنوان راه روشن و خط روشن حركت عمومى و همگانى ملت ايران است؛ يك راهنماى نظرى و عملى است كه كشور و ملت را به عزت و پيشرفت و عدالت ميرساند. در طول اين سى و دو سال گذشته، عملاً هم همين بوده است. يعنى هر جا ما توفيق پيدا كرديم كه به توصيه‌هاى امام جامه‌ى عمل بپوشانيم، هر جا توانستيم خط انگشت اشاره‌ى امام را دنبال كنيم، توفيقات فراوانى نصيب ما شد. مردم با اين چشم، به راه امام و خط امام و ميراث ماندگار امام نگاه ميكنند. در اين سى سال، ملت ما توانسته است در مقابل سنگين‌ترين توطئه‌ها ايستادگى كند. عليه ملت ايران توطئه‌ى نظامى بود، توطئه‌ى امنيتى بود، توطئه‌ى اقتصادى بود - اين تحريمهاى گسترده در طول اين سى سال وجود داشته است - توطئه‌ى تبليغاتى بود - امپراتورى گسترده‌ى رسانه‌اى و تبليغات، عليه ملت ايران به طور كامل مشغول كار و تحريك بوده است - توطئه‌ى سياسى بود. ملت ايران به بركت مكتب امام و راه امام، در مقابل اين توطئه‌ها ايستادگى كرد.
شمع 1
مكتب امام يك بسته‌ى كامل است، يك مجموعه است، داراى ابعادى است؛ اين ابعاد را بايد با هم ديد، با هم ملاحظه كرد. دو بُعد اصلى در مكتب امام بزرگوار ما، بُعد معنويت و بُعد عقلانيت است. بُعد معنويت است؛ يعنى امام بزرگوار ما صرفاً با تكيه‌ى بر عوامل مادى و ظواهر مادى، راه خود را پى نميگرفت؛ اهل ارتباط با خدا، اهل سلوك معنوى، اهل توجه و تذكر و خشوع و ذكر بود؛ به كمك الهى باور داشت؛ اميد او به خداى متعال، اميد پايان‌ناپذيرى بود. و در بُعد عقلانيت، به كار گرفتن خرد و تدبير و فكر و محاسبات، در مكتب امام مورد ملاحظه بوده است. من نسبت به هر كدام، چند جمله‌اى عرض خواهم كرد.

بُعد سومى هم وجود دارد، كه آن هم مانند معنويت و عقلانيت، از اسلام گرفته شده است. عقلانيت امام هم از اسلام است، معنويت هم معنويت اسلامى و قرآنى است، اين بُعد هم از متن قرآن و متن دين گرفته شده است؛ و آن، بُعد عدالت است. اينها را بايد با هم ديد. تكيه‌ى بر روى يكى از اين ابعاد، بى‌توجه به ابعاد ديگر، جامعه را به راه خطا ميكشاند، به انحراف ميبرد. اين مجموعه، اين بسته‌ى كامل، ميراث فكرى و معنوى امام است. خود امام بزرگوار هم در رفتارش، هم مراقب عقلانيت بود، هم مراقب معنويت بود، هم با همه‌ى وجود متوجه به بُعد عدالت بود.
شمع 1
من چند نمونه از مظهر عقلانيت امام عرض ميكنم. اولين نمونه، همين گزينش مردم‌سالارى براى نظام سياسى كشور بود؛ يعنى تكيه‌ى به آراء مردم. انتخاب مردم‌سالارى، يكى از مظاهر روشن عقلانيت امام در مكتب حياتبخش و نجاتبخش او بود. قرنهاى متمادى حكومتهاى فردى بر كشور ما حكومت كرده بودند و حتّى در دورانى كه در ايران جريان مشروطه به وجود آمد و بظاهر جريان قانون در كشور رسمى شد، عملاً استبداد و ديكتاتورى دوران پهلوى از استبداد گذشتگانشان گزنده‌تر و سخت‌تر و مصيبت‌بارتر بود. در كشورى با اين سابقه، امام بزرگوار ما اين امكان را پيدا كرد، اين توفيق را يافت كه مسئله‌ى حضور مردم و انتخابات مردمى را به يك حقيقت نهادينه شده تبديل كند. مردم ما هرگز مزه‌ى انتخابات آزاد را، جز در برهه‌هاى بسيار كوتاه در صدر مشروطه، تجربه نكرده بودند. در يك چنين كشورى، در يك چنين فضائى، امام بزرگوار ما از اولين قدم، انتخابات را در كشور نهادينه كرد. بارها شنيديد كه در طول اين سى و دو سالى كه از پيروزى انقلاب اسلامى ميگذرد، در حدود سى و دو يا سى و سه انتخابات در كشور اتفاق افتاده است، كه مردم آزادانه پاى صندوقهاى رأى آمدند و رأى خودشان را به صندوق انداختند و منشأ تشكيل مجلس و دولت و خبرگان و شوراهاى شهر و امثال اينها شدند. اين، بارزترين نمونه‌ى عقلانيت امام بزرگوار ما بود.

يك نمونه‌ى ديگر از عقلانيت امام و تكيه‌ى او به خرد و هوشمندى، عبارت است از سرسختى و عدم انعطاف او در مقابله‌ى با دشمن مهاجم. امام به دشمن اعتماد نكرد. بعد از آنكه دشمن ملت ايران و دشمن اين انقلاب را درست شناخت، در مقابل او مثل كوه ايستاد. آن كسانى كه خيال كردند و خيال ميكنند عقل اقتضاء ميكند كه انسان گاهى در مقابل دشمن كوتاه بيايد، امام درست نقطه‌ى مقابل اين تصور حركت كرد. عقلانيت امام و آن خرد پخته‌ى قوام‌يافته‌ى اين مرد الهى، او را به اين نتيجه رساند كه در مقابل دشمن، كمترين انعطاف و كمترين عقب‌نشينى و كمترين نرمش، به پيشروى دشمن مى‌انجامد. در ميدان روياروئى، دشمن از عقب‌نشينى طرف مقابل، دلش به رحم نمى‌آيد. هر يك قدم عقب‌نشينى ملت مبارز در مقابل دشمنان، به معناى يك قدم جلو آمدن دشمن و مسلط شدن اوست. اين، يكى از مظاهر عقلانيت امام بزرگوار بود.
شمع 1
يك مظهر ديگر عقلانيت امام، تزريق روح اعتماد به نفس و خوداتكائى در ملت بود. در طول سالهاى متمادى، از آغاز تسلط و ورود غربى‌ها در اين كشور - يعنى از اول قرن 19 ميلادى كه پاى غربى‌ها به ايران باز شد - دائماً به وسيله‌ى عوامل و دستيارانِ خودشان، با تحليلهاى گوناگون، توى سر ملت ايران ميزدند؛ ملت ايران را تحقير ميكردند، به ملت ايران ميباوراندند كه نميتواند، عُرضه‌ى اقدام علمى و پيشرفت علمى ندارد، توانائى كار كردن و روى پاى خود ايستادن را ندارد. سردمداران رژيم پهلوى و قبل از او، مكرر ملت ايران را تحقير ميكردند. اينجور وانمود ميكردند كه اگر پيشرفتى متصور است، اگر كار بزرگى بايد بشود، بايد به وسيله‌ى غربى‌ها بشود؛ ملت ايران توانائى ندارد. امام بزرگوار به يك چنين ملتى روح اعتماد به نفس را تزريق كرد، و اين نقطه‌ى تحول ملت ايران شد. پيشرفتهاى ما در زمينه‌ى علمى، در زمينه‌ى صنعتى، در انواع و اقسام عرصه‌هاى زندگى، معلول همين اعتماد به نفس است. امروز جوان ايرانى ما، صنعتگر ايرانى ما، دانشمند ايرانى ما، سياستمدار ايرانى ما، مبلّغ ايرانى ما احساس توانائى ميكند. اين شعار «ما ميتوانيم» را امام بزرگوار در اعماق جان اين ملت قرار داد. اين، يكى از مظاهر مهم عقلانيت امام بزرگوار بود.

يك مظهر ديگر، تدوين قانون اساسى بود. امام خبرگان ملت را از طريق انتخابات مأمور كرد كه قانون اساسى را تدوين كنند. آن تدوين‌كنندگان قانون اساسى، با انتخاب ملت اين كار را انجام دادند. اينجور نبود كه امام يك جمع خاصى را بگذارد كه قانون اساسى بنويسند؛ به عهده‌ى ملت گذاشته شد. ملت خبرگانى را با شناسائى خود، با معرفت خود انتخاب كردند و آنها قانون اساسى را تدوين كردند. بعد امام همين قانون اساسى را مجدداً در معرض آراء مردم قرار داد و رفراندوم قانون اساسى در كشور تشكيل شد. اين، يكى از مظاهر عقلانيت امام است. ببينيد، پايه‌هاى نظام را امام اينجور مستحكم كرد. هم از لحاظ حقوقى، هم از لحاظ سياسى، هم از لحاظ فعاليت اجتماعى، هم از لحاظ پيشرفتهاى علمى، امام يك قاعده‌ى محكم و مستحكمى را به وجود آورد كه بر اساس اين قاعده ميشود تمدن عظيم اسلامى را بنا نهاد.
شمع 1
از جمله‌ى مسائلى كه مظهر عقلانيت امام بزرگوار بود، اين بود كه ايشان به مردم تفهيم كرد كه آنها صاحب و مالك اين كشورند. مملكت صاحب دارد. اين حرف را در دوران حكومتهاى استبدادى بر زبان جارى ميكردند كه آقا مملكت صاحب دارد. مرادشان از صاحب مملكت، ديكتاتورها و مستبدينى بودند كه بر كشور حكمرانى ميكردند. امام به مردم تفهيم كرد كه مملكت صاحب دارد و صاحب مملكت، خود مردم هستند.

مظهر معنويت در امام بزرگوار، در درجه‌ى اول، اخلاص خود او بود. امام كار را براى خدا انجام داد. از اول، هرچه كه احساس ميكرد تكليف الهى اوست، آن را انجام ميداد. از فداكارى در اين راه، امام ابا نكرد. از شروع مبارزات در سال 1341، امام اينجور عمل كرد؛ با تكليف پيش رفت. به مردم و مسئولين هم اين درس را بارها گفت و تكرار كرد كه آنچه مهم است، تكليف است. ما تكليف را انجام ميدهيم، ترتّب نتيجه بر كار ما دست خداست. بنابراين مظهر مهم معنويت در رفتار امام، اخلاص او بود. براى خاطر تعريف و تمجيد اين و آن، حرفى نزد، كارى نكرد، اقدامى نكرد. آنچه كه براى خدا انجام داد، به وسيله‌ى خداى متعال به آن بركت داده شد؛ ماندگار شد. خاصيت اخلاص اين است. امام همين توصيه را به مسئولين هم تكرار ميكردند. امام ماها را امر ميكردند به اين كه اهل توكل باشيم، اهل اعتماد به خدا باشيم، اهل حسن‌ظن به پروردگار باشيم، براى خدا كار كنيم. خود او اهل توكل بود، اهل تضرع بود، اهل توسل بود، اهل استمداد از خدا بود، اهل عبادت بود. بعد از پايان ماه رمضان، انسان وقتى امام را ميديد، به طور محسوسى در او احساس نورانيت ميكرد. از فرصتهاى زندگى براى تقرب به خداى متعال، براى پاكيزه‌كردن دل و جان مطهرِ خودش استفاده ميكرد. ديگران را هم امر ميكرد و ميگفت: ما در محضر خدا هستيم. عالَم، محضر خداست. عالَم، محل حضور جلوه‌هاى الهى است. همه را به اين راه سوق ميداد. خود او اهل رعايت اخلاق بود، ديگران را هم به اخلاق سوق ميداد. بخش مهمى از معنويت در اسلام عبارت است از اخلاق، دورى از گناه، دورى از تهمت، دورى از سوءظن، دورى از غيبت، دورى از بددلى، دورى از جداسازى دلها از يكديگر. خود امام بزرگوار اين چيزها را رعايت ميكرد، به مردم هم سفارش ميكرد، به مسئولين هم سفارش ميكرد. امام ماها را توصيه ميكردند به اين كه مغرور نشويم، خودمان را بالاتر از مردم ندانيم، خودمان را بالاتر از انتقاد ندانيم، بى‌عيب ندانيم. همه‌ى مسئولين طراز اول كشور اين را از امام شنيده بودند كه بايستى آماده باشيم؛ اگر چنانچه از ما عيب گرفتند، نگوئيم ما بالاتر از اينيم كه عيب داشته باشيم، بالاتر از اينيم كه به ما انتقادى وارد باشد. خود امام هم همين جور بود. ايشان، هم در نوشته‌هاى خود - بخصوص در اواخر عمر شريفش - هم در اظهارات خود، بارها گفت من در فلان قضيه اشتباه كردم. اقرار كرد به اين كه در فلان قضيه خطا كرده است؛ اين خيلى عظمت لازم دارد. روح يك انسانى بايد بزرگ باشد كه بتواند يك چنين حركتى را انجام دهد؛ خودش را منسوب كند به اشتباه و خطا. اين معنويت امام بود، اين اخلاق امام بود؛ اين يكى از ابعاد مهم درس امام به ماست.
شمع 1
بُعد عدالت هم در مكتب امام بسيار برجسته است. اگرچه به يك معنا عدالت هم از همان عقلانيت و نيز از معنويت برميخيزد، اما برجستگى بُعد عدالت در منظر امام بزرگوار، آن را به طور مشخص‌ترى در مقابل ما قرار ميدهد. از اول پيروزى انقلاب، امام تكيه‌ى بر طبقات ضعفا را اصرار كردند، تكرار كردند، توصيه كردند. تعبير «پابرهنگان» و «كوخ‌نشينان» جزو تعبيراتى بود كه در كلام امام بارها و بارها تكرار شد. به مسئولين اصرار داشتند كه به طبقات محروم برسيد. به مسئولين اصرار داشتند كه از اشرافيگرى پرهيز كنند. اين، يكى از توصيه‌هاى مهم امام بزرگوار بود. ما نبايد اينها را فراموش كنيم. آفت مسئوليت در يك نظامى كه متكى به آراء مردم و متكى به ايمان مردم است، اين است كه مسئولين به فكر رفاه شخصى بيفتند؛ به فكر جمع‌آورى براى خودشان بيفتند؛ در هوس زندگى اشرافيگرى، به اين در و آن در بزنند؛ اين آفت بسيار بزرگى است. امام خودش از اين آفت بكلى بركنار ماند و مسئولين كشور را هم بارها توصيه ميكرد كه به كاخ‌نشينى و به اشرافيگرى تمايل پيدا نكنند، سرگرم مال‌اندوزى نشوند، با مردم ارتباط نزديك داشته باشند. ماها كه آن روز جزو مسئولين بوديم، امام دوست ميداشت كه با مردم ارتباط داشته باشيم، مأنوس باشيم؛ اصرار داشت كه خدمات به اقصى‌ نقاط كشور برده شود؛ مردم نقاط دور، از خدمات عمومى كشور بهره‌مند شوند. اينها ناظر به آن بُعد عدالت امام بزرگوار بود. امام اصرار داشت كه مسئولين از ميان مردم انتخاب شوند، از خود مردم باشند، وابستگى‌ها ملاك قبول مسئوليتها نباشد. وابستگى به شخصيتها، به فاميلها، بلاى هزار فاميلى كه در دوران قاجار و دوران پهلوى بر سر اين كشور آمد، امام بزرگوار ما را نسبت به اين قضيه حساس كرده بود. گاهى در مقام تعريف از يك مسئولى ميگفتند: اين از دل مردم برخاسته است. ملاك را اين ميدانستند. از نظر امام بزرگوار، تكيه‌ى به ثروت و تكيه‌ى به قدرت براى گرفتن مسئوليت، جزو خطرهاى بزرگ براى كشور و براى انقلاب بود. خب، اينها ابعاد خط امام است.

برادران و خواهران من! ملت عزيز ايران! اين مكتب، ما را در طول اين سى و دو سال از گردنه‌هاى خطرناكى عبور داده است؛ سطح عزت ملى و شرافت بين‌المللى ما را بالا آورده است. كشور به بركت پيمودن اين راه، در همان حدى كه رعايت كرده است، پيشرفت كرده است؛ به سمت آرمانهاى خود پيش رفته است. ما بايد رعايت كنيم، منتها همه‌ى جوانب را با هم. اگر كسى يا جريانى بخواهد به نام عقل‌گرائى، از ارزشهاى اسلامى و انقلابى عدول كند، اين انحراف است. اگر كسى بخواهد به وسيله‌ى عقل‌گرائى، در مقابل دشمن بى‌تقوائى به خرج بدهد، وابستگى به وجود بياورد، اين انحراف است، اين خيانت است. آن عقلانيتى كه در مكتب امام بزرگوار ما هست، اقتضاء نميكند كه ما از خدعه‌ى دشمن غافل شويم، از كيد او غافل شويم، از نقشه‌ى عميق او غافل شويم، به او اعتماد كنيم، در مقابل او كوتاه بيائيم. هرچه كه انسان در مقابل دشمن كوتاه بيايد، پشتوانه‌ى عظيم معنوى در درون كشور و درون ملت را از دست خواهد داد.
شمع 1
همين طور در نقطه‌ى ديگر: اگر به نام عدالت‌خواهى و به نام انقلابيگرى، اخلاق را زير پا بگذاريم، ضرر كرده‌ايم؛ از خط امام منحرف شده‌ايم. اگر به نام انقلابيگرى، به نام عدالت‌خواهى، به برادران خودمان، به مردم مؤمن، به كسانى كه از لحاظ فكرى با ما مخالفند، اما ميدانيم كه به اصل نظام اعتقاد دارند، به اسلام اعتقاد دارند، اهانت كرديم، آنها را مورد ايذاء و آزار قرار داديم، از خط امام منحرف شده‌ايم. اگر بخواهيم به نام انقلابيگرى و رفتار انقلابى، امنيت را از بخشى از مردم جامعه و كشورمان سلب كنيم، از خط امام منحرف شده‌ايم. در كشور آراء و عقايد مختلفى وجود دارد. اگر چنانچه يك عنوان مجرمانه‌اى بر يك حركتى، بر يك حرفى منطبق شود، اين عنوان مجرمانه البته قابل تعقيب است؛ دستگاه‌هاى موظف بايد تعقيب كنند و ميكنند؛ اما اگر عنوان مجرمانه‌اى نباشد، كسى است كه نميخواهد براندازى كند، نميخواهد خيانت كند، نميخواهد دستور دشمن را در كشور اجرا كند، اما با سليقه‌ى سياسى ما، با مذاق سياسى ما مخالف است، ما نميتوانيم امنيت را از او دريغ بداريم، عدالت را دريغ بداريم؛ «و لايجرمنّكم شنئان قوم على الّا تعدلوا». قرآن به ما دستور ميدهد و ميگويد: مخالفت شما با يك قومى، موجب نشود كه عدالت را فرو بگذاريد و فراموش كنيد. «اعدلوا»؛ حتّى در مورد مخالف هم عدالت به خرج دهيد. «هو اقرب للتّقوى»؛(2) اين عدالت، نزديكتر به تقواست. مبادا خيال كنيد تقوا اين است كه انسان مخالف خودش را زير پا له كند؛ نه، عدالت ورزيدن با تقوا موافق است. همه هوشيار باشيم، همه بيدار باشيم. اين بُعد هم نبايد ابعاد ديگر را در سايه قرار بدهد.

بُعد معنويت هم همين جور. ما اهل معنويتيم، اهل توسليم، اهل توجهيم، اهل ذكريم؛ خدا را شكر. فضاى جامعه‌ى ما، مالامال از توجه به خداست. ماه رمضان كشور ما، يك ماه رمضان تماشائى است؛ بهار معنويت است. اين جوانهاى عزيز ما در جلسات قرآن، در جلسات ذكر و دعا، در جلسات توسل، آنچنان حضور نورانى‌اى دارند كه انسان لذت ميبرد. در روزهاى آينده، همين مراسم اعتكافى كه جوانان ما راه مى‌اندازند، پديده‌ى شگفت‌آورى است.

در دوران جوانى ما، در حوزه‌ى علميه‌ى قم، ايام نيمه‌ى رجب كه روزهاى معروف اعتكاف است، شايد در مسجد امامِ آن روز، ده نفر، پانزده نفر، بيست نفر طلبه - آن هم در مركز حوزه‌ى علميه، كه قم باشد - اعتكاف ميكردند؛ اين كار معمول نبود، بلد نبودند. امروز در دانشگاه‌هاى كشور، هزاران نفر از جوانان دانشجو - دختران و پسران - در مساجد دانشگاه‌ها اعتكاف ميكنند، سه روز عبادت ميكنند، خلوت ميكنند، با خداى خود ارتباط برقرار ميكنند؛ مساجد بزرگ و مجامع بزرگ كه جاى خود دارد. اينها معنويت است. كشور ما اهل معنويت است، اما معنويت ما همراه و همروال است با احساس مسئوليت. اين معنويت به هيچ وجه نبايد ما را از مسئوليت عظيم انقلابىِ خودمان جدا كند، بلكه كمك به حركت انقلابى است. آن كسانى كه با تكيه‌ى به ديندارى و با عنوان كردن ديندارى، سعى ميكنند جامعه را سياست‌زدائى كنند، جوانان را سياست‌زدائى كنند، جوانان را از حضور در عرصه‌هاى كشور دور نگه دارند، اشتباه ميكنند، راه خطا ميروند، دچار انحرافند؛ اين ابعاد با همديگر است.
شمع 1
من در اينجا، در جوار مرقد مطهر امام، در جوار ارواح طيبه‌ى شهدائى كه در اين گلزار معنوى - بهشت زهرا - به خاك سپرده شده‌اند، شهادت ميدهم كه ملت ما اين راه را خوب حركت كرده است، راه امام را حفظ كرده است. من به چشم مى‌بينم و ميتوانم گواهى بدهم كه جوانان انقلابى امروز ما، از جوانان انقلابى آغاز انقلاب، اگر از لحاظ ايمان و تقوا و استحكام عقيده بهتر نباشند، عقب‌تر نيستند. من از صميم قلب و از بن دندان گواهى ميدهم و اعتقاد دارم كه بهترين نقش را مردم ايفاء كرده‌اند؛ ارزشها را نگه داشته‌اند، حفظ كرده‌اند و پاى آن ايستاده‌اند؛ مردم بودند كه نقشه‌هاى دشمنان ما را خنثى كردند.

نميخواهم به تفصيل در اين باره صحبت كنم؛ هم وقت نيست، هم شايد الان وقت اين صحبت نيست؛ اما به اجمال و اشاره عرض ميكنم كه دشمنان ما تصور ميكردند با رحلت امام، آغاز فروپاشى اين نظام مقدس كليد زده خواهد شد. آنها خيال ميكردند امام كه رفت، بتدريج اين شعله خاموش خواهد شد، اين چراغ خاموش خواهد شد. بعد، مراسم تشييع جنازه‌ى امام، آن احساسات مردم، آن حركت عظيم مردم در حمايت از كارى كه خبرگان كردند، اينها را مأيوس كرد. يك برنامه‌ريزى ده ساله كردند - اين تحليل من است، اين به معناى اطلاع نيست؛ تحليلى است كه قرائن آن را براى ما اثبات ميكند - ده سال بعد اميدوار بودند كه نتيجه بدهد. سال 78 كه آن حوادث پيش آمد، آن كسى كه اين حوادث را خنثى كرد، مردم بودند. روز بيست و سوم تير سال 78 مردم آمدند در خيابانها، توطئه‌ى دشمن را كه سالها برايش برنامه‌ريزى كرده بودند، در يك روز باطل كردند. آن روز گذشت. موج دوم، باز يك برنامه‌ريزى ده‌ساله بود تا سال 88 . به نظرشان فرصتى به دست مى‌آمد. به خيال خودشان زمينه‌ها را آماده كرده بودند. مطالباتى هم مردم داشتند - مردمى كه وابسته‌ى به نظامند، وفادار به نظامند - فكر كردند از اين مطالبات بتوانند استفاده كنند؛ لذا آن قضاياى سال 88 به وجود آمد. دو سه ماه تهران را متلاطم كردند - البته فقط تهران را - دو سه ماه توانستند دلها و ذهنها را به خودشان مشغول كنند. اينجا هم مردم آمدند توى ميدان. بعد از آنكه باطنها ظاهر شد، در روز قدس مردم ديدند كه اينها حرف دلشان چيست، در روز عاشورا فهميدند كه اينها عمق خواسته‌هاشان تا كجاست، مردم عزيز ما به ميدان آمدند و حماسه‌ى نُه دى را به راه انداختند. نه فقط در تهران، بلكه در سراسر كشور، ميليونها نفر در روز نهم دى، بعد هم بلافاصله در بيست و دوى بهمن آمدند توى ميدان، غائله را ختم كردند. اين، هنر مردم است. درود به مردم ايران. درود به ملت مؤمن و مبارز و بصير و آگاه ايران. ان‌شاءاللَّه به توفيق الهى، مردم همين راه را و همين خط را و همين آرمان را و همين عزم و همت را تا آخر ادامه خواهند داد.

خوشبختانه اين حركت عظيم مردم ثمرات خودش را هم بخشيده است. به بركت اعتمادى كه مردم به مسئولان كشور از خودشان نشان دادند، به بركت امنيتى كه با حضور مردم در سرتاسر كشور برقرار است، مسئولين توانسته‌اند خدمت‌رسانى را گسترش بدهند و كارهاى بزرگى انجام دهند؛ كارهاى زيربنائى عظيمى در كشور انجام بگيرد، كه شرط لازم براى پيشرفت هر كشورى، همين كارهاى زيربنائى است كه امروز دارد يكى پس از ديگرى انجام ميگيرد؛ مردم دارند اين را مى‌بينند و ان‌شاءاللَّه ثمراتش را در كوتاه‌مدت و بلندمدت خواهند ديد. به بركت همين امنيتى كه با حضور مردم به وجود آمده است، توطئه‌هاى امنيتى دشمنان خنثى ميشود، توطئه‌هاى تبليغاتى دشمنان خنثى ميشود. به بركت همين حضور مردم است كه پيشرفت علمى و فناورى كشور در سطح عالى است. امروز طبق آمارهاى بين‌المللى - نه آمارهاى ما - طبق محاسبات بين‌المللى كه اعلام رسمى هم ميكنند، سرعت پيشرفت علمى كشور ما، يازده برابر يا دوازده برابرِ متوسط دنياست؛ اين چيز كمى نيست. اين را مخالفين ما ميگويند، دشمنان ما آن را اعلام ميكنند. امروز جوانان دانشمند شما در بيش از ده رشته‌ى مهم درجه‌ى اول علمى و فناورى كشور آنچنان پيشرفتى كرده‌اند كه در رديفهاى اول دنيا - يعنى در رديفهاى كمتر از دهم دنيا - قرار گرفته‌اند؛ اينها به بركت حضور مردم است. اين حضور، اين اعتماد متقابل، اين احساس مسئوليت عمومى هرچه ادامه پيدا كند، كشور پيشرفت بيشترى پيدا خواهد كرد. خط امام، اين است.
شمع 1
چند جمله هم درباره‌ى مسائل منطقه عرض بكنم. اولاً آنچه كه در منطقه‌ى شمال آفريقا و منطقه‌ى ما اتفاق افتاده است، حوادث بسيار مهم و تاريخ‌سازى است. آنچه در مصر اتفاق افتاد، آنچه در تونس اتفاق افتاد، اين بيدارى عظيمى كه در كشورهاى اسلامى اتفاق افتاده است، از آن حوادثى است كه گاهى دو قرن، سه قرن ميگذرد تا يك چنين حادثه‌اى به وجود بيايد؛ از آن حوادث بسيار مهم و تأثيرگذار و تاريخ‌ساز است. البته ملت مصر موفق شد، ملت تونس موفق شد؛ بخصوص پيروزى انقلاب مصر، پيروزى بسيار درخشانى است؛ بسيار كار عظيمى است. در برخى كشورهاى ديگر، مثل ليبى، مثل يمن، مثل مردم مظلوم بحرين، مبارزاتى دارد انجام ميگيرد؛ هر كدام هم حكم خودش را دارد. آنجا هم حركات مردم محكوم به پيروزى است؛ دير و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد. وقتى مردم بيدار شدند، وقتى يك ملت احساس قوت و قدرت و توانائى كرد، هيچ چيزى نميتواند راه او را سد كند. البته دشمنان ملتهاى مسلمان - يعنى نظام سلطه، آمريكاى شيطان بزرگ، صهيونيستهاى غدار و حيوان‌صفت - مشغول فعاليتند و دارند تلاش ميكنند؛ ميخواهند نگذارند اين پيروزى‌ها به كام مردم شيرين بيايد و به معناى واقعى كلمه به پيروزى نهائى برسد؛ اما اگر ما ملتهاى مسلمان بيدار باشيم، به نداى قرآن - كه ما را به صبر و استقامت و ثبات امر ميكند، به ما اميد ميدهد - گوش كنيم، به خداى متعال سوء ظن نداشته باشيم، به وعده‌ى الهى اميدوار باشيم و براى آن تلاش و كار كنيم، بدون شك اين ملتها به پيروزى ميرسند. البته در ليبى سياست دولتهاى غربى اين است كه كشور ليبى را ضعيف كنند، كم‌خون كنند؛ سياستشان اين است كه جنگ داخلى ادامه پيدا كند تا كشور از رمق بيفتد، بعد يا خودشان مستقيم يا غيرمستقيم بيايند امور آن كشور حساس را به دست بگيرند. كشور ليبى اولاً داراى منابع سرشار نفت است، ثانياً يك قدمى اروپاست؛ بنابراين براى مستكبرين جهانى، براى آمريكا، براى كشورهاى مستكبر در اروپاى غربى بسيار مهم است؛ نميخواهند آسان از او دست بردارند، ميخواهند ضعيف كنند. اگر آن كشور را وا ميگذاشتند، مردم ميتوانستند غلبه كنند، حكومت مردمى و اسلامى بر سر كار مى‌آمد، براى آنها خطرى بود؛ لذا ميخواهند نگذارند اين اتفاق بيفتد.

در يمن هم چيزى شبيه اين است. يمن هم از لحاظ سوق‌الجيشى مهم است؛ از لحاظ همسايگى با بعضى از كشورهاى مرتبط با آمريكا و جغرافياى سياسى، بسيار مهم است؛ آنجا هم نميخواهند بگذارند مردم به پيروزى برسند. سياست آمريكا و غرب در اين دو كشور اين است كه مردم به پيروزى نرسند.

مردم بحرين هم در مظلوميت مطلق به سر ميبرند. در آنجا هم به عنوان اينكه اينها شيعه هستند، ميخواهند حركت را حركت طائفى و مذهبى معرفى كنند؛ در حالى كه قضيه اين نيست. البته مردم بحرين شيعه‌اند، در طول تاريخ شيعه بودند، اكثريت شيعه‌اند؛ اما مسئله، مسئله‌ى شيعه و سنى نيست؛ مسئله اين است كه اين ملت، مظلوم است؛ از حقوق اوليه‌ى يك شهروند در كشور خود، در خاك خود، در سرزمين خود محروم است. حق خود را مطالبه ميكند، حق رأى دادن خود را مطالبه ميكند؛ ميگويد بتوانم رأى بدهم، بتوانم در تشكيل دولت و حكومت نقش ايفاء كنم؛ اين كه جرم نيست؛ اين يك حق مشروع است. آن وقت آمريكائى‌هاى دروغگوى رياكار و خدعه‌گر كه ادعاى حقوق بشر و ادعاى دموكراسى ميكنند، در قضيه‌ى بحرين اينجور عليه مردم وارد ميدان ميشوند. البته انكار ميكنند، ميگويند ما نيستيم، سعودى‌ها هستند؛ اما سعودى‌ها بدون چراغ سبز آمريكا نميتوانستند وارد بحرين شوند و اينجور حوادث تلخ و خونبار را در بحرين به وجود بياورند. لذا آمريكائى‌ها هم مسئولند.
شمع 1
دو سه نكته را عرض بكنم؛ وقت تمام شده است و گذشته است. نكته‌ى اول اين است كه شاخص عمده در حركت مردمىِ اين كشورها سه چيز است: يكى اسلامى بودن، يكى ضد آمريكا و صهيونيست بودن، و يكى مردمى بودن. اين شاخص در همه‌ى اين كشورها مشترك است. ملت مصر كه يك ملت شاخص در دنياى عرب و دنياى اسلام است، ملتى است كه اين نهضت را به راه انداخته است، اين انقلاب را در كشور خودش به وجود آورده است، هم اسلامى است، هم مردمى است، هم صريحاً ضد آمريكا و ضد صهيونيستى است. بقيه‌ى كشورها هم همين جور.

موضع ما در مقابل اين حركتهاى مردمى روشن است: هر جا حركت اسلامى است، مردمى است، ضد آمريكائى است، ما با اين حركت همراهيم؛ اما اگر در جائى ببينيم با تحريك آمريكائى‌ها، با تحريك صهيونيستها، يك حركتى به راه افتاده است، با آن حركت همراهى نميكنيم. ما با حركتهاى ضد آمريكائى و ضد صهيونيستى همراهيم. آنجائى كه خود آمريكا و خود صهيونيستها وارد ميدان ميشوند تا يك رژيمى را ساقط كنند، تا يك كشورى را اشغال كنند، آنجا ما نقطه‌ى مقابل حركت آمريكائى‌ها قرار ميگيريم. آمريكا نميتواند به نفع ملتهاى اين منطقه فكرى بكند و كارى بكند؛ هر كارى ميكنند و هر كارى تا امروز كردند، بر عليه ملتهاى اين منطقه بوده است. اين موضع ماست.

نكته‌ى دوم: اين كشورهائى كه بحمداللَّه به پيروزى رسيدند - مخصوصاً مصر كه كشورى بزرگ و داراى ميراث غنى اسلامى و معنوى و فرهنگى است - بايد مراقب باشند؛ دشمن از در بيرون رفته است، از پنجره برنگردد. اين كمكهائى كه ميگويند آمريكا ممكن است به مصر يا به هر كشور ديگرى بكند، خودش مايه‌ى گرفتارى است. آمريكائى‌ها از راه همين كمكها و همين دلارهاست كه تسلط خود را بر كشورها تحكيم ميكنند، توقعات خودشان را تحميل ميكنند؛ ملتى كه آزادى به دست آورده است، او را دوباره در زير پنجه‌ى اقتدار ظالمانه‌ى خود قرار ميدهند.

همه بايد بيدار باشند. البته ملت مصر بيدارند. اين حركت عظيمى كه ملت مصر در اعتراض به موضع رژيم قبلى مصر در زمينه‌ى فلسطين و غزه و گذرگاه رفح انجام دادند، حركت بسيار باارزشى بود؛ بايد ادامه پيدا كند. مصر كشور تأثيرگذارى در دنياى عرب است؛ به همين مناسبت هم بود كه آن كسانى كه ميخواستند كشورهاى عربى را در مقابل رژيم غاصب صهيونيست به زانو دربياورند، رفتند سراغ مصر. پيمان ننگين كمپ‌ديويد را در مصر تحميل كردند. بعد از قبول پيمان كمپ‌ديويد در مصر بود كه بتدريج كشورهاى ديگر عرب هم تسليم شدند، در مقابل آمريكا خاشع شدند؛ مسئله‌ى فلسطين از صحنه‌ى تصميم‌گيرى كشورهاى عربى بكلى خارج شد. بايد مراقب باشند. روى مصر حساسند. يك روز بعد از دوران جمال عبدالناصر كه غربى‌ها و استكبار رانده شده بودند، دوباره برگشتند؛ اين تجربه نبايد در مصر تكرار شود. ملت مصر بيدارند، هوشيارند و اميدواريم خداوند به آنها در اين زمينه هم كمك كند.
شمع 1
نكته‌ى ديگر اين است كه اين سركوبها فايده‌اى ندارد. ملتها بالاخره وقتى بيدار شدند، وقتى قدرت خودشان را شناختند، اين راه را دنبال خواهند كرد و ان‌شاءاللَّه حركت ملتهاى منطقه - چه در آن كشورهائى كه امروز حركت هست، چه آن كشورهائى كه بالقوه در آنها اين حركات وجود دارد - به پيروزى خواهد رسيد. مردم در اين كشورها پيروز خواهند شد، منتها بايد مراقب حركات تفرقه‌افكنانه‌ى دشمنان باشند. امروز، هم در مصر، هم در تونس، در شمال آفريقا و در ساير كشورهاى اسلامى، دشمنان در پى ايجاد تفرقه‌اند. بخصوص چون ايران اسلامى كانون حركت در مقابل استكبار است، ميخواهند بين ايران اسلامى و كشورها فاصله بيندازند؛ فاصله‌هاى قومى، فاصله‌هاى مذهبى. حتّى در داخل خود اين كشورها ميخواهند تفرقه ايجاد كنند. امروز در مصر كسانى از اين گروه‌هاى تكفيرى و وهابى و اينها تلاش ميكنند به بهانه‌هاى مختلف بين مردم مصر با يكديگر هم اختلاف بيندازند؛ بايد در مقابل اين اختلاف‌افكنى‌ها هوشيار بود.

موضع ما در مقابل فلسطين هم موضع روشنى است. ما معتقديم سرزمين فلسطين، كشور فلسطين، يكجا متعلق به فلسطينى‌هاست. آن كسانى كه سعى كردند نقشه‌ى فلسطين را از روى صفحه‌ى جغرافيا پاك كنند، اشتباه كردند؛ چنين اتفاقى نخواهد افتاد. فلسطين باقى است. چند دهه‌اى غاصبان آن را غصب كردند، اما بدون ترديد دوباره به مردم فلسطين و به آغوش اسلام برخواهد گشت؛ و اين اتفاق خواهد افتاد. مردم فلسطين هم بيدارند. فلسطين تجزيه‌پذير هم نيست؛ فلسطين يكپارچه متعلق به فلسطينيان است. جمهورى اسلامى از چند سال پيش راه حل را اعلام كرده است. راه‌حل مسئله‌ى فلسطين، اين راه‌حلهاى آمريكائى و امثال آنها نيست؛ اينها راه به جائى نخواهد برد. راه حل اين است كه يك رفراندوم و همه‌پرسى‌اى از مردم فلسطين انجام بگيرد؛ هر رژيمى را كه آنها بر طبق رفراندوم رأى دادند، آن رژيم بايد بر كل فلسطين حاكم شود. بعد آنها خودشان تصميم خواهند گرفت كه با اين صهيونيستهائى كه از خارج وارد كشور فلسطين شدند، چه معامله‌اى بكنند؛ اين بسته به نظر آن رژيمى است كه برخاسته‌ى از آراء مردم فلسطين است.

پروردگارا ! ملتهاى مسلمان، ملت مصر، ملت تونس، ملت ليبى، ملت يمن، ملت بحرين، ملت مظلوم فلسطين را در تحت عنايات خودت به پيروزى كامل برسان. پروردگارا ! بركات خود را بر ملت عزيز ايران روزافزون كن. پروردگارا ! روح مطهر امام بزرگوار و ارواح طيبه‌ى شهدا را در عالى‌ترين مقامات متنعم بفرما. ما را مشمول ادعيه‌ى زاكيه‌ى حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه) قرار بده.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

1) مفاتيح‌الجنان، اعمال اول ماه رجب‌
2) مائده: 8

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-06-2012, 11:05
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/50013592158335836107.gifhttps://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49873465615296597221.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21088544258963307870.jpg


در هجرت خورشید

غافلان خرده مگیرید به حالی که مراست
داغ‌پرور ز وداعی است، وصالی که مراست

نخل‌بند چمن آتش و آبم چون شمع
خنده بی‌گریه مجویید، ز حالی که مراست

سخن عشق ز رنگِ نفسِ سوخته پرس
ورنه یک نکته نخوانی ز مقالی که مراست

نه همین اشک چکید از مژه بر دامن خاک
جان شد آزرده ز آوار ملالی که مراست

مرغ پربسته به تقلیدِ که پر باز کند
چشمِ اعجاز مدارید، زبانی که مراست

دل دو روزی هوس عالمِ بی‌دردی کرد
گریه خندید بر این فکر محالی که مراست

پایِ یک نکته برون آمدن از خویشم نیست
تنگ‌تر از دل گور است مجالی که مراست

سرخطِ دفتر حیرت چه سخن بود که مُرد
کودکِ عقل در آغوشِ خیالی که مراست

پُر ز سرمنزل مقصود غریب افتادم
بی‌جواب است غریبانه سؤالی که مراست

پیر ما تا ز صفا ساغر دردم پیمود
دُردی‌آمیز بُود، طبع زلالی که مراست

تا که خورشید از این تازه چمن هجرت کرد
قامت سرو دو تا شد چو هلالی که مراست

رفتی و شرح پریشانی دل کامل شد
وایِ من باد ز رنج به کمالی که مراست
((حميد سبزه واري))



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/46234119608691960580.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/46234119608691960580.gif)

عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
03-06-2012, 11:58
http://www.ido.ir/myhtml/news/1391/m03/139103132881.jpg



تاتو بودي رخنه ‏اي برغم نبود
زخم دل را حاجت مرهم نبود

با زلالي‏هايت اي تفسير عشق
عشق‏ورزي سخت بر آدم نبود

بر سر سرچشمه آب حيات
غنچه‏ ها را منّت شبنم نبود

آسمان آئينه دار سبزه بود
سفره را بي‏ ناني‏ اش ماتم نبود

عشق مي‏جوشيد در جانهاي پاك
خاك ما از كربلا، هم كم نبود

مهر تو جان شرف را مي‏نواخت
طفل خردي كمتر از رستم نبود

نور، تكراري مكرر از تو بود
ورنه با آئينه ‏ها همدم نبود

در بهاري باغ را ماتم گرفت
در فراقت ديده ‏اي بي نم نبود

با بهاران بازگرد اي جان جان
تا تو بودي رخنه‏ اي بر غم نبود


http://s17.rimg.info/a0b1c4eca79fbda37f6d2adf4ada4fee.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-06-2012, 12:18
http://images.persianblog.ir/524751_H8EX99Gv.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-06-2012, 15:45
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38221561208341858262.jpg

رهبر معظم انقلاب اسلامی دام ظله :

رمز موفقیت امام خمینی (ره) در مکتبی ست که عرضه کرد
و گستره آن حتی از تشکیل نظام اسلامی هم وسیعتر است
در مکتب سیاسی امام , معنویت از سیاست جدا نیست .
سیاست و عرفان ، سیاست و اخلاق .
همه رفتارهای و مواضع امام راحل
حول محور خدا و معنویت دور میزد






http://shiaupload.ir/images/va5s5x42m293u3pao.gif
http://shiaupload.ir/images/va5s5x42m293u3pao.gif

شكوه انتظار
03-06-2012, 16:11
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/64752550008213790550.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05929059730701728522.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05929059730701728522.gif)
آفتاب

روی دوش موجها آرام می رفت آفتاب

از فرار قله اسلام می رفت آفتاب

خون به جای اشك از چشم شفق فواره زد

گرچه با دنیایی از اكرام می رفت آفتاب

رنجها رنجیده بودند از بسیط صبر او

شكوه ای ناكرده از آلام می رفت آفتاب

دست نامیرد زمانه جام زهرش داده بود

زخم خورده، شوكران در كام، می رفت آفتاب

روزهای بعد او با شب چه فرقی داشتند

وقتی از اندیش? ایام می رفت آفتاب

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05929059730701728522.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05929059730701728522.gif)

ملکوت* گامی تارهایی *
03-06-2012, 19:14
http://www.rasekhoon.net/software/show-7515.aspx

نرگس منتظر
03-06-2012, 22:16
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/64752550008213790550.gif

امام خمینی و درس اخلاق

شهرت حاج آقا روح‌الله خمینی در حوزه علمیه قم و بیان شیوا و اخلاق و رفتار ، و قیافه جالب و متین و با وقار آن بزرگوار که در قم نظیر نداشت و نیز وجهه روحانیت که زبانزد خاص و عام بود ، به علاوه سابقه تدریس و اسم و رسم ایشان موجب شد که درس اخلاق آقای خمینی در مدرسه فیضیه که همه طبقات در آن شرکت می‌نمودند ، چنان انعکاسی پیدا کند که پس از نیم قرن هنوز هم آوازه و پی آمد آن بازگو شود ، و آنها هم که نبوده و ندیده‌اند از تشکیل آن جلسه اظهار مسرت کنند و از ترک آن متأسف باشند .
شهید مطهری بیش از هر شاگرد دیگر امام خمینی از آن درس اخلاق انسان ساز امام فقید یاد می‌کرد ، و آن را مهمترین خاطره زندگی خود می‌دانست . او از هر فرصتی برای بیان اهمیت این درس استفاده می‌کرد و عنایتی داشت که عظمت روحی امام فقید را از بیان این درس ، بازگو کند .


http://img.tebyan.net/big/1390/06/72137118254117461261492011881581419992244170.gif


امام و تدریس فلسفه

امام فقید فلسفه را در نزد آیت‌الله حاج سید ابوالحسن قزوینی ، و آیت‌الله میرزا محمدعلی شاه‌آبادی ، و آقا سید علی اکبر یزدی خوانده بودند .
وقتی امام مدتی به فراگیری فلسفه می‌پردازند از آن جا که شوق زیادی به آموختن این علم داشته‌اند ، می‌بینند بدون واسطه استاد هم می‌توانند بسیاری از مباحث فلسفی را بیاموزند ،
عجب است که این معنی را همدرسان فرزند اندیشمند ایشان مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی هم از وی به یاد دارند ، و این نیست مگر نشانه‌ای بارز از نبوغ پدر ، امام مقدار زیادی از فلسفه را هم با آیت‌الله مرحوم حاج میرزا خلیل کمره‌ای مباحثه می‌کنند . آغاز فلسفه خوانی امام همان زمانها بوده که درس خارج فقه و اصول را نزد مرحوم آیت‌الله حائری می‌خوانده‌اند .
یعنی به موازات آن به درس عرفان آیت‌الله شاه‌آبادی ، و به درس فلسفه آیت‌الله رفیعی قزوینی آقا سید علی اکبر یزدی می‌رفته‌اند .
امام در همان مواقع نیز پس از تسلط بر کتب فلسفی یعنی شرح منظومه حکیم سبزواری و شوارق ملا عبدالرزاق لاهیجی و شرح هدایه میبدی و اسفار اربعه صدرالمتألهین شیرازی ، به تدریس آنها نیز اشتغال می‌ورزند .
از قرار معلوم اولین بار هم که درس می‌گویند درس فلسفه بوده است .
درست روشن نیست که امام جمعا چند کتاب مشهور فلسفه و هر کدام را هم چند بار و برای چه فضلایی درس گفته‌اند .
آنچه مسموع شده است امام کتابهای شرح منظومه سبزواری ، شوارق ، شرح هدایه میبدی ، اسفار ، اشارات و ... در فواصل زمانی تا این اواخر که پس از آن به تدریس خارج فقه و اصول پرداختند درس گفته‌اند .
آیت‌الله سبحانی می‌گویند امام حتی در سالی که برای ایام تعطیل حوزه مدتی را به تهران آمده بودند تا از پدر همسرشان آیت‌الله ثقفی بازدیدی بعمل آورند ، برای عده‌ای از فضلای تهران در مسجد خیابان پامنار اشارات شیخ الرئیس را درس گفته‌اند .

آثار علمی امام خمینی

از رهبر عالیقدر آثار علمی فراوانی باقی مانده که می توان به کتب شرح دعای سحر، اربعین حدیث، کشف الاسرار، آداب الصلوه، اسرار الصلوه، مصباح الهدایه فی الولایه و الخلافه، رساله ای در اجتهاد و تقلید، رساله ای در قواعد چهار گانه، تحریر الوسیله، رساله ای در ولایت فقیه، مکاسب محرمه، دیوان شعر، صحیفه ی نور و .... اشاره نمود.

فرآوری :طاهره رشیدی
بخش تاریخ ایران و جهان تبیان




منابع : 1- یادنامه استاد مطهری / 2- مکز اسناد / 3- نشریه ندا



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif

ملکوت* گامی تارهایی *
07-06-2012, 17:33
حجه الاسلام فرقانی كه پانزده سال در نجف خدمت امام بوده است نقل میكنند: یكی از آقایان وعاظ كه معمولا هنگامیكه امام به حرم مشرف می شدند خدمت می رسیدند و مطالبشان را عرضه می كردند و گاهی مشورت می گرفتند یك شب خدمت امام این تذكر را عرض كرد كه یك قاری قرآنی هست شوشتری و بسیار متمدن با پنج شش بچه كوچك دو سه سال است كه به مرض فلجی مبتلا گشته است و در سالی پایش را از تشك زمین نگداشته است و وضع مناسبی ندارد؛ امام فرموده بودند به آقای فرقانی تذكر دهید كه فردا به من یادآوری كند و من عرض كردم باشد و جدا شدیم.

درب صحن امام قبل از اینكه پایشان را داخل بگذارند به بنده فرمودند فردا ساعت 9 صبح برای این آقا یاد من بیاور و من در دفترچه یادداشت كردم؛ فردا صبح كمی زودتر از معمول از درب خانه بیرون آمدم ساعت 30/7 چشمم به جمعیت زیادی از عمامه به سرها در درب منزل امام افتاد در حیرت بودم كه فردی آمد و گفت آقای فرقانی جنازه حاج آقا مصطفی رو كربلا میبرند؟زانوهایم سست شد همه گریه می كردند در فكر احمد آقا بود كه امام متوجه نشود تا برایشان مشكلی پیش نیاید.


http://night-skin.com/blogcode/tasvir-zibasazi/upimg/uploads/1319831112.jpg


برنامه ای مفصل ریختند كه یك دفعه به امام نگویند و در حال اجرای آن بودند كه از پشت در احمد آقا نتوانست صدای گریه اش را بگیرد؛ امام یكدفعه صورتش را برگرداند كه احمد چته؟مگر مصطفی مرده؟همه می میرند و كسی باقی نم یماند!آقایان بفرمایید سر كارتان. و خودشان هم آستین را بالا زدند برای وضو گرفتن. و بعد شروع به قرآن خواندن كردند من به یاد ساعت 9 افتادم و با خود گفتم باشد برای یك وقت بعد!و دم درب ایستاده بودم!

ناگهان متوجه نگاه امام شدم؛ معنای این نگاه امام را میدانستم؛ جلو رفتم و عرض كردم امری دارید؟فرمودند مگر بنا نبود ساعت 9 یاد آوری كنی و الان 10/9 است! دو دستی به صورت زدم و نتوانستم خود را كنترل كنم و گفتم در این وضع؟ فرمودند یعنی چه؟دنبالم بیا و از لابلای جمعیت به اطاق رفتند و پولی در پاكت گذاشتند و با آب دهان مباركشات پاكت را بستند و به من دادند و فرمودند برو بده منزل شوشتری. من به خود گفتم مهمان امروز زیاد است و امام هم كه مسجد نمی روند؛بعدا می روم!


http://night-skin.com/blogcode/tasvir-zibasazi/upimg/uploads/1319831112.jpg


بعد از پنج دقیقه دیدم امام میفرمایند آقای فرقانی نرفتی؟ گفتم می روم آقا! فرمودند یا الله الان برو! وقتی به پیرمرد گفتم كه امام مرا فرستاده كه احوال پرسی كنم . وی میدانست جریان شهادت حاج آقا مصطفی را خیلی منقلب شد و گفت او الان دلش خون است!چرا؟مهر برداشت به پیشانی چسباند و مدام شكر میكرد.


(http://www.jahannews.com/vdciqwaryt1ar32.cbct.html)
...http (http://www.jahannews.com/vdciqwaryt1ar32.cbct.html)

ملکوت* گامی تارهایی *
07-06-2012, 17:58
http://www.irdc.ir/UserUpload/image/jh/haghgoo/45038-2.jpg


http://night-skin.com/blogcode/tasvir-zibasazi/upimg/uploads/1332286629.gif