ملکوت* گامی تارهایی *
15-06-2011, 20:40
مهدی هاشمی ها و مسعود رجوی ها تا همیشه تاریخ اگر تغافل دوستان و توطئه دشمنان دامنگیر انقلاب اسلامی ما شود، باز هم خواهند آمد.
تاریخ همواره عبرت هایی دارد که توجه به آنها روشنگر راه کنونی و آینده ما و در عین حال بی توجهی به آنها، تکرار دوباره داستان های تلخ تاریخ گذشته ماست.
در طول تاریخ انقلاب اسلامی ما، گردنه هایی آنچنان نفس گیر بر سر راه حرکت اسلامی ـ شیعی مردم قرار گرفته است که در گاه قرارگیری آنها، نفس دلسوزان انقلاب نیز به شماره می افتاد.
گردنه هایی بس سخت و سنگین که حتی تا مرز هدف گیری ریشه نظام ما یا همان اصل ولایت فقیه نیز پیش رفتند اما با عنایات خاصه الهی و نفس قدسی آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست (ره) مضمحل شدند و برای همیشه تاریخ غیر از درس هایی که برای ما گذاشتند، هیچ چیز دیگری از آنها نماند.
از میان این گردنه های سخت، دو جریان وجود داشتند که به دلیل برخورداری از خصلت های خاص توانستند تا مدت های مدیدی شاکله اصلی انقلاب ما را با چالش مواجه کنند. چالش هایی که اگرچه با درایت ولی فقیه زمان و روشنگری خواص با بصیرت، حتی در مقاطعی برای ما به فرصت نیز تبدیل شدند اما بازنگری دوباره این دو جریان و نگاهی عمیق تر به عبرت های به جا مانده از آنها، برای ما یک ضرورت انکار ناپذیر است.
جریان منافین و بنی صدر و در ادامه جریان مهدی هاشمی و آیت الله منتظری.
۱_در واقع باید گفت که ابولحسن بنی صدر به خودی خود اساسا هیچ نکته مبرّز شخصیتی و یا مدیریتی ندارد که بتوان با تمسک به آن، به او به عنوان یک لیدر جریانی و یا یک شخص صاحب اندیشه نگاه کرد. چه اینکه تمام طول سال هایی که او در خارج از کشور ما به سر برده است و روند فعالیت های کنسرواتیزه او، به راحتی این حقیقت را آشکار می سازد که بنی صدر اگر هم در سال هایی که بر مسند ریاست جمهوری اسلامی ایران حضور داشت، حرف های غیر متعارف و لجاجت های بی اساس داشته است، جملگی ثمره القائات شخصی به نام "مسعود رجوی" است.
مسعود رجوی و تیم همراهش که در آن دوران از نزدیکان اصلی ابولحسن بنی صدر به شمار می رفت، سود برنده اصلی از مواضع و صحبت های نامتعارف بنی صدر بود.
http://s17.rimg.info/eb6f6e763de4d51f739d065258b4f7f4.gif
تاریخ همواره عبرت هایی دارد که توجه به آنها روشنگر راه کنونی و آینده ما و در عین حال بی توجهی به آنها، تکرار دوباره داستان های تلخ تاریخ گذشته ماست.
در طول تاریخ انقلاب اسلامی ما، گردنه هایی آنچنان نفس گیر بر سر راه حرکت اسلامی ـ شیعی مردم قرار گرفته است که در گاه قرارگیری آنها، نفس دلسوزان انقلاب نیز به شماره می افتاد.
گردنه هایی بس سخت و سنگین که حتی تا مرز هدف گیری ریشه نظام ما یا همان اصل ولایت فقیه نیز پیش رفتند اما با عنایات خاصه الهی و نفس قدسی آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست (ره) مضمحل شدند و برای همیشه تاریخ غیر از درس هایی که برای ما گذاشتند، هیچ چیز دیگری از آنها نماند.
از میان این گردنه های سخت، دو جریان وجود داشتند که به دلیل برخورداری از خصلت های خاص توانستند تا مدت های مدیدی شاکله اصلی انقلاب ما را با چالش مواجه کنند. چالش هایی که اگرچه با درایت ولی فقیه زمان و روشنگری خواص با بصیرت، حتی در مقاطعی برای ما به فرصت نیز تبدیل شدند اما بازنگری دوباره این دو جریان و نگاهی عمیق تر به عبرت های به جا مانده از آنها، برای ما یک ضرورت انکار ناپذیر است.
جریان منافین و بنی صدر و در ادامه جریان مهدی هاشمی و آیت الله منتظری.
۱_در واقع باید گفت که ابولحسن بنی صدر به خودی خود اساسا هیچ نکته مبرّز شخصیتی و یا مدیریتی ندارد که بتوان با تمسک به آن، به او به عنوان یک لیدر جریانی و یا یک شخص صاحب اندیشه نگاه کرد. چه اینکه تمام طول سال هایی که او در خارج از کشور ما به سر برده است و روند فعالیت های کنسرواتیزه او، به راحتی این حقیقت را آشکار می سازد که بنی صدر اگر هم در سال هایی که بر مسند ریاست جمهوری اسلامی ایران حضور داشت، حرف های غیر متعارف و لجاجت های بی اساس داشته است، جملگی ثمره القائات شخصی به نام "مسعود رجوی" است.
مسعود رجوی و تیم همراهش که در آن دوران از نزدیکان اصلی ابولحسن بنی صدر به شمار می رفت، سود برنده اصلی از مواضع و صحبت های نامتعارف بنی صدر بود.
http://s17.rimg.info/eb6f6e763de4d51f739d065258b4f7f4.gif