PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : كـالبد شكـافى نمـاز



ملکوت* گامی تارهایی *
19-06-2011, 02:19
نماز از فروع دین است. تعاریف عمده‏اى از این فریضه الهى در قاموس مأخذ دینى ، مشهود بوده كه دسته ‏بندى آنها باعث ازدیاد كمالات مؤمن نسبت به قانون‏گذارى آن است. بین حقیقت تشریع آن و اجراى ظاهرى و نمایشى این ستون اعتقادات اسلامى، تضادها و تفاوت‏هاى بسیارى مى‏باشد كه تعجّب ناظران خارجى و تحلیل‏گران بیگانه را فراهم آورده، چرا كه با توجّه به عناوین موضوعه در خصوص عالى‏ترین واسطه فیض ربوبى، بازدهى متعارف مربوطه در كمترین سطح عملى آن، هیچ‏گونه تناسبى را ملموس نمى‏دارد. وقتى به نقد و تجزیه دائرةالمعارف نماز مى‏نشینید، پى به آلبومى از اصلاحات فردى و اجتماعى این سرلوحه محاكمات اخروى مى‏برید ولى از بازدهى در كرانه‏هاى اجتماع مسلمین ، خبرى نمى‏ یابید و ناهمگونى‏هاى جارى، تعبیرى جز گریز از مفاهیم نماز نخواهد داشت كه صلاة را مَسلخ عشق باید دانست كه در آن، هر الهه تصنّعى، قربانى شده و كاندید معراج ، به حال و هوایى سواى تعلّقات زمانى و مكانى خویش نیاز داشته و با انرژى تكبیر، وداعى حقیقى با عصر ظلمانى غیبت نموده و پا در جاى پاى ملائك گذاشته و ویژگى پرواز بر بالكان سماوات را از موجودات لطیف گرفته و لواىِ مَنْ كانَ یَرجُوا لِقاءَ رَبِّه را در طبقات عُلیا به اهتزاز درآورده و چنین وانمود كرده كه قصّه لاتَنْفُذُونَ اِلاَّ بِسُلْطان را مى‏شود با اعجاب‏انگیزترین وسایل ابتدایى، انشاد نمود. پس لزوماً براى درك سكوى صعودِ اِنَّااِلَیهِ راجِعُون ، به این هفده ‏ركعت فریضه به دیده منصفانه ‏ترى بنگرید و در اقامه آن از شش‏دانگ حواسّ خود استفاده نمایید و حرمت بیعت با خداوند را پاس ‏دارید و حقّ ودیعه الهى را اداء نمایید و شیطان را در پنج‏ وعده‏اش، با اهتمام اعضاء و جوارحتان، رجم كنید و اكنون با فرصتى كوتاه، به تحلیل آیات مربوطه مى‏پردازیم تا شاگردان و شیفتگان علوم اوّلین و آخرین ، به مدارج تخصّصى توحیدى ، نایل آیند.

ملکوت* گامی تارهایی *
19-06-2011, 02:20
۱- فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلّى‏ ( قیامت ۳۱ ) :
صداقت، مقدّمه قرابت است، صادقُ ‏الوَعد، گرویده‏اى است كه ساعات تجدید میثاق را با پروردگارش فراموش نمى‏كند و حاضر به تعویق این تمدید تعهّد بندگى نمى‏باشد. پس آنكس كه از اقامه صلاة ، طَفره مى‏رود ، بى‏شك قابل اعتماد نخواهد بود و طبیعى مى‏باشد براى فردى كه با خداى خود جفا كند ، با دیگران چِها كند !

۲- وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّه‏ فَصَلّى‏ (اعلى‏ ۱۵ ) :
بردن نام صانعى بى‏بدیل ، ذوق مى‏خواهد و نوعى حق‏شناسى نسبت به روزى ‏دهنده‏اى است كه با مهربانى و قدرت ، سفره‏ دارى مى‏نماید و در رشته حیوان ‏شناسى، نمك‏ شناسى را باید از سگ آموخت كه با اندكى استخوانِ ناقابل ، دنیایى از وفادارى و آستانبوسى را نمایش مى‏دهد. پس شایسته است كسانى كه به برخى موجودات، علاقه دارند ، از صفات نیك و مشهور آنها در خودسازى ، بهره بردارى نمایند.

۳- اِنَّ اللّهَ وَ مَلائِكَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ ( احزاب ۵۶ ) :
جاى بسى تأمّل است كه مقام مُصلّین ، به حدّى بلند مرتبه و عالى ‏مقدار است كه حضرت حق ، با تمامى صفات عظیم و انحصاریش ، به آن منتسب مى‏گردد و در این مبحث، اعلان تصلیه مى‏كند و به تَبع آن قدرتمدار بى‏همتا، فرشتگان مقرّبش نیز، اعلام صلاة مى‏نمایند.

۴- فَنادَ تْهُ الْمَلئِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ یُصَلّى‏ فِى الْمِحْرابِ ( آل عمران ۳۹ ) :
مریم مقدّس از جمله نمازگزارانى بوده كه ساعت‏ها به خلوت دل نشسته و با معبود زیبایش راز نهان گفته و مورد غبطه ملائك قرار داشته و در برابر تحرّكات شیاطین ، ایستاده و نمازخانه را به حربگاه تبدیل كرده و قبض تربیتى ما از چنین تصویر عرفانى ، آن است كه حضورى فعّال و همه جانبه در عرصه عبادات ، داشته باشیم و اجازه ندهیم تا ابلیس مدلّس ، به هرج و مرج ضمایر دست نخورده و معنویمان ، مبادرت نماید.

۵ - هُوَ الَّذى‏ یُصَلّى‏ عَلَیْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ ( احزاب ۴۳ ) :
انسانِ رسته از تسلسل خود پرستى ، به رتبه‏اى مى‏ رسد كه خالقش به او سلام مى‏دهد و حاملین سریر فرماندهى را امر به تسبیح او مى‏نماید تا كافّه موجودات عالَم بدانند كه این ذرّه ناچیز، در فضاى لایتناهى، به كدامین منزلت و مكرمت رسیده و مى‏توان گفت اعظم نِعمَ الدّارَین، همین هدیه و عطاى سرمدى مى‏باشد.

۶- خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُ هُمْ وَ تُزَكّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ ( توبه ۱۰۳ ) :
تصدّق، دروازه تطهیر است و همان‏ طورى‏ كه اجسادمان به پاكیزگى نیاز دارند، ارواحمان به طریق اُولى‏ ، به اصلاحات محتاجند و شستشوى روح در قالب از خودگذشتگى، صورت مى‏گیرد و زمانى ‏كه حاضر به تنصیف مال شوى و لذایذ زندگى را با همنوعانت تقسیم كردى ، مفتخر به اخذ گذرنامه مى‏گردى و از زباله ‏دان خاكى ، به گشت و گذار ملكوتى مى‏روى و آنچه نادیدنیست آن بینى و به گواهینامه عبودیّت ، متبرّك مى‏شوى.

ملکوت* گامی تارهایی *
19-06-2011, 02:21
۷- فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ ( كوثر ۲ ) :
در تشكیلات عبادى، به كشتن خودخواهى نیازمندید تا خداى را در اریكه ولایتش زیارت كنید و كلمه نَحْر به دو معنى آمده، یكى قربانى كردن شتر كه شكل رقّت‏بارى داشته و داراى واكنش‏هاى سازنده در روحیّات نمازگزار است و دیگرى به مفهوم ابراز تسلیمیّت نفْس در برابر مخاطب متكبّر و جبّار است.

۸- یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ ( بقره ۳ ) :
اگر از شما سؤال شود كه در حین نماز ، كدامین مخاطب را مى‏بینید و با چه شخصیّتى صحبت مى‏كنید؟ چه مى‏گویید؟ اصالت و صلابت نمازگزار، در همین مهم است كه غرق در مناجات مى‏شود با مصاحبى كه وى را نمى‏یابد ، امّا سلّول‏هاى مغزى او به انوار و اصوات غیبى، مراقب است و به شكلى در عرض حال خود خاشع و خاضع بوده كه هر بیننده را به واكنش مى‏كشاند.

۹- اَقیمُوا الصَّلوةَ وَ اتُوا الزَّ كوةَ وَ ارْ كَعُوا مَعَ الرّاكِعینَ ( بقره ۴۳ ) :
فلسفه جماعت در تدوین این حكم حاكم حكیم ، حاكى از تبلور یكرنگى و یكنواختى امّت اسلامى بوده و تأثیرگذارى آن به مراتب از اقامه انفرادى ، سریعتر و رساتر مى‏باشد.

۱۰- وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلوةِ ( بقره ۴۵ ) :
صَبر و صلاة ، مقارن و معادل یكدیگرند كه بازدهى نماز در مداخل مُصلّى‏ به ازدیاد و ارتقاى بردبارى او منجر مى‏گردد و تا نِصابى كه در فاصله بین دو نماز قرار دارد، در هیچ شرایطى از كوره درنمى‏رود و صبورى را طرد نمى‏نماید.

۱۱- حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلوةِ ( بقره ۲۳۸ ) :
اگر ركعات نماز را قطعات گنجینه‏هاى نایاب بدانید، در حفظ و حراست آن، از هر تهدید درونى و برونى مى‏كوشید و هرگز اوقات آن را به فراموشى نمى‏سپارید.

۱۲- لا تَقْرَ بُوا الصَّلوةَ وَ اَنْتُمْ سُكارى‏ (نساء ۴۳ ) :
در حالات مستى، از ورود به سفینه معراجیّه بپرهیزید و به یاد آورید همان‏طورى‏كه یك فضانورد ، نیازمند به هوش و حافظه قوى مى‏باشد، عازم دیار سماوى هم به هوشیارى و حواسّ جمع، محتاج است و اگر مخاطب وحى در این آیه، هر نوع سُكرى باشد كه باعث تعطیلى مشاعر و محاضر آدمى گردد، آن هنگام مدار مخاطرات منظوره باز شده و شامل هر شهوتى مى‏شود كه موجب اشتغال فكر و ذهن نمازگزار شود.

۱۳- اِنَّ الصَّلوةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنینَ كِتاباً مَوْقُوتاً ( نساء ۱۰۳ ) :
نماز را صحیفه‏اى بدانید كه به تداوم در تقریر است و دفترى قلمداد نمایید كه از بدو تكلیف ، گشوده شده و تا دیرباز در حال نگارش مى‏باشد و پس از مرگ نیز اوراقش به كار مى‏آید و منافع صاحبش را رقم مى‏زند.

ملکوت* گامی تارهایی *
19-06-2011, 02:21
۱۴- اِذا قامُوا اِلَى الصَّلوةِ قامُوا كُسالى‏ ( نساء ۱۴۲ ) :
از نشانه‏هاى منافقین آن است كه به زور، تن به موازین شریعت داده و در مقاصد سیاسى و نفْسانى، اداى نمازگزاران را درمى‏آورند و هرگز كامى از این مائده لاهوتى نمى‏برند.

۱۵- وَالْمُقیمینَ الصَّلوةَ ( نساء ۱۶۲ ) :
بیایید و سجّاده در اقامتگاه عابدین افكنید و یار دائم مكبّرین باشید.

۱۶- اِذا نادَ یْتُمْ اِلَى الصَّلوةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً ( مائده ۵۸ ) :
ناباوران ابدیّت، این وسیله نجات را به تمسخر گرفته و مراتب آن را ریشخند كرده و با اهداف شیطانى خود ، مورد بهره‏ ورى سوء قرار مى‏دهند.

۱۷- وَ اَوْصانى‏ بِالصَّلوةِ ( مریم ۳۱ ) :
همواره توصیه به اقامه نماز شده و وصیّت هر پیامبرى در اجراى این تظاهرات مخلصانه مى‏باشد.

۱۸- اَضاعُوا الصَّلوةَ ( مریم ۵۹ ) :
نابخردان بخت ‏برگشته ، حقّ نماز را تضییع كرده و به امواج خروشان وجدان خویش ، پشت مى‏كنند.

۱۹- اَقِمِ الصَّلوةَ لِذِكْرى‏ ( طه ۱۴ ) :
با استفاده از تركیبات نماز، به تكلّمات ماوراء برخیزید و با آفرینش‏گر بى‏مثال ، گفتگو نمایید.

۲۰- اِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ ( عنكبوت ۴۵ ) :
این واجب را دارویى بدانید كه كلّ بدنتان را ضدّعفونى كرده و از ورود میكروب‏هاى نابكار، ممانعت مى‏نماید و از اشاعه گردنكشى عمومى ، جلوگیرى خواهد نمود.

۲۱- اَلَّذینَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ ( معارج ۲۳ ) :
مداومت بر بیعت ، سرنوشت‏ساز است نه آنكه گاهى در بى‏كارى‏ها به میان آید و در سرگرمى‏هاى روزمرّه به انزوا خیزد. دوام و بقاء در اجراى نماز، حائز اهمّیّت مى‏باشد.

۲۲- فَوَیْلٌ لِلْمُصَلّینَ اَ لَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ( ماعون ۴ و ۵ ) :
واى بر اهل نماز كه اركان این عُرْوَةِ الوُثْقى‏ را ناچیز انگارند و تكبیر و تسلیمش را حقیر پندارند!

۲۳- اِنَّ صَلاتى‏ وَ نُسُكى‏ وَ مَحْیاىَ وَ مَماتى‏ لِلّهِ ( انعام ۱۶۲ ) :
یك عابد در مناسك شریفه، خویش را از هر عاملیّتى خلْع كرده و از خود بیگانه گشته و پا به پلّكان فنا نهاده و مدهوش غریوِ لَبَّیك یا عَبْدى‏ شده و لذا از شدّت خودستیزى ، ترك منیّت نموده و در كِسوت عِبادالرّحمان، به رژه رَبُّنا وَ رَبُّ الْمَلائِكةُ وَ الرّوُح مى‏پردازد.




خوشا آنان كه دائم در نمازند كه حَمد و قُل هُوَ اللَّه كارشان بى



منبع : کتاب بارانی در کویر سوخته

اثر آیت الله سید محمدحسین کاظمینی بروجردی