PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تهاجم معنویت در قرن بیست و یک



سابحات
22-06-2011, 13:41
تهاجم معنویت در قرن بیست و یک(اکنکار،اشو، تی اس ام و …

آنجا که معنویت های کاذب و پرزرق و برق، به جنگ معنویت حقیقی آمده و با نشانه رفتن هر کدام از مؤلفه های آن، خود را جایگزین و روح و روان مخاطب را تحت سیطرة خویش در می آورند. معنویت کاذب، با دو ابزار به روز بودن و ساده بودن، باعث جمع دین و دنیا برای مریدان خویش می شوند.

نويسنده: وهاب مشهدیان «عطاش»
چکیده:

تهاجم یک ملت به ملت دیگر به طُرُق مختلف امکان پذیر است، در بین انواع مختلف، تهاجم فرهنگی، و بالاخص تهاجم معنوی، از بقیه خطرناکتر می باشد. این تهاجم است که به ناتوی فرهنگی یا شبیخون فرهنگی تبدیل می شود.

آنجا که معنویت های کاذب و پرزرق و برق، به جنگ معنویت حقیقی آمده و با نشانه رفتن هر کدام از مؤلفه های آن، خود را جایگزین و روح و روان مخاطب را تحت سیطرة خویش در می آورند. معنویت کاذب، با دو ابزار به روز بودن و ساده بودن، باعث جمع دین و دنیا برای مریدان خویش می شوند.

این نوشتار، در ضمن معرفی سه مکتب اکنکار،تي اس ام و اوشو، به صورت سلسله وار، مؤلفه ها و طریق تهاجمشان را یادآور شده و در آخر، به نقد مکاتب، در حد ضرورت پرداخته و در پایان، راه مقابله باتهاجم چنین مكاتبي را عنوان می دارد.

(http://nabzefarda.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.adyan.net%2Fim ages%2Fstories%2Fh2-3-89%2Fjo128161.jpg)http://www.adyan.net/plugins/content/multithumb/thumbs/s.240.240.16777215.0.stories.h2-3-89.jo128161.jpg (http://www.adyan.net/plugins/content/multithumb/thumbs/s.240.240.16777215.0.stories.h2-3-89.jo128161.jpg)


کلید واژه: تهاجم فرهنگی، تهاجم نو پدید، معنویت سکولار، معنویت تلفیقی، اکنکار، خدای شیء وار، فردگرایی،تي اس ام،اوشو.


جستار ورودی:
تفکر غرب، یک سیر نزولی از زَبَر به زیر، از تفکر شهودی به جهان بینی تکنیکی، از آخرت نگری و معاد به تاریخ پرستی را پشت سر گذاشته است، به گونه¬ای که منجر به بطلان تدریجی معتقدات معنوی شده است. ما از این جریان امروزه به «نهیلیسم» یا «نیست انگاری» یاد می کنیم، که «هرمان رائوشینگ» آن را مجموعه ای از آراء می داند که منکر هر گونه وجه امتیاز میان خیر و شر هستند.
به عنوان مثال، نهیلیسم نیچه به طور آشکارا، نابودی ارزش های ما بعد الطبیعی را مدنظر قرار می دهد، و این همان روندی است که در دهه های بعد همچنان در غرب دنبال می شود.

این جریان قوی در اندیشة غرب به نفی ارزش های دین بسنده ننموده و متعاقباً در قرن بیستم، با تکیه بر «فردیت» و «آزادی شخصی» هر گونه آرمان عینی و نظام ارزشی را نفی می کند و نوعی آنارشیسم قرن بیستمی را بنیان می نهد که به زعم «رائوشینگ» مبتنی بر «غیر واقعی شناختن همه واقعیت ها» می باشد، یعنی پوچی (ابسورد)، دوره ای که در آن انسان نه به خدا ایمان دارد و نه به کفر، فقط به یک چیز معتقد است و آن پوچی است و بس.

ورود چنین تفکری از غرب به شرق و در ادامه به سرزمین ایران، حاصل چند دلیل است یکی از آن دلایل، خودباختگی است.

خودباختگی از سموم روانی است که معمولاً در فرد یا گروهی بوجود می آید و باعث بی ارزش دانستن خود و اکثر هنجارهای اعتقادی و رفتاری جامعة خویش می گردد، در عوض فرد یا هنجار مقابل را دارای ارزش دانسته و بدون تفکر، از او تأثیر می پذیرد.

خودباختگی فرهنگی و به تبع آن خودباختگی معنوی، از شاخه های اصلی خودباختگی محسوب می شود، که در آن فرد نسبت به اعتقادات راستین خویش دچار شک و سردرگمی شده و با حالتی سرخورده و سرزنش گونه به اعتقادات خویش می نگرد، و در عوض ناحق را حق فرض کرده و به معنویت های کاذب و نوپدید، دیدی اصالت وارانه دارد و همین بس که از غرب وارد شده، آن را می پذیرد و به عنوان الگو قرار می دهد.

البته نباید از شاخصه عرفان های کاذب غافل ماند و جاذبه های آن را نادیده گرفت؛ عرفان های کاذب عموماً تفکر زدا هستند و چهار مقوله الکل، اعتیاد، سکس و مدیتیشن در آنها به وفور یافت می شود؟ که قدرت جذب کنندگی زیادی در بین جوانان دارند.
با تکیه بر کیف جسمی جوان(ميل جنسي)، هم روح او را تسخیر می کنند، هم اهداف پلید خویش را پیش می برند. در این مقاله سعی شده طی چند گفتار، ضمن توضیح تهاجم معنوی و بازخوانی معنویت سکولار، به بررسی مکتب معنوی نوپدید، اکنکار،و اوشو و تي اس ام که چند صباحی است در ایران جولان می دهند و نسبت به معنویات کاذب وارداتی دیگر، موفق تر بوده، پرداخته و پس از توضیح و تشریح مکتب، و نقد منصفانه آن، عوامل نفوذ و هدف سردمداران را مشخص ساخته و در گفتار پایانی به راه مقابله با چنین معنویتهای بپردازد.

و با استفاده از ضرب المثل معروف «ادب از که آموختی؟! از بی ادبان» تشریح معنویات کاذب، مقدمه ای باشد برای تفکر و تأمل در عرفان و معنویت راستین خودمان اسلام. انشاء ا...

سابحات
22-06-2011, 13:43
گفتار اول:


دین، تهاجم فرهنگی و تهاجم نوپدید:


1 ـ دین:


شاید هیچ کلمه ی دیگری غیر از دین نباشد که همواره و آشکارا خیلی صاف و ساده به کار برود ولی در واقع نمایانگر نگرش هایی باشد که نه فقط بسیار متفاوت هستند بلکه ما نعة الجمعند.

عده ای کلمه ی دین را از دیانت می دانند که از فارسی گرفته شده و به معنای شریعت و قانون است و دیگری حس روحانی که نیک و بد را از هم تمییز می دهد.
گروهی از روانشناسان نگاهشان به دین اینگونه است؛ در ضمیر هر یک از افراد بشر تصور کم و بیش مبهمی از مبدأ کل یعنی آفریننده جهان موجود است و همه کس طبیعتاً میل به درک آن مبدأ دارند حس دینی عبارت است از؛ همین تمایل طبیعی و با اینکه در تمام افراد بشر یکی است.

نزد آنها بواسطه ی اختلاف محیط ها و به مناسبت های دیگر متفاوت گردیده و در نتیجه ادیان مختلف به وجود آمده است بر اساس همین نگاه، شرک، دین نخستین آدمیان نادان بوده است و خداپرستی دینی است که بعداً از درون شرک سر بر آورد.
گروهی از جامعه شناسان مثلا امیل دورکیم، جامعه شناس مشهور فرانسوی می گوید:
دین نظام وحدت یافته ای است از اعتقاد و اعمال مربوط به اشیاء مقدس، یعنی اشیایی که مجزّا شده و تحریم گردیده اند. اعتقاد و اعمالی که همه ی گروندگان را در جمعیت اخلاقی واحدی که معبد نامیده می شود، وحدت می بخشد.

ویلیام جیمز، فیلسوف و روانشناس آمریکایی که به دین نگاه فردی دارد می گوید همانطوری که اکنون من از شما می خواهم که دواطلبانه آن را بپذیرید باید برای ما به معنی احساسات، اعمال و تجربیات هر یک از افراد بشر در خلوت خودشان، تا جایی که فرد خود را در رابطه با هر آنچه که الهی می پندارد و می بیند، بوده باشد.

در چنین آشفته بازاری است که جان هیک معتقد شده تعریف واحدی برای دین وجود ندارد.

دین به اندازه ای ساده است که هر بچه عاقل و بالغ، یا هر آدم بزرگی می تواند یک تجربه دینی حقیقی داشته باشد و به اندازه ای جامع و پیچیده است که فهم کامل و بهره گیری تام از آن نیازمند به تجربه و تحلیل می باشد.

دین به این معنای متکثر و متعدد می شود. دریایی که از هر طرف جرعه ای برداری هم آب دریا هست و هم نیست. به نظر نگارنده می توان معنای واحدی از دین ارائه نمود؛ دین اعتقاد به یک نیروی فراتر از خود می باشد (حال ماورایی یا غیر ماورایی) که لازم می دارد تقدیس یا تکریم فرد را نسبت به آن نیرو.

سابحات
22-06-2011, 13:50
2ـ تهاجم فرهنگی:

تهاجم فرهنگی به معنی انتقال معانی میان نظام های فرهنگی، بدون رضایت دو طرفه است. به عبارت دیگر، اگر یک نظام فرهنگی ارزش های خود را با استفاده از قدرت بر نظام دیگری تحمیل کند، تهاجم فرهنگی صورت می گیرد.
بر خلاف مبادله ی فرهنگی که در آن، نظام ها توسعه یافته و تغییرات را بر می تابند.
در تهاجم فرهنگی، ارزش های اصلی هر نظام مورد تردید قرار گرفته و به مرور زمان نظام های ارزشی و فرهنگی از بین می روند.

البته به گمان بسیاری از اندیشمندان فرهنگ ذاتا در حال تحوّل بوده و توسعه فرهنگی در گروه وجود ارتباطات و تعاملات فرهنگی است، با این حال در صورت بروز یکی از اشکال ذیل این فرایند مثبت، صورت تهاجمی به خود گرفته، منجر به بروز تهاجم فرهنگی می شود.

شکل اول: تحمیل عنصری به جای گزینش آن (تحمیل فرهنگی)

شکل دوم: پذیرش عناصر تازه به جای تحلیل آنها (تخریب فرهنگی)

شکل سوم: مصرفی بودن فرهنگ به جای مولّد بودن آن (تسلیم فرهنگی)

سابحات
22-06-2011, 13:50
3ـ تهاجم نوپدید قرن بیست و یکم:

در تاریخ تمدن بشری نه دین بی فرهنگ داریم نه فرهنگ بی دین، البته در این میان، این دین است که تمدنها را پدید می آورد.

به نظر می رسد رابطه ی دین و فرهنگ عموم و خصوص مطلق باشد. به این لحاظ که دين عام باشد و فرهنگ خاص. اما نمی توان نقش مؤثر و اثرگذار فرهنگ در حوزه ی دين را نادیده گرفت. و در نگرش های متفاوت جای این عام و خاص عوض می شود.
از آنجا که دین ساحت های مختلفی دارد و هر ساحت شوؤنی از زندگی فردی انسان را در بر می گیرد؛ مثلا دین علاوه بر پرداختن به شأن جاویدان هستی آدمی، متکفّل دادن جهت اساسی به جنبه ی متغیر زندگی او نیز هست و آهنگ اصلی حرکت او را به سوی کمال تنظیم می کند.

این انسان است که با بینش و برداشت خاص که از دین ـ البته با رعایت موازین اسلام ـ در زمانها و مکانهای مختلف دارد، تکلیف خود را می شناسد. از تهاجم فرهنگی می توان صُور مختلف حضور دینداران در عرصه ی تهاجم فرهنگی، که در ارتباط مستقیم با دین می باشد، برشمرد.

سابحات
22-06-2011, 13:51
این تهاجم نوپدید دینی، به سه روش است:

الف) تحمیل ارزش های دینی بیگانه به درون فرهنگ اسلامی

ب) تخریب بنیان های ارزش دین مبین اسلام

ج) تحدید مرزهای گسترده اسلام و ممانعت از تولید فرهنگ اسلامی.

دشمن از هر راهی که بتواند منتظر ضربه زدن است. به دنبال سلاح به روز می گردد، تا از همان طریق دین را به انزوا کشیده و اهداف خویش را پیش برد.
تاریخ نشان دهنده ی سیر تهاجم به ساحت پاک اسلام است، از تشویه اسلام و سیمای جذاب حضرت محمد(ص) که سابقه در تاریخ پیدایش اسلام و عکس العمل یهودیان و مسیحیان وقت دارد، شروع شده و تا حال به انحاء مختلف از سوی یهودیان و مسیحیان ادامه دارد.

خداوند تبارک و تعالی در این رابطه به حضرت محمد(ص) فرمود: ای پیامبر در بین ایشان (یهودیان) براساس آنچه خداوند نازل فرموده حکم کن و از اهواء ایشان بر حذر باش که ایشان در پی انحراف تو از بعضی احکام الهی اند.

و استمرار این هجمه تا حال ادامه دارد. منتگری وات در شرح احوال حضرت رسول می گوید: هرگاه تنها می ماند و در مأموریت خود برای پیامبری دچار تردید شد به خدیجه روی می آورد.

یا اسقف تورپین در تاریخ شارل بزرگ می نویسد: بتی که صحرانشینان آن را می پرستیدند، به دست شخص محمد]ص[ ساخته شده بود. وی در زمان حیات خود به واسطه ای گروهی از اجنه و شیاطین با هنر سحر و جادو دارای چنان نیروی غیر قابل مقاومتی شده بود که به هیچ وجه شکسته نمی شد.

این روش تخریب تا آنجا ادامه پیدا کرد که منتهی شد به، کتاب آیات شیطانیِ «سلمان رشدی». البته این روش هنوز ادامه دارد و در خارج از مرزهای اسلام بسیار اثرگذار است. روش اثرگذار دیگر «تحدید دین» است.

در جریان تحدید دین آنچه مورد هجوم واقع می گردد، نه ماهیت گوهر اصلی دین است، بلکه قلمرو حاکمیت و حضور دین می باشد.

کنار زدن دین از عرصه های مهمی چون «علم و دانش» و یا «سیاست» خود به خود باعث «فردی شدن» دین می شود و در نهایت شاهد آن خواهیم بود که دین از عمل بر روی کره ی خاکی منع شده و صرفا امری اخروی قلمداد می شود، کار دنیا را کنار گذاشته و به آخرت می پردازد.

این تصویر ساده حکایت از دردی قدیمی در پیکره ی عالم اسلامی دارد که چندین سال است در غالب فلسفه های گوناگون به حیات خود ادامه می دهد.
اما شاید از همه مهمتر و به روزتر، جریان دینی ضد اسلام، که به طور غیر مستقیم منجر به زوال دین در جوامع امروزی می گرددباشد. از ویژگیهای مهم این جریان یکی این است که، از «دین علیه دین» بهره می گیرند. و این کار توسط تحریف اصول و ارزشهای دینی به انجام می رسد.

تهاجم نوپدید دینِ انسان ساخت علیه دین حق، از خطرناکترین حالات تهاجم فرهنگی می باشد.

زیرا اهداف دشمن و چگونگی عملکرد آنها به روشنی مشخص نیست. بهمین دلیل توجه به این مسئله از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. تهاجم فرهنگی از این نوع است که به شبیخون فرهنگی و ناتوی فرهنگی تبدیل می شود.
در دایرة المعارف ادیان جدید، که به تازگی در انگلیس منتشر شده است، بیش از 2500 دین و مرام نوپدید ـ که هر کدام متدینین و مؤمنین خاص خود را دارد ـ شناسایی شده است.

برخی از این ادیان و مکاتب بسیار فعالند، مانند کلیسای شیطانی، شاهدان یهوه، کلسیای علم شناسی، فرزندان خداوند، اکنکار (دین نور و صوت)، مورمونها و جامعه ی بین المللی وجدان کریشنا، که فضای عینی و تبلیغات رسمی در سطح جهان دارند.
برخی دیگر مانند زیر مجموعه ذن و بودسیم که در ایران تحت عنوان «اشو» تبلیغ می شوند، وجود دارد. و بسیار فعالند. عمق شبیخون فقط در قالب آمار به چشم می آید، حدود 80 میلیون نسخه کتاب در مورد عرفانهای کاذب در کشور منتشر شده است و بعضی از این کتب بیش از 15 بار تجدید چاپ شده اند.

در جامعه ی ایران اسلامی، محققان حدود 2 هزار عنوان کتاب در زمینه ی توسعه ی عرفانهای تصنعی شناسایی کرده و حدود 50 فرقه و نحله ی نوظهور، دارای سایت، مؤسسه یا وبلاک بوده و در کشور فعالیت بیشتر و نمایان تری دارند.

سابحات
22-06-2011, 13:51
گفتار دوم:

معنویت سکولار:

در آغاز قرن 21 از لحاظ تنوع معنویت کشور آمریکا، آشفته ترین کشور می باشد، بیش از دوهزار و صد گروه دینی در این کشور وجود دارد، که هر کدام وابسته به دین و مسلکی خاص می باشد.

البته از دو قرن پیش، تنوع دین و مسلک درون جامعه ی مسیحی شکل گرفت. کلیسای مسیحیان که از ابتدای تشکیل کشور آمریکا حضور داشت، تنها با گذشت یک قرن، 300 انشعاب جدید را به وجود آورد.

کشور آمریکا هم نه مخالف، بلکه از این کار کلیسا بسیار خشنود گردید. چون شعار سردمداران این کشور به جامعه ی خویش این است؛ «زندگی کن و بگذار زندگی کنم» تأکید شدیدی بر فردگرایی در مسائل دینی دارند. کسی مزاحم دیگری نشوند، هر دینی که انتخاب کرده ای، مهم نیست، مهم آن است که این پایبندی به دین، نباید مزاحم آزادی دیگری یا سیاست کشور شود.

سابحات
22-06-2011, 13:52
1) مؤلفه های سکولار:

جنبش دانشجویی سال 1970 در آمریکا و اروپا، درخواست جوانان و زمزمه های بازگشت به معنویت، تمدن غرب را بر آن داشت تا براساس همان دید «کشور برای قیصر، کلیسا برای پاپ»، معنویتی تازه به جامعه تزریق کند.

تا نه کشور از چنگلشان درآید، نه روح تشنه ی حقیقت، تشنه بماند و چه معنویتی بهتر از معنویت سکولار؛ که اساس و بنیان آن، جدایی دین از سیاست است.

سابحات
22-06-2011, 13:52
مشخصه های اصلی معنویت سکولار:

الف) معنویت منهای شریعت:

ادعا می کنند می توان به معنویت دست یافت،و با آن به یک آرامش نسبی رسید ولي خود را مقید به شرایع دست و پا گیر و بعضا کسل کننده ی ادیان نکرد.

اگر تنها هدف شریعت رسیدن به آرامش است، خوب می شود با اعمال معنوی (پرواز روح، مدیتیشن) بدون هیچ گیر و داری به آرامش رسید.

ب) انسان محور به جای خدا محور:

با نگاه امانیستی غرب به عالم، چه در معنویت، چه در غیر آن، جایی برای خدا تعبیه نشده است.

غرب در برابر خداوند، احکام و قوانینش بر نمی تابند، چون اولین احکام در مورد سردمداران اجرا شده و آن لقمه ی چرب و نرم از ایشان گرفته می شود. پس اگر قرار است معنویت باشد، نباید جایی برای خدا و شریعتش در نظر گرفت، اکثر قریب به اتفاق گروههای جدید معنوی، با نگاه افراطی به انسان، جایی برای خداوند در عرفانشان ندیده اند.

ج) ختم عالم به دنیا:

عالم نزد اکثرا گروههای معنوی نوپدید، ختم به همین عالم می شود. برای اینکه می خواهند گرفتار معاد و روز واپسین ـ که صحنه ی عدل خداوند برپا گشته و بنابر عدالت هر چیزی سر جای خودش قرار می گیرد ـ نشوند.

عالم را محدود به همین دنیا دانسته و قصه ی مرگ و زایش را تعبیر به تناسخ و چرخه ی کارما (علت و معلول) کرده اند، تا بشر معنوی قرن 21، سرگرم توجیح شده و هر چیز را در مقابل خویش دید، با قانون تناسخ تشریح کند.

سابحات
22-06-2011, 13:52
2) معنویات تلفیقی:

کشور انگلیس، سابقه ی 400 ساله ، در فرقه سازی دارد. معنویت های شرقی را گرفته، پس از بازسازی، دوباره به شرق صادر می کند.
غرب که همچنان سودای رهبری جوامع بشری را در سر می پروراند، در قبال انسانهای سر خورده از دنیای مدرن، که در پی یافتن نور حقیقت خود را به هر سو کشانده تا در ساحلی آرام گیرد، و دل ناخشنود خویش را تسلی دهد معنویات کاذبی توصیه می کنند، تا این تلاطم داخلی را آرامشی نسبی فراگیرد.

در نوع معنویات پیشنهادی، هیچ خساستی به خرج نداده، هر چه منجر به آرامش جوامع شود، مفید است لذا از عرفانهای شرق و غرب عالم، کمک گرفته و با تلفیقشان در هم و تولد مکاتب نوپدید از آن عرفانها، روح معنوی جامعه را باز به تسخیر خویش در آورده اند.

عرفانهای شناخته شده از این قرار است:

عرفان هندی، عرفان آمریکایی، عرفان مسیحی، عرفان یهودی، عرفان چینی، فراعلم (روانشناسی)، زبان تصویر یا سینما ماوراء.

از این شبه عرفانها یا به صورت مستقل استفاده می شود مانند سینما ماوراء یا به صورت تلفیقشان و کشف مکاتبی جدید، مانند (اکنکار و اوشو).
از عرفانهای کشف شده، چند مکتب به صورت فعال در ایران حضور دارند.

مکاتب: سای بابا، رام ا...، اوشو، اکنکار، کارلوس کاستاندا، پائولوکوئیلو، دالایی لاما، فالون دافا، مدیتیشن یا tm و شیطان پرستی، البته شیطان پرستی را نمی توان به عنوان مکتب معنوی نامید، هر چند در شاخه ای از آن، «شیطان پرستی فلسفی» رگه هایی از معنویت وجود دارد.

از چند مکتب جدید، سه مکتب اکنکار (دین صوت و نور)، عرفان او شو و شیطان پرستی از بقیه ی مکاتب در ایران یک سروگردن بالاتر می باشند، هم از لحاظ کیفی و هم از لحاظ جذب نیرو.

اکنکار با سفرهای متعدد روح، در پی فرار از واقعیت و دل خوش کردن به سفری روحانی و رسیدن به آرامش در پرتو خلسه و مدیتیشن می باشد.اوشو هم با رها كردن انسان در منجلاب شهوت بجاي ازادي او را اسير وحريص شهوت دو چندان مي كند.

سابحات
22-06-2011, 13:53
گفتار سوم: معنویت اکنکار (دین صوت و نور)

ـ پیدایش:

سال 1965، فرقه یا مکتب اکنکار، توسط پال توئیچل (1971 ـ 1908 م) در شهر چن هسن، واقع در ایالت مینه سوتا، پابه عرصه ی هستی نهاد و 22 اکتبر 1970، در سان دیاگو کالیفرنیا به صورت یک سازمان غیر انتفاعی تأسیس شد.

در حال حاضر مرکز این مکتب در ایالت سینه سوتا است.

پال پس از 25 سال پرورش، تحت اساتیدی همچون فوبی کوانترز و ربازار تارز، اساتید اک اهل تبت، نخستین استاد حق در قید حیات (ماهانتا) از اهالی آمریکا گردید. مکتب اکنکار، یک عرفان آمریکایی و از زیر شاخه های عرفان سرخپوستی است، ولی رگه های عرفان شرقی (هندویسم و بودیسم) در آن به وفور یافت می شود.

این مکتب، تلفیقی از آموزه های انواع و اقسام ادیان (الهی و غیر الهی) است، البته رمز موفقیت خویش را در همین نکته می داند، که با هیچ دین و آیینی مشکل ندارد و در این مکتب از مشاهیر همه ی ادیان یافت می شود. کتاب مقدس اکنکار، «شریعت کی سو گماد» است.

کی سوگماد، اکنکار را چنین تعریف می کند: (راه طبیعی بازگشت به سوی خداوند، اکنکار (دانش باستانی سفر روح) نام دارد که عملی دقیق بوده، خالص ترین تعالیم را در بر می گیرد. اکنکار قائم به ذات است و عقل از سادگی آن مبهوت می گردد از همه ی تعالیم کهن تر و سر چشمه ی تمام مکاتب است.) مهمترین هدف این مکتب سفر روح و خلاص شدن از چرخه ی کار ما و تناسخ است.

سابحات
22-06-2011, 13:53
ـ وضعيت مکتب اکنکار:

نمی شود کتابی از اکنکار مطالعه کرد و تناقض و تضادی را پيدا نكرد، ولی از آنجا که هدف این مقاله، نقد مکتب به طور خاص نیست، اجمالاً مطالبی را که موجب لطمه بر دیگر ادیان، شده بیان و نقد می کنیم:

1ـ5. مشاهیر مکتب:

پال توئیچل، به عنوان کاشف دوباره ی دانش باستانی، اکنکار شاخته می شود. این قید دانش باستانی، پال را بر آن داشت تا از ادوار گذشته، اکیست هایی جور کند و چه کسی، بهتر از مشاهیر تاریخ. از میان تمامی ادیان، بهترین ها را گلچین و به عنوان اکیست معرفی می کند.

به 500 سال قبل از میلاد می رود، خود را شاگرد فیثاغورث و ایشان را از اساتید اکنکار می داند از پندار نیک، گفتار نیک، و كردار نیک زرتشت استفاده کرده و ایشان را اکیست می داند از بودا، مسیح، شوپنهاور، سخنانی به میان می آورد و با تأیید کلام این بزرگان، آنان را اکیست می داند.

لائی تسی که در چین بیماران را شفا می داد اکیست بوده. تولسی داس، شاعر و عارف قرن 17 م و جلال الدین رومی (مولانا) شاعر، عارف و حکیم پارس در قرن 13 م را از مشاهیراک می داند.

حافظ، شاعر قرن چهاردهم میلادی را پیرو اکنکار می داند.

شمس تبریزی را از طرفداران پر و پا قرص اکنکار می داند و در آخر همه را یک جا مرید اکنکار، خود و مکتبش را مراد و عامل پیشرفت می داند.

ما، در این مدرسه معلمین بیشماری داشته ایم، از آن جمله: محمد، عیسی، موسی، کنفوسیوس، بودا، کریشنا، زرتشت، سقراط، کپرنیک، مارتین لوتر، شکسپیر، امرسون، انیشتین و... این فهرست پایان ندارد رشته های تحصیلی ما در این مدرسه، «از کیستم» آغاز شده و تا مفهوم زندگی تعمیم می یابند.

کتابهای درسی ما، قرآن، انجیل، تورات و کتب دیگری چون کابالا، تائو دجنیگ، کتاب تقدیر، (ای چینگ)، تعالیم بودا،

بها گوادگیتا، کتاب مورمونها، دیلی نیوز و حتی لالایی های کودکانه بوده اند.

هدف اکنکار، (حکمت باستانی برای عصر حاضر) نیز همانند مؤسس این مدرسه قدیمی، آموزش علوم پایه است. بسیاری از ما، مدت مدیدی است که در این کلاسهای درس حضور داریم. ما مایلیم پیشرفت کرده وافق دیدگاههای خود را توسعه دهیم. می خواهیم جایگاه خود را در طرح بزرگ هستی بهتر بشناسیم و عملا کاربرد آن را تجربه کنیم.

نکته جالب آنکه، تمام افراد مشهور و معروفی که پیرو مکتب اکنکار بوده، در قید حیات نيستند. آقای پال برای مثال حتی نام یک نفر از مشاهیر معاصر، که مکتب ایشان را تأیید کند نبرده و به مشاهیر ادوار گذشته اکتفا کرده است.

دلیل هم اینکه، آن مشاهیری که از دنیا رفته اند، وجود ندارند تا از خود دفاع کنند.

عزیزان می توانند با رجوع به کُتب این بزرگان فی المثل (مولانا، شمس، حافظ) و تأمل در آن، آیا نکته ای، کلامی، اشاره ای هر چند کوتاه به این مکتب اکنکار داشته اند یا نه؟!!

نکته جالب دیگر اینکه، در نیم قرن اخیر، تمامی ماهانتاها از کشور آمریکا و ایالت کالیفرنیا می باشند، در صورتی که 970 ماهانتا قبلی از اقصی نقاط عالم بودند. ولی بعید می دانم که دیگر، به جز از آمریکا منجی و ماهانتایی به عالم عرضه شود

سابحات
22-06-2011, 13:53
2ـ5. پیدایش خاموش و پیشبرد سیاسی:

هر چند بخواهیم به قضایا مثبت نگاه کنیم و قائل شویم اساتید حق در قید حیات، تصادفا همگی سر از آمریکا در آورده، هیچ قصد و غرضی را دخیل ندانسته صرفا حالات معنوی و روحانی افراد باعث چنین انتخابی شده با مشی و روش اساتید، تناقض پیدا می کند.

چه می شود که یکباره پس از گذشت 5 سال از برگزاری کلاسهای محدود و غیر رسمی در سال 1965 م یکباره در سال 1970 م هم زمان با تأسیس مدرسه ی غیر انتفاعی، حجم تبلیغ و ترویج مکتب اکنکار چند برابر می شود.

شواهدی از رابطه ی پال با سازمان سیا حکایت دارد، یا اینکه پال در رستورانی مشغول نوشیدن آب پرتغالی بوده و پس از آن یک باره ناپدید می شود و چند ماه پس از پیدا شدن ایشان، مدرسه ی غیر انتفاعی اکنکار تأسیس می شود، با آن حجم عظیم تبلیغات، نشر کتب و سفرهای مختلف پال به اقصی نقاط کشور.

این نمی تواند باشد مگر نسخه پیچیدن از نوع امپریالیسم آمریکایی، هم برای مردمان خویش و هم دهکده ی جهانی، که داعیه ی آقایئش را درسر می پرورانند.

سابحات
22-06-2011, 13:54
3ـ5. فردگرایی و انزوا:

تأکید بسیار زیاد دارند بر انزوا و دوری جستن از اجتماع. در احوالات پال آمده ایشان اجتماع را دوست نداشت یا اینکه در اکنکار هر کسی قصر منحصر به فرد خودش را می سازد.
در قلمروی اکنکار آنچه که هرگز مفقود نمی شود و از دست نمی رود فردیت است.

در جای دیگر با تعریف و تمجید از اساتید نظام وایراگی، اکسیت ها را دعوت به کناره گیری از سیاست و مسائل اجتماعی می کند: استادان اک، عضو نظام برادری وایراگی هستند. واژه سانسکریت وایراگ به معنای غیر وابسته است.
این استادان از امیال و خواسته های دنیوی رسته اند. تنها مأموریت آنان هدایت روح به سر چشمه ی الهی است. مسائل اجتماعی برای آنان جذابیتی ندارد.
و غالبا از سیاست و سایر شاخصه¬های دنیوی کناره می گیرند.

این مسائل نشان دهنده ی آن است که، چرا قبله ی این مکتب آمریکا است و از آنجا تکان نمی خورد.
ابتدا برای مردم خویش و در نهایت عالم، مسلکی آوردند که با اصل سکولار و امپریالیسم آمریکای منافاتی نداشته باشد. سیاست به کار خودش بپردازد و دین هم به دینداری خویش. کسی کاری با سیاست نداشته باشد، آنها هم کاری با دین ندارند.

سابحات
22-06-2011, 13:54
ـ اکنکار در ایران:

پال قبل از مرگش در سال 1971 م 60 اثر دست نویس را کامل کرد که حدود 35 جلد از آنها منتشر شده اند از این 35 جلد، حدود 20 جلد آن به فارسی ترجمه شده است.
بعضی از آثاراش مانند «اک ویدیا» و «اکنکار کلید جهان¬های اسرار» چند بار تجدید چاپ شده است.

البته در ایران بیشتر کسانی که صاحب تفکر هستند، تفکرشان رواج یافته است مانند پائلوکوئیلو و کاستاندا ...،
ولی در این بین تفکر کسانی که تبدیل به یک فرقه شده نیز اثر گذار بوده مانند اكنكار، که دارای مرام نامه، جذب نیرو و برنامه برای اعضای خویش می باشد. اکنکار در ایران دارای تشکیلات غیر رسمی و زیر زمینی است فردی به نام دکتر.ن در شمال شرقی کشور باماهانتا (هارولد کلمپ) در تماس بوده و در طی 8 سال افرادی را تعلیم داده است. ایشان در حال حاضر عضو ناسا و در آمریکا به سر می برد.

ادامه دارد...

ادیان نیوز

سابحات
27-06-2011, 10:12
گفتار چهارم: مکتب تی.اس.ام

یکی از زیر شاخه های اکنکار در ایران «تی.اس.ام» است. ریشه ی تفکرات «تی.اس.ام» اکنکار است.

عقاید این گروه:

الف: تناسخ (تولد دوباره و رسیدن به سپیدی)

ب: عشق اتفاقی و یافتن زوج عرفانی (دو نفر روبروی هم می نشینند و آنقدر درهم خیره می شوند تا عاشق یکدیگر شده و یکدیگر را در آغوش کشند، گاه دو مرد یا دو زن یا زن و مرد نامحرم همدیگر را در آغوش کشیده و ابراز عشق و محبت به یکدیگر می کنند.

ج: دیدن استاد حق یا استاد عشق (حرف زدن با او، سعادتی می خواهد که به زودی نصیب هر کسی نمی شود)

د: انتظار ظهور استاد حق از غرب (استاد، رهبر روحانی و معنوی در این گروه، به نام «آریل» شناخته می شود که ظهور آریل از غرب، انتظار را معنا می بخشد و تمام رهروان به امید ظهورش نشسته اند.)

شعار اصلی این گروه « I Love my self » این است شعار را با ریتم یهودی دست در دست هم، در تمامی جلسات با شوق واشک سر می دهند.

اکیست ها جدا از چاپ کتابهای مختلف، در زمینه ی اینترنت هم بسیار موفق هستند انواع و اقسام سایت ها، ارتباط راحت و عضو پذیری توسط این مکتب و داشتن برنامه برای چلاها (مریدان).

حدود نه هزار سایت اکنکار در گوگل ثبت و بدون هیچ فیلترینگی قابل دست یابی می باشد.

فعالیت بعدی شان، راه اندازی انواع و اقسام پارتی ها، خصوصا در مناطق متمول کشور (تهران، شیراز ، ...) این جلسات به طور منظم زیر نظر مؤسسات اکنکار برگزار می گرد.

در این جلسات انواع مواد مخدر و داروهای روان گردان از جمله حشیش، برای رفتن به حالت خلسه ی عرفانی و رسیدن به مدارج معنوی مصرف می شود، به رقص و پایکوبی و انواع برنامه های خاص می پردازد.

مکتب اکنکار، مریدانش را به تعقل و تفکر دعوت نمی کند، تنها به آرامش و رهایی از جسم، پرواز روح و گریز از واقعیت جهان دعوت می کند، در این راستا هر تصویری از عالم، خدا و انسان که ما را به خلسه و آرامش برساند، توصیه می کنند.
سفارش خداوند تبارک و تعالی: انّا نحن نحی الموتی و نکتب ما قدموا و آثارهم و کل شی احصیناه فی امام مبین: ما مردگان را زنده می گردانیم و کردار گذشته و آثار آنها را ثبت می کنیم و همه چیز را در لوح محفوظ خدا آشکارا به شماره آورده ایم.

سابحات
27-06-2011, 10:13
گفتار پنجم: معنویت شهوانی او شو:


باگوان راجینش اوشو، فیلسوف و عارف نامدار معاصر هند، در ۱۱ سپتامبر ۱۹۳۱ در هندزاده شد و در ۱۹ ژانویه ۱۹۹۰ کالبد خاکی خود را ترک کرد.

تحصیلاتش را در هند تا درجه ی استادی فلسفه ادامه داد و در سال ۱۹۵۳ به نور حق مشرف و روشن ضمیر شد. از سال ۱۹۶۳ در اقصی نقاط هند به ایراد خطابه در زمینه های معنوی و عوالم روحانی پرداخت.

در سال ۱۹۷۴، کمون خود در شهر پونا، هندوستان، را بنیان گذارد. ۱ـ ظهور و افول اوشو:
در سال ۱۹۸۱، جهت معالجه به ایالت متحده رفت و در آنجا ۵ سال اقامت گزید.

پیروان بیشمار و سر سپردگان طریقتش، که به عنوان «سانیاسین» مشهورند، در مدت چهار ماه اراضی کوهپایه های ایالت «اورگون» را خریداری و شهری بنا نهادند که به «راجینش پورام» مشهور و خار چشم دولت و سیاستمداران آمریکایی شد.

بنابراین در سال ۱۹۸۶ به بهانه هایی واهی به شهرک، از زمین و هوا حمله ور شد.
اوشو از آمریکا اخراج و در زمان بازداشت به مسمومیت وی اقدام کردند. از اوشو قریب ۶۰۰ عنوان کتاب، ۷۰۰۰ ساعت نوار کاست و ۱۷۰۰ سخنرانی ویدئویی باقی مانده است.
آثار اوشو به اکثر زبانهای زنده ی معاصر ترجمه و پیروانش در اقصی نقاط جهان امروز گسترده اند.

پنج ویژگی امانیستی «انسان محوری» در آیین اوشو به وضوح دیده می شود:

الف) محوریت انسان

ب) تأکید بر آزادی و اختیار انسان

ج) اعتقاد به توانایی فوق العاده ی انسان

د) طبیعت گرایی

هـ) مدارا

با اینکه اوشو در هند تا کسب درجه ی استادی، به تحصیل فلسفه پرداخت ولی درکلِ مکتبش، جایگاهی از عقل دیده نمی شود. عقل و مبانی عقلی را منطبق بر قوانین منطقی می داند و منطق را در مقابل زندگی قرار می دهد.

پس به نفی منطق و عقل می پردازد:

قوانین منطق ثابت اند در حالی که زندگی در جریان است. یک موج به موج دیگری مبدل می شود. تعریف ها (منطق) همیشه به گذشته تعلق دارند در حالی که زندگی متعلق به حال است. زندگی پیوسته در تغییر است و هر چیز هر لحظه در حال عوض شدن، اما تعریف ها ثابت اند و پایدار. نبود عقل و تفکر ویژگی عرفانهای شرقی است و مهمترین مخالف طریق خویش را، عقل و بهترین راهکار را نفی عقل می دانند.

آنجا که قواعد و قوانین عقل برداشته شود و هیچ معیار تشخیصی نباشد مرید را به هر کجا و هرکاری می توان واداشت.

اوشو از عشق حرف می زند و آنرا تا سر حد س ک س تنزل می دهد.

انسجام کانون خانواده را زیر سوال می برد، انسان را دعوت به عیش و خوشی می کند، آزاد، رها، تا کجا معلوم نیست!؟ نظر اوشو در مورد روابط آزاد و بدور از معیارهای مذهبی در دهه ی ۹۰ مشکلات زیادی به بار آورد آماری که در سال ۱۹۹۰ میلادی از فرزندان متولد شده خارج از چارچوب خانواده در کشورهای توسعه یافته منتشر شده، تکان دهنده است.

در ایالت متحده با آنکه کاتولیک مذهب هستند و حفظ نهاد خانواده از اولویت های اصلی دولت و کلیسا است و با وجود همه آموزش های پیشگیری و آزادی سقط جنین ۲۸ درصد از کل موالید به طور نامشروع متولد شدند. این رقم در کشورهای اسکاندیناوی به ۵۰ درصد رسید.

به خاطر جاذبه های ش ه وانی عرفان اوشو، روزبه روز بر جمعیت این فرقه افزوده شد، تا جایی که دولت آمریکا صلاح را در آن دید تا از دست این استاد خود پرورده خلاص گردد.

در پی بازداشت ایشان در سال ۱۹۸۶ در زندان ایالت اوکلاهوما، یک منبع قدرت تشعشع رادیواکتیو را در تشک خواب اوشو پنهان کرد. تا توانایی های عقلانی، قابلیت های گفتاری و سیستم دفاعی بدنش را نابود کنند.

در صبح ۵ نوامبر، تشک کثیفی که شب پیش به زور وی را بر آن خوابانیده بودند، تعویض شد بلافاصله بعد از خوردن صبحانه احساس تهوع شدید کرد.

بعدها طبق دریافت دکترش مشخص شد که اوشو را جز قرار دادن در معرض تشعشع رادیواکتیو با زهر فوق العاده مهلک تالیوم ـ فلز سنگین مورد استفاده در زهر موش صحرایی ـ نیز مسموم کرده اند.

سابحات
27-06-2011, 10:13
۲ـ عشق عرفانی یا عرفان شهوانی:

مکتب عرفانی اوشو یکی از صد مکتب صوفی ـ عرفانی در جهان ماست. که سعی در پیشبرد رهروان، رسانیدن آنها به حقیقت و تعالی روحشان دارد.

در این مکتب زمانی که از عشق صحبت می شود و آن تعبیر خاص اوشو که عشق زاده آمیزش جن سی است، تردیدی برای خواننده به وجود می آید که آیا اوشو به دنبال پرورش روح مریدانش بوده است؟! یا نه، به دنبال آن بوده که از عرفانی دم بزند تا مریدانش در این عرفان، به ارضاء شه وت جسمی خویش بپردازند.

اما آنچه ما تا به حال از عرفان راستین فهمیده ایم؛ عرفان طریقی است که در آن فرد در پی ظهور و تجلی معشوق، خود را محو او می بیند. از دنیا و آنچه در آن است دل بریده و به تماشای معشوقه ی خویش (حضرت حق) مشغول می گردد.


اما در مکتب اوشو هم معنای عرفان تغییر می کند، هم عشق و هم شهوت.


یکی از مهمترین اصول نزد اوشو، اصل عشق است. در این زمینه کتابهای مستقلی دارد از جمله «عشق، رقص زندگی»، «یک فنجان چای» که مجموعه اشعار اوست و دیگری مجموعه مقالات در زمینه ی عشق است.

عشق را شوق وافر درونی برای یکی بودن با کل می داند، عشق دلیل بی دلیل است. اوشو برای عشق ورزی به چهار مرحله معتقد است.


الف) حضور در لحظه (نه گذشته و نه آینده)

ب) قدم برای رسیدن به عشق

ج) تقسیم کردن و بخشیدن

د) هیچ بودن.


این ۴ مرحله به خودی خود مشکلی ندارند، ولی وقتی تفسیر اوشو را از عشق متوجه می شویم و نگاه به معشوقه را می بینیم نظر به کلی تغییر می کند. وی معتقد است عشق باید زمینی باشد.

معشوقه در عرفان یعنی مادی و این دنیایی بودن آن و عشق را در تضاد با هوس ها نمی داند، رسیدن به عشق تنها از طریق قطب مخالف امکان پذیر است، میل مرد به زن یا زن به مرد شروع عشق است.

بر خلاف تمام ادیان الهی و مکاتب معنوی که نسبت به روابط جن سی، بی تفاوت و یا دشمن هستند اوشو بر عکس در این عرفان آموزش روابط جن سی می دهد و قائل به سه سطح برای انسان در روابط جن سی است. اول با روش زیستی پیش آفرینش (حیوان) آغاز شده، به منبع لذت و صمیمیت (انسان) و سرانجام به وسیله ای برای خود رستگاری (الهی) تبدیل می شود.

او از زنان به عنوان الگویی که دارای استعداد برای رسیدن به اوج لذت جن سی بطور متوالی، یاد می کند. رابطه ی دختر و پسر در عرفان اوشو آزاد است، و از آن به عنوان یکی از روشهای مراقبه یاد می کند.

دیدگاه اوشو درباره ی عشق بسیار زیاد متأثر از فروید و تا حدود زیادی از شاگرد فروید، «یونگ» است. براین اساس وقتی از عشق صحبت می کند منظورش همین عشق مجازی زمینی و رابطه ی زن و مرد است.

اوشو تا جایی در شه وت رانی پیش می رود که، در بقیة توصیه هایش، مثلا مدیتیشن، مریدان را ترغیب به سکس می کند.

سکس بزرگترین هنر مدیتیشن است این پیشکش نتنتره به دنیا است. پیش¬کش تنتره از همه عالی تر است؛ زیرا کلیدهایی را در اختیارت قرار می دهد که از پست ترین به عالی ترین استحاله پیدا می کنی. کلیدهایی را در اختیار قرار می دهد که لجن را به نیلوفر آبی بدل کنی و... عشق از آمیزش جنسی زاییده می شود.

مرد همیشه مهاجم است وزن همیشه تسلیم. اگر این دو با یکدیگر ترکیب شوند «ما» باقی نمی ماند، «من» به وجود می آید و این فنا است. اگر زن کاملا تسلیم مرد گردد راه طولانی او کوتاه می شود در این صورت ازدواج های درونی و اتحاد کالبدهای زنانه و مردانه داخلی به سهولت انجام می گیرد و در چنین صورتی زن می توان بگوید همسر خدا است.

پرداخت مفرط اوشو به این روابط نامشروع و به اصطلاح «عرفان»، یکی از دلایل محبوبیت مکتبش است.

از جمله اقدامات مریدانش راه اندازی رسمی و همراه با تبلیغات گسترده ی «اوشو پارک» است، که جذابیت زیادی برای گردشگران هند ایجاد کرده است و شعبه هایی از آن در دیگر کشورها تأسیس شده است.

در این مکانها نوعی زندگی زناشویی و جمعی، فارغ از قیود اخلاقی و قاعده مند ترویج می شود. (از آنجایی که مکتب عرفانی اوشو شکل گرفته از سه آئین تنتره، یوگا و بودا است به اصالت بدن و پرداختن به آن زیاد بها می دهند) دیدگاه اوشو در مورد هم جنس گرایی جالب است وی معتقد است این مسئله چیز مهمی نیست و هیچ چیز اشتباهی در آن رخ نمی دهد.

این ایده های اجتماعی است که چیزی را غلط یا درست می شمارد. خوب است اول آن را بپذیرید چرا که در صورت رد آن نمی توانید آن را حل کنید. هر چه بیشتر آن را رد کنید، بیشتر جذب هم جنس خواهید شد. چون هر چیزی که ممنوع می شود جذابیت بیشتری می یابد.

و همجنس گرایی یکی از مراحل ضروری رشد انسان اعم از زن یا مرد است. وی به سه مرحله رشد جن سی معتقد است.

الف) رابطه ی جن سی با خود در کودکی
ب) هم جنس گرایی
ج) ناهم جنس گرایی.

اوشو با نقد عملکرد والدین در خانواده، استعمار فرزندان و تربیت اخلاقی آنان بر پایه ی آنچه که متعلق به گذشته است، در نوع خود نوعی استعمار جدید می داند.

سوال: آیا واقعا می توان نقش تربیتی خانواده ها را استعمار فرزندان نامید؟!! سپردن فرزندان به مکتب اوشو استعمار است یا تربیت توسط والدین؟


اوشو با نظام خانواده مخالف است، بر همین اساس تربیت و بزرگ کردن فرزندان را به عهده ی تشکیلات دولتی می گذارد. دلیل قائل شدن وی به این دیدگاه به دوران کودکی اش بر می گردد. اوشو هرگز طعم مهر و محبت مادر را در کانون گرم خانواده احساس نکرد.

سابحات
27-06-2011, 10:14
3ـ اوشو و ایرانیان:

شعار اصلی اوشو چنین است: یک قانون، تنها در دنیا وجود دارد و آن اینکه، هیچ قانونی وجود ندارد.

نظم در هرج و مرج است و باید رسوم و عادات را شکست تا نظم آسمانی و نظم خدایی که فقط از اتحاد دو جنس زن و مرد ایجاد می شود پدید آید.

از عرفان گرفته تا نظم عالم همه را به چوب سکس می راند. حدود ۷۰ جلد از آثار اوشو به زبان فارسی وجود دارد.

چندین جلد آن بدون شک آموزش عشق بازی (زمینی و خاکی) است. اوشو که امروزه برای بسیاری از جوانان به یک بت معنوی مبدل شده در سال ۱۹۸۵ م از آمریکا و نُه کشور اسلامی، به دلیل فساد اخلاقی اخراج شد. و متأسفانه این فرد فاسد معلول الحال، صنم بسیاری از جوانان ایرانی است.

تأسف بارتر اینکه تاکنون سه هزار دانشجوی ایرانی در هند جذب (اشوپارک) شده اند.
اوشو پارک مهمترین مرکز س ک س مذهبی در جهان و یکی از مهمترین مراکز توریستی کشور هند است، و سالیانه با جذب هزاران گردشگر باعث رونق صنعت گردشگری در آن کشور شده است.

اغلب دانشجویان ایرانی در این محل با یکدیگر آشنا شده و با تشکیل گروههای ده نفری هم قسم می شوند، هرگز ازدواج نکنند و تا پایان عمر روابط س ک س با یکدیگر داشته باشند.

در کشور ایران نیز در بعضی از شهرها جلسات معنوی س ک س اوشو، برگزار می شود. با مصرف گَس، کُک و ماری جوانا در این مراسم، پرداختن به رقص و سماع و در نهایت س ک س در پی پیشرفت معنوی به انتظار می نشینند.

هر چند بسیاری از افرادی که در این مجالس شرکت می کنند در ابتدا به دنبال هوس بازی بوده و پی عرفان اوشو نرفته، ولی با تکرار و شرکت مکرر، نوعی اعتیاد پیدا می شود و ناخودآگاه پیرو این مسلک می شوند.

افکار اوشو در مشرق زمین به ویژه در ایران اثر گذار بوده و در زمینه اینترنت حدود ۲۰۰۰۰ سایت فعال دارند و از این طریق جذب نیرو می کنند. با سازمان دهی و
برگزاری پارتی ها، جوانان را به خویش جلب می کنند.

در یکی از جلسات معنوی اوشو در پایتخت، چهل پسر و چهل دختر شرکت داشتند، مراسم معنویشان به آنجا ختم شد، که دخترها لباس زیر پسرها پوشیده و پسرها لباس زیر دخترها و به اعمال معنوی می پرداختند.

البته اینطور نیست که همه ی اعضا با نیت شهوت رانی به این مجالس کشیده می شوند.
تعدادی واقعا به خاطر حس عرفانی و دست یابی به حقیقت فریب خورده؛ و در این جلسات شرکت می کنند.

فعالیت گروهی که افکار اشو را در ایران ترویج می دهند، همانند مکتب اکنکار زیر زمینی و غیر رسمی بوده و تقریبا همگی از طرف عوامل خارجی پشتیبانی می شوند.
معمولا سرمداران با شناخت کامل و آگاهی از پوشالی بودن عرفان اوشو در پی نیل به مقاصد گوناگون از جمله اقتصادی و ارضاء شهوت، این عرفان را تبلیغ و ترویج می کنند.

و چه زیباست گفتار خداوند تبارک وتعالی:

انّا نحن نحی الموتی و نکتب ما قدموا و آثارهم و کل شی احصیناه فی امام مبین:

ما مردگان را زنده می گردانیم و کردار گذشته و آثار آنها را ثبت می کنیم و همه چیز را در لوح محفوظ خدا آشکارا به شماره آورده ایم.

سابحات
27-06-2011, 10:14
گفتار ششم:راه کارها و روش مقابله:

برای مقابله با تهاجم فرهنگی باید خیلی دقت شود، عجولانه وارد کارزار نشد. هر جدالی و لو به حق، ابزار مخصوص به خود را می خواهد.

به نظر می رسد پنجاه در صد راه مقابله، شناخت محیط است.

۱ـ درک محیط و انتخاب بهترین سلاح:

شناخت صحیح دشمن و تاکتیکی که برای بازی انتخاب کرده، از مهمترین مراحل مقابله است. خیلی باید دقت شود دشمن کجا را نشانه رفته، که از همان منطقه سعی در متقاعد ساختن مخاطب دارد.
متأسفانه یکی از مشکلات مقابله با معنویات کاذب، نشناختن فضا و به همان تبع استفاده از ابزار نامناسب است، که باعث می شود هم دشمن جسورتر شده و هم به نوعی مظلومیت نزد فریب خوردگان خویش، پیدا کند.

یادآوری این شگرد رسول الله بسیار به جاست؛ در جنگ بدر زمانی که دو لشکر اسلام و کفر روبروی هم قرار گرفتند، عده ای تازه مسلمان برای تضعیف روحیه دشمن و فزونی روحیه مسلمانان شروع کردند دشنام دادن به خدایان و بتهای کفار.

این عمل با واکنش سریع پیامبر اکرم (ص) مواجه گشت، فرمودند آنها را جسور می کنید تا در عوض دشنام شما به مشتی سنگ و چوب به خدای واقعی که برتر از بتها است دشنام دهند.

کفار طبق روال همیشگی شروع کردند به رجز خوانی و این گونه سرودند: اُعلُ هُبَل اُعلُ هُبَل (بزرگ است بت هبل) پیامبر که اسوة الحسنه است، تاکتیک جنگ روانی را شناخت و با اشراف بر محیط (کفّار معتصب و مسلمانان تازه وارد) به یاران خویش فرمود جواب دهید: الله اعلی و اجل (خدای نادیده بزرگ و اجل از آفریده هاست)

آنها پاسخ دادند: اِنَّ لنَّا عزی و لا عزی لَکُم (بدرستیکه بت عزّی نزد ماست و شما مسلمانان از داشتن بت عزّی محرومید)

پیامبر فرمود پاسخ دهید: الله مَوُلانا و لا مَولا لکم (خداوند بزرگ سرپرست و یاور ماست و شما از داشتن چنین پروردگاری محرومید.)

در نتیجه هم روحیه ی کفار ضعیف شد، و هم با پاسخ گویی صحیح، مسلمانان چنان روحیه ای یافتند که منجر شد به پیروزی.

پس مهمترین راه مقابله، درک فضا و انتخاب بهترین سلاح است.

۲ـ مخاطب شناسی:

یکی از موانع مقابله، خود منتقدین محترم هستند. بعضی از نقدها از خود مطالب نقد شده، بسیار مبهم و پیچیده تر است.

مثلا نقدهای بسیاری در مورد مکاتب (اکنکار، اوشو، شیطان پرستی) خوانده ام این مکاتب آنچنان راحت و بی آلایش، به دور از آن همه پراکنده گویی یا به کار بردن کلمات غامض و پیچیده جوانان ر اتحت تأثیر خویش قرار داده، گویی هزار سال است با روح و روان جوان آشناست.

در مقابل وقتی نقدی بر این مکاتب نوشته می شود معلوم نیست مخاطب منتقد کیست؟ انگار منتقد می خواهد علم و آگاهی از کلمات قلنبه و سلمبه را به رخ سردمداران این گروه یا جوانان بیچاره کشد.
مهمترین مشکل به نظر نگارنده، عدم شناخت مخاطب از دید منتقد یا تلفیق همزمان چند مخاطب است.

در ابتدای نقد باید عنوان شود روی صحبت با کیست؟ پر واضح است که باید مخاطب اول این گونه نقدها قشر تأثیر پذیر، یعنی جوانان کشور با سطح علمی متوسط باشد ولی در اکثر مقاله های درباره ی مکتبی خاص نظری نوشته برای استادی دیگر، که خود سالیان درازی در این زمینه کار کرده و این انتقاد صرفا رد و بدل اطلاعات می باشد.
به جاست شناخت مخاطب مقدم بر پاسخگویی گردد.

۳ـ عوامل روانی اثر گذار:
۹۵درصد دانشجویان این دانشگاه بعد از اخذ مدرک از ادامه تحصیل خودداری کرده و جذب اوشو پارک می شوند.

ما هیچ راهی نداریم جز آنکه عرفان اسلامی را به جوانان خویش پیشنهاد کنیم و دست از این راز گونه بودنش بکشیم.

پنجاه در صد راه مقابله شناخت عرفان کاذب است، پنجاه در صد دیگر، پیشنهاد عرفان جایگزین است. نمی شود به جوان گفت این بد است، آن بد است، باید راهی پیشنهاد داد تا روح تشنه ی جستجو کنندگان سیراب گردد.

البته نباید از عوامل روانی این حرکت غافل ماند:

الف) حرف و عمل عاملان و توصیه کنندگان یکی باشد تا تأثیر خود را بگذارد.

ب) توصیه به تفکر در فضای حاضر کشور از مهمترین عوامل اثر گذار است. تعصب غلط مبارزه با تفکر در قالب فلسفه و تفکر فلسفی برداشته شود.

پ)عرفان و حرف های عرفانی به میتینگ های سیاسی وارد نشود و به عنوان تقدس و روحیه ی عرفانی، به عنوان ابزاری در خدمت سیاست قرار گرفته نشود. (استفاده ابزاری اشخاص از عرفان، برای پیشبرد سیاست خویش، هم سیاست را خراب می کند و هم عرفان را)

ج) احساسی نشدن و قوانین بازی را رعایت کردن، هر جا بوی توهین به مرام های مختلف در حین انتقاد شنیده شود ناخودآگاه مخاطب در پی واکنش و دفاع از عرفان مورد نظر بر می آید.

د) اثبات حق، نه اثبات خود: از مهمترین عواملی است که در نقد مکاتب معنوی، باید رعایت شود.
گاهی اوقات افراد، در پی انتقاد، هدفی دیگر را دنبال می کنند و آن اثبات خود است نه حق، که نا خود آگاه مخاطب متوجه شده و در پی جبهه گرفتن ولو در مقابل کلام حق بر می آید.


نویسنده: وهاب مشهدیان «عطاش»
منبع (http://nabzefarda.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fadyannews.com%2F)
----------------------------------
پی نوشت ها:
۱ . شایگان، داریوش، ۱۳۵۲ . آسیا در برابر غرب. تهران. موسسه باغ اندیشه. چاپ دوم، ص ۱۳٫
۲ . جمعی از نویسندگان، ۱۳۷۴٫ فرهنگ و دین. ترجمه زیر نظر بهاء الدین خرمشاهی، تهران. موسسه طرح نو. چاپ اول، ص ۲۰۲٫
۳ . افتخاری، اصغر و علی اکبر کمالی، ۱۳۷۷٫ رویکرد دینی در تهاجم فرهنگی. تهران. سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی. چاپ اول، ص ۴۸٫
۴ . بهشتی، احمد، ۱۳۷۵٫ انسان و مذهب. تهران. انتشارات ولی عصر. ص ۴ ـ ۴۳٫
۵ . هیوم، دیوید، ۱۳۴۸٫ تاریخ طبیعی دین. ترجمه حمید عنایت. تهران. انتشارات خوارزمی. ص ۳۶ و ۶۳٫
۶ . علیزاده، بیوک، ۱۳۷۱٫ حیات تعقلی اسلام. تهران. سازمان تبلیغات اسلامی. چاپ اول، ص ۵ ـ ۸۴٫
۷ . هیوم، رابرت، ۱۳۷۳٫ ادیان زنده جهان. ترجمه عبد الرحیم گواهی. تهران. دفتر نشر فرهنگ اسلامی. چاپ سوم، ص ۲۳٫
۸ . همان، ص ۲۳٫
۹ . روح الامینی، محمود، ۱۳۶۸٫ زمینه فرهنگ شناسی. تهران. انتشارات عطار. چاپ دوم، ص ۳۵٫
۱۰ . همان. رویکرد دینی در تهاجم فرهنگی. ص ۷۳٫
۱۱ . همان. فرهنگ و دین. ص ۷٫
۱۲ . خاتمی، سید محمد، ۱۳۷۲٫ بیم موج. تهران. انتشارات سیمای جوان، ص ۱۲۰٫
۱۳ . همان. رویکرد دینی در تهاجم فرهنگی. ص ۸۶٫
۱۴ . سوره مائده / ۵: ۴۹٫
۱۵ . نظری، مرتضی، ۱۳۷۱٫ بررسی شیوه های تبلیغاتی مسیحیت علیه اسلام. تهران. سازمان تبلیغات اسلامی. ص ۱۳۲ ـ ۱۳۳٫
۱۶ . همان. رویکرد دینی در تهاجم فرهنگی . ص ۱۳۷٫
۱۷ . کدامر، تا دو داگلاس منسون، ۱۳۸۰٫ اکنکار حکمت باستانی برای عصر حاضر. ترجمه مهیار جلالیان. تهران. ناشر نور و صوت ایساتیس. ص ۱۰٫
۱۸ . توئیچل، پال، ۱۳۷۹٫ اکنکار کلید جهانهای اسرار. ترجمه هوشنگ اهرپور. تهران. نشر زرین. چاپ اول، ص ۵٫
۱۹ . همان. اکنکار حکمت باستانی برای عصر حاضر. ص ۷٫
۲۰ . همان. اکنکار کلید جهان¬های اسرار. ص ۵٫
۲۱ . همان. ندای الهی. ص ۱۱۰٫
۲۲ . همان. ص ۶۹ و ۱۳۰٫
۲۳ . همان. ص ۱۲۹٫
۲۴ . همان. اکنکار حکمت باستانی برای عصر حاضر. ص ۸۶٫
۲۵ . همان. ص ۵۲٫
۲۶ . همان. ص ۸٫
۲۷ . همان. ص ۲۰٫
۲۸ . همان. پالجی. ص ۲۰۹٫
۲۹ . همان. ص ۱۴۹٫
۳۰ . همان. اکنکار حکمت باستانی برای عصر حاضر. ص ۲۵٫
۳۱ . مکارم شیرازی، ناصر، ۱۳۶۰٫ تفسیر نمونه. ج ۵ ، ص ۲۲۷٫
۳۲ . اوشو، ۱۳۸۲٫ اینک برکه ای کهن. ترجمه سیروس سعدوندیان. تهران. انتشارات نگارستان کتاب. ص ۱۱٫
۳۳ . قنبری، آیت، ۱۳۷۸٫ نقدی بر امانیسم و لیبرالیسم. قم. نشر فراز اندیشه. ص ۴۱٫
۳۴ . اوشو، ۱۳۸۱٫ ضربان قلب حقیقت مطلق. ترجمه مرضیه شنکایی. تهران. انتشارات فردوس . ص ۴۰۶٫
۳۵ . کاستلز، مانوئل. ۱۳۸۵٫ عصر اطلاعات، اقتصاد، جامعه و فرهنگ. ترجمه قدرت هویت. تهران. نشر طرح نو. چاپ پنجم، ج ۲ ص ۱۸۸٫
۳۶ . همان. اینک برکه ای کهن. ص ۱۹٫
۳۷ . اوشو، ۱۳۸۲٫ الماس های اوشو. ترجمه مرجان فرحی. تهران. انتشارات فردوس. ص ۲۴۰٫