PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ஐ*♥*♥*ஐويژه نامه ميلاد فرخنده سيد شباب اهل الجنة،آقا امام حسين عليه السلامஐ*♥*♥*ஐ



فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-07-2011, 03:32
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/01165138813211663550.gifhttp://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_b_177.pnghttps://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15378017923870952620.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/62222692904236681997.gif

https://www.ayehayeentezar.com/upload/files/emam.hosin.aye.swf
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/62222692904236681997.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-07-2011, 03:53
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/47828695517254297822.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/47828695517254297822.gif)




ghalb2امام حسین علیه السلام فرمودند:ghalb2

لاتـَرفع حــاجَتَک إلاّ إلـى أحـَدٍ ثَلاثة: إلـى ذِى دیـنٍ، اَو مُــرُوّة اَو حَسَب

جز به یکى از سه نفر حاجت مبر: به دیندار، یا صاحب مروت،
یا کسى که اصالت خانوادگى داشته باشد

(تحف العقول ، ص 251)


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/16755935120551317489.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/16755935120551317489.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-07-2011, 04:04
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/19315538836806930912.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/19315538836806930912.gif)



شکوه شکفتن

بهارهای شگفتی در راهند. فردا گلی می‏شکفد که بادها را پرپر می‏کند.
بهارهای شگفتی در راهند؛ این را من نمی‏گویم؛ آسمان می‏گوید با هزاران بهاری که دیده است.

بهارهای شگفتی در راهند؛ این را زمین می‏گوید؛ زمین که مادر همه بهارهای آمده است. زمین که آبستن بهارهای شگفتی است که در راهند.
فردا گلی می‏شکفد که گل‏ها به پیشواز آمدنش، پرپر می‏شوند. درخت‏ها، سجده می‏کنند مقدمش را، کوه‏ها سر بر آستان کرم او می‏گذارند و دریاها، وام‏دار زلال چشمانش می‏شوند.

فردا گلی می‏شکفد که عطرش از همه پنجره‏های بسته عبور خواهد کرد؛ از همه دیوارهای سنگی، برج‏های بتُنی، خیابان‏های تاریک، کوچه‏های رنگ و رو رفته. فردا گلی می‏شکفد که پنجره‏ها را باز خواهد کرد و آینه‏ها را شفاف.
فردا گلی می‏شکفد که ابرها را به باران دعوت می‏کند، باران را به زمین تشنه می‏فشاند، گل‏ها را می‏رویاند و خورشید را صدا می‏کند تا رنگین‏کمانی شگفت، شرق تا غرب زمین و آسمان را به هم بدوزد؛ رنگین‏کمانی زیباتر از همه آذین‏ها و خیر مقدم‏ها، رنگین‏کمانی که مزین به نام زیبای زیباترین گل دنیاست.

فردا باران می‏بارد، گلی می‏شکفد. مردی می‏آید؛ فردا مردی که قرار است در باران بیاید، خواهد رسید؛ بعد توفان می‏گیرد، باران تند می‏بارد.
فردا، گلی می‏آید؛ گلی که کشتیبان «سفینه النجاه» است. می‏آید و آرامش را به دل‏های عاشق می‏آورد و منتظران را سوار می‏کند.

فردا گلی می‏شکفد که بادها را پرپر می‏کند. توفان، تاب ایستادگی در برابرش را ندارد؛ پرپر می‏شود، نسیم می‏شود و به پای مبارکش بوسه می‏زند:

«السلام علیک یا سفینه النجاه».


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75871626527448904898.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-07-2011, 04:05
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/22748236371621260720.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/22748236371621260720.gif)




به هر طرف نگری جلوه ی جمال خداست
ادب کنید که میلاد سید الشهداست

گرفته ختم رسل روی دست آینه ای
که در صحیفه ی او صورت خدا پیداست

به مصحف رخ او با وضو نگاه کنید
که نقطه نقطه آن جای بوسه ی زهراست

شکوه داوری و صورت محمدی اش
دل از رسول خدا می برد زبس زیباست

رسول و حیدر و زهرا دهند دست به دست
به خنده خنده گلی را که بلبلش طاهاست

هنوز نامده بگرفت دست فطرس را
که دست گیری از پا فتادگان با ماست

طلب کنید زمعبود هرچه می خواهید
که مستجاب در این لیلی شریف دعاست

به بیت وحی چراغ هدایتی تابید
که روشنایش افزون ز وسعت دنیاست

به منکران شفاعت بگو نگاه کنید
شفیع بر روی دست شفیعه ی دو سراست

خدا به ختم رسل کشتی نجاتی داد
که پیش وسعت او گم هزار ها دریاست

در انبیا و رسل در ائمه تنها اوست
که خاک تربتش از بهر درد خلق دواست

رسول گفت حسین از من است و من زحسین
نبی حسین و حسین اش همان رسول خداست

چه دیدنیست به بوستان سبز وحی گلی
که نقش بوسه ی پیغمبرش ز سرتا پاست

به شهریاری عالم مقام خود ندهد
کسی که پشت درخانه ی حسین گداست

به صبح سوم شعبان ولادت اول
ولادت دگرش ظهر روز عاشوراست

نوشته اند ز خونش به صفحه تاريخ
که هرکه در ره حق شد فنا بقای بقاست

خدا گواست غلام سیاه چهره ی او
به خیل چهر سفیدان روزگار آقاست

حسین کیست چراغ هدایتی که از او
همیشه روشن هفتاد دو چراغ هداست

نسیمی از حرمش گر گذر کند به جهیم
جهیم اگر بفروشد به خلد ناز ، به خود ناز رواست

این حسین کیست چراغی که محفل نورش
تنور و مقتل و نوک سنان و تشت طلاست

وظیفه ی همه انبیا به دوشش بود
گذشت از سرو از جان کرد قامت راست

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72062203156212345481.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72062203156212345481.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-07-2011, 05:17
(http://shiaupload.ir/images/75864259036925827334.gif)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/00428787001079081356.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/00428787001079081356.gif)



خجسته ميلاد سيد جوانان بهشت ؛
سرور و سالار شهيدان ؛
آقا ابا عبدالله الحسين عليه السلام
و گراميداشت روز پاسدار بر شيفتگان
وپيروان مكتب حسيني و پاسداران غيورايران زمين،
سرزمين لاله هاي گلگون مبارك باد

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/52680967654634228464.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/52680967654634228464.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-07-2011, 05:25
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15713298187996645135.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15713298187996645135.gif)


امام‌ حسين‌(ع) در بيان‌ رسول‌ خدا با تكيه‌ بر منابع‌ اهل‌ سنت

• طليعه

امام‌ حسين‌ عليه السلام نامي‌ آشنا براي‌ عموم‌ مسلمانان‌ وبلكه‌ همه‌ دردمندان‌ است‌. اين‌شخصيت‌ وصف‌ناپذير چنان‌ موردتوجه‌ رسول‌ خدا صلوات الله عليه و آله بوده‌ كه‌ به‌ نظرمي‌رسد فلسفه‌ اين‌ عنايت‌ و توجه‌ در آن‌ عصر براي‌ جماعت‌زيادي‌ روشن‌ نبوده‌ و تا حدودي‌ هم‌ شايد حق‌داشته‌اند، چون‌هيچ‌ كس‌ نمي‌تواند فراواني‌ گفته‌ها و توجهات‌ پيامبراسلام‌(ص) به‌ اين‌بزرگوار را يك‌ امر عاطفي‌ برخواسته‌ ازرابطه‌ پدر و فرزندي‌ بداند، زيرا همه‌ حركات‌ و گفته‌هاي‌رسول‌ خدا(ص) به‌ طور قطع‌ و يقين‌ بسيار فراتر از اين‌ حوزه‌است‌، چيزي‌ كه‌ واقعيت‌هاي‌ تاريخي‌ آن‌ را اثبات‌ مي‌كند .

رسول‌ خدا(ص) كه‌ تمام‌ گفته‌ها و حركات‌ او با پشتوانه‌ الهي‌سرچشمه‌ مي‌گيرد،[وما ينطق‌ عن‌ الهوي‌] هرگز سخنان‌ بلند ومعنا داري‌ در مورد امام‌ حسين‌ به‌ صرف ‌رابطه‌ فرزندي‌ ايرادنكرده‌ و حكمت‌هاي‌ بي‌شماري‌ در اين‌ برخورد و نگاه‌ رسول‌خدا(ص) وجود داشت‌ كه‌ بسياري‌ از آنها به‌ مرور زمان‌، آن‌هم‌ زماني‌ نه‌ چندان‌ طولاني‌ به‌ گونه‌اي‌ كه‌ برخي‌ ياران‌رسول‌ خدا آن‌ زمان‌ را درك‌ كردند، روشن‌ شد .

در اين‌ مقال‌ كوشيديم‌ كه‌ برخي‌ موارد مورد اتفاق‌ تمام‌مسلمانان‌ كه‌ به‌ فراواني‌ در كتاب‌هاي‌ فرقه‌هاي‌ مختلف‌اسلامي‌ آمده‌، يادآور شويم‌ و نشان‌ دهيم‌ كه‌ جايگاه‌ امام‌حسين‌(ع) و موقعيت‌ آن‌ بزرگوار در نزد رسول‌ خدا(ص) به‌ چه‌اندازه‌اي‌ بوده‌ و لذا ما به ‌توضيحات‌ و گفته‌هاي‌ اضافي‌نپرداختيم‌ و بهتر آن‌ ديديم‌ عين‌ همان‌ گفته‌ها را درچهارده‌ مورد ذكر كنيم‌. اميد است‌ مورد عنايت‌ امام‌ حسين‌(ع)قرار گيرد.





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73531344018596729817.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-07-2011, 05:37
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17058315825123348405.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17058315825123348405.gif)



1- نام‌ گذاري‌ امام‌ حسين‌(ع)

روايت‌هاي‌ فراواني‌ كه‌ هم‌ از طريق‌ اهل‌ سنت‌ و هم‌ درمنابع‌ شيعه‌ ذكر شده‌،تصريح‌ دارند كه‌ نام‌گذاري‌ اين‌ مولودمبارك‌ به‌ وسيله‌ رسول‌ خدا(ص) بوده‌ كه‌ البته‌ در برخي‌ ازآنها چنين‌ آمده‌ كه‌ حضرت‌ فرموده‌اند: اين‌ نام‌ گذاري‌ به‌دستور جبرئيل‌ و در نقل ‌ديگر به‌ دستور خداوند بوده‌ است‌ . به‌ چند نمونه‌ توجه‌ كنيد :

الف)«ذخائر العقبي‌» از اسماء بنت‌ عُميس‌ روايت‌ كرده‌ كهحضرت‌ زهرا(س)فرزندبزرگوارش‌، حسن‌(ع) را به‌ خانه‌ من‌ آورد،درست‌ همين‌ لحظه‌ پيامبر اكرم‌(ص) تشريف ‌آوردند و فرمود: اي‌اسماء! فرزندم‌ را بياور.

امام‌ حسن‌(ع) را در پارچه‌اي‌ زردرنگ‌ نهاده‌بودم‌ و به‌ حضور مباركش‌ بردم‌، رسول‌ خدا(ص)"فرمود: مگر به‌ شما نگفتم‌ كودك‌ را در پارچه‌ زرد رنگ‌نپيچيد.

بلافاصله‌ كودك‌ را در پارچه‌ سفيدي‌ گذاشتم‌ و به‌حضورش‌ بردم‌. رسول‌ خدا(ص) كودك‌ را از من‌ گرفت‌ و در گوش‌راست‌ او اذان‌ و در گوش‌ چپش‌ اقامه‌ گفت‌ .

آن‌ گاه‌ از علي‌(ع) پرسيدند: اين‌ فرزند را چه‌ ناميده‌ايد؟علي‌(ع) گفت‌: من‌ بر شما پيشي‌ نمي‌گيرم‌، رسول‌ خدا(ص)فرمود: من‌ هم‌ در نام‌ گذاري‌ او، بر خدا سبقت‌ نمي‌جويم‌. دراين‌ هنگام‌ جبرئيل‌ نازل‌ شد و گفت‌: اي‌ محمد! پروردگارسلام‌ مي‌رساند و مي‌فرمايد:موقعيت‌ علي‌ در نزد تو، مانندمنزلت‌ هارون‌ به‌ موسي‌ است‌؛ با اين‌ تفاوت‌ كه‌ پيامبري ‌پساز تو مبعوث‌ نمي‌شود، اسم‌ فرزند را حسن‌ نام‌ گذاري‌ كن‌ .

پس‌ از يك‌ سال‌ امام‌حسين‌(ع) متولد شد. پيامبر اكرم‌(ص) به‌خانه‌ اسماء آمد و جريان‌ را آن‌ سان‌ كه‌ بيان‌كرديم‌، به‌وي‌ گفت‌ و قصه‌ نام‌ گذاري‌ را متذكر شد تا آن‌ جا كه‌ "جبرئيل‌" گفت‌: نام‌ اين‌كودك‌ را حسين‌ بگذار .

مشابه‌ همين‌ حديث‌ در منابع‌ شيعه‌ ذكر شده‌ است‌.
ب)مرحوم‌ صدوق‌ با اسناد خودش‌ از امام‌ رضا(ع) و ايشان‌ هم‌از پدران‌ بزرگوارش‌ از امام‌ زين‌ العابدين‌ از اسماء بنت‌عميس‌ روايت‌ كرده‌ كه‌ وقتي‌ امام‌ حسين‌(ع) به‌ دنيا آمدندرسول‌ خدا(ص) به‌ علي‌(ع) فرمودند : "اسم‌ فرزندت‌ را چه‌ گذاشتي‌؟"

علي‌(ع) گفتند: من‌ در نام‌گذاري‌ او از شما پيشي‌نمي‌گيرم‌... رسول‌ خدا(ص) فرمود: من‌هم‌ در نام‌ گذاري‌ او از خدا پيشي‌ نمي‌گيرم‌. آن‌گاه‌جبرئيل‌ فرود آمد و گفت‌: اي‌ محمد خداي‌ علي‌ اعلي‌ به‌تو سلام‌ مي‌رساند و مي‌گويد:جايگاه‌ علي‌ نزد تو همانندجايگاه‌ هارون‌ نسبت‌ به‌ موسي‌ است‌ و اين‌ فرزند را به‌ اسم‌فرزند هارون‌ نام‌ گذاري‌ كن‌. رسول‌ خدا(ص) فرمودند: اسم‌پسر هارون‌ چه‌ بوده‌؟ جبرئيل‌گفت‌: شبير. رسول‌ خدا(ص)فرمودند: زبان‌ من‌ عربي‌ است‌ و جبرئيل‌ در جواب‌ گفت‌: نام‌او را حسين‌ بگذار..."

البته‌ روايات‌ با اين‌ مضمون‌ فراوان‌ نقل‌ شده‌ چه‌ دركتاب‌هاي‌ اهل‌ سنت‌ و چه ‌شيعه‌، گرچه‌ برخي‌ مطالب‌ ديگر درتعدادي‌ از آن‌ روايات‌ وجود دارد كه‌ قابل‌ بحث ‌مي‌باشد،ولي‌ آن‌ چه‌ از مجموع‌ اين‌ روايات‌ برمي‌ آيد اين‌ كه‌ نام‌گذاري‌ اين‌ مولود شريف ‌به‌ وسيله‌ رسول‌ خدا(ص) بوده‌ وايشان‌ هم‌ به‌ امر خداوند اين‌ كار را انجام‌ داده‌اند. كمترديده‌ شده‌ و يا شايد سابقه‌ نداشه‌ باشد كه‌ نام‌ گذاري‌ كسي‌با اين‌ ترتيب‌ و تشريفات‌ خاص‌ و الهي‌ انجام‌ گرفته‌ باشد واين‌ نشان‌ از عظمت‌ و بزرگي‌ اين‌ وجود مقدس‌ دارد.

2 ـ اذان‌ گفتن‌ رسول‌ خدا(ص) در گوش‌ امام‌ حسين عليه السلام
حاكم‌ نيشابوري‌ از ابورافع‌ و او نيز از پدرش‌ روايت‌ كرده‌كه‌ رسول‌ خدا(ص) را ديدم‌ كه‌ هنگام‌ تولد امام‌ حسين‌(ع) درگوش‌ او اذان‌ گفت‌ .
همين‌ مضمون‌ در روايات‌ ديگر بنابه‌ نقل‌ منابع‌ اهل‌ سنت‌ وشيعه‌ وارد شده‌است‌.





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/59770485301483634440.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-07-2011, 05:42
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/22206704127104002945.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/22206704127104002945.gif)



3 ـ رفع‌ تشنگي‌ از حسنين‌ با گذاشتن‌ زبان‌ در دهان‌ آن‌ دو

ابن‌ حجر عسقلاني‌ در «تهذيب‌ التهذيب‌» از اسحاق‌ بن‌ ابي‌حبيبه‌ و او از ابوهريره‌ روايت‌ مي‌كند كه‌ گفت‌: گواهي‌مي‌دهم‌ كه‌ همراه‌ رسول‌ خدا(ص) حركت‌ مي‌كرديم ‌كه‌ ناگهان‌رسول‌ خدا(ص) صداي‌ حسنين‌ را شنيد كه‌ مي‌گريستند و مادرايشان‌ هم‌ همراه‌ آنان‌ بود، پيغمبر(ص) با سرعت‌ به‌ سوي‌آنها شتافت‌ و پرسيد: چرا اين‌ دو فرزندم‌ مي‌گريند؟ فاطمه‌پاسخ‌ داد: از تشنگي‌. رسول‌ خدا(ص) به‌ سراغ‌ مشك‌ كهنه‌اي‌كه‌ با آب‌ آن‌ وضو مي‌گرفت‌ رفت‌. ولي‌ آن‌ روز آب‌ بسيار كم‌بود و مردم‌ هم‌ به‌ دنبال‌ به‌ دست ‌آوردن‌ آب‌ بودند .

رسول‌ خدا(ص) فرياد زد: آيا كسي‌ از شما آب‌ همراه‌ دارد؟ هيچ‌كس‌ آبي‌ به‌ همراه ‌نداشت‌. آن‌ گاه‌ رسول‌ خدا(ص) خطاب‌ به‌فاطمه‌ فرمودند: يكي‌ از آن‌ دو فرزند را به‌ من ‌بده‌. فاطمه‌يكي‌ از آنها را از زير چادرش‌ بيرون‌ آورد و پيامبر اكرم‌(ص ) او را در حالي‌ كه ‌مي‌گريست‌ به‌ سينه‌ چسبانيد و زبان‌مباركش‌ را در ميان‌ دهان‌ او فرو برد. او زبان‌ مبارك ‌رسول‌خدا(ص) را مي‌مكيد تا سيراب‌ شد و از گريه‌ باز ايستاد و همين‌رفتار را با فرزند ديگرش‌ هم‌ انجام‌ داد.

4 ـ دسته‌ گل‌ پيامبر (ص)

بخاري‌ نقل‌ مي‌كند كه‌ محمد بن‌ ابي‌ يعقوب‌ مي‌گويد: من‌شنيدم‌ كه‌ ابن‌ ابي‌ نعم ‌از عبدالله بن‌ عمر درباره‌ مُحرِم‌سؤال‌ مي‌كرد (حكم‌ كشتن‌ پشه‌ را مي‌پرسيد)

ابن‌ عمر گفت‌: مردم‌ عراق‌ از خون‌ پشه‌ سؤال‌ مي‌كنند، درحالي‌ كه‌ پسر دختر رسول‌ خدا(ص) را كشتند و پيامبر(ص) فرمود : حسن‌ و حسين‌ گل‌هاي‌ خوش‌ بوي‌ من‌ هستند كه‌ از دنيابرگرفته‌ام‌ .

نسائي‌ در كتاب‌ خصائص‌ اميرالمؤمنين‌(ع) به‌ سند خود از «انس‌بن‌ مالك‌» روايت‌ مي‌كند كه‌ بعضي‌ اوقات‌ ـ و يا بارها مي‌شدـ كه‌ به‌ حضور مبارك‌ رسول‌ خدا(ص) وارد مي‌شدم‌، حسن‌ وحسين‌ را مي‌ ديدم‌ كه‌ روي‌ سينه‌ و شكم‌ پيامبر(ص) جست‌ و خيزمي‌ كردند و پيامبر(ص) مي‌فرمود: "دسته‌ گل‌ خوش‌ بوي‌ امت‌ من‌هستند ."

در ذخائر العقبي‌ بابي‌ را عنوان‌ كرده‌ با اين‌ موضوع‌: «ذكرماجاء انهما ريحاتناه‌ من ‌الدنيا» و در اين‌ باب‌، چهارروايت‌ را كه‌ از پيامبر اسلام‌(ص) مي‌باشند آورده‌ كه‌ پيامبرفرموده‌اند: حسن‌ و حسين‌(ع) دو گل‌ خوش‌ بوي‌ من‌ از دنيامي‌باشند.




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/36227625672119919970.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-07-2011, 05:48
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88009099095834191581.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88009099095834191581.gif)



5 ـ گريه‌ امام‌ حسين‌(ع) رسول‌ خدا(ص) را آزار ميداد

در ذخائر العقبي‌ روايت‌ كرده‌ كه‌ يزيد بن‌ ابي‌ زياد نقل‌كرده‌ كه‌ پيامبر اسلام‌(ص) از خانه‌ عايشه‌ بيرون‌ آمدند و ازكنار خانه‌ فاطمه‌ عبور كردند، كه‌ ناگهان‌ صداي‌ گريه‌امام‌حسين‌(ع) به‌ گوشش‌ رسيد، رسول‌ خدا(ص) فرمودند: مگرنمي‌داني‌ (اي‌ فاطمه‌) كه‌ گريه ‌حسين‌ مرا آزار مي‌دهد.

6 ـ محبوب‌ترين‌ افراد نزد پيامبر صلوات الله عليه

ترمذي‌ در باب‌ مناقب‌ حسنين‌ به‌ سند خود از انس‌ بن‌ مالك‌روايت‌ مي‌كند كه ‌از رسول‌ خدا(ص) پرسيدند: كدام‌ يك‌ ازخاندانتان‌ نزد شما محبوب‌تر است‌؟ فرمود:«حسن‌ و حسين‌» و به‌ )حضرت‌ فاطمه‌) مي‌فرمودند: دو فرزندم‌ را صدا بزن‌ و آنان‌ رابه ‌سينه‌ مي‌فشرد و مي‌بوييد .

7 ـ بوسيدن‌ دهان‌ و دندان‌ امام‌ عليه السلام

ابن‌ عساكر از يعلي‌ روايت‌ كرده‌ : همراه‌ رسول‌ خدا(ص) براي‌مهماني‌ دعوت‌ شده ‌بوديم‌، بيرون‌ آمديم‌ كه‌ امام‌ حسين‌(ع ( با بچه‌ها بازي‌ مي‌كرد... و گاهي‌ اين‌ طرف‌ و گاهي‌ به‌ طرف‌ديگر فرار مي‌كرد و رسول‌ خدا(ص)... او را گرفت‌ و يك‌ دست‌ برپشت‌ امام‌حسين‌(ع) و دست‌ ديگر زير چانه‌ او گذاشتند و دهان‌را در دهان‌ او گذاشت‌ و او را بوسيد .

طبراني‌ با سند خود از انس‌ بن‌ مالك‌ روايت‌ كرده‌ هنگامي‌كه‌ سر مبارك‌ امام‌حسين‌(ع) در برابر عبيدالله بن‌ زياد قراردادند او با چوب‌ دستي‌ كه‌ در دست‌داشت‌،لب‌هاي‌ مبارك‌ امام‌حسين‌(ع) را مي‌زد و آن‌ گاه‌ دندان‌هاي‌ مطهر آن‌ جناب‌ راتوصيف‌ مي‌كرد، من‌ با خود گفتم‌ كه‌ خدا تو را به‌ بيچارگي‌گرفتار سازد، من‌ خود شاهد عيني‌ جريان‌ بودم‌ كه‌ رسول‌خدا(ص) جايي‌ را كه‌ اكنون‌ چوب‌ مي‌زني‌، مي‌بوسيد !

و نيز ابن‌ حجر هيثمي‌ از ابن‌ ابي‌ الدنيا روايت‌ مي‌كند كه‌زيد بن‌ ارقم‌ در مجلس‌ ابن‌ زياد حضور داشت‌ كه‌ ديد ابن‌زياد با چوب‌ دستي‌ به‌ لب‌ و دندان‌ آن‌ حضرت‌ مي‌زند، به‌وي‌ گفت‌:
چوب‌ دستي‌ را از لب‌ و دندان‌ امام‌ حسين‌(ع ( بردار، به‌ خدا سوگند همواره‌ مي‌ديدم‌ كه‌ رسول‌ خدا(ص) ميان‌اين‌ دولب‌ را مي‌بوسيد. آن‌ گاه‌ «زيد بن‌ ارقم‌» گريست‌ وابن‌ زياد ناراحت‌ شد و گفت‌ :

"خدا ديدگان‌ تو را بگرياند، اگر پيرمرد خرفت‌ و بي‌ عقلي‌نبودي‌ گردنت‌ را مي‌زدم " زيد بن‌ ارقم‌ از جاي‌ خود برخاست‌،خطاب‌ به‌ مردم‌ گفت‌: "اي‌ مردم‌ شما از امروز به‌بعدمردگاني‌ بيش‌ نخواهيد بود، براي‌ اين‌ كه‌ پسر فاطمه را شهيدكرديد و پسر ابن‌مرجانه‌ را بر خود امير قرار داديد. به‌ خداسوگند طولي‌ نمي‌كشد نيك‌ مردان‌ِ شما را مي‌كشند و بدسيرتان‌را به‌ شما مي‌گمارند."



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/81077946212453618513.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-07-2011, 06:03
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/80950979912369733106.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/80950979912369733106.gif)



8 ـ آثار محبت‌ امام‌ حسين‌عليه السلام

ترمذي‌ و طبراني‌ و ذهبي‌ از علي‌(ع) روايت‌ كرده‌اند كه‌ آن‌حضرت‌ نقل‌ كرده‌اند كه‌رسول‌ خدا(ص) دست‌ حسن‌ و حسين‌ راگرفتند و گفتند : "كسي‌ كه‌ مرا و اين‌ دو را و نيز پدر و مادر آنها را دوست‌بدارد، روز قيامت‌ هم‌ مرتبه ‌من‌ است‌ ".
طبري‌ در ذخائرالعقبي‌ از رسول‌ خدا(ص) روايت‌ كرده‌ كه‌ آن‌حضرت‌ فرمودند :

"اولين‌ كساني‌ كه‌ وارد بهشت‌ مي‌شوند من‌ و فاطمه‌ و حسن‌ وحسين‌ مي‌باشيم‌. از رسول‌ خدا(ص) سؤال‌ شد: اي‌ رسول‌ خدادوستان‌ چه‌؟ گفتند: پشت‌ سر شما {فاطمه‌ وحسنين‌"}.

9- دوستي امام حسين عليه السلام

ترمذي‌ در جامع‌ الكبير به‌ سند خود از اسامه‌ بن‌ زيد روايت‌كرده‌ است‌ كه‌ در يكي‌ از شب‌ها، براي‌ انجام‌ حاجتي‌ به‌خانه‌ رسول‌ خدا رفتم‌. پيامبر اكرم‌(ص) بيرون‌ آمد، درحالي‌كه‌ چيزي‌ زير عبا داشت‌ كه‌ نمي‌توانستم‌ آن‌ را تشخيص ‌بدهم‌. بعد از مطرح‌ ساختن‌حاجتم‌ و برآورده‌ شدن‌ آن‌، عرض‌كردم‌: يا رسول‌ الله چه‌ چيز زير عبا داري‌؟ حضرت‌ عبا راكنار زد، ديدم‌ حسن‌ و حسين‌ را بالاي‌ ران‌ خود نهاده‌ است‌ .

آن‌ گاه‌ فرمود: اين‌ دو، فرزندان‌ من‌ و فرزندان‌ دختر من‌هستند. خدايا من‌ دوستشان‌ دارم‌، تو هم‌ آنها را ودوستدارانشان‌ را دوست‌ بدار .

ابن‌ عساكر از ابوهريره‌ روايت‌ كرده‌ كه‌ مي‌گويد از رسول‌خدا(ص) شنيدم‌ كه‌ مي‌فرمود: كسي‌ كه‌ حسن‌ و حسين‌(ع) رادوست‌ بدارد، مرا دوست‌ داشته‌ است‌ و كسي‌ كه ‌دشمن‌ بداردآنها را، مرا دشمن‌ داشته‌ است‌.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/97617461258648885115.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/97617461258648885115.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-07-2011, 06:03
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/01285268731820132490.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/01285268731820132490.jpg)



10 ـ سرور جوانان‌ بهشت‌

ترمذي‌ با سند خودش‌ از ابوسعيد خُدري‌ روايت‌ كرده‌ كه‌ رسول‌خدا(ص) فرمودند:"حسن‌ و حسين‌ دو سرور جوانان‌ بهشت‌ ان" .

ولي‌ بعد از نقل‌ اين‌ حديث‌ مي‌گويد: هذاحديث‌ حسن‌ صحيح‌ٌ .
اين‌ حديث‌ در منابع‌ مختلف‌ و متعددي‌ از اهل‌ سنت‌ ذكر شده‌است‌. ابوحاتم‌ در صحيحش‌ و ابن‌ عساكر در تاريخش‌ و ابن‌ كثيردر البدايه‌ و النهايه‌ و احمد درمسندش‌ اين‌ را نقل‌كرده‌اند .

طبراني‌ روايت‌ كرده‌ از حذيفه‌ كه‌ گويد: چهره‌ رسول‌ خدا(ص (را شادمان‌ ديديم‌ و فرمود:
"چگونه‌ خوشحال‌ نباشم‌ و حال‌ آن‌كه‌ جبرئيل‌ به‌ من‌ بشارت‌ داد كه‌ حسن‌ و حسين‌ سرور جوانان‌اهل‌ بهشت‌ هستند و پدرشان‌ از آنها برتر مي‌باشد ."

همين‌ حديث‌ را متقي‌ هندي‌ و ابن‌ عساكر نقل‌ كرده‌اند. وابن‌ عساكر در كتاب ‌تاريخش‌ اين‌ حديث‌ را با بيش‌ از بيست‌سند ذكر كرده‌ است‌.

11 -حسين‌ از من‌ و من از ‌ حسين

ترمذي‌ در صحيحش‌ از يعلي‌ بن‌ مُرّه‌ نقل‌ كرده‌ كه‌ رسول‌خدا(ص) فرمودند: حسين ‌از من‌ است‌ و من‌ از حسينم‌، خداي‌دوست‌ بدارد كسي‌ كه‌ حسين‌ را دوست‌ داشته‌ باشد .

امام‌ بخاري‌ در الادب‌ المفرد به‌ اسناد خود از يعلي‌ بن‌مره‌ روايت‌ كرده‌: در يكي‌ از روزها پيامبر اكرم‌(ص) همراه‌اصحابش‌ به‌ منزلي‌ دعوت‌ بودند، در مسير ايشان‌ امام‌ حسين‌بازي‌ مي‌كرد؛ پيامبر جلوتر از اصحاب‌ بود و دست‌ گشود كه‌حسين‌(ع) را بگيرد. حسين‌ از اين‌ طرف‌ به‌ آن‌ طرف‌ مي‌رفت‌ وپيامبر هم‌ خنده‌ كنان‌ او را دنبال‌ مي‌كرد تا اين‌ كه‌حسين‌(ع) را گرفت‌؛ آن‌ گاه‌ دستي‌ بر زير چانه‌ كودك‌ و دست‌ديگر بر پشت‌ اوگذاشت‌... و گفتند:

"حسين‌ از من‌ و من‌ ازحسين‌ هستم‌ خداوند دوست‌ بدارد كسي‌ كه‌حسين‌ را دوست‌ داشته‌باشد."

12- بر پشبت پيامبر عليه السلام در هنگام نما ز

طبراني‌ از ابوهريره‌ روايت‌ كرده‌ كه‌ نماز عشا را با رسول‌خدا(ص) مي‌خوانديم‌ و چون ‌به‌ سجده‌ مي‌رفت‌، حسن‌ و حسين برپشت‌ حضرت‌ مي‌پريدند و هنگامي‌ كه‌ سر از سجده‌ بر مي‌ داشت‌،آنها را با ملايمت‌ مي‌گرفت‌ و به‌ زمين‌ مي‌نهاد. بار ديگركه‌ سر به ‌سجده‌ مي‌گذاشت‌، همين‌ عمل‌ از آنها سر مي‌زد، پس‌از آن‌ كه‌ پيامبر(ص) سلام‌ نماز مي‌دادند، آنها را برزانوانشان‌ مي‌گذاشت‌، در اين‌ هنگام‌ عرض‌ كردم‌ يا رسولالله اجازه ‌مي‌فرماييد اين‌ كودكان‌ را نزد مادرشان‌ ببرم‌؟

فرمود: نه‌، در همين‌ لحظه‌ برقي‌ جهيد؛ رسول‌ خدا(ص) به‌ آن‌دو بزرگوار فرمودند: اكنون‌ با جهش‌ اين‌ برق‌، نزد مادرتان‌برويد. آنها همراه‌ با آن‌ برق‌ حركت‌ كردند تا وارد منزل‌شدند .





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/59629156759090290855.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-07-2011, 06:03
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14958455038694725392.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14958455038694725392.jpg)



13 ـ اخبار به‌ شهادت

‌ ابا عبدالله(ع)طبراني‌ از عايشه‌ نقل‌ كرده‌ كه‌ گفت‌: رسول‌ خدا(ص) فرمودند : "جبرئيل‌ به‌ من‌ خبرداد كه‌ فرزندم‌ حسين‌ در سرزمين‌ "طف‌"كشته‌ خواهد شد و اين‌ تربت را‌ از آن‌ جا آورد و خبر داد كه‌قبرش‌ آن‌ جا است‌."

حاكم‌ از ام‌ فضل‌ دختر حارث‌ نقل‌ كرده‌ كه‌ رسول‌ خدا(ص (فرمودند :
جبرئيل‌ نزد من‌ آمد و به‌ من‌ خبر داد كه‌ امتم‌ فرزندم‌،حسين‌ را خواهند كشت‌ و براي‌ من‌ از تربت‌ سرخ‌ او نيز آورد .

و نيز طبراني‌ و ديگران‌ چنين‌ نقل‌ كرده‌اند: انس‌ بن‌ مالك‌از رسول‌ خدا(ص) نقل‌كرده‌ كه‌ فرشته‌اي‌ به‌ نام‌ «قطر» ازپروردگارش‌ اجازه‌ خواست‌ تا مرا زيارت‌ كند، به‌ او اجازه‌داده‌ شد. آن‌ روز در منزل‌ ام‌ سلمه‌ بودند بعد فرمودند:

اي‌ام‌ سلمه‌! مواظب‌ باش‌ كسي‌ وارد اتاق‌ نشود، در اين‌ هنگام‌،امام‌ حسين‌(ع) وارد شد و بر روي‌ پيامبر(ص) پريد و حضرت‌ اورا گرفت‌ و مي‌بوسيد و مي‌بوييد، آن‌ گاه‌ ملك‌ گفت‌: آيادوستش‌ داري‌؟

فرمود: آري‌، گفت‌:به‌ زودي‌ امت‌ تو او راخواهند كشت‌. اگر مي‌خواهي‌ قتلگاه‌ او را نشانت‌ بدهم‌؟ آن‌گاه‌ مشتي‌ از ريگ‌ يا خاك‌ آورد و ام‌ سلمه‌ آن‌ را برداشت‌ ودر ميان‌ لباسش‌ قرار داد .

و باز در همان‌ جا از ام‌ سلمه‌ روايت‌ كرده‌ كه‌ امام‌ حسن‌ وامام‌ حسين‌ در برابر رسول‌خدا(ص) مشغول‌ بازي‌ بودند، در اين‌هنگام‌ جبرئيل‌ نازل‌ شد و گفت‌: اي‌ محمد پس‌از تو امتت‌ اين‌فرزند را (و اشاره‌ كرد به‌ امام‌ حسين‌(ع)) شهيد مي‌كنند . رسول‌خدا(ص) گريست‌و حسين‌(ع) را به‌ سينه‌اش‌ چسبانيد، سپس‌رسول‌ خدا(ص) تربتي‌ را نزد او گذاشت‌ وفرمود:

«اين‌ امانتي‌است‌ نزد تو و پيامبر آن‌ را بوييد و گفت‌: اي‌ واي‌ (كرب‌ وبلا) رسول‌خدا(ص) فرمود: اي‌ ام‌ سلمه‌! هرگاه‌ اين‌ تربت‌ به‌خون‌ مبدل‌ گرديد، فرزندم‌ حسين‌ به‌ شهادت‌ رسيده‌ است‌.

ام‌سلمه‌ آن‌ را در شيشه‌اي‌ ريخت‌ و هر روز به‌ آن‌ مي‌نگريست‌ومي‌گفت‌: اي‌ خاك‌! روزي‌ كه‌ به‌ خون‌ تبديل‌ گردي‌، آن‌روز، روز عظيمي‌ است‌ .

ابن‌ حجر هيثمي‌ از ام‌ سلمه‌ نقل‌ كرده‌: روزي‌ كه‌ امام‌حسين‌(ع) شهيد شد به‌ آن‌شيشه‌ نگاه‌ كردم‌، ديدم‌ آن‌ خاك‌به‌ شكل‌ خون‌ درآمده‌ است‌ .

طبراني‌ و ذهبي‌ از عبدالله بن‌ نجي‌ و او از پدرش‌ نقل‌ كرده‌كه‌ با علي‌(ع) به‌مسافرت‌ رفتيم‌، هنگامي‌ كه‌ به‌ «محاذات‌نينوا» رسيديم‌، گفتند:

اي‌ ابو عبدالله صبر كن‌،صبر كن‌، برشط‌ فرات‌، من‌ گفتم‌: چرا؟ گفتند: روزي‌ بر رسول‌ خدا(ص) واردشدم‌، در حالي ‌كه‌ دو چشمان‌ آن‌ حضرت‌ پر از اشك‌ بود. عرض‌كردم‌ مي‌بينم‌ چشمانت‌ گريان‌ است‌ آيا كسي‌ شما را ناراحت‌كرده‌ است‌؟

رسول‌ خدا(ص) فرمودند: جبرئيل‌ از نزد من‌ بلند شد و به‌ من‌خبر داد كه‌ امت‌ من‌، فرزندم‌ حسين‌ را مي‌كشند، آن‌ گاه‌گفت‌: آيا از تربت‌ او به‌ تو نشان‌ دهم‌؟ گفتم‌: آري‌، پس‌مقداري‌ به‌ من‌ داد و چون‌ آن‌ را ديدم‌ نتوانستم‌ خود رانگه‌ دارم‌ و چشمانم‌ پر از اشك‌ شد.

14- ياري كردن امام حسين عليه السلام

ابن‌ اثير در شرح‌ حال‌ انس‌ بن‌ حارث‌ مي‌نويسد: اشعث‌ بن‌سحيم‌ از پدرش‌ نقل ‌مي‌كند كه‌ از رسول‌ خدا(ص) شنيد كه‌فرمود: پسرم‌ حسين‌(ع) در زميني‌ در حوالي‌ سرزمين ‌عراق‌ به‌شهادت‌ مي‌رسد كسي‌ كه‌ او را در آن‌ حال‌ درك‌ كند بايد او راياري‌ دهد .

انس‌ بن‌ حارث‌ وقتي‌ فهميد امام‌ حسين‌(ع) عازم‌ كربلا شده‌است‌، بي‌ درنگ‌ به‌ سوي‌ كربلا رفت‌ و در آن‌ سرزمين‌ درركاب‌ امام‌ حسين‌(ع) به‌ شهادت رسيد.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/00737633926155514219.gif

شكوه انتظار
04-07-2011, 10:06
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)
حسين مظهر كرامت و عزت نفس

http://img.tebyan.net/big/1390/04/3224113022334123172165312071552351252237786.jpg
1- كرامت نفس سيد الشهداء


اين اصل بزرگ اسلامى در وجود ابا عبدالله عليه السلام تجسم پيدا كرد و تمام حيات آن حضرت پر است از شعارهاى كرامت نفس .(1)
2- اوج كرامت و عزت نفس


در كلماتى از امام حسين عليه السلام رسيده است عزت و شرافت و كرامت انسانى موج مى زند و راز اين كه اينگونه كلمات از ايشان به نسبت بيشتر از ائمه رسيده اين است كه داستان كربلا، زمينه اى بود براى اينكه روح امام حسين در اين قسمت تجلى خودش را ظاهر كند به صورت اين كلمات . نوشته اند، در وقتى كه حضرت سيد الشهداء مى آمدند به طرف كربلا، مكرر افراد به ايشان برخورد مى كردند و هر كس هم بر خورد مى كرد مى گفت : آقا نرو خطر جانى دارد. حضرت هم به هر يك از اين‌ها جوابى مى داد، و البته جواب‌ها همه در همين حدود بود كه نه ، من بايد بروم . يكى از آن‌ها وقتى كه با حضرت ملاقات كرد گفت : مصلحت نيست ، نرويد. فرمود: من به تو همان جوابى را مي‌دهم كه يكى از صحابه رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله به شخصى كه مى خواست او را از شركت در جهاد اسلامى منع كند داد. آن وقت حضرت سيد‌‌الشهداء اين شعرها را براى او خواندند:
سامضى و ما بالموت عار على الفتى
اذا ما نوى حقا و جاهد مسلما
و واسى الرجال الصالحين بنفسه
و فارق مثبورا و خالف مجرما
خواهم رفت . مرگ براى انسان جوانمرد ننگ نيست ، اگر در راه حق جهاد كند و در حالى كه مسلم است كوشش به خرج بدهد (نيتش حق باشد و در حالى كه مسلم است مجاهده و جهاد كند) و با مردان صالح ، مواسات و همگامى و همدردى نمايد، و بر عكس ، راه خودش را از مردم بد بخت هلاك شده و مجرم گناهكار جدا كند.
فان عشت لم اندم و ان مت لم الم
كفى بك ذلا ان تعيش و ترغما(2)
من يا زنده مى مانم يا مى ميرم . از اين دو خارج نيست . اين راهى كه من مى روم هر دو طرفش براى من خير و سعادت است . اگر زنده بمانم مورد مذمت نيستم ؛ چون از مرگ فرار نكردم و از اين آزمايش موفق بيرون آمدم تاز مرگ نترسيدم و زنده ماندم . چنين زندگى براى من ننگ و مذموم نيست . اگر هم بميرم مورد ملامت نيستم . كفى بك ذلا ان تعيش و ترغما(3) (همه اين سه شعر براى اين مصراع آخر است ) براى تو اين ذلت و بدبختى بس كه زنده بمانى و دماغت به خاك ماليده باشد. ديگر بدبختى و ذلتى بالاتر از اين زندگى نيست .(4)
http://img.tebyan.net/big/1390/04/34932422541573165106126482164225229104141.jpg
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)

شكوه انتظار
04-07-2011, 10:07
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)
3- روح عزت و بزرگ منشى


امام حسين عليه السلام مى فرمايد: موت فى عز خير مت حياه فى ذل ؛(5) مردن در سايه عزت بهتر است از زندگى با ذلت ، امام حسين عليه السلام نمى گويد: جهاد با نفس حكم مى كند كه ما تن به حكم يزيد و ابن زياد بدهيم ، چون بيشتر خودمان مجاهده كرده ايم ! الا و ان الذعى ابن الدعى قد ركز بين ...؛(6) پسر زياد! اين ناكس پسر ناكى كه از من خواسته است كه يكى از اين دو را برگزينم : يا تن به ذلت بدهم و يا شمشير و هيهات منا الذله ما كجا و تن ره ذلت دادن كجا! خدا راضى نمى شود بن به ذلت بدهم . يعنى مى خواست بفرمايد نه اينكه احساسات شخصى من است، مكتب من، به من اجازه نمى دهد، خداى من ، به من اجازه نمى دهد، پيغمبر من ، به من اجازه نمى دهد، تربيت من ، به من اجازه نمى دهد، من در دامن على عليه السلام و در دامن زهرا عليه السلام بزرگ شده ام .
امام حسين عليه السلام نفرمود: ما مى رويم تن به ذلت ابن زياد مى دهيم ، بگذار هر كارى مى خواهد بكند، مگر غير از اين است كه به ما اهانت و توهين مى كند و فحش مى كند و فحش مى دهد؟ هر چه او بيشتر از اين كارها كند، بيشتر جهاد با نفس كرده ايم ! ابدا چنين چيزى نيست لا و الله لا اعطيكم بيدى اعطاء الذليل ، و لا افرا فرار العبيد؛(7) من هرگز دست ذلت به شما نمى دهم و مانند بندگان فرار نمى كنم . يا به نقل ديگرى : و لا اقد اقرار العبيد؛ مانند بندگان فرار اعتراف نمى كنم و تن به ذلت نمى دهم . از اين نوع تعبيرات در قرآن و حديث و در كلمات ائمه اطهار عليه السلام - مخصوصا در كلمات امام حسين عليه السلام - خيلى زياد است .(8)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)

شكوه انتظار
04-07-2011, 10:07
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/80771857489281378017.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/80771857489281378017.gif)
4- عزت در مرگ سرخ است
(حسين عليه السلام ) چون در راهى قدم بر مى دارد كه با يك آدم هلاك شده بدبخت و گناهكار مثل يزيد مخالفت مى كند بگذار كشته بشود. شما مى گوييد كشته مى شوم ، يكى از اين دو بيشتر نيست : يا زنده مى مانم يا كشته مى شوم . فان عشت لم اندم ؛ اگر زنده ماندم ، كسى نمى گويد تو چرا زنده ماندى .
و ان مت لم الم ؛ و اگر در اين راه كشته بشوم ، احدى در دنيا مرا ملامت نخواهد كرد اگر بداند كه من در چه راهى رفتم . كفى بك ذلا ان تعيش و ترغما؛ براى بدبختى و ذلت تو كافى است كه زندگى بكنى اما دماغت را به خاك بمالند.
باز مى بينيد كه حماسه است . در بين راه نيز خطابه مى خواند و مى فرمايد: الا ترون ان الحق لا يعمل به و ان الباطل لا يتناهى عنه بعد در آخرش مى فرمايد: انى لا ارى الموت الا سعادع و لا الحيوه مع الظالمين الا برما؛ من مردن را براى خودم سعادت ، و زندگى با ستمگران را موجب ملامت مى بينم . (9)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)

شكوه انتظار
04-07-2011, 10:08
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_100882241019291898514682012-1.gif
5- حسين مرد بيعت نيست!
حر بعد از برخورد با ابا عبدالله مى خواست ايشان را به طرف كوفه ببرد و امام امتناع كرد. حسين حاضر نبود تن به ذلت بدهد، چون او مى خواست آقا را تحت الحفظ ببرد. فرمود: ابدا من نمى آيم .
بالاخره پس از مذاكرات قرار شد راهى را بگيرند كه نه منتهى به كوفه بشود و نه منتهى به مدينه ، يعنى به اصطلاح جهت غرب را بگيرند، كه آمدند تا منتهى شد به سرزمين كربلا.

6- شرافت امام
در بين راه (امام ) وقتى كه با اصحاب خودش صحبت مى كند، مكرمت و بزرگوارى و ترجيح دادن مردن با شرافت بر زندگى با ننگ ، شعار اوست ؛ الا ترون ان الحق لا يعمل به و ان الباطل لا يتناهى عنه؟ نمى بينيد؟ چشم هايتان باز نيست؟ نمى بينيد كه به حق عمل نمى شود، نمى بينيد كه اين همه فساد وجود دارد و كسى از آن نهى نمى كند؟ در چنين شرايط ليرغب المؤ من فى لقاء الله محقا؛ مؤمن بايد مرگ را طلب كند. كرامت و شرافت را از پذيرش به ارث برد.(10)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)

پي نوشت ها:
1. حماسه حسينى ، ج 3، ص 381.
2. انسان الاشراف ، ج 3، ص 171.
3. انسان الاشراف ، ج 3، ص 171.
4. فلسفه اخلاق ، ص 160.
5. ملحقات احقاق الحق ، ج 11، ص 601.
6. لهوف ص 85، نفس المهموم ص 149.
7. ارشاد مفيد، ص 235.
8. انسان كامل ، ص 239.
9. حماسه حسينى ، ج 1، ص 153و154..
10. گفتارهاى معنوى ، ص 191و192.


منبع: امام حسين (عليه‌السلام) از زبان شهيد مطهرى

شكوه انتظار
04-07-2011, 10:43
http://winbmi.persiangig.com/Hosain/ya%20hosain%28wWw.Juyom.2ir.ir%29.GIF
آسمان‏ها را آراسته‏اند.
پرچم‏های سبز و سرخ، در کوچه کوچه کهکشان،
با نسیم دلنواز صلوات به حرکت در می‏آیند و کاینات،
منتظر آمدن کسی است که نام مبارکش را بر تارک عرش آویخته‏اند؛ حسین!
مشتاق‏تر از تمام آسمانیان، آن‏که در کالبد روحانی خویش نمی‏گنجد،
جبریل علیه‏السلام است.
اوست که آغوش پرندین خود را به سمت نوازشش گشوده است.
امروز تمام آسمان را سرود «فتبارک الله» فرا گرفته است.
وه چه زیباست کودک زهرا علیهاالسلام !
وه چه زیباست میوه طاها!
گویی تبسمش آکنده از عطر سیب است؛
عطر سیبی که هنوز هم بهترین خاطره مدینه و دل‏انگیزترین عطر پگاهان کربلاست.
چون نوری که از دل خورشید برآید.
قدم در عالم خاک می‏گذارد و آغازین شگفتی حضورش را با سجده در برابر محبوب و حبیب خویش به تماشا می‏گذارد.
و لحظه‏ای بیش نیست که سر ارادت خاکستان به آستان حضرت دوست نهاده است؛
سری که در نهایت، قربانی کوی او خواهد شد.
گویی تمام افلاکیان نامش را می‏دانند و مرامش را می‏ستایند!
گویی تمام عرشیان، از روز ازل منتظر تولّد او بوده‏اند.
پرچم غیرت را در کویر نامردمی‏ها به اهتزاز درآورد!
او می‏آید از ازلی‏ترین نقطه آفرینش که چراغ هدایت باشد و کشتی نجات.
او می‏آید تا عاشورا به عظمت خویش ببالد.
او می‏آید تا کربلا، مشام جهان را با «عطر سیب» آشنا کند.
او می‏آید تا ولایت، اوج غریبانگی خود را حس کند.
او می‏آید تا صبر را، ایثار را، شهادت را... معنا کند.
او می‏آید تا کسی «غیرت دینی» را به فراموشی نسپارد.
می‏آید تا سفارش به امر به معروف و نهی از منکر بر زمین نماند.
آری، می‏آید، نقطه اوج رسالت و ولایت؛ نقطه‏ای که قله کمال آدمی و نزدیک‏ترین فاصله با خداوند است؛
آنجا که حتی فرزند مانع این قرابت نمی‏شود!
مولا، ای عظمت شهادت!
چقدر نامت دلنشین است؛ حتی برای شهادت!
چیست پنهان در نامت که اشک را مجال تأمل و درنگ نمی‏دهد و عشق را حیران عاشقانگی خویش کرده است!
مولای عاشقان جان باخته!
چقدر یادت برای عارف شدن مغتنم و نامت برای عاشق شدن زیباست!
کربلا تنها با تبسّم تو جان گرفت و عاشورا تنها با ترنم عاشقانگی‏هایت نامی شد.

مولای عاشقان!
سلام بر تو باد تا واپسین روز آسمان و زمین!
میلادت مبارک!
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)

شكوه انتظار
04-07-2011, 10:46
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)
http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gifچهل حدیث در مورد امام حسین علیه السلامhttp://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/80771857489281378017.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/80771857489281378017.gif)
در مکتب شیعه شخصیت و زیارت امام حسین علیه السلام از موقعیت ویژه ای برخوردار است و روایات بسیاری در مورد ایشان ذکر شده است. در این مطلب چهل حدیث از اهل بیت علیهم السلام در مورد امام حسین علیه السلام می آوریم تا معرفت خود را نسبت به این بزرگوار هر چه بیشتر نماییم.

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif1- حریم پاكhttp://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif

عن النبى (ص) قال: ... و هى اطهر بقاع الارض واعظمها حرمة و إنها لمن بطحاء الجنة.

پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله در ضمن حدیث بلندى مى‏فرماید:
كربلا پاك ترین بقعه روى زمین و از نظر احترام بزرگترین بقعه‏ها است والحق كه كربلا از بساط هاى بهشت است.(1)

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif2- سرزمین نجاتhttp://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif

قال رسول الله صلى الله علیه و آله: یقبر ابنى بأرض یقال لها كربلا هى البقعة التى كانت فیها قبة الاسلام نجا الله التى علیها المؤمنین الذین امنوا مع نوح فى الطوفان.

پیامبر خدا (ص) فرمود: پسرم حسین در سرزمینى به خاك سپرده مى‏شود كه به آن كربلا گویند، زمین ممتازى كه همواره گنبد اسلام بوده است، چنان كه خدا یاران مومن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد .(2)

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif3- مسلخ عشق‏http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif

قال على علیه السلام: هذا... مصارع عشاق شهداء لا یسبقهم من كان قبلهم ولا یلحقهم من كان بعدهم.

حضرت على علیه السلام روزى گذرش از كربلا افتاد و فرمود: اینجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهیدان است شهیدانى كه نه شهداى گذشته و نه شهداى آینده به پاى آنها نمى‏رسند.(3)

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif4- عطر عشق‏http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif

قال على علیه السلام: واها لك ایتها التربة لیحشرن منك قوم یدخلون الجنة بغیر حساب. (4)

امیرالمومنین علیه السلام خطاب به خاك كربلا فرمود: چه خوشبویى اى خاك! در روز قیامت قومى از تو به پا خیزند كه بدون حساب و بى درنگ به بهشت روند.
http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif5- ستاره سرخ محشرhttp://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif

قال على بن الحسین علیه السلام: تزهر أرض كربلا یوم القیامة كالكوكب الدرى و تنادى انا ارض الله المقدسة الطیبة المباركة التى تضمنت سیدالشهداء و سید شباب اهل الجنة.(5)

امام سجاد علیه السلام فرمود: زمین كربلا در روز رستاخیز، چون ستاره مرواریدى مى‏درخشد و ندا مى‏دهد كه من زمین مقدس خدایم، زمین پاك و مباركى كه پیشواى شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است.

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif6- كربلا وبیت المقدس‏http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif

قال ابوعبدالله علیه السلام: الغاضریة من تربة بیت المقدس.(6)

امام صادق علیه السلام فرمود: كربلا از خاك بیت المقدس است.

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif7- فرات و كربلاhttp://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif

قال ابوعبدالله: ان أرض كربلا و ماء الفرات اول ارض و اول ماء قدس الله تبارك و تعالى...(7)

امام صادق علیه السلام فرمود: سرزمین كربلا و آب فرات، اولین زمین و نخستین آبى بودند كه خداوند متعال به آنها قداست و شرافت بخشید.

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif8- كربلا كعبه انبیاءhttp://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif

قال ابوعبدالله علیه السلام: لیس نبى فى السموات والارض و الا یسألون الله تبارك و تعالى ان یوذن لهم فى زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل و فوج یعرج.(8)

امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ پیامبرى در آسمانها و زمین نیست مگر این كه مى‏خواهند خداوند متعال به آنان رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شوند، چنین است كه گروهى به كربلا فرود آیند و گروهى از آنجا عروج كنند.

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif9- كربلا، مطاف فرشتگان‏http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif

قال ابوعبدالله علیه السلام: لیس من ملك فى السموات والارض إلا یسألون الله تبارك و تعالى ان یوذن لهم فى زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل و فوج یعرج.(9)

امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ فرشته‏اى در آسمانها و زمین نیست مگر این كه مى‏خواهد خداوند متعال به او رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شود، چنین است كه همواره فوجى از فرشتگان به كربلا فرود آیند و فوجى دیگرعروج كنند و از آنجا اوج گیرند.
http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif10- راه بهشت‏http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif

قال ابوعبدالله علیه السلام: موضع قبرالحسین علیه السلام ترعة من ترع الجنة.(10)
امام صادق علیه السلام فرمود: جایگاه قبر امام حسین علیه السلام درى از درهاى بهشت است.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)

شكوه انتظار
04-07-2011, 10:49
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_6915182812620223719216161121443612518847.jpg
http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif11- كربلا حرم امن‏http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif
قال ابوعبدالله علیه السلام: ان الله اتخذ كربلا حرما آمنا مباركا قبل ان یتخذ مكة حرماً.(11)
امام صادق (ع) فرمود: به راستى كه خدا كربلا را حرم امن و با بركت قرار داد پیش از آن كه مكه را حرم قرار دهد.( شایان ذکر است منظور از این روایت درعالم بالا می باشد که قبل از مکه، کربلا حرم امن الهی قرار گرفت.)

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif12- زیارت مداوم‏http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif

قال الصادق علیه السلام: زوروا كربلا ولا تقطعوه فان خیر أولاد الانبیاء ضمنته...(12)
امام صادق (ع) فرمود: كربلا را زیارت كنید و این كار را ادامه دهید، چرا كه كربلا بهترین فرزندان پیامبران را در آغوش خویش گرفته است.

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif13- بارگاه مبارك‏http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif

قال الصادق علیه السلام: « شاطى‏ء الوادى الایمن» الذى ذكره الله فى القرآن،( قصص/30) هو الفرات و« البقعة المباركة» هى كربلا. (13)
امام صادق (ع) فرمود: آن « ساحل وادى ایمن» كه خدا در قرآن یاد كرده فرات است و « بارگاه با بركت» نیز كربلا است.

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif14- شوق زیارت‏http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif

قال الامام باقرعلیه السلام: لو یعلم الناس ما فى زیارة قبرالحسین علیه السلام من الفضل، لماتوا شوقاً.(14)
امام باقرعلیه السلام فرمود: اگر مردم مى‏دانستند كه چه فضیلتى در زیارت مرقد امام حسین علیه السلام است از شوق زیارت مى‏مردند.

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif15- حج مقبول و ممتازhttp://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif

قال ابوجعفرعلیه السلام: زیارة قبر رسول الله صلى الله علیه و آله و زیارة قبور الشهداء، و زیارة قبرالحسین بن على علیهما السلام تعدل حجة مبرورة مع رسول الله صلى الله علیه و آله.(15)
امام باقر علیه السلام فرمودند: زیارت قبر رسول خدا (ص) و زیارت مزار شهیدان، و زیارت مرقد امام حسین علیه السلام معادل است با حج مقبولى كه همراه رسول خدا (ص) بجا آورده شود.

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif16- تولدى تازه‏http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif

عن حمران قال: زرت قبرالحسین علیه السلام فلما قدمت جاء نى ابو جعفر محمد بن على علیه السلام ... فقال علیه السلام ابشر یا حمران فمن زار قبور شهداء آل محمد (ص) یرید الله بذلك وصلة نبیه حرج من ذنوبه كیوم ولدته امه.(16)
حمران مى‏گوید هنگامى كه از سفر زیارت امام حسین (ع) برگشتم، امام باقرعلیه السلام به دیدارم آمد و فرمود: اى حمران! به تو مژده مى‏دهم كه هر كس قبور شهیدان آل محمد (ص) را زیارت كند و مرادش از این كار رضایت خدا و تقرب به پیامبر(ص) باشد، از گناهانش بیرون مى‏آید مانند روزى كه مادرش او را زاده است.

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif17- زیارت مظلوم‏http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif

عن ابى جعفر و ابى عبدالله علیهماالسلام یقولان: من احب أن یكون مسكنه و مأواه الجنة، فلا یدع زیارة المظلوم.(17)
از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام نقل شده كه فرمودند: هر كس كه مى‏خواهد مسكن و مأوایش بهشت باشد، زیارت مظلوم - امام حسین- را ترك نكند.

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif18- شهادت و زیارت‏http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif

قال الامام الصادق علیه السلام: زوروا قبرالحسین علیه السلام ولا تجفوه فانه سید شباب أهل الجنة من الخلق و سید شباب الشهداء.(18)
امام صادق (ع) فرمود: مرقد امام حسین علیه السلام را زیارت كنید و با ترك زیارتش به او ستم نورزید، چرا كه او سید جوانان بهشت از مردم و سالار جوانان شهید است.

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif19- زیارت، بهترین كارhttp://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif

قال ابوعبدالله علیه السلام: زیارة قبرالحسین بن على علیهماالسلام من أفضل ما یكون من الأعمال.(19)
امام صادق (ع) فرمود: زیارت قبر امام حسین علیه السلام از بهترین كارهاست كه مى‏تواند انجام یابد.

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif20- سفره‏هاى نورhttp://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif

قال الامام الصادق علیه السلام: من سره ان یكون على موائد النور یوم القیامة فلیكن من زوارالحسین بن على علیهماالسلام.(20) امام صادق (ع) فرمود: هر كس دوست دارد روز قیامت، بر سر سفره‏هاى نور بنشیند باید از زائران امام حسین علیه السلام باشد.

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)

شكوه انتظار
04-07-2011, 10:51
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)
http://winbmi.persiangig.com/Hosain/ya%20hosain%28wWw.Juyom.2ir.ir%29.GIF
http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif21- شرط شرافت‏http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif

قال الصادق علیه السلام: من اراد ان یكون فى جوار نبیه و جوارعلى و فاطمه علیهم السلام فلا یدع زیارة الحسین علیه السلام. (21)

امام صادق (ع) فرمود: كسى كه مى‏خواهد در همسایگى پیامبر(ص) و در كنارعلى (ع) و فاطمه (س) باشد زیارت امام حسین (ع) را ترك نكند.


http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif22- زیارت، فریضه الهى‏http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif


قال ابوعبدالله علیه السلام: لو ان احدكم حج دهره ثم لم یزرالحسین بن على علیهماالسلام لكان تاركا حقا من حقوق رسول الله (ص) لان حق الحسین فریضة من الله تعالى واجبه على كل مسلم.(22)

امام صادق (ع) فرمود: اگر یكى از شما تمام عمرش را احرام حج ببندد اما امام حسین علیه السلام را زیارت نكند حقى از حقوق رسول خدا (ص) را ترك كرده است؛ چرا كه حق حسین (ع) فریضه الهى و بر هر مسلمانى واجب و لازم است.

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif23- كربلا كعبه كمال‏http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif


قال ابوعبدالله علیه السلام: من لم یأت قبرالحسین علیه السلام حتى یموت كان منتقص الایمان منتقص الدین، ان ادخل الجنة كان دون المؤمنین فیها.(23)

امام صادق (ع) فرمود: هر كس به زیارت قبر امام حسین (ع) نرود تا بمیرد، ایمانش ناتمام و دینش ناقص خواهد بود به بهشت هم كه برود پایین تر از مومنان در آنجا خواهد بود.

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif24- از زیارت تا شهادت‏http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif


قال ابوعبدالله علیه السلام: لا تدع زیارة الحسین بن على علیهماالسلام و مُرّ أصحابك بذلك یمدالله فى عمرك و یزید فى رزقك و یحییك‏ الله سعیدا ولا تموت الا شهیدا.(24)

امام صادق (ع) فرمود: زیارت امام حسین علیه السلام را ترك نكن و به دوستان و یارانت نیز همین را سفارش كن! تا خدا عمرت را دراز و روزى و رزقت را زیاد كند و خدا تو را با سعادت زنده دارد و نمیرى مگر با شهادت.

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif25- حدیث محبت‏http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif


عن ابى عبدالله قال: من اراد الله به الخیر قذف فى قلبه حب الحسین علیه السلام و زیارته و من اراد الله به السوء قذف فى قلبه بغض الحسین علیه السلام و بغض زیارته.(25)

امام صادق (ع) فرمود: هر كس كه خدا خیر خواه او باشد محبت حسین (ع) و زیارتش را در دل او مى‏اندازد و هر كس كه خدا بدخواه او باشد كینه و خشم حسین (ع) و خشم زیارتش را در دل او مى‏اندازد.

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif26- نشان شیعه بودن‏http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif


قال الصادق علیه السلام: من لم یأت قبرالحسین علیه السلام و هو یزعم انه لنا شیعة حتى یموت فلیس هو لنا شیعة و ان كان من اهل الجنة فهو من ضیفان اهل الجنة.(26)

امام صادق علیه السلام فرمود: كسى كه به زیارت قبر امام حسین نرود و خیال كند كه شیعه ما است و با این حال و خیال بمیرد او شیعه ما نیست و اگر هم از اهل بهشت باشد از میهمانان اهل بهشت خواهد بود.

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif27- سكوى معراج‏http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif


قال الصادق علیه السلام: من اتى قبرالحسین علیه السلام عارفا بحقه كتبه الله عزوجل فى اعلى علیین.(27)

امام صادق (ع) فرمود: هر كس كه به زیارت قبر حسین علیه السلام نایل شود و به حق آن حضرت معرفت داشته باشد خداى متعال او را در بلندترین درجه عالى مقامان ثبت مى‏كند.

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif28- مكتب معرفت‏http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif


قال ابوالحسن موسى بن جعفرعلیه السلام: أدنى ما یثاب به زائر ابى عبدالله علیه السلام بشط فرات إذا عرف حقه و حرمته و ولایته ان یغفر له ما تقدم من ذنبه و ما تأخز.(28)

حضرت امام موسى كاظم علیه السلام فرمود: كمترین ثوابى كه به زائر امام حسین علیه السلام در كرانه فرات داده مى‏شود این است كه تمام گناهان بخشوده مى‏شود. بشرط این كه حق و حرمت ولایت آن حضرت را شناخته باشد.


http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif29- همچون زیارت خداhttp://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif


قال الرضا علیه السلام: من زار قبرالحسین (ع) بشط الفرات كان كمن زار الله.(29)

امام رضا علیه السلام فرمود: كسى كه قبر امام حسین علیه السلام را در كرانه فرات زیارت كند، مثل كسى است كه خدا را زیارت كرده است.


http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif30- زیارت عاشوراhttp://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif


قال الصادق علیه السلام: من زارالحسین علیه السلام یوم عاشورا وجبت له الجنة.(30)
امام صادق (ع) فرمود: هر كس كه امام حسین علیه السلام را در روز عاشورا زیارت كند بهشت بر او واجب مى‏شود.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)

شكوه انتظار
04-07-2011, 10:56
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/80771857489281378017.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/80771857489281378017.gif)
http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif31- بالاتر از روسپیدىhttp://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif

قال ابوعبدالله علیه السلام: من باب عند قبرالحسین علیه السلام لیلة عاشورا لقى الله یوم القیامة ملطخا بدمه كأنما قتل معه فى عرصة كربلا.(31)


امام صادق (ع) فرمود: كسى كه شب عاشورا در كنار مرقد امام حسین علیه السلام سحر كند روز قیامت در حالى به پیشگاه خدا خواهد شتافت كه به خونش آغشته باشد، مثل كسى كه در میدان كربلا و در كنار امام حسین علیه السلام كشته شده باشد.

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif32- نشانه‏هاى ایمانhttp://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif‏




قال ابو محمدالحسن العسكرى علیه السلام: علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین، و زیارة الاربعین، والتختم فى الیمین، و تعفیر الجبین والجهر ببسم الله الرحمن الرحیم.(32)



امام حسن عسكرى علیه السلام فرمود: نشانه‏هاى مؤمن پنج چیز است: 1 ـ پنجاه رکعت نماز( نماز یومیه و نمازهای نافله) 2 ـ زیارت اربعین 3 ـ انگشتر به دست راست كردن 4 ـ بر خاك سجده كردن 5 ـ بسم الله الرحمن الرحیم را در نماز بلند گفتن.

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif33- رواق منظر یارhttp://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif




قال رسول الله (ص): الا و ان الإجابة تحت قبته والشفاء فى تربته، و الائمة علیهم السلام من ولده.(33)



پیامبر خدا(ص) فرمود: بدانید كه اجابت دعا، زیر گنبد حرم او و شفاء در تربت او، و امامان علیهم السلام از فرزندان اوست.‏

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif34- تربت و تربیت‏http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif




قال الصادق علیه السلام: حنكوا اولادكم بتربة الحسین (ع) فإنها امان.(34)



امام صادق (ع) فرمود: كام كودكانتان را با تربت حسین (ع) بردارید چرا كه خاك كربلا فرزندانتان را بیمه مى‏كند.

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif35- بزرگترین داروhttp://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif

قال ابوعبدالله علیه السلام: فى طین قبرالحسین علیه السلام الشفاء من كل داء و هو الدواء الاكبر.(35)



امام صادق (ع) فرمود: شفاى هر دردى در تربت قبر حسین علیه السلام است و همان است كه بزرگترین داروست.

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif36- تربت و هفت حجاب‏http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif

قال الصادق علیه السلام: السجود على تربة الحسین علیه السلام یخرق الحجب السبع.(36)



امام صادق (ع) فرمود: سجده بر تربت حسین علیه السلام حجابهاى هفتگانه را پاره مى‏كند.

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif37- سجده بر تربت عشقhttp://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif

‏كان الصادق (ع) لا یسجد الا على تربة الحسین (ع) تذللا لله و إستكانة الیه.(37)



رسم حضرت امام صادق (ع) چنین بود كه: جز بر تربت حسین (ع) به خاك دیگرى سجده نمى‏كرد و این كار را از سر خشوع و خضوع براى خدا مى‏كرد.

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif38- تسبیح تربتhttp://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif

قال الصادق (ع): السجود على طین قبرالحسین (ع) ینور الى الارض السابعة و من كان معه سبحة من طین قبرالحسین (ع) كتب مسبحا و ان لم یسبح بها...(38)



امام صادق (ع) فرمود: سجده بر تربت قبر حسین (ع) تا زمین هفتم را نور باران مى‏كند و كسى كه تسبیحى از خاك مرقد حسین (ع) را با خود داشته باشد، تسبیح گوى حق محسوب مى‏شود، اگر چه با آن تسبیح هم نگوید.

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif39- تربت شفا بخشhttp://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif

عن موسى بن جعفرعلیه السلام قال: ولا تأخذوا من تربتى شیئا لتبركوا به فأن كل تربة لنا محرمة الا تربة جدى الحسین بن على علیهماالسلام فأن الله عزوجل جعلها شفاء لشیعتنا و أولیائنا.(39)



حضرت امام كاظم (ع) در ضمن حدیثى كه از رحلت خویش خبر مى‏داد فرمود: چیزى از خاك قبر من برندارید تا به آن تبرك جویید؛ چرا كه خوردن هر خاكى جز تربت جدم حسین (ع) بر ما حرام است، خداى متعال تنها تربت كربلا را براى شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است.

http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif40- یكى از چهار نیازhttp://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif

قال الامام موسى الكاظم (ع): لا تستغنى شیعتنا عن أربع: خمرة یصلى علیها و خاتم یتختم به و سواك یستاك به و سبحة من طین قبر أبى عبدالله علیه السلام... (40)



حضرت امام موسى بن جعفر علیهماالسلام فرمود: پیروان ما از چهار چیز بى‏نیاز نیستند:
1 ـ سجاده‏اى كه بر روى آن نماز خوانده شود.
2 ـ انگشترى كه در انگشت باشد.
3 ـ مسواكى كه با آن دندانها را مسواك كنند.
4 ـ تسبیحى از خاك مرقد امام حسین (ع) .


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)
پی نوشت ها:

1- بحارالانوار، ج 98، ص 115/ كامل الزیارات، ص 264.

2- كامل الزیارات، ص269، باب 88، ح 8 .
3- تهذیب، ج 6، ص73 / بحارالانوار، ج 98، ص 116.
4- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 4، ص 169.
5- ادب الطف، ج 1، ص 236، به نقل از كامل الزیارات، ص 268.
6- كامل الزیارات، ص 269، باب 88، ح7 .
7- بحارالانوار، ج 98، ص 109/ كامل الزیارات، ص 269 .
8- مستدرك الوسائل، ج 10، ص 244 به نقل از كامل الزیارات، ص 111.
9- مستدرك الوسائل، ج 10، ص 244 به نقل از كامل الزیارات، ص 111.
10- كامل الزیارات، ص 271، باب 89، ح 1.
11- كامل الزیارات، ص 267/ بحارالانوار، ج 98، ص 110.
12- كامل الزیارات، ص 269.
13- بحارالانوار، ج 57، ص 203؛ به نقل از تهذیب. ‏
14- ثواب الاعمال، ص 319؛ به نقل از كامل الزیارات.
15- مستدرك الوسائل، ج 1 ص 266/ كامل الزیارات، ص 156.
16- امالى شیخ طوسى، ج 2، ص 28، چاپ نجف/ بحارالانوار، ج 98، ص 20.
17- مستدرك الوسائل، ج 10، ص 253.
18- مستدرك الوسائل ج 10، ص 256 / كامل الزیارات ، ص 109.
19- مستدرك الوسائل، ج 10، ص 311.
20- وسائل الشیعه، ج 10، ص 330/ بحارالانوار، ج 98، ص 72.
21- وسائل الشیعه، ج 10، ص 331، ح 39.
22- وسائل الشیعه، ج 10، ص 333.
23- وسائل الشیعه، ج 10، ص 335.
24- وسائل الشیعه، ج10، ص335.
25- وسائل الشیعه، ج 10، ص 388/ بحارالانوار، ج 98، ص 76 .
26- كامل الزیارات، ص 193/ بحارالانوار، ج 98، ص 4.
27- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص581.
28- مستدرك الوسائل، ج 10، ص 236، به نقل از كامل الزیارات، ص 138.
29- مستدرك الوسائل، ج 10، ص250؛ به نقل از كامل الزیارات.‏
30- اقبال الاعمال، ص 568.
31- وسائل الشیعه، ج 10، ص 372.
32- وسائل الشیعه، ج 10، ص 373 / التهذیب، ج 6، ص 52 .
33- مستدرك الوسائل، ج 10، ص 335.
34- وسائل الشیعه، ج 10، ص 410.
35- كامل الزیارات، ص 275 / وسائل الشیعه، ج 10، ص 410.
36- مصباح التمهجد، ص 511/ بحارالانوار، ج 98، ص 135.
37- وسائل الشیعه، ج 3، ص 608.
38- من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 268/ وسائل الشیعه، ج 3 ص 608.
39- جامع الاحادیث الشیعه، ج 12، ص 533. 40- تهذیب الاحكام، ج 6، ص 75.

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
04-07-2011, 11:33
http://s19.rimg.info/af34974bf77adb31edade0c419bb45b2.gif

صدای پای عشق
زین سبب تنگ شد جهان بزرگ *** که جهان تنگ بود و مرد سترگ
اما عشق ، حضرت ابوالشهداء حسین بن علی (ع) را عصر خاصی که سهل است تما تاریخ نیز تنگ وکوچک است ، اوابر مردی بود که غریب زیست وغریبانه نیز شهید شد وهنوز هم که هنوز است تاریخ حق اورا اداء نکرده است .
او اززمین وزمان بزرگ تر بود نه تنها از عصر و روزگارش جلوتر می رفت ؛ بکله از فردا های دوردست نیز فراتر بود ، حسین (ع) حتی درزمان رسول اسلام (ص) نیز غریب بود وبا رحلت آن حضرت این غربت صد چندان شد .
چند صباحی از رحلت جانگداز جدش نگذشته بودکه مادرش صدیقه طاهره (س) شهید شد وحسین (ع) که آن روزها کودکی ۸-۷ ساله بود داغ مادر دلش را گداخت وپس از مادر ، امام حسین (ع) وبرادر بزرگوارش امام حسن (ع) تنها کسانی بودند که ازقعر غربت علی (ع) آگاه بودند واین غربت همچنان ادامه داشت تا آنجا که تاریخ تحمل علی آن عدل مجسم وکمال مصمم را تاب نیاورد ودرمحراب محبت غرق درخونش کرد وبه این هم بسنده نکرد ، امام حسن آن ‹‹ کوثر مهدور ›› ۱ را نیز شهید کرد اینجا بود که غربت امام حسین (ع) به اوج خود رسید ولی امام (ع) خم به ابرو نیاورد وباتوکل به خدا این غربت بزرگ را نیز بیش از ده سال تحمل کرد .
آری حسین علیه السلام همیشه غریب بود زیرا که بزرگتر اززمان وفراتر از تاریخ بود واین همان درد بزرگی است که همیشه گریبان گیر


http://s19.rimg.info/af34974bf77adb31edade0c419bb45b2.gif

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
04-07-2011, 11:34
http://s19.rimg.info/af34974bf77adb31edade0c419bb45b2.gif

نوابغ روزگار و ابر مرد ان تاریخ بوده است ، امام علی (ع ) دومین شخصبت بزرگ عالم انسانیت ازاین غربت چنین می نالید وخطاب به مردم ، مردمی که اکثریت قریب به اتفاق انسانها را تشکیل می دهند ، می فرمود :
انی اریدکم الله وأنتم تریدوننی لأنفسکم ، مردم ! من شما رابرای خدا می خواهم ودوست دارم شما راتاخدا پیش ببرم ولی شما مرا برای خود می طلبید ومی خو اهید تا حضیض ذلت به زیر بکشید ، اما هیهات … ۲
الناس عبید الدنیا والدین لعق علی ألسنتهم یحوطونه ما درت متائشهم ، فإذا محصول با لبلإ قل الدیانون .۳
مردم دربند دنیا وبرده‌ درهم ودینارند ودین چیزی جزلقلقه‌ زبانشان نیست ، بادین تا آنجا هستند که بتوانند دنیایشان را بچرخانند وزمانی که هنگامه امتحان وابتلاء پیش آید ، دینداران خیلی اندک می شوند .
بلای بزرگ آن حضرت چیزی جز غربت اونبود ، امام علیه السلام چنان غریب بودکه بزرگانی چون ابن عباس و… نیز اورا درک نمی کردند ودرمقام نصیحت برمی آمدند که یا حسین این راه را مرو! که کشته می شوی وامام به هریک از آنها جوابی که درخور شأنشان باشد می داد وبه راه خود می رفت . توگوئی بازبان بی زبانی می خواست به آنها بگوید :

آن که می گویم به قدرفهم توست *** مردم اندر حسرت فهم درست

http://s19.rimg.info/af34974bf77adb31edade0c419bb45b2.gif

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
04-07-2011, 11:35
http://s19.rimg.info/af34974bf77adb31edade0c419bb45b2.gif

آری بزرگان نیز اورا درک نمی کردند واین دردکمی نیست که انسان ببیند که کسی حرف اورا نمی فهمد ، بلکه برعکس هم می فهمد!!
غربت امام حسین (ع) چنان عمیق بود وهست که انسان بی اختیار به یاد شعری می افتد که می گوید:

هیچ کس ازقعرتو آگاه نیست *** خلق را یاری سرالله نیست
تو بزرگی خاک میدان تو نیست *** آسمان را تاب جولان تو نیست
تا زمین ازغربتت آگاه شد *** قطره ای از آن چکیده وماه شد
امام حسین علیه السلام غریب بود واز این همه غربت دیگر دلش به تنگ آمده بود وچنان درآتش اشتیاق می سوخت که تنها خدا می داند وبس .
حضرت دراین خصوص می فرماید :
اشتیاق من به شهادت ، بیش از آن اشتیاقی است که یعقوب (ع) به دیدار فرزندش یوسف داشت .۱
پیشوای شهیدان عمری را درآتش اشتیاق سوخته وبا این غربت بزرگ وژرف ساخته بود وآن روز که پنجاه سا ل از فراق جدش رسول اکرم (ص) می گذشت این اشتیاق بیش از حد زیاد شده بود ، دیگر طاقتش طاق گشته وخدا خدا می کرد که ازخراب آباد دنیا پربگیرد وپروازکند ، پرواز تا بردوست ، پروازتا پیش خدا .
وکربلا عرش این عشق غریب وسکوی این پرواز عجیب شد ، گوئی این زمین بزرگ از غربت آن حضرت آگاه شده بود که توانست درآسمان عشق وحماسه ، ماه گردد ، ماهی که خورشید درکنار اوشمع کوچکی نیز نمی توان باشد .
کربلا میزبان مهمانی شده بودکه صفای مروه وصفا وعزت مقام ابراهیم بود ومی رفت که ذبح عظیم منای عشق گردد مهمان غریبی که تنها خدای کعبه اورا می شناخت واگرکعبه می دانست اوکیست سرخم می کرد وپای اورا می بوسید .

لویعلم البیت من قدجاء یلثمه *** لظل یلثم منه ماا ألقدم
به هیچ وجه مبالغه نکرده است آنجا که بزرگ فقیه شیعه، مرحوم سید بحرالعلوم گفته است :

ومن حدیث کربلا و الکعبه ی *** لکربلا بان علوالرتبه ی

http://s19.rimg.info/af34974bf77adb31edade0c419bb45b2.gif

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
04-07-2011, 11:36
http://s19.rimg.info/af34974bf77adb31edade0c419bb45b2.gif

آخر چرا چنین نباشد مگر کعبه وجودش را مدیون کربلا ومرهون کربلاها نیست ؟
اگر کربلا وکربلاها نبودند از کعبه هیچ خبری نبود، بگذار کج اندیشان هرچه می خواهند بگویند .
مگر پیامبر (ص) نفرمود : حسین منی وانا من حسین .
مگر یزید نمی خواست تیشه به ریشه اسلام بزند وفاتحه دین وقرآن وکعبه را بخواند ؟
آری اومی خواست دین محمد (ص) رانابود ونام ویاد رسول الله را ازخاطره ها محو کند وخود ، زمانی که سرمست غرور و بی عقل از شراب انگور بود پرده از چهره خویش برداشت وخود را رسوا کرد ومستانه نعره زد که:

لعبت هاشم با لملک ولا *** خبر جاء ولا وحی نزل
اگر حماسه کربلانبود، امروز نه تنها از کعبه وحل وحرم خبری نبود، بلکه مقام ابراهیم وجلال وجمال دیگر پیامبران الهی نیز از بین رفته بود .
امام حسین (ع) با شهادت خویش اصول ادیان آسمانی را بیمه کردوبه اسلام وانسانیت حیات تازه بخشید .
وروزی که امام (ع) وارد کربلا می شد بخوبی می دانست که سرانجام این قیام چه خواهد شد وکربلا چه جایگاه بزرگی درمیان انسانهای بیدار وآزاده خواهد یافت روزی که سید الشهدا (ع) باورود خویش به صحرای نینوا ، کربلا را وسعتی از فرش تا عرش بخشید ، نیک می دانست که روزی این کربلا ، کعبه آمال عارفان وسکوی معراج عاشقان خواهد شد ، حضرت پرسید اسم این صحرا چیست ؟
زهیر، یکی از یاران باوفای امام حسین (ع) جواب داد : به این سرزمین طف می گویند .
امام علیه السلام فرمود: آیا اسم دیگری نیزد ارد ؟
زهیر جواب داد : بلی به اسم کربلا معروف است ، حضرت فرمود :
خدایا به تو پناه می برم از کرب وبلا ۱ …
وهنگامی که می خواست هنگامه‌بزرگ تاریخ را به پاکند وکربلا را برای ابد ، خاستگاه نور وعشق قراردهد ، منطقه وسیعی را از اهالی نینوا وغاضریه ، به شصت هزار درهم خرید وآن را به مردم آنجا بخشید به شرط این که زائران قبرش را به مرقدش راهنمائی کنند ودرپذیرائی مهمانان حضرتش مضایقه نکنند .۲
__________________________________________________ ________
۱- کوثری که درزمین وزمان جاری وجوشان است ونیز نام کتابی تحت عنوان ‹‹ الامام الحسن الکوثر المهدور›› ازنویسنده ‹‹ علی نبراش ومبراس ›› و‹‹ الامام الحسین فی حله البرفیر››، ادیب معروف عرب، سلیمان کتانی .
۲-نهج البلاغه ، خطبه ۱۳۶.
۳-بلاغه الحسین ، ص۳۰۴، به نقل از کشف الغمه .
۱-بلاغه الحسین ، خطبه‌۲۳، ص۱۴۴.
۱-مقتل الحسین ، مقرم ، ص۱۹۲.
۲-مجمع البحرین ، زیر کلمه کربلا .


http://s19.rimg.info/af34974bf77adb31edade0c419bb45b2.gif

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
04-07-2011, 11:39
http://friends18.com/img/divider/0087.gif (http://shabahang20.blogfa.com/)

تزیین‌ بهشت‌ به‌ حسنین‌(ع)
عن‌ عقبه‌ بن‌ عامر قال‌: قال‌ رسول‌ الله(ص): «لما استقر أهل‌ الجنّه‌ فی‌ الجنّه‌ قال‌الجنّه‌: یا رب‌ ألیس‌ وعدتنی‌ أن‌ تزیننی‌ برکنین‌ من‌ أرکانک‌؟ قال‌: ألم‌ أزینک‌ بالحسن‌ و الحسین‌؟ قال‌: فماست‌ الجنّه‌ میساً کما تمیس‌ العروس‌.»
عقبه‌ فرزند عامر از رسول‌ خدا(ص) روایت‌ نموده‌ که‌ آن‌ حضرت‌ فرمود: هنگامی‌ که‌بهشتیان‌ در بهشت‌ مأوا گیرند، بهشت‌ در پیشگاه‌ خداوند عرض‌ می‌کند: خداوندا مگروعده‌ ندادی‌ که‌ مرا به‌ وسیله‌ دو رکن‌ از ارکانت‌ زینت‌ دهی‌! خداوند در پاسخش‌ می‌فرماید:آیا تو را به‌ حسن‌ و حسین‌ زینت‌ ندادم‌؟ سپس‌ بهشت‌ همانند عروس‌ به‌ خود می‌نازد وفخر می‌کند.
این‌ حدیث‌ در کنز العمال‌، تاریخ‌ بغداد و نیز در غیر آن‌ها وارد شده‌ است‌. وهم‌چنین‌ احادیثی‌ به‌ همین‌ مضمون‌ در اسد الغابه‌ و دیگر کتب‌ اهل‌ سنّت‌ وارد شده‌است‌.
سیمای‌ امام‌حسین‌(ع) و عاشورا
در اندیشه‌دانشوران‌ غیر مسلمان‌
عبدالصمد پورنظمی‌ سیسی‌
السلام‌ علیک‌ یا ابا عبدالله و علی‌ الارواح‌ التی‌ حلت‌ بفنائک‌، علیک‌ منی‌ سلام‌اللهابداً ما بقیت‌ و بقی‌ اللیل‌ و النهار و لا جعله‌اللهآخر العهد منی‌ لزیارتکم‌، السلام‌ علی‌الحسین‌ و علی‌ علی‌ بن‌ الحسین‌ و علی‌ اولاد الحسین‌ و علی‌ اصحاب‌ الحسین‌.
سلام‌ بر تو یا حسین‌، سلام‌ بر تو و بر ارواح‌ پاکی‌ که‌ در راه‌ تو فدا شدند، بر جمع‌ شما(اصحاب‌ و یارانت‌) تا ابد درود الهی‌ باد.

در نوای‌ زندگی‌ سوز از حسین‌اهل‌ حق‌، حریت‌آموز از حسین‌
هر که‌ پیمان‌ با هو الموجود بست‌گردنش‌ از بند هر معبود رست‌
الله الله بای‌ بسم‌ الله پدرمعنی‌ ذبح‌ عظیم‌ آمد پسر
خاست‌ آن‌ سر جلوه‌ خیر الامم‌چون‌ سحاب‌ قبله‌ باران‌ در قدم‌
بر زمین‌ کربلا بارید و رفت‌لاله‌ در ویرانه‌ها کارید و رفت‌
تاقیامت‌ قطع‌ استبداد کردموج‌ خون‌ او چمن‌ ایجاد کرد
بهر حق‌ در خاک‌ و خون‌ گردیده‌ است‌پس‌ بنای‌ لااله‌ گردیده‌ است‌
خون‌ او تفسیر این‌ اسرار کردملت‌ خوابیده‌ را بیدار کرد
رمز قرآن‌ از حسین‌ آموختیم‌زآتش‌ او شعله‌ها اندوختیم‌
ای‌ صبا ای‌ پیک‌ دور افتادگی‌ اشک‌ ما بر خاک‌ پاک‌ او رسان‌

http://friends18.com/img/divider/0087.gif (http://shabahang20.blogfa.com/)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
04-07-2011, 11:41
http://friends18.com/img/divider/0087.gif (http://shabahang20.blogfa.com/)

قیام‌ امام‌ حسین‌ علیه‌ حکومت‌ سلطنتی‌ ـ استبدادی‌ِ یزید بن‌ معاویه‌ بن‌ابوسفیان‌، در سال‌ ۶۱ هجری‌ و تأثیر آن‌ در جهان‌ اسلام‌ را مورخان‌ و مقتل‌ نویسان‌ چون‌ابی‌ مخنف‌ در مقتل‌ الحسین‌، ابوالفرج‌ اصفهانی‌ در مقاتل‌ الطالبیین‌، شیخ‌ عباس‌ قمی‌ درنفس‌ المهموم‌ ، محمد باقر مجلسی‌ در بحار الانوار، ابن‌ طاوس‌ در لهوف‌، سید شرف‌الدین‌ عاملی‌ در مجالس‌ المفاخره‌، شیخ‌ مفید در ارشاد، شیخ‌ صدوق‌ در امالی‌، ابو المؤیدخوارزمی‌ در مقتل‌ خوارزمی‌، ابن‌ شهر آشوب‌ در مناقب‌ آل‌ ابی‌ طالب‌، عبدالله بحرانی‌اصفهانی‌ در مقاتل‌ عوالم‌، ملاآقا دربندی‌ در اکسیر العبادات‌ فی‌ الاسرار الشهادت‌، سیدعبد الرزاق‌ مقرم‌ در مقتل‌ الحسین‌، اربلی‌ در کشف‌ الغمه‌، سید محسن‌ الامین‌ در اعیان‌الشیعه‌، ابن‌ اعثم‌ کوفی‌ در الفتوح‌، باقر شریف‌ القریشی‌ در حیاه‌ الامام‌ الحسین‌ بن‌ علی‌،احمد ابن‌ یعقوب‌ در تاریخ‌ یعقوبی‌، ابوحنیفه‌ دینوری‌ در اخبارالطوال‌، مسعودی‌ در مروج‌الذهب‌، ابن‌ اثیر در الکامل‌ فی‌ تاریخ‌، بلاذری‌ در انساب‌ و الاشراف‌، محمدابن‌ جریرطبری‌ در تاریخ‌ الامم‌ و الملوک‌، ابوعلی‌ مسکویه‌ الرازی‌ در تجارب‌ الامم‌، مولا حسین‌واعظ‌ کاشفی‌ سبزواری‌ در روضه‌ الشهداء و ابن‌ خلدون‌ در العبر و ده‌ها نویسنده‌ (مورخ‌) ومقتل‌ نویس‌ آورده‌اند که‌ همه‌ مسلمان‌ هستند.
تأثیر قیام‌ سرور آزادگان‌ جهان‌ به‌ قدری‌ ژرف‌ و گسترده‌ است‌ که‌ گذشت‌ زمان‌ نه‌تنها آن‌ را به‌ بایگانی‌ تاریخ‌ نسپرده‌، بلکه‌ با گذشت‌ زمان‌، نویسندگان‌، وپویندگان‌ راه‌حقیقت‌ بیشتر به‌ عظمت‌ آن‌ پی‌ برده‌ و تأثیر آن‌ قیام‌ را حتی‌ در خارج‌ از جهان‌ اسلام‌ موردتوجه‌ قرار داده‌اند . از شگفتی‌های‌ قیام‌ حضرت‌ حسین‌ (ع) که‌ هر چقدر از سال‌ ۶۱هجری‌ قمری‌ ، سال‌ قیام‌ امام‌ بیشتر فاصله‌ می‌گیریم‌، مردم‌ از هر عقیده‌ و مسلک‌ بیشتربه‌ ابعاد عظمت‌ و تأثیر قیام‌ پی‌ می‌برند و بر دوستداران‌ امام‌ و اهل‌ بیت‌ : اضافه‌می‌گردد و از جان‌ و دل‌ می‌گویند.

کجائید ای‌ شهیدان‌ خدایی‌؟ *** بلا جویان‌ دشت‌ کربلایی‌
کجائید ای‌ سبک‌ روحان‌ عاشق‌؟ *** پرنده‌تر زمرغان‌ هوایی‌
کجائید ای‌ زجان‌ و جا رهیده‌؟ *** کسی‌ مر عقل‌ را گوید «کجایی‌»؟
کجائید ای‌ در زندان‌ شکسته‌؟ *** بداده‌ وامداران‌ را رهایی‌
کجائید ای‌ در مخزن‌ گشاده‌؟ *** کجائید از نوای‌ بینوایی‌؟

http://friends18.com/img/divider/0087.gif (http://shabahang20.blogfa.com/)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
04-07-2011, 11:42
http://s11.rimg.info/f170aea0e24db94dba4d3521cebc7080.gif

در آن‌ بحرید کاین‌ عالم‌ کف‌ اوست‌زمانی‌ بیش‌ دارید آشنایی‌..در این‌ مقاله‌ بر آن‌ شدیم‌ که‌ نظرات‌ اندیشمندان‌ِ غیر مسلمان‌ را در مورد امام‌ حسین‌ وعاشورا بیان‌ کنیم‌.
خوشتر آن‌ باشد که‌ سرّ دلبران‌گفته‌ آید در حدیث‌ دیگران‌


۱ـ مهاتما گاندی‌


گاندی‌ معمارِ استقلال‌ هند و رهبر ملی‌ مردم‌ این‌ کشور، برای‌ آزادی‌ هندوستان‌ ازسلطه‌ انگلیس‌، هسته‌ مرکزی‌ قوی‌ یک‌ تشکیلات‌ سیاسی‌ را پایه‌ ریزی‌ نمود و حزب‌کنگره‌ را رهبری‌ نمود و با تمرد از قوانین‌، عدم‌ تقبل‌ پست‌های‌ دولتی‌، عدم‌ همکاری‌ بامأموران‌ انگلیسی‌ و تحریم‌ اجناس‌ بریتانیایی‌، یعنی‌ با اصل‌ «مقاومت‌ منفی‌» باسلطه‌انگلیس‌ مبارزه‌ نمود و روح‌ آزادی‌ و بازگشت‌ به‌ هویت‌ و سنت‌های‌ اصیل‌ هندی‌ را احیاءکرد. در آخرین‌ بار که‌ دولت‌ انگلیس‌ در سال‌ ۱۹۴۲ میلادی‌ او را بازداشت‌ کرده‌ گاندی‌هنگام‌ توقیف‌، فریاد «یا مرگ‌ یا استقلال‌» را سر داد.
وقتی‌ حر به‌ امام‌ حسین‌ گفت‌: اگر جنگ‌ کنی‌ کشته‌ خواهی‌ شد.
امام‌ فرمود: مرا از مرگ‌ می‌ترسانی‌؟ که‌ برادر اویسی‌ ما گفته‌ است‌: من‌ حتماًمی‌روم‌و جوانمرد را از مرگ‌، ننگ‌ و عاری‌ نیست‌. اگر عملش‌ برای‌ حق‌ باشد... و با بذل‌ جان‌ خودبا مردمان‌ ونیکوکار مواسات‌ کند و از مردم‌ مطرود و ملعون‌ جدا شود... این‌ خواری‌ برای‌ توبس‌ است‌ که‌ زنده‌ بمانی‌ و مورد ظلم‌ و تجاوز قرارگیری‌ و نتوانی‌ از حق‌ خود دفاع‌ کنی‌،چقدر مرگ‌ در راه‌ وصول‌ به‌ عزت‌ و احیای‌ حق‌ سبک‌ و راحت‌ است‌ . مرگ‌ در راه‌ حق‌
وعزت‌، زندگانی‌ جاوید است‌ و زندگانی‌ با ذلت‌، حیاتی‌ جزء مرگ‌ نیست‌... . مرحبا و آفرین‌به‌ کشته‌ شدن‌ در راه‌ خدا و لیکن‌ شما توانایی‌ به‌ نابودی‌ مجد و عظمت‌ مرا ندارید ، پس‌ دراین‌ صورت‌ مرا باکی‌ از مرگ‌ نیست‌ «موت‌ فی‌ عز خیر من‌ حیاه‌ فی‌ ذل‌»
گاندی‌ در تفحص‌ زندگانی‌ امام‌ حسین‌ و علت‌ جاودانگی‌ و پایداری‌ آن‌ به‌ یک‌مسأله‌ مهم‌ رسیده‌ و همانا درسی‌ از سرور آزادگان‌ اخذ نموده‌ و آن‌ را برای‌ استقلال‌ هند به‌کار بسته‌ است‌، یعنی‌ او به‌ پیروی‌ از امام‌، به‌ مردم‌ هند که‌ طرفدار استقلال‌ هند بودنداعلام‌ نمود مرگ‌ را به‌ بازی‌ و مسخره‌ بگیرید و نترسید.
«من‌ برای‌ مردم‌ هند چیز تازه‌ نیاوردم‌ ، فقط‌ نتیجه‌ای‌ را که‌ از مطالب‌ و تحقیقاتم‌درباره‌ تاریخ‌ زندگی‌ قهرمان‌ کربلا به‌ دست‌ آورده‌ بودم‌ ، ارمغان‌ ملت‌ هند کردم‌. اگربخواهیم‌ هند را نجات‌ دهیم‌ واجب‌ است‌ همان‌ راهی‌ را بپیماییم‌ که‌ حسین‌ بن‌ علی‌پیمود... .»


۲ـ پورشو تاملاس‌ توندون‌ (هندو)

تاملاس‌ که‌ زمانی‌ رئیس‌ کنگره‌ ملی‌ هندوستان‌ بود، معتقد است‌ که‌ با بزرگداشت‌قیام‌ و خاطره‌ شهیدان‌ کربلا همیشه‌ روح‌ معنویت‌، آزاد زیستی‌، بزرگواری‌، فداکاری‌ وایثاردر جامعه‌ خواهد جوشید و جامعه‌ از فقر فرهنگی‌ به‌ غنای‌ فرهنگی‌ و اعتلا خواهد رسید وهمیشه‌ سرزنده‌ و در مسیر حیات‌ معقول‌ پیش‌ خواهد رفت‌.
زیرا در یاد بودها، بزرگداشت‌ها، روح‌ حماسی‌، آزادی‌ خواهی‌، جوانمردی‌، ایثار، حق‌خواهی‌، هویت‌ مذهبی‌ و ملی‌، تقویت‌ خواهد شد.
«من‌ اهمیت‌ بر پاداشتن‌ این‌ خاطره‌ بزرگ‌ تاریخی‌ را می‌دانم‌. این‌ فداکاری‌های‌عالی‌ از قبیل‌ شهادت‌ امام‌ حسین‌، سطح‌ فکر بشریت‌ را ارتقا بخشیده‌ است‌ و خاطره‌ آن‌شایسته‌ است‌ همیشه‌ باقی‌ بماند و یادآوری‌ شود.»
حسین‌ مظهر آزادگی‌ و آزادی‌ است‌خوشا کسی‌ که‌ چنین‌ مرام‌ و آئین‌ است‌
نه‌ ظلم‌ کن‌ به‌ کسی‌ نی‌ به‌ زیر ظلم‌ بروکه‌ این‌ مرام‌ حسین‌ است‌ و منطق‌ دین‌«خوشدل‌ تهرانی‌»


۳ـ جواهر لعل‌ نهرو



شهادت‌ امام‌ حسین‌ و خانواده‌اش‌ را فاجعه‌ای‌ ذکر کرده‌ است‌ که‌ هر سال‌ در ماه‌محرم‌ از طرف‌ مسلمانان‌ و مخصوصاًشیعیان‌ تجدید می‌گردد و به‌ خاطر آن‌ سوگواری‌ برپامی‌شود.
این‌ رفته‌ سر به‌ نیزه‌ اعداء حسین‌ توست‌این‌ مانده‌ بر زمین‌، تن‌ تنها، حسین‌ توست‌
«صباحی‌ بیدگلی‌»


http://s11.rimg.info/f170aea0e24db94dba4d3521cebc7080.gif

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
04-07-2011, 11:44
http://s19.rimg.info/a518a0c09c6dd1e221feec7f9a7282c2.gif

۴ـ ساور جینی‌ ناید
این‌ شاعر هندی‌، عزاداری‌ عزاداران‌ِ حسینی‌ را هر سال‌ موجب‌ زنده‌ نگهداشتن‌واقعه‌ جانسوز کربلا می‌داند و قیام‌ حسینی‌ را استوار نمودن‌ دین‌ بزرگ‌ حضرت‌ محمد (ص)ذکر می‌کند که‌ امام‌ حسین‌ عشق‌ نهایی‌ خود را به‌ خدا با شهادتش‌ ثابت‌ نمود.
«شب‌ شهادت‌ حسین‌ مریدانش‌ با پیراهن‌های‌ سیاه‌، و پای‌ برهنه‌، با چشمان‌اشکبار به‌ یاد واقعه‌ جانسوز... داستان‌ کهن‌ مکرر و دردناک‌ را بیان‌ می‌نمایند که‌ مریدانت‌سراپا اندوه‌ می‌گویند: حسین‌...ای‌ حسین‌. چرا هزاران‌ هزار دوست‌ تو این‌ طور اشک‌می‌ریزند؟ ای‌ مقدس‌ عالی‌ مقام‌، آیا این‌ها برای‌ فداکاری‌ بی‌ نظیر تو نیست‌؟ زیرا که‌پرچم‌ دین‌ بزرگ‌ پیامبر (محمد (ص)) را برافراشتی‌ و در مقابل‌ شگفتی‌ جهانیان‌، عشق‌عجیب‌ خود را به‌ خدا ثابت‌ نمودی‌.»
در مورد واقعه‌ جانسوز کربلا، امام‌ حسین‌ مکرر آنچه‌ راکه‌ پیامبر (ص) و علی‌ (ع) وامام‌ حسن‌ (ع) گفته‌ بودند می‌دانست‌. در مسافرتی‌ که‌ پیامبر داشت‌، وقتی‌ پیامبر به‌ کربلارسید، فرمود:
«جبرئیل‌ مرا خبر می‌دهد از زمینی‌ که‌ کنار فرات‌ واقع‌ است‌ و آن‌ را کربلامی‌گویند... و من‌ اکنون‌ قتلگاه‌ و محل‌ قبر او را می‌ بینم‌».
حتی‌ امام‌ حسن‌ (ع) به‌ امام‌ حسین‌ (ع) فرموده‌ بود که‌ «لا یوم‌ کیومک‌ یااباعبدالله» هیچ‌ روزی‌ مانند روز تو (عاشورا) نخواهد بود.

عیش‌ها تان‌ نوش‌ بادا هر زمان‌ ای‌ عاشقان‌وز شما کان‌ شکر باد این‌ جهان‌ ای‌ عاشقان‌ *** نوش‌ و جوش‌ عاشقان‌ تا عرش‌ و تاکرسی‌ رسیدبرگذشت‌ از عرش‌ و فرش‌ این‌ کاروان‌ ای‌ عاشقان‌
گر کسی‌ پرسید کیانید ای‌ سراندازان‌ شماهین‌ بگوییدش‌ که‌ جان‌ جان‌ جان‌ ای‌ عاشقان‌ *** ما رمیت‌ اذ رمیت‌ از شکارستان‌ غیب‌ می‌جهاند تیرهای‌ بی‌ کمان‌ ای‌ عاشقان‌
۵ـ رابرت‌ ویر
رابرت‌ ویر با شش‌ محقق‌ دیگر کتاب‌ جهان‌ مذهبی‌ را در دو جلد نگاشته‌اند. دراین‌ کتاب‌ شهادت‌ امام‌ حسین‌ (ع) حادثه‌ غم‌انگیز صدر اسلام‌ آمده‌ است‌ و علت‌ آن‌ راعدم‌ پذیرفتن‌ یزید به‌ عنوان‌ رهبر جهان‌ اسلام‌ از طرف‌ امام‌ حسین‌ (ع) ثبت‌ کرده‌اند.عدم‌ بیعت‌ امام‌ حسین‌ با یزید موجب‌ شد که‌ یزید برای‌ خاموش‌ نمودن‌ هر نوع‌ اعتراض‌ ومخالفتی‌ نیروهای‌ خویش‌ را اعزام‌ نماید که‌ نتایج‌ زیر حاصل‌ شد:
۱ـ امام‌ حسین‌ و کلیه‌ اعضای‌ خانواده‌ و تنی‌ از یارانش‌ در محلی‌ به‌ نام‌ کربلا درعراق‌ قتل‌ عام‌ شدند؛
۲ـ جامعه‌ اسلامی‌ با شوک‌ مواجه‌ شد؛
۳ـ مخالفت‌ با بنی‌ امیه‌ تشدید شد؛
۴ـ پس‌ از شهادت‌ امام‌ حسین‌ (ع) حمایت‌ از ائمه‌ (ع) تشدید شد.

امروز را به‌ خون‌ شهیدان‌ نوشته‌اندروز حسین‌، کشته‌ تیغ‌ ستم‌ گر است‌ *** روز علی‌ سرآمد و روز حسین‌ گشت‌روز پسر چو روز پدر حیرت‌ آور است‌
این‌ نیست‌ کربلا که‌ بلا خیز شد چنین‌این‌ صحنه‌ قیامت‌ و صحرای‌ محشر است

۶ـ واشنگتن‌ ـ ایرونیک‌


این‌ مورخ‌ آمریکایی‌، معتقد است‌ که‌ امام‌ حسین‌ مسئول‌ بود. او پیشوایی‌ امت‌اسلام‌ را به‌ عهده‌ داشت‌ وامام‌ جامعه‌ خویش‌ بود و امام‌ِ نور را شایسته‌ نبود که‌ خلافت‌ امام‌ِنار را بپذیرد . از این‌ رو فشارها وناراحتی‌ها را تحمل‌ نمود تا دین‌ اسلام‌ را از چنگال‌ بنی‌امیه‌ نجات‌ دهد.
یزید کسی‌ بود که‌ رغبت‌ فراوان‌ به‌ خوش‌ گذرانی‌ و شکار و شراب‌ و زن‌ و شعرداشت‌. حاصل‌ حکومت‌ او در مدت‌ سه‌ و نیم‌ سال‌ این‌ بود که‌ در سال‌ اول‌ حسین‌ بن‌علی‌(ع) را به‌ قتل‌ رساند، در سال‌ دوم‌ مدینه‌ را سه‌ روز تمام‌ چپاول‌ کرد و به‌ دست‌ یغماسپرد و در سال‌ سوم‌ کعبه‌ را مورد تاخت‌ و تاز قرار داد. واقعه‌ جان‌گداز عاشورا چنان‌ ناگوار وهولناک‌ است‌ که‌ مورخانی‌ نظیر محمد بن‌ علی‌ بن‌ طباطبا معروف‌ به‌ ابن‌ طقطقی‌ ، آن‌ را
مشهورترین‌ مصیبت‌ها دانسته‌ و از شدت‌ غم‌ و اندوه‌ نتوانسته‌ است‌ در این‌ مورد بیشترحوادث‌ را مورد بررسی‌ قرار دهد.
«کشته‌ شدن‌ حسین‌ سرگذشتی‌ است‌ که‌ به‌ علت‌ ناگواری‌ و هولناکی‌ آن‌ دوست‌ندارم‌ سخن‌ را درباره‌اش‌ طولانی‌ کنم‌، زیرا در اسلام‌ کاری‌ زشت‌تر از آن‌ به‌ وقوع‌ نپیوسته‌است‌. اگر چه‌ کشته‌ شدن‌ امیرالمؤمنین‌ (ع) مصیبت‌ بسیار بزرگی‌ به‌ شمار می‌آمد، لیکن‌سرگذشت‌ حسین‌ (ع) چندان‌ کشتار فجیع‌ و مثله‌ و اسارت‌ در بر داشت‌ که‌ از شنیدن‌ آن‌بدن‌ انسان‌ به‌ لرزه‌ می‌افتد... زیرا که‌ از مشهورترین‌ مصیبت‌ها است‌...».
ایرونیک‌ روح‌ این‌ قیام‌ را جاودانه‌ و فناناپذیر و نمونه‌ شجاعت‌ دانسته‌ و نوشته‌است‌، «برای‌ امام‌ حسین‌ ممکن‌ بود که‌ زندگانی‌ خود را با تسلیم‌ شدن‌ به‌ اراده‌ یزید نجات‌بخشد، لیکن‌ مسئولیت‌ پیشوا و نهضت‌ بخش‌ اسلام‌ اجازه‌ نمی‌داد که‌ او یزید را به‌ عنوان‌خلیفه‌ بشناسد. او به‌ زودی‌ خود را برای‌ قبول‌ هر ناراحتی‌ و فشار به‌ منظور رها ساختن‌اسلام‌ از چنگال‌ بنی‌ امیه‌ آماده‌ ساخت‌ در زیر آفتاب‌ سوزان‌ خشک‌ و در روی‌ ریگ‌های‌تفتیده‌ عربستان‌ روح‌ حسین‌ فناناپذیر برپاست‌. ای‌ پهلوان‌ و ای‌ نمونه‌ شجاعت‌ و ای‌شهسوار من‌ حسین‌.»
http://s19.rimg.info/a518a0c09c6dd1e221feec7f9a7282c2.gif

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
04-07-2011, 11:46
http://s17.rimg.info/a0336475ce020ed77dd68cd55ed0e60a.gif (http://shabahang20.blogfa.com/)

۷ـ ماربین‌ آلمانی‌

ماربین‌ حضرت‌ حسین‌ (ع) را شخصیت‌ سیاسی‌، مذهبی‌ استثنائی‌ در چهارده‌قرن‌ اخیر دانسته‌، و علت‌ جاودانگی‌ قیام‌ حسین‌ را مبارزه‌ با ظلم‌ و ستم‌ و جور بنی‌ امیه‌، که‌غاصب‌ حکومت‌ بودند، ذکر کرده‌ است‌. ماربین‌ با تجزیه‌ و تحلیل‌ قیام‌ عاشورا، ریشه‌نهضت‌های‌ عظیم‌ اسلامی‌ را تا امروز در شهادت‌ امام‌ حسین‌ و یاران‌ با وفای‌ او دانسته‌است‌ که‌ تن‌ به‌ بیعت‌ با یزید را نه‌ تنها نپذیرفتند که‌ زندگی‌ در حکومت‌ یزید را ذلت‌ وخواری‌ می‌دانستند و از این‌ رو برای‌ رسیدن‌ به‌ مقصود عالی‌شان‌، خود گذشتگی‌ و شهادت‌را انتخاب‌ کردند.
«...حسین‌ تنها کسی‌ است‌ که‌ در چهارده‌ قرن‌ پیش‌ در برابر حکومت‌ جور و ظلم‌ قدعلم‌ کرد...او اول‌ شخص‌ سیاسیتمداری‌ بود که‌ تا به‌ امروز احدی‌ چنین‌ سیاست‌ مؤثری‌اختیار ننموده‌ است‌ حسین‌ (ع) به‌ شعار همیشگی‌ خود می‌گفت‌ من‌ در راه‌ حق‌ حقیقت‌کشته‌ می‌شوم‌ و دست‌ بنا حق‌ نخواهم‌ داد...حسین‌ (ع) دید حرکات‌ بنی‌ امیه‌ که‌ سلطنت‌مطلقه‌ داشتند و دستورات‌ اسلام‌ را پایمال‌ می‌کردند نزدیک‌ است‌ پایه‌های‌ استوار ومستحکم‌ اسلام‌ را در هم‌ ریزد و اگر بیش‌ از این‌ مسامحه‌ کند نام‌ و نشانی‌ از اسلام‌ ومسلمانی‌ باقی‌ نخواهد ماند تصمیم‌ گرفت‌ در برابر حکومت‌ جور و ظلم‌ قد علم‌ کند... این‌سرباز رشید عالم‌ اسلام‌ به‌ مردم‌ دنیا نشان‌ داد که‌ ظلم‌ و بیداد و ستمگری‌ پایدار نیست‌ وبنای‌ ستم‌ هر جند ظاهراًعظیم‌ و استوار باشد در برابر حق‌ و حقیقت‌ چون‌ پرکاهی‌ بر بادخواهد رفت‌، مشروط‌ بر اینکه‌ مردمی‌ حق‌ طلب‌ و حق‌ پرست‌ برای‌ احیای‌ حقیقت‌ قیام‌کنند و با مبارزه‌ فداکارانه‌ خود دست‌ از جان‌ بشویند و بطلان‌ ظلم‌ و جور و حقانیت‌ دین‌ واخلاق‌ را با خون‌ خود بر صفحه‌ تاریخ‌ گیتی‌ ثبت‌ کنند... .
حسین‌ (ع) با قربانی‌ کردن‌ عزیزترین‌ افراد خود و با اثبات‌ مظلومیت‌ و حقانیت‌خود به‌ دنیا درس‌ فداکاری‌ و جانبازی‌ آموخت‌ و نام‌ اسلام‌ و اسلامیان‌ را در تاریخ‌ ثبت‌ و درعالم‌ بلند آوازه‌ ساخت‌. اگر چنین‌ حادثه‌ جانگدازی‌ پیش‌ نیامده‌ بود قطعاًاسلام‌ واسلامیان‌ محو و نابود می‌گردیدند... .
حسین‌ به‌ یارانش‌ گفت‌: من‌ ننگ‌ دارم‌ که‌ پسر معاویه‌ شراب‌ می‌خورد و اشعارهوس‌ آلود می‌سازد...من‌ باید قیام‌ کنم‌ اگر شما از این‌ راه‌ پر خطر می‌ترسیدفوراًبرگردید...ولی ‌ یارانش‌ کشته‌ شدن‌ و فداکاری‌ را بر زندگی‌ ترجیح‌ دادند...
هدف‌ و ایده‌ آل‌ حسین‌، جلوگیری‌ از ظلم‌ و ستم‌ بود و این‌ همه‌ قوت‌ قلب‌ و از خودگذشتگی‌ را در راه‌ مقصود عالی‌ خویش‌ به‌ خرج‌ داده‌ است‌ حتی‌ در آخرین‌ دقایق‌ زندگی‌
طفل‌ شیرخوار خود را قربانی‌ حق‌ و حقانیت‌ نمود و با این‌ عمل‌ اندیشه‌ فلاسفه‌ و بزرگان‌عالم‌ را متحیر ساخت‌... حسین‌ (ع) مدتها بود که‌ خود را آماده‌ پیکار کرد و در انتظار چنین‌روزی‌ دقیقه‌ شماری‌ می‌کرد و می‌دانست‌ که‌ زنده‌ ماندن‌ نام‌ جاویدان‌ اسلام‌ و قرآن‌مستلزم‌ این‌ است‌ که‌ او را شهید کنند... با شهادت‌ حسین‌، زن‌ و فرزندان‌ او را اسیر کردند وآن‌ وقایع‌ دردانگیز پیش‌ آمد یک‌ مرتبه‌ قبایح‌ و فجایع‌ اعمال‌ بنی‌ امیه‌ ظاهر شد و یک‌مرتبه‌ جنبش‌ و نهضت‌ عظیمی‌ در مسلمانان‌ پیدا و علیه‌ سلطنت‌ یزید و آل‌ امیه‌ قیام‌کردند و آنها را ظالم‌ و غاصب‌ نامیدند... نهضت‌های‌ عظیم‌ اسلامی‌ شروع‌ شد و دنباله‌ آن‌تا به‌ امروز امتداد یافت‌ روز به‌ روز واقعه‌ بزرگ‌ کربلا اهمیت‌ و درخشندگی‌ بیشتری‌ یافت‌در کمتر از یک‌ قرن‌ سلطنت‌ بنی‌ امیه‌ منهدم‌ شد و اگر در متن‌ کتب‌ تاریخی‌ نامی‌ از این‌قوم‌ ذکر شده‌ و تعقیب‌ آن‌ هزاران‌ نفرین‌ و ناسزا هم‌ نوشته‌ شده‌... .»
السلام‌ علیک‌ یا ابا عبدالله و لعن‌ الله امه‌ قتلتکم‌ و لعن‌ الله الممهدین‌ لهم‌بالتمکین‌ من‌ قتالکم‌...
سلام‌ بر حسین‌ ولعنت‌ خدا بر مردمی‌ که‌ شما را کشتند و بر مردمی‌ که‌ وسایل‌جنگ‌ با شما را فراهم‌ نمودند... .

۸- ژنرال‌ سرپرسی‌ سایکس‌

اوضاع‌ کوفه‌ را در زمانی‌ که‌ حضرت‌ امام‌ حسین‌ عازم‌ کوفه‌ بود و مسافری‌ از کوفه‌ به‌مکه‌ می‌رفت‌، به‌ امام‌ گفت‌:
دل‌های‌ مردم‌ کوفه‌ با تو هستند اما شمشیرهای‌ آن‌ها برخلاف‌ تو.
سرپرسی‌ به‌ مذاکرات‌ طولانی‌ حسین‌ (ع) با عمر بن‌ سعد توجه‌ نموده‌ و نتیجه‌ آن‌را چنان‌ اعلام‌ می‌کند که‌ امام‌ حسین‌ حاضر به‌ تسلیم‌ نشد و شجاعت‌ بی‌ نظیر بوجود آورد.
«یاران‌ حسینی‌ حاضر شدند که‌ برای‌ دفاع‌ از خود تا آخرین‌ دقیقه‌ حیات‌ با دشمن‌جنگ‌ کنند. در حقیقت‌ شجاعت‌ و دلاوری‌ که‌ این‌ عده‌ قلیل‌ از خود نشان‌ دادند، به‌درجه‌ای‌ بوده‌ که‌ در تمام‌ این‌ قرون‌ متمادی‌ هر کس‌ آن‌ را شنید، بی‌ اختیار زبان‌ به‌تحسین‌ و آفرین‌ گشود».
صاحب‌ اخبار الطوال‌ کسی‌ را که‌ اوضاع‌ کوفه‌ را به‌ امام‌ حسین‌ توضیح‌ داد و گفته‌است‌ که‌ آنان‌ دل‌هایشان‌ با تو و شمشیرهایشان‌ بر ضد تو بود. همانا همام‌ بن‌ غالب‌معروف‌ به‌ فرزدق‌ ثبت‌ کرده‌ است‌ که‌ در منطقه‌ «صفاح‌» با امام‌ دیدار کرد.

۹ - ادوارد براون‌ مستشرق‌ انگلیسی‌

او در مورد مصیبت‌ بزرگ‌ کربلا می‌گوید: «آیا قلبی‌ پیدا می‌شود که‌ وقتی‌ درباره‌کربلا سخنی‌ به‌ گوش‌ می‌رسد ، مالا مال‌ حزن‌ و اندوه‌ نگردد؟ حتی‌ غیر مسلمانان‌ هم‌نمی‌توانند پاکی‌ روحی‌ را که‌ این‌ جنگ‌ اسلامی‌ در برداشت‌ انکار کنند.»
روز کربلا در دل‌ دوستداران‌ علی‌ و پیروان‌ تشیع‌، شعله‌ تازه‌ و فروزان‌تری‌برافروخت‌ و ریخته‌ شدن‌ خون‌ نواده‌ پیغمبر با وحشیانه‌ترین‌ نوع‌ و هزاران‌ شکنجه‌ وعذاب‌، خشم‌ و نفرت‌ زاید الوصفی‌ درمیان‌ پیروان‌ امام‌ پدید آورد که‌ در مصیبت‌ کربلادل‌ها سخت‌ به‌ درد آمد و از همان‌ وقت‌ این‌ روح‌ شهادت‌ و فداکاری‌ و حقیر شمردن‌ مرگ‌به‌ فعالیت‌ شیعیان‌ قدرت‌ دائم‌ التزایدی‌ بخشید... .
این‌ زمین‌ پر بلا را نام‌، دشت‌ کربلاست‌ای‌ دل‌ بی‌ درد، آه‌ آسمان‌ سوزت‌ کجاست‌
این‌ فضا دارد هنوز از آه‌ مظلومان‌ اثرگر زدود آه‌ ما عالم‌ سیه‌ گردد رواست‌«محتشم‌ کاشانی‌»


http://s17.rimg.info/a0336475ce020ed77dd68cd55ed0e60a.gif (http://shabahang20.blogfa.com/)

ملکوت* گامی تارهایی *
04-07-2011, 12:49
در روز عاشورا شنيده ايد و مي دانيد كه كشتارها اغلب بعدازظهر صورت گرفت يعني تا ظهر عاشورا غالب صحابه امام حسين عليه السلام و تمام بني هاشم و خود اباعبدالله كه بعد از همه شهيد شدند، زنده بودند. فقط در حدود سي نفر از اصحاب ابا عبدالله در يك جريان تير اندازي كه به وسيله دشمن انجام شد، قبل از ظهر بخاك افتادند و شهيد شدند والا باقي ديگر تا ظهر عاشورا را در قيد حيات بودند.
مردي از اصحاب ابا عبدالله يكوقت متوجه شد كه الان اول ظهر است، آمد عرض كرد يا ابا عبدالله! وقت نماز است، و ما دلمان مي خواهد براي آخرين بار نماز جماعتي با شما بخوانيم. ابا عبدالله نگاهي كرد، تصديق كرد كه وقت نماز است.
مي گويند اين جمله را فرمود: «ذكرت الصلوة يا: ذكرت الصلوة» اگر ذكرت باشد، يعني نماز بيادت افتاد.
اگر ذكرت باشد يعني نماز را بياد ما آوري. «ذكرت الصلوة جعلك الله من المصلين» نماز را ياد كردي، خدا تو را از نماز گزاران قرار بدهد. مردي كه سر بر كف دست گذاشته است، يك چنين مجاهدي را امام دعا مي كند كه خدا تو را از نمازگزاران قرار بدهد.

gol2
ببينيد نمازگزار واقعي چه مقامي دارد! فرمود: بله نماز مي خوانيم. همانجا در ميدان جنگ نماز خواندند، نمازي كه در اصطلاح فقه اسلامي نماز خوف ناميده مي شود. نماز خوف مثل نماز مسافر دو ركعت است نه چهار ركعت، يعني انسان اگر در وطن هم باشد باز بايد دو ركعت بخواند، براي اينكه مجال نيست، در آنجا بايد مخفف خواند.
چون اگر همه به نماز بايستند وضع دفاعيشان بهم مي خورد، سربازان موظف هستند در حال نماز نيمي در مقابل دشمن بايستند و نيمي به امام جماعت اقتدا كنند.
امام جماعت يك ركعت را كه خواند صبر مي كند تا آنها ركعت ديگرشان را بخوانند. بعد آنها مي روند پست را از رفقاي خودشان مي گيرند در حالي كه امام همينطور منتظر نشسته يا ايستاده است. سربازان ديگر مي آيند و نماز خودشان را با ركعت دوم امام مي خوانند.
ابا عبدالله چنين نماز خوفي خواند ولي وضع ابا عبدالله يك وضع خاصي بود زيرا چندان از دشمن دور نبودند. لهذا آن عده اي كه مي خواستند دفاع كنند نزديك ابا عبدالله ايستاده بودند و دشمن بي حيايي بي شرم حتي در اين لحظه هم آنها راحت نگذاشت.
در حالي كه اباعبدالله مشغول نماز بود، دشمن شروع به تير اندازي كرد، دو نوع تير اندازي، هم تير زبان كه يكي فرياد كرد: حسين! نماز نخوان، نماز تو فايده اي ندارد، تو بر پيشواي زمان خودت يزيد، ياغي هستي، لذا نماز تو قبول نيست! و هم تيرهائي كه از كمانهاي معموليشان پرتاب مي كردند.
يكي دو نفر از صحابه ابا عبدالله كه خودشان را براي ايشان سپر قرار داده بودند، روي خاك افتادند. يكي از آنها سعيدبن عبدالله حنفي به حالي افتاد كه وقتي نماز ابا عبدالله تمام شد، ديگر نزديك جان دادنش بود. آقا خودشان را به بالين او رساندند. وقتي به بالين او رسيدند، او جمله عجيبي گفت عرض كرد: يا ابا عبدالله! اوفيت؟ آيا من حق وفا را بجا آوردم؟ مثل اينكه هنوز هم فكر مي كرد كه حق حسين آنقدر بزرگ و بالاست كه اين مقدار فداكاري هم شايد كافي نباشد. اين بود نماز ابا عبدالله در صحراي كربلا.

gol2
ابا عبدالله در اين نماز تكبير گفت، ذكر گفت، «سبحان الله» گفت ، «بحول الله و قوته اقوم واقعد» گفت، ركوع و سجود كرد، دو سه ساعت بعد از اين نماز براي حسين (ع) نماز ديگري پيش آمد، ركوع ديگري پيش آمد، سجود ديگري پيش آمد آبشكل ديگري ذكر گفت. اما ركوع ابا عبدالله آن وقتي بود كه تيري به سينه مقدس وارد شد و ابا عبدالله مجبور شد تير را از پشت سر بيرون بياورد. آيا مي دانيد سجود ابا عبدالله به چه شكلي بود؟
سجود بر پيشاني نشد چون ابا عبدالله قهرا از روي اسب بر زمين افتاد. طرف راست صورتش را روي خاكهاي گرم كربلا گذاشت. ذكر ابا عبدالله اين بود: «بسم الله و بالله و علي ملة رسول الله».





... (http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=102834&ParentID=0&BookID=88136&MetaDataID=2930&Volume=1&PageIndex=0&PersonalID=0&NavigateMode=CommonLibrary&Content=)

ملکوت* گامی تارهایی *
04-07-2011, 14:58
خداوند انسان‌ را موجودي‌ مختار و آزاد آفريده‌ است‌ و هرگز پذيرش‌ حكومت‌ غيرالهي‌ و غير ديني‌ را اجازه‌ نداده‌ است‌، زيرا حاكميت‌ غير الهي‌ موجب‌ سلب‌ آزادي‌ ومسئوليت‌ مي‌شود. (لاتكن‌ عبد غيرك‌ وقد جعلك‌ الله‌ حرا؛ بنده‌ ديگران‌ مباش‌ چرا كه‌خداوند تو را آزاد آفريده‌).
اين‌ آزادي‌ در همة‌ ساختارهاي‌ سياسي‌ و فرهنگي‌ و اقتصادي‌ تجلي‌ مي‌يابد.مظهر آزادگي‌ و حريت‌ امام‌ حسين‌(ع) مي‌باشد. امام‌ از آزادي‌ تعريف‌ خاصي‌ را ارائه‌نكرده‌اند وليكن‌ شاخص‌هايي‌ كه‌ ايشان‌ براي‌ آزادي‌ تدوين‌ نموده‌اند جامع‌ترين‌ وگوياترين‌ شاخص‌هاست‌ كه‌ براساس‌ آنها مي‌توان‌ مفهوم‌ آزادي‌ و آزادگي‌ را درك‌ نمود:

1ـ آزادي‌ به‌ معناي‌ نفي‌ سازش‌ با ظلم‌
فلسفه‌ نهضت‌ عاشورا با نفي‌ حكومت‌ جور و ستم‌ گره‌ خورده‌. امام‌ حسين‌ هر زمان‌كه‌ فرصت‌ مي‌يافت‌ مردم‌ را به‌ حكومت‌ جبار و ظالم‌ بني‌اميه‌ آگاه‌ مي‌نمود و آزادگي‌ انسان‌را در پناه‌ عدالت‌ و حكومت‌ عادل‌ مي‌دانست‌. امام‌ حسين‌ در پاسخ‌ به‌ «عمر أطرف‌» كه‌ اورا دعوت‌ به‌ صلح‌ و سازش‌ با طغيانگر وقت‌، يزيد مي‌نمود چنين‌ فرمود:
«جد بزرگوارم ‌رسول‌ خدا(ص) به‌ كشته‌ شدنم‌ خبر داده‌، به‌ خدا قسم‌ هرگز از خويشتن‌ پستي‌ و ذلت‌ نشان ‌نمي‌دهم‌».
در مدينه‌ پس‌ از گفت‌ و گوي‌ طولاني‌ با برادر خود محمد حنفيه‌ فرمود:
«برادرم‌، اگر بر روي‌ زمين‌ هيچ‌ پناهگاه‌ و اميدي‌ برايم‌ نباشد باز هم‌ هرگز با يزيد بيعت‌ نمي‌كنم‌».
امام‌ در پاسخ‌ قيس‌ ابن‌ اشعث‌ كه‌ او را دعوت‌ به‌ بيعت‌ با يزيد مي‌كرد چنين‌مي‌فرمايد: «نه‌، هرگز، قسم‌ به‌ خداوند متعال‌ دستم‌ را همانند فرد ذليل‌ به‌ دست‌ آنان‌ نخواهم‌ داد و همانند بردگان‌ راه‌ فرار پيش‌ نمي‌گيرم‌. پناه‌ و ملجأ من‌ تنها خداوند متعال‌مي‌باشد.»
امام‌ حسين‌(ع) نه‌ تنها زندگي‌ تحت‌ لواي‌ حكومت‌ ظالم‌ را روا نمي‌دارد، بلكه‌ درچنين‌ نظامي‌ براي‌ مؤمنان‌ آرزوي‌ مرگ‌ مي‌كند، ايشان‌ مي‌فرمايد:
«مي‌بينيد حوادث‌ روزگار بر ما وارد شده‌ است‌، چهره دنيا دگرگون‌ گشته‌ و رو به ‌زشتي‌ نهاده‌ است‌ و نيكي‌ها و فضائل‌ روز به‌ روز از دنيا رخت‌ برمي‌بندد و از خوبي‌ها جز ته‌مانده‌ اندكي‌ باقي‌ نمانده‌ است‌. چراگاه‌ زندگي‌ همچون‌ مرتعي‌ وحشت‌ انگيز شده‌ است‌، مگر نمي‌بينيد كه‌ به‌ حق‌ رفتار نمي‌شود و از باطل‌ جلوگيري‌ به‌ عمل‌ نمي‌آيد. با چنين‌اوضاع‌ و در چنين‌ شرايطي‌ افراد با ايمان‌ بايد كه‌ بر راه‌ حق‌ بوده‌ رغبت‌ به‌ ملاقات‌ پروردگارخويشتن‌ داشته‌ باشند».

2ـ آزادي‌ به‌ معناي‌ نفي‌ ذلّت‌
مهمترين‌ شعار آزاديخواهي‌ نهضت‌ عاشورا نفي‌ ذلت‌ بوده‌. انسان‌ آزاد هرگز زير بارذلت‌ نمي‌رود، امام‌ حسين‌(ع) مي‌فرمايد: «هيهات‌ منا الذلّه‌» (هرگز زير بار ذلت‌نمي‌رويم‌).
آزاديخواهي‌ با ذلت،‌ متضاد يكديگر هستند و قبول‌ يكي‌ نفي‌ ديگري‌ را به‌ همراه‌ دارد. اگر انسان،‌ ذلت‌ را از خود دور كند به‌ سوي‌ آزادي‌ و آزاديخواهي‌ حركت‌ مي‌كند. امام‌ دركلمات‌ قصار مي‌فرمايد: مرگ‌ با عزت‌ بهتر است‌ از زندگي‌ با ذلت‌.
زندگي‌ تحت‌ لواي‌ ستمگران‌ و ظالمين‌ عين‌ ذلت‌ مي‌باشد و در اين‌ حالت‌، مرگ ‌سرخ‌ رسيدن‌ به‌ سعادت‌ است‌، ايشان‌ مي‌فرمايند: «اني‌ لا اري‌ الموت‌ الا سعادة‌، والحياة ‌مع‌ الظالمين‌ الا برما؛ مرگ‌ را چيزي‌ جز سعادت‌ نمي‌بينم‌ و زندگي‌ با ستمكاران‌ را جز رنج‌و ملال‌ نمي‌دانم‌.»

3ـ آزادي‌ به‌ معناي‌ عزّت‌
معناي‌ لغوي‌ عزت‌ عبارت‌ است‌ از دوست‌ داشتن‌ و نيرومندي‌، توانايي‌ و شريف‌ وبزرگوار كه‌ يكي‌ از اسامي‌ خداوند متعال‌ است‌.
از نظر اصطلاحي‌، اين‌ واژه‌ به‌ كساني‌ اطلاق‌ مي‌شود كه‌ داراي‌ ويژگي‌هاي‌ روحي‌خاص‌ و بلندي‌ هستند. كساني‌ كه‌ از حيثيت‌ و آبروي‌ بلندي‌ نزد ديگران‌ برخوردار هستند دست‌ تكدي‌ و التماس‌ و خواهش‌ نزد هركس‌ و ناكس‌ دراز نمي‌كنند. عزيز، خوانده ‌مي‌شوند. عزيز ناميده‌ شدن‌ خداوند براي‌ بي‌نيازي‌ و غناي‌ حضرتش‌ از خلق‌ واحتياج‌ موجودات‌ و ممكنات‌ به‌ ذات‌ لايزالش‌ مي‌باشد.
در روايات‌ اسلامي‌، عزت‌ كه‌ مترادف‌ افتخار و سربلندي‌ و عظمت‌ و مجد آدمي‌است‌ به‌ شدت‌ مورد اهتمام‌ و تأكيد قرار گرفته‌ است‌ و معصومين‌: آن‌ را به‌ عنوان‌ يك‌ ويژگي‌ مثبت‌ و قابل‌ تقدير از ما خواسته‌اند. امام‌ علي‌(ع) در موارد زيادي‌ به‌ عزت‌ نفس‌ و گرامي‌ داشتن‌ گوهر وجود انساني‌ و پرهيز از مذلت‌ و خواركردن‌ وجود سفارش‌ كرده‌اند وچنين‌ مي‌فرمايند:
«به‌ جز از خداي‌ سبحان‌ چيزي‌ نخواهيد، زيرا اگر به‌ شما بدهد شما را گرامي‌داشته‌ و اگر ندهد ذخيره آخرت‌تان‌ خواهد كرد.»
از نظر امام‌ حسين‌(ع)، انسان‌ آزاد كسي‌ است‌ كه‌ زندگي‌ او همواره‌ با عزت‌ باشد. برهمين‌ اساس‌، محور تلاش‌ جوانمردانه‌ خود و اصحابش‌ در كربلا را بر نيل‌ به‌ عزت‌ و تن‌ندادن‌ به‌ ذلت‌ قرار مي‌دهد، زيرا آن‌ حضرت‌ مي‌داند آن‌كه‌ عزيز است‌ استوار و شكست‌ناپذير است‌، آن‌كه‌ ترس‌ از رفتن‌ و ميل‌ به‌ ماندن‌ ندارد، سربلند است‌. در واقع‌ نهضت ‌ِحسيني‌، سرمشق‌ِ روشني‌ است‌ براي‌ همه آناني‌ كه‌ درس‌ عزت‌ و آزادي‌ و سربلندي‌مي‌جويند.
رابطه‌ بين‌ عزت‌ و آزادي،‌ يك‌ رابطه‌ دو طرفه‌ مي‌باشد، به‌ بيان‌ ديگر از نظر امام‌حسين‌(ع) انسان‌ آزاد زندگي‌ با عزت‌ و شرافتمندانه‌ دارد و فردي‌ كه‌ با عزت‌ زندگي‌ مي‌كند مسير تكامل‌ و پيشرفت‌ را طي‌ مي‌نمايد.

4ـ آزادي‌ به‌ معناي‌ نفي‌ دنيا طلبي‌
براساس‌ انديشه‌هاي‌ امام‌ حسين‌(ع) يكي‌ ديگر از شاخص‌هاي‌ آزادي‌ عدم‌ِ توجه‌ به‌ متعلقات‌ و آرزوهاي‌ دنيوي‌ است‌، آن‌ حضرت‌ مي‌فرمايند:
«مردم‌ برده‌ دنيايند و از دين‌ تنها اسمي‌ بر سر زبان‌ها دارند و تا هنگامي‌كه‌ زندگي ‌خوشي‌ داشته‌ باشند به‌ گرد دين‌ مي‌گردند اما اگر با پيش‌آمد ناگواري‌ امتحان‌ شوند دينداران‌ رو به‌ اقليت‌ خواهند رفت‌».
انساني‌ كه‌ خود را برده‌ و بنده دنيا مي‌كند در حقيقت‌ آزاد نيست‌، بلكه‌ به‌ نوعي ‌طوق‌ بندگي‌ را به‌ گردن‌ خود آويخته‌، امام‌ حسين‌(ع) با آن‌ بينش‌ عميق‌ كه‌ برخاسته‌ از روح‌ بلند و فداكار اوست‌ به‌ اين‌ مهم‌ اشاره‌ مي‌كند، مي‌فرمايند:
«بندگان‌ خدا، از خدا بترسيد و از دنيا حذر نماييد. اگر بنا بود كه‌ اين‌ دنيا براي‌ كسي‌ باقي‌ بماند، و يا كسي‌ براي‌ اين‌ دنيا باقي‌ بماند پيامبران‌ الهي‌ براي‌ بقاء سزاوارتر از همه‌ بودند ولي‌ خداوند دنيا را بمنظور امتحان‌ آفريده‌ است‌، و ساكنان‌ آنرا نيز براي‌ فنا خلق‌ فرموده‌ است‌ پس‌ از دنيا توشه‌ برگيريد كه‌ بهترين‌ توشه‌ها تقوا است‌ و از خدا بترسيد تا رستگار شويد»
توجه‌ به‌ دنيا و دنيا طلبي‌، انسان‌ را خوار و زبون‌ مي‌كند؛ برهمين‌ اساس،‌ اوليا ومؤمنان،‌ آزادترين‌ افراد بشر مي‌باشند؛ امام‌ در اين‌ باره‌ مي‌فرمايند:
«آنچه‌ كه‌ در روي‌ كره زمين‌ بر آن‌ آفتاب‌ مي‌تابد از شرق‌ تا غرب‌، از دريا تا صحرا، از كوه‌ تا جلگه‌، همه‌ و همه‌ در نظر فردي‌ كه‌ از اولياي‌ خداست‌ و اهل ‌معرفت‌ خدا مي‌باشد همچون‌ سايه‌اي‌ زودگذر و بي‌ ارزش‌ است‌ كه‌ صلاحيت‌ دلبستگي‌ ندارد. آيا آزاد مردي ‌نيست‌ كه‌ همت‌ كند و اين‌ ته‌ مانده‌ بي‌ ارزش‌ دنيا را براي‌ اهل‌ خود واگذارد، خود را به‌ اين ‌دنياي‌ پست‌ نفروشيد. آگاه‌ باشيد كه‌ چيزي‌ جز بهشت‌ نمي‌تواند بهاي‌ شما باشد و هركس‌ دل‌ به‌ دنيا ببندد و در پيشگاه‌ الهي‌ به‌ همين‌ دنيا راضي‌ گردد به‌ چيزي‌ پست‌ راضي‌گشته‌ است‌.»

نتيجه‌
با بررسي‌ و تحقيق‌ در انديشه‌هاي‌ امام‌ حسين‌(ع) پيرامون‌ آزادي‌ مي‌توان‌ چنين ‌برداشت‌ كرد كه‌ اگرچه‌ امام‌ از آزادي‌ تعريف‌ خاصي‌ را ارائه‌ نكرده‌ وليكن‌ مؤلفه‌هايي‌ را كه ‌براي‌ رسيدن‌ به‌ يك‌ آزادي‌ واقعي‌ يعني‌ حريت‌ نياز است‌ به‌ خوبي‌ و جامع،‌ تدوين‌ كرده‌اند.
ايشان‌ نه‌ تنها مؤلفه‌هاي‌ آزادي‌ را بيان‌ فرمودند، بلكه‌ به‌ صورت‌ عملي‌ از ابتداي ‌حركت‌ به‌ سمت‌ كربلا و تا شهادت‌، نمونه‌ عيني‌ يك‌ انسان‌ آزاديخواه‌ را نشان‌ دادند.به‌طور كلي‌ مي‌توان‌ رويكرد امام‌ حسين‌(ع) نسبت‌ به‌ آزادي‌ را به‌ صورت‌ زير نمايش‌ داد:


*جامعه ‌مطلوب ‌نفي‌ دنيا طلبي‌
*عزت‌ آزادي‌ نفي‌ ذلت‌
*مبارزه‌ با ظلم‌



... (http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=102834&ParentID=0&BookID=50786&MetaDataID=2932&Volume=1&PageIndex=0&PersonalID=0&NavigateMode=CommonLibrary&Content=)

ملکوت* گامی تارهایی *
04-07-2011, 16:16
1- قال َحُسَيْنِ بن علىّ(عليه السلام):
إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبادَةُ التُّجارِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبادَةُ الْعَبْيدِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبادَةٌ الْأحْرارِ، وَ هِيَ أفْضَلُ الْعِبادَةِ.([1])

حضرت امام حسين (عليه السلام) فرمود: همانا عدّه اى خداوند متعال را به جهت طمع و آرزوى بهشت عبادت مى كنند كه آن يك معامله و تجارت خواهد بود و عدّه اى ديگر از روى ترس خداوند را عبادت و ستايش مى كنند كه همانند عبادت و اطاعت نوكر از ارباب باشد و طائفه اى هم به عنوان شكر و سپاس از روى معرفت، خداوند متعال را عبادت و ستايش مى نمايند; و اين نوع، عبادت آزادگان است كه بهترين عبادات مى باشد.

2- قالَ(عليه السلام): إنَّ أجْوَدَ النّاسِ مَنْ أعْطى مَنْ لا يَرْجُوهُ، وَ إنَّ أعْفَى النّاسِ مَنْ عَفى عَنْ قُدْرَة، وَ إنَّ أَوْصَلَ النّاسِ مَنْ وَصَلَ مَنْ قَطَعَهُ.([2])

فرمود: همانا سخاوتمندترين مردم آن كسى است كه كمك نمايد به كسى كه اميدى به وى نداشته است.
و بخشنده ترين افراد آن شخصى است كه ـ نسبت به ظلم ديگرى با آن كه توان انتقام دارد ـ گذشت نمايد.
صله رحم كننده ترين مردم و ديد و بازديد كننده نسبت به خويشان، آن كسى ست كه صله رحم نمايد با كسى كه با او قطع رابطه كرده است.

parsto

3- قيلَ: مَا الْفَضْلُ؟ قالَ (عليه السلام): مُلْكُ اللِّسانِ، وَ بَذْلُ الاْحْسانِ، قيلَ: فَمَا النَّقْصُ؟ قالَ: التَّكَلُّفُ لِما لا يُعنيكَ.([3])

از حضرت سؤال شد كرامت و فضيلت انسان در چيست؟
در پاسخ فرمود: كنترل و در اختيار داشتن زبان و سخاوت داشتن، سؤال شد نقص انسان در چيست؟ فرمود: خود را وا داشتن بر آنچه كه مفيد و سودمند نباشد.


4- قالَ(عليه السلام): النّاسُ عَبيدُالدُّنْيا، وَ الدّينُ لَعِبٌ عَلى ألْسِنَتِهِمْ، يَحُوطُونَهُ ما دارَتْ بِهِ مَعائِشَهُمْ، فَإذا مُحِصُّوا بِالْبَلاء قَلَّ الدَّيّانُونَ.([4])

فرمود: افراد جامعه بنده و تابع دنيا هستند و مذهب، بازيچه زبانشان گرديده است و براى إمرار معاش خود، دين را محور قرار داده اند ـ و سنگ اسلام را به سينه مى زنند ـ .
پس اگر بلائى همانند خطر ـ مقام و رياست، جان، مال، فرزند و موقعيّت، ... ـ انسان را تهديد كند، خواهى ديد كه دين داران واقعى كمياب خواهند شد.


foz3


5- قالَ(عليه السلام): إنَّ الْمُؤْمِنَ لا يُسىءُ وَ لا يَعْتَذِرُ، وَ الْمُنافِقُ كُلَّ يَوْم يُسىءُ وَ يَعْتَذِرُ.([5])

ضمن فرمايشى فرمود: همانا شخص مؤمن خلاف و كار زشت انجام نمى دهد و عذرخواهى هم نمى كند.
ولى فرد منافق هر روز مرتكب خلاف و كارهاى زشت مى گردد و هميشه عذرخواهى مى نمايد.

6- قالَ(عليه السلام): إعْمَلْ عَمَلَ رَجُل يَعْلَمُ أنّه مأخُوذٌ بِالاْجْرامِ، مُجْزى بِالاْحْسانِ.([6])

فرمود: كارها و أمور خود را همانند كسى تنظيم كن و انجام ده كه مى داند و مطمئن است كه در صورت خلاف تحت تعقيب قرار مى گيرد و مجازات خواهد شد.
و در صورتى كه كارهايش صحيح باشد پاداش خواهد گرفت.



parsto


7- قالَ(عليه السلام): عِباداللهِ! لا تَشْتَغِلُوا بِالدُّنْيا، فَإنَّ الْقَبْرَ بَيْتُ الْعَمَلِ، فَاعْمَلُوا وَ لا تَغْعُلُوا.([7])

فرمود: اى بندگان خدا، خود را مشغول و سرگرم دنيا ـ و تجمّلات آن ـ قرار ندهيد كه همانا قبر، خانه اى است كه تنها عمل ـ صالح ـ در آن مفيد و نجات بخش مى باشد، پس مواظب باشيد كه غفلت نكنيد.

8- قالَ(عليه السلام): لا تَقُولَنَّ فى أخيكَ الْمُؤمِنِ إذا تَوارى عَنْكَ إلاّ مِثْلَ ماتُحِبُّ أنْ يَقُولَ فيكَ إذا تَوارَيْتَ عَنْهُ.([8])

فرمود: سخنى ـ كه ناراحت كننده باشد ـ پشت سر دوست و برادر خود مگو، مگر آن كه دوست داشته باشى كه همان سخن پشت سر خودت گفته شود.


roz2


9- قالَ(عليه السلام): يا بُنَىَّ! إيّاكَ وَظُلْمَ مَنْ لايَجِدُ عَلَيْكَ ناصِراً إلاّ اللهَ.([9])

فرمود: بپرهيز از ظلم و آزار رساندن نسبت به كسى كه ياورى غير از خداوند متعال نمى يابد.

10- قالَ(عليه السلام): إنّي لا أري الْمَوْتَ إلاّ سَعادَة، وَ لاَ الْحَياةَ مَعَ الظّالِمينَ إلاّ بَرَماً.([10])

فرمود: به درستى كه من از مرگ نمى هراسم و آن را جز سعادت نمى بينم; و زندگى با ستمگران و ظالمان را عار و ننگ مى شناسم.



parsto



11- قالَ(عليه السلام): مَنْ لَبِسَ ثَوْباً يُشْهِرُهُ كَساهُ اللهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ ثَوْباً مِنَ النّارِ.([11])

فرمود: هركس لباس شهرت - و انگشت نما از هر جهت - بپوشد، خداوند او را در روز قيامت لباسى از آتش مى پوشاند.

12- قالَ(عليه السلام): أنَا قَتيلُ الْعَبَرَةِ، لايَذْكُرُنى مُؤْمِنٌ إلاّ اِسْتَعْبَرَ.([12])

فرمود: من كشته گريه ها و اشك ها هستم، هيچ مؤمنى مرا ياد نمى كند مگر آن كه عبرت گرفته و اشك هايش جارى خواهد شد.


roz2


13- قالَ(عليه السلام): لَوْ شَتَمَنى رَجُلٌ فى هذِهِ الاُْذُنِ، وَ أَوْمى إلىَ الْيُمْنى، وَ اعْتَذَرَ لى فىِ الاُْخْرى لَقَبِلْتُ ذلِكَ مِنْهُ، وَ ذلِكَ أَنَّ أَميرَ الْمُؤْمِنينَ (عليه السلام) حَدَّثَنى أَنَّهُ سَمِعَ جَدّى رَسُولَ اللهِ (صلى الله عليه وآله)يَقُولُ: لا يَرِدُ الْحَوْضَ مَنْ لَمْ يَقْبَلِ الْعُذرَ مِنْ مُحِقٍّ أَوْ مُبْطِل.([13])

فرمود: چنانچه با گوش خود بشنوم كه شخصى مرا دشنام مى دهد و سپس معذرت خواهى او را بفهمم، از او مى پذيرم و گذشت مى نمايم، چون كه پدرم اميرالمؤمنين علىّ (عليه السلام) از جدّم رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) روايت نمود: كسى كه پوزش و عذرخواهى ديگران را نپذيرد، بر حوض كوثر وارد نخواهد شد.

14- قيلَ لِلْحُسَيْنِ بن علىّ(عليه السلام): مَنْ أعْظَمُ النّاسِ قَدْراً؟
قالَ: مَنْ لَمْ يُبالِ الدُّنْيا فى يَدَيْ مَنْ كانَتْ.([14])

از حضرت سؤال شد: با شخصيّت ترين افراد چه كسى است؟
در جواب فرمود: آن كسى است كه اهميّت ندهد كه دنيا در دست چه كسى مى باشد.



parsto


15- قالَ(عليه السلام): مَنْ عَبَدَاللهَ حَقَّ عِبادَتِهِ، آتاهُ اللهُ فَوْقَ أمانيهِ وَ كِفايَتِهِ.([15])

فرمود: هركس خداوند متعال را با صداقت و خلوص، عبادت و پرستش نمايد; خداى متعال او را به بهترين آرزوهايش مى رساند و امور زندگيش را تأمين مى نمايد.

16- قالَ(عليه السلام): احْذَرُوا كَثْرَةَ الْحَلْفِ، فِإنَّهُ يَحْلِفُ الرَّجُلُ لِعَلَل أرَبَعَ: إمّا لِمَهانَة يَجِدُها في نَفْسِهِ، تَحُثُّهُ عَلى الضَّراعَةِ إلى تَصْديقِ النّاسِ إيّاهُ. وَ إمّا لِعَىّ في الْمَنْطِقِ، فَيَتَّخِذُ الاْيْمانَ حَشْواً وَصِلَةً لِكَلامِهِ. وَ إمّا لِتُهْمَة عَرَفَها مِنَ النّاسِ لَهُ، فَيَرى أَنَّهُمْ لايَقْبَلُونَ قَوْلَهُ إلاّ بِالْيَمينِ. وَ إمّا لاِرْسالِهِ لِسانَهُ مِنْ غَيْرِ تَثْبيت.([16])

فرمود: خود را از قسم و سوگند برهانيد كه همانا انسان به جهت يكى از چهار علّت سوگند ياد مى كند: در خود احساس سستى و كمبود دارد، به طورى كه مردم به او بى اعتماد شده اند، پس براى جلب توجّه مردم كه او را تصديق و تأييد كنند، سوگند مى خورد.
و يا آن كه گفتارش معيوب و به دور از حقيقت است، و مى خواهد با سوگند، سخن خود را تقويت و جبران كند.
و يا در بين مردم متّهم است ـ به دروغ و بى اعتمادى ـ پس مى خواهد با سوگند و قسم خوردن جبران ضعف نمايد.
و يا آن كه سخنان و گفتارش متزلزل است ـ هر زمان به نوعى سخن مى گويد ـ و زبانش به سوگند عادت كرده است.


roz2


17- قالَ(عليه السلام): أيُّما إثْنَيْنِ جَرى بَيْنَهُما كَلامٌ، فَطَلِبَ أَحَدُهُما رِضَى الاْخَرِ، كانَ سابِقَهُ إلىَ الْجَنّةِ.([17])

فرمود: چنانچه دو نفر با يكديگر نزاع و اختلاف نمايند و يكى از آن دو نفر، در صلح و آشتى پيشقدم شود، همان شخص سبقت گيرنده، جلوتر از ديگرى به بهشت وارد مى شود.

18- قالَ(عليه السلام): وَ اعْلَمُوا إنَّ حَوائِجَ النّاسِ إلَيْكُمْ مِنْ نِعَمِ الله عَلَيْكُمْ، فَلا تَميلُوا النِّعَمَ فَتَحَوَّلَ نَقِماً.([18])

فرمود: توجّه داشته باشيد كه احتياج و مراجعه مردم به شما از نعمت هاى الهى است، پس نسبت به نعمت ها روى، بر نگردانيد; وگرنه به نقمت و بلا گرفتار خواهد شد.



parsto



19- قالَ(عليه السلام): يَا ابْنَ آدَم! اُذْكُرْ مَصْرَعَكَ وَ مَضْجَعَكَ بَيْنَ يَدَي اللهِ، تَشْهَدُ جَوارِحُكَ عَلَيْكَ يَوْمَ تَزِلُّ فيهِ الْأقْدام.([19])

فرمود: اى فرزند آدم، بياد آور لحظات مرگ و خواب گاه خود را در قبر، همچنين بياد آور كه در پيشگاه خداوند قرار خواهى گرفت و اعضاء و جوارحت بر عليه تو شهادت خواهند داد، در آن روزى كه قدم ها لرزان و لغزان مى باشد.

20- قالَ(عليه السلام): مُجالَسَةُ أهْلِ الدِّناءَةِ شَرٌّ، وَ مُجالَسَةُ أهْلِ الْفِسْقِ ريبَةٌ.([20])

فرمود: همنشينى با اشخاص پست و رذل سبب شرّ و بد يختى خواهد گشت; و همنشينى و مجالست با معصيت كاران موجب شكّ و بدبينى خواهد شد.


roz2


21- قالَ(عليه السلام): إنَّ اللهَ خَلَقَ الدُّنْيا لِلْبَلاءِ، وَ خَلَقَ أهْلَها لِلْفَناءِ.([21])

فرمود: به درستى كه خداوند متعال دنيا ـ و اموال آن ـ را براى آزمايش افراد آفريده است.
و همچنين موجودات دنيا را جهت فناء ـ و انتقال از اين دنيا به جهانى ديگر ـ آفريده است.

22- قالَ(عليه السلام): لا يَأمَنُ يوم الْقِيامَةِ إلاّ مَنْ قَدْ خافَ اللهَ في الدُّنْيا.([22])

فرمود: كسى در روز قيامت از شدائد و أحوال آن در أمان نمى باشد، مگر آن كه در دنيا از خداوند متعال ترس داشته باشد ـ و اهل گناه و معصيت نگردد ـ .



parsto


23- قالَ(عليه السلام): لِكُلِّ داء دَواءٌ، وَ دَواءُ الذُّنُوبِ الإسْتِغْفارِ.([23])

فرمود: براى هر غم و دردى درمان و دوائى است و جبران و درمان گناه، طلب مغفرت و آمرزش از درگاه خداوند مى باشد.

24- قالَ(عليه السلام): مَنْ قَرَءَ آيَةً مِنْ كِتابِ الله عَزَّ وَ جَلَّ فى صَلاتِهِ قائِماً، يُكْتَبُ لَهُ بِكُلِّ حَرْف مِأةُ حَسَنَة.([24])

فرمود: هركس آيه اى از قرآن را در نمازش تلاوت نمايد، خداوند متعال در مقابل هر حرفى از آن يكصد حسنه در نامه اعمالش ثبت مى نمايد.


roz2

25- قالَ(عليه السلام): سَبْعَةُ أشْياء لَمْ تُخْلَقْ فى رَحِم: فَأوّلُها آدَمُ((عليه السلام))، ثُمَّ حَوّاء، وَ الْغُرابُ، وَ كَبْشُ إبْراهيم((عليه السلام))، وَ ناقَةُ اللهِ، وَ عَصا مُوسى ((عليه السلام))، وَ الطَّيْرُالَّذى خَلَقَهُ عيسىَبْنُ مَرْيَم (عليهما السلام).([25])

ضمن جواب سؤال هاى پادشاه روم، فرمود: آن هفت موجودى كه بدون خلقت در رحم مادر، آفريده شده اند، عبارتند از:

حضرت آدم (عليه السلام) و همسرش حوّاء.

و كلاغى كه براى راهنمائى دفن هابيل آمد.

و گوسفندى كه براى قربانى، به جاى حضرت اسماعيل(عليه السلام) آمد.

و شترى كه خداوند براى پيامبرش، حضرت صالح فرستاد.

و عصاى حضرت موسى (عليه السلام).

و هفتمين موجود آن پرنده اى بود كه توسّط حضرت عيسى (عليه السلام)آفريده شد.

26- قالَ(عليه السلام): إنَّ اَعْمالَ هذِهِ الاُْمَّةِ ما مِنْ صَباح إلاّ و تُعْرَضُ عَلَى اللهِ تَعالى.([26])

فرمود: همانا ـ نامه كردار و ـ أعمال اين امّت، در هر صبحگاه بر خداوند متعال عرضه مى گردد.



parsto


27- قالَ(عليه السلام): إجْتَنِبُوا الْغِشْيانَ في اللَّيْلَةِ الَّتى تُريدُون فيها السَّفَرَ، فإنَّ مَنْ فَعَلَ ذلِكَ، ثُمَّ رُزِقَ وَلَدٌ كانَ جَوّالَةً.([27])

فرمود: در آن شبى كه قصد مسافرت داريد، با همسر خود زناشوئى نكنيد، كه چنانچه عمل زناشوئى انجام گردد و در آن زمان فرزندى منعقد شود، بسيار متحرّك و افكارش مغشوش مى باشد.

28- قالَ(عليه السلام): الرّكْنُ الْيَماني بابٌ مِنْ أبْوابِ الْجَنَّةِ، لَمْ يَمْنَعْهُ مُنْذُ فَتَحَهُ، وَ إنَّ ما بَيْنَ الرُّكْنَيْنِ ـ الأسْوَد وَ الْيَماني ـ مَلَكٌ يُدْعى هُجَيْرٌ، يُؤَمِّنُ عَلى دُعاءِالْمُؤْمِنينَ.([28])

فرمود: رُكن يَمانىِ كعبه الهى، دربى از درب هاى بهشت است و مابين ركن يمانى و حجرالأسود ملك و فرشته اى است كه براى استجابت دعاى مؤمنين آمّين مى گويد.


roz2


29- قالَ(عليه السلام): إنَّ الْغِنى وَ اْلِعزَّ خَرَجا يَجُولانِ، فَلَقيا التَّوَكُلَّ فَاسْتَوْطَنا.([29])

فرمود: عزّت و بى نيازى ـ هر دو ـ شتاب زده به دنبال پناهگاهى مى دويدند، چون به توكّل برخورد كردند، آرامش پيدا نموده و آن را پناهگاه خود قرار دادند.

30- قالَ(عليه السلام): مَنْ نَفَّسَ كُرْبَةَ مُؤْمِن، فَرَّجَ اللهُ عَنْهُ كَرْبَ الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ.([30])

فرمود: هركس گره اى از مشكلات مؤمنى باز كند و مشكلش را برطرف نمايد، خداوند متعال مشكلات دنيا و آخرت او را اصلاح مى نمايد.



parsto



31- قالَ(عليه السلام): مَنْ والانا فَلِجَدّى (صلى الله عليه وآله وسلم) والى، وَ مَنْ عادانا فَلِجَدّى عادى.([31])

فرمود: هر كه ما را دوست بدارد و پيرو ما باشد، پس دوستى و محبّتش به جهت جدّم رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم)مى باشد.
و هركس با ما دشمن و كينه توز باشد، پس دشمنى و مخالفت او به جهت جدّم رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) خواهد بود.

32- قالَ(عليه السلام): يَا ابْنَ آدَمَ! أُذْكُرْ مَصارِعَ آبائِكَ وَ أبْنائِكَ، كَيْفَ كانُوا، وَ حَيْثُ حَلّوُا، وَ كَأَنَّكَ عَنْ قَليل قَدْ حَلَلْتَ مَحَلَّهُمْ.([32])

فرمود: اى فرزند آدم، بياد آور آن لحظاتى را كه پدران و فرزندان ـ و دوستان ـ تو چگونه در چنگال مرگ قرار گرفتند، آن ها در چه وضعيّت و موقعيّتى بودند و سرانجام به كجا منتهى شدند و كجا رفتند.
و بينديش كه تو نيز همانند آن ها به ايشان خواهى پيوست ـ پس مواظب اعمال و رفتار خود باش ـ .


foz3


33- قالَ(عليه السلام): يَا ابْنَ آدَمَ، إنَّما أنْتَ أيّامٌ، كُلَّما مَضى يَوْمٌ ذَهَبَ بَعْضُكَ.([33])

فرمود: اى فرزند آدم، بدرستى كه تو مجموعه اى از زمان ها و روزگار هستى، هر آنچه از آن بگذرد، زمانى از تو فانى و سپرى گشته است ـ بنابراين لحظات عمرت را غنيمت شمار كه جبران ناپذير است ـ .

34- قالَ(عليه السلام): مَنْ حاوَلَ أمْراً بِمَعْصِيَةِ اللهِ كانَ أفْوَتُ لِما يَرْجُو وَ أسْرَعُ لِمَجيىءِ ما يَحْذَرُ.([34])

فرمود: هركس از روى نافرمانى و معصيتِ خداوند، كارى را انجام دهد، آنچه را آرزو دارد سريع تر از دست مى دهد و به آنچه هراسناك و بيمناك مى باشد مبتلا مى گردد.




parsto


35- قالَ(عليه السلام): الْبُكاءُ مِنْ خَشْيَةِ الله نَجاتٌ مِنَ الّنارِ وَ قالَ: بُكاءُ الْعُيُونِ، وَ خَشْيَةُ الْقُلُوبِ مِنْ رَحْمَةِ اللهِ.([35])

فرمود: گريان بودن به جهت ترس از ـ عذاب ـ خداوند، سبب نجات از آتش دوزخ خواهد بود; و فرمود: گريان بودن چشم و خشيت داشتن دل ها يكى از نشانه هاى رحمت الهى ـ براى بنده ـ است.

36- قالَ(عليه السلام): لا يَكْمِلُ الْعَقْلُ إلاّ بِاتّباعِ الْحَقِّ.([36])

فرمود: بينش و عقل و درك انسان تكميل نمى گردد مگر آن كه ـ أهل حقّ و صداقت باشد و ـ از حقايق، تبعيّت و پيروى كند.


roz2

37- قالَ(عليه السلام): أَهْلَكَ النّاسَ إثْنانِ: خَوْفُ الْفَقْرِ، وَ طَلَبُ الْفَخْرِ.([37])

فرمود: دو چيز مردم را هلاك و بيچاره گردانده است:
يكى ترس از اين كه مبادا در آينده فقير و نيازمند ديگران گردند.
و ديگرى فخر كردن ـ در مسائل مختلف ـ و مباهات بر ديگران است.

38- قالَ(عليه السلام): مَنْ عَرَفَ حَقَّ أَبَوَيْهِ الاْفْضَلَيْنِ مُحَمَّد وَ عَلىّ، و أطاعَهُما، قيلَ لَهُ: تَبَحْبَحْ فى أيِّ الْجِنانِ شِئْتَ.([38])

فرمود: هر شخصى كه حقّ والدينش محمّد (صلى الله عليه وآله وسلم) ، و علىّ (عليه السلام) را كه با شرافت و با فضيلت ترين انسان ها هستند، بشناسد و ـ در تمام امور زندگى ـ از ايشان تبعيّت و اطاعت كند; در قيامت به او خطاب مى شود: هر قسمتى از بهشت را كه خواستار باشى، مى توانى انتخاب كنى و در آن وارد شوى.

39- قالَ(عليه السلام): مَنْ طَلَبَ رِضَى اللهِ بِسَخَطِ النّاسِ كَفاهُ الله اُمُورَ النّاسِ، وَ مَنْ طَلَبَ رِضَى النّاسِ بِسَخَطِ اللهِ وَ كَّلَهُ اللهُ إلَى النّاسِ.([39])

فرمود: هركس رضايت و خوشنودى خداوند را ـ در أمور زندگى ـ طلب نمايد گرچه همه افراد از او رنجيده شوند، خداوند مهمّات و مشكلات او را كفايت خواهد نمود.
و كسى كه رضايت و خوشنودى مردم را طالب گردد گرچه مورد خشم و غضب پروردگار باشد، خداوند أمور اين شخص را به مردم واگذار مى كند.

40- قالَ(عليه السلام): إنَّ شيعَتَنا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ كُلِّ غِشٍّ وَ غِلّ وَ دَغَل.([40])

فرمود: شيعيان و پيروان ما ـ اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) ـ آن كسانى هستند كه أفكار و درون آن ها از هر گونه حيله و نيرنگ و عوام فريبى سلامت و تهى باشد.





... (http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=102834&ParentID=0&BookID=83395&MetaDataID=2966&Volume=1&PageIndex=0&PersonalID=0&NavigateMode=CommonLibrary&Content=)

ملکوت* گامی تارهایی *
04-07-2011, 16:23
يكى از اصحاب پيامبر گرامى اسلام صلّى الله عليه وآله، به نام حذيفه يمانى حكايت كند:
روزى حسين عليه السّلام در حالى كه كودكى بيش نبود، اظهار داشت: به خداوند قسم! ستمگران بنى اميّه بر قتل من، گرد هم خواهند آمد و عمر سعد پيش قدم و سرلشگر آنها خواهد بود.
پس به او گفتم: آيا رسول اللّه صلّى الله عليه وآله چنين مطلبى را برايت گفته است فرمود: خير.
بعد از آن به حضور پيامبر اكرم صلّى الله عليه وآله رفتم؛ و حضرت را از پيش گويى فرزندش حسين عليه السّلام آگاه ساختم كه در دوران كودكى، پيش گويى مىكند و از اتّفاقات آينده خبر مىدهد!!
حضرت رسول صلّى الله عليه وآله فرمود: اى حذيفه! همانا علم من، علم حسين است؛ و علم او علم من است، چون ما - اهل بيت عصمت و طهارت - به تمام حوادث روزگار پيش از آن كه واقع شود آگاه و آشنا مىباشيم.


همچنين مرحوم قطب الدين راوندى آورده است:
روزى شخصى به محضر مبارك حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام شرفياب شد و اظهار داشت: اى فرزند رسول خدا! من مىخواهم كه با فلان زن، از فلان خانواده ازدواج كنم، و قبل از هر اقدامى محضر شما آمده ام تا با شما مشورت كنم، چون شما اهل بيت رسالت به تمام امور و مصالح افراد آگاه و آشنا هستيد.
امام حسين صلوات اللّه عليه فرمود: من صلاح نمى دانم كه تو با آن زن ازدواج نمائى.
ضمناً آن زن، ثروت بسيارى داشت و مرد هم از دارائى و اموال بسيارى برخوردار بود.
امّا مرد با نظريّه حضرت مخالفت كرد و با آن زن مورد نظر خود ازدواج نمود، پس از گذشت مدّتى كوتاه مرد تهى دست و فقير گرديد و به ناچار نزد امام حسين عليه السّلام آمد و موضوع را بازگو كرد.
حضرت فرمود: من تو را راهنمائى كردم، وليكن تو اهميّت ندادى، با اين حال الان هم نظر من اين است كه او را رها نموده و طلاق دهى، كه خداوند بهتر از آن را برايت مقدّر مي گرداند.
سپس پيشنهاد فرمود كه با فلان زن از فلان خانواده ازدواج نما، و چون پيشنهاد حضرت را اجرا كرد، پس از مدّتى مرد داراى ثروتى انبوه شد، همچنين خداوند متعال فرزندانى پسر و دختر به آن ها عطا نمود و تمام خوبى ها و سعادت ها به آن ها روى آورد.



... (http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=102834&ParentID=0&BookID=78285&MetaDataID=3355&Volume=1&PageIndex=32&PersonalID=0&NavigateMode=CommonLibrary&Content=#p32)

ملکوت* گامی تارهایی *
04-07-2011, 16:48
parandeh 1- اصل خداترسي و ترس‌ناپذيري از غيرخدا :

اگر عظمت الهي در دل آدمي جلوه كند، انسان به معرفتي مي‌رسد كه به صورت خداترسي و ترس‌ناپذيري از غيرخدا جلوه مي‌كند، از اين رو جز در برابر خدا سر تسليم فرود نمي‌آيد و در ناملايمات و ملايمات، و در سختيها و راحتيها استوار و شكرگزار خواهد بود. در مكتب امام حسين(ع) بالاترين معرفت دريافت عظمت حق و خداترسي است. چنانكه امام حسين(ع) از پدرش روايت كرده است:
«حسبك من العلم ان تخشي الله».[7]
از دانش تو را همان بس كه از عظمت خدا بترسي.
سر خم كردن در برابر غيرخدا و تن‌دادن به پستيها از آنجاست كه: عظمت الهي ادراك نشده است و اگر آدمي بپذيرد كه همه چيز از اوست و جز او هيچ قدرتي وجود ندارد، ديگر تسليم امر باطلي نمي‌شود.
امام حسين(ع) خود برترين نمونة اين منطق است. چنانكه وقتي حربن يزيد رياحي راه وي را به سوي كوفه سد كرد و او را از كشته‌شدن بيم داد، شأن خود را اين گونه بيان فرمود:
ليس شذني شأن من يخاف الموت ما اهون الموت علي سبيل نيل العز و احياء الحق.
يعني شأن من شأن كس نيست كه از مرگ بهراسد. چقدر مرگ در راه رسيدن به عزت و احياي حق سبك و راحت است.
مواضع امام حسين(ع) در قيام شكوهمندش گوياي اين حقيقت است. چنانكه وقتي عبدالله بن جعفر پسر عموي حضرت، وي را از حركت به سوي عراق نهي نموده و از ايشان مي‌خواهند كه از اين سفر منصرف گردند و امان نامه‌اي را براي وي ارسال مي‌دارند، لكن امام در جواب نامه و امان نامة پسر عمو، چنين پاسخ مي دهند، كه اين گواه روشن و صادق بر منطق خداترسي و ترس‌ناپذيري از غيرخداست:
«اما بعد فانه لم يشاقق الله و رسوله من دعا الي الله وعمل صالحا و قال انني من المسلمين و قد دعوت الي الامان و البر والصله، فخير الامان، أمان الله…»[8]
«اما بعد، آن كه به سوي خداي عزوجل دعوت نمايد عمل صالح انجام دهد و گويد من از تسليم شدگانم، با خدا و رسولش مخالفت نكرده است و اينكه به من وعدة امان و نيكي و پاداش داده‌اي، پس بدان كه بهترين امان، امان خداست و آن كه در دنيا از خدا نمي‌ترسد هرگز در قيامت امان نيابد، از خداوند مي‌خواهم ترسي از خود در دنيا عنايت فرمايد كه موجب امان ما در روز قيامت گردد…»
بنابراين چون خداترسي در وجود آدمي جاي گيرد، ترس از غيرخدا بي‌معنا مي‌شود و خداترسي حريمي است كه حافظ حرمت آدمي و موجب استقامت و شكست‌ناپذيري در انسان مي‌گردد، راه كمال به سوي حق، با خداترسي و ترس‌ناپذيري هموار مي‌شود و حسين(ع) اين راه را چنان تصوير نموده است كه هركس بتواند ببيند و هر عدالتخواه و آزاده‌اي آن را سير كند.

parandeh 2- اصل حق محوري و حق‌طلبي :

مكتب امام حسين(ع) مكتبي است بر محور حق. و حق را ميزان و معيار همه چيز نگريستن است. چنانچه مي‌فرمايد: «لايكمل العقل الا باتباع الحق»[9]
عقل به كمال نمي‌رسد، مگر به پيروي از حق.
اينگونه بود كه حسين(ع) بر سر مردماني كه سر در زندگي حقير خود فرو مي‌برند و خود را نظاره‌گران بيطرف مبارزة حق و باطل مي‌انگارد، فرياد مي‌زند كه:
«الا ترون ان الحق لايعمل به، و ان الباطل لايتناهي عنه»[10]
آيا نمي‌بينيد كه به حق عمل نمي‌شود و از باطل دوري نمي‌شود؟
و در نامه‌اي كه براي شيعيان خود در بصره مي‌نويسد، قيام خود را قيام حق محورانه و حق‌طلبانه اعلام مي‌نمايد. و در آغاز نامه چنين مي‌فرمايد:
«فاني ادعوكم الي احياء معالم الحق و اماته البدع»[11]
همانا من شما را به زنده‌كردن آثار و نشانه‌هاي حق و نابودكردن بدعتها فرا مي‌خوانم.
اينها همه آزموده‌هاي والايي از مكتب حسيني است تا انسانها پيوسته بر حق گام زنند و حقوق خود را بشناسند و از حق دفاع نمايند و حق‌طلبي را در زندگي خود حاكم كنند.

parandeh 3- اصل حريّت و آزادگي :

انسان تا به آزادمنشي نائل نگردد و از اسارت ناداني و گمراهي آزاد نشود و مادام كه در اسارت وابستگيهاي دنيايي و دلبستگيهاي نفساني است، به هيچ كمال دست نمي‌يابد؛ و نمي‌تواند به سوي مقصد والايي كه براي آن آفريده شده است سير نمايد. امام حسين(ع) با نهضت و شهادت خود راه آزادگي را بر همگان گشود، چنانكه در زيارت اربعين حضرت حسين(ع) منقول از امام صادق(ع) آمده است:
«وبذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهاله، و حيره الضلاله»[12]
او جان خود را در راه تو داد تا بندگانت را از جهالت و سرگرداني در گمراهي برهاند.
قصد جانان كرد و جان بر باد داد رسم آزادي به مردان ياد داد[13]
از جمله متربيان در مكتب حريت و آزادگي امام حسين(ع)، حربن يزيد رياحي همان كسي كه راه را بر حسين(ع) بسته بود و در مقابل او ايستاده بود، اما اينكه متأثر از حريت و آزادگي صاحب مكتب خواهان بازگشت به حق مي‌گردد و در اين راه نيز جان خود را تقديم دوست مي‌نمايد.
و وقتي حر به شهادت مي‌رسد، امام حسين(ع) درباره‌اش مي‌فرمايد:
«انت الحركما سمتك امك حراً في‌الدنيا والاخره»[14]
همچنان كه مادرت تو را حرّ ناميد، تو واقعاً در دنيا و آخرت حرّ هستي.

parandeh 4- اصل پارسايي و وارستگي :

امام حسين(ع) در خطبه‌اي والا، در صبح روز عاشورا، دربارة دنيا با همة زيبائيهاي ظاهريش چنين مي‌فرمايد:
«الحمدالله الذي خلق‌الدنيا، فجعلها دار فنائ و زوال، متصرفه باهلها حالا بعد حال، فالمغرور من غرته، والشقي من فتنه، فلا تغرنكم هذه الدنيا، فانها تقطع رجاء من ركن اليها، و تخيب طمع من طمع فيها».[15]
سپاس خدايي را سزاست كه دنيا را آفريد و آنرا را خانة نابودي و ناپايداري قرار داد، همان دنيايي كه اهل خويش را پيوسته دگرگون مي‌سازد، پس فريب خورده كسي است كه: فريب دنيا را خورد و بدبخت كسي است كه مفتون آن شود. بنابراين دنيا فريبتان ندهد، كه هر كه بدو تكيه كند نااميدش سازد و هر كه در او طمع بندد مأيوسش نمايد.
در شب هشتم يا نهم محرم امام حسين(ع) در ملاقاتي با عمربن سعد او را به نجات از دام دنيا و پيوستن به خود فرا خواند، ليكن عمربن سعد، به علت دلبستگي به دنيا و تعلقات آن، دست از قدرت‌طلبي نكشيد و نخواست از دام دنيا نجات يافته و با پارسايي و وارستگي به حقيقت خويش رو كند. لذا به دعوت امام حسين(ع) پشت كرد و آن را نپذيرفت و درنتيجه عاقبت و فرجام‌سوئي را براي خود رقم زد، بندگي دنيا آدمي را به پستي و تباهي مي‌كشاند و او را به ستمگري و يا ستم‌پذيري وامي‌دارد.
اين منطق برخاسته از حقيقت پارسامنشي اوست كه با معرفت بر عاقبت دنياپرستي پس از ورود به كربلا در ضمن سخني مي‌فرمايد:
«مردم بندگان دنيايند و دين سر زبانشان است، پشتيباني‌شان از دين تا آنجاست كه زندگي‌شان در رفاه است، و هرگاه به آزمايش گرفته شوند دينداران ]واقعي[اند كند»[16]
لذا تا وارستگي و پارسايي نسبت به دنياي نكوهيده حاصل نگردد انسان صاحب عزت و قوت و عظمت نمي‌گردد كه اين صفت در تمامي مراحل زندگي امام حسين(ع)، بويژه در دوران نهضت و قيامش برجسته‌تر و كاملاً نمايان و درخشانتر است.

parandeh 5- اصل عدالتخواهي و ظلم‌ستيزي :

فطرت بيدار آدمي عدالتخواه و ظلم ستيز است و انسان زنده نمي‌تواند نسبت به بي‌عدالتي و ستمگري سكوت كند و دم برنياورد. از اين روست كه فرياد عدالتخواهي و ظلم ستيزي حسين(ع) پيوسته شنيده مي‌شود:
«الا ترون ان الحق لا يعمل به و ان الباطل لايتناهي عنه؟»[17]
آيا نمي‌بينيد كه به حق عمل نمي‌شود و از باطل دوري نمي‌شود.
عدالتخواهي و ظلم‌ستيزي از برجسته‌ترين وجوه مكتب حسين(ع) است، چنانكه حسين(ع) از ابتداي نهضت خويش تا گاه شهادت آن را مطرح مي‌نمود و بدان دعوت مي‌كرد.

parandeh 6- اصل حفظ حدود الهي و مرزباني :

مشي و منش امام حسين(ع) در جريان نهضت و در سخت‌ترين اوضاع و احوال گوياي اين حقيقت است كه حفظ حدود و حريمهاي الهي و مرزباني براي او از هر چيز مهمتر بوده است و اساساً حسين(ع) براي اين به پا خاست كه حدود الهي زيرپا گذاشته شده بود و حرمت مردمان دريده شده بود و حقوق انسانها پايمال گشته بود. چنانكه خود فرمود:
«الا و ان هولاء و قدلزموا طاعه الشيطان و تركوا الرحمان، واظهر والفساد و عطلوا الحدود واستأثروا بالفيء. واحلوا حرام الله و حرموا حلاله و انا احق من غير»[18]
مردم! آگاه باشيد كه اينان ] امويان[ پيروي از شيطان را بر خود واجب نموده و اطاعت خدا را ترك كرده‌اند و فساد را ترويج نموده و حدود الهي را تعطيل كرده‌اند، و اموال عمومي را به خود اختصاص داده‌اند و حرام خدا را حلال نموده و حلال را حرام ساخته‌اند، و من شايسته‌ترين كسي هستم كه اين وضع را تغيير دهم.
همچنين آن حضرت در نخستين خطبه خود در سرزمين كربلا، مردم را بدين امر توجه داد كه نسبت به پايمال شدن حقوق و برپاشدن باطل و لگدمال شدن حرمتهاي انساني و شكسته‌شدن مرزهاي اخلاقي و بي‌ارزش كردن دينداري چشم بگشايند؛ و نسبت به اين دگرگونيها بي‌تفاوت و متساهل نگردند؛ و از خود غيرت نشان داده و در برابر اوضاع پيش‌آمده ايستادگي نمايند.
لذا تأكيد در مكتب حسين بر اين است كه انسانها مرزبان شوند و حريمها را پاس بدارند و با حفظ حدود سير نمايند. زيرا نقض و حريم انساني و حدود الهي مي‌تواند منشأ همه پستيها و تباهيها گردد.

parandeh 7- اصل بينايي و بيداردلي :

زندگي ودينداري در مكتب حسين(ع) بر پاية بينايي و بيداردلي است و حسن(ع) پيوسته بر اين امر تأكيد كرده و تلاش نموده تا پيروانش به روشن‌بيني دست يابند و براساس بينايي عمل كنند. آن حضرت در دعايي والا چنين فرموده است:
]اللهم[ اجعل علي البصيره مدرجتي، و علي الهدايه محجتي، و علي الرشاد مسلكي، حتي تنيلني و تنيل بي امنيتي، و تحل بي علي ما به اردتني و له خلقتني و اليه آويتني»[19]
خدايا حركتم را براساس بينايي و راهم را با هدايت و روش و طريقه‌ام را قرين رشد و تعالي قرار ده تا مرا به مقصد نائل گرداني. و ديگران را بوسيلة من به مقصد برساني و مرا در آنچه تو خواهان آني و به جهت آن مرا آفريده‌اي و بدان سوي پناه داده‌اي، وارد نمايي.
بنابراين مكتب حسين مكتبي است براي گشودن ديده‌ها ودلها و سير به سوي بينايي و بيداردلي و تربيت انسانهاي رباني و همه چيز آن در اين جهت است به بيان حسين(ع): «درايه العلم لقاح المعرفه»[20]
علم براي باروري معرفت است.

parandeh 8- اصل حميّت و سازش‌ناپذيري :

بايد امام حسين(ع) را نمونة اعلاي حميّت و سازش‌ناپذيري در دفاع از حق و تن‌ندادن به خواري و زبوني و سرباززدن از ننگ وعار دانست در تأييد اين سخن به سخن ابن‌ابي‌الحديد معتزلي اشاره مي‌گردد كه در اين‌باره مي‌نويسد:
«سيداهل الاباء الذي علم الناس الحميه و الموت تحت ظلال السيوف اختيار اله علي الدنيه، ابو عبدالله الحسين بن علي‌بن ابي‌طالب عليهما‌السلام عرض عليه الامان و اصحابه، فأنف من الذل…»[21]
سرور كساني كه زير بار خواري نرفته‌اند، كسي كه به مردم و مردانگي و غيرت و مرگ زير سايه‌هاي شمشير را آموخته و چنين مرگي را بر خوار و زبوني ترجيح داده است، ابوعبدالله الحسين(ع) است كه به او و يارانش امان داده شد، اما از آنجا كه نمي‌خواست تن به زبوني دهد و نيز بيم آن داشت كه ابن زياد اگر هم او را نكشد، به نوعي خوار و ذليلش سازد، مرگ را بر چنين زندگي ترجيح داد.
نمود عالي اين حميّت و ساز‌ش‌ناپذيري در روز عاشورا بارزتر است. زمانيكه سپاه يزيديان، حسينيان را محاصره كرده بودند حسين(ع) در برابر صفوف دشمن خطبه‌اي حماسي ايراد كرد و پرچم حميّت و سازش‌ناپذيري را در بلندترين قلة انسانيت به اهتزاز درآورد تا از آن پس براي همگان مشهود بماند تا بدو تأسي كنند:
«الا وان الدعي ابن الدعي قدركزبين اثنين، بين السله والذله و هيهات منالذله…»[22]
«آگاه باشيد كه اين فرومايه (ابن زياد)، فرزند فرومايه،‌مرا ميان دوراهي شمشير و خواري قرار داده است و هيهات كه ما تن به خواري دهيم… و دامنهاي پاك مادران و انسانهاي پاكدامن و جاهاي باغيرت و نفوس باشرفات روا نمي‌دارند كه با فرمانبرداري از فرومايگان را بر قتلگاه رادمردان مقدم بداريم…»
و ايشان در برابر بيعت خواهي يزيد مي‌فرمايد:
مثلي لايبايع لمثله
همچو مني با چون او (يزيد) بيعت نمي‌كند.
اين منطق گوياي اين است كه اگر حسين(ع) در برابر مسخ دين و پايمالي حقوق مردم سازش مي‌كرد و سكوت پيشه مي‌نمود از بهترين جايگاه اجتماعي و سياسي بهره‌مند مي‌شد ولي او به هيچ قيمتي حاضر نشد در برابر جنايات و ظلم يزيديان كوتاه آمده و سكوت اختيار نمايد و دست از رسالت الهي خود بردارد بر اين اساس است كه بايد تمام صحنه‌هاي زندگي حسين (ع) را آموزشگاه حميّت در راه حق و حقيقت دانست.

قسم دوم) علم عادى ‏

پيغمبر صلى الله عليه وآله وسلم به نصّ قرآن كريم و همچنين امام عليه السلام (از عترت پاك او) بشرى است همانند ساير افراد بشر و اعمالى كه در مسير زندگى انجام مى‏دهد مانند اعمال ساير افراد بشر در مجراى اختيار و بر اساس علم عادى قرار دارد. امام عليه السلام نيز مانند ديگران خير و شرّ و نفع و ضرر كارها را از روى علم عادى تشخيص داده و آنچه را شايسته اقدام مى‏بيند اراده كرده، در انجام آن به تلاش و كوشش مى‏پردازد. در جايى كه علل و عوامل و اوضاع و احوال خارجى موافق مى‏باشد، به هدف اصابت مى‏كند و در جايى كه اسباب و شرايط مساعدت نكنند، از پيش نمى‏رود. (و اينكه امام عليه السلام به اذن خدا به جزئيات همه حوادث چنان كه شده و خواهد شد واقف است، تأثيرى در اين اعمال اختياريه وى ندارد، چنان كه گذشت.)
امام عليه السلام مانند ساير افراد انسانى، بنده خدا و به تكاليف و مقررات دينى مكلّف و موظّف مى‏باشد و طبق سرپرستى و پيشوايى كه از جانب خدا دارد با موازين عادى انسانى بايد انجام دهد و آخرين تلاش و كوشش را در احياى كلمه حق و سر پا نگه‏داشتن دين و آيين بنمايد.

parandeh 9- اصل شجاعت و دليري :

حماسة حسيني حماسه‌اي برخاسته از پايگاه شجاعت انساني است. زندگي حسين(ع) در تمام مراحل لبريز از صحنه‌هاي بروز شجاعت در جلوه‌هاي مختلف آن است. ادامة صلح حسن(ع) و ايستادن در برابر معاويه پس از شهادت رساندن حجربن عدي و يارانش و افشاكردن ماهيت امويان در آن دوران سخت دهشتناك از نمونه‌هاي والاي شجاعت حسيني است.
در روز عاشورا پس از آنكه همه ياران حسين(ع) به شهادت رسدند و كسي براي ياري او باقي نماند و آن همه مصيبت استوارترين انسانها را مي‌شكست و همه چيز در اطراف او موجب ضعف قلب وانكسار روح و تزلزل در اراده بود، اما اينها هيچ تأثيري در شجاعت و دليري حسين(ع) نكرده بود.
ابومخنف از قول عبدالله بن عمار در اين باره مي‌گويد:
به خدا سوگند هرگز شكست خورده و مغلوبي را نديده‌ام كه فرزندان و خاندان و يارانش كشته شده باشند و او چنان استوار و بدون ترس و با آرامش خاطر و با جرأت و باشهامت باشد.[23]

parandeh 10- اصل پرواپيشگي و خودنگهداري :

زندگي انسان به معناي دقيق كلمه، يعني دورنگهداشتن خود از مناسبات و روابط حيواني، و پرواداشتن از زشتي و پليدي و پايبندي به مناسبات و روابط عقلاني و ديني كه اين مهم، جز با تربيت نيروي دروني وحالتي معنوي و روحاني حاصل نمي‌شود. بر اين مبنا امام حسين(ع) پيروان خود را بر رعايت تقوي دعوت و بر آن تاكيد مي‌نمايد و مي‌فرمايد:
«اوصيكم بتقوي الله، فان الله قدضمن لمن اتقاه ان يحوله عما يكره الي ما يحب و يرزقه من حيث لايحتسب…».[24]
«شما را به تقواي الهي سفارش مي‌كنم زيرا خداوند ضمانت داده است كسي را كه تقواي الهي پيشه كند، از آنچه ناخوش باشدش به آنچه او را خوش ايد انتقال دهد و از جايي كه حسابش را نمي‌كند به او روزي رساند…».

parandeh 11- اصل كرامتمندي و عزت‌مندي :

مكتب حسين، مكتب كرامتمندي و عزتمندي است و حسين(ع) مظهر كامل كرامت انساني و عزت ايماني است. از اهداف مهم تربيت اين است كه انسان به گونه‌اي تربيت شود كه اعتلاي روحي بيابد و خود را از پستي و فرمايگي به دور دارد و حرمت و شرافت و شخصيت براي خود قائل شود و بزرگواري خود رادر همه حال حفظ نمايد و نيز به گونه‌اي تربيت شود كه در برابر حوادث شكست‌ناپذير گردد و به صلابت و محكمي و استواري دست يابد. چنين انساني است كه هرگز به پستي و خواري، فرومايگي و زبوني تن نمي‌دهد و در برابر سخت‌ترين سختيها و بزرگترين مصيبتها پايدار مي‌ماند. چنانكه حسين(ع) اين گونه بود، انساني كه به هيچ وجه به خواري و زبوني تن نسپرد و دارايي‌اش برباد رفت، فرزندان و يارانش كشته شدند، خاندانش به اسارت درآمد، بدنش با شمشير قطعه‌قطعه شد، اما روحش استوار و محكم ماند. چنين سربلندي و عزتي، از آن خداوند است كه به دوستدارانش مي‌بخشد و آنان را ارجمند و شكست‌ناپذير مي‌سازد خداي عزيز خود فرموده است:
«ولله العزه و لرسوله و للمؤمنين»[25]
و عزت از آن خداو از آن پيامبر او و از آن مؤمنان است.
حسين(ع) بر حفظ كرامت مردمان بسيار تأكيد مي‌كرد و مي‌آموخت كه كرامت آدميان نبايد شكسته شود و راه حقارت بر آنان گشوده گردد. امام حسين(ع) وقتي از او مالي درخواست مي‌شد ضمن اجابت و اعطاي مال، تلويحاً به فرد ياداور مي‌شوند كه اگر آبرويت را نگهداري آن نفس بهتر است و به او ارائه طريق مي‌نمودند تا با حفظ عزت و آبرو با زحمت خود نيازش را مرتفع نمايد. لذا مردم را دعوت به مكارم اخلاقي مي‌نمايد و در خطبه‌اي مي‌فرمايد:
«ايها الناس نافسوا في‌المكارم»[26]
اي مردم در مكارم اخلاق بر يكديگر پيشي گيريد.
و يا امام حسين در برابر فشارهاي حكومت يزيد و يا تصميمات او، فرياد مي‌زند:
«لا أعطي الدنيه من نفسي ابداً»[27]
هرگز تن به پستي نخواهم داد.
«لاوالله لا اعطيهم بيدي اعطائ الذليل، ولااقر اقرار العبيد»[28]
نه، به خدا سوگند كه نه مانند ذليلان تسليم مي‌شوم، و نه مانند بردگان گردن مي‌نهم.
بنابراين منطق و سلوك حسيني(ع) پرچمي است برافراشته بر قلة كرامتمندي و عزتمندي تا هميشه در اهتزاز باشد و همگان آن را ببينند و بدان تأسي كنند.

parandeh 12- اصل پايبندي به عهد و پيمان و وفاداري :

علي(ع) مي فرمايد:
«أصل الدين أداء الامانه، والوفاء بالعهود»[29]
بنياد دينداري، امانت را به جاي آوردن و پايبندي به عهد و پيمان است.
سلوك حسين(ع) در تمام احوال مبتني بر پايبندي به عهد و پيمان و وفاداري و امانتداري بود؛ حتي بر پيمان برادر با معاويه و صلحنامة منعقد شده، پايدارماند و خلاف عهد و پيمان نكرد.
وفاداري در مكتب حسيني از درخشانترين ويژگيهاست، چنانكه ياران حسين(ع) در شب عاشورا عليرغم اينكه اجازه داد بروند اما آنان سخن از پايبندي به عهد و پيمان و وفاداري به ميان آوردند و تا آخر نيز به عهد و پيمان پاي فشردند و معتقد بودند پايبندي به مكتب حسيني، پايبندي به زيباترين اصول زندگي است.

parandeh 13- اصل تنسّك و عبادت‌پيشگي :

نيايش حسين(ع) در عرفان و عرضة بندگي در دعاي عرفه، براساس معرفتي كامل به حق نشان مي‌دهد كه جايگاه عبادت پيشگي در مكتب حسين (ع) چگونه جايگاهي است. روايت شده است كه در پسين روز عرفه در سرزمين عرفات حسين(ع) از خيمه خود بيرون آمد و با گروهي از خاندان و شيعيان خود در نهايت تذلل و خشوع در جانب چپ كوه ايستادند و روي به سوي كعبه گردانيدند و دستها را برابر ديدگان برداشتند و مانند مسكيني كه طعام طلبد، نيايش كردند و عبارات آن حضرت در دعاي عرفه‌اش، خود مدرسه‌اي است براي آموزش نيايش و پرستش.
حسين(ع) بنده‌اي تمام عيار بود و به عبادت پيشگي عشق مي‌ورزيد چنانكه روايت شده است كه بيست و پنج بار پاي پياده براي مراسم حج ازمدينه به مكه رفت و در شبانه‌روز بسيار نماز مي‌گزارد و بسيار مناجات مي‌كرد و مي‌فرمود:
«البكاء من خشيه الله نجاه من النار»[30]
گريه از خشيت خدا ماية نجات از آتش است.
تنسك و عبادت‌پيشگي چنان با جان حسين(ع) آميخته بود كه وجود او مظهر بندگي خدا بود و او دلبستة نمازگزاردن و قرآن خواندن بود. در كربلا چون حسين و يارانش در محاصرة كامل قرار گرفتند و دشمن آماده حمله بود، حسين(ع) بوسيله عباس(ع) از انان خواست تا جنگ را به روز بعد موكول كنند و آن شب را فروگذارند تا او و يارانش آن شب را به نماز و نيايش و طلب آمرزش سپري سازند.
آخرين جلوه راز و نياز و نيايش و نماز حسين(ع) در ظهر عاشورا و در گرماگرم پيكار بود كه آن حضرت به نماز ايستاد.

parandeh 14- اصل تواضع و فروتني :

سلوك و رفتار حسين(ع) سرشار از جلوه‌هاي زيباي تواضع و فروتني است تا دوستداران او به راه و رسمش تأسي نمايند. روايت شده است كه روزي حسين(ع) بر گروهي از مستمندان گذشت كه سفره‌اي حقيرانه برپا كرده بودند و از تكه‌هاي نان كه در آن گردآورده بودند مي‌خوردند. چون حسن(ع) را ديدند او را به همنشيني و هم‌سفره‌شدن دعوت كردند. پس آن حضرت درودشان گفت و در كنارشان نشست و با آنان هم‌غذا شد و فرمود:
ان الله لايحب المتكبرين
همانا خداوند گردنفرازان را دوست ندارد.
آنگاه به آنان فرمود آيا شما نيز دعوت مرا مي‌پذيريد؟ گفتند آري، اي فرزند رسول خدا و پس برخاستند و همراه آن حضرت به منزل او رفتند و حسين(ع) از همسرش رباب خواست تا آنچه در خانه دارند براي آن ميهمانان فراهم نمايد.[31]

parandeh 15- اصل نفي خودكامگي و خودكامگلي‌پذيري :

قيام حسين(ع) قيامي بود بر ضد خودكامگي‌پذيري، روند قيام حسين(ع) از زماني كه وليدبن عتبه بن ابي‌سفيان، والي مدينه به فرمان يزيد از آن حضرت بيعت خواست تا زماني كه حسين(ع) درروز عاشورا يكه و تنها ماند و به استقبال شهادت شتافت، روندي بود بر ضد انواع خودكامگي. حسين(ع) در همان آغاز نهضت خويش با نفي بيعت با يزيد به همگان آموخت كه نبايد تن به خودكامگي سپرد و سر در برابر استبداد فرود آورد. از اين رو فرمود:
مثلي لايبايع لمثله
همچون مني با چون او بيعت نمي‌كند.
آخرين سخنان حسين(ع) در روز عاشورا را نيز بيانگر مبارزه سخت او با خودكامگي بود كه خطاب به ابن زياد فرمود:
آگاه باشيد كه اين فرمايه، فرزند فرومايه، مرا ميان دوراهي شمشير و خودخواهي قرار داده است و هيهات كه ما تن به خواري دهيم.
لذا حسين(ع) با قامتي به بلنداي تاريخ در برابر اين خودكامگي ايستاد و براي هميشه تكليف را روشن كرد كه در اسلام هيچ جايي براي خودكامگي و خودكامگي‌پذيري نيست.

parandeh 16- اصل غيرت ديني :

غيرت ديني تلاش در نگاهباني دين از آفت، و حميّت در حفظ آن از بدعت و كوشش در ترويج آن است.[32]
از مهمترين علل قيام حسين(ع) اين بود كه دين مورد تعرض قرار گرفته بود و امويان تلاش مي‌كردند كه دين را بتمامه از محتوي تهي كنند و جز پوستي از آن باقي نگذارند و به نام دين مردمان را به بندگي خود گيرند و تحت لواي دين به حقوق و حيثيت و شرافت مردمان تعدي نمايند و داراييهاي ايشان را به غارت برند و دست به دست بگردانند. چنانكه علي(ع) در اين باره مي‌فرمايد:
«اي مردم به زودي بر شما روزگاري خواهد آمد كه اسلام را از حقيقت آن خالي نمايند، همچون ظرفي واژگونش كنند و آن را از آنچه درون دارد تهي‌سازند»[33]
قيام حسين(ع) بر ضد چنين مناسبات و روابط و اين گونه دين را به تباهي كشاندن بود. او خود پس از ورود به مكه در نامه‌اي به مردم بصره اين امر را به صراحت اعلام نمود:
«من شما را به كتاب خدا و سنت پيامبر(ص) دعوت مي‌كنم كه سنت را ميرانده‌اند و بدعت را زنده كرده‌اند».[34]
بنابراين قيام حسين(ع) قيامي بود براساس غيرت ديني، بر ضد تحريف اسلام و بر ضد برپاكردن مناسبات خودكامانه و مستبدانه به نام دين.
زيباترين جلوة غيرت ديني، در مكتب حسين(ع)، وجود مبارك حضرت عباس(ع) است كه چون دست راستش را ناجوانمردانه قطع كردند شمشير به دست چپ گرفت و با تمام وجودش از دين حمايت نمود.

parandeh 17- اصل ازخودگذشتگي و فداكاري :

انسان تا از خود نگذرد و به فراتر از خويش نرود، و حق را و انسانيت و ارزشهاي والاي دين و مردم را بر خود مقدم ندارد، به امر مقدس ونيكوييهاي حقيقي واصل نمي‌شود. بدين خاطر است كه حسين(ع) در راه آرمان مقدس همه چيزش را فدا نمود تا حقيقت زنده بماند و عدالت رخ نمايد و مردم باعزت زندگي كنند. اما حسين(ع) زماني كه تصميم گرفت از مكه به سوي عراق حركت كند پيش ازحركت خطبه‌اي درميان خاندان و جمعي از شيعيان و ياران خود ايراد كرد و در آن خطبه اين راه را بر آنان گشود و فرمود:
«اكنون هر يك از شما كه آماده است در راه‌مان از خون خويش بگذرد و جان خود را در راه لقاي خدا نثار كند، پس با ما همسفر شود.»[35]
اين دعوتي است فراتاريخي و فراجغرافيايي تا هر كس كه مي‌خواهد با حسين(ع) همسفر شود و تا قلة انسانيت پيش رود، بداند كه بايد اهل فداكاري در راه خدا و دين او وجامعه انساني باشد.

parandeh نتيجه‌گيري :

آنچه بواسطه ضيق مجال در اين مختصر مقال بيان گشت برايند سخن و كلام در علت ماندگاري انديشه‌هاي بزرگ اين بود كه مردان بزرگ، بزرگ مرداني هستند كه بزندگاني شخصي خود اهميت نداده بلكه گسترة مشي و منش آنان فراتر از يك زندگي شخصي بوده كه هدف عالي آنان ترقي و اعتلاي قوم و ملت و جلوگيري از سقوط و اضمحلال آن مي‌باشد. در اين راه فداكاري و كوشش لازم را تا حد توانايي خود بعمل مي‌آورند. به همين دليل نام آنان پس از مرگشان زبانزد خاص و عام گشته و اهميت بزرگي‌شان به نسبت بزرگي خدمات و ميزان اثربخشي‌شان درحيات انسانها جلوه مي‌كند.
در ميان مردان نامي تاريخ به اذعان و عقول منصف، تنها كسي كه شهرتش گوي سبقت را از همگان برده و فداكاري و رسالت وظيفه‌مندي و فداكاري بي‌نظيرش عقول انساني را حيران و مبهوت ساخته است هميشه قهرمان تاريخ حسين‌بن علي(ع) مي باشد. كه تمام مردم دنيا در عظمت روح و علو او سرتسليم و خضوع فرود آورده‌اند زيرا كارهايي كه اين وجود مقدس بويژه در آخرين ماههاي زندگي خود انجام داده است چنان بزرگ و بي‌نظير و خارق‌العاده است كه چشم روزگار مانند آن را تاكنون نديده و تا ابد نيز نخواهد ديد.
باز به شواهد تاريخ مهمترين حوادث جهان پس از گذشت اندك زماني كهنه مي‌گردد و نام بزرگترين قهرمانان و نام‌آوران دنيا پس از چندي در بوته فراموشي مانده و چنانچه گاهي هم بر زبان آورده شود چندان تأثيري در دلها نمي‌كند پس چه سري است كه نام زيباي حسين(ع) پس از گذشت قرنها بر سر زبانها بوده و ذكر مصائب، جوانمردي و فداكاري او دلهاي هر خواننده و هر شنونده‌اي را در طپش مي‌افكند. اگر تحقيق و بررسي گردد معلوم خواهد گرديدكه جانبازي اين قهرمان اسلام با اعمال ساير مردان تاريخ قابل قياس نيست، زيرا شهرت و بزرگي او از اين نظر است كه بقاي دين اسلام مديون فداكاري و جانبازي اوست و اين نوع فداكاري و از خودگذشتگي و استقبال مصائب غيرقابل تحمل و از لحاظ حوادث تاريخ كاملاً بي‌سابقه است.
نتيجة اين سخن اينكه نام و انديشه‌اي در دلها و زمانة تاريخ ماندگار وجاويد است كه اولاً به جاويددار وجود و انديشه، مؤمن و اعتقاد كامل و راسخ داشته باشد بدين معني كه اگر آن خداي عزيز ابدي و ازلي نخواهد هيچ نام و وجودي عزيز و ازلي و ابدي نخواد بود ثانياً فهم اين معنا كه تنها خداوند عزيز و صاحب عزت است و اوست كه به بنده‌اش به ميزان تقرب و معرفتش عزت و كرامت مي‌بخشد و هر آنكس را او عزت و كرامت بخشد نتيجه‌اش ماندگاري و جاودانگي است. ثالثاً لازمة عزت‌مندي سخت‌كوشي، از خودگذشتگي، ايثا و جانبازي در راه حق و اعتلاي ديني و احساس وظيفه و تكليف‌مندي در برابر حيات انسانها و بشريت است كه اين مستلزم امر به معروف و نهي ازمنكر و مبارزه و جهاد با ناقصين و غاصبين و متعديان بر حقوق انسانها و حدود الهي است.
رابعاً اين امر محقق نمي‌وشد جز در ساية ايمان به قدرت خداوند، تقوي و عبادت‌پيشگي و وارستگي و والاهمتي خامساً رضامندي و پسند الهي بر هر پسند و رضايتي اولي و مقدم دانستن، كه اين امر موجب مي‌شود انسان عليرغم دوست داشتن زندگي، زن و فرزندان براي كسب و جلب رضاي الهي همه را تقديم دوست نمايد. خلاصة كلام اينكه حسين(ع) چون مستجمع جميع اين كمالات و صفات عاليه بود، ارادة خداوند بر اين قرار گرفت كه نام و انديشة حسين(ع) برا ي هميشه تاريخ تا قيام قيامت ماندگار و جاويد بماند.

parandeh پيشنهادات :

براي اينكه جامعه و انسانها و نسل عزت‌مند و صاحب كرامت داشته باشيم و در برابر هجمة نظامي و فرهنگي زرمداران و زورمداران عالم متزلزل نباشيم و بر دغدغه‌ها، اضطرابها و نگرانيهاي زندگي فائق آئيم و همواره زندگي و جامعه سعادتمند و پرافتخار و سربلندي را داشته باشيم، با استناد به مطالب گذشته و به تاسي از زندگي بزرگان دين موارد ذيل پيشنهاد مي‌گردد:

1- تعميق باورهاي ديني و ايمان مذهبي در جامعه بويژه نسل جوان
2- تقويت روحية اميد به زندگي و توكل و اعتماد بر خداوند
3- آگاه‌مندسازي جامعه ونسل جوان با آرمان و اهداف و سيرة متعالي اولياي دين و تبيين نقش كارآمد پيشوايان دين در احيا و حفظ دين و حدود الهي و ارزشهاي والاي انساني و جهاد و مبارزة آنان با طاغوتهاي زمان بمنظور اقامة عدل و قسط و حاكميت حكومت الهي.
4- تقويت غيرت ديني در دفاع از ارزشهاي ديني و انحرافات
5- تقويت روحية فداكاري،‌ايثار، سخت‌كوشي و والاهمتي در نسل جوان
6- تقويت روحية دشمن‌شناسي و حربه‌هاي آنان و آمادگي براي مقابله با توطئه‌هاي دشمنان
7- تقويت روحية تقوي و عبادت‌پيشگي و وارستگي از مشتهيات نفساني
8- آشنا ساختن جامعه بويژه نسل جوان با انگيزه و اهداف نهضت امام حسين و علل ماندگاري نام و انديشة ايشان در تاريخ و كاربست مشي و منش آن امام در زندگي فردي واجتماعي
9- عزت و كرامت پيشگي درحيات فردي و اجتماعي
10- تقويت روحية وفاق، همدلي، انسجام و وحدت در ميان آحاد جامعه اسلامي و دوري از هرگونه تفرق و تشتت
11- تكريم انسانها
12- تقويت روحية وظيفه‌مندي و تكليف‌گرايي در قبال جامعه و افراد آن
13- تقويت روحية امر به معروف و نهي از منكر و احساس مسئوليت در مقابل سرنوشت جامعه
14- احترام به حقوق افراد
15- استفاده از توان ملي و استعدادهاي ملي در ايجاد جامعه مترقي و عزت‌مند اسلامي
16- تقويت روحية آخرت‌گرايي و آرمانخواهي درجامعه و نسل جوان

نرگس منتظر
04-07-2011, 20:50
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/80771857489281378017.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/80771857489281378017.gif)

بهارهای شگفتی در راهند. فردا گلی می‏شکفد که بادها را پرپر می‏کند.
بهارهای شگفتی در راهند؛ این را من نمی‏گویم؛ آسمان می‏گوید با هزاران بهاری که دیده است.
بهارهای شگفتی در راهند؛ این را زمین می‏گوید؛ زمین که مادر همه بهارهای آمده است. زمین که آبستن بهارهای شگفتی است که در راهند.
فردا گلی می‏شکفد که گل‏ها به پیشواز آمدنش، پرپر می‏شوند. درخت‏ها، سجده می‏کنند مقدمش را، کوه‏ها سر بر آستان کرم او می‏گذارند و دریاها، وام‏دار زلال چشمانش می‏شوند.
فردا گلی می‏شکفد که عطرش از همه پنجره‏های بسته عبور خواهد کرد؛ از همه دیوارهای سنگی، برج‏های بتُنی، خیابان‏های تاریک، کوچه‏های رنگ و رو رفته. فردا گلی می‏شکفد که پنجره‏ها را باز خواهد کرد و آینه ‏ها را شفاف.
فردا گلی می‏شکفد که ابرها را به باران دعوت می‏کند، باران را به زمین تشنه می‏فشاند، گل‏ها را می‏رویاند و خورشید را صدا می‏کند تا رنگین‏کمانی شگفت، شرق تا غرب زمین و آسمان را به هم بدوزد؛ رنگین‏کمانی زیباتر از همه آذین‏ها و خیر مقدم‏ها، رنگین‏کمانی که مزین به نام زیبای زیباترین گل دنیاست.
فردا باران می‏بارد، گلی می‏شکفد. مردی می‏آید؛ فردا مردی که قرار است در باران بیاید، خواهد رسید؛ بعد توفان می‏گیرد، باران تند می‏بارد.
فردا، گلی می‏آید؛ گلی که کشتیبان «سفینه النجاه» است. می‏آید و آرامش را به دل‏های عاشق می‏آورد و منتظران را سوار می‏کند.
فردا گلی می‏شکفد که بادها را پرپر می‏کند. توفان، تاب ایستادگی در برابرش را ندارد؛ پرپر می‏شود، نسیم می‏شود و به پای مبارکش بوسه می‏زند: «السلام علیک یا سفینه النجاه».
نغمه مستشار نظامی


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71491520205916832972.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-07-2011, 21:54
http://shiaupload.ir/images/46991772933724739543.jpg (http://shiaupload.ir/images/46991772933724739543.jpg)




حسين جان .....





از تو ما را حدیثی در سینه هست و غمی جانکاه بر دل،


که شوق انگیزترین حوادث ،غرورآفرین ترین وقایع،


شادی آورترین اتفاقات، شیرین ترین گفتارها


و نغزترین رفتارها توان این که


خنده ای بر لبان ما بنشاند در خود نمی بیند.





مگر نه با ولادت تو، عشق متولد شد،
رشادت رشد کرد، شهامت رنگ گرفت،
ایثار معنا؛ شهادت، قداست؛ و خون، آبرو گرفت؟

مگر نه با ولادت تو،
زلال ترین تقوا از چشمه سار وجود جوشید؟
مگر نه با ولادت تو " موج"، موجودیت یافت؟

مگر نه این که " نسیم" با تولد تو متولد شد
و مگر نه " صاعقه" اولین نگاه تو در گهواره بود
و مگر نه "عشق" در کلاس تو، درس می خواند
و مگر نه " ایثار" به تو مقروض شد
و مگر نه " آفرینش" از روح تو جان گرفت؟

پس چرا ما خبر " ولادت" تو را هم که می شنویم،
بغض گلویمان را می فشرد؟

پس چرا ما در روز ولادت تو نیز اشک،
پهنای صورتمان را فرا می گیرد؟


از تو ما را حدیثی در سینه است
و غمی جانکاه بر دل؛
همان غمی که دل آدم را شکست و یاد تواش گریاند.

پیامبر، آنگاه که تو پا به عرصه ظهور نهادی،
گلویت را بویید و اشک دلش،
بوسه را بر گلوی تو طراوتی دیگر بخشید.

همان حدیث که توان از تن علی ربود
و بر بیابانش ایستاند و ناله اش را به آسمان رساند که:

" ههنا مناخ رکابهم و موضع رحالهم
و ههنا مهراق دمائهم فتیة من آل محمد..."

اینجاست قتلگاه حسین،
خون عزیزان محمد بر پیشانی این خاک جاودانه می شود.
همین جا کاروان عشق درنگ می کند
و بار بر زمین می نهد، وادی معاشقه اینجاست.
همینجاست که پیامبران و فرشتگان
صف در صف، گوش به راز و نیازی عارفانه می سپرند.

این جاست که فریاد خون آلودِ
" الهی رضاً برضاک"
سینه آسمان را می شکافد
و بر رضایت خداوند، چنگ می زند
و آسمان از این درد می شکند و زمین بر خود می پیچد.


http://shiaupload.ir/images/85556730761457028317.png (http://shiaupload.ir/images/85556730761457028317.png)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-07-2011, 21:55
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71104169981769003355.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71104169981769003355.jpg)

ازتو مارا حديثي در سينه هست ....

آری، از تو ما را حدیثی در سینه هست
و غمی جانکاه بر دل و رسالتی سنگین بر پشت.
تواگر چه قرآن مجسمی
و هر بطن وجود و شخصیت تو را بطنی است
و آن را بطنی دیگر تالایتناهی
و اگرچه اوج پرواز والاترین انسان،
حضیض پایین ترین شناخت تو را درنمییابد.

و هر چند تو برتری از آنچه ما می اندیشیم
و آن صفات که تورا متصف می کنیم
و اگر چه تو زینت بخش صفاتی،
و اگرچه یادمان نرفته است آن کلام را
که در قیامت والاترین مؤمنین
در تب و تاب دیدار خداوندی می سوزند
و از او تقاضایدیدار می کنند؛
برقی می درخشد و نوری متجلی می شود
که همگان را سالیان دراز بی خویش و بی هوش می کند
و وقتی خود را می یابند و به هوش می آیند،
عاجزانه از خدا می پرسندکه این تو بودی؟

و پاسخ می شوند که این یک تجلی از چهره حسین بود؛
جلوه ای از رخ اباعبدالله،
یک نیم نگاه ثارالله...
و قلم را هرگز توان شرح این دیدار نیست...
ولیکن ما را فقط یارای دیدن ظواهر است
و همین و تا همین حد،
آتش به خرمن وجودمان افکنده است
و دل های ناقابلمان را پروانه آن شمع جاودانه کرده است.

ما که ظرفیت دریانداریم،
همان قطره مان که در گلو چکانده ای،
حیات و زندگیمان بخشیده است.

ما در این کاروانسرای دنیا از آن جهت تنفس می کنیم
که تو درآن درنگ کرده ای.

ما بر خاکی سجده می کنیم
که پای تو بر آن نشسته و خون تو برآن چکیده است.


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_4ewggmqjfha1.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-07-2011, 21:55
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/52828756401815901640.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/52828756401815901640.jpg)

ما همچنان که ساده ترین نیازمان؛
آب نوشیدن را، به یاد تو مرتفع میکنیم،
احساسمان، اندیشه مان،
مرگمان، حیاتمان، سلوکمان، قیاممان،
همه و همه رنگ ازتو می گیرند و معنا از تو می یابند.

بر مظلومیت جوانانمان از آن خرسندیم
که مظلومیت تو را تداعی می کنند.
جوانانمان را به یادواره علی اکبر تو به میدان فرستادیم.

و خون را از آن جهت ارج می نهیم
که تو ثارالله به خدایت اتصالش بخشیده ای
و آوارگی زنان و کودکانمان را از آن روی تاب می آوریم
که گوشه ایاز آن همه درد و رنج تو را بشناسیم.

ما هر چه خون به یادواره تو داده ایم
و آنچه به دست آورده ایم،
از دست های مبارک تو گرفته ایم
و بر همین اساس ما گشتیم،
جستجو کرده یم، زیروروکردیم،
و ارزشمندترین گلستان جامعه
و عطرآگین ترین مجموعه گل را
به اعتقاد باغبان بزرگوار آن ستون ها را
که استواری جامعه در گروی وجودشان است
به اعتقاد بنیانگذارزیباترین،
خالص ترین، مؤمنترین،ایثارگرترین
جوانانمان را به اعتقاد مربي جداکردیم،
ممتاز نمودیم و روز تولد تو را
به ایشان اختصاص دادیم و جز اینان،
چه گروهی را شایستگی این منزلت بود؟

یا اباعبدالله! بابی انت وامی یابن الزهراء!
آتش عشق را در دل کودکان و جوانانمان جاودانگی بخش!
و هدیه های این امت را که بر اساس آیه
" لن تنالواالبرحتی تنفقوا مما تحبون"؛
معشوق هایخویش را فدای تو کردند، به پیشگاهت بپذیر.

" سید مهدی شجاعی"


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_68411255509534480187.gif

عهد آسمانى
04-07-2011, 21:56
معنویت امام حسین(علیه السلام)

شخصيت درخشان و بزرگوار امام حسين عليه‌السّلام دو وجهه دارد: يك وجهه، همان وجهه‌ى جهاد و شهادت و توفانى است كه در تاريخ به راه انداخته و همچنان هم اين توفان با همه‌ى بركاتى كه دارد، برپا خواهد بود؛ كه شما با آن آشنا هستيد. يك بعد ديگر، بعد معنوى و عرفانى است كه بخصوص در دعاى عرفه به شكل عجيبى نمايان است. ما مثل دعاى عرفه كمتر دعايى را داريم كه سوز و گداز و نظم عجيب و توسّل به ذيل عنايت حضرت حق متعال بر فانى ديدن خود در مقابل ذات مقدّس ربوبى در آن باشد؛ دعاى خيلى عجيبى است.
دعاى ديگرى مربوط به روز عرفه در صحيفه‌ى سجاديه هست، كه از فرزند اين بزرگوار است. من يك وقت اين دو دعا را با هم مقايسه مى‌كردم؛ اوّل دعاى امام حسين را مى‌خواندم، بعد دعاى صحيفه‌ى سجّاديه را. مكرّر به نظر من اين طور رسيده است كه دعاى حضرت سجّاد، مثل شرح دعاى عرفه است. آن، متن است؛ اين، شرح است. آن، اصل است؛ اين، فرع است. دعاى عرفه، دعاى عجيبى است. شما عين همين روحيه را در خطابى كه حضرت در مجمع بزرگان زمان خود - بزرگان اسلام و بازماندگان تابعين و امثال اينها - در منى ايراد كردند، مشاهده مى‌كنيد. ظاهراً هم متعلّق به همان سال آخر يا سال ديگرى است - من الان درست در ذهنم نيست - كه آن هم در تاريخ و در كتب حديث ثبت است.
به قضيه‌ى عاشورا و كربلا برمى‌گرديم. مى‌بينيم اين‌جا هم با اين‌كه ميدان حماسه و جنگ است، اما از لحظه‌ى اوّل تا لحظه‌ى آخرى كه نقل شده است كه حضرت صورت مباركش را روى خاكهاى گرم كربلا گذاشت و عرض كرد: «الهى رضاً بقضائك و تسليماً لأمرك»، با ذكر و تضرع و ياد و توسّل همراه است. از وقت خروج از مكه كه فرمود: «من كان فينا باذلاً مهجته موطناً على لقاءاللَّه نفسه فليرحل معنا»، با دعا و توسل و وعده‌ى لقاى الهى و همان روحيه‌ى دعاى عرفه شروع مى‌شود، تا گودال قتلگاه و «رضاً بقضائكِ» لحظه‌ى آخر. يعنى خود ماجراى عاشورا هم يك ماجراى عرفانى است. جنگ است، كشتن و كشته شدن است، حماسه است - و حماسه‌هاى عاشورا، فصل فوق‌العاده درخشانى است - اما وقتى شما به بافت اصلى اين حادثه‌ى حماسى نگاه مى‌كنيد، مى‌بينيد كه عرفان هست، معنويّت هست، تضرّع و روح دعاى عرفه هست. پس، آن وجه ديگر شخصيت امام حسين عليه‌السّلام هم بايد به عظمت اين وجه جهاد و شهادت و با همان اوج و عروج، مورد توجه قرار گيرد. ...


http://farsi.khamenei.ir/FA/Vizheh/3shaban/img/logo.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-07-2011, 21:57
http://shiaupload.ir/images/90012401460802415926.png (http://shiaupload.ir/images/90012401460802415926.png)




گزيده اي ازكلمات گهربار امام حسين عليه السلام
http://shiaupload.ir/images/9hb3i85dm29ckqxduto.gif





امام حسين عليه السلام فرمودند:





اِنّ اَعفَي النّاسِ مَن عَفا عِندَقُدرَتِهِِ





بخشنده ترين مردم کسي است که در هنگام قدرت مي بخشد.





(الدره الباهره ، ص24)




http://shiaupload.ir/images/9hb3i85dm29ckqxduto.gif





امام حسين عليه السلام فرمودند:





أيما اثْنَين جَرى بينهما كلام فطلب أحدهما
رضَـى الاخر كانَ سابقة الىَ الجنّة





هر يك از دو نفـرى كه ميان آنها نزاعى واقع و يكـى از آن دو
رضايت ديگرى را بجـويـد ، سبقت گيـرنـده اهل بهشت خـواهـد بــود




محجه البيصاء ج 4،ص 228




http://shiaupload.ir/images/9hb3i85dm29ckqxduto.gif





امام حسين (ع) فرمودند:





ياك و ما تعتذر منه ، فإن المؤمن لا يسيء و لا يعتذر،
و المنافق كل يوم يسيء و يعتذر





حذر كن از مواردي كه بايد عذرخواهي كني ، زيرا مؤمن نه كار



زشتي انجام مي دهد و نه به عذرخواهي مي پردازد، اما



منافق همه روزه بدي مي كند، و به عذرخواهي مي پردازد.




( بحار الانوار، ج 78، ص120 )

http://shiaupload.ir/images/9hb3i85dm29ckqxduto.gif

شكوه انتظار
05-07-2011, 00:11
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71491520205916832972.gif
http://winbmi.persiangig.com/Hosain/ya%20hosain%28wWw.Juyom.2ir.ir%29.GIF
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)
http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gifعشق به سیدالشهدا http://shiaupload.ir/images/85987435364346690344.gif
ستمگران و حکام‏جور و پیروان باطل، وقتى با یک فکر و ایمان و گرایش معنوى‏نتوانند مبارزه و مقابله کنند، به مظاهر و نمودها و سمبلهاى آن تفکر و باور حمله مى‏کنند.
در ماجراى کربلاى‏حسین علیه‏السلام و عشق به سیدالشهدا نیز چنین بود.
شورشهادت طلبى را که در سایه محبت به اهلبیت و عشق به امام حسین علیه السلام پیدا مى‏شد و در تجمع بر قبر آن حضرت و عزادارى بر سر خاک آن سالار شهیدان تجلى مى‏کرد، مى‏خواستند با محدود کردن مردم و فشارها و تضییقات و تخریب قبر مطهر و ممنوع ساختن زیارت،از بین ببرند و این شعله را خاموش سازند.غافل بودند که آن جلوگیریها از زیارت و آن تخریبها و اهانتها نسبت به مزار شریف امام،آن شوق را مشتعل‏تر مى‏کند.ایجاد فراق وجدایى،محبت و اشتیاق را مى‏افزاید.
شیخ طوسى در( امالى )نقل کرده است:
یحیى‏بن مغیره مى‏گوید:نزد( جریر بن عبدالحمید )بودم.مردى از اهل عراق آمد جریر از اوضاع مردم در عراق سوال کرد.گفت:هارون الرشید را در حالى پشت سر گذاشتم که قبر حسین علیه السلام را خراب کرده و دستور داده بود که درخت سدرى را که آنجا بود به عنوان نشانه قبر براى زوار، و سایه‏بانى براى آنان قطع کنند.
جریر دستهایش‏را بلند کرد و گفت :الله اکبر!در این باره خبرى از پیامبر به ما رسیده بود که آن حضرت، سه بار قطع کننده درخت سدر رالعنت کرده بود.ما تاکنون متوجه معناى این حدیث نبودیم.اینک علت نفرین و لعن کردن آن حضرت را مى‏فهمیم زیرا هدف از بریدن درخت سدر، دگرگون ساخت شهادتگاه و محل دفن حسین علیه‏السلام است، تا مردم جاى قبر او را ندانند و پیرامون آن توقف نکنند.(۱۷) اوج این سختگیریها نسبت به زائران و تخریب و اهانت نسبت به قبر حسین علیه السلام در زمان خلیفه سفاک، متوکل عباسى بود.متوکل، پاسگاهى را براى سپاه‏خود در نزدیکى کربلا قرار داده و به افراد خود فرمان اکید داده بود که: هر کس را یافتید که قصد زیارت حسین را داشت، او را بکشید.(۱۸) این دستور قتل نسبت به زائران حسین علیه السلام اوج خباثت و کینه توزى‏متوکل را مى‏رساند به امر متوکل هفده مرتبه قبر حسین علیه السلام را خراب کردند.(۱۹) و بعد از متوکل هم خلفاى دیگر عباسى مانند ( مسترشد) و ( راشد)نسبت به قبر و زیارت و زائرین، سختگیریهایى داشتند.این‏نمونه نیز شنیدنى است و خواندنى!
متوکل،( ابرهیم‏دیزج )را که یک یهودى است، به عنوان ماموریت تغییر و تبدیل قبرحسین علیه السلام به کربلا اعزام مى‏کند.به همراه او نامه‏اى هم به‏قاضى( جعفر بن محمد بن عمار )مى‏نویسد.در این پیام کتبى، به او خبر مى‏دهدکه:ابراهیم دیزج را براى نبش قبر حسین فرستاده‏ام.وقتى نامه مرا خواندى، مراقبت کن که آیا دیزج،دستور مرا اجرا کرد یا نه؟
دیزج مى‏گوید:جعفربن محمد عمار مرا از مضمون نامه مطلع ساخت سپس،من طبق دستور او براى انجام ماموریت رفتم و چنان کردم.وقتى بر گشتم،پرسید:چه کردى؟گفتم:آنچه را دستور دادى انجام دادم ولى چیزى‏ندیدم و نیافتم.گفت:مگر عمیق نکندى؟گفتم:چرا!ولى در عین حال، در قبر چیزى نیافتم.آن قاضى صورت جلسه را به متوکل گزارش مى‏دهد و اضافه مى‏کند که:به ابراهیم دیزج دستور دادم که آن محل را آب ببندد و با گاو،زمینش را شخم کند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71491520205916832972.gif

شكوه انتظار
05-07-2011, 00:13
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71491520205916832972.gif
ابراهیم دیزج،بعداقضیه را براى شخصى به نام( ابو على عمارى ) که از واقعیت جریان را مى‏پرسد،چنین تعریف مى‏کند:من با غلامان مخصوص خودم به سراغ قبر رفتم.قبر را که که کندم،به حصیرى بر خوردم که بدن حسین‏بن على علیه السلام در آن بود و از آن بوى مشک مى‏آمد،آن بوریا و حصیرو بدن حسین بن على را به همان حال گذاشتم و به غلامان گفتم که خاک بر آن بریزند و آب بر آن ریختم و دستور دادم به با گاو،آن زمین را شخم بزنند ولى گاو،وقتى به آن محل مى‏رسید،قدم پیش نمى‏گذاشت و از همانجا بر مى‏گشت.من غلامانم را با سوگندهاى سخت و به خدا قسمشان دادم که اگر این صحنه را به احدى نقل کنند آنها را خواهم کشت!(۲۱) شیعیان،طبق توصیه امامان،زیارت حسین بن على علیه السلام را مورد توجه خاص قرار مى‏دادند و در این راه،از همه خوفها و خطرها استقبال مى‏کردند و پیوند خویش را با سالار شهیدان قطع نمى‏کردند،هر چند به محرومیتها گرفتار مى‏شدند و یا حتى به شهادت مى‏رسیدند.
( بهاى وصل‏تو،گرجان بود،خریدارم ).(۲۲) در زمان هارون الرشید،زیارت حسین‏علیه السلام چنان رایج بود و چنان استقبالى از سوى شیعه و سنى، زن و مرد،دور و نزدیک،نسبت به زیارت حسین علیه السلام بود که حرم آن حضرت از جمعیت موج مى‏زد و ازدحام عجیبى مى‏شد.چندانکه این امر، باعث ترس( هارون الرشید )شد.ترس او از این جهت بود که مبادا مردم در اثر این‏اجتماع و ازدحام و زیارت،به اولاد امیر المومنین رغبت و علاقه نشان دهند و دور آنها را بگیرند و بدین وسیله حکومت و خلافت،از عباسیان به علویان‏منتقل شود.از این جهت،هارون الرشید به والى کوفه-موسى بن عیسى-فرانى‏فرستاد.والى کوفه طبق نامه هارون،قبر حسین علیه السلام را خراب کرد و اطراف آن را عمارتها ساخت و زمینهایش را به زیر کشت و زراعت برد...(۲۳)ولى علاقه مردم هرگز بریده نشد.شیعه،آن خط و نشان را نه فراموش نمود و نه گم کرد و در راستاى آن صراط مستقیم، باهمه فراز و نشیبهاى روزگار خلفا و امرا،حرکت خویش را استمرار بخشید، بعد از هارون الرشید،خلفاى بعدى در دوره‏اى خاص، چندان سختگیرى نمى‏کردند و مزاحمتى نداشتند تا اینکه عصر متوکل فرا رسید این دوره،اوج خصومت رژیم حاکم با علویان و نسبت به زائران قبر آن شهید مظلوم بود.
( ...در طول سالهاى ۲۳۶-۲۴۷ هجرى،قبر شریف آن حضرت.
مورد تعرض‏و دشمنى متوکل عباسى قرار گرفت.او به توسط گروهى از لشکریانش قبر را احاطه کرد تا زائران به آن دستریس نداشته باشند و به تخریب قبر و کشت و کار در زمین آنجا دستور داد...و در مرزها کسانى را گماشت که در کمین زائران حسین علیه السلام و راهنمایان زوار به محل قبرش مى‏نشستند...).(۲۴) مرحوم شیخ عباس قمى در بیان حوادث آن سالها،مى‏نویسد:
( و هم‏از جمله کارهاى متوکل در ایام خلافت خود،آن بود که مردم را منع‏کرد از زیارت قبر حسین علیه السلام و قبر امیر المومنین علیه السلام و همت خود را بر آن گماشت که نور خدا را خاموشى کند و آثار قبر مطهر امام حسین را بر طرف کند و زمین آن را شخم و شیار نماید و دیده‏بانهادر طرق و راههاى کربلا قرار داد که هر که را یابند که به زیارت آن حضرت آمده است او را عقوبت کنند و به قتل برسانند...).(۲۵)
خلفاى جور، نمى‏توانستند ببینند که در پیش چشمشان و در کنار قدرت و سلطه‏شان، شیعیان که خلافت آنان را به رسمیت نمى‏شناختند و چه بسا معارضه‏و مقابله با آن مى‏کردند، کانون الهام بخشى براى مبارزات خویش پیدا کنند و از قبر حسین، بعنوان یک پایگاه و سنگر استفاده کنند.
به متوکل خبردادند که مردم در سر زمین ( نینوا )براى زیارت قبر حسین علیه‏السلام‏جمع مى‏شوند و از این رهگذر، جمعیت انبوهى پدید مى‏آید و کانون خطرى تشکیل مى‏شود.
متوکل به یکى از فرماندهان ارتش خود، در معیت تعدادى ازلشکریان ماموریت داد تا مرقد مطهر را بشکافد و مردم را متفرق ساخته از تجمع بر سر قبر آن حضرت و زیارت قبر او ممانعت کند.او هم طبق دستور،مردم را از پیرامون قبر پراکنده ساخت.این کار در سال ۲۳۷ هجرى اتفاق افتاد، ولى مردم،در موسم زیارت،باز هم تجمع نموده‏و علیه او شورش کردند و حتى از کشته شدن هم باکى نداشتند.در مقابل ماموران خلیفه، گفتند:اگر تا آخرین نفر کشته شویم دست از زیارت بر نمى‏داریم، باز هم‏بازماندگان ما و نسل بعد از ما به زیارت خواهند آمد.این ماجرا وقتى توسط آن مامور به متوکل خبر داده شد، متوکل(براى پوشاندن افتضاح خود و ناتوانى حکومتش ازمقابله با شور مذهبى مردم) به آن فرمانده نوشت که دست از مردم بر دارد و به کوفه‏باز گردد و چنین و انمود کند که مسافرتش به کوفه، در رابطه با مصالح مردم کوفه وباز گشت مجدد به شهر بوده است.مقدارى آسان گرفتند و کارى نداشتند،تا اینکه در سال ۲۴۷ نیز، تجمع مردم زیاد شد، به نحوى که در آن محل، بازارى درست شد.
مجددابناى سختگیرى و جلوگیرى از زیارت گذاشتد.(۲۶) روز به روز بر تعداد زائران افزوده مى‏گشت.متوکل سردارى فرستاد و میان مردم اعلام کردند که ذمه خلیفه بیزار است از کسى که به زیارت کربلا رود، و باز هم آن منطقه را ویران کردند و آب بستند و شخم کردند و قبر را شکافتند...)(۲۷) در سال ۲۳۶ متوکل دستور داد که قبر حسین بن على و خانه‏هاى‏اطراف آن و ساختمانهاى مجاور را ویران کردند و امر کرد که جاى قبر را شخم زدند و بذر افشاندند و آب بستند و از آمدن مردم به آنجا جلوگیرى کردند.(در اجراى اوامر متوکل)ماموران پلیس او در آن‏منطقه ندا دادند که:بعد از سه روز،هر کس را در آنجا ببینیم، گرفته و به سیاهچال زندان مى‏فرستیم.مردم از روى هراس، پراکنده شدند و آن سرزمین شخم زده شد و اطرافش زراعت شد.(۲۸) در کتاب ( مقاتل الطالبیین) هم از سختگیریها و کشتنها و عقوبتى که نسبت به زائران قبر حسین علیه السلام انجام مى‏گرفت، مطالبى نقل شده است که انید مراجعه کنید.(۲۹) راستى قدرتمندان غاصبى که با درخشش خیره کننده شخصیت و مزار سیدالشهدا، حناى خود را رنگ باخته مى‏دیدند و هریت مسخ شده خویش را در معرض افشاچ‏مى‏یافتند، چه مى‏اندیشیدند ؟! آیا مى‏پنداشتند که با سختگیرى بر عاشقان حسین علیه السلام،مى‏توانند محبت او را از دلها بیرون کنند؟
آیا خیال مى‏کردندبا ویران کردن قبر ابا عبد الله الحسین علیه السلام راه او و خط سرخ او و مکتب سازنده و بیدارگر کربلایش را مى‏توانند نابود سازند؟
آیا با تخریب قبر، مى‏توان الهام معنوى و روحى را از تربت سیدالشهدا گرفت؟
آیا با حمله و هجوم به‏مزارات معصومین، مى‏توان عقیده و ایمان به آنان را ز مردم سلب کرد؟
تجربه‏و تاریخ نشان داده است که حکام ستمگر در این مورد،هرگز موفق نبوده‏اند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71491520205916832972.gif
__________________________________________________ _____________
۱۷-تاریخ‏الشیعه،محمد حسین المظفرى، ص ۸۹، بحار الانوار،ج ۴۵،ص ۳۹۸.
۱۸- کل من‏وجد تموه یرید زیاره الحسین فاقتلوه(بحار الانوار،ج ۴۵،ص ۴۰۴) ۱۹- تتمه المنتهى، ص ۲۴۱، بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۴۰۱.
۲۰-بحارالانوار،ج ۴۵،ص ۳۹۴.
۲۱- تتمه المنتهى،شیخ عباس قمى،ص ۲۴۰.
۲۲- تراث کربلا،سلمان هادى الطعمه،ص ۳۴.
۲۳- تتمه المنتهى،ص ۲۳۹.
۲۴-اعیان الشیعه،ج ۱،ص ۶۲۸،تراث کربلا،ص ۳۴;بحارالانوار،ج ۴۵،ص ۳۹۷(با اندکى اختلاف در نقل و تعبیر).
۲۵- تتمه المنتهى،ص ۲۴۱.
۲۶- تارخى طبرى(۸ جلدى چاپ قاهره)ج ۷،ص ۳۶۵.
۲۷- مقاتل الطالبیین،ابوالفرج اصفهانى،چاپ ایران،ص ۲۰۳.
ا استفاده از کتاب :کربلا کعبه دلها - اثر:جواد محدثى.

شكوه انتظار
05-07-2011, 00:37
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)
http://winbmi.persiangig.com/Hosain/ya%20hosain%28wWw.Juyom.2ir.ir%29.GIF
http://shiaupload.ir/images/76886431141839028305.gifتولد امام حسین (ع)http://shiaupload.ir/images/76886431141839028305.gif

به روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت (1) دومین فرزند برومند حضرت على و فاطمه، كه درود خدا بر ایشان باد، در خانه‏ ى وحى و ولایت، چشم به جهان گشود.
چون خبر ولادتش به پیامبر گرامى اسلام (ص) رسید، به خانه‏ ى حضرت على و فاطمه (ع) آمد و اسماء (2) را فرمود تا كودكش را بیاورد.اسماء او را در پارچه‏ اى سپید پیچید و خدمت رسول اكرم (ص) برد،آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت (3) .
به روزهاى اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش، امین وحى الهى، جبرئیل، فرود آمد و گفت:
سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا، این نوزاد را به نام ‏پسر كوچك هارون‏ «شبیر» (4) كه به عربى‏«حسین‏» خوانده مى‏شود، نام بگذار. (5) چون على (ع) براى تو بسان هارون براى موسى بن عمران است جز آنكه تو خاتم پیغمبران هستى.
و به این ترتیب نام پر عظمت ‏«حسین‏» از جانب پروردگار، براى دومین فرزند فاطمه انتخاب شد.
به روز هفتم ولادتش، فاطمه‏ زهرا كه سلام خداوند بر او باد، گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقیقه (6) كشت، و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد. (7)

حسین و پیامبر (ص)
از ولادت حسین بن على (ع) كه در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص) كه شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد، مردم از اظهار محبت و لطفى كه پیامبر راستین اسلام (ص) درباره حسین (ع) ابراز مى‏ داشت، به بزرگوارى و مقام شامخ پیشواى سوم آگاه شدند.


سلمان فارسى مى ‏گوید:
دیدم كه رسول خدا (ص) حسین (ع) را بر زانوى خویش نهاده او را مى ‏بوسید و مى‏ فرمود:
تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى، تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى، تو حجت‏ خدا و پسر حجت‏خدا و پدر حجت‏هاى خدایى كه نه نفرند و خاتم ایشان، قائم ایشان (امام زمان عج) مى ‏باشد. (8)
انس بن مالك روایت مى ‏كند:
وقتى از پیامبر پرسیدند كدام یك از اهل بیت‏ خود را بیشتر دوست مى ‏دارى، فرمود:
حسن و حسین را،
(9) بارها رسول گرامى حسن و حسین را به سینه مى ‏فشرد و آنان را مى‏ بویید و مى‏ بوسید. (10)
ابو هریره كه از مزدوران معاویه و از دشمنان خاندان امامت است در عین حال اعتراف مى ‏كند كه:
رسول اكرم (ص) را دیدم كه حسن و حسین (ع) را بر شانه‏ هاى خویش نشانده بود و به سوى ما مى‏ آمد، وقتى به ما رسید فرمود: هر كس این دو فرزندم را دوست‏ بدارد مرا دوست داشته و هر كه با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است. (11)
عالى ‏ترین، صمیمى‏ ترین و گویاترین رابطه‏ ى معنوى و ملكوتى بین پیامبر و حسین را مى‏ توان در این جمله‏ ى رسول گرامى اسلام (ص) خواند كه فرمود:
حسین از من و من از حسینم. (12)
http://shiaupload.ir/images/78701709590471708626.gif

پى‏ نوشت ها
1- در سال و ماه و روز ولادت امام حسین (ع) اقوال دیگرى هم گفته شده است،ولى ما قول مشهور بین شیعه را نقل كردیم. ر. به. ك. اعلام الورى طبرسى ، ص 213.
2- احتمال دارد منظور از اسماء، دختر یزید بن سكن انصارى باشد. ر. به. ك. اعیان الشیعه ، جزء 11 ، ص 167.
3- امالى شیخ طوسى ، ج 1، ص 377
4- شبر بر وزن حسن و شبیر بر وزن حسین و مشبر بر وزن محسن نام پسران هارون بوده است و پیغمبر اسلام (ص) فرزندان خود حسن و حسین و محسن را به این سه نام نامیده است- تاج العروس ج 3 ص 389، این سه كلمه در زبان عبرى همان معنى را دارد كه حسن و حسین و محسن در زبان عربى دارد- لسان العرب ، ج 6 ، ص 60.
5- معانى الاخبار ، ص 57.
6- در منابع اسلامى درباره عقیقه سفارش فراوان شده و براى سلامتى فرزند بسیار مؤثر دانسته شده است، ر.به.ك. وسائل الشیعه ، ج 15 ، ص 143 به بعد.
7- كافى ، ج 6 ، ص 33.
8- مقتل خوارزمى ، ج 1 ، ص 146- كمال الدین ، صدوق ، ص 152.
9- سنن ترمذى ، ج 5 ، ص 323.
10- ذخائر العقبى ، ص 122.
11- الاصابه ، ج 11 ، ص 330.
12- سنن ترمذى ، ج 5 ، ص 324- در این قسمت روایاتى كه در كتاب هاى اهل تسنن آمده است نقل شد تا براى آنها هم سندیت داشته باشد.

كتاب: پیشواى سوم - حضرت امام حسین (علیه السلام)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif

شكوه انتظار
05-07-2011, 00:38
http://shiaupload.ir/images/19464548403852910202.gif
http://shiaupload.ir/images/78701709590471708626.gif


برمشام جان رسد بوی حسین

آن بهشتی بوی دلجوی حسین

از کجا آید خدایا این نسیم؟

کآورد همراه خودبوی حسین؟

از نجف از کاظمین از سامراست؟

یا زمشهد، یا که از کوی حسین؟

گفت هاتف، سوّم شعبان رسید

این بود عطر گل روی حسین

آن چه لطف حق که پشت پرده بود

شد عیان از روی نیکوی حسین

مؤمنان را در ره معراجِ دل

قاب قوسین است ابروی حسین
http://shiaupload.ir/images/78701709590471708626.gif

http://shiaupload.ir/images/19464548403852910202.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
05-07-2011, 00:43
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/84521125819711814033.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/84521125819711814033.jpg)

تابش‌ نورامام حسين‌عليه السلام بر قلوب‌
دانشمندان‌ و بزرگان‌ غير مسلمان

http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_11d3d.gif http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_11d3c.gif

مهاتما گاندي‌، پيشواي‌ هندوستان‌ مي‌گويد :

من‌ زندگي‌ امام‌ حسين‌، آن‌ شهيد اسلام‌ را به‌ دقت‌ خوانده‌ و توجه‌ كافي‌ به ‌صفحات‌ تاريخ‌ كربلا نموده‌ام‌ و بر من‌ روشن‌ است‌ كه‌ اگر هندوستان‌ بخواهد كشوري پيروز گردد بايستي‌ از امام‌ حسين‌ سرمشق‌ گرفته‌ و از او پيروي‌ كند


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_11d3d.gifhttp://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_11d3c.gif

نظريه‌ فردريك‌ جمس‌ :

درس‌ امام‌ حسين‌ و هر قهرمان‌ و هر رهبر شهيد ديگري‌ اين‌ است‌ كه‌ در دنيا اصول‌ ابدي‌ عدالت‌ و ترحم‌ و محبت‌ وجود دارد كه‌ تغيير ناپذير است‌ و اين‌ اصول‌ هميشه ‌در دنيا باقي‌ و پايدار خواهد ماند .


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_11d3d.gifhttp://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_11d3c.gif

بورش‌ تامداس‌ توندون‌ مي‌گويد :

نهضت‌ حسين‌ از همان‌ زمان‌ كودكي‌ برايم آثاري‌ داشت‌ كه‌ ‌حزن‌آور بود و يك‌ خاطره بزرگ‌ تاريخي‌ است‌. اين‌ گونه‌ فداكاري‌ها سطح‌ فرهنگ‌ بشر را ارتقا مي‌دهد وخاطره‌ي‌ شايسته‌ و جاودانه‌‌اي‌ است‌ .


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_11d3d.gifhttp://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_11d3c.gif

نظريه‌ توماس‌ كارلايل‌ :

بهترين‌ درسي‌ كه‌ از تراژدي‌ كربلا مي‌گيريم‌ اين‌ است‌ كه‌ حسين‌ و يارانش‌ ايمان ‌استوار به‌ خدا داشته‌اند و پيروزي‌ حسين‌ با وجود اقليتي‌ كه‌ از يارانش‌ داشت‌ باعث‌شگفتي‌ من‌ است‌ .


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_11d3d.gifhttp://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_11d3c.gif

توماس‌ ماساريك‌ :

بسياري‌ از مورخان‌ و پژوهشگران‌ به حقيقت‌ اين‌ نهضت‌ درست‌ واقف‌ نبودند و جاهلانه‌ قضاوت‌ كرده‌اند و نمي‌دانند كه‌ اين‌ انقلاب‌ چه‌ تحولاتي‌ در جهان‌ اسلام‌ به ‌وجودآورده‌ است‌. با بررسي‌ ترقيات‌ دويست‌ ساله‌ي‌ پيروان‌ علي‌ در هندوستان‌ كه‌ عزاداري‌ را شعار خود نموده‌اند تصديق‌ خواهيم‌ كرد كه‌ بزرگ‌ترين‌ عامل‌ اصلي‌ را آنها پيروي‌ مي‌كنند و مزيت‌ را آنها دارند. امروزه‌ در ممالك‌ مترقي‌ و ثروتمند مسيحي‌ اگر بخواهند چنين‌ عزاداري‌ به‌ پا كنند بايد ميليون‌ها دلار صرف‌ نمايند، بازهم‌ نمي‌توانند چنين‌ تشكيلات‌ ماتم‌ و عزاداري‌ با عظمت‌ به‌ پا دارند و موفق‌ نخواهند شد آن‌ شور و هيجان‌ را به‌ وجودآورند، زيرا مصائب‌ مسيح‌ در مقابل‌ مصائب‌ حسين‌ پركاهي‌ است‌ در مقابل‌ يك‌ كوه‌عظيم‌ پيكر .


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_92144116220131170975a.gif

شكوه انتظار
05-07-2011, 01:25
http://shiaupload.ir/images/78701709590471708626.gif
http://shiaupload.ir/images/19464548403852910202.gif
السلام علیک یا اباعبداللّه‏!
http://shiaupload.ir/images/79616776923523179627.png
السلام علیک یا سبط یاسین وطه!
السلام علیک یا مولود لؤلؤ و مرجان!
سلام بر تو ای صاحب فجر و شب‏های ده‏گانه!
السلام علیک، یا عشق!
سلام، سومین انعکاس عکس خدا در آیینه خاک!
سلام، خون منتشر خدا در رگهای زمین!
سلام، معنای مرد!
سلام، تجسّم صبر!
سلام، اسطوره شهادت!
کربلا قلب زمین است و عاشورا قلب زمان.
و تو زاده شده‏ای تا در نقطه عطف جهان، خون گرمت را به رگ‏های خاک بسپاری و قلب عشق را به تپیدن وا داری.
سلام، ای آن که طنین نامت، چشمه‏های اشک را بیدار می‏کند.
سلام، ای آنکه سبزی باغچه‏ها از سرخی خون توست!
سلام، ای آنکه قبله‏نمای حقیقت، تا ابد سمت مزار تو را نشانه رفته است!
سلام، ای ناخدای سفینه نجات!
سلام، ای هادی رودهای سرگشته!
سلام، ای فانوس دریای هدایت!
سلام، شعر سرخ خدا!
سلام، خطبه بلیغ شهادت!
سلام، پرچم برافراشته شعر و شمشیر!
سلام، ای سپیده لیله قدر!
سلام، ای تشنه‏ترین رود، سربریده‏ترین شمس!
سلام، ای سرمست از شراب طهور شهادت!
سلام، ای سرسپرده به تیغ یار!
سلام...
ما این سوی زمان نشسته‏ایم و تو از فراسوی زمین و زمان، نشستگان را به برخاستن می‏خوانی و ایستادگان را به رفتن.
در این سوی زمان، هنوز ماییم و خاطره تپنده فریادت که قلب‏های مرده را روح می‏دمد و خاک تیره را سرخ می‏کند.
سلام، ای ذبیح خدا!
سلام، ای وارث امتحان ابراهیم!
سلام، ای آیینه‏دار یحیی!
تو زاده شده‏ای که در نزدیک‏ترین نقطه از زمین به آسمان کشته شوی؛ تا خورشید سربریده‏ات از فراز نیزه‏ها شام سیاه ظلم را رسوا کند.
السلام علیک، یا ابا عبدالله!
http://shiaupload.ir/images/19464548403852910202.gif
http://shiaupload.ir/images/78701709590471708626.gif

شهیده
05-07-2011, 01:40
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/39935813925079995690.jpg

http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gif

میلاد ستارگان آسمان ولایت حضرت امام حسین(ع) ، حضرت امام سجاد (‎ع) و حضرت عباس(ع) بر شما مبارک باد.


http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gif

شكوه انتظار
05-07-2011, 09:34
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_11d3d.gifhttp://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_11d3c.gif

تواضع امام حسین(ع)
http://shiaupload.ir/images/79616776923523179627.png
ابن اثیر در كتاب اسد الغابه مى‏ نویسد:
«كان الحسین رضى الله عنه فاضلا كثیر الصوم و الصلوة و الحج و الصدقة و افعال الخیر جمیعها (1) »
حسین (ع) بسیار روزه مى‏ گرفت و نماز مى‏ گزارد و به حج مى‏ رفت و صدقه مى‏ داد و همه‏ ى كارهاى پسندیده را انجام مى‏داد. شخصیت حسین بن على (ع) آنچنان بلند و دور از دسترس و پر شكوه بود كه وقتى با برادرش امام مجتبى (ع)، پیاده به كعبه مى ‏رفتند، همه‏ ى بزرگان و شخصیت‏هاى اسلامى به احترامشان از مركب پیاده شده، همراه آنان راه پیمودند. (2)
احترامى كه جامعه براى حسین (ع) قائل بود بدان جهت بود كه او با مردم زندگى مى ‏كرد ـ از مردم و معاشرتشان كناره نمى ‏جست ـ با جان جامعه هماهنگ بود، چونان دیگران از مواهب و مصائب یك اجتماع برخوردار بود و بالاتر از همه ایمان بى تزلزل او به خداوند او را غمخوار و یاور مردم ساخته بود.
و گرنه، او نه كاخ‏ هاى مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ ؛ و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمى‏ بستند و حرم رسول الله (ص) را براى او خلوت نمى‏ كردند ...این روایت یك نمونه از اخلاق اجتماعى اوست، بخوانیم:
روزى از محلى عبور مى ‏فرمود، عده‏اى از فقرا بر عباهاى پهن شده اشان نشسته بودند و نان پاره‏هاى خشكى مى‏ خوردند، امام حسین (ع) مى ‏گذشت كه تعارفش كردند و او هم پذیرفت، نشست و تناول فرمود و آنگاه بیان داشت:
ان الله لا یحب المتكبرین. (3)
خداوند متكبران را دوست نمى‏ دارد.
سپس فرمود: من دعوت شما را اجابت كردم، شما هم دعوت مرا اجابت كنید. آنها هم دعوت آن حضرت را پذیرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند، حضرت دستور داد هر چه در خانه موجود است به ضیافتشان بیاورند، (4) و بدین ترتیب پذیرایى گرمى از آنان به عمل آمد و نیز درس تواضع و انسان دوستى را با عمل خویش به جامعه آموخت.
شعیب بن عبد الرحمن خزاعى مى‏ گوید:
چون حسین بن على (ع) به شهادت رسید، بر پشت مباركش آثار پینه مشاهده كردند علتش را از امام زین العابدین (ع) پرسیدند، فرمود: این پینه ‏ها اثر كیسه‏ هاى غذایى است كه پدرم شب ها به دوش مى ‏كشید و به خانه ‏ى زن هاى شوهر مرده و كودكان یتیم و فقرا مى‏ رسانید. (5)
شدت علاقه امام حسین (ع) را به دفاع از مظلوم و حمایت ‏از ستم دیدگان مى ‏توان در داستان ارینب و همسرش عبد الله بن سلام دریافت، كه اجمال و فشرده‏اش را در اینجا متذكر مى ‏شویم :
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_11d3d.gifhttp://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_11d3c.gif

شكوه انتظار
05-07-2011, 09:34
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_11d3d.gifhttp://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_11d3c.gif


یزید به زمان ولایت عهدى، با این كه همه نوع وسائل شهوترانى و كام جویى و كامروایى از قبیل پول، مقام، كنیزان رقاصه و...در اختیار داشت چشم ناپاك و هرزه‏اش را به بانوى شوهردار عفیفى دوخته بود.
پدرش معاویه به جاى این كه در برابر این رفتار زشت و ننگین عكس العمل كوبنده ‏اى نشان دهد، با حیله‏ گرى و دروغ پردازى و فریبكارى، مقدماتى فراهم ساخت تا زن پاكدامن مسلمان را از خانه‏ ى شوهر جدا ساخته به بستر گناه آلوده‏ ى پسرش یزید بكشاند.حسین بن على (ع) از قضیه با خبر شد در برابر این تصمیم زشت ایستاد و نقشه ‏ى شوم معاویه را نقش بر آب ساخت و با استفاده از یكى از قوانین اسلام، زن را به شوهرش عبد الله بن سلام بازگرداند و دست تعدى و تجاوز یزید را از خانواده‏ى مسلمان و پاكیزه‏ اى قطع نمود و با این كار همت و غیرت الهى ‏اش را نمایان و علاقمندى خود را به حفظ نوامیس جامعه ‏ى مسلمان ابراز داشت و این رفتار داستانى شد كه در مفاخر آل على (ع) و دنائت و ستمگرى بنى امیه، براى همیشه در تاریخ به یادگار ماند. (6)
علائلى در كتاب «سمو المعنى» مى‏نویسد:
ما در تاریخ انسان به مردان بزرگى برخورد مى‏ كنیم كه هر كدام در جبهه و جهتى عظمت و بزرگى خویش را جهانگیر ساخته‏ اند یكى در شجاعت، دیگرى در زهد، آن دیگر در سخاوت، و...اما شكوه و بزرگى امام حسین (ع) حجم عظیمى است كه ابعاد بى نهایتش هر یك مشخص كننده‏ ى یك عظمت فراز تاریخ است، گویا او جامع همه ‏ى والایى‏ها و فرازمندى‏هاست. (7)
آرى مردى كه وارث بى كرانگى نبوت محمدى است، مردى كه وارث عظمت عدل و مروت پدرى چون حضرت على (ع) است و وارث جلال و درخشندگى فضیلت مادرى چون حضرت فاطمه (ع) است، چگونه نمونه‏ ى برتر و والاى عظمت انسان و نشانه‏ ى آشكار فضیلت‏هاى خدایى نباشد.
درود ما بر او باد كه باید او را سمبل اعمال و كردارمان قرار دهیم.
امام حسین (ع) و حكایت زیستنش و شهادتش و لحن گفتارش و ابعاد كردارش نه تنها نمونه‏ ى یك بزرگ مرد تاریخ را براى ما مجسم مى‏ سازد، بلكه او با همه‏ى خویشتن، آیینه‏ى تمام نماى فضیلت‏ ها، بزرگ منشى‏ ها، فداكاری ها، جان بازى‏ها، خداخواهى‏ ها و خداجویى ‏ها مى ‏باشد، او به تنهایى مى ‏تواند جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشریت را ضامن گردد.
بودن و رفتنش، معنویت و فضیلت‏هاى انسان را ارجمند نمود.
http://shiaupload.ir/images/91199990784485514105.gif

پى‏نوشت ها
1 ـ اسد الغابه، ج 2، ص 20.
2 ـ ذكرى الحسین ، ج 1 ، ص 152 ، به نقل از ریاض الجنان ، چاپ بمبئى ، ص 241 ـ انساب الاشراف.
3 ـ سوره‏ ى نحل ، آیه‏ ى 22.
4 ـ تفسیر عیاشى ،ج 2 ، ص 257.
5 ـ مناقب ، ج 2 ، ص 222.
6 ـ الامامة و السیاسه ، ج 1 ، ص 253 به بعد.
7 ـ از كتاب سمو المعنى ، ص 104 به بعد نقل به معنى شده است.
كتاب: پیشواى سوم حضرت امام حسین (ع)، ص 23

شكوه انتظار
05-07-2011, 09:37
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)
http://shiaupload.ir/images/76886431141839028305.gifزندگی نمونه وار امام حسین علیه السلامhttp://shiaupload.ir/images/76886431141839028305.gif



http://winbmi.persiangig.com/Hosain/ya%20hosain%28wWw.Juyom.2ir.ir%29.GIF

1. نماز، اوج بندگى

2. رضا، اوج ایمان

3. صبر و مقاومت

4. كرامت و بزرگوارى

5. كار فرهنگى و آموزشى

6. روحیه عرفانى

7. عشق به خدا

8. ذكر خدا

پى نوشت ها


وقتى خداوند، براى هدایت بشر، "راهنما" فرستاد و براى تعیین راه و پیمودن مسیر، "حجت" قرار داد، همه ابعاد را در نظر داشت.
الگوهاى مكتبى، الگوى همه جانبه امت براى راهیابى به كمال و خودسازى و بندگى اند. حسین بن على علیهما السلام نیز یكى از این اسوه هاى كامل و الگوهاى همه جانبه است و آنچه از حضرتش باید آموخت، نه تنها درس حماسه و جهاد و ظلم ستیزى، كه درس عبودیت و سخاوت و جوانمردى و ارزش گرایى و تهجد و انس با قرآن و تكریم انسان است.

در این مقاله نگاهى به بخشى از ابعاد الگویى سالار شهیدان داریم، تا روشن گردد كه شخصیت وى به واقعه شورآفرین و حماسى عاشورا و انگیزه آفرینى جهاد در كربلا خلاصه نمى شود. امروز، اگر آن باده جانبخش در ساغر دلمان نیست، مى توان و باید از چشمه فیض دیگرى شور و حال گرفت و"سیره حسینى" را چراغ راه قرار داد.
در عصر بازسازى ایمان و فرهنگ، توجه به ابعاد الگویى امام حسین علیه السلام ضرورى است. آن حضرت، تنها در كربلا اسوه ما نیست؛ الگو بودنش تنها در زمینه حماسه و خون و شهادت هم نیست؛ حتى در كربلا هم، فقط كربلاى حماسه و جهاد نبود و اوج صحنه هاى آن روز جاویدان هم، تنها شهادت امام و یارانش نبود.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)

شكوه انتظار
05-07-2011, 09:38
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)
1. نماز، اوج بندگى

سالار ما، حسین بن على علیهماالسلام، شب عاشورا براى انس با خدا و تهجد و تلاوت قرآن و نماز، از دشمن مهلت گرفت. در گرماگرم نبرد عاشورا نیز، هنگام ظهر به نماز ایستاد تا به ما بیاموزد كه جان بر سردین و خداجویى نهاده است. سعید بن عبدالله حنفى، در آن لحظه، در برابر امام همچون سپر حفاظتى مى ایستد، تا حسین بن على علیهماالسلام، آخرین نمازش را بخواند و با 13 تیر كه بر پیكرش مى نشیند، به شهادت مى رسد.(1)
ابوثمامه صائدى نیز ـ كه خودش شهید نماز است ـ در روز عاشورا، فرا رسیدن هنگام نماز را یادآور مى شود. امام حسین علیه السلام دعایش مى كند كه خدا از نمازگزاران ذاكر قرارش دهد.(2)
این كه در زیارت هاىامامحسین علیه السلام، او را اقامه كننده نماز خطاب مى كنیم"اشهد انك قد اقمت الصلوه..."(3) جلوه دیگرى از اهمیت نماز را در زندگى و شهادت آن پیشواى معنویت و عبودیت نشان مى دهد.
http://shiaupload.ir/images/79616776923523179627.png




2. رضا، اوج ایمان



كمال بندگى در"رضا" به رضاى الهى و فرمان اوست. حسین بن على علیهماالسلام در حركت به سوى كربلا، اظهار امیدوارى كرد كه آنچه را خداوند برایش اراده كرده باشد، "خیر" باشد، چه با فتح، چه با شهادت"ارجو ان یكون خیرا ما اراد الله بنا، قتلنا ام ظفرنا"(4). در قتلگاه نیز جملات زیباى"الهى رضاً برضإك و تسلیما لامرك" كه بر زبان او جارى شد، نشانه خلوص در بندگى و رضا به قضاى خداوند است.
یكى درد و یكى درمان پسندد


یكى وصل و یكى هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران

پسندم آنچه را جانان پسندد


و جانان سیدالشهدا، خدا بود كه عشق الهى در سراسر وجود حضرت، سریان و جریان داشت و"مقام رضا" مرتبه برتر ایمان او به شمار مى رفت. خود آن حضرت بارها مى فرمود:
"رضا الله رضانا اهل البیت"(5)؛
رضایت ما خاندان، تابع رضاى الهى است.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)

شكوه انتظار
05-07-2011, 09:39
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)
3. صبر و مقاومت

سیدالشهدا الگوى صبر و شكیبایى در برابر مصیبت ها، مشكلات زندگى، زخم شمشیر، داغ عزیزان و شهادت فرزندان است.
امام حسین علیه السلام در آغاز حركت خویش به سوى كربلا، بر صبر تكیه كرد و یارانى را لایق همراهى خویش مى دانست كه بر تیزى شمشیر و ضربت نیزه ها مقاوم باشند."فمن كان منكم یصبر على حد السیف و طعن الاسنه فلیقم معنا."(6)
در روز عاشورا نیز در خطبه اى كه با این جملات آغاز مى شود"صبرا بنى الكرام..."(7) یاران خویش را بر رنج جهاد و زخم شمشیر به صبورى فرا خواند، تا از تنگناى دنیا به وسعت آخرت و از دشوارىهاى دنیا به نعمت و راحت بهشت برسند و مرگ را همچون"پل عبور" بدانند.
هنگام خروج از مكه نیز در ضمن خطابه اى فرمود:"نصبر على بلائه و یوفینا اجور الصابرین."(8)
و صبر بر بلا را مقدمه رسیدن به"اجر صابران" دانست كه خداوند عطا خواهد كرد.
روز عاشورا،فرزندش على اكبر را هم با جمله"یا بُنى اصبر قلیلا" دعوت به صبورى كرد و خواهر خویش را در آن روز سرخ، به"صبر" توصیه كرد.
صبر و مقاومتى كه ملت ما از حسین بن على علیهماالسلام و حضرت زینب(س) آموختند، آنان را در سال هاى دفاع مقدس و جبهه هاى نبرد و صحنه هاى انقلاب، رویین تن ساخت و به آزادگان عزیز در سال هاى سخت اسارت، قدرت تحمل بخشید.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)

شكوه انتظار
05-07-2011, 09:40
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/84521125819711814033.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/84521125819711814033.jpg)
4. كرامت و بزرگوارى

آقایى و بزرگوارى امام حسین علیه السلام زبانزد بود. سال هایى كه در مدینه مى زیست و در دوران پدر بزرگوارش، آنچه از دست كریمش مى جوشید، سخاوت و جود نسبت به سائلان و نیازمندان بود.
به روایت حضرت سجاد علیه السلام، امام حسین علیه السلام بار غذا و آذوقه به دوش مى كشید و به خانه یتیمان و فقیران و بیوه زنان نیازمند مى برد. از این رو، بر شانه هاى آن حضرت جاى آن مانده بود.(9)
پس، رسیدگى به محرومان و سركشى به مستضعفان را هم باید از حسین علیه السلام آموخت. وى روزى بر عده اى بینوا گذشت كه سفره اى گسترده و روى زمین نشسته، نان خشك مى خوردند. پسر پیامبر را به آن طعام دعوت كردند. حضرت از اسب فرود آمد و نزد آنان نشست و از غذایشان خورد، سپس آنان را به خانه خود دعوت كرد و از آنان پذیرایى نمود.
شیوه كریمانه وى، شهرت آفاق بود. وقتى سائلى به در خانه امام آمد و در زد، اشعارى با این مضمون مى خواند كه:


هركس امروز به تو امیدوار باشد، ناكام و نومید نمى گردد و هر كس حلقه در خانه تو را بكوبد، دست خالى بر نمى گردد. تو، سرچشمه جود و سخاوتى و پدرت،كشنده فاسقان تبهكار بود."لم یخب الان من رجاك..."(10)
مگر نه این است كه نوع دوستى، گرایش به مساكین، تواضع و مردمى زیستن و عاطفه انسانى داشتن را هم باید از الگویى چون حسین بن على علیه السلام آموخت؟ رفع نیاز دوستان و همفكران و همسنگران، در رفتار آن حضرت جلوه گر است و در این میدان هم باید از او پیروى و به او تاسى كرد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)

شكوه انتظار
05-07-2011, 09:41
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)

http://winbmi.persiangig.com/Hosain/ya%20hosain%28wWw.Juyom.2ir.ir%29.GIF

5. كار فرهنگى و آموزشى
در نقل هاى تاریخى آمده است كه وقتى معلم یكى از فرزندانش به او سوره حمد را آموخت، هزار دینار جایزه به معلم داد و به او خلعت و لباس بخشید و دهانش را پر از گوهر ساخت. وقتى بعضى سبب این همه بخشش را پرسیدند، فرمود: این ها كجا برابر چیزى است كه او به فرزندم داده است؟ (یعنى آموزش قرآن و سوره حمد)
آن حضرت در ارزش گذارى به تعلیم و تربیت و تشویق معلم و مربى فرزندان خویش و ارج نهادن به جایگاه تعلیم و تربیت نیز، الگوى ماست و باید از او بیاموزیم كه به بُعد فرهنگى و تربیتى كودكان مان بها بدهیم و در این زمینه، وقت و پول هزینه كنیم.



6. روحیه عرفانى
یك بُعدى بودن، نقصانى براى انسان است. پیشوایان دینى ما در همه ابعاد، صاحب كمال بوده اند و در شیعیان خود نیز این را مى پسندیدند.

خوف از خدا، چشمان اشكبار، حالت نجوا و نیایش، زبان ستایشگر خدا، زندگى سراسر شكر نسبت به نعم الهى، نمازهاى با حال و ركعات بسیار در شبانه روز، بارها سفر پیاده به حج خانه خدا رفتن، حضور مكرر بر سر مزار مادر بزرگش حضرت خدیجه(س) و گریستن و دعا كردن براى او،نیایش ژرف و عاشقانه اش در پاى"جبل الرحمه" و دعاى وى در روز عرفه ـ كه از زیباترین و غنى ترین متون نیایشى عارفانه است ـ همه و همه، خبر از روح بلند عرفانى آن حضرت دارد.
پس، از این بُعد حیات وى و توجه به خدا و نیایش هاى شبانه و دعاهاى متضرعانه سیدالشهدا نیز باید الگو گرفت و بخشى از فرصت هاى روز و شب را به خلوت با خدا پرداخت. اگر در زندگى یك دوستدار و پیرو، این جنبه مشهود نباشد، در تأسى به آن اسوه معنویت و نیایش، كوتاهى كرده است.

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)

شكوه انتظار
05-07-2011, 09:44
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)
7. عشق به خدا
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/80771857489281378017.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/80771857489281378017.gif)
از برجسته ترین جنبه هاى شخصیت سیدالشهدا، محبت پروردگار و دلدادگى او به خداوند و امر و رضاى اوست.

این كه نسبت به حادثه عاشورا و آمادگى براى شهادت طلبى و پذیرش تبعات و پیامدهاى آن و راضى شدن به یتیمى فرزندان و اسارت اهل بیت، از زبان حضرتش چنین نقل شده است:
تركت الخلق طرا فى هواكا
و ایتمت العیال لكى اراكا


نشانه خدا دوستى و عشق به معبود، فنا در"حب الهى" است.
این كه نقل شده است: هرچه امام حسین علیه السلام به لحظه شهادت نزدیك تر مى شد، چهره اش برافروخته تر و شكفته تر مى گشت؛ تعبیر دیگرى از عشق الهى اوست كه تبدیل هجران به وصال را مى دید و به وجد مىآمد.
عمان سامانى در مثنوى بلند"گنجینه الاسرار" خویش، به رفتار و حالات حسین بن على علیهماالسلام از دید عرفانى و عشق نگریسته و امام را سرمست از شراب شوق و عشق الهى مى بیند كه پیاپى جام محبت و بلاى بیشترى مى خواهد، و او را موجى برخاسته از دریا مى داند كه محو حقیقت خداست و مى خواهد باز به همان دریا بپیوندد و در این راه، از هرچه جز"او"ست، دست مى شوید و"خود" را قربانى مى كند. وى در این ترسیم عاشقانه، سراسر عاشورا و صحنه هاى رزم فرزندان و یاران را جلوه اى از آن"جذبه الهى" و عشق برتر مى شناسد و شهادت هر كدام از یاران را همچون"هدیه" به درگاه دوست توصیف مى كند، تا رضاى محبوب تامین شود و به بزم قرب، بار یابد.
چنین روحیه اى و عشقى، بى شك در حسین دوستان صادق نیز یافت مى شود، چرا كه الگویشان چنین حسینى است كه در دل، جز محبت الهى را راه نداده است.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)

شكوه انتظار
05-07-2011, 09:45
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_442021281641224014208589848-1.gif
8. ذكرخدا

گوهر یاد خداوند، موهبتى عرشى است كه در هر دل كه جاى گیرد و بر هر زبان كه جارى شود، آن دل و زبان را نفیس مى سازد، چه ذكر قلبى باشد، چه ذكر زبانى .
حسین بن على علیهماالسلام بنده ذاكر خدا بود، پیوسته حمد و ثناى الهى بر زبانش و سپاس نعمت ها در قلبش. و در راحت و رنج و پنهان و آشكار یاد خدا آرام بخش جانش بود و بر او تكیه داشت و هیچ صحنه تلخ و غمبارى نبود، جز آن كه داروى"یاد خدا" آرامش مى كرد.
تنها در صبح عاشورا نبود كه با گفتن"اللهم انت ثقتى فى كل كرب"، به یاد خدا بودن را ابراز مى كرد و تنها در حملات حماسى روز عاشورایش نبود كه با تكرار جمله"لاحول ولا قوه الا بالله"(11)؛ ارتباط قلبى خود را با معبود، بر زبان مىآورد، بلكه همواره گویاى"الله اكبر" بود و ذكر"الحمدلله على كل حال" و یاد خدا ورد زبانش بود و"استرجاع" را ـ كه یكى از شاخص هاى ذكر حقیقى، بهخصوص در هنگام مصائب و ناگوارىهاست ـ در مواقع مختلف از جمله در راه مكه به كربلا، بر لب داشت. از دید امام حسین علیه السلام شقاوت سپاه كوفه كه براى آن جنایت عظیم حضور پیدا كرده بودند، نتیجه غفلت از یاد خدا بود و چون مى دید آنان به هیچ روى، از كینه و عناد خویش دست بر نمى دارند و بر كشتن او مصمم اند، به آنان مى فرمود:
"لقد استحوذ علیكم الشیطان فانساكم ذكر الله العظیم" (12)؛
شیطان بر شما چیره گشته و یاد خداى بزرگ را از (دل) شما برده است.
وقتى چراغ یاد خدا در شبستان دل انسان روشن باشد، هرگز شیطان رخنه گاهى براى ورود به خلوتگاه دل نمى یابد و این خانه كه باید جاى خدا باشد، ماواى دیو و دد نمى گردد.


پیروان حسین علیه السلام را سزاست كه مشعل فروزان"ذكرالله" را در اقتدا به سالارشان در دل برافروزند، تا نه دچار یأس و تردید شوند، نه ملعبه ابلیس و هواى نفس.
اینها و بسیارى دیگر از این گونه ویژگى هاى روحى و رفتارى است كه از حسین بن على علیهماالسلام براى پیروانش در همه اعصار و نسل ها"الگویى همه جانبه" ساخته است و منشورى پدید آورده كه از هر طرف به آن بنگریم، جلوه اى خاص و بعدى مقدس و الگویى شایسته تبعیت به چشم مى خورد.

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)

شكوه انتظار
05-07-2011, 09:47
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_130232406113165711452275493-1.gif
خلاصه سخن آن كه:
هم از معنویت و توجه به خدا و نیایش هاى شبانه امام حسین علیه السلام باید درس آموخت، هم از توجه به علم و ادب و دانش و تربیت فرزندان، هم حسن خلق و كرامت رفتارى و مستضعف گرایى، هم از ایثار و سخاوت و بذل و بخشش وى، و هم از رافت و مهربانى و عواطف والاى انسانى نسبت به همنوعان.
حسین بن على علیهماالسلام مقتداى همه و همیشه و همه جاست؛ چه در جنگ و چه در صلح، چه در میدان جهاد و چه در عرصه اعتقاد، چه در صداقت و پاكى، چه در شجاعت و بى باكى، چه در روحیه شهادت طلبى، چه در عبادت ها و راز و نیازهاى نیمه شبى .
جویندگان راه معنى و طالبان عزت و آزادگى، باید در"آینه اوصاف حسینى" به تماشاى این جلوه هاى ناب و ماندگار بنشینند و اگر اهل سیر و سلوك اند و شیفته"عرفان اهل بیتى"، و اگر به افقى دور دست تر از مادیات و بلندتر از روزمرگى ها مى نگرند، باز هم باید به"مرآت حسینى" چشم بدوزند و به این"آینه حُسن" بنگرند.
براى الگوگیرى از "اسوه هاى حسنه"، باید به جهات اسوه بودن آنان توجه داشت؛ حسین بن على علیهماالسلام یكى از این اسوه هاست؛ خود نیز فرموده است:"لكم فى اسوه."
مرور به چند نمونه از جهات الگویى سیدالشهدا، براى آن بود كه درس آموزى از این سرمشق خدایى آسان تر باشد و عملى تر.
آینه سلوك حسینى، پیوسته در منظرمان باد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)

پى نوشت ها:
1 ـ مقتل الحسین، مقرم، ص 304.
2 ـ سفینه البحار، ج 1، ص 136.
3 ـ زیارت وارث (مفاتیح الجنان).
4 ـ اعیان الشیعه، ج 1، ص 597.
5 ـ موسوعه كلمات الامام الحسین(ع)، ص 328.
6 ـ ینابیع المَوَدَّه، ص 406.
7 ـ نفس المهموم، ص 135.
8 ـ بحارالانوار، ج 44، ص 367.
9 ـ حیاة الامام الحسین(ع)، ج 1، ص 128.
10 ـ همان، ص 131.
11 ـ موسوعه كلمات الامام الحسین(ع)، ص 414.
12 ـ همان، ص 485.
كوثر، شماره 51

شكوه انتظار
05-07-2011, 09:48
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)

http://winbmi.persiangig.com/Hosain/ya%20hosain%28wWw.Juyom.2ir.ir%29.GIF
به هر طرف نگری جلوه ی جمال خداست
ادب کنید که میلاد سید الشهداست

گرفته ختم رسل روی دست آینه ای
که در صحیفه ی او صورت خدا پیداست

به مصحف رخ او با وضو نگاه کنید
که نقطه نقطه آن جای بوسه ی زهراست

شکوه داوری و صورت محمدی اش
دل از رسول خدا می برد زبس زیباست

رسول و حیدر و زهرا دهند دست به دست
به خنده خنده گلی را که بلبلش طاهاست

هنوز نامده بگرفت دست فطرس را
که دست گیری از پا فتادگان با ماست

طلب کنید زمعبود هرچه می خواهید
که مستجاب در این لیلی شریف دعاست

به بیت وحی چراغ هدایتی تابید
که روشنایش افزون ز وسعت دنیاست

به منکران شفاعت بگو نگاه کنید
شفیع بر روی دست شفیعه ی دو سراست

خدا به ختم رسل کشتی نجاتی داد
که پیش وسعت او گم هزار ها دریاست

در انبیا و رسل در ائمه تنها اوست
که خاک تربتش از بهر درد خلق دواست

رسول گفت حسین از من است و من زحسین
نبی حسین و حسین اش همان رسول خداست

چه دیدنیست به بوستان سبز وحی گلی
که نقش بوسه ی پیغمبرش ز سرتا پاست

به شهریاری عالم مقام خود ندهد
کسی که پشت درخانه ی حسین گداست

به صبح سوم شعبان ولادت اول
ولادت دگرش ظهر روز عاشوراست

نوشته اند ز خونش به صفحه تارخ
که هرکه در ره حق شد فنا بقای بقاست

خدا گواست غلام سیاه چهره ی او
به خیل چهر سفیدان روزگار آقاست

حسین کیست چراغ هدایتی که از او
همیشه روشن هفتاد دو چراغ هداست

نسیمی از حرمش گر گذر کند به جهیم
جهیم اگر بفروشد به خلد ناز ، به خود ناز رواست

این حسین کیست چراغی که محفل نورش
تنور و مقتل و نوک سنان و تشت طلاست

وضیفه ی همه انبیا به دوشش بود
گذشت از سرو از جان کرد قامت راست
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif

شكوه انتظار
05-07-2011, 09:49
http://rawalpindi.icro.ir/files/news/512132/mubarik-5.jpg

شكوه انتظار
05-07-2011, 09:51
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/84521125819711814033.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/84521125819711814033.jpg)
خجسته باد آمدن سومین بهار ولایت و مبارک باد
این طلوع سبز بی‏پایان!

کاروان حسینی، شب را در منزلگاه شَراف به سر بردند بامداد، امام (ع) دستور داد ظرفها و مشکها را پر از آب کرده به راه خود ادامه دهند هنگام ظهر یکی از همراهان تکبیر گفت امام (ع) علّت تکبیر را پرسید، او گفت «نخلستانهای کوفه دیده می‌شود» کسانی که به راه آشنا بودند، گفتند «اینجا کجا و کوفه کجا؟» با دقت به راه نگاه کردند، دریافتند که لکشر مجهزی غرقِ در اسلحه، پیش می‌آید امام (ع) فرمود‌ «آری، سپاه مجهزی به پیش می‌آید»
در این هنگام با اصحاب به مشورت پرداختند که در برابر سپاه دشمن، کجا سنگر بگیرند آنها گفتند در همین نزدیکی، از ناحیه چپ، قریه «ذو حُسُم» مکان مناسبی است
کاروان آنجا رفته، خیمه‌ها را برپا کرده و آماده دفاع شدند طولی نکشید که سپاه هزار نفری به فرماندهی حر بن یزید ریاحی، به آنجا رسید، اما معلوم بود که در حال حاضر قصد جنگ ندارند امام ع آثار تشنگی و رنج فراوان را در چهره‌های سپاه حر مشاهده نمود، و به یاران فرمود از آبی که همراه دارند، آنها و حیواناتشان را سیراب کنند به دستور آن حضرت تا آخرین نفر آنها را آب دادند
علی بن طعان محاربی می‌گوید «من آن روز در لکشر حر بودم و آخرین نفری بودم که دنبال لشکر به آنجا رسیدم چون حسین (ع) تشنگی من و اسبم را دید، فرمود "روایه را بخوابان" من شتر را خواباندم، فرمود "از آب بیاشام" آشامیدم و اسبم را نیز سیراب کردم»
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif
______________________________
سوگنامه آل محمد ص، ص۲۱۸ به نقل از نفس المهموم ص۹۳ ترجمه‌ ارشاد مفید ج۲، ص۸۰

ملکوت* گامی تارهایی *
05-07-2011, 12:04
"به‌ حق‌ مي‌توان‌ گفت‌ كه‌ درك‌ ابعاد شخصيتي‌ امام‌ حسين‌ كاري‌ بس‌ مشكل‌ ودشوار است‌، آن‌ هم‌ با شرايط‌ پيچيده‌اي‌ كه‌ دارد. شرايطي‌ كه‌ بازتاب‌هاي‌ چندي‌ ازروشنايي‌ بر آن‌ افتاده‌، ليكن‌ در زير آن‌ موجي‌ است‌ خروشان‌ كه‌ محيط‌ اسلامي‌ آن‌ روزگاررا شكل‌ مي‌داد و آن‌ جريان‌ از روزي‌ پديدار شد كه‌ موضوع‌ حكومت‌ در ميان‌ عصبيت‌قبيلگي‌ و طرز تفكر ديني‌ در نوسان‌ بود ، سپس‌ به‌ رنگ‌هاي‌ گوناگون‌ درآمد و هر روز به‌شكل‌ نو نمايان‌ گرديد. و سرانجام‌ به‌ صورت‌ يك‌ عقيده‌ و دين‌ به‌ پايان‌ رسيد. بررسي‌ويژگي‌ هاي‌ شخصيت‌ حسين‌(ع) پژوهش‌ درباره‌ انساني‌ به‌ شمار نمي‌رود كه‌ داراي‌عناصري‌ ناگسستني‌ از يكديگر است‌ وبتوان‌ درباره‌اش‌ حكم‌ كرد و بلكه‌ بررسي‌ عناصرتاريخ‌ اسلامي‌ است‌.

ما دراين‌ نوشتار برآنيم‌ تا به‌ بررسي‌ گوشه‌اي‌ از ويژگي‌هاي‌ شخصيتي‌ آن‌ ابرمردتاريخ‌ اشاره‌ داشته‌ باشيم‌، اگر چه‌ قلم‌ قاصر و زبان‌ الكن‌ از بيان‌ شخصيت‌ عظيم‌ آن‌بزرگوار مي‌باشد. لكن‌:



آب‌ دريا را اگرنتوان‌ كشيد

هم‌ به‌ قدر تشنگي‌ بايد چشيد




1 - پاي‌بندي‌ به‌ اصول‌
يكي‌ از ويژگي‌هاي‌ شخصيتي‌ امام‌ حسين‌(ع) پاي‌بندي‌ آن‌ بزرگوار به‌ اصول‌ وبنيادها مي‌باشد. اين‌ ويژگي‌ را مي‌توان‌ در وصيت‌ وي‌ به‌ برادرش‌ محمد حنفيه‌ درك‌ نمودكه‌ فرمود: من‌ اين‌ قيام‌ را نه‌ از روي‌ خودبيني‌ و سبك‌سري‌ مي‌ كنم‌، نه‌ قصد طغيان‌ دارم‌ ونه‌ آهنگ‌ تبهكاري‌ در سر و نه‌ ستمگري‌ را در خود مي‌پرورانم‌، بلكه‌ تنها هدف‌ من‌ آن‌است‌ كه‌ درميان‌ امت‌ جدم‌ خواستار اصلاح‌ شوم‌. با اين‌ حركت‌ خود مي‌خواهم‌ به‌ معروف‌فرمان‌ دهم‌ و از منكر بازدارم‌. هر كس‌ بر پاية‌ حق‌ از من‌ پذيرا شد، خدا به‌ حق‌ بسي‌شايسته‌تر است‌ و هر كس‌ نپذيرفت‌، چنان‌ در آهنگ‌ خود پايداري‌ كنم‌ كه‌ خدا ميان‌ من‌ وآن‌ گروه‌ به‌ حق‌ قضاوت‌ فرمايد، كه‌ او از همه‌ داوران‌ بسي‌ بهتر است‌.
اين‌ سخنان‌ صريح‌ رادر كاخ‌ فرمانداري‌ و در مركز حكومت‌ و سرسراي‌ قدرت‌ بي‌هيچ‌ پروا و هراسي‌ بيان‌ كرد .با قلبي‌ استوار و شجاعتي‌ بي‌ نظير و با پشت‌گرمي‌ به‌ اصول‌اعتقادي‌ و پايداري‌ در مكتب‌. در اين‌ پاسخي‌ كه‌ امام‌ حسين‌(ع) به‌ وليد داد؛ قدرت‌ رودروايستادن‌ را با هوشمندي‌ سياسي‌ و راه‌ خردمندانة‌ رهايي‌ را با سلامت‌ منطق‌ و پديدة‌تسليم‌ را با اعتراض‌ شديد در هم‌ آميخته‌ است‌. در تاريخ‌ چنين‌ آمده‌:
وليد فرماندار مدينه‌، امام‌ حسين‌(ع) را دعوت‌ نمود و خبر مرگ‌ معاويه‌ را به‌ اوداد واو استرجاع‌ نمود، سپس‌ نامة‌ يزيد را در مورد گرفتن‌ بيعت‌ براي‌ او خواند. حسين‌ به‌ او گفت‌به‌ نظرم‌ نمي‌رسد كه‌ تو به‌ گرفتن‌ بيعت‌ من‌ براي‌ يزيد پنهاني‌ اكتفا كني‌، بلكه‌ خواستاربيعتي‌ آشكار هستي‌ كه‌ مردم‌ از آن‌ با خبر شوند .وليد گفت‌: آري‌ چنين‌ است‌ و امام‌حسين‌(ع) فرمود كه‌ برگرد و فردا همراه‌ گروهي‌ از مردم‌ نزد ما بيا.
در اين‌ هنگام‌ مروان‌ به‌ وليد گفت‌: به‌ خدا قسم‌ اگر حسين‌ هم‌ اكنون‌ بيعت‌ نكرده‌از تو جدا شود، هرگز نخواهي‌ توانست‌ بدو دست‌ يابي‌. او را حبس‌ كن‌ و تا بيعت‌ نكرده‌اجازه‌ بيرون‌ رفتن‌ به‌ وي‌ نده‌ يا اينكه‌ گردنش‌ را بزن‌.
حسين‌ رو به‌ مروان‌ كرده‌ به‌ او گفت‌: واي‌ بر تو اي‌ پسر زن‌ كبود چشم‌! تومي‌خواهي‌ گردن‌ مرا بزني‌ يا او! دروغ‌ گفتي‌ به‌ خدا قسم‌ و پستي‌ نشان‌ دادي‌. سپس‌ رو به‌وليد كرده‌ و گفت‌: فرماندار، ما از خاندان‌ نبوت‌ و سرچشمه‌ رسالتيم‌، خدا به‌ وسيله‌ ما آغازنهاد و به‌ وسيله‌ ما به‌ انجام‌ رسانيد. در حالي‌ كه‌ يزيد تبهكاري‌ ميخواره‌ و كشنده‌ اشخاص‌بي‌گناه‌ و آشكار سازندة‌ فساد و تبهكاري‌هاست‌. كسي‌ چون‌ من‌ با شخصي‌ چون‌ او بيعت‌نمي‌كند. ليكن‌ امشب‌ را به‌ فردا رسانيم‌ تا ببينيم‌ كدام‌ يك‌ از ما به‌ بيعت‌ و خلافت‌سزاوارتريم‌ .
قدرت‌ پايداري‌ براي‌ حق‌ در جان‌ها بانگ‌ و فرياد حق‌ نيز بي‌گمان‌ اثر كوبنده‌ خودرادر گوشهاي‌ باطل‌ مي‌گذارد. و در نتيجه‌ آن‌ را يا كر مي‌كند يا در صلاح‌ و حق‌ را به‌ روي‌وي‌ مي‌گشايد.
فرياد حق‌ امام‌ نيز همان‌ طنين‌ بلندي‌ بود كه‌ انعكاس‌ آن‌ در گوش‌ وليد پيچيد.چنانكه‌ وليد بعد از بيرون‌ رفتن‌ امام‌ حسين‌ خطاب‌ به‌ مروان‌ چنين‌ گفت‌: سبحان‌ ا... اگرحسين‌ گفت‌ بيعت‌ نمي‌كنم‌ او را بكشم‌؟ به‌ خدا سوگند گمان‌ نمي‌كنم‌ كسي‌ با دست‌آغشته‌ به‌ خون‌ حسين‌، خدا را ملاقات‌ كند و ميزان‌ عملش‌ بسي‌ سبك‌ نباشد. خدا در روزقيامت‌ بدو نمي‌نگرد و او را تزكيه‌ نمي‌كند و شكنجه‌اي‌ دردناك‌ بهره‌ او است‌.







http://www.shiaupload.ir/images/41153344719751763171.gif



2 - صراحت‌ در گفتار
ازديگر ويژگي‌هاي‌ شخصيتي‌ امام‌ صداقت‌ در گفتار آن‌ حضرت‌ مي‌باشد. اين‌ نيزيكي‌ از بزرگواري‌هايي‌ است‌ كه‌ در وجود امام‌ حسين‌ است‌.
در نظر برخي‌ افراد مبدأ و اصل‌ بسي‌ بزرگ‌ است‌، اما همراه‌ با نرمش‌ و نيرنگ‌.ليكن‌ امام‌ حسين‌ در برابر اصول‌ چنان‌ عظمتي‌ از خود نشان‌ داد كه‌ هرگز حاضر نبود دربرابر بيعت‌ با يزيد سرمويي‌ از آن‌ برگردد و دست‌ از آن‌ بردارد. و همان‌ فرياد بلندي‌ كه‌ چون‌شعلة‌ آتش‌ بود از او انتظار مي‌رفت‌. او دربارة‌ بيعت‌ با يزيد چنين‌ فرمود:
سپاس‌ ويژه‌ الله و آنچه‌ مشيت‌الله است‌ و نيرويي‌ به‌ كار نايد جز به‌ وسيلة‌ الله وصلوات‌ خدا بر رسولش‌ .مرگي‌ كه‌ سرنوشت‌ فرزندان‌ آدم‌ شده‌، چنان‌ برازنده‌ و زيباست‌ كه‌گردنبند جواهر در گردن‌ دختران‌ جوان‌، چنان‌ به‌ ديدار گذشتگانم‌ واله‌ و شيفته‌ام‌ كه‌ يعقوب‌مشتاق‌ ديدار يوسف‌ بود. بهترين‌ مرگ‌ در پيكار، مرگي‌ است‌ كه‌ من‌ با عشق‌ و افتخار با آن‌روبه‌رو مي‌شوم‌. هم‌ اكنون‌ به‌ چشم‌ پيوند تن‌ خويش‌ را مي‌نگرم‌ كه‌ گرگ‌هاي‌ بيابان‌ دركربلا پاره‌ پاره‌ مي‌كنند و شكم‌هاي‌ گرسنه‌ خود را از آنها پرمي‌كنند. خشنودي‌ خداخشنودي‌ خاندان‌ پيامبر است‌. در برابر آزمايش‌ او پايداري‌ را پيشه‌ مي‌كنيم‌ و در برابر،پاداش‌ پايداران‌ را به‌ دست‌ مي‌آوريم‌. پاره‌هاي‌ تن‌ رسول‌ خدا هرگز از او جدا نمي‌شوند،بلكه‌ همه‌ با هم‌ دربهشت‌ برين‌ گرد مي‌آيند و چشمش‌ را روشن‌ مي‌كنند. و پيماني‌ را كه‌ بااو بسته‌اند بدين‌ وسيله‌ به‌ سر رسانند. هان‌ بدانيد كه‌ تنها كسي‌ كه‌ پذيراي‌ پرداختن‌پاره‌هاي‌ جگر خويش‌ در راه‌ ماست‌ و به‌ روان‌ خويش‌ وعدة‌ ديدار پروردگار را داده‌ است‌،بايد با ما به‌ حركت‌ درآيد، زيرا من‌ بامدادان‌ عزم‌ رحيل‌ دارم‌.







http://www.shiaupload.ir/images/41153344719751763171.gif




3 - قاطعيت‌ در عمل‌
جنبه‌ ديگري‌ از ويژگي‌ شخصيتي‌ امام‌ حسين‌(ع)، قاطعيت‌ در عمل‌ مي‌باشد كه‌اين‌ جنبه‌ از عظمت‌ وي‌، عملي‌تر از صداقت‌ در گفتار است‌. چه‌ اين‌ يك‌ آهنگ‌ است‌ وعزم‌ قاطع‌ و تعهد دروني‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ هدف‌ نهايي‌ با وجود هر نوع‌ اشكالي‌. دركي‌ است‌كه‌ افراد حساس‌ چنان‌ آن‌ را احساس‌ مي‌كنند كه‌ گويي‌ در مغزشان‌ جوششي‌ چون‌ انفجارآتشفشان‌ به‌ وجود آمده‌ و در آنها جريان‌ مي‌يابد.
نمونه‌ اين‌ مطلب‌ سخنان‌ آتشين‌ و منطق‌ حسين‌(ع) در برابر كساني‌ بود كه‌مي‌خواستند نظر او را برگردانند. البته‌ اين‌ كسان‌ معذورند، زيرا نه‌ جاني‌ چون‌ جان‌ او در بر ونه‌ دركي‌ چون‌ درك‌ او در سر و نه‌ در قلب‌ خود همچون‌ او چنين‌ گدازه‌هايي‌ پر شرر داشتند.
يكي‌ از اين‌ افراد عبدالله بن‌ عمر مي‌باشد كه‌ اگر چه‌ يزيدي‌ نبود اما آن‌جا كه‌ بامردانگي‌ حقيقي‌ روبه‌رو مي‌شوند، قدرت‌ ابراز مردانگي‌ ندارد و چون‌ دانه‌هاي‌ ريز شن‌ كه‌در دامنه‌ كوهي‌ بلند قرار دارد، با وزش‌ باد به‌ پايين‌ سرازير مي‌شود. امام‌ حسين‌(ع) درپاسخ‌ به‌ وي‌ كه‌ از او خواسته‌ بود با گمراهان‌ از در آشتي‌ درآيد و او را از كشتار و كشته‌شدن‌بر حذر داشت‌، گفت‌:
«اي‌ اباعبدالرحمان‌، از جمله‌ پستي‌هاي‌ اين‌ جهان‌ در برابر خدا را نديده‌ وندانسته‌اي‌، كه‌ سر يحيي‌ بن‌ زكريا، به‌ يكي‌ از زنان‌ هرزه‌ و بدكاره‌ بني‌اسرائيل‌ هديه‌ داده‌شد؟»
از كلمات‌ امام‌ پي‌ ببريم‌، كه‌ حاضر نيست‌ از راه‌ حق‌ رو برگرداند.







http://www.shiaupload.ir/images/41153344719751763171.gif




4 - زيربار ستم‌ نرفتن‌
جنبه‌ ديگري‌ ازويژگي‌ شخصيتي‌ امام‌ حسين‌(ع) زيربار ستم‌ نرفتن‌ است‌. اين‌جنبه‌ از جنبه‌هاي‌ ديگر برتر و بالاتر مي‌باشد. چه‌ بسا افرادي‌ را ديده‌ايم‌ كه‌ زماني‌ كه‌دنبال‌ شهوتي‌ مي‌رود و يا كالاي‌ گرانبهايي‌ چشم‌ او را مي‌گيرد و به‌ دنيا پاسخ‌ مثبتي‌مي‌دهد، چگونه‌ اصول‌ و صراحت‌ و قاطعيت‌ ارزش‌هاي‌ موجود را از دست‌ مي‌دهد. و نه‌تنها معني‌ و ارزش‌ خود را ازدست‌ مي‌دهد، بلكه‌ به‌ ضد ارزش‌ نيز تبديل‌ شده‌ و موردسرزنش‌ قرار مي‌گيرد. و در اين‌ هنگام‌ شرافت‌، پستي‌ به‌ شمار مي‌آيد. زيربار نرفتن‌،سنگ‌ بناي‌ نخستين‌ ارزش‌ هاي‌ انساني‌ است‌، به‌ همين‌ جهت‌ امام‌ حسين‌(ع) جزنپذيرفتن‌ خواري‌ و زور به‌ چيزي‌ رضا نداد ودر اين‌ باره‌ سخني‌ گفت‌ كه‌ نفس‌ سركش‌ رانابود مي‌كند:
«سوگند به‌ خدا، نه‌ همچون‌ خوارشدگان‌ دست‌ تسليم‌ به‌ شما مي‌دهم‌ و نه‌ چون‌بندگان‌ ترسو فرار مي‌كنم‌. بندگان‌ خدا، به‌ پروردگار خود پناه‌ مي‌برم‌ از اين‌كه‌ بخواهيد مرااز خود برانيد و بيفكنيد و به‌ پروردگار خود پناه‌ مي‌برم‌، از هر خود بزرگ‌بيني‌ كه‌ به‌ روزقيامت‌ ايمان‌ نمي‌آورد.»
آري‌ خودداري‌ او از تن‌ دادن‌ به‌ ذلت‌ و خواري‌ چنان‌ مردانگي‌ به‌ مردان‌ آموخت‌ وزيربار ذلت‌ نرفتن‌ را به‌ آنان‌ تعليم‌ داد كه‌ هيچ‌ كس‌ تاكنون‌ نتوانسته‌ است‌ مانند او عمل‌كند.
آن‌ حضرت‌ از پذيرفتن‌ آسايش‌ ورفاه‌ و لذت‌ امتناع‌ ورزيد؛ زيرا لذت‌ و نعمت‌حقيقي‌ در چيزي‌ فراسوي‌ نعمت‌هاي‌ دروغين‌ زندگي‌ و خواست‌هاي‌ پست‌ ونادرست‌ آن‌مي‌باشد.
آن‌ كس‌ كه‌ هدف‌ والايي‌ در زندگي‌ انساني‌ دارد، چيزي‌ جز رسيدن‌ به‌ آن‌ رالذت‌بخش‌ نمي‌داند. و چيزي‌ جز عملي‌شدن‌ آن‌ را سعادت‌ نمي‌خواند.







http://www.shiaupload.ir/images/41153344719751763171.gif





5 - قهرماني‌ امام‌ حسين‌(ع) در بيان‌ هدف‌
اين‌ جنبه‌ از شخصيت‌ امام‌ حسين‌(ع) از جنبه‌هاي‌ ديگر آشكارتر است‌. هيچ‌ كس‌جز او بدين‌ زيبايي‌ از خود قهرماني‌ نشان‌ نداده‌ است‌.
يكي‌ از برترين‌ موقعيت‌ هاي‌ قهرماني‌ حسين‌ موقعيتي‌ است‌، كه‌ اين‌ سخنان‌ را به‌زبان‌ مي‌آورد:
«قوموا رحمكم‌ الله، الي‌ الموت‌ الذي‌ لا بدّمنه‌، فان‌ّ هذه‌ السّهام‌ رُسُل‌ القوم‌ اليكم‌.»؛خدا شما را رحمت‌ كند، به‌ سوي‌ مرگي‌ به‌ پاخيزيد كه‌ از آن‌ گريزي‌ نيست‌، زيرا اين‌ تيرهاپيام‌ آن‌ گروه‌ هستند به‌ سوي‌ شما براي‌ آغاز جنگ‌.
آن‌ حضرت‌ مدتي‌ از روز را تن‌ به‌ تن‌ يا جمعي‌، به‌ پيكار سپري‌ كردند، به‌ طوري‌ كه‌تعداد زيادي‌ از ياران‌ اندك‌ حسين‌(ع) كشته‌ شدند. در اين‌ هنگام‌ امام‌ ريش‌ خود را دردست‌ گرفت‌ و گفت‌:
«خشم‌ خدا هنگامي‌ بر يهود برافروخت‌ كه‌ براي‌ او فرزند قايل‌ شدند و خشمش‌هنگامي‌ بر نصارا شدت‌ يافت‌ كه‌ او را در رديف‌ سوم‌ تثليت‌ خود قرار دادند، و بر مجوس‌آنگاه‌ سخت‌ خشمگين‌ شد كه‌ به‌ جاي‌ او بر پرستش‌ ماه‌ و خورشيد دست‌ زدند، و غضبش‌بر گروهي‌ برافروزد كه‌ به‌ اتفاق‌ به‌ كشتن‌ فرزند دختر پيامبرشان‌ كمر بستند، اما سوگند به‌خدا در برابر خواستشان‌ سر تسليم‌ فرود نياورم‌ تا خداي‌ را در حالي‌ ملاقات‌ كنم‌ كه‌ با خون‌خويش‌ خضاب‌ كرده‌ باشم‌.
زيبايي‌ شجاعت‌ آن‌ جاست‌ كه‌ مي‌گويد: «خدا شما را رحمت‌ كند، به‌ سوي‌ مرگي‌برخيزيد» و آن‌ جا كه‌ «سوگند به‌ خدا تسليم‌ خواستشان‌ نگردم‌ تا خداي‌ متعال‌ را در حالي‌ملاقات‌ كنم‌ كه‌ با خون‌ خويش‌ خضاب‌ كرده‌ باشم‌.»
امام‌ حسين‌(ع) ياران‌ خود را بدون‌ هيچ‌ ترس‌ ونگراني‌ به‌ مرگ‌ فرامي‌خواند گويي‌به‌ خوردن‌ غذاي‌ لذيذي‌ دعوت‌ مي‌كند، زيرا مرگي‌ كه‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ هدف‌ باشد در كام‌ اوبسيار شيرين‌ و لذتبخش‌ مي‌باشد.







http://www.shiaupload.ir/images/41153344719751763171.gif




6 - همه‌ چيز را كوچك‌ شمردن‌ غير از خدا
اين‌ جنبه‌ از عظمت‌ امام‌ حسين‌(ع) هم‌ شگفت‌ انگيز است‌. هر چيزي‌ را جز خداكوچك‌ مي‌شمرد و همه‌ چيز را براي‌ رسيدن‌ به‌ هدف‌ نهايي‌ كه‌ همان‌ خداست‌، سهل‌مي‌داند. هر چند كه‌ مشكل‌ترين‌ كارها باشد. به‌ همين‌ علت‌ به‌ جرات‌ مي‌توان‌ او را دومين‌سازنده‌ كاخ‌ اسلام‌ ناميد، و او بود كه‌ كاخ‌ توحيد را باسازي‌ نمود.
او بود كه‌ يارانش‌ در جلوي‌ چشمش‌ به‌ كام‌ مرگ‌ مي‌رفتند و فرزندانش‌ پي‌ در پي‌ به‌تلخ‌ترين‌ منظره‌ و سوزناك‌ترين‌ شيوه‌ حرمش‌ را كه‌ در برابر او به‌ ناله‌ و بي‌تابي‌ مشغول‌ ند واز شدت‌ تشنگي‌ به‌ خود مي‌پيچند. با وجود اينها هيچ‌ كس‌ جز حسين‌ را نديده‌ايم‌ درچنين‌ موقعيتي‌ اصول‌ مكتب‌ را مقدس‌ داند و در برابر خدا و براي‌ رسيدن‌ به‌ خدا خم‌ به‌ابرو نياورده‌ و مشكلات‌ را براي‌ خدا به‌ جان‌ و دل‌ بخرد.







http://www.shiaupload.ir/images/41153344719751763171.gif




7 - سخاوت‌ و بخشش‌ و ديگرخواهي‌
اسلام‌ تنها ديني‌ است‌ كه‌ آموزش‌هاي‌ مادي‌ و معنوي‌ خود را بر پايه‌ اين‌ احساس‌گذاشته‌ است‌ و در توجه‌ بدان‌ به‌ اندازه‌اي‌ پيش‌ مي‌رود كه‌ آن‌ را پايه‌ ايمان‌ قرار داده‌ است‌.اگر اسلام‌ اعمال‌ ظاهري‌ و شعائر را بر پنج‌ پايه‌ قرار داده‌ است‌، ايمان‌ او هنگامي‌ استوارمي‌گردد كه‌ اين‌ احساس‌ به‌ تحقق‌ برسد.
رسول‌ خدا(ص) مي‌فرمايد: «كسي‌ از شما ايمان‌ نياورده‌، مگر اين‌كه‌ آنچه‌ براي‌ خودمي‌خواهد، براي‌ برادرش‌ هم‌ بخواهد.»
امام‌ حسين‌(ع) به‌ اقتضاي‌ فطرت‌ و آموزش‌هاي‌ دين‌، در زمينه‌ احساس‌ نوع‌دوستي‌ نمونه‌ بي‌مانندي‌ است‌. ابن‌ عساكر در تاريخ‌ كبير خود از قول‌ ابي‌ هشام‌ قناد نقل‌مي‌كند كه‌ كالايي‌ از بصره‌ براي‌ امام‌ حسين‌ برده‌ شد و تا آنها را نبخشيد از جاي‌ خودبرنخاست‌.
و نيز گفته‌اند سائلي‌ كوچه‌هاي‌ مدينه‌ را زير پا گذاشت‌ و آمد تا به‌ در خانه‌ حسين‌رسيد. كوبة‌ در را زد و چنين‌ گفت‌ امروز كسي‌ كه‌ به‌ اميد تو آمده‌ دست‌ خالي‌ برنگردد و آن‌كس‌ كه‌ حلقه‌ در تو را كوفت‌ نااميد نگردد. تو دارنده‌ بخشش‌ هستي‌ و سرچشمه‌ آن‌، پدر توكشنده‌ فاسقان‌ و منحرفان‌ بوده‌ است‌.
حسين‌(ع) در حال‌ نماز بود، همين‌ كه‌ صداي‌ سائل‌ را شنيد نمازش‌ را تمام‌ كرد وآمد. ديد آثار تنگدستي‌ بر چهرة‌ اعرابي‌ نشسته‌ است‌. زود برگشت‌ از قنبر، پرسيد: از هزينه‌خانه‌ چيزي‌ در نزدت‌ نمانده‌، گفت‌: فقط‌ دويست‌ درهم‌ مانده‌ كه‌ فرمودي‌ ميان‌ افراد خانه‌تقسيم‌ كنم‌. گفت‌: آنها را بياور كه‌ از افراد خانه‌ مستحق‌تري‌ رسيده‌. آنها را از قنبر گرفته‌ به‌اعرابي‌ داد و فرمود اين‌ مختصر را بگير و عذر مرا بپذير و بدان‌ كه‌ دلم‌ براي‌ تو بسي‌مي‌سوزد و سپس‌ فرمود: اگر در دست‌ ما يك‌ چوبدستي‌ بود كه‌ دراز مي‌شد، (امكان‌ و قدرت‌مالي‌ داشتيم‌) آسمان‌ جود ما باران‌ بخشش‌ بر تو مي‌باريد. ليكن‌ پيشامدهاي‌ روزگار بسي‌گوناگون‌ است‌ و دست‌ ما از درم‌ بسي‌ تهي‌ است‌. اعرابي‌ آن‌ را گرفت‌ و گفت‌: خدا بهترمي‌داند رسالتش‌ را در چه‌ خانواده‌اي‌ قرار داده‌ است‌.
ياقوت‌ مستعصمي‌ از انس‌ روايت‌ مي‌كند كه‌ گفت‌: در نزد حسين‌(ع) نشسته‌ بودم‌كه‌ زني‌ خدمتگزار با دسته‌ گلي‌ وارد شد و با دادن‌ آن‌ گل‌ به‌ وي‌ تحيت‌ گفت‌، حسين‌ درپاسخ‌ تحيت‌ به‌ او گفت‌: تو آزادي‌ به‌ خاطر خداي‌ متعال‌. به‌ او گفتم‌ خدمتگزاري‌ دسته‌گلي‌ براي‌ تو مي‌آورد، تو او را آزادي‌ مي‌كني‌ فرمودند: خدا ما را اين‌ چنين‌ تربيت‌ كرده‌است‌و چنين‌ مي‌فرمايد:
«و اذا حُييتم‌ بتحية‌ٍ فحيّوا باَحسن‌ منها اورُدّوها» از آن‌ تحيت‌ بهتر آزاد كردن‌اوبود.







http://www.shiaupload.ir/images/41153344719751763171.gif




8 - شجاعت‌
انسان‌ هر چند كه‌ استعدادهايي‌ سرشار، گسترده‌ و برتر داشته‌ باشد، جز با تقويت‌ وتحكيم‌ آنها به‌ وسيله‌ شجاعت‌، به‌ پيروزي‌ شايان‌ نمي‌رسد، زيرا شجاعت‌ به‌ معناي‌ به‌ كاربردن‌ توانمندانه‌ اين‌ استعدادها و دادن‌ ارزش‌ حقيقي‌ به‌ آنهاست‌.
پس‌ شجاعت‌ رساترين‌ تعبير براي‌ نيروهاي‌ دروني‌ است‌. هر شخصيتي‌، در هرموقعيتي‌ كه‌ باشد، هنگامي‌ كه‌ شجاعت‌ ندارد، ارزش‌ انساني‌ خود را از دست‌ مي‌دهد، به‌پژمردگي‌ مي‌گرايد، زبوني‌ بر او چيره‌ مي‌گردد و ترس‌ هم‌، به‌ هر شكل‌ آن‌ بيماري‌كشنده‌اي‌ است‌ كه‌ شخصيت‌ را، با همة‌ خرمي‌ و سرزندگيش‌ غافلگير مي‌ كند و مي‌كشد.
شجاعت‌ مهار كردن‌ خود در برابر هر عاملي‌ است‌، با هر شدت‌ و قدرت‌ كه‌ باشد،همچنين‌ وجود و مقدار بقاء امم‌ و عزت‌ و سربلندي‌ آنها وابسته‌ به‌ ميزان‌ بهره‌اي‌ است‌ كه‌از شجاعت‌ داشته‌ باشند. همچنين‌ خويشتن‌داري‌ و صراحت‌ لهجه‌ و مقاومت‌ باناملايمات‌ و سختيهاي‌ روزگار و احترام‌ به‌ آزادي‌ ديگران‌ ناشي‌ از ملكه‌ شجاعت‌ است‌.
تمام‌ مظاهر اين‌ شجاعت‌ در حسين‌(ع) وجود داشت‌ و روح‌ و جسم‌ او مركز نمايش‌عاليترين‌ مرتبه‌ شجاعت‌ بود. وي‌ با قوت‌ قلب‌ در نبرد با دليران‌ اقدام‌ كرد و صابرانه‌ حمله‌مي‌نمود و فرار از جهاد را پستي‌ و عار مي‌دانست‌. با نفسي‌ مطمئن‌ و عزمي‌ آرام‌ به‌استقبال‌ شدائد مي‌رفت‌. مصافحه‌ با شمشير و نيزه‌ را در راه‌ خدا غنيمت‌ مي‌دانست‌ وجانبازي‌ و ريختن‌ خون‌ دل‌ را در راه‌ عزت‌ بهايي‌ كم‌ مي‌شمرد، و از پستي‌ و دنائت‌ ابامي‌كرد، اگر چه‌ متضمن‌ قتل‌ و شهادت‌ باشد.
طبري‌ و ابن‌ اثير از عبدا... بن‌ عمار نقل‌ كرده‌اند كه‌ وقتي‌ پيادگان‌ لشكر عمرسعد ازچپ‌ و راست‌ حمله‌ كردند، آن‌ حضرت‌ بر آنها كه‌ از جانب‌ راست‌ حمله‌ور شده‌ بودند حمله‌كرد تا گريختند و بر آنها كه‌ در سمت‌ چپ‌ بودند، حمله‌ فرمود تا آنها را نيز تاراند، و در اين‌حال‌ عمامه‌ بر سر و پيراهن‌ خزي‌ در برداشت‌. به‌ خدا سوگند هرگز شكسته‌اي‌ را نديدم‌ كه‌فرزندانش‌ و اهل‌ بيت‌ و اصحاب‌ و يارانش‌ كشته‌ شده‌ باشند، دلدارتر و قوي‌تر و بي‌ بيم‌تراز حسين‌. به‌ خدا سوگند پيش‌ از او و بعد از او كسي‌ را مثل‌ او نديدم‌. به‌ هر سو حمله‌ مي‌كردو لشكر از او مي‌گريختند.
ابن‌ ابي‌الحديد مي‌گويد:
كيست‌ در شجاعت‌ مانند حسين‌ بن‌ علي‌ كه‌ در ميدان‌ كربلا گفتند: ما نديديم‌كسي‌ را كه‌ انبوه‌ مردم‌ بر او حمله‌ور شده‌ باشند، و از برادران‌ و اهل‌ و ياران‌ جدا شده‌ باشد،شجاعتر از او مانند شير، سواران‌ را در هم‌ مي‌شكست‌ و چه‌ گمان‌ مي‌بري‌ به‌ مردي‌ كه‌راضي‌ به‌ پستي‌ نشد و دست‌ در دست‌ آنهانگذارد تا كشته‌ شد.







http://www.shiaupload.ir/images/41153344719751763171.gif




9 - صبر و شكيبايي‌
چنان‌كه‌ از مفهوم‌ آيات‌ و روايات‌ استفاده‌ مي‌شود، علاوه‌ بر بلندي‌ مقام‌ و رتبة‌صابران‌ معلوم‌ مي‌گردد كه‌ صبر كليد بركات‌ و مقدمة‌ نيل‌ به‌ مقامات‌ معنوي‌ و شرط‌ توفيق‌در هر كار خير و علم‌ و عمل‌ و كسب‌ هر فضيلت‌ است‌.
امام‌ حسين‌(ع) در مقام‌ صبر امتحاني‌ داد كه‌ دوست‌ و دشمن‌ از آن‌ شگفت‌ زده‌شدند و فرشتگان‌ بر حسب‌ زيارت‌ ناحية‌ مقدسه‌ «و لقد عجبت‌ُ مِن‌ صبرك‌َ ملائكه‌السماء» نيز از آن‌ شكيبايي‌ در تعجب‌ ماندند.
صبر امام‌ حسين‌(ع) تنها صبر در يك‌ زمينه‌ خاص‌ نبود. بلكه‌ شخصيت‌ وجودي‌آن‌ حضرت‌ مزين‌ به‌ جميع‌ انواع‌ صبر بود. صبر در جهاد، صبر در عبادت‌، صبر درمشكلات‌، صبر در مصيبت‌، صبر در خشم‌ و غضب‌ و... آن‌ حضرت‌ در مرحله‌ عمل‌ از خودشكيبايي‌ نشان‌ مي‌دادند.
يكي‌ از نمونه‌هاي‌ صبر و بزرگواري‌ امام‌ زماني‌ است‌ كه‌ امام‌ در مقابل‌ لشكريان‌ حرصبر نمودند و وقتي‌ كه‌ در يك‌ روز گرم‌ و آفتابي‌ نزد امام‌ رسيدند و امام‌(ع) ديدند كه‌ آنها به‌سختي‌ تشنه‌ هستند، فرمان‌ داد تا به‌آنها و اسبهايشان‌ آب‌ بدهند و بر حسب‌ امر امام‌تمام‌ سپاه‌ دشمن‌ و مركب‌هايشان‌ را نيز سيراب‌ كردند و بر پاها و شكم‌ چهار پايانشان‌ آب‌پاشيدند.
از نمونه‌هاي‌ صبر آن‌ حضرت‌ امتناعي‌ است‌ كه‌ از ابتدا به‌ جنگ‌ داشت‌. با اينكه‌مي‌دانست‌ لشكر كفر پيشه‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ بر او و عزيزانش‌ رحم‌ نمي‌كنند و با اين‌كه‌ از آنهاكارهايي‌ سرمي‌زد كه‌ صبركردن‌ را در مقابل‌ آنان‌ دشوار مي‌نمود، ولي‌ آن‌ حضرت‌ حجّت‌ رابر آنها تمام‌ ساخت‌ و نه‌ خود و نه‌ اصحابش‌ دست‌ به‌ اسلحه‌ نبردند.
هم‌ چنين‌ وقتي‌ آب‌ را روي‌ امام‌ و اصحابش‌ بسته‌ بودند و در لشكر امام‌ حسين‌(ع)هيچ‌ زن‌ و مرد و كوچك‌ و بزرگي‌ نبود، مگر اين‌ كه‌ تشنه‌ بودند و صداي‌ تشنگي‌ آنهاهمواره‌ به‌ گوش‌ امام‌ مي‌رسيد. آن‌ حضرت‌ از ابتدا به‌ جنگ‌ خودداري‌ نمود. زيرامي‌خواست‌ جنگش‌ با آنها صورت‌ دفاع‌ داشته‌ باشد.
آري‌ صبر آن‌ حضرت‌ در مقابل‌ تشنگي‌، و نشانه‌ تصميم‌ و عزم‌ راسخ‌ فوق‌العاده‌ آن‌امام‌ همام‌ مي‌باشد.







http://www.shiaupload.ir/images/41153344719751763171.gif



نتيجه‌
آنچه‌ گفته‌ شد از مهم‌ترين‌ عناصر شخصيتي‌ بود كه‌ امام‌ حسين‌(ع) بيشترين‌بهره‌ را از هر يك‌ برده‌ است‌، لذا او شخصيتي‌ است‌ برتر از ديگر شخصيت‌ها، و اگربخواهيم‌ شخصيت‌ او را با ديگران‌ مقايسه‌ كنيم‌، جوابي‌ جز اين‌ ضرب‌المثل‌ عربي‌نخواهيم‌ داشت‌:
«اريه‌ السها و يريني‌ القمر» يعني‌ من‌ ستارة‌ سها را به‌ او نشان‌ مي‌دهم‌ و او ماه‌ رابا همه‌ وضوحش‌ به‌ من‌ نشان‌ مي‌دهد.
او به‌ دنيا با چشمي‌ ديگر و از زاويه‌اي‌ ديگر نگريست‌ و در نتيجه‌ آن‌ را چنان‌ كه‌حقيقتش‌ بود ديد، نه‌ كمترين‌ تمايلي‌ به‌ دنيا در او پيدا شد و نه‌ كوچكترين‌ چشم‌ داشتي‌بدان‌ در وجودش‌ پيدا گرديد.
امام‌ حسين‌(ع) در اين‌ دانشگاه‌ درسي‌ به‌ ما مي‌دهد. كه‌ نمونه‌ درخشاني‌ از رهبرمبارزي‌ را به‌ ما نشان‌ مي‌دهد كه‌ چون‌ پا به‌ ميدان‌ حق‌ و باطل‌ مي‌گذاشت‌ جز با پيروزگردانيدن‌ حق‌ يا فداشدن‌ در راه‌ آن‌ از ميدان‌ برنمي‌گشت‌. اگر چه‌ پيروزي‌ حق‌ حتمي‌ است‌و اگر چه‌ باطل‌ را براي‌ چند روز صولتي‌ و اهل‌ باطل‌ را دولتي‌ باشد، ليكن‌ پايدار نيست‌.


حسين‌ اي‌ همايون‌ هماي‌ سعادت! ‌
حسين‌ اي‌ شه‌ ملك‌ صبر و شهامت‌!
فروغي‌ زنور تو خورشيد رخشان!
‌ز درياي‌ جود تو كوثر حكايت!‌
تويي‌ نور چشمان‌ زهرا و حيدر!
گل احمد آن بوستان‌ رسالت‌!
بپا از قيام‌ تو شد پرچم‌ دين‌!
نگون‌ گشت‌ اعلام‌ كفر و ضلالت‌!







...:http (http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=102834&ParentID=0&BookID=50713&MetaDataID=3920&Volume=1&PageIndex=0&PersonalID=0&NavigateMode=CommonLibrary&Content=)

ملکوت* گامی تارهایی *
05-07-2011, 13:05
setareh
كردم‌ ز ديده‌ پاي‌ سوي‌ مشهد حسين
‌هست‌ اين‌ سفر به‌ مذهب‌ عشاق‌ فرض‌ عين‌
خدام‌ مرقدش‌ به‌ سرم‌گر نهند پاي‌
حقا كه‌ بگذرد سرم‌ از فرق‌ فرقدين


از آن‌ زمان‌ كه‌ عشق‌ در مكتب‌ حسين‌ زانو زد و راه‌ و رسم‌ عاشقي‌ را به‌ خط‌ خون‌نوشتند و نينوا حديث‌ راه‌ پر خون‌ را از ناي‌ بريده‌ نواخت‌، حديث‌ عشق‌ و كربلا به‌ يك‌ديگردر آميخت‌ و عشق‌ در كربلا تجلّي‌ يافت‌.
از آن‌ زمان‌ زيارت‌ مرقد او ـ كه‌ سرسلسله‌ عشاق‌ است‌ ـ بر هر آن‌ كس‌ كه‌ طالب‌ دل‌دادگي‌ است‌، فرض‌ عين‌ گشت‌ و حسين‌ آموزگار عشق‌ و عاشقي‌ و قتيل‌ عشق‌:
و اين‌ گونه‌ شد كه‌ حديث‌ عشق‌ و عاشورا و حسين‌ در هم‌ تنيد و نام‌ شورانگيزش‌نمادي‌ از فناي‌ في‌ الله و بقاي‌ الله:

گفت‌ الها، ملكا، داورا
پادشها، ذوالكرما، ياورا
در رهت‌ اي‌ شاهد يكتاي‌ من
‌شمع‌ صفت‌ سوخت‌ سراپاي‌ من‌
عشق‌ تو شد جان‌ و تنم‌ في‌ هواك
‌نيست‌ بود در نظرم‌ ما سواك‌
جز تو جهان‌ را عدم‌ انگاشتم‌
غير تو چشم‌ از همه‌ برداشتم‌
كرد ز دل‌ عشق‌ تو هر نقش‌ پاك
‌ساخت‌ غمت‌ جامه‌ تن‌ چاك‌ چاك‌
رفت‌ سرم‌ بر سر پيمان‌ تو
محو تو ام‌ واله‌ و حيران‌ تو
گر ارني‌ گوي‌ به‌ طور آمدم
‌خواستيم‌ تا به‌ حضور آمدم‌
بالله اگر تشنه‌ام‌ آبم‌ تويي
‌بحر من‌ و موج‌ و حبابم‌ تويي‌
عشق‌ تو شد عقل‌ من‌ و هوش‌ من
‌گشته‌ همه‌ خلق‌ فراموش‌ من‌
مهر تو اي‌ شاهد زيباي‌ جان
‌آمده‌ در پيكر من‌ جاي‌ جان‌


از همان‌ نخستين‌ سال‌هاي‌ ورود اسلام‌ به‌ ايران‌، عشق‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ وطهارت‌ در ميان‌ ايرانيان‌ رو به‌ فزوني‌ نهاد. ايرانيان‌ حقايق‌ دين‌ مبين‌ اسلام‌ را در چهره‌سيرت‌ اهل‌ بيت‌: يافتند و به‌ همين‌ سبب‌ از همان‌ دوره‌هاي‌ نخستين‌ به‌ حمايت‌ ازآنان‌ پرداختند. محقق‌ و نويسنده‌ آلماني‌ «كورت‌ فريشلر» در آغاز كتاب‌ خود با عنوان‌«امام‌ حسين‌ و ايران‌» به‌ اين‌ موضوع‌ مي‌پردازد و اين‌ علاقه‌ را دو سويه‌ مي‌داند:
«خاندان‌ علي‌(ع) طوري‌ به‌ ايرانيان‌ علاقه‌مند بودند كه‌ مردم‌ ايران‌، آنان‌ را به‌چشم‌ عرب‌ نمي‌ديدند. «بارتو لو مو» نيز عقيده‌ دارد كه‌ ايرانيان‌ در سال‌ شصتم‌ هجري‌آماده‌ شدند تا به‌ امام‌ حسين‌ كمك‌ كنند.»
عشق‌ به‌ اهل‌ بيت‌، موجب‌ شد تا اين‌ سرزمين‌ به‌ ملك‌ دوستداران‌ آنان‌ و شيعيان‌مبدل‌ گردد و حماسه‌ خونين‌ كربلا چنان‌ با جانشان‌ در آميزد كه‌ سراسر تاريخ‌ و فرهنگ‌آنان‌ شميمي‌ حسيني‌ يابد و از اين‌ نام‌ قداست‌ گيرد.
مدح‌ اهل‌ بيت‌: از آغازين‌ دوره‌هاي‌ نظم‌ و نثر فارسي‌ با آن‌ گره‌ خورد و بعدهاموضوع‌ بسياري‌ از آثار ادبي‌ گرديد كه‌ البته‌ در اين‌ مختصر، مجال‌ پرداختن‌ به‌ چرايي‌ وچگونگي‌ آن‌ نيست‌. اما يكي‌ از وجوه‌ ممتازي‌ كه‌ عمق‌ تاثير واقعه‌ عاشورا و حماسه‌حسيني‌ را در ادبيات‌ فارسي‌ نشان‌ مي‌دهد، رمزي‌ شدن‌ و نمادي‌ شدن‌ اين‌ نام‌ مقدس‌است‌ كه‌ سعي‌ مي‌شود ابعاد مختلف‌ اين‌ موضوع‌ در اين‌ مقال‌ بررسي‌ گردد.


ادبيات‌ عرفاني‌ ادبيات‌ رمزي‌
يكي‌ از ويژگي‌هاي‌ ادبيات‌ عرفاني‌، رمزي‌ بودن‌ آن‌ است‌. از آن‌ جايي‌ كه‌ واژگان‌ راياراي‌ آن‌ نيست‌، تا مفاهيم‌ بلند عرفاني‌ را در خويش‌ جاي‌ دهد و عارف‌ در كشف‌ و شهودنمي‌داند چگونه‌ هجوم‌ لحظه‌هاي‌ ناب‌ را تاب‌ آورد از رمز مدد مي‌جويد، تا بتواند بدان‌طريق‌ گوشه‌اي‌ از دريافت‌هايش‌ را بيان‌ كند و عيان‌ نمايد. و گاه‌ نيز آرزو دارد حرف‌ گفت‌، وصورت‌ را بر هم‌ زند، تا به‌ اين‌ هر سه‌، از يار بي‌نشان‌ دم‌ زند، از اين‌ رو رمز را در ادبيات‌عرفاني‌ اين‌ گونه‌ معنا مي‌كنند:
القا معنا و مقصودي‌ با اشاره‌ و ايما، كلمه‌ و سخني‌ كه‌ با رعايت‌ نوعي‌ تناسب‌ وشباهت‌ و يا حتي‌ بدون‌ تناسب‌ معنايي‌ بعيد از آن‌ را اراده‌ كنند و در اصطلاح‌ معنيي‌ باطني‌كه‌ مخزون‌ در تحت‌ كلام‌ ظاهري‌ است‌ كه‌ غير اهل‌ را بدان‌ دسترسي‌ نيست‌.





parvaneh2parvaneh2parvaneh2




نگاهي‌ گذرا به‌ سير كاربرد واژه‌ مقدس‌ حسين‌ در ادبيات‌ عرفاني‌ فارسي‌ نشان‌دهنده‌ نمادين‌ شدن‌ و رمزي‌ گشتن‌ اين‌ نام‌ است‌ و اين‌ نيز خود بيانگر عمق‌ معنا و مفهوم‌اين‌ حادثه‌ عظيم‌ از يك‌ سو و مفاهيم‌ مكنون‌ در آن‌ و وقايع‌ باطني‌ و مخزون‌ پوسته‌ظاهري‌ آن‌ است‌. براي‌ آن‌ كه‌ بتوانيم‌ سير كاربرد اين‌ نام‌ مقدس‌ را بررسي‌ نماييم‌، اين‌سير را به‌ چند دوره‌ تقسيم‌ بندي‌ مي‌نماييم‌:


نام‌ مقدس‌ حسين‌ در نخستين‌ دوره‌هاي‌ ادبيات‌ عرفاني‌
در نخستين‌ آثار عرفاني‌ به‌ زبان‌ فارسي‌ و به‌ ويژه‌ در اشعار اين‌ دوره‌، نام‌ مقدّس‌امام‌ حسين‌(ع) به‌ عنوان‌ سمبل‌ فناي‌ في‌ الله مطرح‌ شده‌ است‌. ابوالحسن‌ علي‌ ابن‌عثمان‌ جلابي‌ هجويري‌ صاحب‌ كتاب‌ گران‌ قدر «كشف‌ المحجوب‌» در بيان‌ احوال‌ اولياي‌الهي‌ امام‌ حسين‌(ع) را اين‌ گونه‌ توصيف‌ مي‌كند:
«ابو عبدالله الحسين‌ بن‌ علي‌ ابن‌ ابي‌ طالب‌ رضي‌ الله عنهما از محققان‌ اوليا بود وقبله‌ اهل‌ بلا و قتيل‌ دشت‌ كربلا و اهل‌ اين‌ قصه‌ بر درستي‌ حال‌ وي‌ متّفقند، كي‌ تا حق‌ظاهر بود مر حق‌ را متابع‌ بود، چون‌ حق‌ مفقود شود شمشير بر كشيد و تا جان‌ عزيز فداي‌شهادت‌ خداي‌ عزوجل‌ نكرد، نيارميد.

همان‌ گونه‌ كه‌ مشاهده‌ مي‌شود، هجويري‌ شهادت‌ و فناي‌ في‌ الله را از خصوصيات‌بارز امام‌ حسين‌(ع) مي‌شمارد و اين‌ برداشت‌ در شعر شاعر و عارف‌ بزرگ‌ قرن‌ پنجم‌حكيم‌ ابوالمجد مجدود آدم‌ سنايي‌، غزنوي‌ نيز راه‌ مي‌يابد. سنايي‌ يكي‌ از بزرگ‌ ترين‌شاعران‌ پارسي‌ گوي‌ است‌ كه‌ براي‌ نخستين‌ بار مفاهيم‌ عرفاني‌ را وارد شعر فارسي‌ كرد.وي‌ در شعري‌ در مدح‌ رسول‌ اكرم‌(ص) مي‌سرايد:
بارگاه‌ او دو در دارد كه‌ مردان‌ در روند
يك‌ اندر كوفه‌ يابي‌ و دگر در كربلا


سنايي‌، معتقد است‌ كه‌ راه‌ دين‌ راهي‌ سخت‌ و طاقت‌ فرساست‌ و انسان‌ به‌ حكم‌آن‌ كه‌ در الست‌ به‌ «الست‌ بربكم‌» «بلي‌» گفت‌ بايد تن‌ به‌ سختي‌هاي‌ كرب‌ و بلا سپارد وچون‌ حسين‌(ع) خون‌ از گلويش‌ او جاري‌ گردد:
خرمي‌ چون‌ باشد اندر راه‌ دين‌ كز بهر حق
‌خون‌ روان‌ گشتست‌ از حلق‌ حسين‌ در كربلا
از براي‌ يك‌ بلا كاندر ازل‌ گفتست‌ جان
‌تا ابد اندر دهد مرد بلي‌ تن‌ در بلا


تاثير نمادين‌ نام‌ امام‌ حسين‌(ع) در همان‌ دوره‌هاي‌ اول‌ شعر عرفاني‌ در اين‌ شعرحكيم‌ سنايي‌ بسيار زيبا نمود مي‌يابد:
دين،‌ حسين‌ توست‌ آز و آرزو خوك‌ و سگست
‌تشنه‌ اين‌ را مي‌كشي‌ و آن‌ هر دو را مي‌پروري‌
بريزيد و شمر ملعون‌ چون‌ همي‌ لعنت‌ كني‌
چون‌ حسين‌ خويش‌ را شمر و يزيد ديگري‌


در اين‌ شعر، شاعر آز و آرزو را كه‌ چون‌ خوك‌ و سگ‌ نجس‌ هستند، به‌ شمر و يزيدتشبيه‌ مي‌كند كه‌ انسان‌ علي‌ رغم‌ آن‌ كه‌ آنها را لعنت‌ مي‌كند آنها را پرورش‌ مي‌دهد و ازديگر سوي‌، دينش‌ را كه‌ مانند حسين‌ است‌ تشنه‌ سر مي‌برد. به‌ ديگر سخن‌ «سنايي‌»حماسه‌ عاشورا را براي‌ انسان‌ چون‌ جهاد اكبري‌ مي‌داند كه‌ انسان‌ هر روز و هر لحظه‌ با آن‌روبه‌رو است‌. هر لحظه‌ انسان‌ بستة‌ دامي‌ نو است‌ و هر لحظه‌ در حالي‌ كه‌ شمر و يزيدظاهري‌ را لعن‌ مي‌كند در باطن‌ در حال‌ پرورش‌ دادن‌ آنهاست‌.
اين‌ مفهوم‌ در شعر مولانا جلال‌ الدين‌ محمد بلخي‌ نيز نمود يافته‌ است‌. مولانا در«ديوان‌ كبير» خود به‌ حادثه‌ عاشورا اشاره‌ مي‌نمايد و از آن‌ بهره‌اي‌ عارفانه‌ مي‌جويد:
ز سوز شوق‌ دل‌ من‌ همي‌ زند علا
كه‌ بوك‌ در رسدش‌ از جناب‌ وصل‌ صلا
دل‌ است‌ همچون‌ حسين‌ و فراق‌ همچو يزيد
شهيد گشته‌ دو صد ره‌ به‌ دشت‌ كرب‌ و بلا
شهيد گشته‌ به‌ ظاهر حيات‌ گشته‌ به‌ غيب
‌اسير در نظر خصم‌ و خسروي‌ به‌ علا


در اين‌ بيت‌ها، حكايت‌ دل‌ هجران‌ كشيده‌ به‌ امام‌ حسين‌ تشبيه‌ شده‌ و فراق‌، چون‌يزيد راه‌ را بر دل‌ بسته‌ است‌. اما اگر چه‌ فراق‌ دل‌ را به‌ شهادت‌ مي‌رساند، اما ثمره اين‌شهادت‌ كه‌ به‌ ظاهر نيستي‌ است‌، حيات‌ جاويدان‌ است‌ كه‌ در غيب‌ رخ‌ مي‌نمايد. به‌ ديگرسخن‌، لازمه حيات‌ طيبه‌ شهادت‌ است‌ و تا دل‌ چون‌ حسين‌ در بيابان‌ كرب‌ و بلا شهيدنشود و دست‌ از هر آنچه‌ ماديت‌ است‌، نكشد به‌ وصال‌ و بقاي‌ راستين‌ نمي‌رسد. اين‌شهادت‌ ظاهري‌ معادل‌ با حيات‌ جاويد است‌: "و لا تحسبن‌ الذين‌ قتلوا في‌ سبيل‌ الله امواتا بل‌ احياء عند ربهم‌ يرزقون"
اسارت‌ در ملك‌ عشق‌ آزادي‌ است‌ و رهايي‌ از هر چه‌ تعلق‌ است‌ و شهادت‌، پروازي‌عاشقانه‌ تا لقاء الله؛
كجاييد اي‌ شهيدان‌ خدايي
‌بلاجويان‌ دشت‌ كربلايي‌
كجاييد اي‌ سبك‌ روحان‌ عاشق
‌پرنده‌تر ز مرغان‌ هوايي‌
كجاييد اي‌ شهان‌ آسماني‌
بدانسته‌ فلك‌ را ره‌ گشايي‌


بزرگاني‌ چون‌ فريد الدين‌ عطار نيشابوري‌ و شيخ‌ مصلح‌ الدين‌ سعدي‌ نيز به‌ نام‌امام‌ حسين‌(ع) اشارت‌ داشته‌اند، او را مدح‌ گفته‌اند:
اي‌ گوهر كان‌ فضل‌ و درياي‌ علوم
‌وز راي‌ تو، درّ درج‌ گردون‌ منظوم‌
بر هفت‌ فلك‌ نديد و بر هشت‌ بهشت
‌نُه‌ چرخ‌ چو تو پيش‌ رود معصوم‌


اما به‌ هر روي‌ تا اين‌ دوره‌ معناي‌ نمادين‌ كربلا و امام‌ حسين‌(ع) عمدتا در مفهوم‌رها كردن‌ اميال‌ نفساني‌ و شهادت‌ براي‌ قرب‌ به‌ حق‌ به‌ كار مي‌رفته‌ است‌. در اواخر اين‌دوره‌ كم‌ كم‌ رابطه‌ عشق‌ و كربلا نمود مي‌يابد.





parvanehparvanehparvaneh




رابطه‌ نمادين‌ عشق‌ و حسين‌ در اشعار سده‌هاي‌ مياني‌ (قرن‌ هشتم‌ تايازدهم‌)
سيف‌ فرغاني‌، يكي‌ ديگر از شاعران‌ عارف‌ است‌ كه‌ قصيده‌اي‌ بسيار زيبا درباره‌واقعه‌ كربلا دارد:
اي‌ قوم‌ در اين‌ عزا بگرييدبر كشته‌ كربلا بگرييد...

سيف‌ در پايان‌ قصيده «گريستم‌ بر امام‌ حسين‌» را چون‌ ابر رحمتي‌ مي‌داند كه‌گناهان‌ را از صفحه‌ دل‌ پاك‌ مي‌كند:
اشك‌ از پي‌ چيست‌ تا بريزيدچشم‌ از پي‌ چيست‌ تا بگرييد
تا شسته‌ شود كدورت‌ دل‌يكدم‌ ز سر صفا بگرييد
نسيان‌ گنه‌ صواب‌ نبودكرديد بسي‌ خطا بگرييد
وز بهر نزول‌ غيث‌ رحمت‌چون‌ ابر گه‌ دعا بگرييد

باران‌ نيز يكي‌ از واژه‌هاي‌ نمادين‌ عرفاني‌ است‌ كه‌ در اين‌ جا با اشك‌ ريختن‌ براي‌امام‌ حسين‌(ع) پيوند خورده‌ است‌.
نورالدين‌ عبدالرحمن‌ جامي‌، يكي‌ از شاعران‌ و عارفان‌ بلند مقام‌ سده نهم‌ هجري‌است‌ كه‌ در عرفان‌ نظري‌، پايه‌اي‌ بلند دارد. او حسين‌(ع) را الگوي‌ عاشقان‌ مي‌داند ومعتقد است‌ هر عاشقي‌ را فرض‌ عين‌ است‌ كه‌ به‌ ديدار مرقد او بشتابد تا راه‌ و رسم‌ عاشقي‌را از وي‌ بياموزد:
كردم‌ ز ديده‌ پاي‌ سوي‌ مشهد حسين
‌هست‌ اين‌ سفر به‌ مذهب‌ عشاق‌ فرض‌ عين

از اين‌ دوره‌ به‌ بعد اندك‌ اندك‌ نام‌ امام‌ حسين‌(ع) با عشق‌ گره‌ خورد و شاعران‌عشق‌ راستين‌ را در حادثه‌ پر شكوه‌ عاشورا تصوير كردند. محتشم‌ كاشاني‌، شاعر بزرگ‌قرن‌ دهم‌ هجري‌ مرثيه‌ سرايي‌ درباره امام‌ حسين‌(ع) را به‌ اوج‌ خود رسانيد، تا آن‌جا كه‌اشعارش‌ زيب‌ تكيه‌ و مساجد شده‌ است‌. محتشم‌ در بخشي‌ از تركيب‌ بند مشهور خودرابطه‌ عشق‌ و امام‌ حسين‌ را به‌ آغاز خلقت‌ پيوند مي‌زند:
بر خوان‌ غم‌ چو عالميان‌ را صلا زدنداول‌ صلا به‌ سلسله‌ي‌ انبيا زدند
نوبت‌ به‌ اوليا چون‌ رسيد آسمان‌ تپيدز آن‌ ضربتي‌ كه‌ بر سر شير خدا زدند
پس‌ آتشي‌ ز اخگر الماس‌ ريزه‌هاافروختند و در حسن‌ مجتبي‌ زدند
و آنگه‌ سرادقي‌ كه‌ فلك‌ نبودكندن‌ از مدينه‌ و در كربلا زدند...


در اشعار اين‌ دوره‌، واژه‌هايي‌ چون‌: بزم‌ الست‌، سلطان‌ عشق‌، قالو بلي‌، و... بسيار به‌چشم‌ مي‌خورد، اما نگاهي‌ كاملاً عارفانه‌ و عاشقانه‌ به‌ حادثه‌ كربلا را بايد در اشعار «عمان‌ساماني‌» جست‌ و جو كرد.

داستان‌ عشق‌ و حسين‌(ع) در گنجينه‌ الاسرار عمان‌ ساماني‌
حكايت‌ عرفاني‌ عمان‌ ساماني‌ شاعر ارجمند قرن‌ سيزدهم‌ هجري‌، به‌ گونه‌اي‌ديگر است‌. عمان‌ حكايت‌ عشق‌ را به‌ آغاز آفرينش‌ مي‌برد و با مشربي‌ كه‌ اندكي‌ به‌ ديدگاه‌وحدت‌ وجودي‌ نزديك‌ است‌، به‌ علت‌ پيدايي‌ موجودات‌ مي‌پردازد و راز آن‌ را به‌ حكم‌حديث‌ مشهور «كنت‌ كنزا مخفيا و احببت‌ ان‌ اعرف‌...» چنين‌ تصوير مي‌كند:
لاجرم‌ آن‌ شاهد بالا و پست
‌با كمال‌ دلربايي‌ در الست‌
جلوه‌اش‌ گرمي‌ و بازاري‌ نداشت
‌يوسف‌ حسنش‌ خريداري‌ نداشت‌
ماسوي‌ آيينه‌ آن‌ رو شدند
مظهر آن‌ طلعت‌ دلجو شدند
پس‌ جمال‌ خويش‌ در آيينه‌ ديد
روي‌ زيبا ديد و عشق‌ آمد پديد

در تجلي‌ اول‌، بر خويش‌ اعيان‌ ثابته‌ پديدار شدند و در تجلي‌ دوم‌، ممكنات‌ پديدارگشتند و اين‌ همه‌ به‌ واسطه‌ حب‌ّ و عشق‌ بود. عشق‌ چون‌ امانتي‌ به‌ كوه‌ و آسمان‌ و زمين‌عرضه‌ شد، اما هيچ‌ يك‌ را تاب‌ تحمل‌ آن‌ نبود، تا اين‌ كه‌ انسان‌ آن‌ را پذيرفت‌. و به‌ ميثاق‌(الست‌ بربكم‌، قالوا بلي‌) گفت‌. هر يك‌ از موجودات‌ به‌ حكم‌ عين‌ ثابت‌ خويش‌ بهره‌خويش‌ گرفتند و طريق‌ سعادت‌ يا شقاوت‌ بگزيدند.
ابليس‌ شراب‌ تلبيس‌ سر كشيد و پس‌ از او قابيل‌ و نمرود و جالوت‌ و فرعون‌...سرانجام‌ شمر:
چون‌ كه‌ استهزاي‌ ساقي‌ شد تمام
‌مظهري‌ برخاست‌ از جا شمر نام‌
گفت‌ هان‌ در احتياط‌ باده‌ باش‌
جام‌ را آمد حريف‌ آماده‌ باش‌
اين‌ شقاوت‌ را ز سرداران‌ منم‌
دوزخت‌ را از خريداران‌ منم‌


اولياء الله نيز جام‌ سعادت‌ سر كشيدند. آدم‌ در آغاز، ساز مستي‌ سر داد و سپس‌ نوح‌ وايوب‌ و خليل‌ و يونس‌ و يعقوب‌ و كليم‌ و احمد و مرتضي‌ و سرانجام‌ حسين‌(ع) كه‌ شاعر رااز شدت‌ اشتياق‌ ياراي‌ آوردن‌ نامش‌ نيست‌:
كيست‌ اين‌ مطلوب‌ كش‌ دل‌ در طلب‌نامش‌ از غيرت‌ نمي‌آرد به‌ لب‌
حسين‌، ساقي‌ سرمستان‌ است‌ كه‌ عشق‌ را از ملكوت‌ به‌ ملك‌ آورده‌ است‌، تا دركربلا با لشگر نفس‌ و شهوت‌ برزمد:
لاجرم‌ زد خيمه‌ عشق‌ بي‌ قرين
‌در فضاي‌ ملك‌ آن‌ عشق‌ آفرين‌
بي‌ قريني‌ با قرين‌ شد هم‌ قران
‌لا مكاني‌ را مكان‌ شد لامكان‌
كرد بر وي‌ باز درهاي‌ بلا
تا كشانيدش‌ به‌ دشت‌ كربلا


حسين‌(ع) رو به‌ ياران‌ خويش‌ مي‌كند و سختي‌هاي‌ راه‌ پر خون‌ عشق‌ را تصويرمي‌كند و آنان‌ كه‌ «الذين‌ بذلوا مهجهم‌ دون‌ الحسين‌(ع)» هستند، از دست‌ او باده‌ مستي‌مي‌نوشند:
محرمان يا ران خود را خواند پيش
‌جمله‌ را بنشاند پيرامون‌ خويش‌
با لب‌ خود گوششان‌ انباز كرد
در ز صندوق‌ حقيقت‌ باز كرد
جمله‌ را كرد از شراب‌ عشق‌ مست
‌يادشان‌ آورد آن‌ عهد الست‌
گفت‌ شادباش‌ اين‌ دل‌ آزادتان
‌باده‌ خوردستيد بادا يادتان‌
يادتان‌ باد اي‌ فرامش‌ كرده‌ها
جلوه‌ ساقي‌ ز پشت‌ پرده‌ها
يادتان‌ باد اي‌ به‌ دلتان‌ شور مي‌
آن‌ اشارت‌هاي‌ ساقي‌ پي‌ ز پي‌


«حر» آن‌ سالك‌ ره‌ به‌ خطا رفته‌ به‌ همت‌ پير مرشد به‌ حق‌ رهنمون‌ مي‌گردد. «حر»كنايه‌ از نفس‌ غافل‌ است‌ كه‌ با رهبر راه‌ مي‌يابد:
حضرت‌ عباس‌(ع) سالكي‌ واصل‌ است‌ كه‌ در شط‌ يقين‌، مشك‌ را از آب‌ حقيقت‌ پرمي‌كند، تا كام‌ مشتاقان‌ را سيراب‌ نمايد.
خصم‌ مانع‌ وي‌ مي‌گردد واو سلطان‌ عشق‌ را صلا مي‌زند:
اي‌ صبا اي‌ عندليب‌ كوي‌ عشق
‌اي‌ تو طوطي‌ حقيقت‌ گوي‌ عشق‌
دستي‌ اين‌ دست‌ ز كار افتاده‌ را
همتي‌ اين‌ يار بار افتاده‌ را


علي‌ اكبر(ع) تشنه‌ معرفت‌ از ميدان‌ بر مي‌گردد، تا از درياي‌ عشق‌ سيراب‌ گردد:
كاي‌ پدر جان‌ از عطش‌ افسرده‌ام‌
مي‌ندانم‌ زنده‌ام‌ يا مرده‌ام‌


اين‌ عطش‌ رمز است‌ و عارف‌ واقف‌ است‌سر حق‌ اين‌ است‌ و عشقش‌ كاشف‌ است‌
ديد شاه‌ دين‌ كه‌ سلطان‌ هدي‌ است‌اكبر خود را كه‌ لبريز خداست‌
اكبر از لبان‌ سليمان‌ عشق،‌ آب‌ مي‌نوشد و عازم‌ ميدان‌ مي‌شود. شاعر سپس‌ با نقل‌عرفاني‌ ساير وقايع‌ كربلا رموز عرفاني‌ را براي‌ مخاطب‌ مكشوف‌ مي‌سازد، تا در آخرين‌گام‌ خويشتن‌ قصد آوردگاه‌ مي‌كند، تا در كمال‌ انقطاع‌ به‌ مشاهده معشوق‌ بنشيند:
ساقي‌ اي‌ قربان‌ چشم‌ مست‌ تو
چند چشم‌ مي‌ كشان‌ بر دست‌ تو
در فكن‌ آن‌ آب‌ عشرت‌ را به‌ جام
‌بيش‌ از اين‌ مپسند ما را تشنه‌ كام‌

چيست‌ آن‌ دارالوصال‌ اي‌ مرد‌ راه
‌ساحت‌ ميدان‌ و طرف‌ قتلگاه‌


عمان‌ مقام‌ فنا را در آخرين‌ بخش‌ گنجينه‌ اسرار بسيار زيبا توصيف‌ مي‌كند. درآخرين‌ لحظه‌ امام‌ به‌ «جبرئيل‌» كه‌ از سوي‌ حق‌ پيام‌ آورده‌ است‌، مي‌فرمايد كه‌ حضورش‌مانع‌ وصال‌ است‌:
آن‌ كه‌ از پيشش‌ سلام‌ آورده‌اي
‌و آن‌ كه‌ از نزدش‌ پيام‌ آورده‌اي‌
بي‌ حجاب‌ اينك‌ هم‌ آغوش‌ من‌ است‌
بي‌ تو رازش‌ جمله‌ در گوش‌ من‌ است‌


همان‌ گونه‌ كه‌ مشاهده‌ مي‌شود، عمان‌ ساماني‌ واقعه‌ كربلا را كاملاً در عشق‌متلاطم‌ مي‌بيند. اين‌ نگاه‌ عاشقانه‌ به‌ امام‌ حسين‌(ع) در شعر شاعران‌ معاصر نيز ديده‌مي‌شود.
تجلي‌ عاشقانه‌ حسين‌(ع) در شعر معاصر
جلوه عاشقانه‌ حسين‌ در شعر شاعران‌ معاصر نيز جلوه‌گر مي‌شود. مرحوم‌ الهي‌قمشه‌اي‌ در مثنوي‌ زيباي‌ نغمة‌ حسيني‌ پيوند آغازين‌ عشق‌ را با نام‌ مقدس‌ حسين‌(ع)تصوير مي‌كند:
قصه ي‌ عشاق‌ و سپهدار دين
‌كرد بيان‌ كلك‌ سخندان‌ عشق‌


حكيم‌ قمشه‌اي‌ از زبان‌ پيامبر(ص) راز عاشقانه قيام‌ حسيني‌ را چنين‌ بيان‌ مي‌كند:
چون‌ كه‌ توئي‌ قافله‌ سالار عشق
‌رو به‌ حجاز آر و عراق‌ و دمشق‌
پر ز غم‌ عشق‌ كن‌ آفاق‌ را
نسخ‌ كن‌ آوازه‌ي‌ عشاق‌ را
در ازل‌ از خامه‌ي‌ سلطان‌ عشق
‌شد رقم‌ از خون‌ تو قرآن‌ عشق‌
خيز و عنان‌ تاز به‌ ميقات‌ عشق‌
فاش‌ و عيان‌ ساز مقامات‌ عشق‌


در اين‌ نگاه‌ عارفانه‌ به‌ حماسه‌ عاشورا همه حوادث‌ باطني‌ و دروني‌ است‌. باطن‌ اين‌ماجرا حركت‌ انسان‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ لقاء الله است‌ و اين‌ مقصود، جهادي‌ اكبر را مي‌طلبد.سالك‌ به‌ تاوان‌ بلي‌ در عهد الست‌ بايد از كرب‌ و بلا بگذرد، تا شهد نوشين‌ شهادت‌ رابياشامد.
استاد ارجمند دكتر منصوري‌ لاريجاني‌ نيز در مثنوي‌ «خمسه‌ آل‌ عشق‌» نگاهي‌ ازهمين‌ نوع‌، اما با زاويه‌اي‌ متفاوت‌ به‌ كربلا دارد:
اسماي‌ الهي‌ نزد حضرت‌ عشق‌ مي‌آيند و از عشق‌ كه‌ تجلي‌ حب‌ّ ذاتي‌ است‌ تقاضامي‌كنند، تا پيغام‌ها را به‌ حضرت‌ ذات‌ اقدس‌ الهي‌ برسانند. عشق‌ پيام‌ صفات‌ را به‌ ذات‌مي‌آورد. حضرت‌ ذات‌ تقاضايش‌ را اجابت‌ مي‌كند، خليفه‌ الله را آيينه‌ روي‌ خويش‌مي‌گرداند. نام‌ اين‌ صورت‌ حقيقت‌ محمديه‌ است‌:
نام‌ اين‌ سينه‌ محمد ياد شد
با علي‌ همزاد در ايجاد شد
علم‌ الاسما شده‌ تدريس‌ او
فيض‌ اقدس‌ هم‌ به‌ جد تقديس‌ او


اين‌ خليفه‌ي‌ اعظم‌ براي‌ انبساط‌ وجود، داراي‌ ولايت‌ مطلقه‌ است‌ كه‌ مظهر آن‌ولايت‌ علي‌ ابن‌ ابي‌ طالب‌ است‌. عشق‌ سپس‌ به‌ محضر ولايت‌ ره‌ مي‌نمايد:
سر خلقت‌ در ولايت‌ خفته‌ است‌اين‌ حقيقت‌ را محمد گفته‌ است‌
عشق‌ در دبستان‌ علي‌(ع) درس‌ها مي‌آموزد و سپس‌ براي‌ آن‌ كه‌ خويش‌ را عريان‌نمايد و سينه‌اش‌ را از داغ‌ عريان‌ به‌ مكتب‌ حضرت‌ زهرا(ع) مي‌رود:
چون‌ تو زهرايي‌ گلستانم‌ نما
ني‌ اگر خواهي‌ نيستانم‌ نما


عشق‌ در مكتب‌ حضرت‌ زهرا(ع) با درد و غم‌ غربت‌ ولايت‌ آشنا مي‌شود و براي‌ستادن‌ خلعت‌ زيبايي‌ رهسپار كوي‌ حسن‌(ع) مي‌گردد:
با جمالت‌ عشق‌ كامل‌ مي‌شود
عاشقان‌ را زينت‌ دل‌ مي‌شود

عشق‌ سپس‌ به‌ توصيه‌ امام‌ حسن‌(ع) براي‌ آموختن‌ راز شهادت‌ به‌ كوي‌ حسين‌مي‌شتابد:
السلام‌ اي‌ درد نوش‌ جام‌ عشق‌
دفتر آغاز و هم‌ فرجام‌ عشق‌
از حسن‌ سوي‌ تو مي‌آيم‌ كنون‌
تا كني‌ آگه‌ مرا از راه‌ خون‌


امام‌ حسين‌(ع) عشق‌ را به‌ شكيبايي‌ و هجرت‌ رهنمون‌ مي‌گردد، كه‌ سرآغاز عشق‌آموزي‌ها هجرت‌ است‌. عشق‌ همه‌ جا همراه‌ حسين‌(ع) ره‌ مي‌سپرد، تا آن‌ كه‌ شهادت‌امام‌ و يارانش‌ را در عاشورا به‌ نظاره‌ مي‌نشيند:
ديد ياران‌ حسين‌ چون‌ لاله‌ها
سوختند اندر ميان‌ شعله‌ها
شمع‌ بزم‌ عاشقان‌ آمد حسين‌
منظر سينا نشان‌ آمد حسين‌


عشق‌ از تماشاي‌ آن‌ صحنه‌هاي‌ خونين‌ حيرت‌ زده‌ خود را به‌ حضرت‌ زينب‌آموزگار خويش‌ رساند و از او كمك‌ خواست‌. زينب‌3 او را دل‌ داري‌ داد كه‌ نور حق‌ را دراين‌ صحنه‌ خونين‌ ببين‌ كه‌ در وجود ولي‌ حزب‌ الله الاعظم‌ جلوه‌گر شده‌ است‌. زينب‌ او رابه‌ ديدار قتلگاه‌ مي‌برد و به‌ او آموزش‌ مي‌دهد كه‌ عشق‌ را بي‌شهادت‌ سوز نيست‌ وبي‌اسارت‌ ساز. اصل‌ مأموريت‌ عشق‌ اين‌ است‌ كه‌ راز اين‌ معنا را در منزل‌ شهادت‌ واسارت‌ كشف‌ كند:
عشق‌ بايد كشف‌ اين‌ معنا كند
شور و غوغا در جهان‌ بر پا كند
بي‌ شهادت‌ عشق‌ را آواز نيست
‌بي‌ اسارت‌ نيز او را ساز نيست‌
گرچه‌ مي‌دانم‌ محمد زاده‌اي
‌دست‌ بيعت‌ با ولايت‌ داده‌اي‌
با عدالت‌ قامتت‌ موزون‌ شده‌
كوثر زهرا به‌ جامت‌ خون‌ شده‌
زيور از دست‌ حسن‌ پوشيده‌اي‌
باده‌ از جام‌ حسين‌ نوشيده‌اي‌


در اين‌ نگاه‌، برخلاف‌ نگاه‌هاي‌ پيشين‌ اين‌ عشق‌ نيست‌ كه‌ شهادت‌ را مي‌طلبد، بلكه‌ اين‌ شهادت‌ است‌ كه‌ عشق‌ را مي‌طلبد و عشق‌ است‌ كه‌ بايد از حسين‌(ع) بياموزد وغم‌ و درد راه‌ پر خون‌ عشق‌ از اين‌ جا آغاز شده‌ است‌.
نگاه‌ عارفانه‌ به‌ كربلا در اين‌ اشعار به‌ اوج‌ خود مي‌رسد و البته‌ حماسه‌ هشت‌ سال‌دفاع‌ مقدس‌ نيز موجب‌ شد تا در ادبيات‌ مقاومت‌ نيز نام‌ نمادين‌ حسين‌ ورد زبان‌ها گردد.

عشق‌، حسين‌ و مقاومت‌ در ادبيات‌ مقاومت‌
دفاع‌ مقدس‌ مردم‌ ايران‌ در عصر حاضر در متن‌ خود با نام‌ مقدس‌ حسين‌(ع) درهم‌ تنيد و با رمز اهل‌ بيت‌: پيش‌ رفت‌، تا الگوي‌ عاشقان‌ و شاهدان‌ گردد. از اين‌ رو،ادبيات‌ مقاومت‌ سراسر مشحون‌ از نام‌ مقدس‌ حسين‌ است‌. در اين‌ مختصر نمي‌توان‌همه‌ اشعاري‌ را كه‌ در اين‌ باره‌ سروده‌ شده‌ است‌ ذكر كرد. از اين‌ رو، به‌ تعدادي‌ از اين‌ ابيات‌اشاره‌ مي‌شود:


حسين‌ اسرافيلي‌:
اي‌ حضور آسمان‌ در جان‌ خاك‌
يا حسين‌ ابن‌ علي‌ روحي‌ فداك


رضا اسماعيلي‌:
وارث‌ خون‌ خدا امروز تيغ‌ خشم‌ ماست
‌انتقام‌ عشق‌ را بگذار با ما ذوالجناح‌

بر دوست‌ همان‌ روز كه‌ با حنجره ي‌ خون
‌گفتي‌ تو بلي‌ كرب‌ و بلا در تو درخشيد


قيصر امين‌ پور:
سري‌ سرمست‌ شور و بي‌ قراري
‌چو مجنون‌ در هواي‌ ني‌ سواري‌
پر از عشق‌ نيستان‌ سينه‌ي‌ او
غم‌ غربت‌ غم‌ ديرينه‌ي‌ او


علي‌ معلم‌:
روزي‌ كه‌ بر جام‌ شفق‌ مل‌ كرد خورشيد
بر خشك‌ چوب‌ نيزه‌ها گل‌ كرد خورشيد


بيگي‌ حبيب‌ آبادي‌:
هزار زخم‌ به‌ حيرت‌ چو چشم‌ وامانده‌ ست‌
كه‌ عشق‌ بي‌ سر و دست‌ و كفن‌ رها مانده‌


فاطمه‌ راكعي‌:
بين‌ به‌ عرش‌ ملايك‌ سرشك‌ مي‌بارن
دبلند نام‌ كسي‌ را به‌ عشق‌ مي‌خوانند
ز خون‌ اوست‌ اگر خون‌ عشق‌ در رگ‌ ماست
‌ز سعي‌ اوست‌ اگر شور عاشقي‌ در ماست‌


سيد ضياء الدين‌ شفيعي‌:
عشق‌ مي‌فرمود: بايد رفت‌ و مي‌رفتند و هيچ
‌بيمشان‌ از تيرهاي‌ تلخ‌ و بي‌پروا نبود
خيمه‌ها از مرد خالي‌ مي‌شد اما هم‌ چنان
‌اهل‌ بيت‌ عاشقي‌ از مردانگي‌ تنها نبود

محمد خليل‌ جمالي‌:
نيمروز روز عاشوراي‌ عشق
‌بود بر پا هم‌ چنان‌ غوغاي‌ عشق

ادبيات‌ عاشورايي‌، در ادبيات‌ مقاومت‌ تجلي‌ يافت‌؛ به‌ گونه‌اي‌ كه‌ ادبيات‌ مقاومت‌ رانمي‌توان‌ از ادبيات‌ عاشورا تهي‌ تصور كرد و با همه‌ واژه‌هاي‌ عاشورايي‌، تركيباتي‌:عاشقانه‌ ساخته‌ شد انتقام‌ عشق‌، اهل‌ بيت‌ عشق‌، عشق‌ بي‌سر و دست‌ و پا خون‌ عشق‌و... از جمله‌ي‌ اين‌ تركيبات‌ زيبا هستند و عشق‌ و عاشقي‌ و حديث‌ عارفانه‌ و عاشقانه‌كربلا به‌ زيباترين‌ شكل‌ در ادبيات‌ مقاومت‌ تجلي‌ يافت‌. اين‌ مبحث‌ را با اشعاري‌ از شاعربزرگ‌ معاصر استاد محمدحسين‌ شهريار پايان‌ مي‌بخشيم‌:
دلم‌ سر به‌ هامون‌ رها مي‌پسندد
سرم‌ بالش‌ از صخره‌ها مي‌پسندد
نهان‌ خواهم‌ از در خاك‌ و خونين
‌كه‌ چون‌ گوهرم‌ پر بها مي‌پسندد
چرا جفت‌ بيگانگانش‌ نباشم
‌كه‌ از عاقلانم‌ جدا مي‌پسندد
بلي‌ مبتلاي‌ بلا چون‌ نباشم
‌كه‌ او البلاء للولاء مي‌پسندد
نواي‌ ني‌ از نينوا خيزد آري
‌در اين‌ نينوا ني‌ نوا مي‌پسندد

سيرت‌ آل‌ علي‌ با سرنوشت‌ كربلاست‌
هر زمان‌ از ما يكي‌ صورت‌ نما دارد حسين‌
ساز عشق‌ است‌ و به‌ دل‌ هر زخمه‌ پيكان‌ زخمه‌اي
‌گوش‌ كن‌ عالم‌ پر از شور و نوا دارد حسين‌










...:http (http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=102834&ParentID=0&BookID=50663&MetaDataID=3831&Volume=1&PageIndex=0&PersonalID=0&NavigateMode=CommonLibrary&Content=)

ملکوت* گامی تارهایی *
05-07-2011, 19:22
http://www.shiaupload.ir/images/41153344719751763171.gif

میلاد حسین خون بهاى دین است

این عید، حیات شیعه را تضمین است

امروز فرشتگان به هم مى ‏گویند

احیاگر آیین محمد این است

http://www.shiaupload.ir/images/41153344719751763171.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
05-07-2011, 21:54
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/82032941853365497272.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/82032941853365497272.jpg)



فطرس ملک




شيخ صدوق و ابن قولويه و ديگران از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده‌اند كه چون حضرت امام حسين عليه السلام متولد شد حق تعالی جبرئيل را امر فرمود كه نازل شود با هزار ملك براي آن تهنيت گويد حضرت رسول صلی الله عليه و آله را از جانب خداوند و از جانب خود، چون جبرئيل نازل می‌شد گذشت در جزيره از جزيره‌های دريا به ملكی كه او را فطرس مي‌گفتند و از حاملان عرش الهی بود.
وقتی حق تعالی او را امری فرموده بود و او كندی كرده بود پس حق تعالی بالش را در هم شكسته و او را در آن جزيره انداخته بود پس فطرس هفتصد سال در آنجا عبادت حق تعالی كرد تا روزی كه حضرت امام حسين عليه السلام متولد شد.



و به روايتی حق تعالی او را مخير گردانيد ميان عذاب دنيا و آخرت او عذاب دنيا را اختيار كرد پس حق تعالی او را معلق گردانيد به مژگانهای هر دو چشم در آن جزيره و هيچ حيوانی از آنجا عبور نمی كرد و پيوسته از زير او دود بدبوئی بلند مي‌شد چون ديد كه جبرئيل با ملائكه فرود می‌آيند از جبرئيل پرسيد كه اراده كجا داريد؟ گفت چون حق تعالی نعمتی به محمد صلی الله عليه و آله كرامت فرموده است، مرا فرستاده است كه او را مبارك باد بگويم، ملك گفت ای جبرئيل مرا نيز با خود ببر شايد كه آن حضرت برای من دعا كند تا حق تعالی از من بگذرد. پس جبرئيل او را با خود برداشت و چون به خدمت حضرت رسالت صلی الله عليه و آله رسيد تهنيت و تحيت گفت و شرح حال فطرس را به عرض رسانيد. حضرت فرمود كه به او بگو كه خود را به اين مولود مبارك بمالد و به مكان خود برگردد. فطرس خويشتن را به امام حسين ماليد، بال برآورد و اين كلمات را گفت و بالا رفت عرض كرد يا رسول الله همانا زود باشد كه اين مولود را امت تو شهيد كنند و او را بر من به جهت اين نعمتی كه از او به من رسيد مكافاتی است كه هر كه او را زيارت كند او را به حضرت حسين عليه السلام برسانم، و هر كه بر او سلام كند من سلام او را برسانم، و هر كه بر او صلوت بفرستد من صلوات او را به او می‌رسانم.

و موافق روايت ديگر چون فطرس به آسمان بالا رفت می‌گفت كيست مثل من و حال آنكه من آزاد كرده ی حسين بن علی و فاطمه و محمدم (عليهم السلام).


http://shiaupload.ir/images/55053799497948124154.gif

شهیده
05-07-2011, 22:06
http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gif




ایام نشاط و شور امت آمد
هنگام سرور و اخذ حاجت آمد
در روز سه و چهار ماه شعبان
از جانب حق سه پیک رحمت آمد
میلاد حسین است و ابوالفضل و علی
یعنی که سه منشأ سعادت آمد
آن ماه که ماه حاجتش میخوانند
ما بین دو خورشید امامت آمد





http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gif

شهیده
05-07-2011, 22:37
http://s19.rimg.info/635343aa91c39f0d859f9cbc35824eae.gif



دومین فرزند حضرت علی(ع) و فاطمه(س) در روز سوم ماه شعبان ،به دنیا آمد.
وقتی پیامبر گرامی اسلام (ص ) این خبر را شنیدند،به خانه حضرت علی (ع ) و فاطمه(س) رفتند و فرمودند تا کودک را بیاوردند. اسما او را در پارچه ای سپید پیچید و پیش رسول اکرم (ص ) برد و ایشان در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه گفتند .
در روزهای اول تولد با سعادت امام حسین(ع) جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت : سلام خداوند بر تو باد ای رسول خدا، این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبیر) که به عربی (حسین ) خوانده می شود،نام گذاری کن.
امام حسین(ع)،شش سال از عمرش را با پیامبر بزرگوار سپری کرد، و وقتی که رسول خدا (ص ) از دنیا رفت و به مدت سی سال در کنار پدرش،حضرت علی(ع) زندگی کرد .
در چند سالی که حضرت علی (ع)به عنوان امام مردم حکومت می کرد، حضرت امام حسین (ع ) در راه پیشرفت اهداف اسلامی ، مانند یک سرباز فداکار همچون برادر بزرگوارش امام حسن(ع) می کوشید، و در جنگهای "جمل "، "صفین " و "نهروان " شرکت و به این ترتیب ، از پدرش امیرالمؤمنین (ع ) و دین خدا حمایت کرد.
پس از شهادت حضرت علی (ع )، به فرموده رسول خدا (ص ) و وصیت امیرالمؤمنین (ع )،امامت و رهبری شیعیان به حسن بن علی (ع )، فرزند بزرگ امیرالمؤمنین (ع) ، منتقل شد و امام حسین (ع ) نیز،همراه ،همکار و همفکر برادرش بود.
چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) از دنیا رحلت کرد، به گفته رسول خدا (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و وصیت حسن بن علی (ع ) امامت و رهبری شیعیان به امام حسین (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبری جامعه گردید.
وقتی یزید پس از معاویه بر تخت حکومت اسلامی تکیه زد و خواست به زور از امام بیعت بگیرد،به همراه یارانش به قیام علیه او پرداختند و در این راه به شهادت رسیدند و خونهایشان شنهای گرم دشت کربلا را لاله باران کردند.
امام حسین (ع) در مدت 56 سال عمر با برکتشان،به نماز و نیایش با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقه بسیاری داشت و گاهی در شبانه روز صدها رکعت نماز به جا می آورد.
وی بسیار روزه می گرفت،به حج می رفت ،صدقه می داد و همه کارهای پسندیده را انجام می داد.
امروز روز تولد این امام بزرگوار است.


http://s19.rimg.info/635343aa91c39f0d859f9cbc35824eae.gif

شكوه انتظار
06-07-2011, 11:12
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif)

http://winbmi.persiangig.com/Hosain/ya%20hosain%28wWw.Juyom.2ir.ir%29.GIF
خیر و برکت زیاد
امام صادق (ع) فرمود:
«اگر مردم مى‏دانستند که چقدر خیر و برکت در زیارت امام حسین (ع) وجود دارد ، براى زیارت کردنش با یکدیگر مقاتله مى‏کردند، و هر آینه اموالشان را براى رفتن به زیارتش مى‏فروختند» (1)
و امام باقر (ع) فرمود:
«اگر مردم مى‏دانستند که زیارت قبر شریف حسین (ع) چه مقدار فضیلت و برکت دارد، از شوق زیارت جان مى سپردند و نفسهایشان از شدت حسرت بند مى‏آمد» (2).
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38821898901452190110.gif
__________________________________________________ __________________
1. منتخب کامل الزیارات ، ابن قولویه ، ص ۸۷
2. سفینه البحار، محدث قمى ، ج ۱ ص ۵۶۵

نرگس منتظر
06-07-2011, 12:17
حسين مظهر كرامت و عزت نفس



http://img.tebyan.net/big/1390/04/3224113022334123172165312071552351252237786.jpg


1- كرامت نفس سيد الشهداء


اين اصل بزرگ اسلامى در وجود ابا عبدالله عليه السلام تجسم پيدا كرد و تمام حيات آن حضرت پر است از شعارهاى كرامت نفس .(1)
2- اوج كرامت و عزت نفس


در كلماتى از امام حسين عليه السلام رسيده است عزت و شرافت و كرامت انسانى موج مى زند و راز اين كه اينگونه كلمات از ايشان به نسبت بيشتر از ائمه رسيده اين است كه داستان كربلا، زمينه اى بود براى اينكه روح امام حسين در اين قسمت تجلى خودش را ظاهر كند به صورت اين كلمات . نوشته اند، در وقتى كه حضرت سيد الشهداء مى آمدند به طرف كربلا، مكرر افراد به ايشان برخورد مى كردند و هر كس هم بر خورد مى كرد مى گفت : آقا نرو خطر جانى دارد. حضرت هم به هر يك از اين‌ها جوابى مى داد، و البته جواب‌ها همه در همين حدود بود كه نه ، من بايد بروم . يكى از آن‌ها وقتى كه با حضرت ملاقات كرد گفت : مصلحت نيست ، نرويد. فرمود: من به تو همان جوابى را مي‌دهم كه يكى از صحابه رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله به شخصى كه مى خواست او را از شركت در جهاد اسلامى منع كند داد. آن وقت حضرت سيد‌‌الشهداء اين شعرها را براى او خواندند:

سامضى و ما بالموت عار على الفتى
اذا ما نوى حقا و جاهد مسلما
و واسى الرجال الصالحين بنفسه
و فارق مثبورا و خالف مجرما
خواهم رفت . مرگ براى انسان جوانمرد ننگ نيست ، اگر در راه حق جهاد كند و در حالى كه مسلم است كوشش به خرج بدهد (نيتش حق باشد و در حالى كه مسلم است مجاهده و جهاد كند) و با مردان صالح ، مواسات و همگامى و همدردى نمايد، و بر عكس ، راه خودش را از مردم بد بخت هلاك شده و مجرم گناهكار جدا كند.
فان عشت لم اندم و ان مت لم الم
كفى بك ذلا ان تعيش و ترغما(2)
من يا زنده مى مانم يا مى ميرم . از اين دو خارج نيست . اين راهى كه من مى روم هر دو طرفش براى من خير و سعادت است . اگر زنده بمانم مورد مذمت نيستم ؛ چون از مرگ فرار نكردم و از اين آزمايش موفق بيرون آمدم تاز مرگ نترسيدم و زنده ماندم . چنين زندگى براى من ننگ و مذموم نيست . اگر هم بميرم مورد ملامت نيستم . كفى بك ذلا ان تعيش و ترغما(3) (همه اين سه شعر براى اين مصراع آخر است ) براى تو اين ذلت و بدبختى بس كه زنده بمانى و دماغت به خاك ماليده باشد. ديگر بدبختى و ذلتى بالاتر از اين زندگى نيست .(4)



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/39528821977171341984.gif

نرگس منتظر
06-07-2011, 12:19
http://img.tebyan.net/big/1390/04/34932422541573165106126482164225229104141.jpg


3- روح عزت و بزرگ منشى

امام حسين عليه السلام مى فرمايد: موت فى عز خير مت حياه فى ذل ؛(5) مردن در سايه عزت بهتر است از زندگى با ذلت ، امام حسين عليه السلام نمى گويد: جهاد با نفس حكم مى كند كه ما تن به حكم يزيد و ابن زياد بدهيم ، چون بيشتر خودمان مجاهده كرده ايم ! الا و ان الذعى ابن الدعى قد ركز بين ...؛(6) پسر زياد! اين ناكس پسر ناكى كه از من خواسته است كه يكى از اين دو را برگزينم : يا تن به ذلت بدهم و يا شمشير و هيهات منا الذله ما كجا و تن ره ذلت دادن كجا! خدا راضى نمى شود بن به ذلت بدهم . يعنى مى خواست بفرمايد نه اينكه احساسات شخصى من است، مكتب من، به من اجازه نمى دهد، خداى من ، به من اجازه نمى دهد، پيغمبر من ، به من اجازه نمى دهد، تربيت من ، به من اجازه نمى دهد، من در دامن على عليه السلام و در دامن زهرا عليه السلام بزرگ شده ام .
امام حسين عليه السلام نفرمود: ما مى رويم تن به ذلت ابن زياد مى دهيم ، بگذار هر كارى مى خواهد بكند، مگر غير از اين است كه به ما اهانت و توهين مى كند و فحش مى كند و فحش مى دهد؟ هر چه او بيشتر از اين كارها كند، بيشتر جهاد با نفس كرده ايم ! ابدا چنين چيزى نيست لا و الله لا اعطيكم بيدى اعطاء الذليل ، و لا افرا فرار العبيد؛(7) من هرگز دست ذلت به شما نمى دهم و مانند بندگان فرار نمى كنم . يا به نقل ديگرى : و لا اقد اقرار العبيد؛ مانند بندگان فرار اعتراف نمى كنم و تن به ذلت نمى دهم . از اين نوع تعبيرات در قرآن و حديث و در كلمات ائمه اطهار عليه السلام - مخصوصا در كلمات امام حسين عليه السلام - خيلى زياد است .(8)

4- عزت در مرگ سرخ است

(حسين عليه السلام ) چون در راهى قدم بر مى دارد كه با يك آدم هلاك شده بدبخت و گناهكار مثل يزيد مخالفت مى كند بگذار كشته بشود. شما مى گوييد كشته مى شوم ، يكى از اين دو بيشتر نيست : يا زنده مى مانم يا كشته مى شوم . فان عشت لم اندم ؛ اگر زنده ماندم ، كسى نمى گويد تو چرا زنده ماندى .
و ان مت لم الم ؛ و اگر در اين راه كشته بشوم ، احدى در دنيا مرا ملامت نخواهد كرد اگر بداند كه من در چه راهى رفتم . كفى بك ذلا ان تعيش و ترغما؛ براى بدبختى و ذلت تو كافى است كه زندگى بكنى اما دماغت را به خاك بمالند.
باز مى بينيد كه حماسه است . در بين راه نيز خطابه مى خواند و مى فرمايد: الا ترون ان الحق لا يعمل به و ان الباطل لا يتناهى عنه بعد در آخرش مى فرمايد: انى لا ارى الموت الا سعادع و لا الحيوه مع الظالمين الا برما؛ من مردن را براى خودم سعادت ، و زندگى با ستمگران را موجب ملامت مى بينم . (9)

5- حسين مرد بيعت نيست!

حر بعد از برخورد با ابا عبدالله مى خواست ايشان را به طرف كوفه ببرد و امام امتناع كرد. حسين حاضر نبود تن به ذلت بدهد، چون او مى خواست آقا را تحت الحفظ ببرد. فرمود: ابدا من نمى آيم .
بالاخره پس از مذاكرات قرار شد راهى را بگيرند كه نه منتهى به كوفه بشود و نه منتهى به مدينه ، يعنى به اصطلاح جهت غرب را بگيرند، كه آمدند تا منتهى شد به سرزمين كربلا.
6- شرافت امام


در بين راه (امام ) وقتى كه با اصحاب خودش صحبت مى كند، مكرمت و بزرگوارى و ترجيح دادن مردن با شرافت بر زندگى با ننگ ، شعار اوست ؛ الا ترون ان الحق لا يعمل به و ان الباطل لا يتناهى عنه؟ نمى بينيد؟ چشم هايتان باز نيست؟ نمى بينيد كه به حق عمل نمى شود، نمى بينيد كه اين همه فساد وجود دارد و كسى از آن نهى نمى كند؟ در چنين شرايط ليرغب المؤ من فى لقاء الله محقا؛ مؤمن بايد مرگ را طلب كند. كرامت و شرافت را از پذيرش به ارث برد.(10)

پي نوشت ها:
1. حماسه حسينى ، ج 3، ص 381.
2. انسان الاشراف ، ج 3، ص 171.
3. انسان الاشراف ، ج 3، ص 171.
4. فلسفه اخلاق ، ص 160.
5. ملحقات احقاق الحق ، ج 11، ص 601.
6. لهوف ص 85، نفس المهموم ص 149.
7. ارشاد مفيد، ص 235.
8. انسان كامل ، ص 239.
9. حماسه حسينى ، ج 1، ص 153و154..
10. گفتارهاى معنوى ، ص 191و192.

بخش سيره و عترت تبيان
منبع: امام حسين (عليه‌السلام) از زبان شهيد مطهرى
عباس عزيزى

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/39528821977171341984.gif

نرگس منتظر
06-07-2011, 12:26
مِرآت و مظهر علىّ مرتضا توئى

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/36633290642070979184.gif (http://shiaupload.ir/images/07381538017056934624.png)


اى آن كه أقدم از همه، ما سوى توئى

محرم به خلوت حرم كبریا توئى

ذات تو گر نبود، ز هستى نشان نبود

مقصود حقّ ز هستى هر ماسوا توئى

اى مظهر خدا، تو خدا نیستى ولى

أندر محیط علمِ خدا ناخدا توئى

تا وصف طلعت تو شنیدم، به خویشتن

گفتم كه معنى قسم والضُّحى توئى


واجب ولاى تو به همه أولیا بود
باب النّجات سلسله أنبیا توئى
هم جسم مصطفائى و هم روح مصطفى
مِرآت و مظهر علىّ مرتضا توئى
نور دو چشم و زاده زهرائى ، اى حسین
یكتا برادر حسن مجتبى توئى

وصف صفات ذات تو، برتر ز فهم ماست

مدح تو بس ، كه خامس آل عبا توئى

مخصوص رتبه لقب لافتى علىّ است

بعد از علىّ فتى پسر لافتى توئى

غیر تو كَسْ نگشته مشرّف به این شرف

این فخر بس تو را كه شه كربلا توئى

روز جزا به ذاكر عاصى شفیع باش

از بهر آن كه شافع روز جزا توئى


بخش سیره‌ و‌ عترت تبیان

آقاى ذاكر

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/89001971873210800028.gif




http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gif

شهیده
06-07-2011, 14:11
حديث ولادت عشق


رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در اين راستا فرمود:
هنگام ولادت حسين در شب جمعه ، جهت بزرگداشت او، خداوند متعال دستور داد تا فرشتگان ماءمور جهنم آتش آنرا بر اهل جهنم خاموش ‍ كنند و فرشتگان بهشتى بهشت را بيارايند و حورالعين خود را زينت داده و به ديدار هم روند و ديگر فرشتگان تسبيح و حمد و سپاس خداى را در صف هاى بهم پيوسته بپا دارند و جبرييل جهت تهنيت و شادباش گفتن به محضر پيامبر اكرم در هزار گروه كه هر گروهى يك ميليون فرشته است ، فرود آيد و به محمد صلى الله عليه و آله و سلم بگويد:
من او را حسين نام نهادم . او را شرورترين شخص زمان او، كه سوار بر بدترين چهارپاست به قتل مى رساند؛ واى بر قاتل حسين و پيشواى او كه دستور قتل را صادر نمود؛ من از كشنده حسين بيزار و او نيز از من بيزار است ؛ زيرا در روز قيامت جرمى بالاتر از قتل حسين نيست كه با مشركان در آتش جهنم خواهد شد؛ آتش دوزخ به قاتل حسين مشتاق تر از بهشت به بهشتيان است .


http://img.tebyan.net/big/1390/04/1095819226202208377410919160407311967191.jpg


جبرييل را هنگام هبوط، يكى از فرشتگان الهى (8)ديد و پرسيد:
امشب چه شده ؟ آيا قيامت اهل دنيا به پا شده است ؟
جبرييل فرمود:
براى محمد فرزندى به دنيا آمده كه خداوند متعال مرا جهت اظهار تهنيت به محضرش ، فرستاد.
آن فرشته گفت :
اى جبرييل ! قسم به آفريننده مان ، وقتى به حضور محمد شرفياب شدى ، اسلام مرا به او برسان و از قول من به او بگو كه بحق كودك نو رسيده ات ، از پروردگارت بخواه تا از من خشنود شده و بالها و مقام و منزلت مرا در بين فرشتگان به من باز گرداند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم كه ضمن دريافت تهنيت و تحيت الهى از جبرييل ، از شهادت حسين عليه السلام آگاهى يافته بود، فرمود:
قاتل حسين از امت من نيست ؛ و من و خداوند متعال از ايشان بيزار هستيم .
و به دنبال اين ، حضرت نزد فاطمه زهراء عليها السلام آمد و خبر شهادت ريحانه خود را به دخت گرانقدرش داد و زهراء عليها السلام اشك ريخت و فرمود:
اى كاش او را به دنيا نياورده بودم .(9)
در اينحال رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
امامان بعد از حسين ، از وى آفريده خواهند شد.
حضرت نام يك يك ايشان را تا امام زمان ، مهدى عج الله تالى فرجه الشريف ، اظهار فرمود و گفت :
عيسى بن مريم پشت سر او نماز خواهد خواند.
در اين لحظه ، فاطمه عليها السلام را آرامش فرا گرفت و سپس جبرييل تقاضا و درخواست آن فرشته را بيان فرمود و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم حسين را به آغوش گرفت و به آسمان اشاره كرد و فرمود:
بارالها! به حق اين مولود بر تو بلكه به حق تو بر اين مولود و بر جدش ، محمد، و ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب ، اگر حسين ، فرزند على و فاطمه ، را نزد تو قدر و منزلتى است ، از درداييل خشنود شود و بال ها و مقام و منزلتش را براى او برگردان .(10)
8.نام اين فرشته بنابر نقل احقاق الحق 11/286 و بحار الانوار 43/248 درداييل نقل كرده اند.
9.آيه شريفه 15 سوره احقاف در اين باره است كه مى فرمايد:
و وصينا الانسان بوالديه احسانا حملته امه كرها و وضعته كرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا... .
10. احقاق الحق 11/286 - 284 و بحار الانوار 43/248 - 245.




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/52900702766657925428.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
06-07-2011, 22:36
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/24239440117670677245.jpg


ابن عباس از پیامبر گرامی نقل می کند:

وقتی امام حسین علیه السلام به‌دنیا آمد، خداوند در عالم ملکوت به فرشته خازن و عهده دار آتش جهنم ، وحی کرد که به خاطر مولودی که به پیامبرش عطا کرده است، آتش جهنم را بر اهلش خاموش کند و به رضوان، نگهبان بهشت وحی کرد که بهشت را بیاراید و آن را خوشبو گرداند و به حورالعین وحی فرمود که خود را بیارایند و به دیدار یکدیگر بروند و به ملائکه وحی فرمود که در صفوفی بایستند و به تسبیح و تحمید و تمجید و تکبیر بپردازند.
منابع: بحار الانوار، ج 43، ص 248، حدیث 24- اکمال الدین.

http://shiaupload.ir/images/02623762948559344400.gif
http://shiaupload.ir/images/02623762948559344400.gif




امام حسین (ع):
كسی‌ كه‌ تو را دوست‌ دارد، از تو انتقاد می‌كند
و كسی‌ كه‌ با تو دشمنی‌ دارد، از تو تعريف‌ و تمجيد می‌كند.
بحارالانوار، ج78،ص128

http://shiaupload.ir/images/02623762948559344400.gif
http://shiaupload.ir/images/02623762948559344400.gif

شكوه انتظار
07-07-2011, 00:41
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/89001971873210800028.gif
ایام نشاط و شور امت آمد
http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gif
هنگام سرور و اخذ حاجت آمد
http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gif

در روز سه و چهار ماه شعبان
http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gif
از جانب حق سه پیک رحمت آمد
http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gif
میلاد حسین است و ابوالفضل و علی
http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gif
یعنی که سه منشأ سعادت آمد
http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gif
آن ماه که ماه حاجتش میخوانند
http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gif
ما بین دو خورشید امامت آمد
http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/89001971873210800028.gif

نرگس منتظر
07-07-2011, 13:51
http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/fawasel/WebPageContent/faswel9.gif (http://shabahang20.blogfa.com/)
عزیز هر دو جهان

همین نه من شده‌ام ریزه‌خوار خوان حسین
كه هست عالم ایجاد، میهمان حسین
ز آفتاب قیامت نباشدش باكی كسی
كه رفت دمی زیر سایبان حسین
رخش به دست نگیرد ز شرم در محشر
به صدق هر كه نهد رخ بر آستان حسین
كسی كه خار گلستان عشق، خود را خواند
عزیز هر دو جهان شد، قسم به جان حسین
همیشه باغ بُود پایمال دست خزان
ولی همیشه بهارست گلستان حسین
به گوش دل بشنو نوحه از لب هستی
كه بسته است لب از نوحه،
نوحه خوان حسیندل سنگ آب شد؛

علی انسانی


http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/fawasel/WebPageContent/faswel9.gif (http://shabahang20.blogfa.com/)

شكوه انتظار
07-07-2011, 15:20
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/89001971873210800028.gif
حب الحسین رشته تحصیلی شماست

دانش سرای عشق و جنون شهر کربلاست

در مبحث حسین شناسی موفقید

موضوع بحث سینه زدن پای روضه هاست

تا روز محشر مدرکتان را نمیدهند

برگ قبولی همه در پوشه خداست

پایین کارنامه هر شخص نوشته اند

این مهر سرخ مهر شهنشاه کربلاست

محشر کنار درب جنان داد میزنید

مردم ندیده اید که آقای ما کجاست؟

تنها به عشق اوست که به اینجا رسیده ایم

جنت بدون حضرت ارباب بی صفاست

ناگاه جبرئیل امین ناله میزند

آقایتان حسین همان مرد سر جداست

محشر دوباره از غم او سینه میزنید

آنجا خدا به خیر کند محشری به پاست
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/89001971873210800028.gif

عهد آسمانى
07-07-2011, 17:40
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif)


الطاف تو شد مرحمتِ گاه و گدارم
ابري شده‌ام رخصتي اي يار، ببارم
در رقص طنابم نگهي كن كه بداني
گر دست نگيري تو مرا بر سر دارم
با بودن تو زندگي‌ام سبز شد، اي دوست
هر چند همه فكر كنند بي‌كس و كارم


از پاي نينداخت مرا هَجمه‌ي اندوه
تصوير ضريحت به خدا هست قرارم
هر شيوه‌ي ابروي تو صد حرز گره زاست
سجاده‌ي چشمت هوسِ ليل و نهارم
از طايفه‌ي زخمي و از واديِ اشكي
من سرخوش از اينم كه چو مجروح نگارم
تا ذكر تو را مي‌برم، آبادترينم
كي كِشتِ زمستان زده در فكر بهارم

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49951046551667643544.gif)