PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : روایت ظلم‌هایی که به زنان حرم‌سرای پادشاهان می‌رفت



ganjineh
20-07-2011, 17:49
در كتاب‏ها نوشته‌‏اند كه گاهى بعضى از شاهان، در حرم سراهاى خود با آن خرج گزاف، بالاى هزار زن جوان داشتند و چه ظلمى به این زنان جوان مى‏‌شد. به گزارش خبرگزاری برنا، چراغ معرفت به حضرت حق باید در باطن روشن شود كه روح به مقصد خود توجه كند و به فرموده امیرالمؤمنین (ع) با تغذیه عبادت، حركت به سوى مقام قرب را شروع كند و با حفظ تعادل در ارضاى تمایلات بدن، به وسیله روح به جانب خدا كشیده شود. اگر این تمایلات از تعادل در بیایند و بى‏‌مهار شوند، به صورت زنجیرهاى سنگین، بدن را به عالم طبیعت مى‏‌بندند و خط عبادت و بندگىِ انسان را كور مى‏‌كنند، بدن از روح جدا مى‏‌شود و روح در غربت بدن اسیر مى‏‌شود و نمى‏‌تواند بدن را به جانب خدا حركت دهد. آنچه در ادامه می‌خوانید سخنان استاد حسین انصاریان درباره چهره ملکوتی حضرت یوسف(ع) است.

http://forum.ganjineh-elahi.com/resources/image/16






http://forum.ganjineh-elahi.com/resources/image/16

ganjineh
20-07-2011, 17:53
پایبندى روح در تمایلات بدنى‏ تمایلات بى‌‏مهار است؛ یعنى بدن نه در شكم و نه در شهوت، اصلًا سیرى نشان نمى‏‌دهد. در پول مى‏‌گوید: دو، سه، پنج، ده میلیارد. در زن مى‏‌گوید: دو، سه، چهار، پنج زن، در كتاب‏ها نوشته‌‏اند كه گاهى بعضى از شاهان، در حرم سراهاى خود با آن خرج گزاف، بالاى هزار زن جوان داشتند و چه ظلمى به این زنان جوان مى‏‌شد. بر فرض كه بدن با این تمایلات بى‏‌مهارش با هر زنى یك بار بتواند باشد، هزار زن، یعنى هر سه سال یكبار نوبت هر زن مى‏‌شد، آن هم زن جوان. این جنایت بدن و تمایلات بى‏مهار است. مرحوم نراقى نقل مى‏‌كنند: پروردگار مى‏‌فرماید: اگر من به هر یك از انسان‏ها بگویم: بنده من! من دو رودخانه دارم كه سیل وار طلا و نقره در دامن تو مى‌‏ریزند، من نیز به این دو رودخانه مى‏‌گویم: هزاران سال، هر چه طلا و نقره دارند به تو بدهند. حساب كنید اگر هزار سال دو رودخانه طلا و نقره بریزند، چقدر طلا و نقره براى او جمع مى‏‌شود؟ پروردگار مى‏‌فرماید: بعد از مدت كوتاهى به من مى‏‌گوید: قدرت تو كه محدود نیست، دو رودخانه دیگر نیز براى من درست كن. بى مروت! براى چه مى‏‌خواهى؟ شكم تو كه با نصف نان و ذره‏اى پنیر سیر مى‏‌شود، بدن تو كه با دو سه متر پارچه پوشیده مى‏‌شود و در دو اتاق نیز زندگى تو به سر مى‏‌رود، مانند انبیاى من كه كریم نیستى، هر چه به تو بدهم، به اندازه بدن خود بردارى و بقیه را با من معامله كنى. آن اخلاق را كه ندارى، پس براى چه مى‏‌خواهى؟ این آیه از نظر روانكاوى خیلى جالب است. قرآن در روانكاوى انسان خیلى عجیب است. من با یك روانشناس بسیار قویى كه اسم او نیز خیلى بزرگ است، یك ساعت صحبت كردم، گفتم: آقاى روانشناس! شما چه مى‏‌گویید؟ بیش از دویست كتاب روانشناسى، از روانشناس‏هاى بسیار مهم كه در آمریكا و اروپا نوشته‌‏اند، در كتابخانه ایشان بود. گفتم: شما درباره این آیه چه مى‏‌گویید: من آیه بیست سوره حدید را كه پروردگار عالم، انسان را در شش دوره روانكاوى كرده است، براى شما بگویم: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ» بعد براى او توضیح دادم. گفت: شما روانشناسى كاملى دارید، نمى‏‌دانم ما چه مى‏‌گوییم. گفتم: شما با این همه روانكاوى، هر چه دانشمند در دنیا دارید، از مدرسه‏‌ها و دانشگاه‏‌هاى درجه اول اروپا و آمریكا و در بعضى از كشورهاى مشرق و كشورهاى آزاد شده بیرون مى‏‌دهید، از حیوانات درنده هم درنده‏‌تر هستید. شما با انسان چه مى‏‌كنید؟ آن وقت شما ببینید: رسول خدا صلى الله علیه و آله سیزده سال انواع بلاها را از دست مردم‏ مكه كشید، اما وقتى با صد هزار نیرو وارد مكه شد، طواف و نماز و سعى و صفا و مروه را انجام داد و فرمود تا جارچى جار بزند كه تمام اهل مكه به مسجد الحرام بیایند، رنگ‏ها از ترس پریده بود، در مقابل این قدرت بالا، اما فرمود: اى مردم مكه! من نیامده‏‌ام كه انتقام سیزده سال كتك‏‌هایى كه خوردم، افرادم را كشتید، هزار شبانه روز در شعب ابى طالب مرا زندانى كردید را بگیرم و تلافى كنم، بلكه آمده‌‏ام به همه شما حرفى كه برادرم حضرت یوسف (ع) به برادرانش گفت، بگویم: هیچ گناهى بر شما بار نمى‏‌كنم. بروید! همه شما آزاد هستید. گفتم: حال، شما در این دنیا چه انسان‏هایى تربیت مى‏‌كنید؟