ملکوت* گامی تارهایی *
06-08-2011, 12:35
http://khabar.khabaronline.ir/images/position28/2011/8/d225d2cd05ddaee1f0ee60bcdea308b2.jpg
مقاله دکتر عبدالهادی حائری نوه شیخ عبدالکریم حائری یزدی - منتشر شده در مجله وحید شماره مهر 1355
دکتر عبدالهادی حائری نوه شیخ عبدالکریم حائری یزدی است که در رابطه با اندیشه های سیاسی و اجتماعی علمای شیعه در دو قرن اخیر چندین کتاب و مقاله نگاشته است. البته دیدگاه ایشان در تحلیل قضایا دارای خصائصی است که مورد قبول هر کس نیست و می تواند مورد رد و ابرام قرار گیرد. برادر فقیدشان مرحوم عبدالحسین حائری هم با آرایی چند از ایشان در تحلیل قضایای مشروطه-بخصوص در کتاب"تشیع و مشروطیت" ایشان مخالف بود. در هر حال متن زیر قسمتی از یک سلسله مقالات حائری در رابطه با مشروطه است و برای تضارب آراء و استفاده سلبی یا ایجابی در اینجا گذارده می شود. این مقاله در مجله وحید شماره مهر 1355 ، شماره 196 منتشر شده است.
هنگامیکه ناصر الدین شاه امتیاز تنباکو را بیک شرکت انگلیسی داد این بازرگانان تنباکو و متصدیان خرید فروش آن بودند که هستهء اصلی مبارزهء ضد آن امتیاز را تشکیل دادند و آن علمای وابسته بمردم مانند میرزای شیرازی و میرزای آشتیانی بودند که به پشتیبانی آنها برخاستند و فتاوی تحریم صادر کردند.
این همکاری نزدیک علما با بازرگانان در امور بازرگانی ملی در سالهای پیش از انقلاب مشروطه بهترین نشانهء سود مشترک آندو گروه و وابستگی آنها بیکدیگر و در نتیجه بوجود آمدن یک مسؤلیت مدهبی برای علما از یکطرف و برای بازرگانان از طرف دیگر در امر مبارزه با نفوذ اقتصادی خارجی بود.
علما خواستههای بازرگانان را در مورد تغییر رژیم نیز کاملا قانونی و حتی مطابق شرع اسلام میدیدند زیرا آنها خواستهها را سود مسلمانان دانستند-مسلمانانی که حمایتشان از روحانیت ملی بمعنی نیرومندی مذهب اسلام بود.بنابراین وقتی میبینیم که علما و بازرگانان باهم همگام شده قانون اساسی و مشروطیت و مجلس قانونگزاری بنام اسلام و بعنوان انجام یک وظیفهء مذهبی و یک گونه جهاد تحت فرمان امام غایب میخواهند امری تصادفی نیست(50). نکتهء طرح شده بالا وسیلهء مرحوم میرزا محمد حسین نائینی دربارهء اینکه الهامبخش علما در مبارزات مشروطهخواهی آنها همانا خود مردم بودند(51)اشارهای بهمین متکی بودن علما- بازرگانان بیکدیگر و اشتراک منافع آن دو گروه و احساس مسؤلیت مذهبی علما در امر حمایت از بازرگانان و دیگر طبقات ملت مسلمان ایران است.البته این بحث نباید بدین معنی گرفته شود که علمای ملی و وابسته بطبقهء متوسط باطبقات باصطلاح«فئودال»و وابسته بزمین هیچگونه پیوندی نداشتند؛این مطلب نیازمند بگفتاری جداگانه است.نکته ما در اینجا تنها این است که علما و بازرگانان و کسبه همواره و بویژه در انقلاب مشروطیت بعلل یاد شدهء در بالا دارای پیوندی بسیار نزدیک،استوار،ژرف و دیرپا بودند.
بنابراین ما علت جنبش مشروطهخواهی علمای نجف را میتوانیم بدین ترتیب خلاصه کنیم که چون آن سه مرجع تقلید بزرگ یعنی تهرانی،خراسانی و مازندرانی و همکاران آنان مانند نائنی و محلاتی علاقمند بسعادت و رفاه مردم مسلمان ایران بودند و رفاه و آسایش طبقهء متوسط جامعهء ایران را سبب پیشرفت نفوذ علما و در نتیجه حفظ اهمیت آداب و احکام مذهبی میدانستند و چون،همانطوریکه میدانیم،در دورهء قاجار دادگری وجود نداشت و زندگی مردم در دست قدرت زورمندان بود و منافع مشروع حامیان اسلام یعنی بازرگانان و کسبه مورد تهدید قرار گرفت این علمای مورد بحث از نظر مذهبی احساس مسؤلیت کردند که جنبشی را که هدفش از میان بر داشتن چنین رژیم ضد مردم بود حمایت و رهبری کنند و بهمین دلیل پشتیبانی از انقلاب مشروطه را باجهاد در راه خدا بامر امام غایب یکسان و مخالفت با آن را اعلان جنگ بر ضد امام دانستند.
مقاله دکتر عبدالهادی حائری نوه شیخ عبدالکریم حائری یزدی - منتشر شده در مجله وحید شماره مهر 1355
دکتر عبدالهادی حائری نوه شیخ عبدالکریم حائری یزدی است که در رابطه با اندیشه های سیاسی و اجتماعی علمای شیعه در دو قرن اخیر چندین کتاب و مقاله نگاشته است. البته دیدگاه ایشان در تحلیل قضایا دارای خصائصی است که مورد قبول هر کس نیست و می تواند مورد رد و ابرام قرار گیرد. برادر فقیدشان مرحوم عبدالحسین حائری هم با آرایی چند از ایشان در تحلیل قضایای مشروطه-بخصوص در کتاب"تشیع و مشروطیت" ایشان مخالف بود. در هر حال متن زیر قسمتی از یک سلسله مقالات حائری در رابطه با مشروطه است و برای تضارب آراء و استفاده سلبی یا ایجابی در اینجا گذارده می شود. این مقاله در مجله وحید شماره مهر 1355 ، شماره 196 منتشر شده است.
هنگامیکه ناصر الدین شاه امتیاز تنباکو را بیک شرکت انگلیسی داد این بازرگانان تنباکو و متصدیان خرید فروش آن بودند که هستهء اصلی مبارزهء ضد آن امتیاز را تشکیل دادند و آن علمای وابسته بمردم مانند میرزای شیرازی و میرزای آشتیانی بودند که به پشتیبانی آنها برخاستند و فتاوی تحریم صادر کردند.
این همکاری نزدیک علما با بازرگانان در امور بازرگانی ملی در سالهای پیش از انقلاب مشروطه بهترین نشانهء سود مشترک آندو گروه و وابستگی آنها بیکدیگر و در نتیجه بوجود آمدن یک مسؤلیت مدهبی برای علما از یکطرف و برای بازرگانان از طرف دیگر در امر مبارزه با نفوذ اقتصادی خارجی بود.
علما خواستههای بازرگانان را در مورد تغییر رژیم نیز کاملا قانونی و حتی مطابق شرع اسلام میدیدند زیرا آنها خواستهها را سود مسلمانان دانستند-مسلمانانی که حمایتشان از روحانیت ملی بمعنی نیرومندی مذهب اسلام بود.بنابراین وقتی میبینیم که علما و بازرگانان باهم همگام شده قانون اساسی و مشروطیت و مجلس قانونگزاری بنام اسلام و بعنوان انجام یک وظیفهء مذهبی و یک گونه جهاد تحت فرمان امام غایب میخواهند امری تصادفی نیست(50). نکتهء طرح شده بالا وسیلهء مرحوم میرزا محمد حسین نائینی دربارهء اینکه الهامبخش علما در مبارزات مشروطهخواهی آنها همانا خود مردم بودند(51)اشارهای بهمین متکی بودن علما- بازرگانان بیکدیگر و اشتراک منافع آن دو گروه و احساس مسؤلیت مذهبی علما در امر حمایت از بازرگانان و دیگر طبقات ملت مسلمان ایران است.البته این بحث نباید بدین معنی گرفته شود که علمای ملی و وابسته بطبقهء متوسط باطبقات باصطلاح«فئودال»و وابسته بزمین هیچگونه پیوندی نداشتند؛این مطلب نیازمند بگفتاری جداگانه است.نکته ما در اینجا تنها این است که علما و بازرگانان و کسبه همواره و بویژه در انقلاب مشروطیت بعلل یاد شدهء در بالا دارای پیوندی بسیار نزدیک،استوار،ژرف و دیرپا بودند.
بنابراین ما علت جنبش مشروطهخواهی علمای نجف را میتوانیم بدین ترتیب خلاصه کنیم که چون آن سه مرجع تقلید بزرگ یعنی تهرانی،خراسانی و مازندرانی و همکاران آنان مانند نائنی و محلاتی علاقمند بسعادت و رفاه مردم مسلمان ایران بودند و رفاه و آسایش طبقهء متوسط جامعهء ایران را سبب پیشرفت نفوذ علما و در نتیجه حفظ اهمیت آداب و احکام مذهبی میدانستند و چون،همانطوریکه میدانیم،در دورهء قاجار دادگری وجود نداشت و زندگی مردم در دست قدرت زورمندان بود و منافع مشروع حامیان اسلام یعنی بازرگانان و کسبه مورد تهدید قرار گرفت این علمای مورد بحث از نظر مذهبی احساس مسؤلیت کردند که جنبشی را که هدفش از میان بر داشتن چنین رژیم ضد مردم بود حمایت و رهبری کنند و بهمین دلیل پشتیبانی از انقلاب مشروطه را باجهاد در راه خدا بامر امام غایب یکسان و مخالفت با آن را اعلان جنگ بر ضد امام دانستند.