ملکوت* گامی تارهایی *
08-08-2011, 12:54
http://khabar.khabaronline.ir/images/position28/2011/8/iran_journalist_pahlavvi_farrokhi_yazdi.jpg
سایت پژوهشکده باقرالعلوم نوشت:
با سقوط رضاشاه در شهریور 1320 و اشغال ایران توسط متفقین و دخالتهای دولتهای خارجی در امور ایران، رشد گروهها و جریانهای صنفی و سیاسی، نابسامانی در شهرها و روستاها، کمبود شدید ارزاق عمومی و ملی شدن صنعت نفت، درگیریهای سیاسی و رقابت دولتهای خارجی و متنفذین محلی و غیرمحلی به صحنه مطبوعات کشیده شد.[1]
کثرت مطبوعات این عصر که پر هیجانترین دوره آزادی نسبی برای مطبوعات[2]
ایران قبل از انقلاب بود[3] و کاهش قدرت رژیم و فضای باز سیاسی[4] امکان افشاگری را فراهم ساخت به گونهای که انتشار بیش از هزار روزنامه و مجله (حزبی، دولتی، و... .) معضلی در برابر رژیم شد،[5] بویژه دوران مصدق که دوران آزادی مطلق در تاریخ مطبوعات بود؛[6] امّا متأسفانه جز عدهای، اغلب روزنامهنگاران این دوره به جای بیان مشکلات اساسی جامعه، به رواج خشونت، بیبندوباری، افترا و هتاکی در جهت عقیده خود یا گروهشان پرداخته[7] یا برای جیب پر کردن[8] یا بقای رژیم کوشیدند.[9] برخی هم روزنامهنگاری را نردبان ترقی، به مقام وزارت و ... قرار دادند. افرادی نیز چون دکتر فاطمی و کریمپور شیرازی جان بر سر قلم گذاشتند.[10]
تعداد نشریات دولتی به مدیریت از فرنگ برگشتهها، به 129 عنوان رشد یافت.[11]
مهمترین روزنامهنگاران
1) عباس مسعود، مدیر روزنامه «اطلاعات » که اولین شماره آن از 1305 هر روز عصر به طرفداری دولت منتشر میشد. وی در 1314 به نمایندگی دوره دهم مجلس شورای ملی انتخاب و روزنامهاش از چهار صفحه به هشت صفحه رسید و شش دوره پی در پی نماینده بود. از ویژگیهای این روزنامه دولتی، تنوع اخبار آن بود.
2) روزنامه کیهان با مدیریت عبدالرحمن فرامرزی و صاحب امتیازی دکتر مصباحزاده که دارای دکترای حقوق از پاریس و زرنگ و باهوش؛ امّا فاقد صداقت و شدیداً متمایل به انگلیسیها بود. توسط فردوست با استفاده از نارضایتی محمدرضا شاه از روزنامه اطلاعات و کمک 000/200 هزار تومانی شاه «کیهان» را راهاندازی[12]و نه ماه بعد بهترین چاپخانهها را وارد کرد و به تعهداتش در حمایت از شاه وفادار بود. در جریان ملی شدن نفت، هر دو روزنامه، هم پای روزنامههای هوادار مصدق همچون «باختر امروز و شاهد» در وقایع 25 تا 28 مرداد، مقالاتی دربارهٔ «توطئه کودتا علیه حکومت ملی مصدق» منتشر و به شاه حمله کردند. با سقوط حکومت مصدق، اطلاعات و کیهان توقیف و سرانجام با تلاش امیرانی(مدیر خواندنیها)، از دوستان زاهدی (نخست وزیر وقت)، دوباره، منتشر شد.
3) محمد مسعود؛ ابتدا روزنامهنگار اطلاعات بود، در سال 1321ش. روزنامهٔ هفتگی "مرد امروز" را منتشر کرد و با سرمقالات تندش مقامات مملکتی را مورد انتقاد قرار میداد. سرانجام کمی پس از انتشار مقالهای توهینآمیز به اشرف در 22 بهمن 1326 مقابل چاپخانه روزنامهاش به خواست دربار[13] توسط خسرو روز به از فعالان حزب توده به قتل رسید.[14]
4) احمد دهقان؛ از خانوادهای فقیر که فعالیتهای سیاسیاش را در زادگاهش اصفهان آغاز کرد و در 1315 در تهران پس از کار در داروخانه، وارد اداره «هنروپیشه» و سپس روزنامه « اطلاعات» شد[15] و همزمان به مدرسه هنرپیشگی رفت. چون خوش سیما و جذاب بود، با توجه و حمایت اشرف به سرعت ترقی و در 27 مرداد 1321 به انتشار اولین شماره مجله تهران مصور به سردبیری عبدالله والا پرداخت که در آن به کمونیستها و ملی گرایان میتاخت.
او مالک تئاتر تهران در لالهزار و با عنایت دربار، نماینده مردم خلخال در دوره پانزدهم و شانزدهم مجلس شورای ملی شد. با محمدعلی نصر اولین هنرستان هنرپیشگی ایران را راهاندازی کرد که هنرمندان نامداری در آن تربیت شدند. با ارتش و رزم آرا روابط بسیار نزدیکی داشت.[16] سرانجام در خرداد 1329 در دفتر کارش با شلیک گلوله حسن جعفری کشته شد.[17]
5) محمد مهرداد؛ در 8 بهمن 1308ش در خانوادهای دیوانی در کرمانزاده شد. با استقرار پدرش در تهران در دبستانهای ایمان و خرد و دبیرستان شرف درس خواند. در ورامین با فعالیتهای سیاسی حزب توده و اراده ملی آشنا اما جذب آنان نشد. درجوانی به حمایت از ملیگرایی و دکتر مصدق، گروهی دانش آموزی تشکیل داد. در 1326، در دارالفنون با داریوش فروهر آشنا شد و به دانشکده حقوق دانشگاه تهران رفتند و به جبههٔ ملی پیوستند.[18]
روزنامه پرچمدار- ارگان حزب پان ایرانیسم - را در 1320 پدید آورد و خود سرمقالههای مهم آن را بر محور ملیگرایی مینوشت و بارها تهدید شد. با فشار رزمآرا بر مطبوعات با عدهای علیه وی در مجلس تحصن کردند. مطبوعات مخالف مصدق، نشریه "جانسپاران میهن" و "قیام میهن" پیوسته به ملیگرایان و بویژه "پرچمدار" حمله میکردند و شکایات مهرداد به داداگستری نیز بیفایده بود. مهرداد برای گفتگو با مسئولان روزنامه جانسپاران، از دفتر نشریه جانسپاران به دفتر چاپخانه نقش جهان فرستاده شد و چون آن جا نیز نبودند سوار تاکسی شد تا باز گردد؛ اما با پرتاب آجر به سوی تاکسی و سپس شلیک سه گلوله توسط یک افسر ارتش، به پا، سینه و گردن و آسیب زدن به نخاع، برای همیشه او را که دانشجویی 24 ساله بود، فلج کردند. روزنامه اطلاعات(17 بهمن 1330) وانمود کرد مهرداد هنگام جلوگیری از انتشار روزنامه، چند نفربه او و دوستانش حمله کردهاند.
سایت پژوهشکده باقرالعلوم نوشت:
با سقوط رضاشاه در شهریور 1320 و اشغال ایران توسط متفقین و دخالتهای دولتهای خارجی در امور ایران، رشد گروهها و جریانهای صنفی و سیاسی، نابسامانی در شهرها و روستاها، کمبود شدید ارزاق عمومی و ملی شدن صنعت نفت، درگیریهای سیاسی و رقابت دولتهای خارجی و متنفذین محلی و غیرمحلی به صحنه مطبوعات کشیده شد.[1]
کثرت مطبوعات این عصر که پر هیجانترین دوره آزادی نسبی برای مطبوعات[2]
ایران قبل از انقلاب بود[3] و کاهش قدرت رژیم و فضای باز سیاسی[4] امکان افشاگری را فراهم ساخت به گونهای که انتشار بیش از هزار روزنامه و مجله (حزبی، دولتی، و... .) معضلی در برابر رژیم شد،[5] بویژه دوران مصدق که دوران آزادی مطلق در تاریخ مطبوعات بود؛[6] امّا متأسفانه جز عدهای، اغلب روزنامهنگاران این دوره به جای بیان مشکلات اساسی جامعه، به رواج خشونت، بیبندوباری، افترا و هتاکی در جهت عقیده خود یا گروهشان پرداخته[7] یا برای جیب پر کردن[8] یا بقای رژیم کوشیدند.[9] برخی هم روزنامهنگاری را نردبان ترقی، به مقام وزارت و ... قرار دادند. افرادی نیز چون دکتر فاطمی و کریمپور شیرازی جان بر سر قلم گذاشتند.[10]
تعداد نشریات دولتی به مدیریت از فرنگ برگشتهها، به 129 عنوان رشد یافت.[11]
مهمترین روزنامهنگاران
1) عباس مسعود، مدیر روزنامه «اطلاعات » که اولین شماره آن از 1305 هر روز عصر به طرفداری دولت منتشر میشد. وی در 1314 به نمایندگی دوره دهم مجلس شورای ملی انتخاب و روزنامهاش از چهار صفحه به هشت صفحه رسید و شش دوره پی در پی نماینده بود. از ویژگیهای این روزنامه دولتی، تنوع اخبار آن بود.
2) روزنامه کیهان با مدیریت عبدالرحمن فرامرزی و صاحب امتیازی دکتر مصباحزاده که دارای دکترای حقوق از پاریس و زرنگ و باهوش؛ امّا فاقد صداقت و شدیداً متمایل به انگلیسیها بود. توسط فردوست با استفاده از نارضایتی محمدرضا شاه از روزنامه اطلاعات و کمک 000/200 هزار تومانی شاه «کیهان» را راهاندازی[12]و نه ماه بعد بهترین چاپخانهها را وارد کرد و به تعهداتش در حمایت از شاه وفادار بود. در جریان ملی شدن نفت، هر دو روزنامه، هم پای روزنامههای هوادار مصدق همچون «باختر امروز و شاهد» در وقایع 25 تا 28 مرداد، مقالاتی دربارهٔ «توطئه کودتا علیه حکومت ملی مصدق» منتشر و به شاه حمله کردند. با سقوط حکومت مصدق، اطلاعات و کیهان توقیف و سرانجام با تلاش امیرانی(مدیر خواندنیها)، از دوستان زاهدی (نخست وزیر وقت)، دوباره، منتشر شد.
3) محمد مسعود؛ ابتدا روزنامهنگار اطلاعات بود، در سال 1321ش. روزنامهٔ هفتگی "مرد امروز" را منتشر کرد و با سرمقالات تندش مقامات مملکتی را مورد انتقاد قرار میداد. سرانجام کمی پس از انتشار مقالهای توهینآمیز به اشرف در 22 بهمن 1326 مقابل چاپخانه روزنامهاش به خواست دربار[13] توسط خسرو روز به از فعالان حزب توده به قتل رسید.[14]
4) احمد دهقان؛ از خانوادهای فقیر که فعالیتهای سیاسیاش را در زادگاهش اصفهان آغاز کرد و در 1315 در تهران پس از کار در داروخانه، وارد اداره «هنروپیشه» و سپس روزنامه « اطلاعات» شد[15] و همزمان به مدرسه هنرپیشگی رفت. چون خوش سیما و جذاب بود، با توجه و حمایت اشرف به سرعت ترقی و در 27 مرداد 1321 به انتشار اولین شماره مجله تهران مصور به سردبیری عبدالله والا پرداخت که در آن به کمونیستها و ملی گرایان میتاخت.
او مالک تئاتر تهران در لالهزار و با عنایت دربار، نماینده مردم خلخال در دوره پانزدهم و شانزدهم مجلس شورای ملی شد. با محمدعلی نصر اولین هنرستان هنرپیشگی ایران را راهاندازی کرد که هنرمندان نامداری در آن تربیت شدند. با ارتش و رزم آرا روابط بسیار نزدیکی داشت.[16] سرانجام در خرداد 1329 در دفتر کارش با شلیک گلوله حسن جعفری کشته شد.[17]
5) محمد مهرداد؛ در 8 بهمن 1308ش در خانوادهای دیوانی در کرمانزاده شد. با استقرار پدرش در تهران در دبستانهای ایمان و خرد و دبیرستان شرف درس خواند. در ورامین با فعالیتهای سیاسی حزب توده و اراده ملی آشنا اما جذب آنان نشد. درجوانی به حمایت از ملیگرایی و دکتر مصدق، گروهی دانش آموزی تشکیل داد. در 1326، در دارالفنون با داریوش فروهر آشنا شد و به دانشکده حقوق دانشگاه تهران رفتند و به جبههٔ ملی پیوستند.[18]
روزنامه پرچمدار- ارگان حزب پان ایرانیسم - را در 1320 پدید آورد و خود سرمقالههای مهم آن را بر محور ملیگرایی مینوشت و بارها تهدید شد. با فشار رزمآرا بر مطبوعات با عدهای علیه وی در مجلس تحصن کردند. مطبوعات مخالف مصدق، نشریه "جانسپاران میهن" و "قیام میهن" پیوسته به ملیگرایان و بویژه "پرچمدار" حمله میکردند و شکایات مهرداد به داداگستری نیز بیفایده بود. مهرداد برای گفتگو با مسئولان روزنامه جانسپاران، از دفتر نشریه جانسپاران به دفتر چاپخانه نقش جهان فرستاده شد و چون آن جا نیز نبودند سوار تاکسی شد تا باز گردد؛ اما با پرتاب آجر به سوی تاکسی و سپس شلیک سه گلوله توسط یک افسر ارتش، به پا، سینه و گردن و آسیب زدن به نخاع، برای همیشه او را که دانشجویی 24 ساله بود، فلج کردند. روزنامه اطلاعات(17 بهمن 1330) وانمود کرد مهرداد هنگام جلوگیری از انتشار روزنامه، چند نفربه او و دوستانش حمله کردهاند.