PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چرا برخی ائمه شیعه به طاغوت زمان خویش امیر المومنین می گفتند ؟!!



ملکوت* گامی تارهایی *
11-08-2011, 18:36
نويسنده : حسین مداحی (http://persianblog.ir/profiles/11209/)


بسم الله الرحمن الرحیم .

در روند پاسخگوئی به برخی سوالات اینبار در پاسخ به یکی دیگر از سوالاتی که درباره اهل بیت عصمت و طهارت در وبلاگ جایگاه تبادل اندیشه بین اهل سنت و شیعه (http://sonnat.persianblog.ir/)بیان شده است؛ عرایضی محضرتان عرضه می گردد.

سال اینگونه بین شده است که :

در مکتب شیعه آمده است : گفتن لقب « امیر المومنین » که از القاب خاصه ی علی می باشد ؛ به کسی غیر از ایشان حرام است .. مثلا حتی گفت امیر المومنین به هر یک از فرزندان ایشان نیز حرام می باشد ...

سوال من در اینجاست که چرا بارها و بارها از امامان شیعه شنیده ایم که به فراعنه ی زمان خویش امیر المومنین می گفتند ...

به عنوان مثال تاریخ بارها و بارها از جعفربن محمد (رضی الله عنهما ) کلمه امیر المومنین را خطاب به منصور دوانیقی ثبت و ضبظ کرده است ...

همچنین در احوال علی بن موسی الرضا نیز آمده است بارها و بارها به مامون لقب امیر المونین داد

و نیز دیگر ائمه ی شیعه مثل علی بن محمد الهادی و ...

اگر گفتن امیر المونین به کسی غیر از علی گفتن حرام می باشد پس چرا ایشان بارها و بارها به فراعنه زمان خویش لقب امیر المونین می دادند ؟؟!!



پاسخ به این سوال مقدمه ی فراوان و طولانی را می طلبد ....سعی می کنم برای اینکه مطلب خسته کننده نیز نباشد مقدمه را به کوتاهترین وجه ممکن بیان کنم

1 در جریانات پس از وفات رسول اکرم همانگونه که بر هر فردی پوشیده نیست خیانات عظیمی به اسلام و امت اسلامی توسط برخی به ظاهر مسلمان صورت گرفت فهرستی از این خیانات مختصر بیان می شود

الف : غصب حق مسلم اهل بیت در مسئله خلافت و نیز مسئله فدک

ب : به شهادت رسانیدن دخت نبی اکرم به رویات متعدد شیعه توسط غاصبین و همچنین جسارات فراوان به ایشان

ج: به شهادت رسانیدن محسن بن علی اولین شهید در راه ولایت توسط غاصبین

د: طرح ترور علی بن ابی طالب توسط غاصبین

ه : طرح جمع آوری کلیه سخنان پیامبر برای براندازی سنت ایشان

و: جعل سخنان رسول اکرم و ...

و موارد بسیار زیاد دیگری از این قبیل تعدیها، به حقوق اهل بیت در اندک زمانی بعد از پیامبر به وقوع پیوست .



عمق فاجعه به حدیست که در سخنی که ابن عباس از حضرت زهرا سلام الله علیها بیان می کند ؛ تعجب ما را به حد غایت می رساند که حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند :

اگر خلافت غصب نمی شد هیچ دو نفری با هم اختلاف نمی کردند و رفت و آمد شیعیان با مراکبی از نور صورت می گرفت . و دامنه اسلام ناب تا حدی گسترش پیدا می کرد که احدی گناه نمی کرد مگر شقی ترین افراد ....

آری! شاید این سخنان به گوش شیعه آشنا باشد اما منظورم از بیان این سخنان این بخش آن بود که حضرت فرمودند:

اگر خلافت غصب نمی شد رفت و آمد شیعیان با مراکبی از نور صورت می گرفت..

آری ! درک این مطلب برایم سخت است که عمق فاجعه تا چه حدی بوده است ؟!!!

از همه ی اینها که بگذریم میرسیم به حقوق شخصی علی بن ابی طالب و خاندانش که در جریانات مذکور حداقل یک قتل نفس صورت گرفته و آن هم شهادت محسن بن علی می باشد اما علی از این حق چشم پوشی کرده و در برابر جسارت به همسرش و نیز قصاص قتل نفس سکوت می کند ....

چرا ؟؟؟؟؟

مسلما خواهید گفت : به خاطر مصلبحت اسلام

منهم جواب شما را تائید خواهم کرد و می گویم : تکلیف شرعی علی علیه السلام ایجاب می کرد که به خاطر مصلحت اسلام سکوت کند ...

پس علی علیه السلام به خاطر عمل به تکلیف شرعی ( که همان سکوت به خاطر حفظ اسلام بود ) سکوت کرده و از حقوق مسلم و شرعی خویش چشم پوشی نمود و بیست و پنج سال خار در چشم و استخوان در گلو را تحمل نمود

در فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت عمل به تکلیف شرعی در راس امور قرار دارد... اگر هر کس در تحلیل روابط اهل بیت با طواغیت زمان خویش ؛ این مطلب را مد نظر قرار دهد مسلما دانش و سیاست اهل بیت برایش آشکار خواهد شد .

اگر علی علیه السلام در آنزمان به خاطر ادای حقوق حقه ی خویش قیام می کرد و اگر ادعای قصاص و .. می نمود مسلما نه خود بلکه بقیه ی اهل بیتش به دست غاصبین به شهادت می رسیدند، همانگونه که همسرش را به شهادت رسانیدند و بارها در صدد ترور علی علیه اسلام طراحی شد برآمدند...

وبعد از بیست و پنج سال می رسیم به حکومت علی علیه السلام که در آن سه جنگ با عظمت به وقوع پیوست و در هر سه جنگ با افراد لقبدار از پیامبر جنگید و در جنگ نهروان به گفته ی ابن عباس دو هزار حافظ کل قران را به درک واصل کرد ..ابن عباس می گوید وقتی از کنار خیمه اصحاب نهروان می گذشتم همانند صدائی که از کندوی زنبور عسل می آید ،از خیمه خوارج صدای تلاوت قران می آمد ...!!!!



چرا یکجا علی سکوت می کند و یکجا دو هزار حافظ کل قران می کشد ؟!!!!( برای آگاهی کامل از این سوال مطلبی در همین وبلاگ مورخ هفدهم اردیبهشت درج شده است )

اینجاست که تابلوی عمل به تکلیف شرعی عینیت می بخشد و عمل علی علیه السلام را مشخصا شرح می دهد و به این نتیجه می رسیم که تکلیف شرعی امام هر چه اقتضا کند ، امام بر مبنای آن پیش می رود ...مسلما اگر در جریانات سقیفه تکلیف شرعی امام علی کارزار با منافقان بود حتما چونان می کرد اما رسول اکرم قبل از وفات تکلیف شرعی امیر مومنان را برای ایشان معین نموده بودند و آن همانی بود که از علی دیدیم ودر نوشته های قبلی نیز خوانده شد که فقط از جانب رسول اکرم در 3 موضع اجازه برافراشتن شمشیر به ایشان داده شده بود .



2 برخور د حضرات امام حسن و امام حسین ( صلوة الله علیهما ) نیز دقیقا نشانگر همان عمل به تکلیف شرعیست که امام حسن در برخورد با طاغوت زمان خویش صلح می کند و امام حسین در مقابله با طاغوت خویش خون می دهد ...چرا یکی صلح و دیگری جنگ می کند ....؟؟!!

این دو امام همام طبق فرمایش رسول اکرم چه در صلح و چه در جنگ باشند واجب الاطاعه هستند چرا که هر کدام به تکلیف خویش عمل می کنند ....

آری وقتی پای عمل به تکلیف شرعی به میان می آید امام معصوم برای تحقق وظیفه ی خویش از هر ایثاری دریغ نمی کند ...

مگر کم دردناک است که مردی بایستد و ببیند که همسرش که طبق روایت وارده از رسول اکرم سیده زنان عالم است ؛ سیلی خورده و مگر کم دردناک است که ببیند فرزندش را به شهادت می رسانند ..؟؟؟

آری !

اینها دردناک است اما عمل به تکلیف شرعی از همه ی اینها مهمتر است

عمل به تکلیف شرعی تا حدی مهم است که اما حسین تمام اهل بیتش را به کربلا می آورد و برای عمل به تکلیف شرعی حتی از خون شش ماه ی خویش دریغ نمی کند



3 امام سجاد به عنوان حافظ قیام خونین کربلا و وارث امامان قبلی و نیز زمینه ساز قیام فرهنگی امامین باقر و صادق علیهما السلام ؛ بیشترین مدی امامت را نیاز دارد تا از این قیام محافظت کرده و زمینه را برای قیام فرهنگی آماده کند بهمین خاطر به عمل به تکلیف شرعی خویش که « گریه » برای رسوائی حکومت بنی امیه و نیز « دعا » برای زمینه سازی نشر فرهنگ ؛ پرداختند



4 نوبت میرسد به امام صادق و تکلیف شرعی ایشان که تربیت شاگردان بسیاریست برای مکتب شیعه و اسلام ناب.

پس می بایست در آن خفقان بگونه ای برخورد با طاغوت را در پیش بگیرد تا بتواند به نشر علوم دینی بطور کامل بپردازد ... و امام صادق در این مهم با شیوه برخورد صحیح با طاغوت زمان خویش بر اثر عمل به تکلیف شرعی به این موفقیت می رسد و طبق مقاله ی مرکز مطالعات اسلامی استراسبورگ فرانسه ( که عده ای مسیحی هستند ) ؛ از امام صادق به عنوان نابغه یاد شده است که در شدید ترین فضای خفقان سیاسی و در زمانی که طاغوت آن، منصور دوانیقی به دشمنی شیعه شهرت داشت ، توانستند 4000 هزار شاگرد تربیت کنند واین دلیلی ندارد مگر اینکه امام صادق تکلیف شرعی خویش را شناخته و به آن عمل کرد و همانگونه که گفتم اهل بیت حاضر بودند برای تحقق یافتن تکلیف شرعی خویش هر ایثاری انجام داده و هر قیمتی بپردازند چه اینکه این قیمت جسارت به بانوی دو عالم باشد و چه اینکه قربانی کردن شش ماه باشد

و در اینجا یک سوال دارم و آن اینست که :

آیا کار امیر مومنان در مقابله با طاغوت زمان خویش سخت تر بود یا کار امام صادق ؟!!

اگر ذره ای تامل داشته باشیم دیگر به فکر بهانه جوئی بیش از اندازه نخواهیم بود ...

امیدوارم در این اندک نوشته ، توانسته باشم حق مطلب را ادا کنم

اللهم صل علی محمد و آل محمد واجرجنا من ظلمات الوهم و اکرمنا بنور الفهم

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین الائمة المعصومین