ملکوت* گامی تارهایی *
19-08-2011, 12:41
http://khabar.khabaronline.ir/images/position28/2011/8/20080824140111t300-44.jpg
اظهارات سروان داورپناه، یکی از محافظان دکتر مصدق در روزنامه اطلاعات روز یکشنبه 28 مردادماه سال 57
«افسران گارد محافظ دکتر مصدق پس از 25 سال سکوت افشاگری میکنند:خودشکی دستهجمعی کابینه مصدق در غروب 28 مرداد.»
سروان داورپناه به عنوان یکی از محافظان مصدق در توضیح چگونگی این تصمیم میگوید:
«دکتر مصدق و 23 تن از وزیران و یارانش برای تسلیم نشدن به اراذل و فواحش تصمیم به خودکشی دستهجمعی گرفته بودند ولی به علت نبودن فشنگ کافی از این کار منصرف شدند. پس از اینکه کلیه راههای تسلیم و مقاومت و تغییر محل بررسی شد و به نتیجه نرسید، مرحوم نریمان پیشنهاد خودکشی دستهجمعی را کرد که همه قبول کردند ولی وقتی به سراغ اسلحه رفتیم دیدیم هیچ فشنگی نداریم به جز دو هفتتیر کوچک دکتر مصدق و نریمان که 12 عدد فشنگ داشت، اسلحه گرمی نداشتیم و به این ترتیب پیشنهاد خودکشی دستهجمعی نریمان انجام نشد و نقشه تغییر محل اجرا شد.»
سروان داورپناه همچنین در ذکر خاطرات به چند روز جلوتر یعنی روز 26 مرادماه 1332 بازگشت. همان روزی که دستور عزل مصدق از نخستوزیری توسط شاه اعلام میشود و مصدق وزرا را در ساعت 6 صبح برای یک جلسه اضطراری فرامیخواند: «از ساعت 6 صبح چند دقیقه گذشته بود جلسه هیات دولت تازه آغاز شده بودکه تلفن زنگ زد، سرتیپ سپهپور؛ فرمانده نیروی هوایی بود و گفت که با دکتر مصدق کاری خیلی مهم دارد. تلفن را وصل کردم. فرمانده نیروی هوایی با صدایی هیجانزده گفت: «به قرار اطلاع شاه به اتفاق ثریا، آتابای و سرگرد خاتم از کلاردشت پرواز کرده است. چه دستور میفرمایید، هواپیما را مجبور به فرودکنیم یا در آسمان سرنگون کنیم؟ وقتی حرفهای سرتیپ سپهپور تمام شد، منتظر دستور دکتر مصدق بود، چند لحظهای به سکوت گذشت و دکتر مصدق گفت: «بگذارید برود...»
اظهارات سروان داورپناه، یکی از محافظان دکتر مصدق در روزنامه اطلاعات روز یکشنبه 28 مردادماه سال 57
«افسران گارد محافظ دکتر مصدق پس از 25 سال سکوت افشاگری میکنند:خودشکی دستهجمعی کابینه مصدق در غروب 28 مرداد.»
سروان داورپناه به عنوان یکی از محافظان مصدق در توضیح چگونگی این تصمیم میگوید:
«دکتر مصدق و 23 تن از وزیران و یارانش برای تسلیم نشدن به اراذل و فواحش تصمیم به خودکشی دستهجمعی گرفته بودند ولی به علت نبودن فشنگ کافی از این کار منصرف شدند. پس از اینکه کلیه راههای تسلیم و مقاومت و تغییر محل بررسی شد و به نتیجه نرسید، مرحوم نریمان پیشنهاد خودکشی دستهجمعی را کرد که همه قبول کردند ولی وقتی به سراغ اسلحه رفتیم دیدیم هیچ فشنگی نداریم به جز دو هفتتیر کوچک دکتر مصدق و نریمان که 12 عدد فشنگ داشت، اسلحه گرمی نداشتیم و به این ترتیب پیشنهاد خودکشی دستهجمعی نریمان انجام نشد و نقشه تغییر محل اجرا شد.»
سروان داورپناه همچنین در ذکر خاطرات به چند روز جلوتر یعنی روز 26 مرادماه 1332 بازگشت. همان روزی که دستور عزل مصدق از نخستوزیری توسط شاه اعلام میشود و مصدق وزرا را در ساعت 6 صبح برای یک جلسه اضطراری فرامیخواند: «از ساعت 6 صبح چند دقیقه گذشته بود جلسه هیات دولت تازه آغاز شده بودکه تلفن زنگ زد، سرتیپ سپهپور؛ فرمانده نیروی هوایی بود و گفت که با دکتر مصدق کاری خیلی مهم دارد. تلفن را وصل کردم. فرمانده نیروی هوایی با صدایی هیجانزده گفت: «به قرار اطلاع شاه به اتفاق ثریا، آتابای و سرگرد خاتم از کلاردشت پرواز کرده است. چه دستور میفرمایید، هواپیما را مجبور به فرودکنیم یا در آسمان سرنگون کنیم؟ وقتی حرفهای سرتیپ سپهپور تمام شد، منتظر دستور دکتر مصدق بود، چند لحظهای به سکوت گذشت و دکتر مصدق گفت: «بگذارید برود...»