توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ♥╬♥╬♥فضایل علی علیه السلام از دیدگاه تفسیر قرآن به قرآن ♥╬♥╬♥
ملکوت* گامی تارهایی *
21-08-2011, 01:09
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/56010765943157377552.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/56010765943157377552.gif)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12829376666126919288.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12829376666126919288.gif)
دهها کتاب در خصوص اهلبیت علیهم السلام در قرآن سامان یافته مثل:
تفسیر فرات کوفی; تاویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة; شواهد التنزیل لقواعد التفضیل.سبک همه آنها ذکر احادیث و آثاری است که از پیامبرصلی الله علیه وآله و اهل بیت علیهم السلام یا اصحاب رسیده و دلالت دارد که آیاتی در بیان فضایل اهل بیت علیهم السلام یا مذمت دشمنان است.
گذشته از مبحث فضایل علی علیه السلام در قرآن، بسیاری از مفسران با روش «تفسیر قرآن به حدیث» به تفسیر پرداخته و کوشیدها ند هر آیهای را با تکیه بر منابع روایی توضیح دهند که آثار اینان به تفاسیر روایی معروف است، مثل: تفسیر عیاشی; تفسیر ابو حمزه ثمالی; تفسیر نعمانی; نور الثقلین; تفسیر القمی; البرهان; و الدر المنثور.
بعضی دیگر، هم از آثار معصومان و اصحاب و هم از سخنان مفسران عصر نزول قرآن و حضور اهلبیتعلیهم السلام و هم از سایر منابع چون لغت و... بهره بردهاند و کتابهایشان به تفسیر ماثور شهرت یافته است، از این دست میتوان: جامعالبیان طبری; تفسیر ابن کثیر; کنز الدقائق و بحر الغرائب و منهج الصادقین را نام برد
یکی از شیوه های تفسیری که از هنگام تالیف المیزان (34) به بعد رواج و رونق بیشتری یافته «تفسیر قرآن به قرآن است». همان گونه که قرآن کریم بیانگر هر چیزی است، روشنگر ابهامهای خود نیز هست، بلکه محکمترین مصدر برای توضیح قرآن، خود قرآن است. چنان که حضرت علیعلیه السلام میفرماید:
«کتاب الله تبصرون به و تنطقون به و تسمعون به و ینطق بعضه ببعض، و یشهد بعضه علی بعض...»
کتاب خدا که بدان راه حق را میبینید و بدان از حق سخن میگویید و بدان حق را میشنوید. بعض آن، بعض دیگر را تفسیر کند; و پارهای بر پاره دیگر گواهی دهد. (35)
نمونه ای را در این باره میآوریم:
خداوند درباره شب قدر در سوره دخان میفرماید:
«انا انزلناه فی لیلة مبارکة»
به راستی که قرآن را در شب پر برکتی نازل کردیم.
در سوره قدر میفرماید:
«انا انزلناه فی لیلةالقدر»
ما آن را در شب قدر فرو فرستادیم.
و بالاخره در سوره بقره میخوانیم:
«شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن (36) »
ماه رمضانی که قرآن در آن نازل شد.
با کنار هم قرار دادن این سه آیه به دست میآید که اولا قرآن کریم در یک شب و ثانیا شب قدر و ثالثا در ماه مبارک رمضان نازل شده و همچنین روشن میشود که شب قدر در ماه رمضان است. (37)
حال که با این مقدمه منظور از تفسیر قرآن به قرآن روشن شد، گفتنی است که حجت الاسلام دکتر ولی الله نقی پورفر، سعی کرده با روش تفسیر قرآن به قرآن به بررسی شخصیت اهل بیتعلیهم السلام در قرآن بپردازد و اثری به همین نام در سال 1377 به اهتمام مرکز آموزش مدیریت دولتی در 374 صفحه وزیری منتشر کند. (38) وی مینویسد:
«این راه، اولی ترین و متقن ترین راه معرفی شان اهل بیت علیهم السلام میباشد... همانگونه که قرآن کریم خود حجت قاطع بر آسمانی و خدایی بودن خویش میباشد، خود سند یقینی بر اثبات اهلبیت علیهم السلام خواهد بود. این روش، با وجود اتقانش، متاسفانه در شان اهل بیت علیهم السلام کمتر مورد استنباط قرار گرفته است; حال آن که - با توجه به روایات- معصومینعلیهم السلام عملا در موارد بسیاری، با همین روش به اثبات شئون خویش پرداخته اند.
مفسران شیعه در طول تاریخ - به طور پراکنده- از این روش استفاده ها نموده اند... لیکن عمدتا به موارد محدودی از آیات پرداخته شده است که متناسب با کثرت شئون اهل بیت علیهم السلام و عظمت حیرت انگیز آنان نمیباشد و تحقیقی بسیار گسترده تر و متقن تری را حداقل با الهام از مجموعه احادیث وارده از طریق فریقین میطلبد (39) »
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12829376666126919288.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12829376666126919288.gif)
ملکوت* گامی تارهایی *
21-08-2011, 01:11
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12829376666126919288.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12829376666126919288.gif)
اشارتی به چند آیه
الف: اهدناالصراط المستقیم
... با توجه به قرین بودن تعبیر «الصدیقین» با «النبیین» معلوم میشود در اینجا مقصود از صدیقین، ولی معصوم غیر نبی است... (40).
«و ما ارسلنا من قبلک الا رجالا نوحی الیهم فسئلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون (41) »
نویسنده در صفحات 182تا 187 کتابش با شواهد متعدد قرآنی اثبات میکند که «اهل ذکر» تنها اهل بیت نبوتعلیهم السلام هستند که از مقام عصمت و طهارت برخوردارند و قرابت غیر قابل انفکاکی با قرآن را دارا میباشند و به دلیل «ولن یفترقا» در خطبه پیامبرصلی الله علیه وآله در حجةالوداع (42) قرآن و عترت از یکدیگر هرگز جدا نخواهند شد. (43)
ب: علی مجتبای غربال کننده
معیار تمیز خبیث و طیب و میزان تشخیص مؤمن و منافق، حضرت علیعلیه السلام است. و این معیار از آیه 179 سوره آل عمران استفاده میشود، روایات نیز همین را گفتهاند ولی متاسفانه در تفاسیر از آن غفلتشده است. آیه میفرماید:
«ما کان الله لیذر المؤمنین علی ما انتم علیه حتی یمیزالخبیث من الطیب و ما کان الله لیطلعکم علیالغیب و لکنالله یجتبی من رسله من یشاء فآمنوا بالله و رسله و ان تؤمنوا و تتقوا فلکم اجر عظیم.
یعنی خداوند را چنین نباشد که مؤمنان را به حالتی که شما بر آن مستقرید، واگذارد، مگر آن که خبیث را از پاکیزه جدا نماید; و خداوند را چنین نیست که شما را بر غیب آگاه گرداند; و لیکن خداوند از رسولانش هر که را بخواهد، بر میگزیند، پس به خدا و رسولانش ایمان آورید، و اگر ایمان آورید و تقوا پیشه کنید پس برای شما اجری عظیم خواهد بود.
آیه شریفه، سنت غربال مدعیان ایمان، در هر عصر و زمان به ویژه در دوران پیامبرصلی الله علیه وآله را بیان میفرماید. ولی این غربالگری با نزول فهرستی از اسامی مؤمنان و منافقان و آگاه سازی بر غیب نیست. به دلیل «وما کان الله لیطلعکم علیالغیب» (آل عمران، آیه 179)، بلکه از طریق برگزیدن شخصیتی ملکوتی در جامعه پیامبر، این غربال صورت میگیرد. وجود این مجتبای الهی، و عکس العمل جامعه در برابر شخصیت او، دوست و دشمن را معرفی میکند. این معیار، طبق روایات شیعه و سنی علیعلیه السلام است. (44)
ابو سعید خدری گوید: ما فرزندان خویش را با محبت علیعلیه السلام میآزمودیم که اگر دوستدار علیعلیه السلام بود او را مؤمن و گرنه، منافق میشمردیم.
پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله میفرمایند:
«لولاک یا علی، ما عرف المؤمنون بعدی»
ای علی! اگر تو نبودی پس از من،مؤمنان شناخته نمیشدند. (45)
«علی حبه ایمان و بغضه نفاق».
عشق به علی ایمان و دشمنیش نفاق است. (46)
در نهج البلاغه، حکمت 45 نیز همین حدیث و مضمون آمده است.
علی علیه السلام در نهان آیات
از دیدگاههای قابل بررسی، تفسیر باطن آیات است. یعنی آیه هایی که ظهور لفظی در امام علی علیه السلام یا اهلبیت علیهم السلام ندارند. ولی باطن آنها درباره ائمه علیهم السلام است. توضیحی در تفسیر قرآن کریم به باطن و به عبارتی ظهر و بطن آیات، خالی از لطف نیست.
ظهر وبطن و تفسیر و تاویل
این دیدگاه، معتقد است، علاوه بر ظهور الفاظ قرآن کریم در دلالتهای مطابقی و تضمنی و التزامی، قرآن باطنی دارد. اهل ظاهر و عربی دانان، ظاهرش را و اهل نظر و معصومان علیهم السلام باطن آن را مییابند، المیزان آیه «لایمسه الاالمطهرون» را به تماس اهل تطهیر با عمق و باطن قرآن، تفسیر کرده است; بررسی مبحث زبان وحی و مبحث مناهج و سبک های تفسیری، گسترده است.
از این رو به نقل چند روایت و ارایه منابع تحقیق بسنده میشود.
واژه تاویل چند کاربرد دارد، که یکی به همین معنا است. (47) از حضرت رسولصلی الله علیه وآله نقل شده:
«ما فی القرآن آیة الا و لها ظهر و بطن»
در قرآن آیهای نیست، جز آن که ظاهر و باطن و عیان و نهانی دارد.
از حضرت باقرعلیه السلام معنای این حدیث نبوی را پرسیدند، فرمود:
«ظهره تنزیله و بطنه تاویله، منه ما قد مضی و منه مالم یکن، یجری کما تجری الشمس والقمر»
ظاهر قرآن، همان انگیزه و معنایی است که قرآن طبق آن نازل گشته و باطن قرآن تاویل و تحقق عینی آن است، بخشی از تاویل سپری شده و بعضی هنوز رخ نداده [قرآن تازه میشود و] در بلندای دوران جریان دارد همانگونه که خورشید و ماه هرلحظه در افقی در حرکت است. (48)
از پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله - خطاب به یارانش - نقل است که فرمود:
«برخی از شما بر طبق تاویل قرآن میجنگد همانگونه که جنگیدم بر تنزیل آن و او علی بن ابیطالب است» (49)
شبیه این روایت، این فراز دعای شریف ندبه است:
«یحذو حذوالرسولصلی الله علیه وآله و یقاتل علی التاویل ولا تاخذه فیالله لومةلائم...»
علی علیه السلام قدم، جای پای پیامبرصلی الله علیه وآله می نهاد و طبق تاویل و باطن قرآن کریم میجنگید و در راه خدا از سرزنش هیچ ملامتگری نمی هراسید.
بدیهی است جنگ با معاویه کار آسانی نبود زیرا به بسیاری از مردم قبولانده بود که خال المؤمنین، کاتب وحی، فامیل پیامبرصلی الله علیه وآله خونخواه عثمان، مجری قرآن و... من هستم!.
از پیامبرصلی الله علیه وآله روایتشده که:
«ان للقرآن ظهرا و بطنا و لبطنه بطن الی سبعة ابطن (50) »
حقیقتا برای قرآن ظاهر و باطنی است و بطن آن نیز دارای باطنی است تا هفت باطن.
طبق روایتی، از امام علیعلیه السلام پرسیدند آیا جز قرآن [غیر از قرآن رایج] چیزی از وحی نزد شما هست؟ فرمود:
«لا، والذی فلق الحبة و براالنسمة الا ان یعطی عبدا فهما فی کتابه (51) »
یعنی نه، سوگند به آن خدایی که دانه را شکافت و رویانید و جاندار را آفرید [غیر از قرآن چیزی نزد ما نیست] مگر خدا به بندهای توفیق فهم کتابش را عطا فرماید.
یعنی هرگونه علم غیب و آگاهی که داریم به برکت فهم قرآن کریم است، بدیهی است منظورشان پنهان قرآن است نه پیدای آن، که برای همگان قابل فهم است.
از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که کتاب خدا چهار بخش است:
«العبارة والاشارة و اللطائف و الحقائق، فالعبارة للعوام و الاشارة للخواص و اللطائف للاولیاء والحقائق للانبیاء» (52)
قرآن شامل عبارت، اشارت، لطایف و حقایق است، عبارت برای همگان است و اشارت برای خواص و لطایف برای اولیای خدا و حقایق برای پیامبران است.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12829376666126919288.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12829376666126919288.gif)
ملکوت* گامی تارهایی *
21-08-2011, 01:13
(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/50240357995639563962.gif)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12829376666126919288.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12829376666126919288.gif)
(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/50240357995639563962.gif)
هشدار
راه تاویل و باطن قرآن، برای همگان باز نیست و چون صراط مستقیمی است که از شمشیر باریکتر و از مو نازکتر است. راه باطن، از طریق ظاهر قرآن میگذرد و از زبان راسخان در علم و مطهرون اعتبار مییابد، چنان نیست که هرکس هر چه دل تنگش بخواهد بگوید و به حساب باطن و تاویل قرآن واریز کند، در جایی که به اتفاق و اجماع مسلمانان، تفسیر به رای و تحریف معنوی قرآن ممنوع است، نمیتوان هر ادعایی را تفسیر باطن وانمود، نمود و آنچه دستاویز برخی فرقهها است و به اسم اهل حق یا باطنیه یا نصیریه و... معروف است، تفسیر باطن قرآن نیست.
نمونه ای از تفسیر باطن
«احسان»، علی علیه السلام است. از ابن عباس روایت است که: اولین کسی که از زیور بهشت میپوشد، حضرت ابراهیم علیه السلام است، به برکت مقام خلت و دوستیش. پس از او حضرت محمدصلی الله علیه وآله است. زیرا او برگزیده و صفوةالله است. سپس حضرت علی علیه السلام است و در آیه :
انالله یامر بالعدل و الاحسان (53) »
عدل رسول الله صلی الله علیه وآله و احسان علی علیه السلام است.
و در ادامه آیه:
«والذی جاء بالصدق»، رسول الله است «وصدق به»، علی علیه السلام است. (54)
علی علیه السلام بزرگترین آیت الهی
در تفاسیر روایی در زیر برخی آیه ها که از نشانه ها و آیات الهی سخن رفته، مثل آیه شریفه :
«وقال الذین لایعلمون لولا یکلمناالله او تاتینا آیة کذلک قالالذین من قبلهم مثل قولهم تشابهت قلوبهم قد بینا الآیات لقوم یوقنون (55) »
آمده است که بزرگترین آیت الهی علی علیه السلام است. و از خود حضرت علی علیه السلام هم روایت شده:
«مالله آیة اکبر منی»
برای خداوند آیتی بزرگتر از من نیست. (56)
ابن قولویه در کامل الزیارات از حضرت صادقعلیه السلام ضمن روایتی نقل میکند،
چه آیتی بزرگتر از ما است؟
علی علیه السلام قرآن ناطق
کتاب شریف کافی از حضرت کاظم علیه السلام روایت میکند که آیه 2 سوره دخان:
«حم والکتاب المبین»
«حم» حضرت محمدصلی الله علیه وآله و «الکتاب المبین» امیرالمؤمنین علیه السلام است.
در تفسیر قمی نیز زیر آیه بالا از امام باقرعلیه السلام روایت شده:
«الکتاب امیرالمؤمنین علیه السلام است» (57)
«الساعة» علی علیه السلام است
در تفسیر قمی (ج 2، ص 112) زیر آیه 11، سوره فرقان:
«بل کذبوا بالساعة» آمده است، یعنی علی علیه السلام را تکذیب کردند.
اگر صحت اینگونه احادیث ثابت شود میتواند از بابت تفسیر باطن شمرده شود.
«ماء معین» امام علیه السلام است
زیر آیه شریفه:
«قل ارایتم ان اصبح ماؤکم غورا فمن یاتیکم بماء معین (58) ».
اگر آب شما فرو رود، چه کسی برای شما آب گوارا میآورد؟
روایاتی چند رسیده است که آیه درباره حضرت مهدی علیه السلام و فرو رفتن ماء معین غیبت آن حضرت است.
استاد معرفت - دام عزه- با توضیحات مناسب و نقل دو روایت «ماء معین» را به علم امام که همچون آب حیاتبخش است تفسیر کرده و این تفسیر را نوعی گرایش به تفسیر باطن با دلالت فحوای عام دانسته است. مضمون حدیث حضرت باقرعلیه السلام در این جا چنین است:
«اذا فقدتم امامکم فلم تروه فماذا تصنعون»
هنگامی که دست شما از دامن امامتان کوتاه شد و او را ندیدید چه میکنید؟
حضرت رضاعلیه السلام میفرماید:
«ماؤکم: ابوابکم الائمة، و الائمة: ابوابالله، فمن یاتیکم بماء معین، ای یاتیکم بعلم الامام». (59)
منظور از «ماؤکم» امامان، باب های شمایند، و ائمه ابواب خدایند پس جمله «فمن یاتیکم بماء معین» یعنی چه کسی علم امام را برای شما میآورد. (60)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12829376666126919288.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12829376666126919288.gif)
ملکوت* گامی تارهایی *
21-08-2011, 01:14
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12829376666126919288.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12829376666126919288.gif)
منابع تحقیق
برای استقرای آیاتی که از این دیدگاه درباره امام علی علیه السلام و یا ائمه معصومین علیهم السلام است باید به سراسر تفاسیر روایی جامع همچون نورالثقلین، الدرالمنثور و همچنین آثاری که فضایل اهل بیت علیهم السلام را از دیدگاه قرآن بررسی میکند، نظیر: شواهدالتنزیل، تاویل الآیات الباهره، بصائرالدرجات، احقاق الحق و ملحقات آن و موسوعةالامام علیبن ابی طالب علیه السلام و... (61) مراجعه شود.
و برای مبحث تفسیر «نهان و باطن» قرآن، ماخذ مستقلی سراغ ندارم و میتوان از لابهلای آثار علوم قرآنی استفاده کرد، مثلا: تفسیر طبری، جلد اول، ص 72 و مقدمه آن صفحه22; روحالمعانی، جلد اول صفحه 7; بحارالانوار، جلد 19، صص 2 و 30 و صص 94 - 93 و... تفسیرالبرهان، جلد 1، ص 19; تفسیرالصافی، جلد 1، صص 17-14 و صص 34-30; تفسیرالتبیان، جلد1، ص 9; غرائبالقرآن نیشابوری، ج1، ص 26; فتحالبیان، جلد اول، صص 17-16; بیان السعادة، جلد اول، ص 13; محاسنالتاویل، جلد اول، صص 67-51. نفحات الرحمن، جلداول، صص 31-28; المیزان، جلد سوم، صص 74-72. الحکمةالمتعالیه، جلد سوم، صص 40-32; الغیب و الشهادة، جلد اول، صص 18-17; تقریب القرآن، جلد اول، صص 26-24; من هدی القرآن، جلد اول، صص 44-43; علومالقرآن عندالمفسرین، جلد سوم، صص 112-77 و...
علی علیه السلام برترین مصداق فضایل مؤمنان
روایات فراوانی از طریق شیعه و سنی دلالت دارد که زیبندهترین مصداق صفات و فضایلی که خداوند برای مؤمنان در قرآن آورده است، علیعلیه السلام است. او امیر مؤمنان و در خوبیها سرامد آنان است و تمام آیات اهل ایمان درباره علی علیه السلام نیز هست.
حافظ کبیر عبیدالله بن عبدالله بن احمد، معروف به حاکم حسکانی حنفی نیشابوری که از بزرگان قرن پنجم هجری است، یکی از مقدمات هفتگانه کتابش شواهدالتنزیل را به همین موضوع اختصاص داده است.
آقای دکتر نقی پورفر نیز در این باره راهگشایی کرده و چنین گفته است:
راه دوم: آیات ناظر به اکمل صفات مؤمنان.
یکی از راههای شناخت اهل بیتعلیهم السلام توجه به صفات و عملکردهای متعالی است که خداوند در قرآن کریم، از مؤمنان متعالی انتظار دارد، شخصیت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام، جلوه عملی این صفات متعالی است.
در بسیاری از روایات، آیات بسیاری به عنوان شان اهل بیتعلیهم السلام مطرح گشته است که در واقع از همین باب تطبیق آیات بر مصداق اکمل آن است، که اهل بیتعلیهم السلام میباشند; نه آن که این دسته از آیات، منحصرا در شان اهل بیت علیهم السلام باشد و شامل دیگر مؤمنان - در رتبه نازلتر- نشود (62).
برای تبرک و نمونه این حدیث را میآوریم: ابن عباس - مشهورترین مفسر صدر اسلام- زیر آیه کریمه
«ان للمتقین مفازا (63) »
گوید: او[قهرمان این آیه] علی بن ابی طالب علیه السلام است، به خدا او سرور کسانی است که تقوا و خوف الهی داشتند... (64)
نیز زیر آیه شریفه:
«و اما من خاف مقام ربه و... (65) »
گوید: علی بن ابی طالب علیه السلام از مقام رب و صحنه حسابرسی محشر در میان بندگان، خائف بود از این رو از نافرمانی خدا دوری گزید و هوای خویش را از محرمات و از خواهشهای نفسانی بازداشت و بدینسان بهشت، ویژه او است و هر کسی که چنین باشد. (66)
نکته: منظور از آیات مؤمنان، فضایل و ارزشهای پارسایان است چون این روایات در مقام مدح علیعلیه السلام است. نه آن جایی که با خطاب به اهل ایمان از کار زشتی نهی شده، مثل:
«یا ایهاالذین آمنوا لاتقربوا الصلوة و انتم سکاری حتی تعلموا ماتقولون»
ای مؤمنان! در حالت مستی نزدیک نماز نشوید تا بدانید چه میگویید.
و یا آیه:
«یا ایها الذین آمنوا آمنوا»
ای مؤمنان! ایمان واقعی و عمیق بیاورید.
توجیه و تبیین دیگر این که بگوییم: در همین موارد هم علیعلیه السلام بارزترین مصداقی است که از این نقایص دور است.
روایات غیر منقح و نامربوط
برخی حضرت امیرعلیه السلام را در آینهای مغشوش و ناقص از روایات نشان دادهاند که به جای مدح باعث مذمت است. مثلا در تفسیر علی بن ابراهیم قمی آن حضرت «بعوضه» یعنی پشه معرفی شده است و این نقل ناقص، با ماجرای واقعی، فرسنگها فاصله دارد.
بررسی آیه شریفه
در شان نزول آیه گفته اند: هنگامی که خداوند برای منافقان دو مثال:
«مثلهم کمثل الذی استوقد...» و«او کصیب منالسماء (67) »
را بیان فرمود یا هنگامی که در آیات قرآن (حج، آیه 73; عنکبوت، آیه 41) به مگس و عنکبوت (68) مثل زده شد، جمعی از مخالفان، این تمثیل را دستاویز قرار داده و زبان انتقاد و استهزا گشودند که این چه وحی آسمانی است که از عنکبوت و مگس سخن میگوید؟
در پاسخشان آیه نازل شد که:
«خداوند از این که به [موجودات کوچکی مانند] پشه و حتی بالاتر آن مثال بزند شرم نمی کند... (69) »
چرا که مثال وسیله ای برای تجسم حقیقت است، گاهی بلاغت ایجاب میکند که گوینده، برای نشان دادن ضعف مدعی، موجود ضعیف یا خردی را برای مثال انتخاب کند. در ادامه میفرماید: «اما کسانی که ایمان آورده اند میدانند که آن مطلب، حقی است از سوی پروردگارشان ولی آنها که کافرند میگویند: خدا از این مثال چه منظوری داشته است...»
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12829376666126919288.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12829376666126919288.gif)
ملکوت* گامی تارهایی *
21-08-2011, 01:16
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12829376666126919288.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12829376666126919288.gif)
نقل ناقص قمی رحمه الله
در تفسیر قمی از حضرت امام صادق علیه السلام آمده است:...
خدا این مثل را در شان امیرالمؤمنین بیان فرموده، و بنابراین امیرالمؤمنین علیه السلام «بعوضه پشه» است و «مافوقها» رسول الله صلی الله علیه وآله.
دلیلش آن که در ادامه آیه میفرماید:
«فاما الذین آمنوا فیعلمون انه الحق من ربهم» و «حق» در آیه یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام که رسول خدا از مردم برایش بیعت و پیمان گرفت، باز میفرماید:
«و اما الذین کفروا... الذین ینقضون عهدالله من بعد میثاقه -فیعلی- و یقطعون ما امرالله به ان یوصل...» (70) خدا در رد مخالفان، این اوصاف را بیان میدارد که با علی علیه السلام نقض عهد و به جای صله رحم، قطع رحم کردند و... (71)
بدیهی است معرفی حضرت علیعلیه السلام به صورت بالا، قدح است نه مدح!.
تحقیق ریشه ماجرا
روزی حضرت امام باقرعلیه السلام توصیه میفرمود:
ما را با نام و لقب و اوصاف خودمان یاد کنید و اوصاف ما را - جز در ضرورت - بر دشمنان ما ننهید که خداوند پاداش فراوانی میدهد...
در آن جا از امامعلیه السلام پرسیدند: برخی از شیعیان و دوستان شما گمان میکنند که آن «بعوضه» در سوره بقره، آیه 26، علیعلیه السلاماست و «مافوقها» که ذباب و مگس باشد پیامبرصلی الله علیه وآله است!
حضرت توضیح داد:
«سمع هؤلاء شیئا لم یضعوه علی وجهه، انما کان رسول الله صلی الله علیه وآله قاعدا ذات یوم هو و علی علیه السلام اذ سمع قائلا یقول: ماشاءالله و ماشاء محمد، و سمع آخر یقول: ما شاءالله و ما شاء علی فقال رسول الله صلی الله علیه وآله: لاتقرنوا محمدا و علیا بالله عز و جل و لکن قولوا: ماشاءالله ثم ما شاء محمد ماشاءالله ثم ما شاء علی.
ان مشیئةالله هی القاهرة التی لاتساوی و لا تکافا و لا تدانی، و ما محمد رسول الله صلی الله علیه وآله فی الله و فی قدرته الا کذبابة تطیر فی هذه الممالک الواسعة، و ما علی فی الله و فی قدرته الا کبعوضة فی جملة هذه الممالک... (72)
یعنی:
آنان چیزی شنیدند ولی درست نفهمیدند، روزی حضرت رسولصلی الله علیه وآله با علی علیه السلام نشسته بودند، شنیدند، گوینده ای میگفت: «هر چه خدابخواهد و هر چه محمد بخواهد [پدید میآید] و دیگری میگفت: هرچه خدا بخواهد و هرچه علی بخواهد [رخ میدهد].
حضرت رسولصلی الله علیه وآله فرمود: محمد و علی را در ردیف خداوند قرار ندهید و به صورت جداگانه بگویید: هرچه خدا خواست و سپس هر چه محمد خواست، یا به طور جداگانه بگویید: هر چه علی خواست...
زیرا مشیت و خواست خدا است که قاهر و غالب است به گونه ای که هیچ چیز مساوی و نظیر و معادل و نزدیک به آن نیست و محمد که پیامبر خدا است در مقایسه با خدا و قدرتش جز مگس نیست که در این کشورهای گسترده به پرواز در آید و علی در کنار خدا و قدرتش جز پشه ای که در این جهان پهناور پرواز کند، بیش نیست. [و این دو اصلا قابل ذکر نیستند]
با این که فضل و عنایتی که خدا بر محمد و علی داشته، آن قدر زیاد است که برابری نمیکند بر فضل الهی بر تمامی آفریدگانش از اول تا آخر روزگار .
این بود سخن رسولاللهصلی الله علیه وآله در قصه ذباب و بعوضه در اینجا، و اصلا ربطی به آیه شریفه «ان الله لا یستحیی ان یضرب مثلا ما بعوضة» (73) ندارد.
نمونه دیگر
در زیر آیه شریفه
«و لقد کنتم تمنون الموت من قبل ان تلقوه فقد رایتموه (74) ».
گفته اند: قریش حضرت امیرالمؤمنین علیعلیه السلامرا در جنگ بدر «موت» مینامیدند. (75)
بدیهی است این تعبیر قدح و مذمت است،نه مدح و منقبت، مگر تاویل شود به این که حضرت علیعلیه السلام باعث مرگ کفار قریش بود، و این تعبیری است از زبان دشمن و شجاعت را میرساند.
بررسی
هر چه تحقیق کردم ریشه این مطلب و ماخذ دست اول را که معاصر اهل بیتعلیهم السلام باشد نیافتم. ولی اندکی دقت نشان میدهد که لقب «موت» برای امام علیه السلام با این آیه هیچ تناسبی ندارد، زیرا ماجرای آیه مزبور، مربوط به پس از جنگ احد است که مشت مدعیان دروغین اشتیاق شهادت باز شد، پیش از آن وقتی سخن از شهدای بدر و فضیلت جانبازی در راه خدا و... به میان میآمد برخی با تظاهر آرزوی شهادت میکردند و میگفتند: ای کاش این افتخار در میدان بدر، نصیب ما نیز شده بود، طولی نکشید که جنگ احد پیش آمد.
مجاهدان راستین جنگیدند و برخی شربت شهادت نوشیدند ولی مدعیان، هنگامی که آثار شکست را در ارتش اسلام مشاهده کردند فرار کردند.
این آیه با سرزنش آنها میگوید:
شما کسانی بودید که آرزوی مرگ و شهادت در راه خدا را در دل میپروراندید، پس چرا آن وقت که با چشم خود محبوب خویش را در برابر خود دیدید فرار کردید؟ (76)
از این رو مضمون این آیه نیز ربطی به نام مبارک حضرت علی علیه السلام ندارد.
چند نمونه دیگر
استاد آیت الله معرفت در نقد تفسیر علی بن ابراهیم قمی چند نمونه دیگر را یادآور شده است:
1 - گفته اند مراد از «الساعة» در آیه 11 سوره فرقان یعنی علی علیه السلام (77) با این که منظور از آیه «کذبوا بالساعة» تکذیب قیامت است.
2 - «المشرقین» در آیه شریفه «رب المشرقین و رب المغربین (78) »حضرت رسول صلی الله علیه وآله و حضرت علی علیه السلام و «المغربین» امام حسن و امام حسین علیهما السلام است. (79)
3 - «ثقلان» در آیه «سنفرغ لکم ایه الثقلان (80) »قرآن و عترت علیهم السلاماست. (81)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12829376666126919288.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12829376666126919288.gif)
ملکوت* گامی تارهایی *
21-08-2011, 01:17
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12829376666126919288.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12829376666126919288.gif)
پی نوشتها:
1. در یک مقاله کتابشناسی که سالیانی پیش تهیه کردم، بیش از 70 اثر در این زمینه پیدا کردم.
2. ران ملخی است تحفه درویش چه کند بی نوا ندارد بیش
3. اهل بیت علیهم السلام در قرآن.
4. بقره (2): 207.
5. ر.ک: شواهدالتنزیل، ج1، صص 132- 123، نورالثقلین، الدرالمنثور و سایر تفاسیر، زیر همین آیه.
6. شواهد التنزیل، ابوالقاسم حسکانی، ج1، صص 268-267، نورالثلقین، ج2، ص 32.
7. ر.ک: تفسیر ابن کثیر، ج2، ص322، الدرالمنثور، ج4، صص 125-122، نورالثقلین و... زیر آیه
8. هود (11): 17.
9. نهج البلاغه، خطبه قاصعه به شماره 192، بخش پایانی خطبه.
10. اهل بیت در قرآن، نقی پورفر، صص 160-158، با اندکی تصرف.
11. رعد (13): 43.
12. سنن ابن ماجه، ج1، ص44، باب فضایل علی علیه السلام- نقل از «اهل بیت در قرآن»، ص 173.
13. المیزان، ج14، ص 221. ر.ک: الدرالمنثور، ج5،ص 566، زیر همین آیه شریفه.
14. احادیث زیادی در نزول آیه شریفه « انما ولیکم الله و...» (مائده (5): 55) در مورد صدقه دادن انگشتری که حضرت امیرعلیه السلام، در حال رکوع انجام دادهاند، از شیعه و سنی وارد شدهاست. امامان علیهم السلام و افرادی چون ابوذر، عمار، جابر، ابن عباس، انس بن مالک، سلمة بن کمیل، ابورافع و عمروعاص، آن را روایت کرده اند. مفسران روایی چوناحمد، نسایی، طبری، طبرانی، عبدبن حمید آن را نقل کرده اند. فقها در کتاب «صلات» مساله فعل کثیر و در کتاب «زکات» مساله اطلاق زکات بر صدقه مستحب، متعرض آن شده اند، بزرگانی از ادبا نظیر زمخشری در کشاف و ابوحیان در تفسیر خود آیه را با روایات منطبق دانسته اند. ر.ک: المیزان، ج6 ص 25;مجله میراث جاویدان سال 4، ش 1، ص 50.
15. مائده (5): 55.
16. آل عمران (3): 7.
17. المیزان، ج3، ص 70.
18. ر.ک: المیزان، ج1، ص 42.
19. تفسیر عیاشی، ج1، ص11.
20. المیزان، ج 1، ص 42.
21. نهجالبلاغه، خطبه 198.
22. تفسیر فرات کوفی، ص 138، حدیث 166.
23. رعد (13): 7.
24. بحارالانوار، ج2، ص 279.
25. بینه (98): 7، یعنی: در حقیقت کسانی که گرویده و کارهای شایسته کردهاند، آنانند که بهترین آفریدگانند.
26. شواهدالتنزیل، ج2، ص 161; حضرت استاد، محمدباقر محمودی مصحح این کتاب، از ص 457 تا ص 474، دهها روایت و ماخذ معتبر از اهل سنت درباره این حدیث ذکر کرده است.
27. فجر (89): 27، یعنی: ای نفس مطمئنه خشنود و خداپسند به سوی پروردگارت بازگرد و در میان بندگان من درآی و در بهشت من داخل شو.
28. جن (72): 16، یعنی: و هر کس از یاد پروردگار خود دل بگرداند، وی را در قید عذابی روز افزون درآورد.
29. شواهدالتنزیل، ج2، ص 386.
30. واقعه (56): 10، یعنی: و سبقتگیرندگان مقدمند; آنانند همان مقربان.
31. شواهدالتنزیل، ج2، صص 297-291.
32. واقعه (56): 13، یعنی: و اندکی از متاخران.
33. زمر (39): 9، یعنی: آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند، یکسانند.
34. ر.ک: تفسیر القرآن بالقرآن عند العلامة الطباطبائی، دکتر خضیر جعفر، ایران، قم، دارالقرآن الکریم، 1411.
35. نهجالبلاغه، خطبه 133، ص 132، با ترجمه دکتر شهیدی.
36. بقره (2): 185.
37. ر.ک: التفسیر و المفسرون فی ثوبهالقشیب، محمدهادی معرفت، ج2، ص 22.
38. نقد و نظر آرای این نویسنده و بررسی این که تا چهاندازه به سر منزل مقصودشان دستیافته، فرصتی فراتر میطلبد.
39. بررسی شخصیت اهل بیتعلیهم السلام در قرآن، نقیپورفر، صص 6-5.
40. همان، ص 40.
41. نحل (16): 43.
42. الدرالمنثور، ج7، ص 349.
43. اهل بیتعلیهم السلام در قرآن، ص 186.
44. الدرالمنثور، ج5، ص 544; شواهد التنزیل، ج1، صص 477- 464، با 22 حدیث.
45. کنزالعمال، ج13، ص 152.
46. همان، ص 178.
47. التفسیر والمفسرون، محمدهادی معرفت، ج1، ص 21. حضرت استاد چهار معنای «تاویل» را نزدیک به همین اصطلاح دانسته است.
48. بصائرالدرجات، ص 195.
49. تفسیر عیاشی، ج1، ص 15، شماره 6.
50. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج1، صص 34-30.
51. همان.
52. همان.
53. نحل (16): 90.
54. القابالرسول و عترته، قطب راوندی، ص 30; بحارالانوار، ج35، ص 411.
55. بقره (2): 118; همچنین زیر آیات: یونس (10): 101; قمر (54): 43.
56. تفسیر البرغانی، جزء اول صص 327-326.
57. تفسیر البرغانی، جزء اول، ص 329.
58. ملک (67): 30.
59. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج2، ص 727; ر.ک: تاویل الآیات الظاهرة، ج2، ص 708.
60. التفسیر والمفسرون، محمدهادی معرفت; ج1، صص 27-26، با اختصار.
61. این اثر از تازههای نشر دارالحدیث، به اهتمام آقای ری شهری و بسیار سودمند و فراگیر است.
62. بررسی شخصیت اهل بیتعلیهم السلام در قرآن، دکتر نقیپورفر، ص 8.
63. نبا (78): 31.
64. شواهد التنزیل، ج2، ص 419، زیر همین آیه.
65. نازعات (79): 41-40.
66. شواهد التنزیل، ج2، ص 422.
67. بقره (2): 17 و 19.
68. حج (22): 73; عنکبوت (29): 41.
69. بقره (2): 26.
70. بقره (2): 27-26.
71. تفسیرالقمی، ج1، صص 35-34.
72. البرهان فی تفسیر القرآن، سیدهاشم حسینی بحرانی، ج1، صص 161-160.
73. البرهان فیتفسیرالقرآن، سیدهاشمحسینی بحرانی، ایران، قم، مؤسسة البعثه، ط 1، 1415ق، رحلی، گالینگور، ج1 صص 161-160.
74. آل عمران (3): 143.
75. القاب الرسول و عترته، قطبالدین راوندی (م573) در مجموعه میراث شیعهدفتر اول، ص 47.
76. ر.ک: تفسیر نمونه، ج3، ص 112.
77. تفسیرالقمی، ص 112، زیر آیه.
78. الرحمن (55): 17.
79. تفسیر القمی، ج2، ص 344، زیر آیه.
80. الرحمن (55): 31.
81. التفسیر والمفسرون، محمدهادی معرفت، ج1، ص 485.
علی مختاری 1
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12829376666126919288.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12829376666126919288.gif)
vBulletin® v4.2.6 by vBS, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.