PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : (✿(✿(✿(✿ فروتني و تواضع در سيره بزرگان ✿)✿)✿)✿)



فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-09-2011, 05:01
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/29622910323174591838.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

تواضع

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06633639220955701585.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06633639220955701585.gif)




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif




چکیده:
«تواضع» یکی از صفات حسنه‌ی اخلاقی و به معنای آن است که انسان خود را نه تنها بالاتر از دیگران نبیند؛ بلکه دیگران را بهتر از خود بدان و به جایگاهی که در آن قرار داد راضی باشد.

گاهی اوقات «تواضع» با اظهار خفّت و خواری اشتباه گرفته می­شود و هرگونه تواضعی به هر شکلی اخلاقی شمرده می­شود در حالیکه آیات و راوایات ملاکاتی را برای تواضع اخلاقی مطرح کرد­ه ­اند که آنرا از اظهار زبونی که مردود است، جدا می سازد.
در این نوشتار سعی شده است تا با بر شمردن نمونه­های از تواضع اخلاقی در سیره‌ی برخی بزرگان معاصر خدمتی را در جهت شناسای تواضع ممدوح و مورد عنایات روایات واخلاقی اسلامی ارائه دهد.

مقدمه
خداوند در قرآن کریم هدف بعثت انبیاء را تزکیه و تعلیم مردم معرّفی کرده[1] و پیامبرعظیم الشأن اسلام صلی الله و علیه و آله و سلم نیز هدف از رسالت خود را تمیم مکارم اخلاق دانسته است. لذا می­توان نتیجه گرفت که سعادت حقیقی انسان در گرو تخلّق به فضیلت­های انسانی و پاک نمودن نفس از رذیلت­های اخلاقی است.

از جمله صفات برجسته‌ی اخلاقی صفت «تواضع» است. «تواضع» در رشد و تعالی روحی انسان نقش به سزائی دارد و وی را از فروغلطیدن در دام غرور که یکی از پرتگاه­های مسیر نیل انسان به کمال است، نگه می­دارد. زندگی علماء بزرگ و مفاخر اسلام، گویای این مطلب است که شیطان هیچگاه نتوانسته است ایشان را از طریق بالیدن به علم و دانش خودا فریب داده و آنها دچار غرور علمی کند و از این جهت مطالعه‌ی زندگان و نحوه‌ی سلوک این بزرگان می­توان الگوی مناسبی برای طالبین علم و کمال باشد تا در هیچ شرائطی از دایره‌ی تواضع خارج نشده و در این دام شیطاانی گرفتار نیایند.

نوشتار کنونی به ارائه‌ی نمونه­ هایی از «تواضع» در سیره‌ی عملی برخی از بزرگان پرداخته است و امید دارد تا با انعکاس بخشی از سیره‌ی عملی این نمونه­های علم و عمل، در ترویج این صفت حسنه‌ی در جامعه‌ی علمی ما سهمی هر چند کوچک داشته باشد.





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-09-2011, 05:03
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif


کلیاتی پیرامون مفهوم «تواضع»

تواضع در لغت به معنای «تذّلل» آمده است و در مقابل «تکبّر» قرار دارد.[2] و در اصطلاح، عبارت است از اینکه انسان خود را نه تنها بالاتر از دیگران نبیند بلکه دیگران را بهتر از خود بداند.[3]

به عبارت دیگر «تواضع» این است که انسان از مقام و جایگاهی که درآن قرار دارد راضی باشد؛ ولی در عین حال در دید خود، خود را پایین­تر از آن مقام قرار دهد. از اینرو «تواضع» غیر از خوار جلوه دادن خود است که در روایات ما به شدّت از آن منع شده است.

با این توضیح راه شناختن مرز «تواضع» و تمییز آن از خفّت و خواری کدام است؟ خداوند در قرآن کریم در وصف بندگان صالح خود به صفاتی اشاره می­کند که می­توان از آنها به عنوان ملاکاتی برای تشخیص «تواضع» اخلاق پی برد. به طور مثال خداوند در سوره‌ی فرقان می­فرماید:

« وعبادُ الرّحمَن الذينَ يَمشونَ عَلی الاَرضِ هَوناً و إذا خاطبهم الجاهلون قالو سلاماً و الذين يبيتون لِربّهم سُجدّا و قياماً و الذين يقولونَ ربّنا اصرف عنّا عذابَ جَهنّم انَّ عذابَها کانَ غَراماً» [4]

ترجمه: «و بندگان خدا کسانی هستند که در بین مردم با فروتنی و تواضع راه می­روند وهنگامی که مورد خطاب عتاب آلود جاهلین قرار می­گیرند، با کلام سالم با آنها سخن می­گویند و کسانی که شب را برای تحصیل رضای خدا در قیام و نماز و سجده سپری می­کنند و کسانیکه می­گویند: پروردگارا! عذاب آنرا از ما دور کن که همان عذاب آن گران است»

خداوند در این آیات به دو ویژگی کلّی عباد الرحمن اشاره می­کند، یکی تواضع ودیگر خداترسی. امّا در مورد ویژگی اوّل که موضوع بحث ماست، خداوند می­فرماید که بندگان صالح اوّلاً هنگام راه رفتن بر روی زمین با نخوت و تکبّر گام بر نمی­دارند و ثانیاً در مقابل خطاب جاهلین بی­تفاوت نیستند بلکه خطاب جاهلانه و همراه با تحقیر ایشان را با قولی سالم از هرگونه رکاکت و زشتی پاسخ می­گویند.

در این آیات از سویی خداوند از بندگان صالح خود رفتار متواضعانه را طلب کرده است و از سوی دیگر به ایشان توصیه کرده که مبادا این رفتار نرم و متواضعانه‌ی ایشان باعث سکوت در مقابل گزافه­گویی­های غیرمنطقی ایشان گردد. تنها چنین برخورد حکیمانه­ای تواضعی عزّت آفرین را به همراه دارد و انسان را در مقابل انظار بالا می­برد.

همچنین در روایتی از وجود مقدّس امام صادق علیه السلام نیز به شاخصه­­ها وملاکاتی از تواضع اخلاقی اشاره شده است. آنحضرت می­فرمایند:

«تواضع آن است که از نشستن در پایین مجلس راضی باشی و به هرکسی که برخورد کردی، سلام کنی و اینکه مجادله و ستیزه را ترک کنی؛ اگرچه حق با تو باشد و اینکه تو دوست نداشته باشی که تو را به تقوا بشناسند.»[5]

دقّت در موارد فوق نشانگر این مطلب است که پرهیز از خودبرتربینی هسته‌ی مرکزی تواضع ممدوح و اخلاقی را تشکیل می­دهد و هر رفتاری که شائبه‌ی نوعی خودنمایی و اظهار وجود در آن باشد، از لحاظ اخلاقی مردود است و فعلی ضدّ اخلاق محسوب می­شود.

پس از بیان این توضیح اجمالی در مورد واژه‌ی «تواضع» در ادامه به بیان نمونه­ هایی این از صفت حسنه‌ی اخلاقی در زندگی و سیره‌ی عملی برخی از بزرگان معاصر اشاره خواهیم کرد.





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
13-09-2011, 02:37
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

نمونه ­هایی از «تواضع» در سیره‌ی بزرگان

1- حضرت آية الله بروجردی رضوان­الله تعالی­ علیه[6]

آیت الله عبدالصاحب مرتضوی لنگرودی درباره‌ی مراتب تواضع این مرجع عظیم الشأن جهان تشیّع می­گوید: ما بعد از درس استاد اعظم، تا وقتی که استاد سوار درشکه می­شدند، ایشان را مشایعت می­کردیم. روزی اتّفاق عجیبی افتاد. یک مرتبه دیدم همه‌ی مردم به سمت عقب می­آیند و هرکسی شخص جلویی را می­گیرد تا زمین نخورد، پرسیدم چه خبر است؟ گفتند یکی از عوام الناس در بین راه برای بوسیدن پای آقا، روی پای ایشان افتاده است. آقا از این کار عصابی شدند و فرمودند:

«من به آن مقام نرسیده­ام که کسی پای مرا ببوسد؛ پای معصوم را باید بوسید نه پای مرا! آخر باید بین امام و مأموم، معصوم و غیرمعصوم فرق باشد»

این را گفتند و با همین حالت و با ناراحتی راه منزل را در پیش گرفتند.




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
13-09-2011, 02:40
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

نمونه ­هایی از «تواضع» در سیره‌ی بزرگان

همچنین مرجع فقید حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(ره) می­فرمودند:
وقتی که ما به خدمت آیت الله بروجردی می­رفتیم معمولاً دست ایشان را می­بوسیدیم. ولی ایشان گاهی اوقات به شدّت مانع این کار می­شدند و برای همیشه این سؤال در ذهن ما بود که چرا استاد بعضی اوقات با ناراحتی مانع می­شوند و گاهی اوقات راحت دستشان را جلو می­آورند. روزی سرّ این قضیّه را فهمیدیم و خیلی هم برای ما آموزنده بود.

برای ما معلوم شد که هر وقت ما به اختیار خودمان خدمت ایشان می­رسیم، مانع از بوسیدن دستشان نمی­شوند ولی وقتی ایشان به خاطر کاری ما را احضار می­کنند، آنگاه به هیچ وجه اجازه‌ی این کار را نمی­دهند.

آیت الله سید مصطفی خوانساری یکی از شاگردان آیت الله بروجردی نیز درباره‌ی تواضع آیت الله بروجردی(ره) می­فرمودند: روزی یکی از شاگردان ایشان به نام آقا شیخ علی در جلسه‌ی درس اشکالی را مطرح کرد و از جواب استاد قانع نشده و آنرا رد کرد. حضرت آقای بروجردی از این کار ناراحت و قدری عصبانی شدند.

بعد از نماز مغرب و عشاء خدمتکار استاد پیش من آمد و گفت که ایشان خواسته است تا نزد آیت الله بروجردی بروم. بنده هم نماز عشاء را با عجله تمام کردم و به خدمت ایشان رسیدیم. ایشان به من فرمودند:

«این چه حالتی بود که از ما صادر شد؟ بک نفر عالم را رنجاندم الان باید بروم و دست ایشان را ببوسم و از ایشان بخواهم که از من بگذرند و بعد نماز مغرب و عشاء را بخوانم.»

من عرض کردم ایشان تا دوساعت دیگر به منزل نمی­آیند بگذارید به ایشان اطلاع دهم که آقا فردا به خانه شما می­آید. آقا نظر مرا قبول کرد و وقتی که صبح شد بعد از برگشتن از حرم دیدم حضرت استاد منتظر من هستند و در معیّت ایشان به منزل آقا شیخ علی رفتیم.

وقتی وارد منزل شدیم و ایشان آقا شیخ علی را دید خواست تا دستش را ببوسد ولی ایشان مانع شد. حضرت استاد با نهایت تواضع فرمودند:

«آقا از من بگذرید، از حالت طبیعی خارج شدم و به شما پرخاش کردم»

آقا شیخ علی گفت: شما سرور مسلمین هستید، برخورد شما باعث افتخار من بود» آقا دوباره تکرار کردند، از من بگذرید! مرا عفو کنید!





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
13-09-2011, 02:43
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

نمونه ­هایی از «تواضع» در سیره‌ی بزرگان


2- علامه‌ی بزرگوار سید محمد حسین طباطبائی(ره) [7]

یکی از شاگردان استاد که مدّت مدیدی در محضر ایشان تلمّذ کرده، پیرامون خصوصیّات اخلاقی ایشان می­نویسد:

علامه خیلی آرام و متین درس می­گفت و هیچگاه داد و فریاد نمی­کرد. خیلی زود با افراد انس می­گرفت و صمیمی می­شد. به سخن همه گوشم می­داد و اظهار محبّت می­کرد. بسیار متواضع، مخلص و خوش اخلاق بود. به کثرت و قلّت شاگردان توجّهی نمی­کرد و گاهی حتّی برای دو سه نفر هم درس می­گفت. سخن کسی را قطع نمی­کرد و به سؤال­ها بدون خودنمایی پاسخ می­گفت.

در جلسات خصوصی معمولاً ساکت و آرام بود اگر سؤالی می­شد، پاسخ می­داد و الّا ساکت می­نشست و اگر جواب سؤالی را نمی­دانست، بخاطرشکستن نفس خود بلند می­گفت. نمی­دانم! نمی­دانم. گاهی که به عنوان استاد خطاب می­شد، می­فرمود:

«این تعبیر [استاد] را دوست ندارم. ما اینجا گردآمده ­ایم تا با تعاون و همفکری هم حقایق معارف اسلام را دریابیم.»

استاد جعفر سبحانی در مورد ایشان می­فرماید:

با اینکه با ایشان انس بیشتری می­داشتیم، یکبار هم به خاطرندارم که مطلبی را به عنوان تظاهر به علم یادآور شود یا سخنی را بدون اینکه از وی سؤال شود، از پیش خود مطرح کند.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
13-09-2011, 02:43
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif


حجة الإسلام موسوی همدانی به نقل از استاد خود می­گویند:

من بی­هواتر از این فرد کسی راندیده­­ام؛ با اینکه گنجینه­ای از معارف و معلومات است، ولی معذلک در نماز آیت الله میلانی در صف آخر میان مسافران می­ایستد.

یکی از علمای حوزه‌ی علمیّه‌ی قم نقل می­کند که در محضرایشان از تفسیر المیزان تعریف می­کردم. علّامه فرمودند تعریف نکن که خوششم می­آید و ممکن است خلوص وقصد قربتم از بین برود.

همچنین یکی از شاگردان ایشان می­گوید:

یکبار من برای بوسیدن دست ایشان خم شدم امّا استاد دست خود را زیر عبا پنهان کرد و مانع من شد و یک حالت حیا و خجلتی در ایشان نمایان شد.

من گفتم استاد! مگر مولاعلی نفرمودند:
«من علّمنی حرفاً فقد سیّرنی عبداً».
در پاسخ فرمودند: بلی مشهور حدیثی است و متنش نیز با موازین مطابقت دارد.

عرض کردم پس شما که این همه کلمات را به ما آموختید و ما را به کرّات و مرّات بنده‌ی خود ساختید حق نداریم که از دست­های شما تبرّکی گرفته باشیم؟

استاد با تبسّم ملیحی فرمودند: ما همه بندگان خدا هستیم.





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
13-09-2011, 03:08
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif


نمونه ­هایی از «تواضع» در سیره‌ی بزرگان

3- حضرت امام خمینی(قده)[8]

بدون شک یکی از نمونه­های بارز تواضع و فروتنی اخلاقی را می­توان در شخصیّتی امام راحل جستجو کرد. این شخصیّت کم ­نظیر تاریخ تشیّع و جهان اسلام، با آن همه مقام و علم و عظمت که جهانیان را خیره کرده بود، خود را طلبه می­دانست که تنها به وظیفه‌ی دینی خود عمل کرده است.

این مرجع و زعیم عالیقدر جهان تشیّع که به جرأت می­توان گفت در تاریخ تشیّع و در بین علمای اسلام بی­نظیر بود، هیچ­گاه در اظهار اردات به ساحت علما و مراجع دیگر کوتاهی نمی­کرد و پیوسته در مقابل علما اظهار تواضع می­نمود.

زمانیکه ایشان در عراق در تبعید به سر می­بردند پیوسته حضور در جمع علمای نجف را در کنار تشرّف به عتبات عالیات مایه‌ی افتخار و سعادت معرّفی می­کردند. از جمله در یکی از تلگرف­های ایشان قید شده است:

«تشرّف حقیر به اعتاب مقدّسه گرچه فوزی است عظیم، چه از لحاظ زیارت اعتاب مقدّسه ائمّه علیهم السلام و چه از لحاظ تشرّفی به محضر حضرات مراجع عظام و علمای اعلام و افاضل کرام حوزه‌ی علمیّه‌ی نجف اشرف و کربلای معلّا و دیگر اعتاب مقدّسه...»

یکی از نزدیکان ایشان می­گوید: هنگامی که ایشان می­­خواست به پاریس پرواز کند در حالیکه خطر از هر سو جان ایشان را تهدید و سرنوشت نامعلومی در انتظار ایشان بود، ولی با این حال به جان خریدن این خطرات را در مقابل موج ایثار و شهادت­طلبی مردم ایران کوچک شمرده و در فرودگان بغداد فرمودند:

« من از این مرز به آن مرز خواهم رفت، شما وحشت نداشته و دنبال کارهایتان باشید... من واقعاً از ملّت ایران که این چنین عشق شهادت دارند، خجالت می­کشم».

با پیروزی انقلاب اسلامی اگرچه شخص ایشان به عنوان رهبر این انقلاب تاریخ­ساز بیشترین سهم را در به ثمر نشستن آن داشت ولی پیوسته بر نقش مردم در پیروزی انقلاب تأکید می­کردند وهیچگاه اقشار مختلف مردم به ویژه ستمدیدگان و قشر مستضف جامعه را از یاد نبرد و پیوسته سفارش آنها را به مسئولین کشور می­نمود و از آنها
می خواستند تا همانند وی، مردم را ولی نعمت خد بدانند و برای آنها از هیچ خدمتی فروگذار نکنند. ایشان درنامه­ای خطاب به نمایندگان مجلس شورای اسلامی، در اسفند ماه 1359 اظهار می­دارند:

«اینان بنده ­های خدا هستند. اینهایی که دارند در مزرها کشته می­شوند و اینهایی که گرفتار اوضاع جنگ و آواره هستند و در این زمین زیر این چادرها زندگی می­کنند. اینها بنده ­های خدا هستند. از ما و از من افضلند، چرا ما به فکر اینها نباشیم»

امام خمینی، این پیرفرزانه که تمام عمر خود را در جهت خدمت به اسلام و پیشبرد اهداف و مقاصد عالی سپری کرده بود وقتی در مقابل جوانان از جان گذشته­ای قرار می­گرفت که عازم جبهه ­ها نبرد بودند، چنان احساس کوچکی می­کرد که بران نشان دادن اوج احساس خویش نسبت به ایشان از هیچ جمله­ای، فروگذار نمی­کرد. تا جایئکه خطاب به آنها می­فرمود:

«من دست و پای شما را که دست خدا بالای آن است می­بوسم و بر این بوسه افتخار می­کنم» و زماینکه خبر شهادت نوجوانی سیزده­ساله­ای را به او دادند که با کمال رشادت جان خود را فدای انقلاب و اسلام کرده ­بود، به یکباره چنان خود را در مقابل این ازخودگذشتگی حقیر می­بیند که اظهار می­دارد که «رهبر من این پسر سیزده ساله است»




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
15-09-2011, 02:07
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif


نمونه ­هایی از «تواضع» در سیره‌ی بزرگان

4- آیت الله العظمی خوئی(ره)

آیت الله جعفر سبحای در بیان مراتب تواضع و فروتنی آیت الله العظمی خوئی می ­فرمایند:

حضرت استاد، بزرگان و مراجع را بیش از حدّ تکریم می­کرد. به خاطر دارم روزی که در مسجدی درس می­گفت، حضرت آیت الله سید محسن حکیم، پس از درس او، در همانجا تدریس می­کرد.

استاد پس از فراغت از تدریس به خاطر مباحثه‌ی تلامیذ وسؤالات ایشان کمی در جایگاه تدریس باقی می­ماند که ناگهان آیت الله حکیم وارد مسجد شد.

وقتی چشم آیت الله خوئی به ایشان افتاد، با یک دستپاچگی خاصّی کفش و لوازم دیگر خود را برداشت و دست به سینه ایستاد و معذرت خواست.





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
15-09-2011, 02:08
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif


نمونه ­هایی از «تواضع» در سیره‌ی بزرگان

حضرت استاد به مناسبت­های مختلف از شاگردان فاضل خود نام می­برد و مقام و فضل آنان را می­ستود. وقتی دانشمندی نوشته‌ی ارزشمندی را به ایشان هدیه می­داد، وی تشویق و بزرگ­داشت وی تقریظی بر آن کتاب می­نوشت.

ایشان از دوران جوانی تا پیری که مرجعیّت جهانی یافت، زندگی طلیگی و تواضع خودش را از دست نداد.

هر وقت که وارد مجلسی می­شد با صدای بلند به حضّار سلام می­کرد و هیچگاه سخنی اهانت آمیز از وی شنیده نشد.

کمک به درماندگان، رفتار مسالمت ­آمیز با مخالفان، مهربانی با کودکان، عفو سعه‌ی صدر از دیگر ویژگی­های آن شخصیّت کامل بود.[9]




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
19-09-2011, 14:50
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif


نمونه ­هایی از «تواضع» در سیره‌ی بزرگان


5- مقام معظّم رهبری حفظه ­الله

یکی از بستگان آیت الله غرویان خاطراتی را از ملاقات خود با معظّم له نقل کرده است، که گوشه­هایی از آن نمایانگر تواضع و مردم­داری ایشان است. در قسمتی از این خاطرات آمده است:

«روز شنبه 28/ 5/ 74 در مشهد مقدّس توفیقی دست داد تا در معیّت آیت الله غرویان به حضور رهبر معظّم انقلاب برسم. ایشان وقتی وارد اتاق شده و درجای خود نشستند، از سمت چپ، یک به یک به افراد توجّه می­کرده و خیر مقدم می­گفتند و این کار را در مورد همه‌ی افراد که حدود 30 نفر بودند، انجام دادند.

در این میان نسبت به افراد مسنّ­تر توجّه‌ی ویژه­ای مبذول داشته و با آنها احوال­پرسی مضاعفی می­کردند.

در میان جمع پیرمرد سالخورده و نحیفی به نام حاج شیخ علی اکبر بود که در بازار سرشور روضه­ خوانی می­کرد و در همسایگی منزل آقا سکونت داشت. آقا نسبت به ایشان توجّه خاصّی کردند و ایشان را مورد تفقّد خود قرار دادند.»[10]




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-12-2012, 12:50
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif


نمونه ­هایی از «تواضع» در سیره‌ی بزرگان

6- آیت الله جوادی آملی حفظه الله

یکی از شاگردان استاد نقل می­کند[11]:

«روزی نماز جماعت ظهر و عصر را در مدرسه‌ی علمیّه‌ی سعادت، به امامت استاد خواندم، بعد از اینکه نماز را تمام کردم، جلو رفتم و به استاد عرض کردم: آقا! غرض از مزاحمت این است که اگر ممکن باشد، مرحمتی بفرمایید وفرصتی را معیّن کنید تا به همراه خانواده از نفس گرم شما و نصیحت و وعظتان بهره گیریم. حضرت استاد پس از بیان اینکه «آقا ما چیزی برای گفتن نداریم» فرمودند: فردا ساعت 10 صبح مانعی ندارد.

فردای آنروز به اتّفاق خانواده، طبق قرار قبلی در وقت مقرّر به محضر ایشان مشرّف شدیم. استاد خودشان درب را باز کردند و ما را به اتاق نشیمن راهنمایی کردند. منزلی ساده و کوچک و بی­آلایش، امّا پر از سکون و اطمینان که حاکی از طهارت باطن استاد بود.

استاد خودشان در پایین اطاق جلوی در نشستند. با اجازه از ایشان شروع به سخن کردم و پس از تشکّر از ایشان سؤال کردم که به نظر خودتان، رمز پیروزی و موفقیّت شما به طور کلّی چه بوده است؟ حضرت استاد پس از اینکه چند دقیقه سر به زیر انداختند لب به سخن گشوده و فرمودند:

«ما که متأسّفانه به جائی نرسیدیم ولی آنهائیکه در این راه به جایئ رسیدند، از محبّت خدا و اولیاء خدا رسیدند.» ایشان همچنین ادامه دادند: « به هر اندازه که علم نصیب ما شد باید شاکرتر گردیم و اگر خود را برتر از دیگران دیدیم، در حقیقت جهل را انباشته ­ایم، اگر به مقدار علم تواضعمان بیشتر شد، این خود علم ظهور کرده است»




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-01-2013, 18:10
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

نمونه ­هایی از «تواضع» در سیره‌ی بزرگان


7- آیت الله مصباح یزدی حفظه الله

آقای محسن غرویان از شاگردان استاد نقل می­کنند که «روزی با استاد درس برهان داشتیم و استاد عبارتی از کتاب خواندند و بعد بیان کردند که ظاهراً بایستی کلمه‌ی «یؤمن» موجود در عبارت، «لایؤمن» باشد و الّا به این صورت که نوشته شده نمی­توانم معنا کنم.

بعد از درس، استاد به اتاق خودشان تشریف بردند و حقیر در این عبارت توجّه‌ی بیشتری کردم و به ذهنم خطور کرد که همین کلمه‌ی «یؤمن» قابل معناست. خلاصه پس از چند دقیقه خدمت استاد رسیدم و مطلب خودم را عرض کردم. حضرت استاد فرمودند بگذارید من هم تأمّلی دوباره داشته باشم.

شاید این عبارت معنای شما را برساند. من از این همه تواضع استاد و در بوته‌ی امکان قرار دادن معنای محتمل، احساس دیگری پیدا کردم. روز بعد وقتی استاد برای درس تشریف آوردند، بلافاصله پس از گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» فرمودند:

«قبل از درس جدید باید بگویم دیروز بنده عبارتی از کتاب را تغییر داده و گفتم اینطور که نوشته است نمی­­­توانم معنا کنم. امّا بعداً یکی از برادران لطف کردند و عبارت را به همین صورت برای من معنا کردند و من تأمّل کردم و دیدم همینطور است لذا مطلب دیروز را تصحیح می­کنم.» آنچه برای شاگردان مهم بود، همین درس تواضع استاد بود.[12]





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
05-01-2013, 03:13
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif





نمونه ­هایی از «تواضع» در سیره‌ی بزرگان

8- آیت الله حسن زاده‌ی آملی حفظه­ الله

فروتنی و ساده­زیستی را می­توان از صفات بارز شخصیّت آیت الله حسن­ زاده‌ی آملی برشمرد. ایشان در سال­های 1345-1346 که در قم برخی از علوم را تدریس می­نمود، به دلیل مشکلات مالی، زن و فرزندان خود را در شهرستان می­گذاشت و دریک اتاق کوچک و ساده به کار علمی می­پرداخت و در همین اتاق کوچک توسّط ایشان اصول کافی اعراب گذاری شد و ده­های اثر دیگر به نگارش درآمد.

اکنون نیز ایشان همین سادگی و فروتنی را حفظ کرده­ اند و با نهایت محبّت و صمیمیّت، افراد گوناگون را به حضور می­پذیرند و به سخنان آنها گوش می­دهند و خودشان شخصاً از میهمان­ها پذیرایی می­کنند.

آیت الله صالحی مازندرانی در این زمینه می­ گویند: من شخصیّت­های زیادی را دیده ­ام و بزرگان زیادی را درک کرده­ام ولی کسی را مانند ایشان متواضع و ساده از نظر زندگی و درعلم فروتن و خاکی ندیده ­ام»[13]

حضرت استاد اهمیّت فراوانی را به نگهداشتن احترام استاد و لزوم فروتنی و تواضع در مقابل ایشان قائل هستند و در این مورد یادآور می­شوند:

«بنده حریم استاد را بسیار بسیار حفظ می­کردم و سعی من این بود که در حضور استاد به دیوار تکیّه ندهم و چهارزانو بنشینم و مواظب بودم تا حرف­های خود را زیاد تکرار نکنم؛ چون و چرا نمی­کردم که مبادا باعث رنجش استاد شود.

یک وقتی در محضر آقای قمشه ­ای نشسته بودم، خم شدم و کف پای ایشان را بوسیدم. ایشان برگشتند و به من فرمودند: چرا اینکار را کردی؟

گفتم: من لیاقت ندارم که دست شما را ببوسم، برای من مباهات است، چرا اینکار را نکنم»[14]





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
06-01-2013, 00:08
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif







نمونه ­هایی از «تواضع» در سیره‌ی بزرگان

9- علامه محمد تقی جعفری(ره)

آیت الله سید رضا برقعی از بنیاگذاران دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چنین نقل می­کند. در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی هنگامی که چند جلد از ترجمه و تفسیر نهج البلاغه منتشر شد، روزی به دفتر رفتم.

یکی از نویسندگان آمد و با عصبانیّت شروع به عیب­جویی از استاد کرد و می­گفت این شخص کیست؟ و این چه تفسیری است؟ و این لاطائلات چیست؟!. در همین هنگام استاد جعفری وارد شد. این نویسنده‌ی پرخاشگر استاد را نمی­شناخت. و من هم که از قدرت استاد بر کنترل خود و تقوا و اخلاق خوش ایشان باخبر بودم، به استاد گفتم: ایشان در مورد مؤلف کتاب ترجمه و شرح نهج البلاغه سخن می­گویند.

آقای جعفری با حوصله و دقّت و به سخنان آن شخص گوش داد امّا هرچه بیشتر توجّه کرد چیزی جز چند ادّعا و تعابیر همچون «این لاطائلات»، « این مزخرفات» و .. درکلام این فرد عصبانی نیافت.



پس از آن از روی تعجّب به خنده افتاد. وقتی همه‌ی سخنان و ناسزاهای این انسان پرخاشگر تمام شد، رو به او کردم و با دست علامّه‌ی جعفری را نشان دادم و گفتم: ایشان آقای جعفری صاحب این کتاب است.



از شدّت خجالت صورتش سرخ شده و با نهایت شرمندگی بلافاصله از استاد جعفری روی برگرداند و بدون خداحافظی و هیچ کلامی دوان دوان بیرون رفت.»[15]






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
06-01-2013, 00:09
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif




نتیجه‌ی بحث

قدم اوّل در جهت تخلّق به اخلاق حسنه و تهذیب نفس، شناخت فضیلت و بازشناختن آن از رذیلت است.

مادامیکه انسان تصوّر صحیح و درستی از آنچه فضیلت است نداشته باشد، قادر نخواهد بود تا در جهت تحصیل آن قدم بردارد و چه بسا ممکن است در مسیری حرکت کند که وی را به مقاصد دیگری برساند. صفت اخلاقی «تواضع» نیز از جمله‌ی آن صفت­هاست.

درک ناصحیح از این صفت اخلاقی ممکن است انسان را در عمل به آن دچار اشتباه کند و چه بسا عدم توجّه به حقیقت این صفت اخلاقی که از فروتنی نشأت می­گیرد باعث تظاهر شده و انسان را به انحراف بکشاند.

در این میان مراجعه به سیره‌ی عملی بزرگان و کسانی حائز مراتب بالائی از این کمال اخلاقی می­باشند در بازشناخت موارد پذیرفته‌ی شده‌ی این صفت اخلاقی بسیار سودمند است.





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
06-01-2013, 00:11
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif





منابع و مراجع

1- قرآن کریم

2- طریحی، فرید الدین مجمع البحرین، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ3: 1378.

3- محمدی گیلانی، محمد، درسهای اخلاق اسلامی، تهران: نشر سایه، 1378.

4- نراقی، مهدی، جامع السعادات، قم: انتشارات دارالتفسیر، 1376.

5- علی آبادی، محمد، الگوی زعامت، انتشارات لاهیجی، 1379.

6- لقمانی، احمد، علامه‌ی طباطبائی( میزان معرفت)،قم: مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی، 1374.

7- جمعی از پژوهشگران حوزه، گلشن ابرار، قم: سازمان تبلیغات اسلامی، 1372.

8- غرویان، محسن، در محضر بزرگان، قم: دفتر نشر نوید اسلام، 1376.

9- مختاری، رضا، سیماری فررزانگان، قم: مرکز انتشارات دفتر تیلیغات اسلامی، چ3: 1369

پی نوشت :

[1] -« هو الذی بعث فی الأمیّین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمه» جمعه/2

[2] - طریحی، مجمع البحرین، ج2، مادّۀ «وضع»

[3] - محمدی گیلانی، محمد، درسهای اخلاق اسلامی، ص 356

[4] - فرقان/ 63-65

[5] - نراقی، مهدی جامع السعادات، ج2، ص356

[6] - نقل از کتاب، الگوی زعامت، ص178

[7] - بر گرفته از از کتاب علامۀ طباطبائی (میزان معرفت)، ص54

[8] - برگفته از کتاب سیمای فرزانگان، صص285-287

[9] - گلشن ابرار، صص236-237

[10] - محسن، غرویان، در محضر برزگان، ص179

[11] - همان، ص30

[12] - همان، ص121

[13] - جمعی از پژوهشگران، گلشن ابرار، ج3، ص535

[14] - همان، ص

[15] - گلشن ابرار، ج3، ص520






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

مدینه* خادمه یاس فاطمی *
13-01-2013, 14:24
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/11420553569128922629.gif


10- حضرت آیت الله بهجت


حاج آقا قدس درباره تواضع و شکسته نفسی ایشان می گوید:

»روزی با مهمان خودم، مرحوم حجة السلام حاج شیخ نصر الله لاهوتی به خدمت آقا رفتیم.
آقای لاهوتی گفتند: آقا! من به مشهد مشرف شده بودم، کسی از شما انتقاد می کرد
و من عصبانی شدم.
آقا فرمودند: در روایات آمده است عالمی را که رو به دنیا آورد متهم سازید.
من خیلی ناراحت شدم که خدایا! اگر زندگی این آقا رو به دنیا آوردن است،
پس تکلیف ما چیست؟»


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/11420553569128922629.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
25-10-2014, 15:32
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif


الگوهای تواضع و فروتنی

يكي از زيباترين و برترين صفات فروتني است. فروتني براي هر انساني زيبنده است و براي روحاني زيبنده تر، و تكبر و خودبزرگ بيني، خوي زشتي است كه براي همه زشت است و براي طالب علم زشت تر.
برخي از اموري كه موجب پيدايش خوي تكبر مي شود عبارت است جاه و مقام، مال و منال، علم و دانش. برخي افراد كم ظرفيت با ياد گرفتن مشتي اصطلاح خشك مغرور مي شوند و گروهي نيز دانش را دست آويز و بهانه ي خود قرار داده و از مردم انتظار بيجا دارند.

عده اي هم به دانش خود مي بالند و خود را مقدم بر ديگران مي پندارند. دسته اي نيز از فرط تكبر اگر در مباحثات و مناظرات، طرف مقابلشان سخن حقي بر زبان جاري سازد، زير بار نمي روند و اگر از آنها سؤالي شود كه به پاسخ آن آشنا نباشند شهامت « لاأدري» گفتن را ندارند و با طفره رفتن و مطالب نامربوط گفتن مي خواهند سائل را ساكت كنند و ناداني خود را بپوشند.
حضرت عيسي بن مريم عليهما السلام فرمود: « اي ياران من! حاجتي دارم مي خواهم كه شما آن را برآوريد.» عرض كردند: يا روح الله، حاجت شما برآورده است. حضرت عيسي - علي نبينا و آله و عليه السلام- از جا برخاست و پاهاي حواريين را شست و شو داد. آنان به عيسي عرض كردند: ما به اين خدمت شايسته تر بوديم.

عيسي علیه السلام فرمود: « سزاوارترين مردم به خدمت كردن، خود دانشمند است. يگانه هدف من از اين كار اين بود كه با تواضع با شما، شما نيز مانند خود من با مردم فروتني كنيد. حكمت با فروتني رو به آبادي مي گذارد؛ نه با تكبر. و نيز زراعت در زمين هموار مي رويد نه در كوه هاي برافراشته»(1).


افتادگي آموز اگر طالب فيضي *** هرگز نخورد آب زميني كه بلند است



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
25-10-2014, 15:36
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif



امام خميني

امام خميني قدس سره متواضع به معناي واقعي كلمه بود و با آن همه عظمت و دانش كه جهانيان را خيره كرده بود، خود را طلبه مي دانست. و با اين همه خدمت به اسلام و زنده كردن تشيع والا هيچ گونه حريمي براي خويش قايل نيست و با كمال فروتني خطاب به جوانان رزمنده ي جبهه ها نوشت: « من دست و بازوي شما را كه دست خدا بالاي آن است مي بوسم و بر اين بوسه افتخار مي كنم».

و خطاب به نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در اسفند 1359 ش فرمود: همه در فكر مردم باشيد. اينان بندگان خدا هستند. اينها كه در مرزها كشته مي شوند و اينها كه گرفتار اوضاع جنگ هستند و اينها كه آواره شده اند و در اين چادرهاي بي همه چيز زندگي مي كنند. اينها بنده هاي خدا هستند و از من افضل اند و محتمل است كه از شما هم افضل باشند، چرا ما به فكر آنها نباشيم!؟

هنگامي كه ايشان مي خواست به پاريس پرواز كند فرمود: « من واقعا از ملت ايران كه اين چنين عشق به شهادت دارند و دنبال انقلاب هستند خجالت مي كشم.» در حالي كه خودشان در پشت مرزها معطل بودند ابراز داشت: « من از ملت ايران شرمنده ام و بايد به تكليفم عمل كنم».(2) و به مناسبتي فرمود« رهبر ما طفل دوازده ساله اي است كه در راه دفاع از اسلام خود را به زير تانك دشمن انداخت.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
25-10-2014, 15:40
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif



آخوند خراساني

اين وجود مبارك بسيار تواضع داشت مخصوصا با اهل علم. از كوچك ترين طلبه در سلام پيشي مي گرفت و در مجالس براي ورود آنها به پا مي ايستاد و اهل علم را بسيار تجليل مي كرد.(3)

شبي از شب ها كه همه به خواب فرو رفته بودند، طلبه اي حلقه ي در منزل آخوند را چندين بار كوبيد. همسر اين طلبه مي خواست وضع حمل كند و چون اين طلبه در نجف تهيدست و تنها بود و منزل قابله را نمي دانست به منزل آخوند آمده بود تا كمك بگيرد. ديري نپاييد كه كسي دم در آمد و بدون اين كه نام كوبنده را بپرسد در را باز كرد وقتي در باز شد طلبه جوان آخوند را ديد كه شالي سفيد بر سر بسته و قلمي بالاي گوش راست خود گذارده است. او از فرط تعجب و شرمندگي سلام كردن را فراموش كرد. آخوند گفت: « سلامٌ عليكم، چه فرمايشي داشتيد، چه كمكي مي توانم بكنم؟».

طلبه ي جوان پس از اظهار انفعال از ايجاد اين مزاحمت ماجرا را شرح داد و با كمال فروتني خواهش كرد كه مستخدم منزل آخوند او را به خانه ي قابله راهنمايي كند. آخوند گفت:
« نه، مستخدم نمي تواند بيايد او الآن خواب است من خودم مي آيم».



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
25-10-2014, 15:42
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif



اندكي بعد آخوند در حالي كه عبايي بر دوش انداخته و فانوسي به دست گرفته بود از منزل بيرون آمد و همراه طلبه راهي دراز را طي كرد و از چند كوچه و پس كوچه گذشت تا به منزل قابله رسيد. قابله را دَمِ دَر خواست و مشكل را براي او بازگو كرد و سپس به عنوان راهنما جلو افتاد و طلبه و قابله را به منزل بيمار رسانيد و آن گاه خود به منزل بازگشت و اندكي بعد مبلغي پول و مقداري شكر و قند و پارچه براي طلبه فرستاد.(4)

اگر گاهي آب نجف قطع مي شد كه نوع مردم آب شور مي خوردند و بر آنان مشكل مي شد، مشكل آب خوردن بر آن جناب هم بود و خود را كأحدٍ من الفقراء قرار مي داد. با آنكه برايش ممكن بود كه تمام سال را آبِ كوفه بياشامد، روزي پانزده يا بيست بار آب كوفه براي طلاب مي فرستاد و به مردم همواره پول مي داد، مع ذلك خود آن جناب از آب شور استفاده مي كرد.(5)

شيخ انصاري قدس سره داراي همتي بلند و اخلاقي نيكو بود و به امور طلاب شخصا رسيدگي مي كرد و مانند پدري مهربان آنان را تحت تربيت قرار داده بود. چند روزي شيخ ديرتر از وقت مقرر براي تدريس حاضر مي شد. از وي سبب را پرسيدند. فرمود: « يكي از سادات به تحصيل علوم ديني مايل گشته و اين امر را با چند نفر در ميان نهاده است تا درس مقدمات برايش بگويند؛ ولي هيچ يك از آنان حاضر نشدند و شأن خود را بالاتر از آن ديدند؛ از اين رو متصدي اين امر شده و درس او را به عهده گرفته ام».(6)



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
25-10-2014, 15:45
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif


وحيد بهبهاني

عالم بزرگ آقا محمدباقر وحيد بهبهاني قدس سره در اواخر عمر براي اين كه از وظيفه ي درس و بحث دست نكشيده باشد و از فضيلت آن محروم نماند

و هم براي ترغيب علما و فضلا تشويق پويندگان علم و دانش، به تدريس شرح لمعه اكتفا كرد و به همين قدر تبرك مي جست.(7)




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
25-10-2014, 15:49
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif


آخوند مولي ابراهيم نجم آبادي

درباره ي اين عالم بزرگ نوشته اند:

حضرت آخوند از نجم آباد متنكرا به تهران آمد. در يكي از مدارس از طلبه اي ساكن در يكي از حجرات پرسيد: « هم حجره مي خواهي؟» آن طلبه كه ظاهري بي پيرايه و افتاده وار مي ديد گمان آن كه با فردي از بزرگان علما روبه روست نبرد، از اين رو گفت: اگر كسي باشد كه به خدمت حجره مدد كند و سبب آسودگي و فراغ من گردد خواهم ساخت.

آخوند به فروتني و خاموشي مثل يك خادم به كار پرداخت و دو هم حجره با يك ديگر روز و شب مي گذاشتند به حدي كه تازه وارد از حد دانش و مايه ي مصاحب خود آگاه و ديگري بي خبر بود تا آن كه شبي صاحب حجره در مطالعه ي كتابي از معقول كه به درس مي خواند تا ديروقت فرو ماند و حضرت آخوند را روشني چراغ مانع خواب آمد و خسته ساخت. پس سر برآورد و فرمود: « شما را چيست كه امشب از مطالعه بس نمي كنيد و نمي خوابيد؟»

طلبه ي مغرور، به بي اعتنايي، گفت: تو را چه كار. پس از چند كلمه گفت و گو كه به اين روش در ميان رفت، آخوند فرمود: « مي بينم كه فلان كتاب در پيش داري و در فهم فلان عبارت درمانده اي؛ چه آن را غلط مي خواني، آن گاه برخاست و محل اشكال را صحيح خواند مطلب را به بياني روشن و وافي تقرير فرمود و گفت: « حال مشكل حل شد، برخيز و آسوده بخواب، اما با اين شرط و عهد كه آنچه امشب گذشت ناديده انگاري و به زبان نياري، من همان خادم باشم و تو همان مخدوم كه بودي».

بيچاره صاحب حجره در گرداب حيرت فرو رفت و تا صبح در اين خيال كه اين چه حكايت بود، خواب نكرد؛ فردا كه از درس مقرر برگشت كتاب را نزد آن مصاحب ناشناخته ي خويش گذاشت و تقرير درس روز را طلبيد و بياني بهتر و كامل تر از استاد خود شنيد. آن وقت خاضع گشت و به استفاده پرداخت و آخر بر حفظ عهد خاموشي تاب نياورد، همدرسان را خبر كرد و ذيل اين كار به آنجا كشيد كه حضرت آخوند به درس گفتن وادار، و مشهور شد كه به تازگي ابراهيم نامي در تهران مشغول به تدريس معقول شده و از ساير مدرسين سرآمده است.(8)



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
25-10-2014, 15:53
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif



مقدس اردبيلي

مولي احمد مقدس اردبيلي رحمه الله در سفر بود. يكي از زوار كه او را نمي شناخت به او گفت:

« جامه هاي مرا ببر نزديك آب و بشوي و چرك آنها را بگير». مولي احمد قبول كرد و جامه هاي آن مرد را بُرد و شست و آورد تا به او بدهد، در اين هنگام آن مرد ايشان را شناخت و خجالت كشيد، مردم نيز او را توبيخ كردند. مقدس اردبيلي فرمود: « چرا او را ملامت مي كنيد؟ مشكلي پيش نيامده است، حقوق برادران مؤمن بر يك ديگر بيش از اينهاست».

محدث والا مقام حاج شيخ عباس قمي پس از نقل اين واقعه مي گويد: مولانا در اين كار به امام هشتم عليه السلام اقتدا كرده است، زيرا در روايات آمده است كه :

روزي امام هشتم وارد حمام شد. شخصي در حمام كه آن حضرت را نمي شناخت گفت: « بيا مرا كيسه بكش». امام رفت و به كيسه كشيدن او مشغول شد. سپس مردم آمدند، امام را شناختند و از امام- براي كردار آن مرد- معذرت خواهي كردند. امام با مردم سخن گفت تا نگران نباشند، و همين گونه ادامه مي داد تا كيسه كشيدن آن مرد را تمام كرد.(9)




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
25-10-2014, 15:56
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif




شهيد مظلوم بهشتي

شهيد بزرگوار آية الله بهشتي در دوراني كه به دليل ترور مقامات كشوري محافظ داشت فرمود:

اينك كه ضرورت ايجاب مي كند ما چنين وضعي داشته باشيم، من حتي الامكان مي كوشم كه همان روش سابق را ادامه دهم،

مثلاً هرگز اجازه نمي دهم پاسداران در اتومبيل را براي من باز و بسته كنند، بلكه مقيدم به اين كه حتماً خودم اين گونه كارها را انجام دهم.(10)




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
25-10-2014, 15:59
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif



علامه محمدجواد بلاغي

درباره ي فروتني بلاغي رحمه الله سخنان بسيار گفته و نوشته اند.

خود به بازار مي رفت و آنچه نياز داشت مي خريد و آن را در كوچه و بازار، مانند ديگران، حمل مي كرد و نمي پذيرفت كه كسي به او در كارهايش كمك كند.

وقتي درخواست مي كردند كه اجازه دهد تا به او در كاري يا حمل چيزي كمك كنند، مي گفت: « هر كس بايد بار خود و خانه ي خود را خود به دوش كشد».

در روايات، لعن كرده اند كسي را كه بار خود را بر دوش ديگران نهد و اشخاص را براي خود در زحمت اندازد و كَلّ بر ديگري باشد.

اين عالم رباني به اين دستور الهي اسلام اين گونه عمل مي كرد و اين گونه بدان پاي بند بود.(11)



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
25-10-2014, 16:02
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif




علامه طباطبائي

برخي از شاگردان علامه طباطبائي رحمه الله درباره ي فروتني ايشان گفته اند:
اين مرد جهاني از عظمت بود. در صحن مدرسه روي زمين مي نشست. نزديك غروب به مدرسه ي فيضيه مي آمد و چون نماز برپا مي شد، مانند ساير طلاب نماز را به جماعت آيه الله حاج سيد محمدتقي خوانساري مي خواند.
آن قدر متواضع و مؤدب و در حفظ آداب سعي بليغ داشت كه من بارها خدمتشان عرض كردم: « اين درجه از ادب و ملاحظات شما ما را بي ادب مي كند! شما را به خدا فكري به حال ما كنيد!»
از قريب چهل سال پيش تا به حال ديده نشد كه ايشان در مجلس به متكا و بالش تكيه زنند، بلكه پيوسته در مقابل حاضران مؤدبانه قدري جلوتر از ديوار و زير دست ميهمان وارد مي نشستند. من شاگرد ايشان بودم و بسيار به منزل ايشان مي رفتم و به مراعات ادب مي خواستم پايين تر از ايشان بنشينم، ابداً ممكن نبود.

ايشان بر مي خاستند و مي فرمودند: « بنابراين ما بايد در درگاه يا خارج از اتاق بنشينيم». در چندين سال قبل در مشهد مقدس براي ديدنشان به منزل ايشان رفتم. ديدم در اتاق روي تشكي نشسته اند ( پزشك به علت كسالت قلب دستور داده بود روي زمين ننشينند).

ايشان از روي تشك برخاستند و مرا به نشستن روي آن تعارف كردند. من از نشستن خودداري كردم و با ايشان هر دو مدتي ايستاده بوديم، تا سرانجام فرمودند: « بنشينيد تا من جمله اي را عرض كنم». من ادب و اطاعت كردم و ايشان نيز روي زمين نشستند و بعد فرمودند: « جمله اي را كه مي خواستم عرض كنم اين است كه آن جا نرم تر است!»(12)




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
25-10-2014, 16:05
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif



در طول سي سال كه افتخار درك محضر ايشان را داشتم كلمه ي « من» از ايشان نشنيدم. در عوض عبارت « نمي دانم» را بارها در پاسخ سوالات از ايشان شنيده ام. همان عبارتي كه افراد كم مايه از گفتن آن عار دارند؛ ولي اين درياي پرتلاطم علم و حكمت، از فرط تواضع و فروتني به آساني مي گفت. جالب اين است كه به دنبال آن، پاسخ سوال را به صورت احتمال و يا به عبارت « به نظر مي رسد» بيان مي كرد.(13)

استاد بزرگوار مرحوم محمدتقي جعفري رحمه الله مي گويد:
در يكي از سالهاي اخير كه به قم مشرف شده بودم، به قصد ديدار علامه طباطبائي به منزلشان رفتم. درِ خانه را زدم پيرمردي در را باز كرد. گفتم: آقا تشريف دارند؟ گفتند: بله، گفتن: به ايشان عرض كنيد اگر حالشان مساعد باشد، به خدمتشان برسم. آن شخص رفت و برگشت و در يك اتاق را باز كرد. من وارد شدم، اتاق فرش نداشت، همان جا نشستم. مرحوم علامه آمدند و پس از سلام و احوال پرسي گفتند: « چون در حال تشرف به آستان قدس هستم، لذا فرش هاي اتاق را جمع كرده ايم.»

اين مطلب را گفتند و سپس اظهار داشتند: « بروم يك قاليچه بياورم و بيندازم كف اتاق تا بنشينيم» و خواستند بروند كه من با نرمي دستشان را گرفتم و گفتم: هيچ احتياجي به قاليچه نيست و عبا را از دوش خود برداشتم و پهن كردم و گفتم: بفرماييد روي عباهم مي توانيم بنشينيم.

آن انسان وارسته با قيافه اي ملكوتي كه هرگز از ياد نمي برم، فرمود: « در اين موقع عمرم درس آموزنده اي به من تعليم دادي». من عرض كردم: اين جمله هشدار دهنده ي جناب عالي بسيار آموزنده تر و سازنده تر از آن بود كه من عرض كردم. سپس نشستيم و لحظاتي به گفت و گو پرداخيتم كه هرگز عظمت آن لحظات را فراموش نخواهم كرد. پس از آن ملاقات ديگر به ديدارايشان نائل نشدم (رحمه الله عليه).(14)



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
25-10-2014, 16:08
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif



حاج آقا رضا همداني

علامه سيدمحسن امين عاملي رحمه الله در شرح احوال فقيه بزرگ و محقق مدقق، حاج آقا رضا همداني، صاحب كتاب ارزنده ي مصباح الفقيه مي نويسد:

تواضع مرحوم حاج آقا رضا رحمه الله به حدي بود كه جلوي پاي هر كه بر او وارد مي شد، برمي خاست و حتي در اثناي تدريس به احترام طلاب و شاگرداني كه وارد مي شدند، بلند مي شد. با اين كه عادت آن روزگار نجف اين نبود كه استاد در روز درس به احترام شاگرد برخيزد چه در اثناي درس چه خارج آن؛ ولي مرحوم حاج آقا رضا چنين نبود. به هنگام ورود يكي از شاگردان هر چند در وسط درس، در حالي كه جزوه و كتابي كه آن را تدريس مي كرد در دستش بود بر مي خاست و طلاب و شاگردان هم چنان نشسته بودند.

لوازم خانه اش را خود مي خريد و به عهده ي هيچ كس نمي گذاشت... .
بعد از درگذشت مرحوم ميرزاي شيرازي كه عده اي در امر تقليد به او رجوع كردند ابداً وضعش از نظر لباس و پوشاك و غذا و مسكن تغيير نكرد؛ بلكه مانند سابق همه ي لوازم زندگي را خودش تهيه مي كرد و گوشت و مانند آن را از بازار مي خريد و با دست خود به خانه مي آورد.

او در همان دوران شب ها در راه ها به تنهايي راه مي پيمود و مانند برخي از بزرگان اجازه نمي داد كسي برايش در پيشاپيش چراغ بگيرد. از اين رو كساني كه او را نمي شناختند مي پنداشتند كه يكي از طلاب فقير است.

شبي همراهش حركت مي كردم، ديدم زائري پيش وي آمد و پرسيد: شما نماز وحشت مي خوانيد؟ ايشان پاسخ داد: نه.(15)



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
25-10-2014, 16:12
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif



آقا محمد بيدآبادي

عالم وارسته مرحوم آقا محمد بن مولي محمد رفيع گيلاني معروف به بيدآبادي به قدري پشت پا به هوا و هوس زده و زهد پيشه كرده بود كه ابداً به سلاطين زمان خويش-چه رسد به ديگران- اعتنايي نمي كرد؛ بلكه اظهار مي داشت كه از ديدار و ملاقات با آنان خوشش نمي آيد.

در صورتي كه آنان وي را براي مقامات و كراماتش كاملاً تعظيم و تكريم مي كردند.

با همه ي اينها هيچ گونه ابايي نداشت كه بر الاغ برهنه سوار شود و راه هاي طولاني را با آن بپيمايد.(16)



بزرگان نكردند در خود نگاه *** خدا بيني از خويشتن بين مخواه

(سعدي)




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
25-10-2014, 16:16
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif




سبقت در سلام

آية الله اشرفي اصفهاني رحمه الله گويد:

آيه الله سيدمحمدتقي خوانساري رحمة الله به قدري تواضع داشت كه مقيد بود كسي در سلام از او سبقت نگيرد.

وقتي براي درس گفتن به مدرس مي آمد، سرش را پايين مي انداخت تا كسي زودتر به او سلام نكند، يك مرتبه در مدرس را باز مي كرد و به همه سلام مي داد.




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
25-10-2014, 16:19
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif


افتخار اسلام

استاد شهيد مطهري قدس سره مي گويد:

چند سال پيش به انجمن ديني دانشگاه شيراز دعوت شدم. يكي از استادان آن جا كه قبلا طلبه-و شايد شاگرد خود من- بوده است، مأمور شده بود تا مرا معرفي كند.

او در آخر سخنانش اين جمله را گفت: « اگر براي ديگران اين لباس افتخار است، فلاني افتخار لباس روحانيت است».
از اين سخن من آتش گرفتم. بعد از او كه براي سخنراني برخاستم، گفتم: آقاي فلان، اين چه حرفي بود كه از دهانت بيرون آمد؟ تو اصلا مي فهمي چه مي گويي؟

من يك افتخار بيش ندارم و آن يك عمامه است و يك عبا. من كه هستم كه افتخار عبا و عمامه باشم.

اين تعارف هاي پوچ چيست كه به هم ديگر مي كنيد؟ ابوذر افتخار است. اسلام افتخار دارد فرزنداني تربيت كرده است كه دنيا براي آنها ارزش قائل است، زيرا در بعضي از كشفيات كره ي ماه دخيل است. ما چه هستيم و چه ارزشي داريم؟(17)




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
25-10-2014, 16:21
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif



گفتنِ « نمي دانم»

گفتن « لا أدري»- نمي دانم- درباره ي مسائلي كه انسان بدان ها آگاهي ندارد، نشانه ي شهامت و تقوا است. افراد فرومايه آن را بر زبان نمي آورند، زيرا مي پندارند كه ازموقعيت اجتماعي خويش تنزل مي كنند.

يكي از فضلا گويد: شايسته است كه دانشمند «لاادري» را براي شاگردان خويش به ميراث گذارد؛ به اين معنا كه همواره درباره مسائلي كه به آنها علم ندارد، اين جمله را تكرار كند تا ياران او با اين جمله مأنوس گردند و پس از در گذشت استاد اين عبارت را به عنوان ميراثي از وي در اختيار داشته باشند و در موارد لازم از به كار بردن آن دريغ نورزند.

دانشمند ديگري گويد: بايد « لاادري» را تحصيل كني، زيرا اگر شهامت گفتن « لا ادري» را در خود فراهم آوري، ديگران تو را عالم و آگاه مي سازند، تا سرانجام بتواني به جاي « لا ادري» و نمي دانم جمله ي « أدري» و مي دانم را به حق بر زبان جاري سازي.

اگر تو با نداشتن آگاهي جمله ي « أدري» را بر زبان آوري، چنان تو را تحت فشار پرسش قرار مي دهند تا آن گاه كه به ناچار جمله ي «لاأدري» را بر زبان جاري سازي.(18)




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
26-10-2014, 12:48
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif



شيخ انصاري

شيخ انصاري رحمه الله كه در علم و تقوا نابغه ي روزگار بود و هنوز هم علما و فقها به فهم دقايق كلامش افتخار مي كنند، وقتي چيزي از ايشان سوال مي كردند، اگر نمي دانست، تعمد داشت كه بلند بگويد: « ندانم، ندانم، ندانم».

چنين مي گفتند كه شاگردان بياموزند اگر چيزي را نمي دانند ننگشان نيايد از اين كه بگويند: «نمي دانم».(19)





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
26-10-2014, 12:51
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif



به اندازه ي معلوماتم بالا رفته ام

ابن جوزي رفته بود بالاي منبري كه سه پله داشت و براي مردم سخن مي گفت.

زني از پايين منبر بلند شد و مسئله اي از او پرسيد. او گفت: « نمي دانم».

زن گفت: تو كه نمي داني پس چرا سه پله از ديگران بالا نشسته اي؟

گفت: «اين سه پله را كه بالاتر نشسته ام به آن اندازه اي است كه من مي دانم و شما نمي دانيد، به اندازه ي معلوماتم بالا رفته ام، اگر به اندازه ي مجهولاتم مي خواستم بالا بروم، لازم بود منبري درست كنم كه تا فلك الأفلاك بالا مي رفت».(20)



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
26-10-2014, 12:55
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif



قاسم بن محمد بن ابي بكر

از قاسم بن محمد بن ابي بكر، يكي از فقهاي مدينه درباره ي مطلبي سؤال كردند.

وي گفت: « جواب صحيح اين مسئله را نمي دانم».

سائل گفت: من بدين منظور به سوي تو آمدم كه غير از تو شخص ديگري را به شايستگي نمي شناختم.

قاسم گفت: « به بلندي محاسن من و كثرت مردم در پيرامونم منگر، و سوگند به خداوند متعال كه من پاسخ درست پرسش تو را نمي دانم».

در اين اثنا يكي از بزرگان قريش به او گفت: برادرزاده! در كنار اين شخص بنشين و جواب مسئله را براي او بيان كن، سوگند به خداوند، تاكنون در هر مجلسي كه تو را در جمع ديگران مشاهده كردم كسي را فاضل تر از تو، نديده ام.

قاسم گفت: « به خدا قسم، اگر زبانم را از بيخ و بن بر كنند براي من محبوب تر از آن است كه درباره ي چيزي سخن بگويم كه از آن آگاه نيستم».(21)

اميرالمؤمنين علیه السّلام فرمود:

إذا سُئلتُم عمالا تَعلَمُونَ فَاهرُبُوا. قالُوا: كَيفَ الهرب؟ قال: تقولون: الله أعلَم؛(22)

وقتي از شما راجع به چيزي كه نمي دانيد سوال كردند، راه فرار در پيش گيريد. عرض كردند: چگونه فراري؟
فرمود: بگوييد خدا بهتر مي داند.




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
26-10-2014, 13:00
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif




حق پذيري

انسان هاي فروتن اگر در مناظرات و مباحثات ديدند كه طرف مقابل حق مي گويد، بدون چون و چرا مي پذيرند و در برابر سخن حق كاملاً تسليم اند. و اينك نمونه ها:

رجوع ازفتوا

درباره ي عالم بزرگ مرحوم حاج ميرزا ابراهيم خوئي نوشته اند:

در سال 1248 قمري در خوي تولد يافت و در بيست و پنج سالگي به نجف اشرف رفت. در محضر شيخ و بعد از او هم نزد سيدكوه كمري به تحصيل فقه و اصول پرداخت و از شيخ محمدحسين كاظمي و شيخ مهدي كاشف الغطاء اجازه ي روايت گرفت.

مقام علمي حاج ميرزا ابراهيم چنان بود كه با ميرزاي شيرازي در مسئله اي فقهي مذاكره و در فتوا با ايشان اختلاف نظر پيدا كرد. ميرزاي شيرازي چون در مدرك مسئله تجديد نظر كرد فتواي خوئي را بر حق دانست و از فتواي خودش عدول كرد و اين مطلب را به خوئي هم خبر داد.(23)

اين امر هنگامي بود كه ميرزاي بزرگ در اوج نفوذ و شهرت قرار داشت و عَلَمِ اقتدار را برافراشته بود. همان شخصيتي كه در زمان شاه قاجار، با يك سطر بساط نقشه ي استعمار گرانه ي انگلستان را در ايران برچيد و نقشه شان را نقش بر آب كرد.




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
26-10-2014, 13:04
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif



در مجلس درس

روزي آخوند خراساني در مجلس درس استاد خود در سامرا شركت كرد تا از سخنان وي كسب فيض كند. استاد بالاي منبر نشسته بود و براي اثبات نظر خود اقامه ي دليل مي كرد.

آخوند بر نظر استاد ايراد كرد و از خود نظري ديگر بيان داشت. استاد در مقام جواب برآمد و دلايل شاگرد خود را رد كرد و باز براي اثبات نظر خود دليل هاي ديگر آورد و اين معنا دو سه بار تكرار شد.

ساير طلاب ساكت نشسته بودند و به مباحثه ي آن دو با دقت هر چه تمام تر گوش فرا مي دادند. چون كار مباحثه و مناظره بالا گرفت آخوند به عنوان احترام نظر استاد را قبول و سكوت اختيار كرد.

فرداي آن روز هنگامي كه ميرزا براي تدريس بر فراز منبر آمد قبل از شروع درس رو به طلاب و فضلاي جلسه ي درس گفت: « در مسئله ي ديروز حق با جناب آخوند، و نظر ايشان درست است.»(24)




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
26-10-2014, 13:06
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif



يا مُحسِنُ قَد أتاكَ المُسيء

فيض كاشاني درباره ي مسئله اي علمي، با عالم بزرگوار مولي خليل قزويني رحمه الله مناظره و مباحثه كرد. نظر فيض با آن عالم بزرگ مختلف بود و هر كدام سعي داشتند رأي خود را اثبات كنند.

قزويني سرانجام فيض را تخطئه كرد و رأي خودش را صحيح دانست. چند روز بعد متوجه شد كه سخن فيض صحيح بوده و خودش اشتباه مي كرده است.

از اين رو براي عذر خواهي از قزوين به كاشان آمد و وقتي دم در منزل او رسيد از بيرون منزل فرياد برآورد: « يا محسن قد أتاك المسيء».

پس از ديدار و سلام و تعارفات معمول، به فيض گفت: « در آن مسئله حق با شماست و من اشتباه مي كردم».

اين بگفت و به طرف قزوين به راه افتاد، و هر چه فيض اصرار كرد چند لحظه اي استراحت كنيد، قبول نكرد و فرمود: « من فقط براي اعلام اشتباه خودم اين راه طولاني را طي كردم و منظوري جز اين نداشتم».(25)




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
26-10-2014, 13:09
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif




استاد فروتن

محدث خبير سيدنعمت الله جزائري رحمه الله گويد:

استاد بزرگواري داشتم كه ادبيات و علم اصول را نزد او مي خواندم. انساني واقعاً وارسته و فروتن بود و كسي را با انصاف تر از وي نديده ام، زيرا چه بسا در ضمن درس مشكلي پيش مي آمد و استاد به طور احتمال سخني در حل آن بيان مي كرد، بعداً من هنگام مطالعه پاسخ درست را مي يافتم و مشكل را به گونه اي مخالف نظر استاد حل مي كردم.

روز بعد كه در كلاس شركت مي كردم و رأي خودش را بيان مي داشتم، با اين كه از نظر سن از همه شاگردان كوچك تر بودم، استاد وقتي كه به درستي پاسخ من پي مي برد، رو به طلاب مي گفت: « اين سخن صحيح و حق است و من و شما اشتباه مي كرديم.» سپس رو به من كرد و مي گفت: « سخن خود را تكرار كن تا در حاشيه ي كتابم يادداشت كنم» و من بازگو مي كردم و او مي نوشت.(26)



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
26-10-2014, 13:13
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif



استاد شهيد مطهري

يكي از دوستان استاد درباره ي او مي گويد:

بيشتر به كارهاي ابداعي دلبستگي داشت تا تقليدي. به همين لحاظ وسواس علمي مقدس كه خاص محققان بزرگ است، و تواضع زيبا و شك هاي عالمانه ي پسنديده اي كه لازمه ي كار دقيق علمي است، آن گاه كه از اين مرد محقق مشاهده مي شد، در نظر مردم عادي عجيب به نظر مي رسيد.
از جمله، در محفل دوستانه اي در مشهد مقدس مطلبي از نامه هاي قزويني به تقي زاده براي او نقل كردم.

او بعد از مكث كوتاهي گفت: « من اين كتاب را به دقت مطالعه كرده ام و فعلاً هر چه فكر مي كنم ابداً يادم نمي آيد كه اين مطلب را در آن ديده باشم.» گفتم: چرا، شما صفحه ي سيزده را به دقت مطالعه نفرموديد. بعد از اين اجتماع، ايشان به فريمان رفتند و بعد از مراجعت با عذر خواهي صحت گفتار بنده را تأييد كردند و گفتند:
« معلوم شد كه دقت نداشته ايم».(27)



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
26-10-2014, 13:16
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif


محقق اردبيلي

بارها مي شد كه مولي عبدالله شوشتري از مقدس اردبيلي رحمه الله مسائلي را مي پرسيد و درباره ي آن مسائل بين آن دو عالم بحث مي شد.

بسا مي شد كه ناگاه مرحوم اردبيلي در بين گفت و گو سكوت مي كرد يا اظهار مي داشت اين بحث بماند تا به كتاب مراجعه كنم.
سپس با شوشتري به سوي بيرون شهر به راه مي افتادند تا از محدوده ي شهر خارج مي شدند و به جاي خلوتي مي رسيدند. در اين هنگام مقدس به شوشتري مي گفت: آن مسئله چه بود؟»
و مسئله را بحث و موشكافي و تحقيقات خود را درباره ي آن بيان مي كرد. وقتي مرحوم شوشتري با تعجب مي پرسيد: شما كه به اين خوبي مطلب را مي دانستيد، چرا آن جا مطرح نكرديد؟ پاسخ مي داد: « آن جا گفت و گويمان در حضور ديگران بود و اين احتمال وجود داشت كه ما بخواهيم با همديگر جدل و بر يكديگر در بحث غلبه كنيم؛ ولي اين جا كسي جز خداي متعال نيست و از فخر فروشي و مباهات و اظهار فضل بدوريم».(28)



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
26-10-2014, 13:18
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif



شيخ انصاري

شيخ انصاري با آن جايگاه علمي هر گاه كسي-حتي يكي از كوچك ترين شاگردانش- در مجلس سخن مي گفت به حرف هايش گوش فرا مي داد.

روزي شيخ بر فراز منبر تدريس فرمود: « در ايام تحصيلم در خدمت شريف العلماء و حاج مولي احمد نراقي و شيخ علي كاشف الغطاء به ذهن و ادراك و حافظه ي خود مغرور بودم به گونه اي كه هر گاه در مطلبي تعمق و چيزي را درك مي كردم، اگر خلاف آن را از اساتيد خود مي شنيدم، بدان توجهي نمي كردم، بلكه تا تمام كردن بيانات ايشان هم گوش نمي دادم؛ ولي اكنون طوري شده ام كه هرگاه كمترين شاگردم هم سخني گويد، استماع مي كنم تا حرفش را تمام كند؛ زيرا تجربه كردم و بعضي از افكار خود را بر اثر سخن يكي از شاگردان مبتدي باطل ديدم». (29)




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
26-10-2014, 13:21
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif



استفاده از شاگرد


توانايي علمي و قدرت استنباط آية الله بروجردي به جايي رسيد كه در جواني در مقابل آخوند خراساني لب به انتقاد گشود و به حرف استاد اشكال كرد.

با آن كه آخوند خراساني از مدرسان كم نظير جهان اسلام بود... در مقابل چنين استاد قدرتمندي، آية الله بروجردي- آن هم در جواني- به اشكال پرداخت و حرف خودش را تقرير كرد.

مرحوم آخوند گفت: « يك بار ديگر بگو». آية الله بروجردي بار ديگر حرف خويش را تكرار كرد. آخوند ديد درست مي گويد و ايرادش وارد است.

از اين رو گفت: « الحمدلله نمردم و از شاگرد خودم استفاده كردم».(30)



تواضع است دليل رسيدگان به كمال *** كه چون سواره به مقصد رسد پياده شود





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
26-10-2014, 13:23
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif



سخني از امام خميني


اگر خداي نخواسته اهل جدال و مراء در مباحثه ي علميه هستي- كما اين كه بعضي از ما طلبه ها گرفتار اين سريره ي زشت هستيم- مدتي برخلاف نفس اقدام كن.

در مجالس رسمي كه مشحون به علما و عوام است مباحثه اي پيش آمد كرد، ديدي طرف صحيح مي گويد، معترف به اشتباه خودت بشو و آن طرف را تصديق كن.

اميد است در اندك زماني اين رذيله رفع شود.(31)





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
26-10-2014, 13:27
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif


پي نوشت ها :

1. منية المريد، ص 183.
2. فرازهايي از ابعاد روحي، اخلاقي و عرفاني امام خميني، ص 79
3. مرگي در نور، ص 401.
4. همان، ص 379-380.
5. همان، ص 397-398.
6. زندگاني و شخصيت شيخ انصاري، ص 78.
7. وحيد بهبهاني، ص 253.
8. تاريخ حكماء و عرفاء متأخر بر صدر المتألهين، ص 39-40.
9. بيدارگران اقاليم قبله، ص 217؛ الفوائد الرضوية، ص 24.
10. از سخنراني آن شهيد كه در روز 7 تير 1364 از صداي جمهوري اسلامي ايران پخش شد.
11. بيدارگران اقاليم قبله، ص 212
12. مهر تابان، ص 50-51، بخش نخست.
13. يادنامه ي علامه طباطبائي، ص 37.
14. همان، ص 60-61.
15. أعيان الشيعه، ج7، ص 21-22.
16. روضات الجنات، ج 7، ص 123.
17. ماهيت نهضت امام حسين عليه السلام، ص 29-30.
18. منية المريد، ص 216.
19. سيره ي نبوي، ص 116.
20. همان، ص 115-116.
21. منية المريد، ص 286.
22. همان، ص 215.
23. زندگاني و شخصيت شيخ انصاري، ص171.
24. مرگي در نور، ص 71.
25. الفوائد الرضوية، ص 173. نظير اين داستان درباره ي علامه مجلسي رحمه الله و يكي از فقهاي كربلا در قصص العلماء، ص 208 نقل شده است.
26.انوار نعمانيه، ج3، ص 345.
27.يادنامه ي استاد شهيد مرتضي مطهري، ج2، ص 214.
28. انوار نعمانيه، ج3، ص 4.
29. زندگاني و شخصيت شيخ انصاري، ص 77-78.
30. حكايتها و هدايتها در آثار شهيد مطهري، ص 106.
31. اربعين حديث، حديث اول، ص 151-152.

منبع مقاله :
رضا مختاری
راسخون




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25229286159941335333.gif